BOX SET: 6 Minute English - 'Fashion and Shopping' English mega-class! One hour of new vocabulary!

Hello. This is 6 Minute English from  BBC Learning English. I'm Georgina…

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از آموزش انگلیسی BBC است. من جورجینا هستم...

And I'm Neil.

In this programme, we’re talking about buying  

و من نیل هستم.

در این برنامه، ما در مورد خرید لباس صحبت می

clothes and only wearing them a few  times before buying more clothes!

کنیم و فقط چند بار آنها را قبل از خرید لباس بیشتر بپوشیم!

This is something known as  fast fashion – it’s popular,  

این چیزی است که به عنوان مد سریع شناخته می‌شود - محبوب است،

it might make us feel good, but  it’s not great for the environment.

ممکن است احساس خوبی در ما ایجاد کند، اما برای محیط‌زیست عالی نیست.

Which is why lots of people this year are pledging  – or promising publicly - to buy no new clothes.

به همین دلیل است که بسیاری از مردم امسال متعهد می‌شوند - یا علناً قول می‌دهند - لباس جدیدی نخرند.

I for one am wearing the same  shirt I bought seven years ago.

من همان پیراهنی را می پوشم که هفت سال پیش خریدم.

You’re certainly not a fashion  victim, Neil! But first,  

شما مطمئناً قربانی مد نیستید ، نیل! اما ابتدا،

let’s test your knowledge of  fast fashion with a question.  

اجازه دهید دانش شما را در مورد مد سریع با یک سؤال آزمایش کنیم.

Do you know how many items of clothing were  sent to landfill in the UK in 2017? Was it… 

آیا می‌دانید در سال 2017 چه تعداد پوشاک به محل دفن زباله در بریتانیا فرستاده شد؟ آیا این ...

a) 23 million items, b) 234 million items or 

الف) 23 ​​میلیون مورد، ب) 234 میلیون مورد یا

c) 2.3 billion items What do you think, Neil?

ج) 2.3 میلیارد مورد، نظر شما چیست، نیل؟

I’m sure it’s lots, but not billions,  so I’m going to say 23 million items.

من مطمئن هستم که تعداد زیادی است، اما نه میلیاردها، بنابراین می‌خواهم 23 میلیون مورد را بگویم. در پایان برنامه

I shall tell you if you’re right  at the end of the programme.  

به شما می گویم که آیا درست می گویید .

Let’s talk more about fast fashion, which is  being blamed for contributing to global warming.

بیایید بیشتر در مورد مد سریع صحبت کنیم، که به دلیل کمک به گرمایش جهانی سرزنش می شود.

And discarded clothes – that means ones  that are thrown away - are also piling  

و لباس‌های دور ریخته شده - یعنی آنهایی که دور ریخته می‌شوند - نیز

up in landfill sites, and fibre fragments are  flowing into the sea when clothes are washed.

در محل‌های دفن زباله انباشته می‌شوند و تکه‌های فیبر هنگام شستن لباس‌ها به دریا می‌ریزند.

It’s not great – and I’ve heard the average  time someone wears something is just seven!  

عالی نیست - و من شنیده ام که میانگین زمانی که کسی چیزی می پوشد فقط هفت است!

So why is this, and what is driving  our desire to keep buying more clothes?

پس چرا اینطور است و چه چیزی باعث تمایل ما به خرید بیشتر لباس می شود؟

I think we should hear from  fashion journalist Lauren Bravo,  

من فکر می‌کنم باید از لورن براوو، روزنامه‌نگار مد،

who’s been speaking on the BBC  Radio 4 programme, You and Yours.  

که در برنامه رادیو 4 بی‌بی‌سی صحبت می‌کرد، بشنویم، شما و شما.

She explained that clothes today are relatively  cheaper than those from her parents’ days…

او توضیح داد که امروزه لباس‌ها نسبتاً ارزان‌تر از لباس‌های دوران پدر و مادرش هستند

A lot of clothing production got outsourced  - offshored over to the developing world,  

... بسیاری از تولیدات پوشاک برون‌سپاری شد - به کشورهای در حال توسعه واگذار شد،

so countries like Indonesia, India, Bangladesh  and China are now responsible for making the  

بنابراین کشورهایی مانند اندونزی، هند، بنگلادش و چین اکنون مسئول تولید

vast bulk of all the clothes that are sold  in the UK. And with that, we've seen what  

بخش عظیمی از لباس هستند. تمام لباس‌هایی که در بریتانیا فروخته می‌شوند. و با آن، ما چیزی را دیده‌ایم که

we call ‘chasing the cheapest needle’ around  the world, so the fashion industry constantly  

آن را «تعقیب ارزان‌ترین سوزن» در سراسر جهان می‌نامیم، بنابراین صنعت مد دائماً

looking to undercut competitors, and with that  clothes getting cheaper and cheaper and cheaper.

به دنبال کم کردن رقبا است، و با آن لباس‌ها ارزان‌تر و ارزان‌تر و ارزان‌تر می‌شوند.

Right, so clothes – in the developed  world at least – have become cheaper  

درست است، بنابراین لباس ها – حداقل در کشورهای توسعه یافته – ارزان تر شده

because they are produced in developing countries.  

اند   زیرا در کشورهای در حال توسعه تولید می شوند.

These are countries which are trying to become  more advanced economically and socially.

اینها کشورهایی هستند که تلاش می کنند از نظر اقتصادی و اجتماعی پیشرفته تر شوند.

So production is outsourced – that means work  usually done in one company is given to another  

بنابراین تولید برون‌سپاری می‌شود - به این معنی که کارهایی که معمولاً در یک شرکت انجام می‌شود به شرکت دیگری داده می‌شود

company to do, often because that company  has the skills to do it. And in the case of  

تا انجام دهد، اغلب به این دلیل که آن شرکت مهارت‌های انجام آن را دارد. و در مورد

fashion production, it can be done cheaper by  another company based in a developing country.

تولید مد، می‌تواند توسط شرکت دیگری مستقر در یک کشور در حال توسعه ارزان‌تر انجام شود.

Lauren used an interesting expression  ‘chasing the cheapest needle’ – so the  

لورن از عبارت جالب «تعقیب ارزان‌ترین سوزن» استفاده کرد - بنابراین

fashion industry is always looking to  find the company which can make clothes  

صنعت مد همیشه به دنبال یافتن شرکتی است که بتواند لباس‌ها را

cheaper – a company that can undercut another  one means they can do the same job cheaper.

