Business English Vocabulary: The Production Cycle & Supply Chain

So, in this lesson, I'm going to be going over some business terms.

بنابراین، در این درس، من قصد دارم برخی از شرایط تجاری را بررسی کنم.

Sounds a bit scary.

کمی ترسناک به نظر می رسد.

What am I talking about?

من در مورد چه چیزی صحبت می کنم؟

Well, particularly, we're looking at the production

خوب، به‌ویژه، ما به

cycle from something that gets made in a very

چرخه تولید از چیزی نگاه می‌کنیم که به

base sense, like a potato, and then how that ends up being bought in a supermarket.

معنای بسیار پایه‌ای مانند سیب‌زمینی ساخته می‌شود، و سپس چگونه در سوپرمارکت خریداری می‌شود.

So, who's involved, the middlemen, because lots of different people will oversee that

بنابراین، چه کسی درگیر است، واسطه ها، زیرا افراد مختلف زیادی بر این روند نظارت خواهند داشت

process.

So, this is a video if you're...

.

بنابراین، اگر دوست دارید این یک ویدیو است...

I think I didn't know this stuff when I was a kid, I wasn't particularly interested in

فکر می‌کنم وقتی بچه بودم این چیزها را نمی‌دانستم ، علاقه خاصی به

geography and business studies, those kind of subjects.

جغرافیا و مطالعات تجاری، آن دسته از موضوعات نداشتم.

So, if you're studying at school, you might learn something.

بنابراین، اگر در مدرسه درس می خوانید، ممکن است چیزی یاد بگیرید.

If you're working in business field, in sort

اگر در زمینه کسب و کار، در نوعی

of sales and distribution, then this could

فروش و توزیع کار می کنید، پس این می تواند

be good revision for some of the words I expect

بازنگری خوبی برای برخی از کلماتی باشد که انتظار دارم

you are using if you're working in English.

اگر به زبان انگلیسی کار می کنید استفاده کنید.

And outside of that, it can provide useful listening practice because it's basically

و خارج از آن، می تواند تمرین شنیداری مفیدی را ارائه دهد، زیرا اساساً

a comprehension with a quiz at the end, and a quiz during my lesson as well.

یک درک با یک مسابقه در پایان است، و همچنین یک مسابقه در طول درس من.

So, let's get started, okay?

خب، بیایید شروع کنیم، باشه؟

Right, we've got some nouns here to describe

درست است، ما در اینجا چند اسم برای توصیف

different jobs in the production cycle.

مشاغل مختلف در چرخه تولید داریم.

So, the producer collects goods to turn into

بنابراین، تولیدکننده کالاها را جمع آوری می کند تا به

products, or kind of creates the goods in

محصول تبدیل شود یا به نوعی کالا را در

the first place.

وهله اول ایجاد می کند.

I've got a friend who's a farmer back in England,

من دوستی دارم که در انگلستان کشاورز است،

it's a gorgeous farm, and I actually met my

مزرعه بسیار زیبایی است، و من در واقع

wife kind of very near his farm.

همسرم را خیلی نزدیک مزرعه او دیدم.

He's an old friend of mine, he's called George.

او دوست قدیمی من است، او را جورج می نامند.

George is a dairy farmer, that means a farmer

جورج یک کشاورز لبنیاتی است، یعنی کشاورزی

who principally is looking after cows, etc.,

که اصولاً از گاوها و غیره

for their dairy products.

برای محصولات لبنی آنها مراقبت می کند.

Dairy, you're looking at milk, cheese, cream, that kind of stuff.

لبنیات، شما به شیر، پنیر، خامه و این چیزها نگاه می کنید.

So, George is a producer.

بنابراین، جورج یک تهیه کننده است.

The collection of the goods, in the old-fashioned

مجموعه اجناس، به

sense, it would be like this, milking the

معنای قدیمی، اینگونه خواهد بود ، دوشیدن

cows, yeah?

گاوها، آره؟

Get a bucket underneath, have you done that?

یک سطل زیر آن بیاورید، آیا این کار را کرده اید؟

Anyone tried?

It's quite good fun.

