Learn TRAVEL ENGLISH Phrases & Expressions

You know, I'm really bored. I'm like... I've spent far too long at home and it's really

میدونی من واقعا حوصله ام سر رفته من فکر می کنم ... من مدت زیادی را در خانه گذرانده ام و واقعاً

time to go on holiday again, so I thought I'd come and speak with you guys and share

وقت آن است که دوباره به تعطیلات بروم، بنابراین فکر کردم که بیایم و با شما صحبت کنم و

some really good phrases for talking about going on holiday. I've got some excellent

عبارات واقعاً خوبی برای صحبت در مورد رفتن به تعطیلات به اشتراک بگذارم. . من چند

phrasal verbs in the second part of the lesson, so make sure you listen and watch until the

افعال عبارتی عالی در قسمت دوم درس دارم، پس حتما گوش کنید و تماشا کنید تا

entirety of the lesson has finished. Very good. Okay, cool. Let's get started. My name's

کل درس تمام شود. خیلی خوب. باشه باحال بیا شروع کنیم. اسم من

Benjamin. What's yours? Let's just have a bit of a hello to all my viewers in different

بنیامین است مال شما چیه؟ بیایید فقط یک سلام به همه بینندگان من در

parts of the world, because we're thinking about going on holiday. So, hello to my friends

نقاط مختلف جهان داشته باشیم، زیرا ما به تعطیلات فکر می کنیم. بنابراین، سلام به دوستان

and viewers in Spain. ¿Qué tal? Estoy muy bien, gracias. Friends in North America, hello.

و بینندگان من در اسپانیا. کوئه تال؟ Estoy muy bien, gracias. دوستان در آمریکای شمالی، سلام.

China, Asia, Europe. Namaste, I hope you're well. Let's get started. So, we want to go.

چین، آسیا، اروپا. نامسته امیدوارم حالتون خوب باشه بیا شروع کنیم. بنابراین، ما می خواهیم برویم.

We might have itchy feet. It means we can't stay still, we need to keep moving. We want

ممکن است خارش پا داشته باشیم. یعنی نمی توانیم بی حرکت بمانیم، باید به حرکت ادامه دهیم. ما می خواهیم به

to go somewhere different. To get the travel bug is where your passport just has loads

جایی متفاوت برویم. برای دریافت اشکال سفر جایی است که گذرنامه شما دارای

of stamps in because you want to go to that next place and experience a new culture and

مهرهای زیادی است زیرا می خواهید به مکان بعدی بروید و فرهنگ جدید و

a new, I don't know, way of life. Different types of holiday. So, maybe you're a working

شیوه زندگی جدید را تجربه کنید. انواع مختلف تعطیلات. بنابراین، شاید شما یک فرد شاغل هستید

person, you can't go away for a long stretch, so you go for a city break to, I don't know,

، نمی توانید برای مدت طولانی از آنجا بروید، بنابراین برای یک استراحت شهری به

a place like Prague or Lisbon. Go there for the weekend and do some sightseeing and enjoy

جایی مانند پراگ یا لیسبون می روید، نمی دانم. آخر هفته به آنجا بروید و گشت و گذار کنید و از

the highlights of the city. A bit different to a much longer type of journey. Backpacking,

دیدنی های شهر لذت ببرید. کمی متفاوت با یک نوع سفر طولانی تر. کوله پشتی،

okay? So, you put your backpack on and you travel around India for six months living

باشه؟ بنابراین، کوله پشتی خود را می گذارید و به مدت شش ماه در هند سفر می کنید و

out of your suitcase, yeah? All of your belongings are in your bag and you're kind of self-sufficient-ish.

از چمدان خود خارج می شوید، بله؟ همه وسایلت تو کیفت هست و یه جورایی خودکفا هستی.

Adventure tourism. This might be if you're going to do a particular type of activity,

گردشگری ماجراجویی. این ممکن است در صورتی باشد که بخواهید نوع خاصی از فعالیت را انجام دهید،

like a bungee jump in New Zealand or kayaking somewhere. So, you're going for the purpose

مانند پرش بانجی در نیوزلند یا کایاک سواری در جایی. بنابراین، شما به قصد ماجراجویی می روید

of adventure. Maybe you're just going to go and catch some rays, and "rays" referring

. شاید شما فقط می خواهید بروید و چند پرتو، و "اشعه" اشاره

to sunshine, okay? Lying under the sun, relaxing on the beach. Planning your itinerary. You

به آفتاب بگیرید، خوب؟ دراز کشیدن زیر آفتاب، استراحت در ساحل. برنامه ریزی سفر خود

might want to pack a lot in or have a lot to pack in. That means, you know, you're someone

