Vocabulary of International Trade | Business English

Hi, folks. Thank you for tuning in to today's

سلام، مردم از اینکه در

lesson in which we are going to be looking

درس امروز که در آن

at some of the vocab for international trade.

برخی از واژگان تجارت بین‌الملل را بررسی می‌کنیم، متشکریم.

So who is this useful for? Well, perhaps you

پس این برای چه کسانی مفید است ؟ خوب، شاید شما در حال

are studying politics, economics, business, but you just want to make sure that you've

تحصیل در زمینه سیاست، اقتصاد، تجارت هستید، اما فقط می خواهید مطمئن شوید که

got the terms correct, or maybe you are working

شرایط را درست گفته اید، یا شاید

in English in business, negotiations with

در تجارت، مذاکره با

different countries, and you just want to

کشورهای مختلف به زبان انگلیسی کار می کنید، و فقط می خواهید

check that you understand these terms as they

آن را بررسی کنید. شما این اصطلاحات را همانطور که

actually are.

هستند درک می کنید.

So to those of you who are new to my channel,

پس به شمایی که تازه وارد کانال من هستید

hi. My name is Benjamin. On this channel,

سلام. اسم من بنیامین است. در این کانال،

I teach business English, I teach conversational

من انگلیسی تجاری، مکالمه

English, exam English, things to do with British

انگلیسی، انگلیسی امتحانی، موارد مرتبط با

culture. So thanks for tuning in. If you find

فرهنگ بریتانیا را آموزش می دهم. بنابراین از تنظیم کردن متشکریم. اگر متوجه شدید

that this is a useful video for you, do make

که این ویدیو برای شما مفید است،

sure you subscribe so that you continue to get my content. Okay, let's head straight

حتما مشترک شوید تا همچنان محتوای من را دریافت کنید. خوب، بیایید مستقیم

in.

وارد شویم.

So, we have two different ways of doing things

بنابراین، ما دو روش متفاوت برای انجام کارها

in terms of countries' policies towards trade.

از نظر سیاست های کشورها در قبال تجارت داریم.

A country could decide to be protectionist,

یک کشور می تواند تصمیم بگیرد که حمایت گرا باشد،

in which case they are trying to protect their

در این صورت آنها تلاش می کنند از صنایع خود محافظت کنند

industries. They don't want to... Loads of imports from foreign... Foreign producers,

. نمی خواهند... بار واردات از خارجی... تولیدکنندگان خارجی، می

they want to encourage their own production.

خواهند تولید خودشان را تشویق کنند.

So, if they are going to protect, then they

بنابراین، اگر آنها می خواهند حمایت کنند،

might use tariffs, which are where imports, things coming in to the country, are taxed.

ممکن است از تعرفه استفاده کنند، که در آن واردات، کالاهایی که به کشور وارد می شود، مالیات می گیرند.

Thank you very much for bringing that. You

خیلی ممنون که آوردی

can pay some money if you want to bring that

اگر می خواهید آن را

into the country, a tariff. So, protectionist,

به کشور بیاورید، می توانید مقداری پول پرداخت کنید، تعرفه. بنابراین، محافظ،

putting up a big wall around the country,

دیوار بزرگی در سراسر کشور ایجاد می کند،

an impenetrable wall. I don't want you coming

یک دیوار غیر قابل نفوذ. من نمی خواهم شما وارد شوید

in. Free trade is quite the opposite. The

. تجارت آزاد کاملا برعکس است.

wall comes down, we can trade to you, you can trade to us, and we can all be happy or

دیوار پایین می آید، ما می توانیم با شما معامله کنیم، شما می توانید با ما معامله کنید و همه ما می توانیم خوشحال باشیم یا

not. So, a "proponent of", yep, that prefix "pro"

نه. بنابراین، یک "طرفدار "، بله، این پیشوند "pro"

means "for", a supporter of. Yeah? Pro-life,

به معنای "برای" است، یک حامی . آره؟ طرفدار زندگی،

proponent. Quite the opposite of "opponent", who

طرفدار. کاملاً برعکس «رقیب»، کسی که

is someone you compete against. So, proponents

با او رقابت می‌کنید. بنابراین، طرفداران

of protectionism might be certain politicians

حمایت گرایی ممکن است سیاستمداران خاصی

in certain countries. Proponents of free trade

در برخی کشورها باشند. بدیهی است که طرفداران تجارت آزاد

will be different people in different countries, obviously.