کسی امتحان کرده؟

بسیار سرگرم کننده است. به

Squirts everywhere, normally.

طور معمول همه جا می پیچد.

Okay, but now it's done sort of with more

بسیار خوب، اما اکنون به نوعی با یک سیستم بیشتر انجام شده است

of a system, and the pumps go on to the cows

، و پمپ ها

at about 5 o'clock in the morning, and it's kind of automated.

حدود ساعت 5 صبح به سمت گاوها می روند، و به نوعی خودکار است.

So, we've got the product.

بنابراین، ما محصول را داریم.

What happens next?

بعد چه اتفاقی می افتد؟

Well, it will go into a sort of a vat, which

خوب، آن را به یک نوع خمره می رود،

means like a storage tank for milk, which

یعنی مانند یک مخزن ذخیره شیر، که

is controlled at a certain temperature, it's

در دمای خاصی کنترل می شود،

about 37 Fahrenheit or under, and there will

حدود 37 فارنهایت یا کمتر است، و چیزی وجود خواهد

be something keeping the milk moving.

داشت که شیر را به حرکت در می آورد.

It will only stay there for a limited amount of time.

فقط برای مدت زمان محدودی در آنجا می ماند.

The manufacturer will send a tanker, a large

سازنده یک تانکر، یک

lorry, to come and collect the milk, and off

کامیون بزرگ، می فرستد تا بیاید و شیر را جمع آوری کند و

the raw materials go to a factory.

مواد خام را به یک کارخانه برود.

Raw materials is like the basic ingredient, yeah?

مواد اولیه مانند ماده اولیه است، بله؟

Before it has been changed or any chemicals added, anything like that, or any processes

قبل از اینکه تغییر داده شود یا مواد شیمیایی اضافه شود، هر چیزی شبیه آن، یا هر فرآیندی که

done to it.

روی آن انجام شود.

Okay, so the manufacturer will then change the milk into a sellable product.

بسیار خوب، پس سازنده شیر را به محصولی قابل فروش تبدیل می کند.

Now, you could just drink that milk straight

اکنون، شما می توانید آن شیر را بلافاصله بنوشید

away, but to conform to certain regulations,

، اما برای مطابقت با قوانین خاص،

it has to go through a series of procedures.

باید یک سری مراحل را طی کند.

So, when the milk arrives at the factory,

بنابراین، هنگامی که شیر به کارخانه می رسد،

they will test the protein levels, they will

آنها سطح پروتئین را آزمایش می کنند،

test the fat content, they will test the temperature

محتوای چربی را آزمایش می کنند، آنها دما را آزمایش می کنند

to ensure that it's absolutely right for human

تا مطمئن شوند که کاملاً برای مصرف انسان مناسب است

consumption.

.

Okay, so the manufacturer is turning it into a sellable product.

خوب، بنابراین سازنده آن را به یک محصول قابل فروش تبدیل می کند.

Then, along comes the supplier.

سپس، تامین کننده می آید.

Now, I'm not saying that these stages are in every single production cycle.

حالا نمی گویم این مراحل در تک تک چرخه های تولید هستند.

I know that maybe some supermarkets will do all of this, so it won't be like a separate

من می دانم که شاید برخی از سوپرمارکت ها همه این کارها را انجام دهند، بنابراین مانند یک

supplier and a separate manufacturer.

تامین کننده جداگانه و یک تولید کننده جداگانه نخواهد بود.

It will be done by the same people, but sometimes

این کار توسط همان افراد انجام می شود، اما گاهی اوقات

you'll have a supplier, and what the supplier

شما یک تامین کننده خواهید داشت، و کاری که تامین کننده

does is they will get the product, the milk,

انجام می دهد این است که آنها محصول، شیر، را

from the manufacturer, from the factory where

از سازنده، از کارخانه ای که در آن

it has been treated and it's all good, and

درمان شده است، دریافت می کنند و همه چیز خوب است، و

they will get it to a distributor or straight

آنها آن را به یک توزیع کننده یا مستقیماً

to a retailer.

به یک خرده فروش می رسانند.

Sometimes, suppliers actually provide services,

گاهی اوقات، تامین کنندگان در واقع خدمات ارائه می دهند،

so there is a different sense of meaning with

بنابراین معنای متفاوتی با

supplier.

