Learn English: 18 Idioms & Expressions with “RUN”

16,014 views ・ 2022-10-18

Benjamin’s English


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:00
Hi folks. Welcome back to engVid with me, your teacher for today, Benjamin. We are looking
0
0
5680
سلام مردم به engVid با من، معلم امروز شما، بنیامین، خوش آمدید. ما
00:05
in today's lesson at idioms with the verb "to run". Now, idioms are useful because
1
5680
7240
در درس امروز به دنبال اصطلاحات با فعل "دویدن" هستیم. اکنون، اصطلاحات مفید هستند زیرا
00:12
they help to make your range of expression more interesting, and you can punctuate your
2
12920
5800
به جذاب‌تر کردن دامنه بیان شما کمک می‌کنند و می‌توانید گفتار خود را
00:18
speech with the occasional idiom to really show your knowledge of English. You don't
3
18720
6840
با اصطلاح گاه به گاه نقطه‌گذاری کنید تا واقعاً دانش انگلیسی خود را نشان دهید.
00:25
want to overuse them, however, because that would appear unnatural, so you want to store
4
25560
5800
با این حال، نمی‌خواهید از آن‌ها بیش از حد استفاده کنید، زیرا این امر غیرطبیعی به نظر می‌رسد، بنابراین می‌خواهید
00:31
them up and bring them out at just the right moment. And you can use these in your social
5
31360
6480
آنها را ذخیره کرده و در لحظه مناسب بیرون بیاورید . و می توانید از اینها در
00:37
life and at work. So, what I'm going to do in this lesson is go through and look at the
6
37840
8040
زندگی اجتماعی و محل کار خود استفاده کنید. بنابراین، کاری که در این درس می‌خواهم انجام دهم این است که معنای هر یک از اینها را مرور کنم و به آن نگاه کنم
00:45
meaning of each of these, and then at the end I will show you how to put them kind of
7
45880
7560
، و سپس در پایان به شما نشان خواهم داد که چگونه با گفتن داستانی، آنها را
00:53
into a context by telling you a story. Okay?
8
53440
4760
در یک زمینه قرار دهید. باشه؟
00:58
So, "run of the mill". Now, a "mill" was a relic, something from before we had everything
9
58200
11200
بنابراین، "اجرای آسیاب". حالا یک "آسیاب" یادگاری بود، چیزی از قبل که همه چیز
01:09
electric. So, a "mill" would be by a river, and it used the force of the water to grind
10
69400
8400
برقی داشتیم. بنابراین، یک "آسیاب" در کنار رودخانه قرار می گیرد و از نیروی آب برای آسیاب
01:17
the grain. Yep, to turn... Basically, to make bread. So, "run of the mill" is like just
11
77800
7720
کردن دانه ها استفاده می کند. بله، برای تبدیل ... اساسا، برای نان. بنابراین، «اجرای آسیاب» مانند
01:25
something normal that comes out of the mill. Yep. Quite ordinary, just, you know, a normal
12
85520
6440
چیزی عادی است که از آسیاب بیرون می‌آید. بله کاملا معمولی، فقط، می دانید، یک
01:31
bit of bread. Ordinary. Okay?
13
91960
5120
تکه نان معمولی. معمولی. باشه؟
01:37
"To run the risk of". If you run the risk of, it just means you're... You know, whatever
14
97080
10680
"در معرض خطر قرار گرفتن". اگر شما در معرض خطر هستید، این فقط به این معنی است که شما ... می دانید، هر
01:47
you're doing, there is a risk in doing that. For example, by getting in an aeroplane, dare
15
107760
9560
کاری که انجام می دهید، انجام آن خطر دارد. به عنوان مثال، با سوار شدن به هواپیما، به جرأت می
01:57
I say it, you run the risk - a small risk - that there could be something that goes
16
117320
7120
توانم بگویم، شما این خطر را دارید - یک خطر کوچک - که ممکن است مشکلی پیش بیاید
02:04
wrong. Yep. Okay? To expose yourself to some sort of risk.
17
124440
8140
. بله باشه؟ برای اینکه خود را در معرض نوعی خطر قرار دهید.