افراد مختلفی در کشورهای مختلف خواهند بود.

Okay, a couple of useful verbs, here. So, "to liberalize", yeah? A liberal is free.

خوب، چند فعل مفید، در اینجا. بنابراین، "برای آزادسازی"، بله؟ لیبرال آزاد است.

If you liberalize, then you are making freer.

اگر آزادسازی کنید، در این صورت آزادتر می شوید.

Yeah? To liberalize. Look, I've got the British

آره؟ برای آزادسازی. ببینید، من

spelling with the "s", the American spelling

املای بریتانیایی را با "s" دارم، املای آمریکایی به قول آنها

would be with a "z", as they say. Liberalize.

با "z" خواهد بود . آزادسازی کنید.

The antonym, the opposite of liberalize would

متضاد، متضاد لیبرالیزاسیون،

be "to tighten", yeah? Think of the tap. I'm

«سفت کردن» خواهد بود، بله؟ به شیر آب فکر کنید. من

opening the tap, sorry. Righten to tighten,

شیر آب را باز می کنم، ببخشید. راست برای سفت کردن،

loosen to... Lefty to loosen. So, I'm undoing

شل کردن به... چپ برای شل کردن. بنابراین، من

the tap, yep? I'm liberalizing it, yep? And then I tighten it up and it stops dripping,

شیر را باز می کنم، بله؟ من آن را آزاد می کنم، بله؟ و سپس آن را سفت می کنم و دیگر چکه نمی کند،

yep? So, the water out is the trade. Do I want

بله؟ بنابراین، آب بیرون تجارت است. آیا می خواهم

trade coming in? Yes or no? I can liberalize

تجارت وارد شود؟ آره یا نه؟ من می توانم

restrictions and make it easy for trade to happen in and out of the country, or I can

محدودیت ها را آزاد کنم و تجارت در داخل و خارج از کشور را آسان کنم، یا می توانم

tighten restrictions. Restrictions are things

محدودیت ها را تشدید کنم. محدودیت ها چیزهایی

like tariffs, quotas. What's a quota? A quota

مانند تعرفه ها، سهمیه ها هستند. سهمیه چیست؟ سهمیه

is a limit in trading volume. So, I could be like, "Hmm, well, I love plastic ducks

محدودیتی در حجم معاملات است. بنابراین، می‌توانم بگویم : "هوم، خوب، من عاشق اردک‌های پلاستیکی

for my bath. So, Germany, you make some lovely

برای حمام هستم. بنابراین، آلمان، شما چند اردک پلاستیکی دوست‌داشتنی درست می‌کنید

plastic ducks, but I only want 4,000 coming

، اما من فقط می‌خواهم 4000 اردک پلاستیکی در سال وارد

into the country each year. That's your quota.

کشور شوند . این سهمیه شماست.

No more." Okay? So, it's a limit. No more

نه بیشتر. " باشه؟ بنابراین، این یک محدودیت است. بیش

than that plastic ducks from you, thanks, Germany. Who does that benefit? Well, I've

از آن اردک های پلاستیکی از شما، متشکرم، آلمان. چه کسی به نفع آن است؟ خب، من

got someone up in the north of England who

در شمال انگلستان یک نفر را دارم که

makes plastic ducks very well. So, if I limit

اردک های پلاستیکی را خیلی خوب می سازد. بنابراین، اگر

the plastic ducks coming in from Germany,

اردک‌های پلاستیکی را که از آلمان وارد می‌شوند محدود کنم،

then my man in the north of England who makes

مرد من در شمال انگلیس که

his plastic ducks beautifully is happy. Okay.

اردک‌های پلاستیکی‌اش را به زیبایی می‌سازد خوشحال است. باشه.

"Domestic", another good word for us to look

«داخلی»، یک کلمه خوب دیگر که باید به آن نگاه کنیم

at. "Domestic" is to do with the house, yep? A

. "داخلی" مربوط به خانه است، بله؟

scene of domestic bliss, or clean, or ordered,

صحنه ای از سعادت خانگی، یا تمیز، یا منظم،

or perfect. "Domestic", a domestic goddess is someone who thrives in looking after the

یا کامل. "خانگی"، الهه اهلی کسی است که در مراقبت از

house. So, in terms of international trade,

خانه شکوفا می شود. بنابراین، از نظر تجارت بین‌المللی،

domestic producers are inside the house, i.e.

