Learn the English Phrases "mistaken identity" and "identity crisis"

In this English lesson, I wanted

در این درس انگلیسی، من می‌خواستم به

to help you learn the English phrase

شما کمک کنم که عبارت انگلیسی

a case of mistaken identity.

a case of اشتباه هویت را یاد بگیرید.

When you say that something is

وقتی می گویید چیزی

a case of mistaken identity,

یک مورد از هویت اشتباه است، به

it means it's a situation where

این معنی است که موقعیتی است که

someone thinks someone is

کسی فکر می کند کسی شخص

someone else, but they're not.

دیگری است، اما اینطور نیست.

So maybe as you're walking along,

بنابراین ممکن است در حالی که در حال راه رفتن هستید،

you see someone from behind

شخصی را از پشت ببینید که

and they have hair just like

موهایی مانند موهای

mine and it's the same colour

من دارد و همان رنگ است

and I'm about the same size.

و من تقریباً هم اندازه هستم.

And you run up and you say, Bob!

و تو می دوی و می گویی، باب!

And the person turns

و آن شخص برمی گردد

around and it's not me.

و من نیستم.

That would be a case

این یک مورد

of mistaken identity.

از هویت اشتباه است.

I used this phrase in a comment

من از این عبارت در یک نظر

below the last video because

در زیر آخرین ویدیو استفاده کردم، زیرا

someone said something like,

کسی چیزی شبیه این را گفت،

you never answer my question.

شما هرگز به سوال من پاسخ نمی دهید.

You just answer the questions like,

شما فقط به سوالاتی از این قبیل پاسخ می دهید، حال

how are you doing?

Or you talk about what

شما چطور است؟

یا در مورد

equipment you used.

تجهیزاتی که استفاده کرده اید صحبت می کنید.

And I'm like, this must be a case

و من می خواهم، این باید یک مورد

of mistaken identity, because

از هویت اشتباه باشد، زیرا

I answer almost every question.

من تقریباً به هر سؤالی پاسخ می دهم.

The second phrase I wanted

دومین عبارتی که

to teach you today is

امروز می خواستم به شما یاد بدهم

the phrase identity crisis.

عبارت بحران هویت است.

When someone has an identity

وقتی فردی دچار

crisis, it's like they

بحران هویت می شود، مثل این است که

don't know who they are.

نمی داند کیست.

So here's a good example.

بنابراین در اینجا یک مثال خوب است.

Sometimes people who are 17 or 18

گاهی افرادی که 17 یا 18 سال دارند

go to university.

به دانشگاه می روند.

They don't know what they want to be.

آنها نمی دانند که می خواهند چه باشند.

They kind of have a bit

آنها به نوعی دچار

of an identity crisis.

بحران هویت هستند.

They don't know if they want

آنها نمی دانند که آیا می خواهند

to be a doctor or maybe they want

دکتر شوند یا شاید می خواهند

to be a teacher or maybe

معلم شوند یا شاید می

they want to be an engineer.

خواهند مهندس شوند.

They're kind of lost and they don't

آنها به نوعی گم شده اند و

even really know who they are.

حتی واقعاً نمی دانند چه کسی هستند.

They're having an identity crisis,

آنها دچار بحران هویت هستند،

a crisis where they're not sure

بحرانی که در آن مطمئن نیستند که

what they're supposed to be or even

قرار است چه باشند یا حتی

who they are right now.

در حال حاضر چه کسی هستند.

So to review, when there is a

بنابراین برای بررسی، زمانی که یک

case of mistaken identity, it

مورد از هویت اشتباه وجود دارد، به این

means that, let's say the

معنی است که، فرض کنید

police arrest someone and then

پلیس یک نفر را دستگیر می کند و بعد

they're like, oh, wrong person,

آنها مانند، اوه، فرد اشتباهی،

sorry, it was a case of

ببخشید، این یک مورد

mistaken identity.

هویت اشتباه بود.

You matched the description

شما با توصیف

of the person we were looking for.

فردی که به دنبالش بودیم مطابقت داشتید.

And when someone has an identity

و وقتی کسی دچار

crisis, it means they're,

بحران هویت می‌شود، به این معنی است که او

you know, they're just not

دقیقاً

sure who they are or what they're

مطمئن نیست که چه کسی است یا

supposed to be in life.

قرار است در زندگی چه باشد.

Sometimes people have this

گاهی اوقات مردم این را

in the middle of their life as

در میانه زندگی خود

well, where they're just.

نیز دارند، جایی که فقط هستند.

They don't like their job and they're

آنها شغل خود را دوست ندارند و

just sort of unhappy and they

فقط به نوعی ناراضی هستند و

have a bit of an identity crisis.