02:12
If something runs in the family, then think of, like, water running down. And if it runs
18
132580
8580
اگر چیزی در خانواده جریان دارد، پس به فکر کنید ، مانند آب جاری است. و اگر در خانواده اجرا شود
02:21
in the family, it's like a skill, or an attribute, or a physical characteristic. So, if you say
19
141160
7640
، مانند یک مهارت یا یک صفت یا یک ویژگی ظاهری است. بنابراین، اگر
02:28
to your friend who has ginger hair, "It's striking, your hair. It's, you know, unusual",
20
148800
10480
به دوستتان که موهای زنجبیلی دارد بگویید: "موهایت خیره کننده است . این غیرعادی است"
02:39
and he might say, or she might say, "I know. I like it. I mean, it runs in the family."
21
159280
5480
و او ممکن است بگوید، یا او ممکن است بگوید "می دانم. دوستش دارم. در خانواده اجرا می شود."
02:44
Obviously, it doesn't have to be about hair colour. It could be about musicality. Maybe
22
164760
7760
بدیهی است که لازم نیست در مورد رنگ مو باشد. این می تواند در مورد موسیقی باشد. شاید
02:52
this is something that your mother was good at, and her mum or dad was good, and so it
23
172520
4440
این چیزی است که مادر شما در آن خوب بوده و مادر یا پدرش خوب بوده اند و بنابراین
02:56
runs in the family.
24
176960
3980
در خانواده اجرا می شود.
03:00
To "run like clockwork". I don't know if you've ever seen the film with Ben Stiller and Robert
25
180940
8220
برای "دویدن مانند ساعت". نمی‌دانم تا به حال فیلمی را با بن استیلر و رابرت
03:09
De Niro, in which Ben Stiller's character is trying to sort of join Robert De Niro's
26
189160
8680
دنیرو دیده‌اید یا نه، که در آن شخصیت بن استیلر سعی دارد از طریق دختر دنیرو به خانواده رابرت دنیرو بپیوندد
03:17
family via De Niro's daughter. But this family, you know, he is a kind of an ex-CIA intelligence
27
197840
11760
. اما این خانواده، می دانید، او یک جورهایی یک افسر اطلاعاتی سابق سیا است
03:29
officer, I believe, and everything runs like clockwork. You know, if they say breakfast
28
209600
6480
، به اعتقاد من، و همه چیز مانند ساعت پیش می رود. می دانید، اگر بگویند
03:36
is going to be at 8 o'clock, breakfast is at 8 o'clock. If they're going to leave for
29
216080
4440
صبحانه قرار است ساعت 8 باشد، صبحانه ساعت 8 است. اگر قرار باشد
03:40
the airport at 9.55, they go at 9.55. So, if something runs like clockwork, it goes
30
220520
9480
ساعت 9.55 به فرودگاه بروند، ساعت 9.55 می روند. بنابراین، اگر چیزی مانند ساعت اجرا شود،
03:50
exactly according to plan, not a moment too late.
31
230000
5720
دقیقاً طبق برنامه پیش می رود، نه یک لحظه دیر.
03:55
Right, "in the long run". So, this is looking at the long-term picture. In the long run,
32
235720
12520
درست است، "در دراز مدت". بنابراین، این نگاه به تصویر بلندمدت است. در درازمدت،
04:08
it may be better for us to start doing business in China than continuing with our operations
33
248240
9360
ممکن است برای ما بهتر باشد که تجارت خود را در چین شروع کنیم تا اینکه به فعالیت های خود در
04:17
here in Budapest. I love Budapest, great place to go. So, "in the long run" is talking about
34
257600
8960
اینجا در بوداپست ادامه دهیم. من عاشق بوداپست هستم، جایی عالی برای رفتن. بنابراین، "در درازمدت" در
04:26
the - looking into the future and thinking about the impact that, you know, the overall
35
266560
7760
مورد - نگاه کردن به آینده و تفکر در مورد تأثیری است که، می دانید، تأثیر کلی
04:34
long-term impact. You don't want to make someone's blood run cold, yep, because then they're
36
274320
7320
دراز مدت. شما نمی خواهید خون کسی را سرد کنید، بله، زیرا در این صورت
04:41
going to feel very, very angry, yep, in cold blood. It's like when you're so angry you
37
281640
5760
او بسیار بسیار عصبانی خواهد شد، بله، با خونسردی. مثل زمانی است که شما آنقدر عصبانی هستید که
04:47
could kill.
