Learn English Grammar: Zero Conditional

Hello. We're doing the zero conditional today.

سلام. ما امروز شرطی صفر را انجام می دهیم.

It's a useful grammatical structure in English.

این یک ساختار گرامری مفید در زبان انگلیسی است.

Perhaps it's used for, particularly to those who are rules-based people, who like knowing

شاید از آن استفاده شود، به ویژه برای کسانی که افراد مبتنی بر قوانین هستند، که دوست دارند

that A is going to result in B. My little nephew is like this.

بدانند A منجر به B می شود. برادرزاده کوچک من اینگونه است.

Hi, Alex.

سلام الکس.

So, we're doing the zero conditional. And this is about something that is generally true, like a scientific fact.

بنابراین، ما شرطی صفر را انجام می دهیم. و این در مورد چیزی است که به طور کلی درست است، مانند یک واقعیت علمی.

If I press the toilet button, it flushes. Okay? "If", condition, result.

اگه دکمه توالت رو فشار بدم سیفون میشه. باشه؟ «اگر»، شرط، نتیجه.

"If I do", "If I play, this happens."

"اگر انجام دهم"، "اگر بازی کنم، این اتفاق می افتد."

So this is in present simple, and the result also in the present simple.

بنابراین این در زمان حال ساده است، و نتیجه نیز در زمان حال ساده است.

"If you heat ice, it melts." So it's like a scientific fact, it's like something...

"اگر یخ را گرم کنی، ذوب می شود." پس مثل یک واقعیت علمی است، مثل چیزی است...

This always happens in this same way. The condition always has the same result.

این همیشه به همین شکل اتفاق می افتد. شرایط همیشه نتیجه یکسانی دارد.

Now, the result, this bit here, it can also be in the imperative rather than the present simple.

حال، نتیجه، این بیت در اینجا، همچنین می تواند در امر امری باشد نه در حال ساده.

So, I've put a little example here:

بنابراین، من یک مثال کوچک در اینجا آورده‌ام:

"If you do..." "If you visit Devon,"

"اگر می‌خواهید..." "اگر از دوون بازدید می‌کنید"

-a place in the southwest of England-"go to Chagford."

- مکانی در جنوب غربی انگلستان - "به چاگفورد بروید."

Where I was born. Okay? It's a great place.

جایی که من به دنیا آمدم. باشه؟ این یک مکان عالی است.

So, it's like "go to", it's an imperative. I'm telling you to do that.

بنابراین، مانند «رفتن به» است، این یک امر ضروری است. من به شما می گویم این کار را انجام دهید.

So this is a structure of command.

بنابراین این یک ساختار فرماندهی است.

"If you arrive late to my class again, you", and then I'm going to need to...

"اگر دوباره دیر به کلاس من برسید، شما"، و سپس من نیاز دارم...

"You will have to go to the head master." Okay? It's the condition equals the result.

"شما باید پیش استاد ارشد بروید." باشه؟ این شرایط برابر با نتیجه است.

It's always the same. So if you're late, you have to go to the head master. Okay? Condition,

همیشه همینطور است. پس اگه دیر کردی باید بری پیش سرکار. باشه؟ شرط،

result, always the same relationship between the two.

نتیجه، همیشه رابطه یکسان بین این دو.

Now, we can have a couple of different, alternative options here. Instead of "if" we could also

اکنون، می‌توانیم چند گزینه متفاوت و جایگزین در اینجا داشته باشیم. به جای «اگر» می‌توانیم

use "when" or "unless". I've written that unless... You know when... When's talking

از «وقتی» یا «اگر» نیز استفاده کنیم. من این را نوشته ام مگر اینکه... شما می دانید چه زمانی... مشخصاً چه زمانی در

about time, obviously. But "unless" means kind of if not, followed by the condition

مورد زمان صحبت می شود. اما «مگر» به معنای نوعی اگر نیست، به دنبال آن شرط

and result. Condition always in the present.

و نتیجه است. شرایط همیشه در حال حاضر.

So: "Unless if not he proposes", obviously that's quite weird, formal English.

بنابراین: "مگر اینکه او پیشنهاد دهد"، بدیهی است که این انگلیسی کاملاً عجیب و رسمی است.