ممکن است بخواهید چمدان های زیادی را ببندید یا چیزهای زیادی برای جمع کردن داشته باشید. یعنی می دانید، شما فردی هستید

who wants to have an activity in the morning, the afternoon, you want to sort of... Everything

که می خواهید صبح، بعدازظهر فعالیتی داشته باشید ، می خواهید به نوعی... همه چیز

planned out. Or maybe you're more laissez-faire, more laid back, and you're going to see how

برنامه ریزی شده باشد. . یا شاید شما راحت‌تر، آرام‌تر هستید، و می‌خواهید ببینید که

the mood takes you, yeah? You're not going to make a plan, you're going to wake up in

حال و هوا چگونه شما را می‌برد، آره؟ قرار نیست برنامه ریزی کنی، صبح از خواب بیدار می شوی

the morning and maybe do something, maybe not.

و شاید کاری انجام می دهی، شاید هم نه.

Few other phrases on your style. So, "to travel on a shoestring", okay? This is not the literal

چند عبارت دیگر در مورد سبک شما. بنابراین، "سفر با بند کفش"، خوب؟ این معنای تحت اللفظی نیست

meaning, you're not hopping around on a shoestring, it just means that you don't have any excess

، شما روی بند کفش نمی‌چرخید، فقط به این معنی است که

funds for any kind of type of luxury, yep? You're the bare minimum. A shoestring budget

برای هر نوع تجملاتی پول اضافی ندارید، بله؟ شما حداقلی هستید بودجه کم

means a very tight budget. You're going to be staying in hostels for €5 a day, not

به معنای بودجه بسیار کم است. شما قرار است در هاستل ها با 5 یورو در روز اقامت کنید، نه

hotels for €500 a day. "To travel light" means that you're not going to take a 20 kilogram

هتل ها با 500 یورو در روز. "برای سفر سبک" به این معنی است که شما قرار نیست یک کیسه 20 کیلوگرمی

bag stuffed with things that you don't need, you're literally going to have a small little

پر از وسایلی که نیاز ندارید بردارید، به معنای واقعی کلمه یک

backpack. I remember being in India back in 2003 and meeting a Frenchman there who just

کوله پشتی کوچک خواهید داشت. به یاد دارم که در سال 2003 در هند بودم و در آنجا با یک فرانسوی ملاقات کردم که

had this tiny little backpack, and he had, like, one pair of pants, a pair of socks,

این کوله پشتی کوچک را داشت، و او مثلاً یک شلوار، یک جفت جوراب داشت،

and he was like, "Well, it's cheaper to buy the things out here than back home, so I just

و گفت: "خب، خرید آن ارزان تر است. همه چیز بیرون از خانه است، بنابراین من فقط از

come out here and I get what I need." "To live out of a suitcase", so maybe you are

اینجا بیرون می آیم و آنچه را که نیاز دارم دریافت می کنم." "برای زندگی کردن از یک چمدان"، بنابراین شاید شما

traveling around quite a bit, maybe you're staying at a friend's house, and, like, all

کمی در حال سفر به اطراف هستید، شاید در خانه یکی از دوستانتان می‌مانید، و مثلاً همه

of your things are in here, and you're kind of getting them in, and you're getting them

چیزهای شما اینجا هستند، و به نوعی آنها را وارد می‌کنید. ، و شما آنها را

out of the suitcase. It means, like, this... This thing here, it's like your wardrobe,

از چمدان بیرون می آورید. یعنی مثل این... این چیزی که اینجاست، مثل کمد لباس شماست،

yep? It's like your house. It's your bedroom, it's your office, it's your living room, everything

بله؟ مثل خانه شماست اتاق خواب شما است، دفتر شماست، اتاق نشیمن شماست، همه چیز

is in here.

اینجاست.

Now, are we having a good time or a bad time? If you're having a good time, you need to

حالا به ما خوش می گذرد یا بد؟ اگر اوقات خوبی را سپری می کنید، باید

press subscribe, share, send it out, share the love, yep? Let's make this thing grow.

اشتراک، اشتراک گذاری، ارسال آن، اشتراک گذاری عشق را فشار دهید، بله؟ بیایید این چیز را رشد دهیم.

What about your holiday? Good time or bad time? So, we've got four phrases here. What

تعطیلات شما چطور؟ زمان خوب یا بد ؟ بنابراین، ما در اینجا چهار عبارت داریم. کاری که

I want you to do is just read them and decide if they are a good thing, yeah? Happy face

من از شما می خواهم این است که فقط آنها را بخوانید و تصمیم بگیرید که آیا آنها چیز خوبی هستند، بله؟ چهره شاد

or sad face? Culture shock, to feel right at home, right up my alley, not my cup of

یا غمگین؟ شوک فرهنگی، احساس درست در خانه بودن، درست در کوچه من، نه فنجان

tea. Okay, they're quite straightforward. Culture shock, "Whoa, I'm in somewhere different.