تولیدکنندگان داخلی در داخل خانه، یعنی

in the country. Got it? Good. There is going

داخل کشور هستند. فهمیدم؟ خوب

to be a quiz at the end of this lesson, so

در پایان این درس یک مسابقه برگزار می‌شود، بنابراین

make sure you're taking copious, lots of notes

مطمئن شوید که یادداشت‌های فراوان و زیادی می‌گیرید

so you can pass with flying colors. Okay?

تا بتوانید با رنگ‌های درخشان عبور کنید. باشه؟

To pass with flying colors means with great

گذراندن با رنگارنگ به معنای

success. Right. Tariffs we've looked at. Okay,

موفقیت بزرگ است. درست. تعرفه هایی که ما به آنها نگاه کرده ایم. خوب،

so we've got these kind of rules that the

پس ما چنین قوانینی داریم که

countries have decided on. Where do we actually

کشورها در مورد آن تصمیم گرفته اند . ما واقعاً کجا

see these rules being implemented, being

شاهد اجرای این قوانین هستیم

put into place? Well, on the ground, you see

؟ خوب، روی زمین،

it in the ports, in the customs. Because if I

آن را در بنادر، در گمرک می بینید. چون اگر

have a big ship coming in, yeah, the customs

کشتی بزرگی داشته باشم که وارد شود ، بله، گمرک‌ها

people, the people who work controlling what's

، افرادی که کار می‌کنند تا

coming in and out, they have to know, well,

ورودی و خروجی را کنترل کنند، باید بدانند، خوب،

what's in this ship? Have the correct tariffs

در این کشتی چیست؟ آیا تعرفه های صحیح

being paid? Is there a quota? Is this stuff

پرداخت می شود؟ آیا سهمیه وجود دارد؟ آیا این کالاها

allowed to come in the country? So, the customs

اجازه ورود به کشور را دارند؟ بنابراین،

people are very important because they collect

گمرکات بسیار مهم هستند، زیرا آنها

the tariffs and they control the flow of goods

تعرفه ها را جمع آوری می کنند و

in and out. Okay? So, yep, be careful of them.

ورود و خروج کالا را کنترل می کنند. باشه؟ بنابراین، بله، مراقب آنها باشید.

Right. A free port. A free port is one where

درست. یک پورت رایگان بندر آزاد بندری است که

ships can go in and out and they don't have

کشتی‌ها می‌توانند در آن وارد و خارج شوند و نیازی

to pay any tariffs. One of the biggest ports

به پرداخت هیچ تعرفه‌ای ندارند. یکی از بزرگترین بنادر

in the world is Singapore, so that's a place

جهان سنگاپور است، بنابراین این مکانی است که

where a lot of trade is going to happen, or

تجارت زیادی در آن قرار است اتفاق بیفتد یا در

is happening, sorry. Now, at the time I speak,

حال وقوع است، متاسفم. اکنون، در زمانی که من صحبت می کنم،

Boris Johnson has an idea to make three free

بوریس جانسون ایده ای برای ساخت سه

ports in the UK. I think it was Aberdeen and

پورت رایگان در بریتانیا دارد. فکر می کنم آبردین و

a couple of other places up in the north. Sorry, I've forgotten where they are. The

چند جای دیگر در شمال بود. ببخشید یادم رفته کجا هستند

idea being that it encourages more trade because

ایده این است که تجارت بیشتر را تشویق می کند زیرا

there are less tariffs. But will it work?

تعرفه های کمتری وجود دارد. اما آیا کار خواهد کرد؟

We shall see. As I say, I'm not an economics

خواهیم دید. همانطور که گفتم، من

teacher or a business studies teacher. I'm just

معلم اقتصاد یا معلم مطالعات بازرگانی نیستم. من

here to try and teach you this terminology. So, if you are, like, an economics graduate

اینجا هستم تا سعی کنم این اصطلاحات را به شما آموزش دهم. بنابراین، اگر شما، مانند یک فارغ التحصیل اقتصاد هستید

and you spot something in this video, leave a

و چیزی را در این ویدیو مشاهده کردید، نظر خود را بنویسید

comment, yep, because I'd love to learn as well.

، بله، زیرا من نیز دوست دارم یاد بگیرم.

