Learn the English Phrases "It's been a blast!" and "I had a blast!"

In this English lesson

در این درس انگلیسی می‌خواستم به

I wanted to help you learn the phrase,

شما کمک کنم تا این عبارت را یاد بگیرید

it's been a blast.

.

I am Bob the Canadian, and I call myself Bob the Canadian,

من باب کانادایی هستم و خود را باب کانادایی می نامم،

because I'm Bob and I'm Can,

زیرا من باب هستم و من می توانم،

and I'm,

و من هستم،

and I'm Canadian.

و من کانادایی هستم.

I just wanted to pretend I was you for a second.

فقط می خواستم برای یک ثانیه وانمود کنم که تو هستم.

- Who am I then?

- پس من کی هستم؟

- You're just some little small YouTuber named Brent.

- شما فقط یک یوتیوبر کوچک به نام برنت هستید.

- Oh yeah. I'm just, I'm Brent.

- اوه بله. من فقط، من برنت هستم.

So anyways, it's been a blast.

بنابراین به هر حال، این یک انفجار بوده است.

- Yeah, it's been a blast.

- آره، این یک انفجار بود.

And I would like to talk about my time here,

و من می خواهم در مورد زمانم در اینجا صحبت کنم،

as it's been a blast.

زیرا این یک انفجار بود.

That's another way to say

این راه دیگری است برای اینکه بگوییم

you have had a lot of fun.

خیلی خوش گذشت. ما

We got a lot of work done. - We did. We had fun.

کارهای زیادی انجام دادیم. - ما انجام دادیم. خوش گذشت.

- But when you're having fun, it doesn't feel like work.

- اما وقتی در حال خوش گذرانی هستید، حس کار نیست.

- Exactly. Is there another phrase I should teach?

- دقیقا. آیا عبارت دیگری وجود دارد که باید آموزش دهم؟

- Yes, but it's upside down.

- بله، اما وارونه است.

- Or are you Bob?

- یا تو باب هستی؟

Let me see if I can do this.

بگذار ببینم آیا می توانم این کار را انجام دهم.

I also wanted to teach you the phrase, I had a blast!

منم میخواستم این جمله رو بهت یاد بدم .

Which means the same thing as, it's been a blast,

یعنی همان چیزی که انفجار بوده است،

but we think it's used equally as much.

اما فکر می کنیم به همان اندازه از آن استفاده شده است.

So I would say the same thing.

پس من هم همین را می گویم.

I had a blast or it's been a blast. Both work.

من یک انفجار داشتم یا این یک انفجار بوده است. هر دو کار می کنند.

It's been a fun two days.

دو روز خوش گذشت

I think we maybe packed too much in to two days.

فکر می‌کنم شاید ظرف دو روز خیلی چیزها را جمع کردیم.

Maybe we worked too much and we should have played more.

شاید خیلی کار کردیم و باید بیشتر بازی می کردیم.

Although, you know, if you only have two days

اگرچه، می دانید، اگر فقط دو روز فرصت دارید

to get stuff done, you might as well get stuff done.

تا کارها را انجام دهید، ممکن است کارها را نیز انجام دهید.

As I said to Brent earlier, you're going home at some point.

همانطور که قبلاً به برنت گفتم، شما در یک نقطه به خانه می روید.

Let's get as many things done

بیایید تا آنجا که ممکن است کارهای زیادی برای همه انجام دهیم

for everyone out there as we possibly can, so.

، بنابراین.

- Can I teach a third phrase?

- آیا می توانم عبارت سوم را آموزش دهم؟

This is the first time. - Yeah, absolutely.

این اولین باره. - بله، قطعا.

- Yeah, you go.

-آره تو برو

- This has never been done before. Okay.

- قبلاً این کار انجام نشده است. باشه.

And it has nothing to do with blast,

و ربطی به انفجار ندارد،

but I don't want to overstay my welcome.

اما نمی‌خواهم از استقبالم بیشتر بگذرم.

- Ah, yes.

- So if you overstay your welcome,

- آه، بله.