تامین کننده وجود دارد.

So, maybe they are providing water in the office, yep, that is a supplier.

بنابراین، شاید آنها در حال تامین آب در دفتر هستند، بله، این یک تامین کننده است.

They supply the water.

آب را تامین می کنند.

Or maybe they collect the rubbish, a private rubbish collection, okay?

یا شاید آنها زباله ها را جمع آوری می کنند، یک مجموعه زباله خصوصی، خوب؟

That would be a supplier.

این یک تامین کننده خواهد بود.

Okay, so we have the milk, and it's either here or here.

خوب، پس ما شیر داریم و یا اینجاست یا اینجا.

The distributor, they buy a product in large volume, okay?

توزیع کننده، آنها یک محصول را در حجم زیاد می خرند، خوب؟

And sell it in much smaller volumes.

و در حجم بسیار کمتر بفروشید.

That's how they make their profit, because they

آنها سود خود را از این طریق به دست می آورند ، زیرا آنها

buy it for cheap in this huge great volume,

آن را در این حجم عظیم به قیمت ارزان می خرند،

and once it's in a smaller, sort of more packaged

و هنگامی که به صورت فردی کوچکتر و بسته بندی شده باشد

individual way, then they can charge more

، می توانند هزینه بیشتری

for it.

برای آن بپردازند.

Distributors only have a focus on a few products,

توزیع کنندگان فقط بر روی چند محصول تمرکز دارند،

whereas a wholesaler, they will have lots

در حالی که یک عمده فروش، محصولات مختلف زیادی خواهد داشت

of different products.

.

Now, I don't know if you know anyone who works

حالا نمی‌دانم کسی را می‌شناسید که

as like a handyman, but if they are in the

مثل یک دست‌فروش کار کند، اما اگر در

trade, if they work as doing like carpentry

تجارت باشد، اگر مثل نجاری

or plumbing, then they can go to a wholesale

یا لوله‌کشی کار کند، می‌تواند به یک مکان عمده‌فروشی برود

place, which is somewhere which is for people who are working in that industry.

، یعنی جایی که برای افرادی که در آن صنعت کار می کنند.

It's for businesses, okay?

این برای مشاغل است، خوب؟

So they get cheaper prices than normal shops, okay?

بنابراین آنها قیمت های ارزان تری نسبت به مغازه های معمولی دارند، خوب؟

So, distributor, they have a big volume, and then they sell it on wholesalers.

بنابراین، توزیع کننده، آنها حجم زیادی دارند و سپس آن را در عمده فروشان می فروشند.

They also have big volume, but lots of different things that they will be selling.

آنها همچنین حجم زیادی دارند، اما چیزهای مختلفی که آنها را به فروش خواهند رساند.

Retailer, that's where - what we're most familiar

خرده فروش، اینجاست - چیزی که ما بیشتر با آن آشنا هستیم،

with, I expect - that's where your normal

انتظار دارم - همان جایی است که مغازه معمولی شما

shop, yep, on the high street.

، بله، در خیابان بزرگ.

So it's gone all the way from the cow, it's

پس از گاو رفته است،

gone to the factory, it's found its way onto

به کارخانه رفته است، راهش را در

a shelf in a shop near you, okay?

قفسه ای در مغازه ای نزدیک شما پیدا کرده است، باشه؟

Let's look at a few more key aspects of vocab.

بیایید به چند جنبه کلیدی دیگر از لغت نگاه کنیم.

So, "in stock" or "in storage".

بنابراین، "در انبار" یا "در انبار".

So, where would something be in stock?

بنابراین، کجا چیزی در انبار وجود دارد؟

The producer, not for very long.

تهیه کننده، نه برای مدت طولانی.

It will be - if we're still talking about the milk here, the milk is kept on the farm

این خواهد بود - اگر هنوز در مورد شیر اینجا صحبت می کنیم، شیر

for a limited amount of time.

برای مدت زمان محدودی در مزرعه نگهداری می شود.

It goes into the factory, they're trying to turn it around as quickly as possible.