So, share the knowledge. Right, we've got a useful verb here,

بنابراین، دانش را به اشتراک بگذارید. درست است، ما در اینجا یک فعل مفید داریم،

prefix "deregulate". So, rules and regulations,

پیشوند "deregulate". بنابراین، قوانین و مقررات،

yeah? If we're talking about regulating,

بله؟ اگر در مورد تنظیم صحبت می کنیم،

I'm talking about putting a rule into place.

من در مورد وضع یک قانون صحبت می کنم.

You must watch this video again, and again,

شما باید این ویدیو را بارها و بارها

and again, and share with your friends. I'm putting rules out there. But if I take away

و بارها تماشا کنید و با دوستان خود به اشتراک بگذارید. من قوانینی را در آنجا قرار می دهم. اما اگر قوانین را حذف کنم،

the rules, I might use this prefix to deregulate,

ممکن است از این پیشوند برای حذف

to take away the rules. Right, "subsidize",

مقررات استفاده کنم. درست، «یارانه دادن»،

"dumping". If you subsidize, then the government

«دامپینگ». اگر یارانه بدهید، پس دولت

is giving money to encourage a certain industry.

برای تشویق یک صنعت خاص پول می دهد. برای مثال،

"EU subsidies" are money the EU gives to certain areas of agriculture, for example.

"یارانه های اتحادیه اروپا" پولی است که اتحادیه اروپا به بخش های خاصی از کشاورزی می دهد.

If you subsidize dumping, dumping is where, say

اگر به دامپینگ یارانه بدهید، دامپینگ جایی است که مثلاً

we have loads, and loads, and loads of apples

ما بارها و بارها و بارها و بارهای سیب

in the UK, and the government, they're going to

در بریتانیا داریم، و دولت، آنها کمک می‌کنند،

help, they're going to give money to help make

پول می‌دهند تا

those apples cheap for the UK to sell somewhere

آن سیب‌ها ارزان شود. انگلستان برای فروش در جای

else. So, they're actually going to pay money

دیگری. بنابراین، آنها در واقع پول پرداخت می کنند

for the apples to be less than the price paid

تا سیب کمتر از قیمتی باشد که

in a country where they are being exported

در کشوری که به آن صادر می شود، پرداخت می شود

to. So, it's good for the country doing the

. بنابراین، برای کشوری که دامپینگ را انجام می دهد خوب است

dumping, because they're like, normally an apple

، زیرا آنها مثل این هستند که معمولا یک سیب

is two... Well, it's not two pounds, is it? Let's

دو است... خوب، دو پوند نیست، اینطور است؟ بیایید

say 20p, yeah? But the government's going to help

بگوییم 20p، بله؟ اما دولت کمک خواهد کرد تا

put money in here to make the apples available

پولی در اینجا بگذارد تا سیب ها را

for 10p in another country. The consumers in

با قیمت 10p در کشور دیگری در دسترس قرار دهد. مصرف کنندگان در

that country are like, "Way, putty, apples for

آن کشور مانند "وای، بتونه، سیب برای

10p, yay!" But then the farmers are like, "Hmm,

10p، ای!" اما کشاورزان می‌گویند: "هوم،

apples, 10p, we can't sell apples for 10p."

سیب، 10 پ، ما نمی‌توانیم سیب را به 10 پ بفروشیم."

So, dumping is where government intervention

بنابراین، دامپینگ جایی است که دولت

to help cheaper exports. It's good for the country doing the exporting.

برای کمک به صادرات ارزان‌تر مداخله می‌کند. برای کشوری که صادرات انجام می دهد خوب است.

"Laissez-faire", a French term, meaning leave

"Laissez-faire" یک اصطلاح فرانسوی به معنای رها کردن

alone, live and let live. Yep. So, this is referring

، زندگی کردن و زندگی کردن است. بله بنابراین، این اشاره

to a government sort of strategy to not get

به یک نوع استراتژی دولتی برای عدم

very involved, to create a free market where

دخالت زیاد، ایجاد بازار آزاد است که در آن

businesses can more or less do what they want.

کسب و کارها بتوانند کم و بیش آنچه را که می خواهند انجام دهند.

Yep. The market is free, it has been deregulated,

بله بازار آزاد است، مقررات زدایی شده است،

less rules, free market capitalism. Yep. So,

قوانین کمتر، سرمایه داری بازار آزاد. بله بنابراین،

most countries around the world have some

اکثر کشورهای جهان دارای

kind of regulations. There aren't many that have a total free market in them.