38
287400
1600
می توانید بکشید.
04:49
Now, this relates back to a few hundred years ago when the understanding of the physical
39
289000
7000
اکنون، این به چند صد سال پیش مربوط می‌شود، زمانی که درک بدن فیزیکی این
04:56
body was that you had humors in the body that sort of ran through your blood, and you were
40
296000
5840
بود که شما شوخی‌هایی در بدن دارید که به نوعی در خون شما جاری می‌شد، و
05:01
either, you know, a calm person or an aggressive person. But if your blood goes cold, then
41
301840
9640
می‌دانید، یا فردی آرام بودید یا فردی پرخاشگر . اما اگر خون شما سرد شود،
05:11
oh. Okay. "To make a run for it", that means you try to escape. So, if I have a student
42
311480
11400
اوه. باشه. "برای فرار از آن"، به این معنی است که شما سعی می کنید فرار کنید. بنابراین، اگر من دانش آموزی داشته باشم
05:22
and they are in detention, and at the end of the school day they try and make a run
43
322880
5800
و او در بازداشت به سر می برد و در پایان روز مدرسه تلاش می کند و از آن فرار
05:28
for it, they don't stay for my detention, they are out the door and off they go. Of
44
328680
6680
می کند، برای بازداشت من نمی مانند، بیرون هستند و می روند.
05:35
course, they're not going to get away with it.
45
335360
3560
البته، آنها قرار نیست با آن کنار بیایند.
05:38
To be on the run, this is a slight link with the last one. This is more about sort of criminals
46
338920
5040
برای فرار، این یک پیوند جزئی با آخرین است. این بیشتر در مورد جنایتکارانی است
05:43
escaping from prison. So, if an escaped convict is on the run, then, you know, they've got
47
343960
9080
که از زندان فرار می کنند. بنابراین، اگر یک محکوم فراری در حال فرار باشد، می دانید، آنها
05:53
out of the prison somehow. And I'm sure you've seen one of those great films about, like,
48
353040
6160
به نحوی از زندان خارج شده اند. و مطمئنم یکی از آن فیلم‌های فوق‌العاده درباره
05:59
prison escapes, like Shawshank Redemption. It's a 15, by the way, so ask your parents.
49
359200
8760
فرار از زندان، مانند رستگاری در شاوشنک را دیده‌اید. اتفاقاً 15 است، پس از والدین خود بپرسید.
06:07
And then this is the phrase, "to be on the run". Okay.
50
367960
7760
و سپس این عبارت است، "در حال فرار". باشه.
06:15
To run around in circles. Now, if you're running around in circles, then, you know, it's very,
51
375720
8920
برای دویدن به دور در دایره. حالا ، اگر دایره‌ای می‌دوید، می‌دانید،
06:24
very busy, you're sort of going here, you're going there, but there's not a huge sense
52
384640
3920
خیلی شلوغ است، به نوعی به اینجا می‌روید، به آنجا می‌روید، اما حس
06:28
of achieving anything in particular. So, I might say that my dog is running around in
53
388560
7000
بزرگی برای دستیابی به چیز خاصی وجود ندارد. بنابراین، ممکن است بگویم که سگ من در حال دویدن در
06:35
circles trying to find the ball. Yep. So, he's going there, he's going there, yep. He's
54
395560
6640
دایره‌ای در تلاش است تا توپ را پیدا کند. بله بنابراین، او به آنجا می رود، او به آنجا می رود، بله. او
06:42
frantically trying to find it, but he's not actually finding it. To run around in circles
55
402200
7560
دیوانه وار در تلاش است تا آن را پیدا کند، اما در واقع آن را پیدا نمی کند. دویدن به صورت دایره
06:49
means to expend a lot of effort without necessarily achieving the desired result.
56
409760
9760
ای به معنای صرف تلاش زیاد بدون دستیابی به نتیجه مطلوب است.