چای من. خوب، آنها کاملاً سرراست هستند. شوک فرهنگی، "وای، من در جای دیگری هستم.

This is not what I was expecting." Yep. Probably more this one, a little bit fearful, yep?

این چیزی نبود که انتظارش را داشتم." بله احتمالاً این یکی بیشتر، کمی ترسناک است، بله؟

To feel right at home, yeah? No problems, we're all good. Right up my alley. So, this

برای اینکه احساس خوبی در خانه داشته باشید، بله؟ مشکلی نیست، همه ما خوب هستیم. درست بالای کوچه من بنابراین، این

is sort of a metaphor, "alley" meaning a place, something that you really, really like, an

نوعی استعاره است، "کوچه" به معنای یک مکان، چیزی که واقعاً دوست دارید،

activity that is just perfect, yep? Got the nail on the head, hit the nail on the head.

فعالیتی که کاملاً عالی است، بله؟ میخ سرش را گرفت، میخ را به سر زد.

But if it's not your cup of tea, no, that's not what I like, yeah? I like something different,

اما اگر این فنجان چای شما نیست، نه، این چیزی نیست که من دوست دارم، بله؟ من چیز متفاوتی را دوست دارم،

yeah? I like... I like adventure tourism. I'm not into city breaks. Right, let's go

آره؟ دوست دارم... من گردشگری ماجراجویی را دوست دارم. من اهل تعطیلات شهری نیستم. درست است، بیایید برویم

and learn some phrases all to do with wagons, cars, and trains to make your vocab sore,

و عباراتی را یاد بگیریم که همگی مربوط به واگن‌ها، ماشین‌ها و قطارها هستند تا لغات شما دردناک شود،

like that plane you're going to get on very, very soon.

مثل آن هواپیما که قرار است خیلی خیلی زود سوار آن شوید. در

Here we've got six idioms to do with travel. Now, we often think of a journey as being

اینجا ما شش اصطلاح در مورد سفر داریم. اکنون، ما اغلب تصور می کنیم که یک سفر

a metaphor for life. For example, "middle of the road", yep? We're not in the fast lane,

استعاره ای از زندگی است. به عنوان مثال، "میانه راه"، بله؟ ما در لاین تند نیستیم،

we're not in the slow lane. Middle of the road, things are just going along as normal.

در لاین کند نیستیم. در میانه راه، همه چیز طبق روال عادی پیش می رود.

What about this top one here, "my way" or "the highway"? So, this is something you say

در مورد این بالاترین اینجا، "راه من" یا "بزرگراه" چطور؟ بنابراین، این چیزی است که شما

to someone if you mean you either agree with me or off... Go off really fast. The highway

به کسی می گویید اگر منظورتان این است که یا با من موافق هستید یا مخالف... خیلی سریع بروید. بزرگراه

is somewhere where you go really fast. So, you're going to come my way or we're going

جایی است که خیلی سریع می روید. بنابراین، شما قرار است به سمت من بیایید یا ما از

to split. "To be on the home stretch". Now, if you think about a Formula 1 track, you've

هم جدا خواهیم شد. "در خانه بودن". حالا، اگر به پیست فرمول 1 فکر می کنید،

got the sort of black and white flags at the end, but just before that, we've got a straight

در انتها پرچم های سیاه و سفید دارید ، اما درست قبل از آن، ما

bit of race circuit, that's the home stretch. So, you can see where the finishing line is,

کمی مسیر مسابقه مستقیم داریم، این مسیر خانگی است. بنابراین، می توانید ببینید که خط پایان کجاست،

and you're accelerating and you're nearly there.

و شتاب می گیرید و تقریباً به آنجا رسیده اید.

When would we use this phrase, "to be on the home stretch"? We're talking about a project.

چه زمانی از این عبارت استفاده کنیم، "در خانه بودن"؟ ما در مورد یک پروژه صحبت می کنیم.

Maybe you've got to write a big, long thesis for college, and mum asks, "How are you getting

شاید باید یک پایان نامه بزرگ و طولانی برای دانشگاه بنویسی، و مامان بپرسد "چطوری پیش میری

on, darling? How's the essay going?" "Oh, it's okay, mum. I'm on the home stretch now",

عزیزم؟ مقاله چطور پیش میره؟" "اوه، اشکالی ندارد، مامان. من الان در خانه هستم"،

meaning I've nearly finished. We've spoken about middle of the road. Usage, maybe you're

یعنی تقریباً تمام شده است. ما در مورد میانه راه صحبت کرده ایم. استفاده، شاید شما

describing a type of car as being a little bit middle of the road, yeah? A little bit

