IELTS Speaking: How to talk about a book or film

Welcome back to a rather scary engVid.

به یک engVid نسبتا ترسناک خوش آمدید.

In today's lesson you are going to learn two things: Firstly, how to tell a scary story

در درس امروز شما قرار است دو چیز را یاد بگیرید : اول اینکه چگونه یک داستان ترسناک

full of suspense and tension; and secondly, how to talk about a book as you might be required

پر از تعلیق و تنش تعریف کنید. و دوم اینکه چگونه در مورد یک کتاب صحبت کنیم که

to do in an IELTS speaking test.

ممکن است در آزمون اسپیکینگ آیلتس از شما خواسته شود.

So, what I have put up here on the board is different groups of words, so we've got adverbs,

بنابراین، آنچه من در اینجا روی تابلو قرار داده ام گروه های مختلف کلمات است، بنابراین ما قید،

nouns, we've got verbs, and then phrases which you could use in a story of this type.

اسم، افعال و سپس عباراتی داریم که می توانید در داستانی از این نوع استفاده کنید.

So, I'm going to demonstrate how to use these words; and hopefully, you'll feel inspired

بنابراین، من قصد دارم نحوه استفاده از این کلمات را نشان دهم . و امیدواریم که الهام

to go off and write your own short story afterwards.

بگیرید و بعد از آن داستان کوتاه خود را بنویسید.

I'd love to hear about it on the engVid Facebook page or just on your comments under this video.

من دوست دارم در مورد آن در صفحه فیس بوک engVid یا فقط در نظرات شما در زیر این ویدیو بشنوم.

Okay.

باشه.

So, we're going to link the verbs with the adverbs.

بنابراین، ما قصد داریم افعال را با قیدها پیوند دهیم.

I should first off explain what exactly these types of stories are.

ابتدا باید توضیح دهم که این نوع داستان ها دقیقاً چیست.

So, we're looking at suspense stories.

بنابراین، ما به داستان های تعلیق نگاه می کنیم.

This is a story in which something, something dangerous, something scary remains hidden.

این داستانی است که در آن چیزی، چیزی خطرناک، چیزی ترسناک پنهان می ماند.

We don't quite know what it is, but there's something out there in the dark that may do

ما دقیقاً نمی دانیم چیست، اما چیزی در تاریکی وجود دارد که ممکن است

something scary.

کاری ترسناک انجام دهد.

Okay?

باشه؟

So, in a story like this, people are going to be "holding their breath".

بنابراین، در داستانی مانند این، مردم قرار است "نفس خود را حبس کنند".

Yup.

آره.

"The boy held his breath", if I was to write that in the past tense.

«پسر نفسش را حبس کرد»، اگر بخواهم آن را در زمان گذشته بنویسم.

Okay?

باشه؟

"Held" in the past tense.

"برگزار شد" در زمان گذشته.

"The boy held his breath.

"پسر نفسش را حبس کرد.

He trembled silently because he was on his own.

او بی صدا می لرزید زیرا او تنها بود.

He trembled silently, and shuddered."

او بی صدا می لرزید و می لرزید."

Okay?

باشه؟

So, let's explain these words.

بنابراین، اجازه دهید این کلمات را توضیح دهیم.

"Tremble" means to shake.

«لرزیدن» به معنای تکان دادن است.

Okay?

باشه؟

"Shudder" basically means the same thing.

«لرزیدن» در اصل به همین معناست.

So, if I say it twice but in a different way, it just adds to the effect.

بنابراین، اگر من آن را دو بار بگویم اما به روشی متفاوت، فقط به تأثیر آن می افزاید.

Okay?

باشه؟

"He trembled silently and shuddered with the thought of what lay next door."

او بی‌صدا می‌لرزید و از این فکر که همسایه‌اش چه چیزی بود، به خود می‌لرزید.

Okay.

باشه.

If I say exactly what is next door; that there's a yellow, spotted lizard, then the story becomes

اگر دقیقاً بگویم همسایه چیست؛ که یک مارمولک زرد و خالدار وجود دارد، پس داستان

not scary.