06:59
To run a mile. A mile's quite a great distance. Now, it's Halloween at the moment, and I've
57
419520
7760
برای دویدن یک مایل یک مایل فاصله بسیار زیادی دارد. حالا، در حال حاضر هالووین است، و من به
07:07
just been looking at pictures of my son going trick-or-treating, so if he was made up so
58
427280
10120
تازگی به عکس‌هایی از پسرم نگاه می‌کنم که در حال حیله‌گریزی است، بنابراین اگر او آنقدر ترسناک آرایش کرده بود
07:17
scarily that when someone opened the door, they ran a mile, it doesn't literally mean
59
437400
7080
که وقتی کسی در را باز کرد، یک مایل دوید، اینطور نیست. معنای واقعی کلمه این است
07:24
that that person runs a mile, it just means that they're like, "Whoo!" You know, it's
60
444480
5080
که آن شخص یک مایل می دود، فقط به این معنی است که او مانند "هو!" می دانید، این
07:29
a surprise, it's a shock. So, to make someone run a mile means to make them want to escape
61
449560
8720
یک تعجب است، این یک شوک است. بنابراین، وادار کردن کسی یک مایل بدود به این معنی است که او را وادار به فرار
07:38
quickly. I won't give you that example. Okay.
62
458280
9800
سریع کنید. من آن مثال را برای شما نمی زنم. باشه.
07:48
To run wild. Now, my dad's a great gardener, and he's got some raised beds that he grows
63
468080
11480
وحشی دویدن حالا، پدرم یک باغبان بزرگ است و چند تخت مرتفع دارد
07:59
his vegetables on. But if he were to go away for a few weeks, he might find that the curly
64
479560
9400
که سبزیجاتش را روی آنها می کارد. اما اگر قرار بود برای چند هفته از بین برود، ممکن است متوجه شود که
08:08
kale, for example, had run wild. So, to run wild means to kind of - to go out of control,
65
488960
7520
کلم پیچ فرفری، برای مثال، وحشی شده است. بنابراین، وحشی کردن به معنای به نوعی - خارج شدن از کنترل،
08:16
like almost how nature intended it to be, to run wild, to kind of the - it's no longer
66
496480
8360
مانند آنچه طبیعت در نظر داشت ، وحشی شدن، به نوعی - دیگر به
08:24
sort of controlled the appearance of this vegetable patch.
67
504840
6740
نوعی ظاهر این لکه سبزی را کنترل نمی کند.
08:31
To run into a brick wall. Ow. So, brick wall. Pretty solid, yep. So, if you run into a brick
68
511580
6160
برای برخورد به دیوار آجری اوه بنابراین، دیوار آجری. خیلی محکم، بله بنابراین، اگر به یک دیوار آجری برخورد کنید
08:37
wall, you're coming across a very strong barrier, yep. It's like a huge obstacle. So, if you
69
517740
9700
، با یک مانع بسیار محکم روبرو خواهید شد، بله. مثل یک مانع بزرگ است. بنابراین، اگر می خواهید
08:47
are trying to - I don't know, think about me, yeah? I'm teaching this lesson, and if
70
527440
6760
- نمی دانم، به من فکر کنید، بله؟ من این درس را تدریس می کنم و اگر
08:54
I can't think of an example, if I run into a brick wall, it means, "Oh, I can't explain
71
534200
5080
مثالی به ذهنم نمی رسد، اگر به دیوار آجری برخورد کنم، به این معنی است که "اوه، دیگر نمی توانم
08:59
it anymore." So, a brick wall is like a strong obstacle to you where you can't see any way
72
539280
8360
آن را توضیح دهم." بنابراین، یک دیوار آجری مانند یک مانع محکم برای شماست که نمی توانید هیچ راهی را ببینید
09:07
around.
73
547640
2760
.
