POLITE ENGLISH: 9 phrases for getting out of trouble

Hello. Welcome back to engVid. Today's lesson is a conversational lesson. We're looking

سلام. به engVid خوش آمدید. درس امروز یک درس مکالمه است. ما در حال

at phrases to help you get out of trouble. How could this help you? Well, we all have

بررسی عباراتی هستیم که به شما کمک می کند از مشکل خلاص شوید. این چگونه می تواند به شما کمک کند؟ خوب، همه ما

difficult times at work where you need to keep a boss (an employer) happy; or in a domestic

اوقات سختی در محل کار داریم که در آن شما باید یک رئیس (یک کارفرما) را راضی نگه دارید. یا در یک

situation, you may need to keep your partner happy if they're a little bit peeved - if

موقعیت خانگی، ممکن است لازم باشد که شریک زندگی خود را راضی نگه دارید، اگر او کمی ناراحت است -

they're a little bit cross with you. So, here are some phrases that will help you to do

اگر کمی با شما مخالف است. بنابراین، در اینجا عباراتی وجود دارد که به شما در انجام این کار کمک

just that.

می کند.

Now, you may remember a video that I did, which was looking at rumours and secrets,

حالا ممکن است ویدیویی را به خاطر بیاورید که من انجام دادم که در آن به شایعات و اسرار نگاه می کردم

and the situation we had in that video was that Lionel Messi had apparently called Cristiano

و وضعیتی که در آن ویدیو داشتیم این بود که لیونل مسی ظاهراً کریستیانو

Ronaldo slightly big-headed. So, Cristiano might say: "Lionel, what's going on? What

رونالدو را کمی کله گنده خطاب کرده بود. بنابراین، کریستیانو ممکن است بگوید: "لیونل، چه خبر است؟

did you mean by that?" And Lionel is going to have to sort of say: "It's okay, Cristiano.

منظورت از آن چه بود؟" و لیونل باید به نوعی بگوید: "اشکالی ندارد، کریستیانو

What I meant was that you have a healthy self-regard". "A healthy self-regard", let's write that

. منظور من این بود که شما یک احترام به نفس سالم دارید." بیایید آن را در اینجا بنویسیم: "خودباوری سالم"

up here. A healthy self-regard. "Healthy" meaning, you know, good for you - not bad;

. یک عزت نفس سالم "سالم" به این معنی، می دانید، برای شما خوب است - بد نیست.

"self", about oneself; "regard", a bit like the French word: "to look". "What I meant

"خود"، درباره خود؛ "احترام"، کمی شبیه کلمه فرانسوی: "نگاه کردن". "منظورم این

was you have a healthy self-regard." So, it was a good thing; not a bad thing.

بود که شما عزت نفس سالمی دارید." بنابراین، چیز خوبی بود. چیز بدی نیست.

Cristiano says the same thing: -"Lionel, why did you say that?" -"Well, if I said that,

کریستیانو همین را می گوید: -"لیونل، چرا این حرف را زدی؟" -خب، اگه اینو گفتم،

I didn't mean to." So, in this example, Lionel is basically saying: "Yeah. You know what,

منظورم این نبود. بنابراین، در این مثال، لیونل اساساً می‌گوید: "آره. می‌دانی،

Cristiano? That's exactly what I said, but I didn't mean to". "Didn't mean to", I mean,

کریستیانو؟ این دقیقاً همان چیزی بود که من گفتم، اما قصد نداشتم". منظورم این است که "منظورم نبود"،

this is quite a poor excuse, but it sounds polite, doesn't it? It makes it seem better

این بهانه بسیار بدی است، اما مودبانه به نظر می رسد ، اینطور نیست؟ بهتر به نظر می رسد

that Lionel didn't mean to say it. It just... The words just came out of the mouth.

که لیونل قصد گفتن آن را نداشته است. فقط... کلمات از دهان بیرون آمدند.

Better this: "Let me put it another way. It's fantastic that you're so confident; it helps

این بهتر است: "اجازه دهید به شکل دیگری بیان کنم. این فوق العاده است که شما اینقدر اعتماد به نفس دارید؛ این به

you become such a good player." Okay? So, if we say something to a boss or a partner

شما کمک می کند تا بازیکن خوبی شوید." باشه؟ بنابراین، اگر به رئیس یا شریکی

and they don't like the way we say something, we can try another way: "Let me put it another

چیزی بگوییم و آنها از نحوه گفتن ما خوششان نیاید، می‌توانیم راه دیگری را امتحان کنیم: "اجازه دهید آن

way. You're fantastic." Another way of... So, these two are quite similar, here. "Let

را به شکل دیگری بیان کنم. شما فوق العاده هستید." راه دیگری برای ... بنابراین، این دو کاملا شبیه هستند، در اینجا. "اجازه

me rephrase what I just said..." So, words can be interpreted in a very personal way,

دهید آنچه را که گفتم دوباره بیان کنم..." بنابراین، کلمات را می توان به شیوه ای بسیار شخصی تفسیر کرد،

and different words make you think different things, so it's really important, the words

و کلمات مختلف باعث می شود به چیزهای مختلفی فکر کنید، بنابراین واقعاً مهم است، کلماتی

we do choose. If someone doesn't like the words we have chosen: "Let me rephrase..."

که ما انتخاب می کنیم. اگر کسی از کلماتی که انتخاب کرده ایم خوشش نمی آید: "بگذار دوباره بیان کنم..."

