Giving Excuses: How to say NO in English

Hi there, and welcome back to engVid. Today's lesson is a conversational one. We're looking

سلام، و به engVid خوش آمدید. درس امروز یک مکالمه است. ما به

at different excuses that we could use to say no to something that we don't want to

دنبال بهانه‌های مختلفی هستیم که می‌توانیم برای نه گفتن به چیزی که نمی‌خواهیم با آن درگیر شویم، استفاده کنیم

be involved with. Who's this for? Well, today's lesson is accessible, so I would say at beginners,

. این برای کیست؟ خوب، درس امروز قابل دسترسی است، بنابراین برای مبتدیان می گویم،

those looking to gain a little bit more confidence with their vocabulary.

کسانی که به دنبال کسب اعتماد به نفس کمی با واژگان خود هستند.

Okay, so today's situation: I have a friend called Rideon who likes coming up with some

خوب، پس وضعیت امروز: من دوستی به نام Rideon دارم که دوست دارد گاهی اوقات

pretty silly ideas some of the time. He's a fantastic guy, but what he said is: "Benjamin,

ایده های احمقانه ای داشته باشد. او پسر فوق‌العاده‌ای است، اما چیزی که گفت این است: "بنجامین،

Benjamin, would you like to get involved with my new idea? I'm going to be starting a business

بنیامین، آیا می‌خواهی با ایده جدید من درگیر شوی؟ من قصد دارم کسب‌وکاری را با

making inflatable pumpkins. I think it will be great for people at parties to hold the

تولید کدو تنبل بادی راه‌اندازی کنم. فکر می‌کنم برای مردم در مهمانی‌ها عالی باشد. برای نگه داشتن

inflatable pumpkins, and a bit of decoration at home."

کدو تنبل های بادی و کمی تزئین در خانه."

Now, my immediate reaction to this is like: "No, no, no, Rideon. I don't want to do this."

اکنون، واکنش فوری من به این چنین است: "نه، نه، نه، رایدئون. من نمی خواهم این کار را انجام دهم."

So, I'm going to really sort of try and bowl him over. "Bowl him over", to sort of knock

بنابراین، من واقعاً سعی می‌کنم او را کنار بگذارم. "او را کاسه کن"، تا

the idea flat by listing some pretty strong reasons to say no. I expect he'll then come

با فهرست کردن چند دلیل کاملاً قوی برای نه گفتن، این ایده را بی اثر کنیم. من انتظار دارم که او

back and say: "But Benjamin, Benjamin, haven't you thought about this?" and I'll cut him

برگردد و بگوید: "اما بنیامین، بنیامین، آیا به این موضوع فکر نکردی؟" و من او را قطع می کنم

off, I'll say: "No", and these are going to be my ways of just going... Cutting him off

، می گویم: "نه" و اینها راه های من برای رفتن است... یک بار که استدلال را برگرداند، او را قطع کنم

once he returns the argument.

.

But this is... This is really sort of the nuts and bolts. "The nuts and bolts", the

اما این است... این واقعاً نوعی پیچ و مهره است. "مهره ها و پیچ ها"،

main bits of my argument. So, I'm going to start off: "First of all", and then I can

بیت های اصلی بحث من. بنابراین، من می خواهم شروع کنم: "اول از همه"، و سپس می

put his name. "First of all, Rideon"-so I'll just put R-"I can't imagine anyone spending

توانم نام او را بگذارم. "اول از همه، Rideon"-بنابراین من فقط R-"من نمی توانم تصور کنم کسی برای آن

money on that". Okay? So, I then list my reason here. "The main reason for my hesitancy"-the

پول خرج کند" را قرار می دهم. باشه؟ بنابراین، من دلیل خود را در اینجا لیست می کنم . "دلیل اصلی تردید من" -

main reason for me to say no-"is that I can't imagine anyone wanting to spend money on something

دلیل اصلی نه گفتن من - "این است که نمی توانم تصور کنم کسی بخواهد برای چیزی

as silly as that. Secondly..." I know this is actually my third reason, but if it was

به این احمقانه پول خرج کند. ثانیا..." می دانم که در واقع این سومین من است. دلیل، اما اگر

my second reason, I could say: "Secondly..." If it is my third reason, I can say: "Thirdly..."

دلیل دومم بود، می‌توانستم بگویم: "دوم..." اگر دلیل سومم باشد، می‌توانم بگویم: "سوم..."

Okay? So let's pop that up there for you as well.

باشه؟ پس بیایید آن را برای شما نیز مطرح کنیم.

Or I could just say: "Also..." Okay? That's another way of introducing a reason. "Also,

یا فقط می توانم بگویم: "همچنین..." باشه؟ این یک راه دیگر برای معرفی دلیل است. "همچنین،

who thinks that having an inflatable pumpkin in their living room looks aesthetically...?