ترسناک نمی شود.

I need to keep the idea that we don't know exactly what is next door.

من باید این ایده را حفظ کنم که ما دقیقاً نمی دانیم درب بعدی چیست.

"He crept", and now let's add another adverb.

"او خزید" و حالا بیایید یک قید دیگر اضافه کنیم.

"He crept"-that would work well-"nervously".

"او خزید" - که به خوبی کار می کند - "عصبی".

So, "nervously", he's full of nerves; he's, like, biting his teeth about what's going

بنابراین، "عصبی"، او پر از اعصاب است. مثلاً دارد دندان‌هایش را گاز

to happen when he steps out into the corridor.

می‌گیرد که وقتی وارد راهرو می‌شود چه اتفاقی می‌افتد.

"He crept nervously out into the corridor."

"او عصبی به راهرو خزید."

Okay, so I've used my verbs; let's see which other adverbs I could use.

خوب، پس من از افعالم استفاده کردم. بیایید ببینیم از کدام قیدهای دیگر می توانم استفاده کنم.

Okay.

باشه.

What about "cautiously"?

"با احتیاط" چطور؟

So, "caution" is about taking care.

بنابراین، "احتیاط" در مورد مراقبت است.

So, if you are being cautious, then you're being very careful.

بنابراین، اگر محتاط هستید، پس بسیار مراقب هستید.

If you're acting cautiously, you're doing the same thing.

اگر محتاطانه رفتار کنید، همان کار را انجام می دهید.

"He cautiously looked from left to right."

او با احتیاط از چپ به راست نگاه کرد.

Okay, so we've done "cautiously", we've done "silently", now let's do "suddenly".

بسیار خوب، پس "با احتیاط" انجام داده ایم، "بی صدا" انجام داده ایم، حالا بیایید "ناگهان" را انجام دهیم.

"Suddenly a bat flew past him", so one of those black, nasty, scary bird-like animals

"ناگهان یک خفاش از کنارش گذشت"، بنابراین یکی از آن حیوانات سیاه، زننده و ترسناک پرنده مانند

flew past him.

از کنار او گذشت.

That's going to be quite scary; we'll have that in there.

این بسیار ترسناک خواهد بود. ما آن را در آنجا خواهیم داشت.

"Unexpectedly".

"بر خلاف انتظار".

Okay.

باشه.

So, prefix "un" means not; "expect" - something we think is going to happen.

بنابراین، پیشوند "un" به معنای خیر است. "انتظار" - چیزی که ما فکر می کنیم قرار است اتفاق بیفتد.

So, suddenly something we don't think is going to happen happens.

بنابراین، ناگهان چیزی که ما فکر نمی کنیم قرار است اتفاق بیفتد رخ می دهد.

Unexpectedly what could happen?

به طور غیر منتظره چه اتفاقی می تواند بیفتد؟

A door opened.

دری باز شد

Dunh-dunh-dunh.

دانه-دونه-دونه.

Okay.

باشه.

So, we've managed to use these adverbs, we've managed to use these verbs.

بنابراین، ما موفق به استفاده از این قیدها شده ایم، ما موفق به استفاده از این افعال شده ایم.

These are the types of nouns that would be good in a story like this; in a scary story.

این ها انواع اسم هایی هستند که در داستانی مانند این خوب هستند. در یک داستان ترسناک

"Unease".

"ناراحتی".

Okay?

باشه؟

So, "ease", you can see the word "easy".

بنابراین، "آسان"، شما می توانید کلمه "آسان" را ببینید.

"Everything's cool.

"همه چیز عالی است.

Yeah, we can do it.

بله، ما می توانیم آن را انجام دهیم.

10 out of 10 in the quiz after the lesson."

10 از 10 در مسابقه بعد از درس."

A feeling of unease is: "Oo, what's happening here?

احساس ناراحتی این است: "اوه، اینجا چه خبر است؟

How am I going to get 10 out of 10 in this lesson"?

چگونه می توانم در این درس 10 از 10 را بگیرم "؟

"Unease", it means discomfort.