ارزان‌تر کند - شرکتی که می‌تواند یکی دیگر را پایین بیاورد به این معنی که می‌توانند همان کار را ارزان‌تر انجام دهند.

Therefore the price of  clothes gets cheaper for us.

بنابراین قیمت لباس برای ما ارزان‌تر می‌شود.

OK, so it might be good to be  able to buy cheaper clothes.  

خوب، پس شاید خوب باشد که بتوانید لباس‌های ارزان‌تری بخرید.

But why do we have to buy more –  and only wear items a few times?

اما چرا باید بیشتر بخریم - و فقط چند بار اجناس بپوشیم؟

It’s all about our obsession  with shopping and fashion.  

همه چیز درباره وسواس ما به خرید و مد است.

It’s something Lauren Bravo goes  on to explain on the You and Yours  

این چیزی است که لورن براوو در برنامه رادیویی شما و شما توضیح می دهد

radio programme. See if you can hear  what she blames for this obsession…

. ببینید آیا می‌توانید بشنوید که او چه چیزی را برای این وسواس سرزنش می‌کند...

Buying new things has almost become a trend  in itself for certain generations. I think  

خرید چیزهای جدید تقریباً به خودی خود برای نسل‌های خاص تبدیل شده است. من فکر می

that feeling that you can't be seen in the same  thing twice, it really stems from social media,  

کنم   این احساس که نمی توانی دو بار در یک چیز دیده شوی، واقعاً از رسانه های اجتماعی سرچشمه می گیرد

particularly. And quite often people are buying  those outfits to take a photo to put on Instagram.  

،  . و اغلب مردم آن لباس‌ها را می‌خرند تا عکسی بگیرند تا در اینستاگرام بگذارند.

It sounds illogical, but I think when all of your  

غیرمنطقی به نظر می رسد، اما من فکر می کنم وقتی همه

friends are doing it there is  this invisible pressure there.

دوستان شما این کار را انجام می دهند، این فشار نامرئی وجود دارد.

Lauren makes some interesting points. Firstly,  

لورن به نکات جالبی اشاره می کند. اولاً،

for some generations, there is  just a trend for buying things.

برای برخی از نسل‌ها، فقط یک روند برای خرید چیزها وجود دارد.

It does seem very wasteful, but, as Lauren says,  some people don’t like to be seen wearing the same  

به نظر می رسد بسیار بیهوده است، اما، همانطور که لورن می گوید، برخی از مردم دوست ندارند که دو بار لباس یکسان

thing twice. And this idea is caused by social  media – she uses the expression ‘stems from’.

را بپوشند. و این ایده توسط رسانه‌های اجتماعی ایجاد می‌شود - او از عبارت «نشات گرفته از» استفاده می‌کند.

She describes the social pressure of needing  to be seen wearing new clothes on Instagram.  

او فشار اجتماعی ناشی از نیاز به دیده شدن با پوشیدن لباس های جدید در اینستاگرام را توصیف می کند.

And the availability of cheap  clothes means it’s possible to post  

و در دسترس بودن لباس‌های ارزان به این معنی است که می‌توانید به‌طور منظم

new images of yourself wearing  new clothes very regularly.

تصاویر جدیدی از خودتان که لباس‌های جدید می‌پوشید پست کنید .

Hmm, it sounds very wasteful and to  me, illogical – not reasonable or  

هوم، بسیار ضایع کننده به نظر می رسد و به نظر من غیرمنطقی است – نه معقول یا

sensible and more driven by emotions  rather than any practical reason.

معقول و بیشتر به جای هر دلیل عملی ناشی از احساسات است.

But, there is a bit of a backlash now – that’s  a strong negative reaction to what is happening.  

اما، اکنون کمی واکنش منفی وجود دارد - این یک واکنش منفی قوی به آنچه اتفاق می‌افتد است.

Some people are now promising to buy second-hand  clothes, or ‘vintage clothes’, or make do with the  

برخی از مردم اکنون قول می‌دهند لباس‌های دست دوم یا «لباس‌های قدیمی» بخرند، یا به

clothes they have and mend the ones they need.  It could be the start of a new fashion trend.

لباس‌هایی که دارند بسنده کنند و لباس‌های مورد نیاز خود را تعمیر کنند. این می تواند شروع یک روند جدید مد باشد.

Yes, and for once, I will  be on trend! And it could  

بله، و برای یک بار هم که شده، در ترند خواهم بود! و

reduce the amount of clothes sent to  landfill that you mentioned earlier.

می‌تواند مقدار لباس‌های ارسالی به محل دفن زباله را که قبلاً ذکر کردید کاهش دهد.

Yes, I asked if you knew how many items  of clothing were sent to landfill in the  

بله، پرسیدم آیا می‌دانید در سال 2017 چه تعداد پوشاک به محل دفن زباله در

UK in 2017? Was it… a) 23 million items, 

بریتانیا فرستاده شد؟ آیا این ... الف) 23 ​​میلیون مورد،

b) 234 million items or c) 2.3 billion items 

ب) 234 میلیون مورد یا ج) 2.3 میلیارد مورد

What did you say, Neil?

چه گفتی، نیل؟

I said a) 23 million items.

گفتم الف) 23 ​​میلیون مورد.

And you were wrong. It’s actually 234  million items – that’s according to  

و تو اشتباه کردی این در واقع 234 میلیون مورد است - طبق گفته

the Enviro Audit Committee. It also found that 1.2  

کمیته حسابرسی Enviro. همچنین نشان داد که 1.2

billion tonnes of carbon emissions is  released by the global fashion industry.

میلیارد تن انتشار کربن توسط صنعت مد جهانی منتشر می‌شود.

Well, we’re clearly throwing away too many clothes  

خب، ما به وضوح لباس‌های زیادی را دور می‌ریزیم،

but perhaps we can recycle some of  the vocabulary we’ve mentioned today?

اما شاید بتوانیم برخی از واژگانی را که امروز ذکر کردیم بازیافت کنیم؟

I think we can, starting with pledging  - that means publicly promising to do  

من فکر می‌کنم که می‌توانیم، از قول دادن شروع کنیم - این به معنای قول دادن علنی برای انجام

something. You can make a pledge to do something.

کاری است. می توانید برای انجام کاری تعهد بدهید.

When something is outsourced,it  is given to another company to do,  

وقتی کاری برون سپاری می‌شود، به شرکت دیگری داده می‌شود تا انجام دهد،

often because that company has the skills  to do it or it can be done cheaper.

