Real English: Talking about worries

Hiya. Welcome back to www.engvid.com.

هیا به www.engvid.com بازگردید.

Today we're talking about things that we're worried about.

امروز درباره چیزهایی صحبت می کنیم که نگرانشان هستیم.

I'm so worried, I can't hold my pen still.

من خیلی نگرانم، نمی توانم خودکارم را ثابت نگه دارم.

But don't worry, it's not going to

اما نگران نباشید، این

be all fears; we're also looking at how we tell someone that everything's going to be

همه ترس نیست. ما همچنین در حال بررسی این هستیم که چگونه به کسی بگوییم که همه چیز درست خواهد شد

okay. In the words of Bob Marley's song:

. به قول آهنگ باب مارلی:

"Every little thing".

«هر چیز کوچک».

Okay? So we got lots of great phrases we're going to be looking at today, and

باشه؟ بنابراین ما عبارات بسیار خوبی داریم که امروز به آنها نگاه می کنیم، و

hopefully you learn them, and you put

امیدواریم که آنها را یاد بگیرید، و

them in there, in your brain, and you pull them out whenever you need to use them.

آنها را در مغز خود قرار دهید، و هر زمان که نیاز به استفاده از آنها داشتید، آنها را بیرون می آورید.

So, let's get started.

بنابراین، بیایید شروع کنیم.

"I'm", obviously short for "I am". "I'm so"-meaning I'm very-"worried",

"من"، واضح است که مخفف "من هستم". "من خیلی" - یعنی خیلی "نگران هستم"،

oh yeah, I have a lot of fear. I'm like:

اوه بله، من خیلی ترس دارم. من می گویم:

"Oh, no, I think it's going to be very bad."

"اوه، نه، فکر می کنم خیلی بد خواهد شد."

You know? Worry, fear. Okay? Same as: "I'm anxious."

میدونی؟ نگرانی، ترس باشه؟ همان: "من مضطرب هستم."

Okay? You don't know what's going to happen.

باشه؟ نمیدونی قراره چی بشه

"I'm so worried about..." and whatever it is that you're worried about, whether it's

"من خیلی نگرانم..." و هر چیزی که نگرانش هستی، چه این

seeing a particular person tomorrow, I'm so worried about.

که فردا فرد خاصی را ببینی، من خیلی نگرانم.

"Oh no, I'm worried about my homework", whatever it is.

"اوه نه، من نگران تکالیفم هستم "، هر چه که باشد.

"I'm so worried about" your friend, I don't know, whatever it is for you.

"من خیلی نگرانم" دوستت، نمی دانم، هر چه برای تو باشد.

"I'm afraid..." This is often followed with:

"من می ترسم..." اغلب با این جمله دنبال می شود:

"I'm afraid that".

"من از آن می ترسم".

Oh, dear, what is it with the pens? I'm afraid that it's run out of ink,

آخه عزیزم قلم چیه؟ می ترسم جوهرش تمام شده باشد،

so

پس

I'm back again.

دوباره برگشتم.

I'm so worried... Yeah. So I'm so worried, I'm so worried that you thought that was bad.

من خیلی نگرانم...آره. پس من خیلی نگرانم، آنقدر نگرانم که فکر کردی بد است.

"I'm afraid that..."

«میترسم که...»

Now, "I'm afraid that" has two functions. It can serve as an apology, and also for something

حالا «میترسم که» دو کارکرد دارد. این می تواند به عنوان یک عذرخواهی و همچنین برای چیزی

you have a fear for in the future. I'm afraid that my pen ran out. I'm very sorry. Okay?

که در آینده از آن ترس دارید باشد. می ترسم قلمم تمام شود. من خیلی متاسفم. باشه؟

So I can use it in an apology.

بنابراین می توانم از آن برای عذرخواهی استفاده کنم.

Okay? "I'm so sorry, I'm afraid I ran over your dog today.

باشه؟ "خیلی متاسفم، میترسم امروز سگت

I'm really sorry." Okay? Or you could say it in the sort of genuine sense of:

رو زیر پا گذاشتم. واقعا متاسفم." باشه؟ یا می توانید آن را به معنای واقعی بگویید:

"I'm afraid that tomorrow I will die.", "I'm afraid that tomorrow it will rain."

"می ترسم فردا بمیرم."، "می ترسم فردا باران ببارد."

Okay? Something in the future you have fear for.

باشه؟ چیزی در آینده که از آن ترس دارید.

"I can't help thinking..."

"من نمی توانم فکر نکنم..."