09:10
To run out of steam. Now, I imagine this comes from steam railways. So, if the engine runs
74
550400
12200
تا بخار تمام شود. حالا، من تصور می کنم این از راه آهن بخار می آید. بنابراین، اگر بخار موتور تمام
09:22
out of steam, then it's not going to be going anywhere anytime soon. So, if you run out
75
562600
6380
شود، به این زودی ها به جایی نمی رسد. بنابراین، اگر بخار شما تمام شود
09:28
of steam, then you are running out of energy. To give someone a run for their money. It's
76
568980
10500
، پس انرژی شما تمام شده است. به کسی که پولش را دویده است. در واقع به این صورت
09:39
actually pronounced like, "To give someone a run for their money. To give someone a run
77
579480
5440
تلفظ می‌شود: "به کسی فراری دادن
09:44
for their money." So, what that suggests is that you are up for the challenge. You're
78
584920
7480
برای پولشان. بنابراین، آنچه که نشان می دهد این است که شما برای این چالش آماده هستید. شما
09:52
like, "Yeah, I can run fast." Because this guy is like, "Well, I can run fast." You're
79
592400
5000
مانند "آره، من می توانم سریع بدوم." چون این مرد مانند "خب، من می توانم سریع بدوم." شما می
09:57
like, "Come on, then. Let's run." And because we have the phrase "for their money", it's
80
597400
6240
گویید، "بفرما، پس بیا فرار کنیم." و از آنجایی که ما عبارت "برای پول آنها" را
10:03
like, "Yeah, I bet, like, ten pounds I can beat you in this race." And he's like, "Yeah,
81
603640
5040
داریم، مانند "آره، شرط می‌بندم، ده پوند می‌توانم تو را در این مسابقه شکست دهم." و او می گوید: "آره،
10:08
well, bring it on." So, if you give someone a run for their money, then you lay down a
82
608680
5800
خوب، آن را در بیاور." بنابراین، اگر کسی را در مقابل پول خود قرار دهید، آنگاه
10:14
challenge to a competitor. Okay? So, you - you know, you go, "Come on, then. Let's see how
83
614480
7240
چالشی را برای یک رقیب در نظر می گیرید. باشه؟ پس، شما - می دانید، می گویید، "بفرما، پس ببینیم چقدر
10:21
good you are." To run circles around them. So, we've got this imaginary race, and maybe
84
621720
8800
خوب هستید." برای اجرای دایره ها در اطراف آنها. بنابراین، ما این مسابقه خیالی را داریم، و شاید
10:30
you are so fast that you can - you know, we're running this way, but you - it's like you
85
630520
5200
شما آنقدر سریع باشید که بتوانید - می دانید، ما به این سمت می دویم، اما شما - مثل این است
10:35
have a turbo booster behind you, and you're able to go, "Oh, you're still back there.
86
635720
5360
که یک تقویت کننده توربو پشت سر خود دارید و می توانید بروید ، "اوه، تو هنوز آنجا هستی.
10:41
Let's go around again." So, if you run circles around them, then you are so vastly superior
87
641080
5460
بیا دوباره به اطراف برویم." بنابراین، اگر دور آنها حلقه بزنید، آنقدر برتر
10:46
that you are able to almost make it into a joke.
88
646540
6140
هستید که تقریباً می توانید آن را به شوخی تبدیل کنید.
