How to Sell: yourself, your products, your services

Hi, welcome back. Today we are looking at selling techniques and phrases that could be useful if

سلام، خوش آمدید. امروز ما به دنبال تکنیک‌ها و عباراتی هستیم که می‌توانند

you're trying to sell something. Now, not all of you will be working in sales and marketing,

برای فروش چیزی مفید باشند. اکنون، همه شما در بخش فروش و بازاریابی کار نخواهید کرد،

but the reality is that on a fundamental human level, we're selling ourselves the whole time.

اما واقعیت این است که در سطح بنیادی انسانی، ما همیشه خودمان را می‌فروشیم.

Um, so it's about a kind of an attitude, like maybe you're trying to get picked in the football

اوم، پس این در مورد نوعی نگرش است، مثلاً شاید شما سعی می کنید در تیم فوتبال انتخاب شوید

team. Um, we're going to be looking at just the kind of approach and the confidence you need to

. اوم، ما فقط به نوع رویکرد و اعتماد به نفسی که

have to be able to sell yourself as well as phrases that you can use if you are working in sales.

برای فروش خود نیاز دارید و همچنین عباراتی را که می توانید در صورت کار در فروشندگی استفاده کنید، بررسی می کنیم.

Um, okay. So my top tips, you want to have a confident voice. I've got other videos where

اوم، باشه بنابراین توصیه های اصلی من، شما می خواهید صدایی مطمئن داشته باشید. من ویدیوهای دیگری دارم که در آنها

I'm teaching aspects of voice work, so do check those out, but very basically don't mumble. Yep.

جنبه‌های کار صدا را آموزش می‌دهم، پس آن‌ها را بررسی کنید، اما اساساً غر نزنید. بله

Don't be too overbearing. Yep. But be yourself, speak clearly, communicate what you need to say,

خیلی زیاده روی نکنید بله اما خودتان باشید، واضح صحبت کنید، آنچه را که نیاز دارید بیان کنید،

and you should try and feel good. So, so many different things you can do to make yourself

و باید تلاش کنید و احساس خوبی داشته باشید. بنابراین، کارهای مختلفی می توانید انجام دهید تا

feel good from listening to music to, um, you know, small adjustments, eating the right food,

احساس خوبی به خودتان بدهید از گوش دادن به موسیقی، اوم، می دانید، تنظیمات کوچک، خوردن غذای مناسب،

wearing clothes that you feel comfortable in. Um, you know, this is a whole lifestyle thing, but

پوشیدن لباس هایی که در آن احساس راحتی می کنید. اوم، می دانید، این یک کل است. موضوع سبک زندگی است، اما

before you are the moment before you go to try and sell, like, you know, pick yourselves up,

قبل از اینکه لحظه ای قبل از رفتن به تلاش و فروش باشید، مانند، می دانید، خودتان را انتخاب کنید،

make you feel, make yourselves feel good. Be yourself. Yeah. Um, there's no point trying to

احساس کنید، احساس خوبی به خودتان بدهید. خودت باش. آره اوم، تلاش برای

copy someone else. Um, I had the misfortune to have to work in London where I was one of those,

کپی کردن از شخص دیگری فایده ای ندارد. اوم، من بدبختی داشتم که مجبور شدم در لندن کار کنم، جایی که من یکی از آن افرادی بودم،

um, people trying to raise money for charity on the streets. It's not a fun job. Um,

اوم، افرادی که سعی می کردند برای خیریه در خیابان ها پول جمع کنند. این کار سرگرم کننده ای نیست. اوم،

a chugger they're called, um, charity fundraiser. Um, and copying my boss's approach didn't work

یک chugger به آنها می گویند، اوم، جمع آوری کمک های خیریه. اوم، و کپی کردن رویکرد رئیسم کارساز نبود،

because he was totally different to me. And, uh, I was really bad at the job left after a week.

زیرا او کاملاً با من متفاوت بود. و اوه، من واقعاً در شغلی که بعد از یک هفته باقی مانده بود بد بودم.

Um, but I'm an amazing salesman, obviously, and I've got so much to teach you.

اوم، اما واضح است که من یک فروشنده شگفت انگیز هستم و چیزهای زیادی برای آموزش به شما دارم.

