Learn the English Phrases "to put together" and "to pull yourself together"

In this English lesson, I wanted

در این درس انگلیسی، می‌خواستم به

to help you learn the English phrase

شما کمک کنم عبارت انگلیسی «

to put together.

کنار هم قرار دادن» را یاد بگیرید.

When you put something together,

وقتی چیزی را کنار هم می‌گذارید،

it means there are pieces.

یعنی قطعاتی وجود دارد.

And then you attach all the pieces

و بعد همه قطعات را

together with glue or screws

با چسب یا پیچ

or nails or something like that.

یا میخ یا چیزی شبیه به آن به هم وصل می کنید.

If you're wondering what the noise

اگر می‌خواهید بدانید این صدا

is, Jen's driving by in her gator,

چیست، باید بگویم جن با تمساحش از اینجا رد می‌شود،

which kind of cracks me up because

که واقعاً من را عصبانی می‌کند، چون

one of the last comments was that

یکی از آخرین نظرات این بود که

there was too much noise when I make

وقتی این ویدیوها را در شهر می‌سازم، سر و صدای زیادی وجود دارد

these videos in town and some,

و

someone wanted me to do them on the

بعضی‌ها هم از من می‌خواستند که آنها را در

peaceful farm.

مزرعه‌ی آرام انجام دهم.

And I thought I should do that.

و فکر کردم باید این کار را بکنم.

But, then there was still

اما، هنوز

some traffic, wasn't there?

کمی ترافیک بود، نه؟

Anyways, when you go to Ikea

به هر حال، وقتی به فروشگاه ایکیا می‌روید

and you buy a bed, it comes

و یک تخت می‌خرید، آن را

in a box and then you

در یک جعبه می‌خرید و بعد

need to put it together.

باید آن را سرهم کنید.

When you get home, you need

وقتی به خانه رسیدید، باید از

to use the tools and the screws

ابزارها و پیچ‌هایی

that they give you.

که به شما می‌دهند استفاده کنید.

Or maybe you need to get

یا شاید لازم باشد

your own screwdriver

پیچ‌گوشتی خودتان را تهیه کنید

and you take all the pieces.

و تمام قطعات را بردارید.

And when you're done, after you put

و وقتی کارتان تمام شد، بعد از اینکه

the bed together, you have a, bed.

تخت را سرهم کردید، یک تخت دارید.

So when you put something together,

بنابراین وقتی چیزی را کنار هم می‌گذارید،

it's in pieces and then

تکه تکه است و

when it's done, it's whole.

وقتی تمام شد، کامل است.

The other phrase I wanted

عبارت دیگری که

to teach you today is

امروز می‌خواستم به شما یاد بدهم این است که

to pull yourself together.

خودتان را جمع و جور کنید.

I might have taught this one before.

شاید این یکی را قبلاً آموزش داده باشم.

All of a sudden I just thought, maybe

یهو با خودم فکر کردم، شاید

I have, but I'll teach it again.

یاد گرفتم، اما دوباره تدریسش می‌کنم.

Anyways, if you are emotional,

به هر حال، اگر احساساتی هستید،

if you are sad or upset

اگر غمگین یا ناراحت هستید

or crying, you might need

یا گریه می‌کنید، شاید لازم باشد

to pull yourself together.

خودتان را جمع و جور کنید.

Let's say you're at a wedding

فرض کنید در یک عروسی هستید

and it's beautiful and maybe

و مراسم زیباست و شاید

someone you know is getting

یکی از آشنایانتان هم در حال

married and you're,

ازدواج است و شما،

you're just crying a little bit,

فقط کمی گریه می‌کنید،

but they're tears of joy.

اما این اشک‌ها از روی شادی است.

And then you have to go

و بعدش باید بری

up and give a speech.

بالا و سخنرانی کنی.

You need to pull yourself

together before you go

قبل از اینکه

up and give the speech.

بلند شوید و سخنرانی کنید، باید خودتان را جمع و جور کنید.

You need to get control

شما باید بتوانید

of your emotions.

احساسات خود را کنترل کنید.

You need to calm down.

شما نیاز به آرامش دارید.

So to review, to put together,

بنابراین مرور کردن، کنار هم گذاشتن،

to put something together means,

چیزی را سرهم کردن یعنی،

oh, here's another good example.

اوه، این هم یک مثال خوب دیگر.

If you ever played with

اگر تا به حال با لگو بازی کرده‌اید

Lego, you get a Lego set.

، یک ست لگو دریافت می‌کنید.

And then you need to put

و سپس باید

together all the pieces

تمام قطعات را کنار هم بگذارید

to build what you are building.