Now, this is an interesting sort of use of English. Obviously,

حالا، این یک نوع استفاده جالب از انگلیسی است. بدیهی است که

this is a contraction for "cannot",

این یک انقباض برای "نمی توانم"،

"help thinking". What does it mean by help? I'm

"کمک فکر کردن" است. منظور از کمک چیست؟ من

helping someone? It doesn't really mean help; it means I can't stop.

به کسی کمک می کنم؟ واقعاً به معنای کمک نیست. یعنی نمی توانم متوقف شوم

I can't stop thinking,

نمی توانم از فکر کردن دست بردارم،

but we say: "I can't help thinking that tomorrow I have no socks to wear." Okay?

اما می گوییم: "نمی توانم فکر نکنم فردا جورابی برای پوشیدن ندارم." باشه؟

Tomorrow, no socks. I'm going to walk into school

فردا بدون جوراب من به مدرسه می روم

and all the kids are going to see that I don't have any socks.

و همه بچه ها می بینند که من جوراب ندارم.

So, let's move on to the next one.

بنابراین، بیایید به مورد بعدی برویم.

"I can't stop thinking about..."

"نمیتونم از فکر کردن به... دست بردارم..."

I can't stop thinking about the guitar... No. "I can't stop thinking about..."

نمیتونم از فکر کردن به گیتار دست بردارم... نه. "نمیتونم از فکر کردن به..."

Okay? This is a problem, a problem that you're thinking about again and again and again and again.

باشه؟ این یک مشکل است، مشکلی که شما بارها و بارها و بارها و بارها به آن فکر می کنید.

I can't stop thinking-okay?-that

نمی توانم از فکر کردن دست بردارم - باشه؟ -

maybe you did... You made the wrong decision. I can't help...

شاید این کار را کردی... تصمیم اشتباهی گرفتی. نمی توانم کمکی

"I can't stop thinking about

بکنم... "نمی توانم از فکر کردن به

what happened today that was bad."

اتفاقی که امروز افتاد که بد بود دست بکشم."

Okay? I can't stop thinking about my interview tomorrow.

باشه؟ من نمی توانم به مصاحبه فردا خود فکر نکنم.

"Oh, no, the interview tomorrow. Oh, no."

"اوه، نه، فردا مصاحبه. اوه، نه."

Okay? So it could be about something in the past or the future. Okay.

باشه؟ بنابراین ممکن است در مورد چیزی در گذشته یا آینده باشد. باشه.

I'm saying quite a lot here, and I want you to remember it, so let's just have a little

من در اینجا خیلی چیزها را می گویم، و می خواهم آن ها را به خاطر بسپارید، پس بیایید فقط تمرین کمی

practice of saying these, and I want you to put in a little example at the end. Okay?

برای گفتن این ها داشته باشیم و می خواهم در پایان مثالی کوچک بزنی. باشه؟

So think about something that you're worried about.

پس به چیزی فکر کنید که نگران آن هستید.

"I'm so worried about..."

"من خیلی نگرانم..."

You practice, you say it:

شما تمرین می کنید، می گویید:

"I'm so worried about..."

"خیلی نگرانم..."

Okay, I wish I could hear you.

باشه، ای کاش می شنیدم.

"I'm afraid that..."

"می ترسم که..."

Okay, you can use the same problem for all of these.

باشه، شما می توانید از همین مشکل برای همه اینها استفاده کنید.

"I'm afraid that...",

"من می ترسم که..."،

"I can't help thinking about...",

"نمی توانم در مورد... فکر

"I can't stop thinking about..."

نکنم"، "نمی توانم از فکر کردن در مورد... دست بردارم"

Now let's move on to this next one, looking at the past perfect tense, here:

حالا بیایید با نگاهی به گذشته بی نقص به سراغ این مورد بعدی برویم. تنش، اینجا:

"I've been worried sick about...",

"من نگران بودم..."،

"I have been", okay? We're looking into the past. "I have been".

"من بوده ام"، باشه؟ ما به گذشته نگاه می کنیم. "من بوده ام".

All the way from the past until now. "I have been worried"-worry, fear-"sick",

تمام راه از گذشته تا کنون. " نگران شده ام"-نگران، ترس-"بیمار"،

I've been so worried that I feel like being sick. Okay? So this is an intense feeling of worry. Okay?

آنقدر نگران بوده ام که احساس بیماری می کنم. باشه؟ بنابراین این یک احساس نگرانی شدید است. باشه؟

But we use it as a phrase. "I've been worried sick about..."

اما ما از آن به عنوان یک عبارت استفاده می کنیم. « نگران شده‌ام در مورد...»

So you can use it in a casual way.

بنابراین می‌توانید از آن به روشی معمولی استفاده کنید.

