16 English PHRASAL VERBS & IDIOMS about Driving

Welcome back to engVid with me, Benjamin.

به engVid با من خوش آمدید، بنیامین.

Today we're looking at phrasal verbs to do with driving.

امروز ما به افعال عبارتی مربوط به رانندگی می پردازیم.

If you're coming to the UK, a US- and English-speaking country, you may well find yourself getting

اگر به بریتانیا می‌آیید، یک کشور آمریکایی و انگلیسی زبان، ممکن است متوجه

in a car, so being able to use one of these phrasal verbs could benefit you.

شوید که سوار ماشین می‌شوید، بنابراین استفاده از یکی از این افعال عباراتی می‌تواند برای شما مفید باشد.

Also, to work on your fluency for an IELTS speaking, this may well help.

همچنین، برای کار بر روی تسلط خود برای یک سخنرانی آیلتس، این ممکن است به خوبی کمک کند.

So, my son is really into the Beach Boys.

بنابراین، پسر من واقعاً به بیچ بویز علاقه دارد.

So, in my imagination, we are going over to California today, and we're going to be hopping

بنابراین، در تصور من ، امروز به کالیفرنیا

in a car and going surfing; we're going to go to the beach.

می‌رویم و سوار ماشین می‌شویم و موج‌سواری می‌کنیم. قراره بریم ساحل

But en route, we are going to need to "pick up" the surfboards.

اما در مسیر، ما باید تخته‌های موج‌سواری را "برداشتن" کنیم.

So, as we're going, we pick up.

بنابراین، همانطور که ما می رویم، ما را انتخاب می کنیم.

So, this is something we're picking up; we are collecting.

بنابراین، این چیزی است که ما در حال برداشتن آن هستیم. ما در حال جمع آوری هستیم

We need to collect the surfboards.

ما باید تخته های موج سواری را جمع آوری کنیم.

At the surfboard hire shop, we see some friends, and we offer to give them a ride.

در مغازه کرایه تخته موج‌سواری، چند دوست را می‌بینیم و به آنها پیشنهاد می‌کنیم که سوار شوند.

Okay?

باشه؟

"Give", here, sort of means provide; I'll write that.

«دادن» در اینجا نوعی وسیله فراهم می کند. من آن را خواهم نوشت.

To provide a lift; to act as a taxi.

برای تامین آسانسور؛ به عنوان یک تاکسی عمل کند.

They ask (our friends) if they can be "dropped off" en route.

آنها از (دوستان ما) می پرسند که آیا می توان آنها را در مسیر "پیاده کرد".

So, they don't want to come all of the way to the beach; they want to stop beforehand.

بنابراین، آنها نمی خواهند تمام راه را به ساحل برسانند. آنها می خواهند از قبل متوقف شوند.

We are going to drop them off - that just means they get out of the car.

ما آنها را پیاده می کنیم - این فقط به این معنی است که آنها از ماشین پیاده می شوند.

Okay?

باشه؟

"Drop" - we drop them out of the car, and on to the pavement; or sidewalk, if you're

"قطر" - ما آنها را از ماشین بیرون می آوریم و به پیاده رو می رویم. یا پیاده رو، اگر

in North America.

در آمریکای شمالی هستید.

I did ask them, though, once they got in the car to "buckle up".

با این حال، وقتی سوار ماشین شدند، از آنها خواستم "قلمک بزنند".

I know we're going to the beach, but even so, it's important to be safe.

می دانم که به ساحل می رویم، اما با این وجود، مهم است که ایمن باشیم.

Now, in England, we can use this phrase to mean sort your behaviour out.

اکنون، در انگلستان، می توانیم از این عبارت به معنای مرتب کردن رفتار خود استفاده کنیم.

So, if a child is being a bit naughty, you could say: "Buckle up" - it just means start behaving.

بنابراین، اگر کودک کمی شیطون است، می‌توانید بگویید: «بغل کن» - این فقط به معنای شروع رفتار کردن است.

Buckle up - be safe, be secure, be proper.

دست و پنجه نرم کنید - ایمن باشید، ایمن باشید، مناسب باشید.

Obviously I'm really excited that the waves are there on the beach; it's going to be a

بدیهی است که من واقعاً هیجان زده هستم که امواج در ساحل وجود دارند.

good day surfing.

روز خوبی برای موج سواری خواهد بود.

So, I'm revving the engine because I want to get there.

بنابراین، من موتور را روشن می کنم زیرا می خواهم به آنجا برسم.

Okay?

باشه؟

So, "rev" short for "revolution" - the engine is going around and around.

بنابراین، "rev" مخفف "انقلاب" - موتور در حال گردش است.

That's from me putting my foot on the accelerator, revving the engine.

این از آن است که پایم را روی پدال گاز گذاشتم و موتور را چرخاندم.

The car's not yet moving; I'm just feeling the engine, I'm getting to... you know, I'm

ماشین هنوز حرکت نمی کند. من فقط موتور رو حس میکنم دارم به ... میدونی دارم

enjoying the mechanics of the car.

از مکانیک ماشین لذت میبرم.