So, the prefix: "re" means "again"; "phrase", collection of words. "Let me put that into

پس پیشوند: "re" به معنای "دوباره" است. «عبارت»، مجموعه کلمات. "اجازه دهید آن را در

another phrase; let me rephrase what I just said..." So, I've just said something in the

یک عبارت دیگر قرار دهم؛ بگذارید آنچه را که گفتم دوباره بیان کنم..." بنابراین، من فقط چیزی را در

past tense; let me say something again now. Let me... I'm asking permission. "Let me say

زمان گذشته گفتم. حالا دوباره یه چیزی بگم بگذار... من اجازه می گیرم. "اجازه دهید

something again in a better way."

دوباره چیزی را به روشی بهتر بگویم."

Or we have another option, here, of saying: "No, no, no, no. That's not true at all. That's

یا گزینه دیگری در اینجا داریم که بگوییم: "نه، نه، نه، نه. این اصلا درست نیست.

not what I said at all." Okay? So, Lionel is saying: "No, Cristiano, what I... I did

اصلاً این چیزی نیست که من گفتم." باشه؟ بنابراین، لیونل می‌گوید: "نه، کریستیانو، چه من... من این

not say that. That's not..." So we have the negative before "what I said". "That's not

را نگفتم. این نیست..." بنابراین ما قبل از "آنچه گفتم" منفی داریم. "این چیزی نیست

what I said"-okay?-"at all" just emphasizes it that little bit more. This follows on;

که من گفتم" - باشه؟ - "اصلا" فقط کمی بیشتر بر آن تاکید می کند. این در ادامه

it's the same sense that the rumour-the secret-is not true: "I've no idea who told you that,

این همان حسی است که شایعه - راز - درست نیست: "من نمی دانم چه کسی این را به شما گفته است،

but it's not true. I've no idea who told you that. I've no idea who told you", it's quite

اما این درست نیست. من نمی دانم چه کسی این را به شما گفته است . من نمی دانم چه کسی به شما گفته است." ، این

a forceful means of expression, that. It's quite emphatic. Okay? It's definitely saying:

یک وسیله بیان کاملا قوی است، که. کاملا تاکیدی است. باشه؟ قطعاً می گوید:

"This is not true."

"این درست نیست."

So, being British, we always come up with quite polite phrases, as opposed to the Americans/North

بنابراین، از آنجایی که بریتانیایی هستیم، ما همیشه عبارات کاملاً مؤدبانه‌ای می‌آوریم، بر خلاف آمریکایی‌ها/

Americans who might not beat around the bush quite as much. "I'm afraid that" is a slightly

آمریکایی‌های شمالی که ممکن است آنقدرها در اطراف بوش قرار نگیرند . "من می ترسم که" روشی کمی

politer way of saying the above sentence. "I'm afraid that just isn't true", okay? "Afraid"

مودبانه برای بیان جمله بالا است. "میترسم که این درست نباشد"، باشه؟ "ترس"

softens the blow ever so slightly. "I'm afraid that just is not true." Okay.

ضربه را تا حدی ملایم می کند. "من می ترسم که این درست نیست." باشه.

Another very British phrase: "The fact of the matter is..." Okay? So, you could just

یک عبارت بسیار بریتانیایی دیگر: " واقعیت این است که..." باشه؟ بنابراین، شما فقط می توانید

say: "The fact is", but we add in: "of the matter", to do with this subject. "The fact

بگویید: "واقعیت این است"، اما ما به این موضوع اضافه می کنیم: "در مورد موضوع". "

of this story... Of this matter... The fact of the matter is I did not call you bigheaded."

حقیقت این داستان... از این موضوع... واقعیت این است که من تو را بزرگ نگفتم."

So, if the situation is becoming a little bit heated and it's coming into a little bit

بنابراین، اگر اوضاع کمی داغ می‌شود و

of an argument, you might just say: "Let's get this straight..." Okay? So, why do we

کمی مشاجره می‌شود، می‌توانید فقط بگویید: " بیایید این موضوع را روشن کنیم..." باشه؟ پس چرا می

say "straight"? Well, it's because... I know this is not a beautifully straight line, but

گوییم «مستقیم»؟ خوب، به این دلیل است که... من می دانم که این یک خط مستقیم و زیبا نیست، اما

things are a little bit muddled; a little bit confused - we don't know who's said what.

همه چیز کمی درهم است. کمی گیج شده - نمی دانیم چه کسی چه گفته است.

If I say: "Let's get this straight", again, it's saying: "I'm going to tell you what actually

اگر بگویم: "بیایید این موضوع را روشن کنیم"، دوباره می گوید: "من به شما می گویم که واقعاً چه

happened. I'm going to tell you the facts now; not rumours or secrets. These are facts."

اتفاقی افتاده است. من اکنون حقایق را به شما می گویم ؛ نه شایعات یا اسرار. این ها واقعیت هستند."

Okay. So, we've got here nine sentence starters to help you steer clear of trouble at work

باشه. بنابراین، ما در اینجا 9 جمله شروع داریم که به شما کمک می کند تا از مشکلات در محل کار

and at home. Hopefully you don't need to, but as a last resort, try one of these phrases

و خانه خلاص شوید. امیدواریم که نیازی به این کار نداشته باشید، اما به عنوان آخرین راه حل، یکی از این عبارات

to get you going. And why not try to do the quiz now to make sure you're using these sentences

را امتحان کنید تا شما را به راه بیاندازد. و چرا سعی نکنید اکنون امتحان را انجام دهید تا مطمئن شوید که از این جملات

in the correct manner? Thank you so much for watching. Do subscribe to my YouTube channel

به شیوه صحیح استفاده می کنید؟ از اینکه تماشا کردید خیلی متشکریم . در کانال یوتیوب من مشترک شوید

so you know and you stay informed of what I'm up to next; there's always new stuff coming

تا بدانید و از کارهای بعدی من مطلع شوید. همیشه چیزهای جدیدی

onto this channel. Until next time, see you.

وارد این کانال می شود. تا دفعه بعد ببینمت