"I've been worried sick about the damage done to my car."

من در مورد آسیب وارد شده به ماشینم نگران بودم.

The damage done. Someone hit my car. Okay?

خسارت وارده یکی به ماشینم زد باشه؟

"I've been worried sick about my car."

"من نگران ماشینم بودم."

"It's", it has.

"این است"، دارد.

"It has been keeping me up at night."

" من را در شب بیدار نگه داشته است."

Okay? "Keeping me up" means I cannot

باشه؟ "بیدار نگه داشتن من" به این معنی است که نمی

sleep because I keep thinking about this problem. It's been keeping me up at night. You could

توانم بخوابم زیرا مدام به این مشکل فکر می کنم. شب ها مرا بیدار نگه داشته است. شما می

use this in a work situation. You know, you're thinking and thinking about how... How to

توانید از این در یک موقعیت کاری استفاده کنید. میدونی، تو فکر میکنی و به این فکر میکنی که چطور...

go forward. It's been keeping me up at night, I've been thinking about it all the time.

چطور پیش بری. شب ها مرا بیدار نگه داشته است، همیشه به آن فکر کرده ام.

Okay? You can use these in an informal, smaller problem sense-okay?-to suggest that you are

باشه؟ می‌توانید از اینها در یک مشکل غیررسمی و کوچک‌تر استفاده کنید - خوب است؟ - برای نشان دادن اینکه در

thinking a lot about something.

مورد چیزی زیاد فکر می‌کنید.

"I'm dreading..." Okay? Dread is fear.

"میترسم..." باشه؟ ترس یعنی ترس

So: "I am dreading", something you are very nervous

بنابراین: "من می ترسم"، چیزی که شما در مورد آن بسیار عصبی هستید

about. You're very nervous about.

. تو خیلی عصبی هستی

"I'm dreading going home tonight, because I might get attacked by the weird neighbour." Okay?

"من می ترسم امشب به خانه بروم، زیرا ممکن است مورد حمله همسایه عجیب و غریب قرار بگیرم." باشه؟

"I'm dreading seeing my neighbour."

"من از دیدن همسایه ام می ترسم."

I made... I had a bit of a party last night, and I think my neighbour, he's going to be pretty upset.

من درست کردم... دیشب یک مهمانی داشتم و فکر می کنم همسایه من خیلی ناراحت خواهد شد.

I'm dreading seeing him.

من از دیدنش می ترسم

In fact: "I'm really nervous about seeing my neighbour." Okay? So these are quite similar,

در واقع: "من واقعاً از دیدن همسایه ام عصبی هستم ." باشه؟ بنابراین، اینها کاملاً شبیه هستند،

some of these, but this is actually one of my all-time classic, it's a very British phrase.

برخی از آنها، اما این در واقع یکی از کلاسیک های من است، این یک عبارت بسیار بریتانیایی است.

Someone asks you how you are, you say, life's really, really bad. You know? Everyone's like

یکی از شما می پرسد که چگونه هستید، شما می گویید که زندگی واقعاً بسیار بد است. میدونی؟ همه مثل

dead. You're the only person alive, got no money. You say:

مرده اند تو تنها کسی هستی که پول نداری شما می گویید:

"Yeah. Mustn't grumble!" Okay?

"آره. نباید غر بزند!" باشه؟

It's a way of sort of carrying on, we like to do that. We have a stiff upper lip in Britain.

این راهی برای ادامه دادن است، ما دوست داریم این کار را انجام دهیم. ما در بریتانیا لب بالایی سفت داریم.

Okay? Stiff upper lip. It means you carry on.

باشه؟ سفت شدن لب بالایی. یعنی ادامه میدهی

So, this is the person with the problems. What do we say to say:

بنابراین، این فردی است که مشکل دارد. چه می گوییم که بگوییم:

"It's going to be okay, don't worry about it"?

"خوب می شود، نگران نباش"؟

Well, you could say exactly that: "Don't worry, practice makes perfect."

خوب، می توانید دقیقاً این را بگویید: "نگران نباش، تمرین باعث عالی می شود."

Now, if you say "practice makes perfect", you're saying to them:

حالا، اگر بگویید "تمرین کامل می کند"، به آنها می گویید:

"If you keep trying, you will get better."

"اگر به تلاش ادامه دهید، بهتر خواهید شد."

So if I say: "Don't worry, practice makes perfect."

بنابراین اگر بگویم: "نگران نباش، تمرین باعث عالی می شود."

it's like I'm saying to the other person:

مثل این است که من به طرف مقابل می گویم:

"You're not very good at the moment. Yeah? But if you carry on watching another thousand engVid videos,

"تو در حال حاضر خیلی خوب نیستی. آره؟ اما اگر به تماشای هزاران ویدیوی engVid دیگر ادامه دهید

you might get a little bit better.