اغلب به این دلیل که آن شرکت مهارت‌های انجام آن را دارد یا می‌توان آن را ارزان‌تر انجام داد.

And if one company undercuts another, it  charges less to do a job than its competitor.

و اگر شرکتی از شرکت دیگر کاسته شود، برای انجام یک کار هزینه کمتری نسبت به رقیبش دریافت می‌کند.

The expression stems from means ‘is caused by’ or  

این عبارت از معنی "ناشی از" یا

‘a result of’. We mentioned that rise in fast  fashion stems from sharing images on Instagram.

"نتیجه" است. اشاره کردیم که افزایش مد سریع از اشتراک‌گذاری تصاویر در اینستاگرام ناشی می‌شود.

And we mentioned this being illogical.  So it seems unreasonable - not sensible,  

و این را غیر منطقی بودن ذکر کردیم. بنابراین غیرمعقول به نظر می رسد - نه معقول،

and more driven by emotions  rather than any practical reason.

و بیشتر تحت تأثیر احساسات است نه هر دلیل عملی.

And a backlash is a strong negative  reaction to what is happening.

و واکنش منفی یک واکنش منفی قوی به آنچه اتفاق می‌افتد است.

And that brings us to the end of our discussion  about fast fashion! Please join us again next  

و این ما را به پایان بحث درباره مد سریع می‌رساند! لطفاً دفعه بعد دوباره به ما بپیوندید

time. Bye. Bye.

. خدا حافظ. خدا حافظ.

Hello and welcome to Six Minute English.  I'm Neil and joining me today is Dan – who  

سلام و به Six Minute English خوش آمدید. من نیل هستم و امروز دن به من می‌پیوندد – کسی که

is weighed down with shopping bags and wearing  something very… strange. What's going on, Dan?

با کیسه‌های خرید سنگین شده و چیزی بسیار... عجیب به تن دارد. چه خبر است، دن؟

Hi everyone. Well, I was feeling a bit miserable  so I decided to cheer myself up by going shopping!

سلام به همه. خوب، کمی احساس بدبختی می‌کردم، بنابراین تصمیم گرفتم با رفتن به خرید، خودم را شاد کنم!

Well that's lucky because the link  between shopping and mood is what  

خوب این خوش شانس است زیرا پیوند بین خرید و حال و هوا همان چیزی است که

we're looking at in this 6 Minute  English – and of course we'll be  

ما در این 6 دقیقه انگلیسی به آن نگاه می کنیم - و البته

giving you six mood and shopping-related  vocabulary items. But first, our quiz:

شش مورد واژگان مربوط به حال و هوا و خرید را به شما می دهیم. اما ابتدا، آزمون ما: طبق گزارشی از انجمن کارت انگلستان

Online shoppers in which  country spend more per household  

، خریداران آنلاین در کدام کشور برای هر خانوار بیشتر

than consumers in any other country, according  to a report from the UK Cards Association?

از مصرف‌کنندگان در هر کشور دیگری هزینه می‌کنند ؟

a) The USA

الف) ایالات متحده آمریکا

b) Norway

ب) نروژ

c) The UK

ج)

Norway seems to come top of lots of lists, so  for that reason alone I'm going to say Norway.

به نظر می رسد نروژ بریتانیا در صدر فهرست های بسیاری قرار دارد، بنابراین تنها به همین دلیل می خواهم نروژ را بگویم.

We'll find out at the end of the show.  

در پایان نمایش متوجه خواهیم شد.

Now, Dan, you said just now that you went  shopping because you were feeling down.

حالا، دن، همین الان گفتی که به خرید رفتی چون احساس ناراحتی کردی.

That's right – I like a bit of retail therapy.

درست است - من کمی از خرده فروشی را دوست دارم.

Retail therapy is a humorous expression which  means going shopping to make yourself feel better.

خرده‌درمانی عبارتی طنزآمیز است که به معنای رفتن به خرید است تا احساس بهتری داشته باشید.

Oh, I do that all the time.

اوه، من همیشه این کار را می کنم.

Yes, I can see. And you're not alone.  According to some research done by the  

بله، می توانم ببینم. و تو تنها نیستی بر اساس برخی تحقیقات انجام شده توسط

website moneysupermarket.com, people are more  likely to buy things they'll later regret  

وب‌سایت moneysupermarket.com، افراد احتمالاً چیزهایی را می‌خرند که بعداً

when they're feeling sad, bored or stressed.

وقتی احساس غم، بی‌حوصلگی یا استرس می‌کنند پشیمان می‌شوند.

Well I was feeling a bit down in the  dumps. And that's a way of saying 'sad'.

خوب من کمی در زباله‌ها احساس ناراحتی می‌کردم . و این راهی برای گفتن "غمگین" است.

Oh dear, Dan. Sorry to hear you've been down  in the dumps. I only hope you don't also get a  

اوه عزیزم دن متاسفم که می شنوم که در زباله دانی بوده اید. فقط امیدوارم

pang of regret about your purchases when you get  them home – the research suggests that you will.

وقتی خریدهایتان را به خانه می‌رسانید، پشیمان نشوید - تحقیقات نشان می‌دهد که این کار را می‌کنید.

A pang is a sharp pain. We often  hear it used figuratively to talk  

درد درد شدیدی است. اغلب می شنویم که از آن به صورت مجازی برای صحبت

about strong emotions like guilt, regret and  remorse. You're making me feel worse, Neil

درباره احساسات قوی مانند احساس گناه، پشیمانی و پشیمانی استفاده می شود. تو حال من را بدتر می کنی، نیل

Sorry Dan – it's all for educational purposes!  Our audience will learn from your pain!  

با عرض پوزش دن - این همه برای اهداف آموزشی است! مخاطبان ما از درد شما درس خواهند گرفت!

Remorse is like regret – and there's a good  expression to describe exactly that bad feeling  

پشیمانی مانند پشیمانی است - و یک تعبیر خوب برای توصیف دقیقاً همان احساس بدی است

you get when you realise you don't really need  or want the thing you've bought. Buyer's remorse.