- بنابراین اگر از استقبال خود بیشتر بگذرید، به این

that means you've been invited somewhere,

معنی است که به جایی دعوت شده اید،

but you stay longer than the host wants you to stay.

اما بیشتر از زمانی که میزبان بخواهد می مانید.

- Yeah. I do that to people sometimes.

- آره من گاهی این کار را با مردم انجام می دهم.

- I don't wanna overstay my welcome.

- من نمی‌خواهم خوشامدگوییم را بیش از حد بگذرانم.

I wanna still get out while Bob likes me.

من هنوز می خواهم بیرون بروم تا باب از من خوشش بیاید.

- Yeah and I do still like him. It's no problem.

- آره و من هنوز او را دوست دارم. مشکلی نیست.

Should we review? - Sure.

باید بررسی کنیم؟ - مطمئن.

- So you're gonna do, it's been a blast.

- پس شما این کار را می کنید، این یک انفجار بود.

- All right. We just learned it's been a blast.

- خیلی خوب. ما تازه فهمیدیم که این یک انفجار بوده است.

It's another way to say that you've had a lot of fun.

این یک راه دیگر برای گفتن این است که شما خیلی لذت برده اید.

- And I did the phrase, I had a blast,

- و من این عبارت را انجام دادم، من یک انفجار داشتم،

which is just a kind of a more personal way to say

که فقط نوعی روش شخصی تر است برای گفتن

that you had a lot of fun.

اینکه شما خیلی لذت بردید.

So we had a blast. I had a blast. It's been a blast.

بنابراین ما یک انفجار داشتیم. من یک انفجار داشتم. این یک انفجار بوده است.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This is from two videos ago.

این مربوط به دو ویدیو پیش است.

So I'm gonna stand a little closer to Brent,

بنابراین من کمی نزدیکتر به برنت می ایستم،

'cause the comment has to go on the screen somewhere,

زیرا نظر باید در جایی روی صفحه نمایش داده شود،

but he's gonna read it.

اما او آن را می خواند.

- Okay. Can I pretend I'm Bob the Canadian again?

- باشه. آیا می توانم دوباره وانمود کنم که باب کانادایی هستم؟

- Yeah, go ahead.

- I'll say it with a Canadian accent,

- آره برو جلو

- با لهجه کانادایی می گویم

which is kind of like my accent.

که به نوعی شبیه لهجه من است.

So this comment is from Mohd Ags, and he says,

بنابراین این نظر از Mohd Ags است، و او می گوید،

this lesson looked kind of familiar to me

این درس برای من آشنا به نظر می رسید،

because Brent, my man,

زیرا برنت، مرد من،

it's another way to say a good friend,

این راه دیگری است برای گفتن یک دوست خوب،

Brent, my man, once did an English lesson at a used car lot.

برنت، مرد من، یک بار درس انگلیسی را در یک ماشین دست دوم انجام داد. .

And I'm leaving this comment to thank him.

و من این نظر را برای تشکر از او می گذارم.

But also I'm thinking ahead of time here,

اما همچنین من از قبل در اینجا فکر می کنم،

because I know you two are going to meet very soon.

زیرا می دانم که شما دو نفر به زودی ملاقات خواهید کرد.

- Yeah, so this is from a few days ago.

- آره پس این مال چند روز پیشه.

- So if you're planning on doing a short lesson together,

- پس اگر قصد دارید یک درس کوتاه با هم انجام دهید،

I give you the right comment.

نظر درست را به شما می دهم.

I just gave you the right comment for the occasion.

من فقط نظر مناسب را به شما دادم .

Thanks to both of you gentlemen.

با تشکر از هر دوی شما آقایان.

- And my reply.

- و پاسخ من.

We'll see what we can do about using the comment.

خواهیم دید در مورد استفاده از نظر چه کاری می توانیم انجام دهیم .

P.S. it won't be tomorrow's lesson,

P.S. این درس فردا نیست،

which was last Friday's lesson, but next week's lesson.