، ممکن است کمی بهتر شوید.

But right now, you're pretty crap."

اما در حال حاضر، شما خوب هستید. مزخرف زیبا."

Okay? So: "Don't worry, practice makes perfect."

باشه؟ بنابراین: "نگران نباشید، تمرین باعث عالی می شود."

means kind of: "Don't worry, keep trying." Okay?

به این معنی است: " نگران نباش، به تلاش ادامه بده." باشه؟

I'm going in a sort of a random order, here.

من در اینجا به نوعی به ترتیب تصادفی می روم.

"It's not"-it is not-"the end of the world."

"این نیست" - این نیست - " پایان دنیا."

Okay? If it's the end of the world, life is over, we have no future. We can't go, we can't...

باشه؟ اگر آخر دنیا باشد، زندگی تمام شده، آینده ای نداریم. ما نمی توانیم برویم، نمی توانیم ...

Life is over. But I'm saying to old worry pants:

زندگی تمام شده است. اما من به شلوارهای نگران قدیمی می گویم:

"Don't worry, it's not the end of the world." You know, I'm trying to get them to see the good.

"نگران نباش، این آخر دنیا نیست." می دانی، من سعی می کنم آنها را وادار به دیدن خوبی ها کنم.

"Cheer up." Okay? If I cheer up... You know, you go to the pub and you say: "Cheers!" Yeah?

"شاد باش." باشه؟ اگه روحیه بگیرم... میدونی میبری میخانه میگی: "به سلامتی!" آره؟

"I'm having a good time!" So let's go up. Let's start having a nice time.

"داره بهم خوش میگذره!" پس بریم بالا بیا شروع کنیم به خوش گذرانی

And: "Chin up." If I'm very sad,

و: "چانه بالا." اگر خیلی غمگین باشم،

I'm going to be looking down like this, and I'm very, very sad.

اینطوری به پایین نگاه خواهم کرد و خیلی خیلی ناراحتم.

And I'm saying: "Chin up. Chin up." Okay? "Chin up." If I'm down here all the time,

و من می گویم: "چانه بالا. چانه بالا." باشه؟ "سرت رو بالا بگیر." اگر همیشه اینجا باشم،

I'm going to look at my board work and see that I've misspelt "mustn't", oh no. So

به کار هیئت مدیره‌ام نگاه می‌کنم و می‌بینم که «نباید» را اشتباه نوشته‌ام، اوه نه. پس

that's what happens, I see how bad I am all the time, and I must put another little "t" in there.

همین اتفاق می‌افتد، من همیشه می‌بینم که چقدر بد هستم، و باید یک «t» کوچک دیگر در آنجا بگذارم.

"Must not grumble!" Yeah, I mustn't grumble, I must have my chin up. Okay?

"نباید غرغر کرد!" آره، من نباید غر بزنم، باید چانه ام را بالا بگیرم. باشه؟

Now, this applies for relationship matters. Okay? I've just been dumped. Yeah? If I...

در حال حاضر، این برای مسائل رابطه صدق می کند. باشه؟ من تازه اخراج شدم آره؟ اگر من...

I dump the rubbish. If I've been dumped, then I've been left all on my own. My girlfriend

زباله ها را می ریزم. اگر من را انداخته اند، پس من به حال خودم رها شده ام. دوست دخترم من را دوست

doesn't or my wife doesn't like me anymore; I've been dumped. And my friend says to me:

ندارد یا همسرم دیگر مرا دوست ندارد. من انداخته شده ام و دوستم به من می گوید:

"Plenty more fish in the sea."

"ماهی های دیگر در دریا".

Well, what do I want fish for? I'm a vegetarian. I'm not, actually.

خب من برای چی ماهی میخوام؟ من گیاهخوارم. من نیستم، در واقع.

Well, obviously it's a metaphor, and "fish" are for women,

خب، بدیهی است که این یک استعاره است، و «ماهی» برای زنان است،

or men if you prefer men. Okay?

یا اگر مردان را ترجیح می دهید، مردان. باشه؟

Women or men.

زنان یا مردان.

"Plenty more fish in the sea." In the world you can meet. Yeah? It's okay.

ماهی های بیشتری در دریا وجود دارد. در جهان می توانید ملاقات کنید. آره؟ مشکلی نیست.

