Learn English: How to talk like the boss

Hello. My name is Benjamin, and I'm here to teach you on EngVid today some really good

سلام. نام من بنیامین است و امروز اینجا هستم تا واژگان بسیار خوبی را در EngVid به شما آموزش دهم

vocabulary for asking people to do what you want them to do in a work environment, helping

تا از مردم بخواهید کاری را که شما می خواهید در یک محیط کاری انجام دهند و به

you to be the boss.

شما کمک می کند تا رئیس باشید.

Okay. So first thing, I want you to imagine, to think, of one thing you want someone you

باشه. بنابراین، اول از شما می‌خواهم به یک چیزی فکر کنید که می‌خواهید کسی که

work with to do, okay? What could it be? Think of the person -- you want to do -- okay, yeah.

با او کار می‌کنید انجام دهد، خوب؟ چه می تواند باشد؟ به شخصی فکر کنید -- که می خواهید انجام دهید -- باشه، بله.

I want them to do that. Yeah. Good. So here are some different uses. We're going to talk

من از آنها می خواهم این کار را انجام دهند. آره خوب بنابراین در اینجا چند کاربرد مختلف وجود دارد. ما قصد داریم

through some different kinds of instructions, some different ways of asking people to do

از طریق انواع مختلف دستورالعمل‌ها ، روش‌های مختلف درخواست از مردم برای انجام

something, okay? Good.

کاری صحبت کنیم، خوب؟ خوب

So first one: "aim at" or "aim to". So we could say, "Bob, I'd like you to aim at producing

پس اول: "هدف کردن" یا "هدف کردن". بنابراین می‌توانیم بگوییم، "باب، می‌خواهم تا

that presentation by Tuesday morning." Okay? So when we use "by", we introduce a deadline

صبح سه‌شنبه این ارائه را تولید کنی." باشه؟ بنابراین وقتی از "by" استفاده می کنیم، مهلتی را معرفی می

that they have to finish it by. Okay? So "I'd" -- obviously that's short for "I would" -- like

کنیم که باید آن را تا پایان آن تمام کنند. باشه؟ بنابراین "من" - بدیهی است که مخفف "من می خواهم" است - از

you to do this. Okay? Now, in terms of the pronunciation, "I'd like you to aim", so we

شما می خواهم که این کار را انجام دهید. باشه؟ حال، از نظر تلفظ، "I'd like you to aim"، بنابراین

shorten -- we don't pronounce the O, and it becomes "t' aim at". Okay? So this kind of

کوتاه می کنیم -- O را تلفظ نمی کنیم و تبدیل به "t' aim at" می شود. باشه؟ بنابراین این نوع

all goes into one word. "Bob, I'd like you to aim at finishing that presentation by Tuesday morning."

همه در یک کلمه گنجانده می شود. "باب، من از شما می خواهم که این ارائه را تا صبح سه شنبه تمام کنید."

Now, Bob asked me what the presentation needs to be. So I say to him, "Aim to have a beginning,

اکنون، باب از من پرسید که ارائه چه چیزی باید باشد. بنابراین به او می‌گویم: "

a middle, an end with some graphs and some evidence." Okay? "Aim to". "Aim to do

با چند نمودار و شواهد، ابتدا، میانه، پایانی داشته باشید ." باشه؟ "هدف به". "هدف کنید

this, this, and this." Great.

این، این و این را انجام دهید." عالی.

Now, "count on" and "rely on" are ways of checking, of asking if Bob can definitely

اکنون، «روی حساب کردن» و «تکیه بر» راه‌هایی برای بررسی هستند، برای پرسیدن اینکه آیا باب قطعاً می‌تواند

do this. If he can do this. Okay? So I say to him, "Bob, can I count on you to do that?"

این کار را انجام دهد یا خیر. اگر بتواند این کار را انجام دهد. باشه؟ بنابراین به او می گویم: "باب، آیا می توانم روی انجام این کار روی تو حساب کنم؟"

He either says yes or no. If he says yes, I know that Bob can do the presentation. I

او یا می گوید بله یا نه. اگر بگوید بله، می دانم که باب می تواند ارائه را انجام دهد. میتونستم یه

could say it another way. "Can I rely on you to do that?" Okay? Again, the pronunciation

جور دیگه بگم "آیا می توانم برای انجام این کار به شما تکیه کنم؟" باشه؟ دوباره، تلفظ

-- you don't really need to pronounce the "to". It just goes "t' do that". Right? So

-- شما واقعاً نیازی به تلفظ "to" ندارید. فقط می گوید "این کار را نکن". درست؟ بنابراین

rely on, "Can I rely on Bob to do this?" If I rely on Bob to do my presentation, Bob is

روی «آیا می توانم برای انجام این کار به باب تکیه کنم؟» تکیه کنید؟ اگر من برای انجام ارائه خود به باب اعتماد کنم، باب

doing the presentation, and I can do other work. I know Bob will do it. I rely on him.