که وقتی متوجه می‌شوید واقعاً به چیزی که خریده‌اید نیاز ندارید یا نمی‌خواهید، وجود دارد. پشیمانی خریدار

OK, OK, OK enough about me. Let's hear from Sam,  Phil and Catherine from the Learning English team  

باشه، باشه، در مورد من خوبه. بیایید از سم، فیل و کاترین از تیم یادگیری زبان انگلیسی بشنویم

to see if their mood affects the shopping  choices they make. Listen carefully. Can  

تا ببینیم آیا خلق و خوی آنها بر انتخاب خریدی که انجام می‌دهند تأثیر می‌گذارد یا خیر. با دقت گوش کن آیا

you hear the three types of things they say  that they buy when they're down in the dumps?

می‌توانید سه نوع چیزهایی را که می‌گویند وقتی در زباله‌دانی می‌خرند، بشنوید؟

Honestly, I tend to buy food. Anything that  will bring me comfort, so it can be any sort of  

راستش من تمایل به خرید غذا دارم. هر چیزی که به من آرامش می‌دهد، بنابراین می‌تواند هر نوع

warm drink, hot drink but also anything kind  of warm and cosy – so like a nice jumper.

نوشیدنی گرم، نوشیدنی گرم و همچنین هر نوع گرم و دنج باشد - مانند یک جامپر خوب.

Definitely, if I've had a bad day at work,  or for whatever reason or I feel terrible,  

قطعاً، اگر روز بدی در محل کارم داشته باشم، یا به هر دلیلی احساس وحشتناکی،

tired, I am more likely to  buy something on the way home.

خستگی داشته باشم، احتمالاً در راه خانه چیزی بخرم.

Oh when I'm feeling sad, I probably buy a  little bit of wine and often something to  

آه وقتی غمگین می شوم، احتمالاً کمی شراب و اغلب چیزی برای

wear. I find that a bit of retail therapy when  I'm sad usually does the trick at the time,  

پوشیدن می خرم. من متوجه می‌شوم که وقتی غمگین هستم، معمولاً در آن زمان کمی خرده‌تراپی کار می‌کند،

so it makes me feel better. But I do  find that when I look in my wardrobe,  

بنابراین احساس بهتری به من می‌دهد. اما وقتی در کمد لباسم نگاه می‌کنم

the things that I bought when  I was sad – I never wear them.

، چیزهایی را که وقتی غمگین بودم خریدم، هرگز نمی‌پوشم.

Sam, Phil and Catherine there  from the BBC Learning English team  

سم، فیل و کاترین آنجا از تیم یادگیری انگلیسی بی‌بی‌سی

talking about what kind of things they buy  when they're feeling down. What were they?

در مورد چیزهایی که وقتی احساس ناراحتی می‌کنند، صحبت می‌کنند. آنها چه بودند؟

Food, drink and clothes.

غذا، نوشیدنی و لباس.

That's right. Sam mentioned she buys  food, warm drinks and a nice jumper  

درست است. سام اشاره کرد که برای حفظ آرامش او غذا، نوشیدنی گرم و یک جامپر خوب می‌خرد

to keep her cosy. That's the feeling  of being warm, comfortable and relaxed.

. این احساس گرم، راحت و آرام بودن است.

Catherine also mentioned drinks – this time  wine. And she also said that buying clothes  

کاترین همچنین به نوشیدنی ها اشاره کرد - این بار شراب. و او همچنین گفت که خرید لباس

does the trick. That means achieves the result  

کار را انجام می دهد. این بدان معناست که به نتیجه‌ای

she intended. She feels down, she buys  clothes, she feels better – it does the trick.

که می‌خواست می‌رسد. او احساس ناراحتی می‌کند، لباس می‌خرد، احساس بهتری دارد - این کار را انجام می‌دهد.

But what's interesting is that  Catherine said she never wears the  

اما آنچه جالب است این است که کاترین گفت که هرگز

clothes she buys when she's feeling  sad. That's exactly what the survey  

وقتی غمگین است لباسی را که می‌خرد نمی‌پوشد. این دقیقاً همان چیزی است که نظرسنجی

found – people regret the purchases they  make when they're sad, bored or stressed.

نشان داد - مردم از خریدهایی که انجام می‌دهند وقتی غمگین، بی حوصله یا استرس هستند پشیمان می‌شوند.

Sounds like a case of buyer's remorse.

به نظر می رسد یک مورد پشیمانی خریدار باشد.

Indeed. Well, time now for the answer  to our quiz question. I asked this:  

در واقع. خوب، اکنون زمان پاسخ به سؤال مسابقه ما است. من این را پرسیدم:   طبق گزارشی از  اتحادیه کارت انگلستان

Online shoppers in which country spend more per  household than consumers in any other country,  

، خریداران آنلاین در کدام کشور در هر خانوار بیشتر از مصرف کنندگان در هر کشور دیگری هزینه می‌کنند

according to a report from the  UK Cards Association? Is it:

؟ آیا این است:

a) The USA 

الف) ایالات متحده

b) Norway c) The UK

ب) نروژ ج) انگلستان

I said b) Norway.

که گفتم ب) نروژ.

And I'm afraid you might need to go  and buy some more stuff to cheer you  

و می ترسم لازم باشد بروید و چیزهای بیشتری بخرید

up – you're wrong! The correct  answer is the UK. Apparently,  

تا شما را خوشحال کند - اشتباه می کنید! پاسخ صحیح بریتانیا است. ظاهراً، در سال 2015،

UK households spent the equivalent of $5,900  (£4,611) using payment cards online in 2015.

خانوارهای بریتانیایی معادل 5900 دلار (4611 پوند) با استفاده از کارت‌های پرداخت آنلاین خرج کرده‌اند.

Well, I hope they were happy when  they made those purchases or they  

خوب، امیدوارم وقتی آن خریدها را انجام می‌دهند خوشحال باشند یا

may feel the pang of regret I'm scared  I might get after today's discussion!

ممکن است احساس پشیمانی کنند که می‌ترسم بعد از بحث امروز دچارش شوم. !

Well, a good recap of the vocabulary  from this programme might do the trick.

خوب، یک جمع‌بندی خوب از واژگان این برنامه ممکن است کارساز باشد.

Shall we start with the first word? Do you  ever go in for a bit of retail therapy, Neil?

از کلمه اول شروع کنیم؟ آیا تا به حال برای درمان خرده فروشی می روید، نیل؟

Actually, I try to avoid it. Especially after  reading this survey – I don't think the happiness  

در واقع، من سعی می کنم از آن اجتناب کنم. به خصوص بعد از خواندن این نظرسنجی – فکر نمی‌کنم شادی

you feel after buying something lasts very long.  In fact, you can end up feeling down in the dumps.