نوعی مقررات هستند. تعداد زیادی نیستند که بازار آزاد کاملی در خود داشته باشند.

Now, here's a nice phrase, "to comply with regulations". If you comply with,

حالا، این یک عبارت خوب است، "برای رعایت مقررات". اگر رعایت می کنید،

then you are following the regulations. Yep.

پس از قوانین پیروی می کنید . بله

These are the rules, we are following them,

اینها قوانین است، ما آنها را دنبال می کنیم،

we are agreeing with them. Okay. Talking... So,

با آنها موافقیم. باشه. صحبت کردن... بنابراین،

just loads of... There's quite a sort of heavy,

فقط مقدار زیادی از... یک نوع

dense lesson full of terms for you, okay? I appreciate that. So, you know, just try and

درس سنگین و متراکم پر از اصطلاحات برای شما وجود دارد، خوب؟ ممنونم از. بنابراین، می دانید، فقط سعی کنید و

write them down, try and revisit this vocabulary

آنها را یادداشت کنید، سعی کنید و بعد از درس دوباره این واژگان را مرور کنید،

after the lesson, okay? Because it's going to be

باشه؟ زیرا به خاطر

difficult to remember all this stuff. Shall we

سپردن همه این موارد دشوار خواهد بود. آیا می‌خواهیم

have a quick recap of what we've done so far?

خلاصه‌ای از کارهایی که تاکنون انجام داده‌ایم داشته باشیم؟

Protectionism. Loads of rules. Free trade. No

حمایت گرایی انبوهی از قوانین. تجارت آزاد. بدون

rules. Proponent. Supporter. Liberalise. Yeah,

قوانین طرفدار. حامی. آزادسازی کنید. آره

make it free. Titan. No, don't make it free.

رایگانش کن تیتان نه، آن را رایگان نکنید.

Quotas. You can send me this many plastic ducks,

سهمیه ها شما می توانید این تعداد اردک پلاستیکی را برای من بفرستید،

but no more. Domestic. In the house or out of the house? In the house. In the country.

اما نه بیشتر. داخلی. در خانه یا بیرون از خانه؟ در خانه. در کشور.

Tariffs. Thank you very much, you can pay

تعرفه ها. خیلی ممنون، شما می توانید

me that much to bring that into the country.

این مبلغ را به من بپردازید تا آن را وارد کشور کنم.

Customs. Hello, what have you got in this ship?

گمرک. سلام، چه چیزی در این کشتی دارید؟

Thank you very much, that'll be £10. Thank you

خیلی ممنون، 10 پوند خواهد بود. بسیار از شما متشکرم

very much. To the government. There we are. Freeport. Hey, come and do some business,

. به دولت. ما آنجا هستیم. بندرآزاد. هی، بیا یه کاری بکن،

I'm not going to charge you any money. In you

من ازت پول نمیگیرم. در تو

come, ships. Out you go, ships. No money here.

بیا، کشتی ها. شما بروید، کشتی ها. اینجا پولی نیست

Okay. Deregulate. Take the rules off. Subsidise. Make it easy to dump the apples.

باشه. مقررات زدایی قوانین را حذف کنید یارانه بدهید. ریختن سیب ها را آسان کنید.

Lay safe air. Do whatever you like. I don't

هوای امن بگذارید هر کاری دوست داری انجام بده برام

care. Doesn't matter. To comply with. To follow.

مهم نیست مهم نیست به پیروی از. پيگيري كردن.

Right, that was a quick summary.

درست است، این یک خلاصه سریع بود.

Upturn. Whee, the economy's going up. Now it's

سربالایی. وای، اقتصاد داره بالا میره حالا

going slowly. Upturn. Slow down. If something's

آرام آرام پیش می رود. سربالایی. آهسته تر اگر

slowing down, nothing's really happening. Things are not going so well. Right.

سرعت چیزی کم شود، واقعاً هیچ اتفاقی نمی افتد. اوضاع چندان خوب پیش نمی رود. درست.

A commodity. A commodity is something useful.

یک کالا یک کالا چیزی مفید است.

It could be a product, it could be a service.

این می تواند یک محصول باشد، می تواند یک خدمات باشد.