که درس جمعه گذشته بود ، بلکه درس هفته آینده خواهد بود.

So now the fun part.

بنابراین اکنون بخش سرگرم کننده است.

Oh, thanks Mohd for the comment.

اوه، ممنون محمد بابت نظرت

Fun part, now we pop the camera off.

بخش جالب، حالا دوربین را خاموش می کنیم.

- I love this part.

- من عاشق این قسمت هستم.

This is my favorite part of the lesson.

این قسمت مورد علاقه من از درس است.

- And we just walk and we just talk.

- و ما فقط راه می رویم و فقط صحبت می کنیم.

So Brent, you've had a good time.

پس برنت، به تو خوش گذشت.

- Right. - We've made a couple videos.

- درست. - ما چند ویدیو ساخته ایم. یه

We made another video.

ویدیو دیگه ساختیم

We're making another video.

ما در حال ساختن یک ویدیوی دیگر هستیم.

You're making a video.

شما در حال ساختن یک ویدیو هستید.

It's been a lot of work,

کار زیادی انجام شده است،

but I would say if we were gonna talk highlights,

اما می‌توانم بگویم اگر قرار بود در مورد نکات برجسته صحبت کنیم،

the highlight for me of this trip was the zip line.

نکته مهم این سفر برای من زیپ لاین بود.

That was the funnest part.

این خنده دارترین قسمت بود

Even though we were kind of making a video at the time,

با وجود اینکه در آن زمان به نوعی در حال ساختن یک ویدیو بودیم،

I often forgot that's what we were doing.

اغلب فراموش می کردم که این کاری است که انجام می دادیم.

It was fun. How'd you like it?

سرگرم کننده بود. چگونه آن را دوست داشتید؟

- Absolutely, well, I like the zip lining,

- کاملاً، خوب، من زیپ لاین را دوست دارم،

but why don't I take like a cheesier response?

اما چرا پاسخ دلپذیرتر را نمی گیرم؟

- Sure.

- You know, I just enjoyed having time spent with you.

- مطمئن.

- میدونی، من فقط از وقت گذرانی با تو لذت بردم.

- It was fun to do something together.

- انجام کاری با هم جالب بود.

In fact, I would say this, we laughed a lot,

در واقع، من این را می گویم ، ما خیلی خندیدیم،

but when you think about making a video in public,

اما وقتی به ساخت یک ویدیو در ملاء عام فکر می کنید،

I always find it kind of daunting.

همیشه آن را به نوعی دلهره آور می دانم.

Brent has said the same,

برنت هم همین را گفته است،

but I found when we were doing it together,

اما متوجه شدم وقتی با هم این کار را انجام می‌دادیم،

I didn't care what people thought.

برایم مهم نبود که مردم چه فکر می‌کنند.

I felt like we were more of a team.

احساس می کردم بیشتر یک تیم هستیم.

So we were like a team out making a video together.

بنابراین ما مثل یک تیم بودیم که با هم یک ویدیو ساختیم.

It was way easier to just talk to the camera,

صحبت کردن با دوربین بسیار ساده تر بود،

even though there was all kinds of people around.

حتی با وجود همه نوع آدم در اطراف.

But anyways, we're gonna wrap this up.

اما به هر حال، ما این را به پایان می رسانیم.

I had a blast. We had a blast. It's been a blast.

من یک انفجار داشتم. خیلی خوش گذشت. این یک انفجار بوده است.

I hope you guys enjoyed

امیدوارم از

the couple days that we spent together

چند روزی که با هم گذراندیم لذت برده باشید

and after this video, there will be a few more coming out,

و بعد از این ویدیو، چند روز دیگر منتشر خواهد شد که

trickling out over time.

به مرور زمان پخش خواهد شد.

So thanks for coming, Brent.

پس ممنون که اومدی، برنت.

- Oh, thanks for having me.

- اوه، ممنون از اینکه من را دارید.

- And everybody out there, have a great day.

- و همه اون بیرون، روز خوبی داشته باشن.

Bye. - See you.

خدا حافظ. - به امید دیدار.