Um, right. You need to make the script your own. Um, so, you know, have a look at it. What are the

اوم، درسته شما باید فیلمنامه را خودتان بسازید. اوم، پس، می دانید، نگاهی به آن بیندازید.

compelling reasons that you can think of for your customer to buy that product? Try and rephrase it.

دلایل قانع کننده ای که می توانید برای خرید آن محصول توسط مشتری خود در نظر بگیرید چیست؟ سعی کنید و آن را دوباره بیان کنید. در

How would you actually say this? Because it needs to sound natural to you. Um, you need to be

واقع چگونه این را می گویید؟ زیرا باید برای شما طبیعی به نظر برسد. اوم، شما باید

listening to the person you're selling to. So really respond to them. You know, what are their

به حرف شخصی که به او می فروشید گوش دهید. پس واقعا به آنها پاسخ دهید. می دانید، نگرانی آنها چیست

concerns? Like if you, if you can sort of build a relationship with them, then they're much more

؟ مانند اگر شما، اگر بتوانید به نوعی با آنها رابطه برقرار کنید،

likely to buy a product from you. Um, you know, have an interest in them, make it new each time.

احتمال اینکه آنها محصولی را از شما بخرند بسیار بیشتر است. اوم، می دانید، به آنها علاقه دارید، هر بار آن را جدید کنید.

Um, so as an actor, sometimes I would do plays, you know, time and time and time and time again,

اوم، بنابراین من به عنوان یک بازیگر، گاهی اوقات نمایشنامه را اجرا می کردم، می دانید، بارها و بارها و بارها و بارها،

but the trick is to do it. So, you know, that audience member hasn't seen this

اما ترفند این است که این کار را انجام دهم. بنابراین، می دانید، آن مخاطب قبلاً این نمایش را ندیده است

show before, so it needs to be a new experience for them. And the same thing is if you're selling,

، بنابراین باید تجربه جدیدی برای آنها باشد. و همین موضوع این است که اگر در حال فروش هستید،

like, you know, um, really think about what it is that you are selling and, um, be interested

مثلاً می دانید، اوم، واقعاً به این فکر کنید که چه چیزی می فروشید و، اوم،

and excited in it. Uh, not great. It shows a lack of fluency. It shows a lack of sort of

به آن علاقه مند و هیجان زده باشید. اوه، عالی نیست نشان از عدم تسلط دارد. این نشان دهنده فقدان نوعی

assurance. I sometimes play a game with my students where they have to speak for 30 seconds

اطمینان است. من گاهی اوقات با دانش آموزانم یک بازی انجام می دهم که در آن آنها باید 30 ثانیه

about a given topic and they're not allowed to hesitate by going, um, uh, they're not allowed

در مورد یک موضوع خاص صحبت کنند و آنها اجازه ندارند با رفتن، اوم، اوه، آنها اجازه

to deviate by going off topic and they're not allowed to repeat themselves. Now I've once did

انحراف با خارج شدن از موضوع را ندارند. اجازه تکرار خود را ندارند حالا من یک بار

another sales job where I had to go into this office and we'd be sat in front of a computer

کار فروش دیگری انجام داده ام که باید به این دفتر می رفتم و ما جلوی کامپیوتر می نشستیم

and we'd have to cold call various people asking them to give money to a charity. So no, Mr. Jones

و باید سرد به افراد مختلف زنگ می زدیم و از آنها می خواستیم به یک موسسه خیریه پول بدهند. پس نه، آقای جونز

is not interested. Okay. On to the next person. You see what I wasn't doing is making it new each

علاقه ای ندارد. باشه. به سراغ نفر بعدی می بینید کاری که من انجام نمی دادم این بود که هر بار آن را جدید کنم

time. And I wasn't, um, I didn't have energy. Have you watched wolf of wall street that highly

. و من نبودم، ام، انرژی نداشتم. آیا فیلم Wolf of Wall Street آن

entertaining film with Leonardo DiCaprio? You know, those guys are going, you know,

فیلم بسیار سرگرم کننده با لئوناردو دی کاپریو را تماشا کرده اید؟ میدونی، اون بچه ها دارن میرن، میدونی، دارن به

they're ramming it down their throats. I'm not saying you have to be quite that sort of bullish,

گلویشون میزنن. من نمی گویم که شما باید کاملاً چنین خوش بین باشید،

but if you stand up and get sort of passionate about what you're doing,

اما اگر بایستید و نسبت به کاری که انجام می دهید اشتیاق داشته باشید،

then it's going to be much more interesting for the other person. Anticipate questions.