که بعد از خرید چیزی احساس می‌کنید، طولانی باشد. در واقع، شما می توانید در نهایت در زباله ها احساس ضعف کنید.

Down in the dumps - meaning sad/unhappy. Yes  and a pang of regret might follow once you  

پایین در dumps - به معنی غمگین / ناراضی. بله، و

realise you've spent a lot of money  on something you don't really need.

وقتی متوجه شدید پول زیادی را برای چیزی که واقعاً به آن نیاز ندارید، خرج کرده‌اید، ممکن است یک حس پشیمانی به دنبال شما بیفتد. درد

A pang is a stab – used here  figuratively to mean a sharp pain  

یک ضربه چاقو است - در اینجا به معنای یک درد شدید است

used to talk about strong emotions. And  after the pang can come buyer's remorse.

که برای صحبت در مورد احساسات قوی استفاده می شود. و بعد از این که ناراحتی ممکن است پشیمانی خریدار باشد.

Hmm, I'm beginning to feel buyer's remorse from  

هوم، من شروع به پشیمانی خریدار از

this leopard skin onesie. Seemed  like such a good idea at the time.

این پوست پلنگ می کنم. در آن زمان ایده خوبی به نظر می رسید.

Well it does look cozy –  warm comfortable and relaxed,  

خوب به نظر می رسد دنج - گرم و راحت و آرام،

so I think if that's what you  wanted, it does the trick.

بنابراین فکر می کنم اگر این همان چیزی است که می خواهید ، این کار را انجام می دهد.

Does the trick, meaning  achieves the result you wanted.

این کار را انجام می‌دهد، به این معنی که به نتیجه‌ای می‌رسید که می‌خواستید.

OK before Dan heads off to buy even more stuff  he doesn't need, please remember to check out our  

خوب، قبل از اینکه دن برای خرید چیزهای دیگری که به آن نیاز ندارد، برود، لطفاً به یاد داشته باشید که

Facebook, Twitter, and YouTube pages. Bye!

صفحات فیس بوک، توییتر و یوتیوب ما را بررسی کنید. خدا حافظ!

Hello, and welcome to 6 Minute English. I'm Neil.

سلام، و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من نیل هستم.

And hello, I'm Rob.

و سلام، من راب هستم.

Now, then, Rob, what do you know about unicorns?

حالا، پس، راب، در مورد تک شاخ ها چه می دانی؟

Ah, well, the unicorn is a fantasy  creature from history. In our tradition,  

آه، خوب، اسب شاخدار موجودی فانتزی از تاریخ است. در سنت ما،

it looks like a white horse with a single spiral  horn coming out of its head. Why do you ask?

به نظر می‌رسد اسبی سفید با یک شاخ مارپیچی که از سرش بیرون می‌آید. چرا می پرسی؟

Well, funnily enough, unicorns are the topic  of this programme. Before we learn more though,  

خوب، به اندازه کافی خنده دار، تک شاخ ها موضوع این برنامه هستند. قبل از اینکه بیشتر بدانیم،

a question. What do we call the study of  legendary creatures like the Loch Ness Monster,  

یک سؤال. ما به مطالعه موجودات افسانه ای مانند هیولای دریاچه،

Big Foot and unicorns? Is it: a) Cryptozoology, 

بیگ فوت و تک شاخ چه می گوییم؟ آیا این موارد است: الف) کریپتوزولوژی،

b) Protozoology, or c) Paleozoology? 

ب) تک جانورشناسی، یا ج) دیرینه شناسی؟

Have you got any idea about that, Rob?

آیا در مورد آن نظری داری راب؟

Ah, well, I know this because it was the topic  of a 6 Minute English programme a while back,  

آه، خوب، من این را می دانم زیرا موضوع برنامه انگلیسی 6 دقیقه ای مدتی قبل،

in 2008, to be exact. So I think  I'll keep the answer to myself.

در سال 2008 بود. بنابراین فکر می‌کنم پاسخ را برای خودم نگه می‌دارم.

OK, well for everyone else, we'll have  the answer later in the programme.  

خوب، خوب برای بقیه، ما پاسخ را بعداً در برنامه خواهیم داشت.

Over the last few years unicorns have been popping  up all over the place - on T-shirts, in movies,  

در چند سال گذشته تک‌شاخ‌ها در همه جا ظاهر می‌شوند - روی تی‌شرت‌ها، در فیلم‌ها،

as toys and even in political conversations. Why  is this? Natalie Lawrence is a natural historian.  

به عنوان اسباب‌بازی و حتی در مکالمات سیاسی. چرا این هست؟ ناتالی لارنس یک مورخ طبیعی است.

She appeared on the BBC's Woman's Hour  programme to discuss the topic. Listen out  

او در برنامه ساعت زن بی‌بی‌سی ظاهر شد تا درباره این موضوع بحث کند.

for the answer to this question: Why does she  say people used to drink out of unicorn horns?

برای پاسخ به این سؤال گوش دهید: چرا او می‌گوید مردم قبلاً از شاخ تکشاخ نوشیدنی می‌نوشیدند؟

Those original stories were developed in a time  when magic actually existed in the world. The  

آن داستان‌های اصلی در زمانی ایجاد شدند که جادو واقعاً در جهان وجود داشت.

world was still very enchanted … the idea that  the unicorn is a very strong animal and also that  

جهان هنوز بسیار مسحور بود ... این ایده که  اسب شاخ حیوانی بسیار قوی است و همچنین   می

could achieve magical feats, so unicorn horn  used to be seen as a panacea for all sorts of  

تواند به شاهکارهای جادویی دست یابد، بنابراین شاخ اسب شاخ  به عنوان نوشدارویی برای انواع

ills and a guard against poison. So people  used to drink out of unicorn horn cups to  

بیماری ها و محافظی در برابر سم تلقی می شد. بنابراین مردم برای

prevent themselves getting poisoned, and  I think that idea of it being magical and  

جلوگیری از مسموم شدن خود از فنجان شاخ تک شاخ نوشیدنی می‌نوشیدند، و فکر می‌کنم این ایده جادویی و

having magical powers has  still come through today.

داشتن قدرت جادویی هنوز وجود دارد.

Why did they drink from unicorn horn cups?

چرا از فنجان های شاخ تک شاخ نوشیدند؟

Well, they were supposed to have magical powers  

خب، قرار بود قدرت جادویی داشته باشند

so people drank from them so  they wouldn't get poisoned.