تا آنچه را که در حال ساختنش هستید، بسازید.

And to pull yourself together simply

و خود را جمع و جور کردن، به سادگی

means to calm yourself down

به معنای آرام کردن خود

when you're in an emotional state.

در مواقع احساسی است.

When you're in a heightened

وقتی در اوج

emotional state.

احساسات هستید.

But hey, let's look at a comment

اما خب، بیایید به کامنتی

from a previous video.

از ویدیوی قبلی نگاهی بیندازیم.

This comment is from ksenom.

این نظر از ksenom است.

I never get up

من هیچ‌وقت

on the wrong side of the bed.

از جای اشتباه روی تخت بلند نمی‌شوم.

There's a concrete wall.

یه دیوار بتنی هست.

What's the difference between make

تفاوت بین مرتب کردن

the bed and assemble the bed?

تخت و جمع کردن تخت چیست؟

Dandelions grow here in Finland too.

قاصدک‌ها اینجا در فنلاند هم رشد می‌کنند.

However, this spring,

با این حال، بهار امسال،

the night temperatures have been

دمای شب به

unusually low,

طور غیرمعمولی پایین بوده است،

so the flowers haven't appeared.

بنابراین گل‌ها ظاهر نشده‌اند.

Yet. And my response, when you buy a bed

با این حال. و پاسخ من، وقتی شما یک تخت خواب

from a store, you assemble it.

از فروشگاه می‌خرید، آن را سرهم می‌کنید.

You do this once,

شما یک بار این کار را انجام می‌دهید،

you put it together.

آن را کنار هم قرار می‌دهید.

When you make the bed,

وقتی تخت را مرتب می‌کنی،

you tidy up the blankets.

پتوها را هم مرتب می‌کنی.

So thanks ksenom.

پس ممنون کسنوم.

for that comment.

برای اون کامنت.

And hopefully you

و امیدوارم

understood the difference.

تفاوت را درک کرده باشید.

When you use the verb

وقتی از فعل

to make the bed, it's to put

مرتب کردن تخت استفاده می‌کنید، منظور این است که

all the blankets flat.

همه پتوها را صاف کنید.

But if you were to get wood

اما اگر قرار باشد چوب بیاورید

and cut the wood and like, not

و آن را ببرید و مثلاً، نه اینکه

assemble it, like you are literally

آن را سرهم کنید، مثلاً قرار باشد واقعاً

going to build it, we could

آن را بسازید، می‌توانیم از

use the verb make as well.

فعل ساختن هم استفاده کنیم.

But generally, 99% of the time when

اما به طور کلی، ۹۹٪ مواقع وقتی

you make the bed, it means you're

تخت را مرتب می‌کنید، به این معنی است که

putting the blankets on nicely.

پتوها را به خوبی روی خود می‌کشید.

Today I wanted to talk about shade.

امروز می‌خواستم در مورد سایه صحبت کنم.

The shade has returned

سایه

on my farm, on my property.

به مزرعه‌ام، به ملکم برگشته است.

One of the problems with making

یکی از مشکلات ساخت

videos in town is that you don't get

ویدیو در شهر این است که شما نمی‌توانید

to see all of the changes

تمام تغییرات را

here on the farm property.

در ملک مزرعه ببینید.

So you can see that hopefully I'm

بنابراین می‌توانید ببینید که امیدوارم

not rotating you too quickly.

خیلی سریع شما را تغییر ندهم.

You can see that shade has returned.

می‌بینید که سایه برگشته است.

I'm standing in the shade

من زیر سایه

of this tree and it is beautiful.

این درخت ایستاده‌ام و چه زیباست.

And hopefully, cross my fingers,

و امیدوارم، دعا کنم،

the weather is beautiful

هوا

on the first Saturday of June.

در اولین شنبه ژوئن عالی باشد.

And I can sit here.

و من می‌توانم اینجا بنشینم.

You'll recognize

the view in a moment.

یه لحظه دیگه اون منظره رو تشخیص میدی.

I can sit here and do my live stream.

من می‌توانم اینجا بنشینم و پخش زنده‌ام را انجام دهم.

We'll see.

خواهیم دید.

Hopefully the weather's

انشالله که هوا

good that day.

It's, too far away to read

اون روز خوب باشه الان

خیلی دور است که بشود

the forecast right now, but,

پیش‌بینی را خواند، اما

hopefully it is.

امیدوارم که همینطور باشد.

Anyways, thanks for watching

به هر حال، از تماشای

these short English lessons.

این درس‌های کوتاه انگلیسی متشکرم.

I'll see you in a couple

چند

days with another one.

روز دیگه با یکی دیگه می‌بینمت.

Bye.

خداحافظ.