So, if you talk about the commodities that a country has, it's talking about, really,

بنابراین، اگر شما در مورد کالاهایی صحبت می کنید که یک کشور دارد، در واقع در مورد

the things that it can sell. Export. "Ex", the

چیزهایی صحبت می کند که می تواند بفروشد. صادرات. "Ex"،

prefix means "out of". "Im" means "in". So,

پیشوند به معنای "خارج" است. "Im" به معنای "در" است. بنابراین،

my exports, I'm sending out. My imports are coming in. Right.

صادرات من، من ارسال می کنم. واردات من وارد می شود. درست است.

And if you have more coming in than going out, then you have what is called a "trade

و اگر بیشتر از ورود به خارج از خانه داشته باشید ، پس چیزی دارید که به آن "

deficit". Okay? Because you're not sending

کسری تجاری" می گویند. باشه؟ زیرا شما

that much stuff out, but lots is coming in. So,

چیزهای زیادی را به بیرون ارسال نمی کنید، اما تعداد زیادی در حال ورود هستند. بنابراین،

it's like you're spending more than you're earning. Yeah? A deficit. It's like you're

مانند این است که شما بیشتر از درآمد خود خرج می کنید . آره؟ یک کسری مثل این است که شما

in the overdraft of trade. Now, these are some of the proponents of trade deficits.

در اضافه برداشت معامله هستید. اکنون، اینها برخی از طرفداران کسری تجاری هستند.

These kind of countries argue that, "Oh, yeah,

این گونه کشورها استدلال می کنند که "اوه، بله،

yeah. We don't need to make the basic stuff

بله. ما نیازی به ساختن چیزهای اساسی نداریم،

because we're really good at the high-level

زیرا ما واقعاً در موارد سطح بالا

stuff, like sending people to Mars or something."

، مانند فرستادن مردم به مریخ یا چیزهای دیگر، خوب هستیم."

So, some people say trade deficits work, some people say they don't.

بنابراین، برخی از مردم می گویند کسری تجاری کار می کند، برخی افراد می گویند که آنها کار نمی کنند.

A trade surplus, a surplus is when you have more

مازاد تجاری، مازاد زمانی است که شما بیش

than enough. So, a surplus, you've got a lot more

از اندازه کافی داشته باشید. بنابراین، یک مازاد، شما بسیار بیشتر

being sent out than you have coming in, almost like you're kind of self-sufficient.

از ورودتان به خارج فرستاده می‌شوید، تقریباً مثل اینکه به نوعی خودکفا هستید.

So, countries that have a trade surplus are

بنابراین کشورهایی که مازاد تجاری دارند

like China and Russia. They produce a lot of

مانند چین و روسیه هستند. آنها مواد خام زیادی تولید می کنند

raw materials that are then sent around the

که سپس به سراسر

world. And the other thing that affects all this

جهان ارسال می شود. و چیز دیگری که بر همه این

international trade is the currency, the strength of that currency in the country.

تجارت بین المللی تأثیر می گذارد، ارز است، قدرت آن ارز در کشور.

Because if you have a really strong currency,

زیرا اگر شما یک ارز واقعا قوی دارید، صادرات

then it's not going to be that easy to export

آن به این آسانی نخواهد بود

because everything's... The value of stuff is so

زیرا همه چیز... ارزش چیزها

strong in your country and no one else can afford

در کشور شما بسیار قوی است و هیچ کس دیگری نمی تواند

it. So, currency also has a strong impact.

آن را بپردازد. بنابراین، ارز نیز تاثیر زیادی دارد.

Okay, we've looked at lots of different terms.

بسیار خوب، ما اصطلاحات مختلف زیادی را بررسی کرده ایم.

I've tried to explain it as best as I can. See if

من سعی کردم تا جایی که می توانم آن را توضیح دهم. ببینید آیا

you have understood this by taking today's quiz

این را با شرکت در آزمون امروز متوجه شده اید

and see how you get on. I do teach Business

و ببینید که چگونه پیش می روید . من

English on an individual level, so if you do

انگلیسی تجاری را در سطح فردی آموزش می دهم، بنابراین اگر

want any extra help, I do tutor via Skype,

کمک بیشتری می خواهید، از طریق اسکایپ به تدریس خصوصی می پردازم و به مهارت های

helping people's writing and speaking skills.

نوشتاری و گفتاری افراد کمک می کنم .

My website is www.honeyourenglish.com. Have a look after this lesson.

وب سایت من www.honeyourenglish.com است. بعد از این درس نگاهی بیندازید.

Thank you very much for watching, and I'll see you in the next one.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم و در قسمت بعدی شما را خواهم دید.