به کارخانه می رود، آنها در تلاشند تا آن را در سریع ترین زمان ممکن برگردانند.

In stock and in storage, they want to get it out to where it's being sold as quickly

در انبار و در انبار، آنها می خواهند آن را در اسرع وقت به جایی که در حال فروش است برسانند

as possible.

.

So, if it's in stock, it means they have it.

بنابراین، اگر در انبار است، به این معنی است که آن را دارند.

Let's think of a less perishable item, that means that it won't go off so quickly.

بیایید به یک مورد کمتر فاسد شدنی فکر کنیم، به این معنی که به این سرعت از بین نمی رود.

Let's think about maybe some potatoes, yep, because they last longer than milk.

بیایید در مورد شاید برخی از سیب زمینی ها فکر کنیم، بله، زیرا آنها بیشتر از شیر دوام می آورند.

So it's going to be a very similar process, but maybe they will stay - they might stay

بنابراین روند بسیار مشابهی خواهد بود، اما شاید بمانند - ممکن است برای مدتی بیشتر

at the distributor or in wholesale for a little

در توزیع کننده یا عمده فروشی بمانند

bit longer because there's less of a rush.

زیرا عجله کمتری وجود دارد.

Okay.

باشه

"Dispatched", that means sent out.

"ارسال" یعنی فرستاده شده.

Who is doing the sending out?

چه کسی ارسال را انجام می دهد؟

Well, the producer is dispatching the product,

خوب، تولید کننده در حال ارسال محصول است

and the supplier is dispatching it either

و تامین کننده آن را

to - straight to the retailer or the distributor.

مستقیماً به خرده فروش یا توزیع کننده ارسال می کند.

"Purchased", it's purchased either here or here, yep.

"خرید شده"، یا از اینجا یا اینجا خریداری شده است، بله.

So, businesses buy from here, consumers tend to buy from here.

بنابراین، مشاغل از اینجا خرید می کنند، مصرف کنندگان تمایل دارند از اینجا خرید کنند.

To "buy in bulk" means in a huge, great volume,

"خرید عمده" به معنای حجم زیاد و عالی است،

yeah, but it doesn't have to be huge, huge,

بله، اما لزومی ندارد که بزرگ، بزرگ باشد،

but in, you know, big, okay?

اما می دانید، بزرگ است، خوب؟

Who is buying in bulk?

چه کسی به صورت عمده خرید می کند؟

Well, the distributor buys in bulk, and the

خوب، توزیع کننده به صورت عمده خرید می کند، و

wholesaler buys in bulk, and you can actually

عمده فروش به صورت عمده خرید می کند، و شما در واقع می توانید

kind of buy in bulk from there as well.

به نوعی از آنجا نیز به صورت عمده خرید کنید . از

Where do we get the bargains?

کجا معامله کنیم؟

Tends to not be here, yep, more up here.

تمایل دارد اینجا نباشد، بله، بیشتر اینجا.

"Delivery", who does delivery?

"تحویل"، چه کسی تحویل را انجام می دهد؟

Well, suppliers deliver, retailers may deliver.

خوب، تامین کنندگان تحویل می دهند، خرده فروشان ممکن است تحویل دهند.

If you think about a newsagent, they might distribute newspapers through someone doing

اگر به یک روزنامه‌فروش فکر می‌کنید، ممکن است آنها روزنامه‌ها را از طریق کسی که

a paper round.

دور کاغذ می‌چرخد توزیع کنند.

"Return", that's what we don't want in this cycle, is the product being returned.

"بازگشت" چیزی است که ما در این چرخه نمی خواهیم، ​​محصولی است که بازگردانده می شود.

Well, if the milk is not of a high enough standard, the manufacturer will not accept

خوب، اگر شیر از استاندارد کافی برخوردار نباشد ، سازنده آن را قبول نمی کند

it.

If the consumer is not happy with the product, they will not accept it.

.

اگر مصرف کننده از محصول راضی نباشد ، آن را نمی پذیرد.

Okay, I've got a few more terms to look at,

بسیار خوب، من چند اصطلاح دیگر را برای بررسی دارم،

and then we're going to go over this by doing

و سپس با انجام

a short fill-in-the-gap exercise.