برای طرف مقابل بسیار جالب تر خواهد بود. سوالات را پیش بینی کنید

Why might the person not be interested? Think of a comeback. You've got to pre meditate everything,

چرا ممکن است فرد علاقه مند نباشد؟ به یک بازگشت فکر کنید. شما باید همه چیز را از قبل مدیتیشن کنید،

right? Let's start looking now at some actual phrases that you could use specifically with

درست است؟ بیایید اکنون به بررسی برخی از عبارات واقعی که می‌توانید به طور خاص در

a telephone cold call. I have a friend called Harry who works at a wonderful clothes company

تماس سرد تلفنی استفاده کنید، شروع می‌کنیم. من دوستی به نام هری دارم که در یک شرکت پوشاک فوق العاده

called a Puma. So we're going to imagine that we're him doing a cold call. Hi, it's Harry from

به نام پوما کار می کند. بنابراین می خواهیم تصور کنیم که او در حال انجام یک تماس سرد هستیم. سلام، این هری از

a Puma. Like they might not have a clue who a Puma is, but I'm going to go straight on it.

یک پوما است. مثل اینکه آنها ممکن است سرنخی نداشته باشند که یک پوما کیست، اما من مستقیماً آن را دنبال می کنم.

You're probably in the middle of doing something and then I'm going to leave a pause. It gives

احتمالاً در وسط انجام کاری هستید و من یک مکث می کنم. این به

them a chance to respond. They might say, yeah, I'm watching the football. What do you want me?

آنها فرصتی برای پاسخ دادن می دهد. آنها ممکن است بگویند، بله، من دارم فوتبال نگاه می کنم. از من چه چیزی میخوای؟

So this, I said, um, again, didn't I? Maybe you can keep a little tally.

پس این، من گفتم، اوم، دوباره، نه؟ شاید بتوانید کمی آمار را حفظ کنید.

This is an opportunity to respond to what they've just said. Oh, the football. Fantastic. Who's

این فرصتی است برای پاسخ به آنچه که آنها گفته اند. اوه فوتبال خارق العاده. چه کسی

playing today? Oh yeah. It's the wolves game. You're not a wolves fan. Are you, sir or madam?

امروز بازی می کند؟ اوه بله. این بازی گرگ هاست. تو طرفدار گرگ نیستی شما آقا هستید یا خانم؟

They're like, what do you want me? What is this? But at least I'm starting to build that relationship.

اونا مثل اینکه منو چی میخوای؟ این چیه؟ اما حداقل من شروع به ایجاد این رابطه می کنم.

I will go on to what you say when you give your pitch on the next board, but I'm just explaining

هنگامی که در تخته بعدی صحبت خود را مطرح می کنید به آنچه می گویید ادامه می دهم، اما

ways into the conversation at the moment. So we could say, I understand. Well, I won't keep you

در حال حاضر فقط راه های گفتگو را توضیح می دهم. بنابراین می توانیم بگوییم، می فهمم. خوب، من شما را

for too long. I know you want to get back to that football, but, and then I'm going to go into my

برای مدت طولانی نگه نمی دارم. من می دانم که شما می خواهید به آن فوتبال بازگردید، اما، و سپس من به

sales pitch. There's no apology here. Yeah. We're trying to eliminate these ums, these ahs. If we

زمین فروش خود می روم. اینجا عذرخواهی نیست آره ما سعی می کنیم این ums، این ahs را از بین ببریم. اگر

appear too apologetic, then they're just going to sort of dismiss us. We've got to be a little bit

بیش از حد معذرت خواهی به نظر می رسیم، آنها فقط ما را اخراج خواهند کرد. ما باید کمی

confident and, you know, you've got to get in there.

اعتماد به نفس داشته باشیم و، می دانید، شما باید وارد آن شوید.

Another approach would be this. So we, the same beginning. Hi, it's Harry from Opumu.

رویکرد دیگر این خواهد بود. بنابراین ما، همان آغاز. سلام، این هری از Opumu است.

I haven't caught you at a bad time, have I? Now, this is quite clever psychology because we like

من تو را در زمان بدی گیر ندادم، نه؟ اکنون، این روانشناسی کاملاً هوشمندانه است زیرا ما دوست داریم

to say no, but if the answer is no, then, oh, great. So we've got some time to talk.