تا مردم از آنها بنوشند تا مسموم نشوند.

Yes, she said they could perform magical feats.  A feat is something that is difficult to do  

بله، او گفت که آنها می توانند شاهکارهای جادویی انجام دهند. یک شاهکار چیزی است که انجام آن یا رسیدن به آن دشوار است

or achieve - like recording this programme  without making a mistake, that's a real feat!

- مانند ضبط این برنامه بدون اشتباه، این یک شاهکار واقعی است!

Well, we usually do it. It  must just be unicorn magic.

خوب، ما معمولا این کار را انجام می دهیم. فقط باید جادوی تک شاخ باشد.

No, just the magic of editing, Rob!  

نه، فقط جادوی ویرایش، راب!

Now, she also said that unicorn horn was  seen as a panacea. What does that mean?

اکنون، او همچنین گفت که شاخ اسب شاخ به عنوان یک نوشدارویی شناخته می شود. معنی آن چیست؟

A panacea is another word for a cure  - something that can protect you from  

نوش دارو کلمه دیگری برای درمان است - چیزی که می تواند از شما در برابر

illness or help you recover if you are sick.  But is all this true, about the unicorn horn?

بیماری محافظت کند یا در صورت بیماری به بهبودی شما کمک کند. اما آیا همه اینها در مورد شاخ اسب شاخدار درست است؟

Well, seeing as how unicorns  don't and never have existed,  

خوب، با توجه به اینکه چگونه تک شاخ ها وجود نداشته و هرگز وجود نداشته اند،

it's unlikely to be true. She says these stories  come from a time when the world was enchanted.  

بعید است که درست باشد. او می‌گوید این داستان‌ها از زمانی می‌آیند که دنیا مسحور شده بود.

This means it was a time when people believed in  magic and the possibility of mysterious creatures  

این بدان معناست که زمانی بود که مردم به جادو و امکان وجود موجودات

from mysterious parts of the world. It seems as if  these days people are looking for a bit of magic,  

مرموز از نقاط اسرارآمیز جهان اعتقاد داشتند. به نظر می رسد که این روزها مردم به دنبال کمی جادو

a bit of enchantment in their lives. The  unicorn has also come to be a term commonly  

، کمی جادو در زندگی خود هستند. اسب شاخدار همچنین اصطلاحی است که

used in politics to refer to unrealistic ideas and  plans. Why is this? Here's Natalie Lawrence again.

معمولاً در سیاست برای اشاره به ایده‌ها و برنامه‌های غیرواقعی استفاده می‌شود . چرا این هست؟ اینجا دوباره ناتالی لارنس است.

Because it's such a potent  cultural symbol at the moment  

از آنجا که در حال حاضر این نماد فرهنگی بسیار قدرتمندی

it's being deployed in one of the  most pressing issues of our time,  

است که در یکی از مبرم‌ترین مسائل زمان ما

as well, so… and the idea of the UK trying  to be its own special unicorn potentially…

نیز به کار گرفته می‌شود، بنابراین… و ایده بریتانیا که تلاش می‌کند به طور بالقوه تک‌شاخ خاص خودش باشد…

So Rob, what is she talking about here?

پس راب، او چیست؟ در مورد اینجا صحبت می کنیم؟

Well, we are in a very complicated time  politically in the UK at the moment.  

خب، ما در حال حاضر از نظر سیاسی در زمان بسیار پیچیده‌ای در بریتانیا هستیم.

She says they are pressing times. A term which  means something important but difficult has to be  

او می‌گوید که آنها زمان‌های سختی دارند. اصطلاحی که به معنای چیزی مهم اما دشوار است،

done in a very short time. A pressing matter is an  important one that has to be dealt with urgently.

باید در زمان بسیار کوتاهی انجام شود. یک موضوع مبرم موضوع مهمی است که باید فوراً به آن رسیدگی شود.

Now, at the time of recording our parliament can't  agree on the current pressing matter of Brexit and  

اکنون، در زمان ضبط، پارلمان ما نمی‌تواند درباره موضوع فعلی برگزیت به توافق برسد و

each side says the other has unicorns. There's  nothing special or magical about these unicorns -  

هر طرف می‌گوید طرف دیگر تک شاخ دارد. هیچ چیز خاص یا جادویی در مورد این تک شاخ ها وجود ندارد -

it's a negative comment - a unicorn is a fantasy  idea - a plan that has no chance of working,

این یک نظر منفی است - اسب شاخدار یک ایده  فانتزی است - طرحی که هیچ شانسی برای کار ندارد،

She says unicorns are a potent  symbol - which means they are  

او می گوید تک شاخ ها نمادی قدرتمند هستند - به این معنی که آنها

a very strong and recognisable symbol.

نمادی بسیار قوی و قابل تشخیص هستند.

And this symbol is being used, or as she said  being deployed. This is the same word that would  

و این نماد در حال استفاده است، یا به قول خودش در حال استقرار است. این همان کلمه ای

be used when you send a military force somewhere.  You deploy the army in a military conflict, and in  

است که هنگام اعزام نیروی نظامی به جایی استفاده می شود. شما ارتش را در یک درگیری نظامی مستقر می کنید، و

the current political conflict they are deploying  the word 'unicorn'! Here’s Natalie Lawrence again.

در   درگیری سیاسی کنونی آنها از کلمه «تک شاخ» استفاده می کنند! اینجا دوباره ناتالی لارنس است.

Because it's such a potent  cultural symbol at the moment  

از آنجا که در حال حاضر این نماد فرهنگی

it's being deployed in one of the  most pressing issues of our time,  

بسیار قدرتمندی است که در یکی از مهم‌ترین مسائل زمان ما

as well, so… and the idea of the UK trying  to be its own special unicorn potentially…

نیز به کار گرفته می‌شود، بنابراین… و ایده بریتانیا که تلاش می‌کند به طور بالقوه تک‌شاخ خاص خودش باشد…

Right, our pressing matter now is the vocabulary  review. Before that though, the answer to this  

درست است، موضوع مهم ما در حال حاضر مرور واژگان است . با این حال، قبل از آن، پاسخ به سوال این

week's question: What do we call the study of  legendary creatures like the Loch Ness Monster,  

هفته: ما به مطالعه موجودات افسانه‌ای مانند هیولای دریاچه،

Big Foot and unicorns. Is it: a) Cryptozoology, 

بیگ فوت و تک‌شاخ‌ها چه می‌گوییم. آیا این موارد است: الف) کریپتوزولوژی،

b) Protozoology, or c) Paleozoology? 