یک تمرین کوتاه پر کردن شکاف، این موضوع را بررسی خواهیم کرد .

A "warehouse" is a large place for storing a product, okay?

"انبار" مکانی بزرگ برای نگهداری یک محصول است، خوب؟

So, in our production cycle, you're probably

بنابراین، در چرخه تولید ما ، احتمالاً

looking at warehouses being used by either

به انبارهایی نگاه می‌کنید که توسط

the manufacturer or the distributor, kind of before it goes out to the consumer.

سازنده یا توزیع‌کننده استفاده می‌شوند، به نوعی قبل از اینکه به دست مصرف‌کننده برسد.

"Exchanged", exchange, so I give you one thing and you give me another.

«معوض»، معاوضه، پس من یک چیز به تو می دهم و تو چیز دیگر.

This refers to if a consumer is not happy with a product, they may take it back and

این به این اشاره دارد که اگر مصرف کننده از محصولی راضی نباشد، ممکن است آن را پس بگیرد و

exchange it for something else.

با چیز دیگری عوض کند.

"Sale", so either the wholesaler or the retailer

"فروش"، بنابراین عمده فروش یا خرده فروش

may offer different items on sale, so a reduced

ممکن است اقلام مختلفی را در فروش ارائه دهند، بنابراین قیمت کاهش یافته است

price, which is very similar to the word "offer".

، که بسیار شبیه به کلمه "پیشنهاد" است.

This is on offer at the moment.

این در حال حاضر در پیشنهاد است.

It means it's a special price.

یعنی قیمت خاصی داره

Okay, let's see if you can remember these terms.

خوب، بیایید ببینیم آیا می توانید این اصطلاحات را به خاطر بسپارید یا خیر.

I've written them down here so we can fill in the gaps.

من آنها را اینجا یادداشت کرده ام تا بتوانیم شکاف ها را پر کنیم.

The "farmer" is a something of milk.

"کشاورز" چیزی از شیر است.

Is it a wholesaler?

آیا عمده فروش است؟

That's the person that sells in big, the manufacturer, they sort of transform...

این کسی است که در بزرگ می فروشد، تولید کننده، آنها یک جورهایی متحول می شوند...

Yes, "producer", "producer", someone who makes

بله، «تولیدکننده»، «تولیدکننده»، کسی که چیزی را می سازد

something, even though it's the cow, but farmers

، با اینکه گاو است، اما کشاورزان بر

overseeing it.

آن نظارت می کنند.

Okay, so "producer", we've done that.

خوب، پس "تهیه کننده"، ما این کار را انجام دادیم.

Then, the "milk" is collected and prepared for consumption, so consumption is when you

سپس «شیر» جمع آوری شده و برای مصرف آماده می شود، بنابراین مصرف زمانی است که

consume, when you eat or drink something.

مصرف می کنید، زمانی که چیزی می خورید یا می نوشید.

It's prepared for consumption by the.

برای مصرف آماده می شود.

What is after the "producer"?

بعد از «تولیدکننده» چیست؟

This is about selling.

این در مورد فروش است.

This kind of moves it from one place to the other.

این نوع آن را از یک مکان به مکان دیگر منتقل می کند.

This is selling.

این در حال فروش است.

That's it, has to be the "manufacturer", "man-you-fac-ture-er", yeah?

همین است .

So, maybe one way you can remember this is

بنابراین، شاید یکی از راه‌هایی که می‌توانید این را به خاطر بسپارید این است که

"man" is talking about, like, the hands, Latin,

«مرد» در مورد دست‌ها صحبت می‌کند، به زبان لاتین،

so still doing something, like, with their hands in the production.

بنابراین هنوز هم کاری را انجام می‌دهد، مثلاً با دستانشان در تولید.

You know, they're doing things with milk,

می دانید، آنها کارها را با شیر انجام می دهند،

turning it around, putting things in, making

آن را می چرخانند، چیزهایی را داخل آن می گذارند،

sure it's good.

مطمئن می شوند که خوب است.

Okay, we've got that, we've got that.

خوب، ما آن را داریم، آن را داریم.