نه بگوییم، اما اگر پاسخ منفی است، اوه، عالی است. پس کمی وقت داریم که صحبت کنیم.

So you're playing a little mind game on them. Right. Let's go now and look at how you actually

بنابراین شما یک بازی فکری کوچک با آنها انجام می دهید. درست. بیایید اکنون برویم و به نحوه

talk about your company. Right. Let's get into the main content. You'll notice that the attitude

صحبت شما در مورد شرکت خود نگاه کنیم. درست. بیایید وارد محتوای اصلی شویم. متوجه خواهید شد که نگرش

here is one of confidence in the product that is being promoted. Now, a cultural difference between

در اینجا نگرش اعتماد به محصولی است که تبلیغ می شود. اکنون، یک تفاوت فرهنگی بین

North Americans and Brits is that North Americans are very good at selling themselves and saying

آمریکایی‌های شمالی و بریتانیایی‌ها این است که آمریکایی‌های شمالی در فروش خود و گفتن

what they do and promoting it, whereas the British are more sort of reticent. They hold

آنچه انجام می‌دهند و تبلیغ آن بسیار خوب عمل می‌کنند، در حالی که بریتانیایی‌ها به نوعی محتاط‌تر هستند.

back a bit more. But I think there are some lessons to learn from the Americans here.

کمی بیشتر جلوی خود را می گیرند. اما من فکر می‌کنم درس‌هایی برای یادگیری از آمریکایی‌ها در اینجا وجود دارد.

So we've got the interest on the phone. The person is listening at least. And now it's our moment

بنابراین ما علاقه تلفنی را داریم. شخص حداقل گوش می دهد. و اکنون زمان

to talk about the company. We're going to swap over. We're not going to worry about Opumu just

صحبت در مورد شرکت است. قراره با هم عوض کنیم ما نگران Opumu نیستیم فقط به این

because it works better to talk about my mum's garden design business. So let's talk about that.

دلیل که صحبت در مورد تجارت طراحی باغ مادرم بهتر کار می کند. پس بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

So my company, I'm going to put the name in there, transforms derelict spaces into beautiful gardens.

بنابراین شرکت من، من می خواهم نام را در آنجا بگذارم، فضاهای متروکه را به باغ های زیبا تبدیل می کند.

We work with... Do we work with individuals, groups, FTSE 500 companies? We work with

ما با ... آیا با افراد، گروه ها، شرکت های FTSE 500 کار می کنیم؟ ما با

individuals in the such and such region. And we recently helped, let's say, a cafe to create

افراد در فلان منطقه کار می کنیم. و ما اخیراً، فرض کنید، به یک کافه کمک کردیم تا

an outdoor wonderland that has now doubled the amount of customers they have enjoying

سرزمین عجایب در فضای باز ایجاد کند که اکنون تعداد مشتریانی را که از فضای بیرونی خود لذت می برند، دو برابر کرده است

their outdoor space. With this particular cafe, we managed to... We managed to get rid of the problem

. با این کافه خاص، ما موفق شدیم... ما

of no one sitting outside when it rains by creating an awning. And we also removed the

با ایجاد یک سایبان توانستیم از مشکل عدم نشستن کسی در بیرون هنگام بارندگی خلاص شویم. و همچنین

inconvenience of the buses and the traffic creating noise pollution because the bush

ناراحتی اتوبوس‌ها و ترافیک ایجاد آلودگی صوتی را حذف کردیم زیرا بوته‌ای

that we put in blocked off much of the sound. And ultimately, the customers enjoyed being in there

که در آن قرار دادیم بسیاری از صدا را مسدود می‌کرد. و در نهایت، مشتریان از حضور در آنجا

to such an extent that our trade volume has massively gone up, or their volume has gone up.

به حدی لذت بردند که حجم معاملات ما به شدت افزایش یافته یا حجم آنها افزایش یافته است.

So I was wondering if you'd be interested in a garden redesign or cafe redesign.

بنابراین می خواستم بدانم که آیا شما به طراحی مجدد باغ علاقه مند هستید یا طراحی مجدد کافه.

Now, I was going quite slowly through this material, and I was thinking about it.

حالا من خیلی آهسته از این مطالب عبور می کردم و به آن فکر می کردم.