Everyone's ready, we've dropped off our friends en route; my friend Harry is in the car, we

همه آماده اند، ما دوستان خود را در مسیر پیاده کرده ایم . دوست من هری در ماشین است،

have our surfboards, we need to get there, so: "I'm going to put my foot on the pedal".

ما تخته های موج سواری خود را داریم، باید به آنجا برسیم، بنابراین: "من می خواهم پایم را روی پدال بگذارم".

If I'm using the UK version of the phrasal verb, which pedal am I putting on?

اگر من از نسخه انگلیسی فعل عبارتی استفاده می کنم، کدام پدال را می گذارم؟

Not the brake, not the clutch - the accelerator.

نه ترمز، نه کلاچ - گاز.

I want to go there.

من میخواهم به آنجا بروم.

If I was in North America, perhaps I would say: "Put your pedal on the gas."

اگر من در آمریکای شمالی بودم، شاید می گفتم: "پدال خود را روی گاز بگذارید."

Okay?

باشه؟

But we call gas "petrol".

اما ما به گاز «بنزین» می گوییم.

Right.

درست.

I don't know if you've watched my video on how to tell a good story, but it involved

نمی‌دانم ویدیوی من را در مورد چگونگی روایت یک داستان خوب تماشا کرده‌اید یا نه، اما این

running out of petrol.

شامل تمام شدن بنزین بود.

It seems to be a recurring theme; "recurring" meaning to happen again and again.

به نظر می رسد یک موضوع تکراری است. «تکرارکننده» به معنای تکرار و تکرار.

"Oh, dear, there's no petrol, so we need to pull in."

"اوه، عزیزم، بنزین نیست، پس باید سوار شویم."

Pull in.

بکشید.

We go to the side to a petrol station (the gas station) to get some more petrol.

ما به سمت پمپ بنزین ( پمپ بنزین) می رویم تا مقداری بنزین بیشتر بگیریم.

Okay?

باشه؟

"Pull in" means to turn in.

"کشیدن به داخل" به معنای وارد شدن است.

We're "making a pit stop".

This comes from Formula 1 racing where the racing drivers gets some assistance to the

این از مسابقات فرمول 1 می آید که در آن رانندگان مسابقه در

side of the track-okay?-the tires changed, the driver takes... does he take his helmet off?

کنار پیست کمک می گیرند - خوب است؟ - لاستیک ها عوض شده ، راننده می گیرد... آیا کلاه خود را برمی دارد؟

I don't know; I don't watch it.

من نمی دانم؛ من آن را تماشا نمی کنم.

But it means to be ready for the next stage of the journey.

اما به این معنی است که برای مرحله بعدی سفر آماده باشید.

I "fill up" the car with the petrol, put the nozzle in, put the nozzle, the silver in,

ماشین را با بنزین پر می‌کنم ، نازل را می‌گذارم، نازل را می‌گذارم، نقره را داخل می‌گذارم

the petrol goes in, the car fills up with petrol and off we go.

، بنزین می‌رود، ماشین پر از بنزین می‌شود و ما حرکت می‌کنیم.

Oh, look, at the traffic lights there's some other friends who have also got surfboards,

اوه، به چراغ‌های راهنمایی، دوستان دیگری هم هستند که تخته موج‌سواری دارند،

and they are going to the beach, too.

و آنها هم به ساحل می‌روند.

We "draw up" level with them.

ما با آنها سطح "قرعه کشی" می کنیم.

So, there we are - we're at the traffic lights, and we draw up; that means we become level with.

بنابراین، ما اینجا هستیم - ما در چراغ راهنمایی هستیم، و ما نقشه می کشیم. این بدان معناست که ما با آن هم سطح می شویم.

So, we're both driving open-top cars, okay?

بنابراین، ما هر دو در حال رانندگی با اتومبیل های روباز هستیم، خوب؟

And we say: "First one to the beach wins."

و ما می گوییم: "اول به ساحل برنده است."

Obviously we're going to obey all the national restrictions on speeding, but we may wish

بدیهی است که ما از تمام محدودیت‌های ملی در مورد سرعت غیرمجاز تبعیت می‌کنیم، اما ممکن است بخواهیم

"to overtake" a car if it was going particularly slowly.

از خودرویی «سبقت بگیریم» اگر سرعت آن بسیار کند بود.

"Overtake" means to go around so that you can continue driving at the safe speed that

"سبقت" به معنای دور زدن است تا بتوانید با سرعت مطمئنی که

you want to drive at, which is just a little bit faster than this car, here.

می خواهید رانندگی کنید، که در اینجا فقط کمی سریعتر از این ماشین است، به رانندگی ادامه دهید.

A bad driver would "cut someone off".

یک راننده بد "دست کسی را قطع می کند".

So, this car is going that way, but they would overtake in such a way that this car kind

بنابراین، این ماشین به آن سمت می رود، اما آنها به گونه ای سبقت می گیرند که این

of had to stop here because they would cut in; they would cut into their path.

ماشین مجبور شد اینجا توقف کند، زیرا آنها وارد می شوند. آنها در مسیر خود قطع می کردند.

That's not good driving; we're not going that.