"Lighten up." If I'm very sad, then I'm a bit heavy. It's a heavy emotion. So I say:

"سبک کن." اگر خیلی غمگینم، پس کمی سنگین هستم. این یک احساس سنگین است. پس من می گویم:

"Lighten up." Yeah? Lighten, I lighten. And again, up. "Lighten up. Lighten up, mate,

"روشن کن." آره؟ سبک کن، سبک می کنم. و دوباره، بالا. سبک شو، رفیق

you're being a bit serious. Lighten up." Yeah?

، کمی جدی می گویی. سبک شو. آره؟

"No use" as in: "There is no use". Okay? That would be the formal phrase.

«فایده ندارد» مانند: «فایده ای ندارد». باشه؟ این عبارت رسمی خواهد بود.

"There is no use in"... So this is the long version of the phrase:

«فایده ای ندارد»... پس این نسخه طولانی عبارت است:

"There is no use in crying over spilt milk."

« گریه بر شیر ریخته شده فایده ای ندارد».

But I'd actually say: "No use crying over spilt milk, is there?"

اما من در واقع می گویم: " گریه کردن برای شیر ریخته شده فایده ای ندارد؟"

Yeah, so I'll just cross out that.

بله، پس من فقط آن را خط می زنم .

There's no point in... Okay? I've spilt a little bit of milk, I'm

فایده ای نداره... باشه؟ کمی شیر ریخته ام،

having my breakfast and the milk goes on the table. I don't sit there and go:

دارم صبحانه می خورم و شیر می رود روی میز. نمی نشینم و می روم:

"Oh, no! No! The milk went on the table!" Okay? So I say:

"اوه، نه! نه! شیر رفت روی میز!" باشه؟ پس می

"No use crying over spilt milk." Don't worry, it's going to be all right. Yeah?

گویم: گریه بر شیر ریخته شده فایده ای ندارد. نگران نباش همه چی درست میشه آره؟

And finally we have:

و بالاخره داریم:

"Always look on the bright side of life".

"همیشه به جنبه روشن زندگی نگاه کن".

Yeah? Check it out, look it up, that song if you don't know it. It's an absolute classic.

آره؟ اگر آن آهنگ را نمی دانید، آن را بررسی کنید، آن را جستجو کنید. این یک کلاسیک مطلق است.

So, don't worry too much. Don't worry. Don't be afraid. Stop thinking.

پس زیاد نگران نباش نگران نباشید. نترس. دست از فکر کردن بردارید

Stop thinking about it. Stop getting worried sick. I know it's keeping you up at night.

دیگر به آن فکر نکن دیگر نگران بیماری نشوید میدونم که شبا تو رو بیدار نگه میداره

I know you're dreading it. I know you're really nervous.

میدونم داری ازش میترسی میدونم واقعا عصبی هستی

But you can also use these... You don't have to be talking about you.

اما شما همچنین می توانید از اینها استفاده کنید... لازم نیست در مورد خودتان صحبت کنید.

So I could say:

بنابراین می‌توانم بگویم:

"You can't help thinking about it, I know." Or:

"می‌دانم نمی‌توانی به آن فکر نکنی." یا:

"It looks like you've been worried sick about it. It looks like you've been worried sick about it."

"به نظر می رسد که شما در مورد آن نگران شده اید. به نظر می رسد که شما نگران آن بوده اید."

Or I could ask a question: "Are you dreading it?"

یا می توانم یک سوال بپرسم: "آیا از آن می ترسی؟"

I can ask a question. "Are you nervous about the interview tomorrow?"

میتونم یه سوال بپرسم "آیا از مصاحبه فردا عصبی هستید؟"

So I can ask someone else about where they are on this

بنابراین می توانم از شخص دیگری در مورد اینکه در این

spectrum. And then I cheer people up. Isn't that nice?

طیف قرار دارند بپرسم. و سپس مردم را شاد می کنم. این خوب نیست؟

Cheer me up, folks, go and do my quiz right now. www.engvid.com. Expecting 10 out of 10,

به من روحیه دهید، مردم، بروید و امتحان من را همین الان انجام دهید. www.engvid.com. انتظار 10 از 10،

that would brighten my day up.

این روز من را روشن می کند.

Thank you so much for watching my video today.

خیلی ممنون که ویدیوی امروز من را تماشا کردید.

If you've enjoyed it, if it has lightened you,

اگر از آن لذت برده اید، اگر شما را سبک کرده است،

if it is has given you a bit of a bounce to your day, then

اگر کمی به شما کمک کرده است، پس

subscribe to my YouTube channel on engVid.

در کانال یوتیوب من در engVid مشترک شوید.

Thank you for watching. Good bye.

ممنون که تماشا کردید خداحافظ.