ارائه را انجام می دهد و من می توانم کارهای دیگری انجام دهم. من می دانم که باب این کار را انجام خواهد داد. من به او تکیه می کنم.

Okay? "Rely on. Count on." Okay, so "count", it's the same word as counting money -- one,

باشه؟ "تکیه کن. روی آن حساب کن." بسیار خوب، پس «شمار» ، همان کلمه شمارش پول است -- یک،

two, three, four, five, six, seven pounds. Here, I'm counting on him. Good.

دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت پوند. اینجا، من روی او حساب می کنم. خوب

To "fit something in". Okay? So "fit". It's a word we use with clothes. Do these clothes

«جا دادن چیزی در آن». باشه؟ پس "مناسب". این کلمه ای است که ما با لباس استفاده می کنیم. آیا این لباس ها

fit? Do I fit into them? Do I fit in? Yeah, I fit. They fit me." "Is that something you

مناسب هستند؟ آیا من در آنها جا می شوم؟ آیا من مناسب هستم؟ آره مناسبم آنها برای من مناسب هستند."

can fit in? Can you fit this presentation into your day? Can you find time in your day

آیا می توانید این ارائه را در روز خود بگنجانید؟ آیا می توانید در طول روز زمانی

to do the presentation?" "Is that" -- okay, meaning the work, the presentation -- "a thing

برای انجام ارائه پیدا کنید؟" "آیا این" -- اشکالی ندارد، به معنای کار، ارائه --

you can fit in?" Okay? "Is that something you can fit in?"

"چیزی که می توانید در آن جا بیفتید؟" خوب؟

Now, another way of saying this, "Do you think you'll be able to squeeze it in?" So "squeeze",

حالا یک راه دیگر برای گفتن این جمله، "آیا فکر می‌کنید می‌توانید آن را فشار دهید؟" بنابراین "فشار"،

here, that's more informal, okay? So I say, "Do you think you'll" -- so that's obviously

اینجا، غیررسمی‌تر است، خوب؟ بنابراین من می‌گویم، "فکر می‌کنی می‌توانی"-- بنابراین واضح است

short for "you will" be able -- future tense. "You will be able to squeeze it in." And the

که مخفف "شما خواهید بود" قادر خواهید بود -- زمان

answer would be, "Yeah. Sure, Benjamin. I can fit it in. No problem." Okay? Are you

آینده. حتما بنجامین من می توانم آن را جا بدهم . مشکلی نیست." باشه؟

with me so far?

تا الان با من هستی؟

Now, if I have doubts, if I have questions about Bob doing my presentation, I might need

حالا، اگر شک دارم، اگر در مورد انجام ارائه باب سوالی دارم، ممکن است نیاز

to follow up. Okay? It's a good idea to follow up. That means to check. "Bob are you doing

به پیگیری داشته باشم. باشه؟ ایده خوبی است که این یعنی

the presentation? Bob, how's the presentation going? Bob, any news with the presentation?"

چک کردن. باب، ارائه چگونه است؟ باب، خبری از ارائه هست؟"

These are all ways of following up. Now, we can use "follow up" with a noun. "Bob, we

اینها همه راه هایی برای پیگیری هستند. اکنون می توانیم از "follow up" با یک اسم استفاده کنیم. "باب،

will need to plan a followup." "A" or "the" -- remember: There are articles with the followup,

ما باید برای پیگیری برنامه ریزی کنیم." "A" یا "the" - - به یاد داشته باشید: مقالاتی با دنباله وجود دارد

which is our noun. Okay? A "followup", working there as a noun. We can also use it as a verb,

که اسم ما است. خوب؟ "پیگیری"، در آنجا به عنوان یک اسم کار می کند. ما می توانیم آن را به عنوان فعل هم استفاده کنیم،

okay? I say to Bob, "I will be following up on this." Okay? Future tense with "will".

باشه؟ به باب می گویم "پیگیری خواهم کرد". در مورد این." باشه؟ زمان آینده با "اراده".

Or another way of saying it, again in the future, "Bob, I am going to follow up on this.

یا روش دیگری برای گفتن آن، دوباره در آینده، "باب، من این را پیگیری می کنم.

I am going to follow up on this." So "follow" -- you might know the verb "follow". If I

من قصد دارم این موضوع را دنبال کنم." بنابراین "دنبال کن" -- ممکن است فعل "دنبال کردن" را بشناسید. اگر

follow someone, I walk around on them. So if I'm following Bob, I'm making sure he's

کسی را دنبال کنم، روی او راه می روم. بنابراین اگر باب را دنبال می کنم، مطمئن می شوم که او

doing the work. Great.