این رانندگی خوب نیست. ما آن را نمی رویم

We're having a nice drive to the beach.

ما در حال داشتن یک رانندگی خوب به سمت ساحل هستیم.

Okay.

باشه.

"To be in the fast lane".

"در خط سریع بودن".

Okay?

باشه؟

In the UK, the left lane is the slow lane.

در انگلستان، لاین سمت چپ، خط کند است.

If you want to overtake, you go into this lane - the right-hand lane to overtake.

اگر می خواهید سبقت بگیرید، به این لاین می روید - لاین سمت راست برای سبقت گرفتن.

"To be in the fast lane" means you're going slightly faster.

"در خط سریع بودن" به این معنی است که شما کمی سریعتر می روید.

But we can also use this in a more general use.

اما می‌توانیم از این در کاربرد عمومی‌تری نیز استفاده کنیم.

"To be in the fast lane" means you're going places.

"در خط سریع بودن" به این معنی است که شما در حال رفتن به مکان هایی هستید.

You're a successful person; you get to travel around the world; you're doing well.

شما یک فرد موفق هستید؛ شما می توانید به دور دنیا سفر کنید. کارتو خوب انجام می دی.

Now, my friend starts giving me some advice whilst I am driving.

حالا دوستم در حین رانندگی به من توصیه هایی می کند.

He says: "Turn left, there."

می گوید: همانجا به چپ بپیچید.

Now, if someone is giving advice to the driver and telling them how to drive, it means they

حالا اگر کسی به راننده نصیحت می‌کند و به او می‌گوید چگونه رانندگی کند، به این معنی است

are being a "backseat driver".

که او «راننده صندلی عقب» است.

Obviously you can't drive the car from the back seat; you have to be in the front seat,

بدیهی است که شما نمی توانید ماشین را از صندلی عقب برانید. شما باید در صندلی جلو باشید،

so it means giving instructions from the back.

بنابراین به معنای دادن دستورالعمل از عقب است.

Oh, no, there's something out on the road in front.

اوه، نه، چیزی در جاده جلو وجود دارد.

Slam on the brakes.

ترمزها را فشار دهید.

"Slam" - that implies a violent, sudden movement.

"اسلم" - که حاکی از یک حرکت شدید و ناگهانی است.

I suddenly put the brakes on.

ناگهان ترمز گرفتم.

Oh, dear, I have "run over" a rabbit.

آه، عزیزم، من یک خرگوش را "زیاد زده ام".

Okay?

باشه؟

Obviously the car is not running, but the phrasal verb "run over", over, go over the

بدیهی است که ماشین در حال اجرا نیست، اما فعل عبارتی "دور زدن"، بیش از حد، از

top, run over - you've knocked it over.

بالا، فرار کردن - شما آن را زدم.

Okay?

باشه؟

We've got some roadkill; you've killed the rabbit.

ما چند قتل داریم. تو خرگوش را کشته ای

I'm so upset that I've killed this rabbit that I need to "pull over".

من آنقدر ناراحتم که این خرگوش را کشته ام که باید "کشش کنم".

Hope we've learnt something from today's lesson.

امیدوارم از درس امروز چیزی یاد گرفته باشیم.

Let's have a quick revise: To pick someone up en route; give them a ride; give them a

بیایید یک بازنگری سریع داشته باشیم: برای گرفتن کسی در مسیر. آنها را سوار کنید. آنها را

lift; drop them off where they want to go; buckle up - put that seatbelt on and mind

بلند کنید؛ آنها را به جایی که می خواهند بروند رها کن. ببندید - کمربند ایمنی را ببندید و

your behaviour, too; rev the engine, but don't behave like an idiot; put your foot on the

به رفتار خود نیز توجه کنید. دور موتور را بچرخانید، اما مانند یک احمق رفتار نکنید. پای خود را روی

gas or the pedal to go a bit faster; pull in when you need to, at a safe place; make

گاز یا پدال بگذارید تا کمی سریعتر حرکت کند. در مواقعی که نیاز دارید، در مکانی امن بکشید.

a pit stop-okay?-get necessary supplies, have a quick cup of coffee; fill up with petrol;

یک پیت استاپ درست کنید-خوبی؟- لوازم ضروری را تهیه کنید، یک فنجان قهوه سریع بنوشید. با بنزین پر کنید؛

draw up level with the other car; avoid cutting people off, but overtake if you need to;

ترسیم سطح با ماشین دیگر. از قطع ارتباط با افراد خودداری کنید، اما در صورت نیاز سبقت بگیرید.

be in the fast lane - you're going places; to be a backseat driver - very annoying; slam

در لاین سریع باشید - به مکان هایی می روید. راننده صندلی عقب بودن - بسیار آزاردهنده.

on the brakes, if it's safe to do so; "Have you run something over?"

ترمزها را فشار دهید، اگر این کار ایمن است. " چیزی رو رد کردی؟"

I hope not.

امیدوارم اینطور نباشه.

It's time to pull over and pull into the next lesson.

زمان آن فرا رسیده است که به درس بعدی بروید .

Until next time, drive safe.

تا دفعه بعد، ایمن رانندگی کنید.