«ناراحت» به معنای ناراحتی است.

"Distress".

"پریشانی".

Worry is what "distress" means, and you can add an "ed" to turn it into an adjective.

نگرانی معنای «پریشانی» است، و می‌توانید یک «اد» اضافه کنید تا آن را به یک صفت تبدیل کنید.

"The distressed young girl."

"دختر جوان مضطرب."

Okay?

باشه؟

"Fright", this means fear.

«ترس» یعنی ترس.

Obviously if I wanted to turn it into an adjective, I would put: "ened.

بدیهی است که اگر می خواستم آن را به صفت تبدیل کنم، می گذاشتم: "ened.

Frightened".

Frightened".

"Panic" is: "Ah!

"هراس" این است: "آه!

Help!

کمک!

What's going to happen?

چه اتفاقی می افتد؟

Ahh"!

آهان"!

"Panic" - fear again.

"هراس" - دوباره ترس.

"Dread", this is a sense of not liking what is going to happen in the future; being really

"ترس"، این احساس دوست نداشتن چیزی است که قرار است در آینده اتفاق بیفتد. واقعا

quite scared.

خیلی ترسیده

So, you've got lots of different words here to express fear.

بنابراین، شما در اینجا کلمات مختلف زیادی برای بیان ترس دارید.

A "cold sweat".

یک "عرق سرد".

So, that is a physical...

بنابراین، این یک حالت فیزیکی است...

That shows on the body how scared the person is that they're starting to sweat; that the

این نشان می دهد که فرد چقدر ترسیده است که شروع به عرق کردن کرده است. که

sweat is cold.

عرق سرد است

I should have a blue pen for this; a cold sweat.

برای این کار باید یک خودکار آبی داشته باشم. یک عرق سرد

So, "sweat", when we're very, very worried and anxious and stressed, we may start sweating.

بنابراین، "عرق"، زمانی که ما بسیار بسیار نگران و مضطرب و استرس هستیم، ممکن است شروع به عرق کردن کنیم.

A "draught", okay?

یک "کشش"، باشه؟

A "draught" is when we have air blowing through under a door, for example.

برای مثال، "کشش" زمانی است که هوا از زیر یک در عبور می کند.

Okay?

باشه؟

It's sort of the wind coming through.

یه جورایی باد میاد

"A cold draught of air blows through."

هوای سردی از آن عبور می کند.

It just helps to set the scary atmosphere.

این فقط به تنظیم فضای ترسناک کمک می کند.

Phrases.

عبارات.

Now, these are all phrases that you would put at the start of a sentence.

اکنون، اینها همه عباراتی هستند که در ابتدای یک جمله قرار می دهید.

"Without hesitation, the boy strode into the next door room.

"بدون معطلی، پسر قدم به اتاق بغلی گذاشت.

He opened the door, and he saw", whatever he saw.

در را باز کرد و دید"، هر چه دید.

"Without hesitation".

"بدون تردید".

"From the shadows", when we're going a little bit more slowly.

"از سایه ها"، وقتی کمی آهسته تر پیش می رویم.

Sorry.

متاسف.

I'll just explain this: "Without", so that means no; "hesitation" means waiting.

من فقط این را توضیح می دهم: "بدون"، بنابراین این به معنای خیر است. «تردید» به معنای انتظار است.

So: "Not waiting anymore, the boy decided to go and find out what was out there".

بنابراین: "دیگر منتظر نبود، پسر تصمیم گرفت برود و بفهمد آنجا چه خبر است".

"From the shadows".

"از سایه ها".

So, if we have a light, so there's a light there and I'm here, my shadow is that sort

بنابراین، اگر نوری داشته باشیم، پس نوری در آنجا وجود داشته باشد و من اینجا باشم، سایه من

of dark thing that's kind of like a reflection of me.

از آن چیز تاریکی است که به نوعی مانند بازتابی از من است.

Anything in the shadows is something unknown; slightly spooky.

هر چیزی در سایه چیزی ناشناخته است. کمی شبح آور

"From the shadows, what was happening?"