یک نوع ماشین را به عنوان کمی وسط جاده توصیف می کنید، بله؟ کمی

unimpressive. "To be on the wagon". Obviously, the opposite of "on" is "off", yeah? On/off

بی تاثیر "روی واگن بودن". بدیهی است که نقطه مقابل "روشن" "خاموش" است، بله؟ کلید روشن/خاموش

switch. Now, if you're on and then you're off, then you might fall off something, but

. حالا اگر روشن باشی و بعد خاموش باشی، ممکن است از چیزی بیفتی، اما

what are we falling off? The wagon. What is that? It's a very basic vehicle. Maybe it's

ما از چه چیزی می افتیم؟ واگن. اون چیه؟ این یک وسیله نقلیه بسیار ابتدایی است. شاید

got kind of wooden wheels and perhaps it's pulled by a horse, very sort of old-fashioned

چرخ های چوبی داشته باشد و شاید توسط اسبی کشیده شده باشد، یک وسیله نقلیه بسیار قدیمی

vehicle. If you fall off the wagon, then you're no longer sort of going along and making the

. اگر از واگن بیفتید، دیگر به نوعی پیش نمی‌روید و

progress that everyone else is, because that's the good thing that's going along there, and

پیشرفتی را که دیگران دارند انجام نمی‌دهید، زیرا این چیز خوبی است که در آنجا پیش می‌رود، و

you're no longer on that. So, if you fall off the wagon, then maybe you don't keep up

دیگر در آن کار نیستید. بنابراین، اگر از واگن بیفتید، شاید به

with your practice of your musical instrument. "I fell off the wagon a little bit" means

تمرین خود در ساز موسیقی خود ادامه ندهید. "کمی از واگن افتادم" یعنی

maybe you got a little bit lazy, you got into some bad habits. Falling off the wagon. Okay.

شاید کمی تنبلی کردی، عادت های بدی پیدا کردی. افتادن از واگن باشه.

Next, "asleep at the wheel". You could imagine a steering wheel, you could imagine a great

بعد، "خواب روی فرمان". شما می توانید یک فرمان را تصور کنید، می توانید یک

big wheel of a ship. Now, if you're the captain of a ship and you fall asleep, then we've

چرخ بزرگ بزرگ یک کشتی را تصور کنید. حالا اگر ناخدای کشتی هستید و خوابتان می‌آید،

got a very dangerous situation. Likewise, if you are the CEO of a company and you fall

وضعیت بسیار خطرناکی داریم. به همین ترتیب، اگر مدیر عامل شرکتی هستید و به

asleep and bad things start happening and your ship or your business goes into the rocks,

خواب می‌روید و اتفاقات بدی رخ می‌دهد و کشتی یا کسب‌وکار شما به سنگ‌ها می‌رود و به

goes into danger, then, you know, we've got a big, big problem. We've got people's jobs

خطر می‌افتد، می‌دانید که ما با مشکل بزرگ و بزرگی روبرو هستیم. ما شغل

and livelihoods at risk. Okay? So, if you're asleep at the wheel, you are in charge of

و معیشت مردم را در معرض خطر قرار داده ایم. باشه؟ بنابراین، اگر پشت فرمان خوابیده اید، مسئول

something and you haven't been paying attention. "The wheels have come off". Obviously, if

چیزی هستید و توجه نکرده اید. "چرخ ها جدا شده اند". بدیهی است که اگر

you've got a car and the wheels come off, it's not going to go very fast. So, you've

ماشین داشته باشید و چرخ ها جدا شوند، خیلی سریع پیش نمی رود. بنابراین، شما

got a project that was going okay, but now it's kind of... It's lost its momentum. So,

پروژه ای دارید که به خوبی پیش می رفت، اما اکنون به نوعی... حرکت خود را از دست داده است. بنابراین،

the wheels have come off, the momentum's gone from... From something. Okay?

چرخ ها جدا شده اند، حرکت از چیزی خارج شده است. باشه؟

Hope this has been useful to you. Do remember to do the quiz now just to try and reinforce

امیدوارم این برای شما مفید بوده باشد. به یاد داشته باشید که اکنون امتحان را انجام دهید تا

that learning, try and revisit it. It's a really good idea to write down some of the

آن یادگیری را تقویت کنید، سعی کنید و دوباره آن را مرور کنید. واقعاً ایده خوبی است که برخی از

phrases that you learn in these videos to have a kind of a learning record and to revisit

عباراتی را که در این ویدیوها یاد می گیرید یادداشت کنید تا یک نوع سابقه یادگیری داشته باشید و

them a couple of days afterwards. If you enjoy my videos, do make sure you subscribe, and

چند روز بعد دوباره آنها را مرور کنید. اگر از ویدیوهای من لذت می برید، حتما سابسکرایب کنید تا

I'll see you in the next one.

در ویدیوی بعدی شما را ببینم.