10:52
To run around like a headless chicken. Sometimes, if you kill a bird, it doesn't quite die when
89
652680
7880
مثل مرغ بی سر بدوید. گاهی اوقات، اگر پرنده ای را بکشید، وقتی
11:00
you try and wring its neck. And sometimes, poultry, i.e. birds, can be running around
90
660560
9640
می خواهید گردنش را فشار دهید، کاملاً نمی میرد. و گاهی اوقات، طیور، به عنوان مثال پرندگان، می توانند در
11:10
whilst missing a head. It's not a very pretty sight. I wouldn't recommend trying to see
91
670200
8680
حالی که سر خود را از دست داده اند، در حال دویدن باشند. خیلی منظره قشنگی نیست من توصیه نمی کنم سعی کنید آن را به
11:18
it anytime soon. I'm not a great advocate. I'm not condoning seeing it, but unfortunately,
92
678880
4960
این زودی ببینید. من مدافع بزرگی نیستم. من از دیدنش چشم پوشی نمی کنم، اما متأسفانه
11:23
I have seen it before. Now, if you see a headless chicken, what you will notice is that it's
93
683840
8940
قبلاً آن را دیده بودم. حال اگر جوجه بی سر را ببینید متوجه می شوید که
11:32
in a state of desperation, and its faculties, its abilities have been removed. Now, that's
94
692780
10720
در حالت ناامیدی به سر می برد و توانایی ها و توانایی هایش حذف شده است. حالا،
11:43
quite a sort of graphic and strong image, okay? But when we use this phrase, it doesn't
95
703500
6160
این یک نوع تصویر گرافیکی و قوی است، خوب؟ اما وقتی این عبارت را به کار می بریم،
11:49
have that serious - seriousness attached to it. So, if you run around like a headless
96
709660
6200
آن جدیت - جدی بودن به آن متصل نیست. بنابراین، اگر مثل یک مرغ بی سر به اطراف بدوید
11:55
chicken, it's quite innocuous. It's quite an innocent thing to say, okay? It just means
97
715860
6480
، کاملا بی ضرر است. گفتن کاملاً بی گناه است، خوب؟ این فقط به این معنی است
12:02
that you're running around in a totally kind of crazy way. Right. Sorry. I hope I haven't
98
722340
8600
که شما به شکلی کاملاً دیوانه وار در حال دویدن هستید . درست. متاسف. امیدوارم مزاحمتون نشده
12:10
disturbed you.
99
730940
2600
باشم
12:13
A dry run or a trial run. I would probably use this phrase here, or a trial run. I don't
100
733540
8480
دویدن خشک یا آزمایشی. من احتمالاً از این عبارت در اینجا یا یک اجرای آزمایشی استفاده خواهم کرد. نمی
12:22
know if you've seen the film Cool Runnings. It's one of my favorite films about the Jamaican
101
742020
4240
دانم فیلم Cool Runnings را دیده اید یا نه. این یکی از فیلم های مورد علاقه من در مورد تیم باب
12:26
bobsled team. So, before the actual competition, they get a chance to practice going down the
102
746260
9840
اسلید جامائیکا است. بنابراین، قبل از مسابقه واقعی، آنها فرصتی برای تمرین پایین رفتن از
12:36
circuit. A trial. "Trial" means like a test, a practice run. "Run" here means attempt,
103
756100
7560
مدار دارند. یک محاکمه "آزمایش" به معنای مانند یک آزمایش، یک تمرین است. «دویدن» در اینجا به معنای تلاش،
12:43
effort, go. Okay? Quite a lot of rich content there to get your head around. Yeah, try to
104
763660
6600
تلاش، رفتن است. باشه؟ محتوای غنی بسیار زیادی وجود دارد تا ذهن شما را به خود جلب کند. آره سعی کن
12:50
forget about the headless chicken. Hope I haven't given you nightmares. And I'm now
105
770260
6080
جوجه بی سر رو فراموش کنی امیدوارم کابوس بهت نداده باشم و من اکنون می
12:56
going to tell you a story about a girl called Billie, okay? Some girls are called Billie.
106
776340
11320
خواهم داستانی در مورد دختری به نام بیلی برای شما تعریف کنم، باشه؟ برخی از دختران را بیلی می نامند.
13:07
Billie Piper, pop singer. Okay. So, Billie was an artist. She was a very talented cartoonist,
107
787660
13080
بیلی پایپر، خواننده پاپ. باشه. بنابراین، بیلی یک هنرمند بود. او یک کاریکاتوریست بسیار با استعداد بود
13:20
and she was desperately concerned that she didn't end up doing a run-of-the-mill job.
108
800740
10480
و به شدت نگران بود که در نهایت یک کار معمولی انجام ندهد.
13:31
She wanted to do something extraordinary. She wanted to make her mark on the world.
109
811220
7000
او می خواست کار خارق العاده ای انجام دهد. او می خواست نشان خود را در جهان بگذارد.
13:38
But her father knew that she ran the risk of ending up poor and broke. He pointed out
110
818220
10400
اما پدرش می‌دانست که او در معرض خطر فقیر شدن و شکست است. او اشاره کرد
13:48
that it didn't exactly run in the family. None of Billie's ancestors had been artists.
111
828620
8920
که دقیقاً در خانواده اجرا نمی شود. هیچ یک از اجداد بیلی هنرمند نبوده اند.
