Learn the English Phrases "to rack your brain" and "to pick someone's brain"

In this English

در این

lesson I wanted to help you learn the English phrase “to rack your brain”.

درس انگلیسی من می‌خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی "to rack your brain" را یاد بگیرید.

When you rack your brain, it means you're trying to remember something.

وقتی مغزتان را بهم می‌زنید، به این معنی است که سعی می‌کنید چیزی را به خاطر بسپارید.

Sometimes, when summer ends and school starts again,

گاهی که تابستان تمام می‌شود و دوباره مدرسه شروع می‌شود،

I run into students on the first day or during the first week of school,

در روز اول یا در هفته اول مدرسه با دانش‌آموزان برخورد می‌کنم

and I have to rack my brain a bit to remember their name.

و باید کمی مغزم را درگیر کنم تا نامشان را به خاطر بسپارم.

Sometimes this happens at market as well.

گاهی اوقات این اتفاق در بازار نیز می افتد.

Customers who we get to know over time and whose names we know.

مشتریانی که با گذشت زمان با آنها آشنا می شویم و نام آنها را می شناسیم.

Sometimes when the market season starts, we have to rack our brains

گاهی اوقات وقتی فصل بازار شروع می‌شود، باید مغزمان را جمع کنیم

to remember who they are.

تا به یاد بیاوریم که آنها چه کسانی هستند.

So when you rack your brain, it simply means you're trying to remember something.

بنابراین زمانی که مغز خود را درگیر می کنید، به سادگی به این معنی است که شما سعی می کنید چیزی را به خاطر بسپارید.

You know that you know it, but you just can't quite remember it.

شما می دانید که آن را می دانید، اما نمی توانید آن را کاملاً به خاطر بسپارید.

When you're speaking English, sometimes you might need

هنگامی که انگلیسی صحبت می کنید، گاهی اوقات ممکن است لازم باشد که

to rack your brain to remember a word that isn't coming to you

مغز خود را جمع آوری کنید تا کلمه ای را که هنگام مکالمه به شما نمی آید به خاطر بسپارید

when you're having a conversation.

.

The other phrase I wanted to teach you

عبارت دیگری که امروز می‌خواستم به شما یاد بدهم،

today is the phrase “to pick someone's brain”.

عبارت "انتخاب مغز کسی" است.

This is when you ask someone for advice about something

این زمانی است که از کسی در مورد چیزی راهنمایی می‌خواهید

or ask someone what they think about something.

یا از کسی می‌پرسید که در مورد چیزی چه فکر می‌کند.

Maybe I want to buy a new car and my friend is an expert on cars.

شاید من می خواهم یک ماشین جدید بخرم و دوستم متخصص ماشین است.

I might want to pick his brain.

شاید بخواهم مغزش را انتخاب کنم.

I might say, Hey, can I pick your brain for a bit?

ممکن است بگویم، هی، می توانم کمی مغز شما را انتخاب کنم؟

Give him a phone call and say, Can I pick your brain?

به او زنگ بزن و بگو، می توانم مغزت را انتخاب کنم؟

I'm thinking of buying a new car.

من به خرید یک ماشین جدید فکر می کنم.

What do you think of this one? And then he might tell me.

؟ درباره این چی فکر میکنی و بعد ممکن است به من بگوید.

So when you pick someone's brain, it means you ask them for advice.

بنابراین وقتی مغز کسی را انتخاب می کنید، به این معنی است که از او راهنمایی می خواهید. از

You ask them for information, or you ask them

آنها اطلاعات می خواهید یا از آنها می پرسید که

what they think about something.

در مورد چیزی چه فکر می کنند.

So to review, to rack your brain simply means to try and remember something.

بنابراین، مرور کردن، به کار انداختن مغز به سادگی به معنای تلاش برای به خاطر سپردن چیزی است.

You probably have this every once in a while,

احتمالاً هر چند وقت یک‌بار این را دارید ،

and to pick someone's brain means to ask them...

و انتخاب مغز یک نفر یعنی از او بپرسید...

again... ask them

دوباره... از آنها

for advice,

راهنمایی بخواهید،

ask them what they think, ask them for their opinion on something.

نظرشان را بپرسید، نظرشان را در مورد چیزی بپرسید.

But let's look at a comment from a previous video.

اما بیایید به نظری از ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from nucleonord.

این نظر از nucleonord است.

When the COVID 19 outbreak

وقتی شیوع کووید 19

started, buckwheat, sugar and toilet paper were flying off the shelves.

شروع شد، گندم سیاه، شکر و دستمال توالت از قفسه‌ها پخش می‌شدند.

In addition, protective masks were selling like hotcakes, at least in Russia.

علاوه بر این، ماسک های محافظ حداقل در روسیه مانند کیک داغ فروخته می شد.

And my response, we had the same thing here with toilet paper.