The translation would be something like... Or the simplification:

ترجمه چیزی شبیه به... یا ساده‌سازی:

"If he does not propose to marry you,"-to propose to marry you. Would you like to marry me?-

"اگر او پیشنهاد ازدواج با تو را ندارد" - به پیشنهاد ازدواج با تو. آیا دوست داری با من ازدواج کنی؟

"refuse to go on holiday with him again." Okay? So: "refuse to go", there you've got

- از رفتن دوباره به تعطیلات با او خودداری کن باشه؟ بنابراین: «از رفتن امتناع کن»، در آنجا شما دستور

your imperative. Okay?

خود را گرفته اید. باشه؟

Now, we can change the order and put the result before the condition, and throw in a bit of

حالا، می‌توانیم ترتیب را تغییر دهیم و نتیجه را قبل از شرط قرار دهیم، و کمی

"if" and "when" and "unless" right there in the middle just to mix things up, mix the

«اگر» و «وقتی» و «مگر اینکه» همان‌جا در وسط، فقط برای قاطی کردن همه چیز،

bowl up. So, the result here is at the beginning.

کاسه را مخلوط کنیم. بنابراین، نتیجه در اینجا در آغاز است.

"The boss, my leader, the person who is in charge is angry"

"رئیس، رهبر من، شخصی که مسئول است عصبانی است"

-again, notice present tense-"when I dance on my table."

- دوباره به زمان حال توجه کنید - "وقتی روی میز می رقصم."

Obviously, "when" could

بدیهی است که "when"

also be replaced by "if" there. "...if I dance on my table". So, "when" would imply that

نیز می تواند با "if" در آنجا جایگزین شود. «...اگر روی میزم برقصم». بنابراین، "چه زمانی" به این معنی است که

I maybe dance on my table quite a lot. But "if", I'm so scared of my boss that I don't

من ممکن است خیلی روی میز خود برقصم. اما "اگر" آنقدر از رئیسم می ترسم که نمی

want to dance on my table. And "unless" would change it, so you'd have to have probably

خواهم روی میز برقصم. و "مگر اینکه" آن را تغییر دهد، بنابراین احتمالاً باید

a different condition there.

شرایط متفاوتی در آنجا داشته باشید.

"The boss is angry unless I stay seated."

"رئیس عصبانی است مگر اینکه من بنشینم."

Okay, so let's just have another quick recap. Something that's generally true, like a scientific fact, like:

خوب، پس بیایید یک جمع بندی سریع دیگر داشته باشیم. چیزی که به طور کلی درست است، مانند یک واقعیت علمی، مانند:

"If I cross the road without looking, I get knocked over."

"اگر بدون نگاه کردن از جاده عبور کنم، ضربه می خورم."

Sorry, that's what the traffic's like in London. Pay attention.

با عرض پوزش، ترافیک در لندن اینگونه است. توجه کنید.

Look to your left, look to your right before it's

به سمت چپ خود نگاه کنید، قبل از اینکه

safe to go. "If", condition, result. Present simple, present simple unless we're using

ایمن بروید به سمت راست خود نگاه کنید. «اگر»، شرط، نتیجه. حال ساده، حال ساده، مگر اینکه از

the imperative. "You will go to Chagford if you visit Devon."

دستور استفاده کنیم. اگر از دوون دیدن کنید به چاگفورد خواهید رفت.

And then we can mix in a

و سپس می‌توانیم

bit of "when" and "unless",

«وقتی» و «مگر» را با هم مخلوط کنیم،

meaning changing the positive, negative affirmation, so:

به این معنی که تأیید مثبت و منفی را تغییر دهیم، بنابراین:

"Unless he proposes to marry you," blah, blah, blah, this will be the result. This will always

«مگر اینکه او به شما پیشنهاد ازدواج بدهد»، بلا، بل، بلا، نتیجه این می‌شود. این همیشه

be the result unless you do this. And then you can also have the result here and the condition here.

نتیجه خواهد بود مگر اینکه این کار را انجام دهید. و سپس می توانید نتیجه را در اینجا و شرایط را در اینجا داشته باشید.

The boss is angry if you don't do the quiz right now

اگر در حال حاضر مسابقه را انجام ندهید

and subscribe to my YouTube channel,

و در کانال یوتیوب من مشترک شوید

and check out Exquisite English.

و زبان انگلیسی عالی را بررسی کنید، رئیس عصبانی است.

Good night. God bless.

شب بخیر. خدا رحمت کند.

See ya next time.

دفعه بعد ببینمت