"از سایه ها، چه اتفاقی می افتاد؟"

Something unknown.

چیزی ناشناخته

We just don't quite know what is behind the door.

ما فقط نمی دانیم پشت در چه چیزی است.

"Out of the corner of his eye".

"از گوشه چشم".

So: "Out of the corner of his eye".

پس: «از گوشه چشم».

So, this is the idea that the boy half-sees something, but he's not quite sure exactly

بنابراین، این ایده این است که پسر چیزی را نیمه می بیند، اما او دقیقاً مطمئن نیست

what.

که چه چیزی.

"All of a suddenly"...

"به یکباره"...

"All of a sudden".

"به یکباره".

Okay?

باشه؟

"Suddenly", it just means that, but it...

"ناگهان"، فقط به این معنی است، اما ...

"All of a sudden", it's just another way of saying: "Suddenly", but with four words instead

"ناگهان"، این فقط یک راه دیگر برای گفتن است: "ناگهان"، اما با چهار کلمه به

of one.

جای یک کلمه.

"In alarm", okay?

"در زنگ هشدار"، باشه؟

This means scared, fear, worried.

این به معنای ترس، ترس، نگرانی است.

Yup.

آره.

"In alarm".

"در زنگ هشدار".

You know what an alarm clock is?

آیا می دانید ساعت زنگ دار چیست؟

An alarm, it's like the boy's got an alarm clock going off in his head.

یک زنگ، مثل این است که یک ساعت زنگ دار در سر پسرک روشن می شود.

Right.

درست.

Let's work out how to talk about a book that would satisfy the IELTS speaking test, too.

بیایید بررسی کنیم که چگونه در مورد کتابی صحبت کنیم که آزمون اسپیکینگ آیلتس را نیز برآورده کند.

Back in a moment.

یک لحظه برگشت.

Here we have a sample question for talking about a book.

در اینجا ما یک نمونه سوال برای صحبت در مورد یک کتاب داریم.

"Speak for 1-2 minutes about a book you have enjoyed reading recently."

1 تا 2 دقیقه در مورد کتابی که اخیراً از خواندن آن لذت برده اید صحبت کنید.

These are the kinds of things...

اینها انواع چیزها هستند...

So, these bullet points are what you must include when you're doing one of these speaking

بنابراین، این نکات مهم همان چیزی است که شما باید هنگام انجام یکی از این وظایف صحبت کردن

tasks.

درج کنید.

"What kind of book is it?

"این چه نوع کتابی است؟

What is it about?

درباره چیست؟

What sort of people would enjoy it?

چه نوع افرادی از آن لذت می برند؟

And explain why you liked it."

و توضیح دهید که چرا آن را دوست داشتید."

What I've done is I've put up some useful phrases here that you could use if you were

کاری که من انجام داده‌ام این است که عبارات مفیدی را در اینجا قرار داده‌ام که می‌توانید اگر در مورد کتابی صحبت می‌کنید از آنها استفاده کنید

talking about a book, and then you could change them slightly if you were talking about a

، و سپس اگر در مورد یک فیلم یا برنامه تلویزیونی صحبت می‌کنید می‌توانید آنها را کمی تغییر دهید

film or television program.

.

"This book is in the genre of"... "genre" means: What type of book is it?

"این کتاب در ژانر"... "ژانر" یعنی: چه نوع کتابی است؟

So we were, earlier in this lesson, looking at suspense writing.

بنابراین، در اوایل این درس، به نوشتن تعلیق نگاه می‌کردیم.

So: "This book is in the genre of suspense", but you could have horror, romance, detective,

بنابراین: "این کتاب در ژانر تعلیق است"، اما شما می توانید ترسناک، عاشقانه، پلیسی،

war, childhood; all sorts of different book genres out there.

جنگی، کودکی داشته باشید. انواع ژانرهای مختلف کتاب وجود دارد.

"It's about..." then roughly say what the book is about.

«درباره...» سپس به طور تقریبی بگویید کتاب درباره چیست.

For my story: "It's about a woman who gets fed up with her husband."