13:57
Most of them had been accountants and lawyers. Why was Billie trying to do something so controversial?
112
837540
8440
بیشتر آنها حسابدار و وکیل بودند. چرا بیلی سعی در انجام کاری تا این حد بحث برانگیز داشت؟
14:05
Billie grew up in a household that ran like clockwork. Everything was ordered, a place
113
845980
7760
بیلی در خانواده ای بزرگ شد که مانند ساعت کار می کرد. پدر بیلی می گفت: همه چیز سفارش شده بود
14:13
for everything, and everything in its place, Billie's dad used to say. But Billie was looking
114
853740
8040
، جایی برای همه چیز و هر چیزی سر جای خودش. اما بیلی به
14:21
for something more. Billie's father kept saying to her, "But Billie, sweetheart, in the long
115
861780
6600
دنبال چیز دیگری بود. پدر بیلی مدام به او می گفت: "اما بیلی، عزیزم، در
14:28
run it makes much more sense for you to get a sensible job and to settle down." Billie
116
868380
7280
درازمدت برای تو منطقی تر است که شغل معقولی پیدا کنی و زندگی کنی." بیلی
14:35
would not listen. She made her father's blood run cold. And one day she chucked a few belongings
117
875660
8360
گوش نمی داد. خون پدرش را سرد کرد. و یک روز او چند وسیله
14:44
into a bag and set off for the bright light of London town. She had made a run for it,
118
884020
9680
را در یک کیف ریخت و به سمت نور درخشان شهر لندن حرکت کرد. او برای آن تلاش کرده بود،
14:53
and she felt exhilarated, but also totally terrified, because she was essentially on
119
893700
6600
و احساس خوشحالی می کرد، اما در عین حال کاملاً وحشت زده بود، زیرا اساساً
15:00
the run. She spent the first few days at friends' houses staying on their sofas, but she ended
120
900300
10320
در حال فرار بود. او چند روز اول را در خانه دوستان سپری کرد و روی مبل‌های آنها می‌ماند، اما
15:10
up running around in circles because she didn't really know where to go. She knew she had
121
910620
6480
در نهایت به‌طور دایره‌ای می‌دوید، زیرا واقعاً نمی‌دانست کجا باید برود. او می‌دانست که
15:17
to approach some creative agencies to try and get on their books to try and get some
122
917100
6440
باید به آژانس‌های خلاق مراجعه کند تا تلاش کند و کتاب‌های آن‌ها را امتحان کند و
15:23
work, but every time she went and approached someone to try and get work, they said no
123
923540
9440
کاری به دست آورد، اما هر بار که می‌رفت و برای تلاش برای کار به کسی مراجعه می‌کرد،
15:32
to her. Billie realized that she needed a more long-term base to go and stay, so she
124
932980
8000
به او نه می‌گفتند. بیلی متوجه شد که برای رفتن و ماندن به پایگاه طولانی‌مدتی نیاز دارد، بنابراین
15:40
went to go and stay with her aunt and uncle. When she got there, it made her want to run
125
940980
6800
رفت و پیش عمه و عمویش ماند. وقتی او به آنجا رسید، او را وادار کرد که
15:47
a mile because it was not the existence she had imagined for herself in London. She wanted
126
947780
6760
یک مایل بدود، زیرا آن وجودی نبود که برای خودش در لندن تصور می کرد. او می
15:54
to run wild and have lots of freedom, but at her aunt and uncle's, this was not going
127
954540
6400
خواست وحشیانه بدود و آزادی زیادی داشته باشد، اما در عمه و عمویش اینطور
16:00
to be the case. She felt like she had run into a brick wall, because she was nearer
128
960940
7880
نمی شد. او احساس می کرد که به یک دیوار آجری برخورد کرده است، زیرا او به رویاهایش نزدیک تر
16:08
her dreams, but yet not really anywhere close to achieving them either. And after two weeks
129
968820
9920
بود، اما هنوز واقعاً به آن ها نزدیک نشده بود. و پس از دو
16:18
of knocking on doors and sending her CV to lots of different people, she felt that she
130
978740
6280
هفته در زدن و ارسال رزومه خود برای افراد مختلف، احساس
16:25
had run out of steam. She had no energy left. It was a real shame, because Billie knew that
131
985020
9000
کرد که دیگر تمام شده است. هیچ انرژی برایش باقی نمانده بود. واقعاً مایه شرمساری بود، زیرا بیلی می‌دانست
16:34
she could give the best artist a run for their money, but she had no opportunity. She knew
132
994020
8560
که می‌تواند بهترین هنرمند را در مقابل پولشان ببرد ، اما فرصتی نداشت. او می دانست
16:42
that given the opportunity, she could run circles around them. And one day in a cafe,
133
1002580
6820
که با این فرصت، می تواند دور آنها حلقه بزند. و یک روز در یک کافه،
16:49
she was just doodling on a piece of paper when an important-looking lady came past and
134
1009400
6980
او فقط روی یک تکه کاغذ دودل می‌کرد که یک خانم با ظاهر مهم از مقابلش آمد و
16:56
saw what she had done. She was impressed. She said, "Oh, you've got some talent. Maybe
135
1016380
6880
دید چه کرده است. او تحت تاثیر قرار گرفت. او گفت: "اوه، تو استعداد داری.