و پاسخ من، ما همین موضوع را اینجا با دستمال توالت داشتیم.

It was a bit of a panic.

کمی وحشت بود.

Thankfully, it slowed down.

خوشبختانه سرعتش کم شد.

The strange thing is that Canada produces a huge amount of toilet paper

نکته عجیب این است که کانادا مقدار زیادی کاغذ توالت تولید می کند

and so I'm not sure why people were so worried.

و بنابراین من مطمئن نیستم که چرا مردم اینقدر نگران بودند.

So thank you for that comment.

بنابراین از شما برای آن نظر متشکرم.

And by the way, excellent use of both phrases

و به هر حال، استفاده عالی از هر دو عبارت

“to fly off the shelves” and “to sell like hotcakes”.

"پرواز کردن از قفسه ها" و "فروش مانند کیک های داغ".

So yeah, I did find it a little confusing.

بنابراین بله، من آن را کمی گیج کننده دیدم.

Canada, I looked it up.

کانادا، من آن را جستجو کردم.

We are the sixth biggest producer and exporter of toilet paper in the world.

ما ششمین تولید کننده و صادرکننده دستمال توالت در جهان هستیم.

So when the pandemic started, I'm not sure why

بنابراین وقتی همه‌گیری شروع شد، مطمئن نیستم که چرا

people were so worried about running out of paper.

مردم اینقدر نگران تمام شدن کاغذ بودند.

We literally produce it in mass quantities, like we produce a lot of it.

ما به معنای واقعی کلمه آن را در مقادیر انبوه تولید می کنیم ، مثل اینکه مقدار زیادی از آن را تولید می کنیم.

Hey, I'm in my classroom.

هی من تو کلاسم

It's a little echoey.

این کمی پژواک است.

I'll try to fix the audio for you.

سعی می کنم صدا را برای شما درست کنم.

It's early morning, so students have not arrived yet.

صبح زود است، بنابراین دانش آموزان هنوز نیامده اند.

And I just thought I would show you again what my classroom looks like.

و من فقط فکر کردم دوباره به شما نشان دهم که کلاس من چگونه است.

Some of you have seen this before, especially if way back

برخی از شما قبلاً این را دیده‌اید، مخصوصاً اگر در گذشته

when you used to watch the livestreams that I used to do in this room.

پخش زنده‌ای را که من در این اتاق انجام می‌دادم تماشا می‌کردید.

But yeah, I'm set up for one, two, three, four, five, six, seven.

اما بله، من برای یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت تنظیم شده ام.

So I have enough room here for 28 students.

بنابراین من اینجا برای 28 دانش آموز فضای کافی دارم.

My largest class is close to that.

بزرگترین کلاس من به آن نزدیک است.

I think I have 27 in my largest class.

فکر می کنم در بزرگترین کلاسم 27 دارم.

And then my other class is quite small.

و سپس کلاس دیگر من بسیار کوچک است.

I only have nine students right now, which is a little abnormal.

من الان فقط 9 شاگرد دارم که کمی غیر طبیعی است.

Generally, our classes are anywhere between 15 and 30 students.

به طور کلی، کلاس های ما بین 15 تا 30 دانش آموز است.

I know next semester I have a class with, I think 30 students in it.

می دانم که ترم بعد با آن کلاس دارم، فکر می کنم 30 دانشجو در آن شرکت کنند.

Um, got my projector fired up over there.

اوم، پروژکتور من در آنجا روشن شد.

I need to test some things.

باید بعضی چیزها رو تست کنم

And I also have a TV because I often teach split classes.

و من تلویزیون هم دارم چون اغلب کلاسهای اسپلیت تدریس می کنم.

So I teach grade 11 and 12 French at the same time in the same room.

بنابراین من کلاس 11 و 12 فرانسه را همزمان در یک اتاق تدریس می کنم.

So I'll use the projector for the one class

بنابراین من از پروژکتور برای یک کلاس

and I'll use the TV for the other class.

و از تلویزیون برای کلاس دیگر استفاده خواهم کرد.

It's quite handy.

این کاملا مفید است.

And then my computer class that I teach as well is a split class.

و سپس کلاس کامپیوتر من که من نیز تدریس می کنم یک کلاس تقسیم است.

So it's nice to have one projector or one screen

بنابراین داشتن یک پروژکتور یا یک صفحه نمایش

for the one class and one for the other.

برای یک کلاس و یکی برای کلاس دیگر خوب است.

But anyways, this is my classroom.

اما به هر حال اینجا کلاس درس من است.

Hopefully you enjoyed seeing it.

امیدوارم از دیدنش لذت برده باشید

Thanks for watching.

ممنون از ملاحظه تان.

I'll see you in a couple of days with another short English lesson. Bye.

یکی دو روز دیگر با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت. خدا حافظ.