Next, "businesses use regular somethings for

در مرحله بعد، "کسب و کارها از چیزهای معمولی برای

products and services they need", so they

محصولات و خدمات مورد نیاز خود استفاده می کنند"، بنابراین

have regular people coming in and supplying them

افراد منظمی وارد می شوند و

with what they need, so it's the "suppliers".

آنچه را که نیاز دارند به آنها عرضه می کنند، بنابراین "تامین کنندگان" هستند.

A supplier makes sure they have a ready stream of what they need.

یک تامین کننده مطمئن می شود که یک جریان آماده از آنچه نیاز دارد دارد.

"Supplier", "suh-puh", "supplier", "supplier".

«عرضه کننده»، «سوح پوه»، «عرضه کننده»، «عرضه کننده».

Okay, got that.

باشه فهمیدم

So, what is this?

خب، این چیست؟

"Somethings focus on a few products", "somethings

«برخی بر روی چند محصول تمرکز می‌کنند »، «برخی

focus on a few products", so it's, like, one

روی چند محصول تمرکز می‌کنند »، بنابراین یکی

of those big places, but they don't have everything.

از آن مکان‌های بزرگ است، اما همه چیز ندارند.

It's not for the builders coming in and saying they need some cement.

این برای سازندگان نیست که بیایند و بگویند به سیمان نیاز دارند.

It's more sort of factory-like.

بیشتر شبیه کارخانه است.

"Wholesaler", "retailer", "wholesaler", so we are missing one.

"عمده فروش"، "خرده فروش"، "عمده فروش"، بنابراین ما یکی را از دست می دهیم.

So, what should it be?

بنابراین، چه چیزی باید باشد؟

Can you think?

می توانید فکر کنید؟

Can you remember?

آیا می توانید به یاد داشته باشید؟

That's right, I heard someone say it, the "distributor".

درست است، من شنیدم که یکی آن را می گوید، "توزیع کننده".

Well done.

آفرین.

"Distributor", I'm glad someone remembered.

"توزیع کننده"، خوشحالم که کسی به یاد آورد.

Okay, that was a bit of a test, wasn't it?

خوب، این کمی آزمایش بود، اینطور نیست؟

Right.

درسته

"Somethings sell in bulk largely to businesses",

"چیزها به صورت عمده به مشاغل می فروشند"،

the bigger one, yep, "whole", because they're

بزرگتر، بله، "کل"، زیرا آنها

selling in bulk, all of it, not in little pieces.

به صورت عمده، همه را می فروشند ، نه در قطعات کوچک.

The "wholesaler", "wholesaler", good, selling it together.

"عمده فروش"، "عمده فروش" خوب، فروش آن با هم.

And then "shops" are referred to as "retailers", "retailers".

و سپس «دکان ها» را «خرده فروشان»، «خرده فروشان» می نامند.

So, where I live in the UK, there's a "retail outlet".

بنابراین، جایی که من در بریتانیا زندگی می کنم ، یک "خرده فروشی" وجود دارد.

Let's write that down, a "retail outlet".

بیایید آن را بنویسیم، یک "خرده فروشی".

What that means is that you've got these clothes

معنی آن این است که شما این شرکت‌های پوشاک را دارید

companies, and they have their shops that

، و آنها مغازه‌های خود را دارند که

are actually selling at quite cheap prices

در واقع با قیمت‌های بسیار ارزان

in a town center, somewhere between this and

در مرکز شهر، جایی بین این و

"wholesale".

«عمده‌فروشی» به فروش می‌رسند.

Okay.

باشه

Hope that has been enjoyable, useful, hope you remember some of these and that you're

امیدوارم لذت بخش، مفید بوده باشد، امیدوارم برخی از این موارد را به خاطر داشته باشید و

able to use them in your studies or at work,

بتوانید از آنها در تحصیل یا محل کار خود استفاده کنید

and I hope to see you in the next video.

و امیدوارم در ویدیوی بعدی شما را ببینم.

Make sure you subscribe, and then I'll see you then.

حتما مشترک شوید و بعد شما را می بینم. به

Cheers. Bye.

سلامتی خداحافظ