17:03
you should come to our office and we could have a talk about doing some work together."
136
1023260
7120
شاید باید به دفتر ما بیای و بتوانیم در مورد انجام چند کار با هم صحبت کنیم."
17:10
Billie was so excited that when she got home, she ran around like a headless chicken. She
137
1030380
5600
بیلی آنقدر هیجان زده بود که وقتی به خانه رسید، مثل مرغ بی سر به اطراف دوید.
17:15
was that excited. She told her aunt the good news, that she had been given a trial run
138
1035980
7520
اون خیلی هیجان زده بود او این خبر خوب را به عمه اش گفت که
17:23
at one of London's top agencies.
139
1043500
2440
در یکی از آژانس های برتر لندن مورد آزمایش آزمایشی قرار گرفته است.
17:25
Okay. I hope you understood the story. It'd be a good idea for you now to have a go at
140
1045940
8080
باشه. امیدوارم داستان را متوجه شده باشید. این ایده خوبی است که شما هم اکنون
17:34
doing the quiz, just to make sure that you have understood how these words - these idioms
141
1054020
6440
امتحان را انجام دهید، فقط برای اطمینان از اینکه متوجه شده اید که این کلمات - این
17:40
- are used in sentence context. Remember what I said at the beginning about how we use idioms.
142
1060460
7120
اصطلاحات - در متن جمله چگونه استفاده می شوند. آنچه را که در ابتدا در مورد نحوه استفاده از اصطلاحات گفتم به یاد بیاورید.
17:47
You don't want to be saying them all the time. It's like you have them in your pocket, like
143
1067580
3920
شما نمی خواهید همیشه آنها را بگویید. مثل این است که آنها را در جیب خود دارید،
17:51
it's a secret kind of - it's like a secret lollipop that maybe you give your child when
144
1071500
7640
مثل یک نوع مخفی - مثل یک آبنبات چوبی مخفی است که شاید وقتی کودکتان
17:59
they're really, really upset. It's a bit like that. You just give them out occasionally,
145
1079140
3720
واقعاً ناراحت است به او بدهید. کمی شبیه آن است. شما فقط گهگاهی آنها را بیرون می دهید،
18:02
okay? For special occasions, okay? And you understand them when you hear them. I hope
146
1082860
7200
خوب؟ برای موقعیت های خاص، باشه؟ و با شنیدن آنها را درک می کنید. امیدوارم
18:10
this has been a useful lesson for you. Thank you very much for watching it. My name's Benjamin.
147
1090060
6160
این درس مفیدی برای شما بوده باشد. از تماشای آن بسیار سپاسگزارم. اسم من بنیامین است
18:16
Please make sure you're a subscriber so you get the new videos coming out onto my channel.
148
1096220
6360
لطفاً مطمئن شوید که مشترک هستید تا ویدیوهای جدید را در کانال من دریافت کنید.
18:22
Until then, I'll see you very soon.
149
1102580
20000
تا اون موقع خیلی زود میبینمت
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7