I hadn't worked it out in advance. Obviously, if you are selling something, then you need to have...

من آن را از قبل کار نکرده بودم. بدیهی است که اگر چیزی را می فروشید، پس باید داشته باشید...

You need to know your script so well that you're like, "Da-da-da-da-da-da-da-da-da." You need to

شما باید فیلمنامه خود را آنقدر خوب بشناسید که مانند "دا-دا-دا-دا-دا-دا-دا-دا-دا" باشید. شما باید

know your examples. You need to know what you have done and why it was so amazing. Okay?

نمونه های خود را بدانید. شما باید بدانید که چه کاری انجام داده اید و چرا اینقدر شگفت انگیز بوده است. باشه؟

Now, it's really important that you find out the needs of the customer. What exactly

اکنون، بسیار مهم است که نیازهای مشتری را دریابید. دقیقا "دنبال چه چیزی

are you looking for? Give them a chance to spell it out, and then say how you can supply that need.

هستید. به آنها فرصت دهید تا آن را توضیح دهند و سپس بگویید چگونه می توانید این نیاز را تامین کنید.

Maybe they say, "Actually, you know what? I don't need a new garden at the moment. I'm

شاید بگویند: "در واقع، می دانید چیست؟ من در حال حاضر به باغ جدیدی نیاز ندارم. من

happy with what I've got." This answer comes from the world of cold calling. "Not a problem at all."

از آنچه دارم راضی هستم." این پاسخ از دنیای تماس سرد می آید. "کلا مشکل نیست."

Okay? Do you see how we're kind of putting all the sounds together?

باشه؟ آیا می بینید که چگونه همه صداها را کنار هم قرار می دهیم؟

Elision. "Not a problem at all." "Not a problem at all."

الیزیون. "کلا مشکل نیست." "کلا مشکل نیست."

What I would say... Emphasis on "would." What I would say is that about 90% of our clients

چه می‌گویم... تأکید بر «می‌شود». چیزی که می‌خواهم بگویم این است که حدود 90 درصد از مشتریان ما

said that exact same thing, and I'd love to show you some pictures from the transformations of

دقیقاً همین موضوع را گفته‌اند، و من دوست دارم چند عکس از تغییرات

gardens that we have done. Now, we're being purposeful. We're being proactive here, and

باغ‌هایی را که ما انجام داده‌ایم به شما نشان دهم. اکنون، ما هدفمند هستیم. ما در اینجا فعال هستیم و می

we're saying, "Come on. Let's do this." Would it work for you if we arranged an initial meeting,

گوییم، "بیا، بیا این کار را انجام دهیم." آیا اگر یک جلسه اولیه ترتیب دهیم

and we could talk about some potential aspects of the garden we could put in?

و بتوانیم در مورد برخی از جنبه های بالقوه باغی که می توانیم در آن قرار دهیم صحبت کنیم، برای شما کارساز خواهد بود؟

Shall we book an appointment? Shall we send over? Shall we arrange a follow-up call?

قرار ملاقات رزرو کنیم؟ بفرستیم؟ یک تماس بعدی ترتیب دهیم؟

What if we met next Tuesday? Okay? So, the general attitude. Confident.

اگر سه شنبه آینده همدیگر را ببینیم چه؟ باشه؟ بنابراین، نگرش کلی. مطمئن.

You know your product. It's great. Yeah? You're going to get in there. You're going to ask

شما محصول خود را می شناسید. عالیه. آره؟ قراره وارد اونجا بشی قراره

questions. You're going to form a relationship. You're going to listen to the other person.

سوال بپرسی قراره یه رابطه ایجاد کنی قراره به حرف طرف مقابل گوش کنی

You're going to take your cues from them. You know your script, but you're going to react

شما می خواهید نشانه های خود را از آنها بگیرید. شما فیلمنامه خود را می دانید، اما

to what the other person says. Okay? Hope that's been useful. Hope there's been

به آنچه طرف مقابل می گوید واکنش نشان می دهید. باشه؟ امیدوارم که مفید بوده باشد امیدوارم

something in here that you can apply to your everyday life.

چیزی در اینجا وجود داشته باشد که بتوانید در زندگی روزمره خود اعمال کنید.

Until the next time, make sure you do the quiz, and happy selling.

تا دفعه بعد، مطمئن شوید که آزمون را انجام داده اید و فروش خوبی داشته باشید.