برای داستان من: "این در مورد زنی است که از شوهرش خسته می شود."

"The main character is..."

«شخصیت اصلی است...»

Say something about the main character.

در مورد شخصیت اصلی چیزی بگویید.

"The main character is called Mary Maloney.

"شخصیت اصلی مری مالونی نام دارد.

She is a very particular...

او یک شخصیت بسیار خاص است...

She is a very careful type of character, but eventually she erupts into violence."

او یک نوع شخصیت بسیار محتاط است، اما در نهایت او به خشونت فوران می کند."

Okay?

باشه؟

Like a volcano, she erupts.

او مانند یک آتشفشان فوران می کند.

"The plot is as follows"...

«طرح داستان به این صورت است»...

"Plot" means what happens in the story.

«پیمانه» یعنی اتفاقی که در داستان می افتد.

"As follows" means I'm about to tell you what the plot is.

"به شرح زیر" به این معنی است که من می خواهم به شما بگویم که داستان چیست.

"Duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh-duh".

«دُهُوَهُ الْضُحِّ الْضُحِّ الْضَهُ».

Okay?

باشه؟

You put in there the story that you are talking about.

شما داستانی را که در مورد آن صحبت می کنید در آنجا قرار دهید.

"Anyone who likes..."

"هر کسی که دوست دارد..."

Well, what type of other sort of book genres might someone who likes this book be interested

خوب، کسی که این کتاب را دوست دارد به چه نوع دیگری از ژانرهای کتاب ممکن است علاقه مند باشد

in?

؟

Are they going to be people who are interested in detective books?

آیا آنها افرادی خواهند بود که به کتاب های پلیسی علاقه مند هستند؟

Are they going to be people who read biographies?

آیا آنها افرادی خواهند بود که زندگی نامه می خوانند؟

Maybe you can list a particular book that...

شاید بتوانید کتاب خاصی را فهرست کنید که ... از

That you enjoy.

آن لذت می برید.

"...would enjoy this book".

"...از این کتاب لذت می برم".

"I loved this book because..."

"من این کتاب را دوست داشتم زیرا..."

What's...?

چیست؟

What's the most interesting thing about this book?

جالب ترین چیز در مورد این کتاب چیست؟

Is it the plot?

آیا طرح است؟

Is it the character?

آیا این شخصیت است؟

Is it where it's set?

آیا جایی است که تنظیم شده است؟

Is it the language that is used?

آیا این زبانی است که استفاده می شود؟

I don't know; you'll have to decide that.

من نمی دانم؛ شما باید تصمیم بگیرید که

"The..."

"The..."

Now, what you need to put here is either: "The beginning", "The middle", "The end".

اکنون آنچه باید در اینجا قرار دهید این است: "آغاز"، "میانه"، "پایان".

Okay?

باشه؟

I'm going to talk about a Roald Dahl short story.

من قصد دارم در مورد داستان کوتاه رولد دال صحبت کنم .

"The beginning was particularly...

"آغاز به ویژه ...

Was most effective because it really made you question: What is going to happen next?"

موثرتر بود زیرا واقعاً باعث شد که شما بپرسید: بعداً چه اتفاقی می افتد؟"

Okay.

باشه.

So, I hope you've got some useful phrases for talking about a book, there.

بنابراین، امیدوارم عبارات مفیدی برای صحبت در مورد یک کتاب در آنجا داشته باشید.

A couple of good suspense stories for you to read: Edgar Allan Poe, The Tell-Tale Heart

چند داستان تعلیقی خوب برای خواندن: ادگار آلن پو، داستان کوتاه قلب

or the Roald Dahl short story, Lamb to the Slaughter.

قصه یا رولد دال، بره به سلاخی.

Both are excellent.

هر دو عالی هستند

And good luck if any of you are doing your IELTS speaking.

و اگر هر یک از شما در حال انجام مکالمه آیلتس خود هستید موفق باشید .

See you very soon.

خیلی زود میبینمت

Have a go at the quiz.

به مسابقه بروید

Until next time, bye.

تا دفعه بعد خداحافظ