ب) تک جانورشناسی، یا ج) دیرینه شناسی؟

Rob, you knew the answer to this, didn't you?

راب، تو جواب این را می دانستی، نه؟

I did, yes. If you look back at  our archive to September 2008  

انجام دادم، بله. اگر به آرشیو ما تا سپتامبر 2008 نگاهی بیاندازید

you will find an episode  all about a) Cryptozoology.

، قسمتی را خواهید دید که همه چیز درباره الف) جانورشناسی رمزنگاری شده است.

Well done, if you got that right - particularly  if you remember that programme! Now, vocabulary  

آفرین، اگر درست متوجه شدید - به خصوص اگر آن برنامه را به خاطر دارید! اکنون، واژگان

from this programme. There was enchanted to talk  about a time when magic was believed to be real.

از این برنامه. صحبت درباره زمانی که اعتقاد بر این بود که جادو واقعی است، جادو شد.

A feat is something that is very difficult  to achieve and a panacea is a cure.

شاهکار چیزی است که رسیدن به آن بسیار دشوار است و نوش دارو یک درمان است.

Something that's potent is strong and powerful  

چیزی که قوی است، قوی و قدرتمند است

and if you deploy something, you  use it, you put it into operation.

و اگر چیزی را مستقر کنید، از آن استفاده کنید، آن را به کار می‌گیرید.

And something pressing is  urgent, it needs to be done soon.

و چیزی مبرم فوری است، باید به زودی انجام شود.

Right, that's it from us for now. Hope you  can join us again soon. If you can't wait,  

درست است، فعلاً این از طرف ماست. امیدوارم به زودی دوباره به ما بپیوندید. اگر نمی‌توانید صبر کنید،

you can find bbclearningenglish on social media,  online and on our very own app. Bye for now.

می‌توانید bbclearningenglish را در رسانه‌های اجتماعی، آنلاین و در برنامه خود ما پیدا کنید. فعلا خداحافظ.

Bye-bye!

خداحافظ!

Hello. Welcome to 6 Minute English,  I'm Neil. And joining me it's Rob.

سلام. به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید، من نیل هستم. و راب به من می پیوندد.

Hello.

سلام.

Today, we'll be discussing whether wearing  high-heeled shoes is a fashion statement or a  

امروز، ما بحث خواهیم کرد که آیا پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند یک بیانیه مد است یا

sign of oppression – and by that I mean something  you have to wear because someone has told you to.

نشانه‌ای از ظلم - و منظورم از آن چیزی است که باید بپوشید زیرا کسی به شما گفته است.

Now Neil, whatever style of shoe you choose to  wear, it's good to polish them and keep them  

حالا نیل، هر مدل کفشی که برای پوشیدن انتخاب می‌کنید ، خوب است آن‌ها را جلا دهید و

looking shiny and new – but one man from India  called Vickrant Mahajan, set the Guinness World  

براق و جدید به نظر برسند - اما مردی از هند به نام ویکرانت ماهاجان، رکورد جهانی گینس را

Record for polishing the most shoes. Do you know  how many pairs he polished in eight hours? Was it…

برای جلا دادن بیشترین کفش‌ها ثبت کرد. آیا می‌دانید که او چند جفت را در هشت ساعت جلا داد؟ آیا این ...

a) 151 pairs

الف) 151 جفت

b) 251 pairs, or

ب) 251 جفت، یا

c) 351 pairs?

ج) 351 جفت؟

Well, if it was me, it would be no more than one  pair – but as it's a world record, I'm going to  

خوب، اگر من بودم، یک جفت بیشتر نمی شد - اما از آنجایی که یک رکورد جهانی است، می خواهم به

go for 351 pairs. Hopefully you'll give me the  answer later! But let's focus now on high heels.

دنبال 351 جفت باشم. امیدوارم بعداً جواب من را بدهید ! اما بیایید اکنون روی کفش های پاشنه بلند تمرکز کنیم.

Yes. It's a style of shoe worn  by women around the world.  

آره. این سبک کفشی است که زنان در سراسر جهان می پوشند.

But why do millions of people choose  to walk on strange, stilt-like shoes?

اما چرا میلیون‌ها نفر راه رفتن با کفش‌های عجیب و غریب را انتخاب می‌کنند؟

Studies have suggested wearing high heels can  lead to damage to the muscles and skeleton.  

مطالعات نشان داده اند پوشیدن کفش های پاشنه بلند می تواند منجر به آسیب به ماهیچه ها و اسکلت شود.

But despite this, they are worn to look  professional in the workplace or for  

اما با وجود این، آن‌ها برای اینکه در محل کار حرفه‌ای به نظر برسند یا برای

glamour – a word to describe the quality  of looking fashionable and attractive.

زرق و برق پوشیده می‌شوند - کلمه‌ای برای توصیف کیفیت شیک و جذاب به نظر رسیدن.

And of course, they are associated with female  glamour, which is something Tim Edwards,  

و البته، آنها با زرق و برق زنانه مرتبط هستند، چیزی که تیم ادواردز،

Honorary Fellow in Sociology at the University  of Leicester, has been talking about on the BBC  

همکار افتخاری جامعه شناسی در دانشگاه لستر، در

Radio 4 programme, Thinking Allowed. Here  he is describing why he thinks that is…

برنامه رادیو 4 بی‌بی‌سی، «تفکر مجاز» درباره آن صحبت کرده است. در اینجا او توضیح می‌دهد که چرا فکر می‌کند این است...

Women's shoes in particular kind of have this kind  of transformative or even magical quality - they  

کفش‌های زنانه به‌طور خاص دارای این نوع از کیفیت تغییردهنده یا حتی جادویی هستند - آنها

can do something for a woman, and it's quite  difficult to kind of draw parallels quite  

می‌توانند کاری برای یک زن انجام دهند، و ترسیم

like that with men in a sense of which it almost  becomes something slightly otherworldly. However  

شباهت‌هایی با مردان در یک کشور بسیار دشوار است. حسی که تقریباً به چیزی جزئی ماورایی تبدیل می شود. با این حال

one views it, as something which is a kind of act  of subordination or an act of empowerment etc,  

شخص آن را به عنوان چیزی که نوعی عمل اطاعت یا توانمندسازی و غیره می‌داند

there is a sense in which your experience  is changed - you are suddenly raised 3-4-5-6  

، احساس می‌کند که تجربه شما تغییر می‌کند - شما ناگهان 3-4-5-6

inches higher, your balance is altered,  your experience is transformed.