کمی بحران هویت دارند.

But hey, let's look at a comment

اما هی، بیایید به نظری

from a previous video.

از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

I'm not going to read the whole

من قصد ندارم کامنت را کامل بخوانم

comment, but you can

، اما می توانید

pause and read some of it.

مکث کنید و بخشی از آن را بخوانید.

It's from Alaa Ahmad.

از علا احمد است.

Hello, Mr.

Bob.

سلام آقای

باب

Yesterday I dreamt that you

دیروز خواب دیدم که شما

became the Prime Minister

of Canada as a successor

به عنوان جانشین نخست

to the former Prime Minister.

وزیر سابق، نخست وزیر کانادا شدید.

Justin.

جاستین

I was proud, pointed to you

من افتخار کردم، به شما اشاره کردم و به

telling my family that you are one

خانواده ام گفتید که شما یکی

of my best Canadian teachers.

از بهترین معلمان کانادایی من هستید.

But then I stopped doubting that you

اما بعد از آن شک نداشتم که بعد از نخست وزیر شدن،

will recognize me as a follower

مرا به عنوان یک پیرو تشخیص خواهید داد

after becoming the Prime Minister.

.

I was surprised to see you using

من از اینکه دیدم شما

the word prime in my last lesson.

در درس آخرم از کلمه اول استفاده می کنید شگفت زده شدم.

What a coincidence.

چه اتفاقی.

Be honest, Bob.

صادق باش باب

Are you planning to be a politician?

آیا قصد دارید یک سیاستمدار شوید؟

And my response?

Maybe when I retire,

و پاسخ من؟

شاید وقتی بازنشسته شدم،

I'll become Prime Minister.

نخست وزیر شوم. به

It looks like the job

نظر می رسد

of leadership is going to quite old

people if you look at the U.S.

اگر به ایالات متحده آمریکا نگاه کنید، وظیفه رهبری به افراد کاملا مسن می رسد

the United States.

.

So thanks, Alaa Ahmad,

پس ممنون، علا احمد،

for that comment.

And actually, no, I don't have

برای این نظر.

و در واقع، نه، من

any plans to go into

هیچ برنامه ای برای

leadership or to be a politician.

رهبری یا سیاستمدار شدن ندارم.

But yeah, I guess in the United

اما بله، حدس می‌زنم در

States, if you're over the age

ایالات متحده، اگر بالای 75 سال سن دارید،

of 75, you can be the president.

می‌توانید رئیس جمهور شوید.

That's how it works in that country.

در آن کشور اینگونه عمل می کند.

I guess I have a few years

فکر می‌کنم چند سال

to go before I do that.

تا انجام این کار فرصت دارم.

Hey, I wanted to show you

هی، می خواستم

a sign of spring here.

اینجا نشانه ای از بهار را به شما نشان دهم.

I think I showed you this last

فکر می‌کنم سال گذشته این را به شما نشان دادم

year and my videos are getting

و ویدیوهایم

a little bit repetitive,

کمی تکراری می‌شوند،

but that's okay in my book.

اما این در کتاب من اشکالی ندارد.

I think these are.

من فکر می کنم اینها هستند.

I think even in the last video I

فکر می کنم حتی در ویدیوی آخر هم

didn't know what they were then.

نمی دانستم آنها چه هستند.

I think Jen said they were forsythia.

من فکر می کنم جن گفت که آنها فورسیتیا هستند.

Not 100% sure, but some beautiful

100% مطمئن نیستم، اما مقداری زرد زیبا

yellow

for your spring viewing pleasure.

برای لذت تماشای بهاری شما.

Out here in the far... on the farmyard,

اینجا در دوردست... در حیاط مزرعه،

I'm just really happy

من واقعا خوشحالم که

to see stuff starting to grow.

می بینم چیزها شروع به رشد می کنند.

If we look down here as well,

اگر اینجا را هم به پایین نگاه کنیم،

I have my shadow there.

سایه ام آنجاست. می

You can see the peonies are

توانید ببینید گل صد تومانی ها

starting to come out of the ground

شروع به بیرون آمدن از زمین

and starting to grow.

و شروع به رشد کرده اند.

Anyways, a beautiful warm

به هر حال، یک

spring day here in Canada.

روز گرم بهاری زیبا اینجا در کانادا.

I hope you're having a nice

امیدوارم

day wherever you are as well.

هر جا که هستید روز خوبی را سپری کرده باشید.

And I'll see you in a few days

و چند روز دیگر

with another short English lesson.

با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت.

Bye.

خداحافظ