چه کسی فکر می کند که داشتن یک کدو تنبل بادی در اتاق نشیمن خود از نظر زیبایی به نظر می رسد ...؟

Looks beautiful to the eye?" Certainly not me. Okay? Then I go on, I want to introduce

به نظر زیبا می رسد؟" قطعا من نه. باشه؟ سپس ادامه می دهم، می خواهم

another idea: "Besides that..." So: "Besides that", next to, yeah? We can see at the side

ایده دیگری را معرفی کنم: "علاوه بر آن..." پس: "علاوه بر آن"، در کنار، آره؟ ما می توانیم در

of someone, at someone's side. "Besides that", so the reason next to this. "Besides that,

کنار کسی، در کنار کسی ببینیم. «علاوه بر آن» پس دلیل در کنار این. "علاوه بر این،

I don't want to have to think about this idea at the moment. I've got other priorities."

من نمی خواهم در حال حاضر به این ایده فکر کنم. اولویت های دیگری دارم."

I've got other priorities. It's a bit of a risk.

من اولویت های دیگری دارم این یک مقدار ریسک است.

And then Rideon comes back to me and he says: "Dah-dah-dah-dah-dah, Benjamin, dah-dah-dah-dah-dah-dah-dah,

و سپس رایدئون به سمت من برگشت و گفت: "ده-ده-ده-ده-ده، بنیامین، ده-ده-ده-ده-ده-ده-داه،

wonderful idea, wonderful idea", and I say: "Well, the thing is, Rideon, I'm going to

ایده فوق العاده، ایده فوق العاده"، و من می گویم : خب، مسئله این است که رایدئون، من باید تو

have to stop you there. The thing is, Rideon, I'm a busy guy; I'm doing this, I'm doing

را در آنجا متوقف کنم، موضوع این است که، رایدئون، من یک مرد شلوغ هستم؛ من این کار را انجام می‌دهم، من آن

that. I just can't get involved at this time. The thing is, Rideon, I just can't be involved."

را انجام می‌دهم. موضوع این است که رایدئون، من نمی‌توانم درگیر آن باشم.»

And he talks back, and I come back to him by saying: "I just can't imagine the target

و او پاسخ می‌دهد، و من با گفتن این جمله به او برمی‌گردم

audience. I just can't imagine: A) what this would sell for, and why they'd want to buy

: «من نمی‌توانم مخاطب هدف را تصور

that. I guess what it comes down to... I guess what it comes down to..." So this is kind

کنم. حدس می‌زنم به چه می‌آید... حدس می‌زنم به چه می‌آید...» بنابراین این

of a conclusion, here. This is like my end reason. "I guess what it comes down to is",

یک نوع نتیجه‌گیری است، اینجا. این مثل دلیل پایانی من است. "حدس می زنم به چه چیزی می رسد"

and then you list your big reason. If I'm talking to Rideon about this: "I guess what

و سپس دلیل بزرگ خود را فهرست می کنید. اگر من با Rideon در این مورد صحبت می کنم: "من حدس می زنم که

it comes down to is it's the wrong time for me". "At the end of the day..." So, these

نتیجه آن این است که زمان اشتباهی برای من است". «در پایان روز...» پس

are all ways of concluding. "At the end of the day, it's just a bit silly, Rideon". "I'd

اینها همه راههای نتیجه گیری است. "در پایان روز، این فقط کمی احمقانه است، Rideon." "من خیلی

love to, I really would". This phrase here: "I really would" makes me sound sincere. It

دوست دارم، من واقعا". این عبارت در اینجا: "من واقعاً می خواهم" باعث می شود که صادقانه به نظر برسم. این

makes it sound as if I really believe what I'm saying. "I'd love to, I really would,

طوری به نظر می رسد که انگار واقعاً به آنچه می گویم اعتقاد دارم. "من واقعا دوست دارم،

but I think it's something you should do on your own. Why not give it a go?" Okay?

اما فکر می کنم این کاری است که باید به تنهایی انجامش دهید. چرا آن را انجام ندهید؟" باشه؟

So, we've had a slightly silly story, but you have here lots of different ways in which

بنابراین، ما یک داستان کمی احمقانه داشتیم، اما شما در اینجا راه های مختلفی دارید که از طریق آنها

you can be saying no to a suggestion that is put towards you. "First of all", put a

می توانید به پیشنهادی که به شما داده می شود نه بگویید. "اول از همه"،

reason. "The main reason... Secondly... Thirdly... Also... Besides that... The thing is..." Okay?

دلیل بیاورید. "دلیل اصلی... دوما... سوما... همچنین... علاوه بر این... موضوع این است..." باشه؟

Persuade them. Let them see the light of day. Let them see the truth. "I just can't imagine...

آنها را متقاعد کنید. بگذار نور روز را ببینند. بگذار حقیقت را ببینند. "فقط نمی توانم تصور کنم...

I guess what it comes down to... At the end of the day... I'd love to, I really would, but..."

حدس می زنم به چه چیزی می رسد... در پایان روز... من واقعاً دوست دارم، اما..."

What I would love you to do right now is to give the quiz a go. See if you can get 10

چیزی که دوست دارم شما را انجام دهید. انجام در حال حاضر این است که به مسابقه بروید. ببینید آیا می توانید از 10 10 بگیرید یا

out of 10. If you can, give yourself a pat on the back. Until next time, press subscribe

خیر. تا دفعه بعد Subscribe را فشار دهید تا

and I'll see you in the next video. Bye.

در ویدیوی بعدی شما را ببینم. خدا حافظ.