در حال انجام کار. عالی.

Now, Bob is getting a bit annoyed because I'm asking questions, questions, questions.

حالا، باب کمی اذیت می شود، زیرا من سؤال، سؤال، سؤال می کنم.

So he just says to me, "Benjamin, no problem, sir. I can pull this off." Okay? "Pull off."

بنابراین او فقط به من می گوید: "بنجامین، مشکلی نیست، قربان. من می توانم این کار را انجام دهم." باشه؟ "بکش."

That means "can do". Okay? "Pull off" means "can do". Now, let's have a little picture.

این یعنی "می توانم انجام دهم". خوب؟ "کشیدن" به معنای "توانم انجام دهم". حالا، بیایید یک عکس کوچک داشته باشیم.

This is where we are now. This is where we want to get to. And Bob is going to pull is

این جایی است که اکنون هستیم. به جایی که می‌خواهیم برسیم. و باب می‌خواهد بکشد،

the target off. He's going to do it so easily. He's going to "pull it off". Okay? Now, I'm

هدف است. او این کار را به راحتی انجام می‌دهد. او می‌خواهد آن را "کشش کند". باشه؟ حالا، من

just going to go and check to see if Bob is doing his work.

فقط می‌روم و بررسی می‌کنم تا ببینم اگر باب کارش را انجام می‌دهد.

Okay. So the good news is Bob has done the presentation really well. So I've just got

خوب. پس خبر خوب این است که باب ارائه را واقعاً خوب انجام داده است. بنابراین من فقط

a few more little phrases to throw in there when we need to conclude something. So maybe

چند عبارت کوچک دیگر را دارم که وقتی باید چیزی را نتیجه‌گیری کنیم، در آنجا بیاورم. بنابراین شاید

you've been having a very long conversation, maybe over Skype, kind of a conference call.

شما این کار را انجام داده باشید. داشتن یک مکالمه بسیار طولانی، شاید از طریق اسکایپ، نوعی کنفرانس تلفنی.

You could say, "Right. We're going to need to wind things up there. We're going to have

می توانید بگویید: "درسته. ما باید همه چیز را در آنجا جمع کنیم. ما باید

to wind things up." Okay? So "wind up". Imagine you're fishing; you're bringing in the line.

همه چیز را به هم بریزیم." باشه؟ پس "باد کنید". تصور کنید در حال ماهیگیری هستید، در حال آوردن خط

You're winding in the line. Okay? You're coming to an end. You could say, "We're going to

هستید. شما در حال پیچیدن در خط هستید. باشه؟ می توانید بگویید، "ما باید کار

have to finish up." Again, you could say, "We're going to have to finish up there. At

را تمام کنیم." دوباره، می توانید بگویید، "ما باید همانجا تمام کنیم. در

this point. Now. We're going to have to finish up there." Okay? Imagine Formula One racing

این مرحله. اکنون. ما باید آنجا را تمام کنیم." خوب؟ ماشین های مسابقه فرمول یک را تصور کنید

cars. When the cars finish, you wave the flag. "We're going to have to finish up there."

. وقتی ماشین ها تمام می شوند، پرچم را تکان می دهید. "ما باید آنجا را تمام کنیم."

And one other way of saying it, "We're going to have to draw to a close." Okay? Close.

و یک راه دیگر برای گفتن آن , "ما باید به پایان برسیم." باشه؟ ببند.

Open, close, "We're going to draw to a full stop" -- when the shop is shut. Okay?

باز، ببند، "ما به نقطه پایان می رسیم" -- وقتی مغازه تعطیل است. باشه؟

So today, we've done lots of ways of asking people to do things. Why don't you have a

پس امروز، ما" راه‌های زیادی برای درخواست از مردم برای انجام کارها انجام داده‌ام. چرا در

go, now, at doing the quiz? It's on www.engvid.com. You're very welcome to subscribe to my YouTube

حال حاضر امتحان را انجام نمی‌دهید؟ این در www.engvid.com است . خیلی خوش آمدید که در کانال YouTube من مشترک شوید

channel. I'd love to share some more things with you. And if you really like my work,

. من دوست دارم چیزهای دیگری را با شما به اشتراک بگذارم. و اگر واقعاً کار من را دوست دارید،

you can check out -- it's gone. It's disappeared. You're going to check out my Facebook page,

می توانید بررسی کنید -- از بین رفته است. ناپدید شده است. شما می خواهید صفحه فیس بوک من را

which is Exquisite English. There should be a link below. See you next time. All the best. Bye.

که انگلیسی عالی است بررسی کنید. باید یک مورد وجود داشته باشد. لینک زیر دفعه بعد میبینمت بهترین ها بای