اینچ بالاتر می‌روید، تعادل شما پایین می‌آید. با تغییر، تجربه شما تغییر می‌کند.

So, he describes high heels as having a magical  quality. He uses the word transformative – meaning  

بنابراین، او کفش‌های پاشنه بلند را دارای کیفیتی جادویی توصیف می‌کند . او از کلمه متحول کننده استفاده می کند - به معنای

a great improvement or positive change – so  they transform or improve how someone looks.

پیشرفت بزرگ یا تغییر مثبت - بنابراین آنها ظاهر یک نفر را تغییر می دهند یا بهبود می بخشند.

Well, they do make you taller and that can  make you feel more powerful or important.  

خوب، آنها شما را قد بلندتر می‌کنند و این می‌تواند باعث شود که احساس کنید قدرتمندتر یا مهم‌تر هستید.

Tim even said it becomes otherworldly  – an adjective to describe belonging  

تیم حتی گفت که تبدیل به دنیای ماورایی می شود - صفتی برای توصیف تعلق

to an imaginary world rather than the real world.

به دنیای خیالی و نه دنیای واقعی.

Magical shoes do sound otherworldly but Tim also  mentioned that wearing high heels could be seen  

کفش‌های جادویی به نظر ماورایی می‌آیند، اما تیم همچنین اشاره کرد که پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند را می‌توان به

as an act of subordination – that's making someone  do something to give them less authority or power.

عنوان یک عمل انقیاد تلقی کرد - که باعث می‌شود کسی کاری انجام دهد تا به آنها قدرت یا قدرت کمتری بدهد.

Well, I guess that's only if you are  forced to wear them. But there's another  

خوب، حدس می‌زنم این فقط در صورتی است که مجبور شوید آنها را بپوشید. اما

interesting point here – men don't have  a style of footwear that can define them.

نکته جالب دیگری در اینجا وجود دارد - مردان مدلی از کفش ندارند که بتواند آنها را تعریف کند.

Yes, it's just sandals for you  and sports trainers for me.  

بله، این فقط صندل برای شما و مربیان ورزشی برای من است.

In fact Tim Edwards says it's difficult to  draw parallels with men's shoes. When you  

در واقع تیم ادواردز می‌گوید تشابه با کفش‌های مردانه دشوار است. وقتی

draw parallels between two distinct things, it  means you highlight the similarities – but here  

بین دو چیز متمایز تشابه می‌دهید، به این معنی است که شباهت‌ها را برجسته می‌کنید - اما در اینجا

he's saying it's difficult to find similarities.  Men have nothing special to wear on their feet.

او می‌گوید یافتن شباهت‌ها دشوار است. مردان چیز خاصی برای پوشیدن روی پاهای خود ندارند.

Of course, there is nothing to stop men  wearing high heels – although personally  

البته، هیچ چیز مانع پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند برای مردان نمی‌شود – اگرچه شخصاً

I don't think I'd be able to keep my  balance – but Tim Edwards suggests it  

فکر نمی‌کنم بتوانم تعادل خود را حفظ کنم – اما تیم ادواردز پیشنهاد می‌کند که

would be viewed with suspicion.  Let's hear what he has to say…

با شک به آن نگاه می‌شود. بیایید بشنویم که او چه می‌گوید...

I think the issue with men and footwear is that  if you think of more contemporary culture - I  

من فکر می‌کنم مشکل مردان و کفش‌ها این است که اگر به فرهنگ معاصرتری فکر می‌کنید،

mean the guy who kind of wears overly-flamboyant  shoes or shoes which are not black, brown or flat  

منظورم مردی است که کفش‌های بسیار پر زرق و برق یا کفش‌هایی که مشکی، قهوه‌ای یا تخت نیستند می‌پوشد

is viewed with a degree of suspicion  - either in terms of his sexuality,  

، مشاهده می‌شود. با درجه ای از سوء ظن - چه از نظر جنسیت او،

or in terms of his work ethic - or in  terms of his kind of general moral, well,  

یا از نظر اخلاق کاری - یا از نظر نوع اخلاق عمومی او، خوب،

you know, his moral standards  in other kinds of ways.

می دانید، معیارهای اخلاقی او به طرق دیگر.

He says that if you don't wear a regular,  ordinary black, brown or flat style of shoe,  

او می‌گوید که اگر یک مدل کفش معمولی، مشکی، قهوه‌ای یا تخت نپوشید

you might be viewed with suspicion. Men who  wear shoes that are flamboyant – that's brightly  

، ممکن است با شک به شما نگاه شود. مردانی که کفش‌های پر زرق و برق می‌پوشند -

coloured and that attracts attention – have  their sexuality or their attitude to work judged.

رنگ‌های روشن و جلب توجه می‌کنند - تمایلات جنسی یا نگرش آنها به کار مورد قضاوت قرار می‌گیرد.

He mentions someone's work ethic – that's the  belief that working hard is morally right.  

او به اخلاق کاری یک نفر اشاره می کند – این اعتقاد به این است که سخت کار کردن از نظر اخلاقی درست است.

A man who wears flamboyant shoes  may have a different attitude to  

مردی که کفش های پر زرق و برق می پوشد ممکن است نگرش متفاوتی نسبت به

work. It sounds like quite an old-fashioned view.

کار داشته باشد. به نظر یک منظره کاملا قدیمی است.

It does, and let's hope people don't judge you  when you go out wearing your sandals and socks!  

همینطور است، و امیدواریم وقتی با صندل و جوراب بیرون می روید، مردم شما را قضاوت نکنند!

But now, how about giving us the  answer to the question you set earlier.

اما حالا، چطور می‌خواهید پاسخ سؤالی را که قبلاً تعیین کرده‌اید به ما بدهید.

Yes. I told you about Vickrant Mahajan,  who set the Guinness World Record for  

آره. من در مورد ویکرانت ماهاجان به شما گفتم، کسی که رکورد گینس را برای

polishing the most shoes. I asked if you knew  how many pairs he polished in eight hours.

پولیش بیشتر کفش‌ها ثبت کرد. پرسیدم آیا می‌دانی چند جفت را در هشت ساعت پولیش کرد؟

And I guessed 351 pairs. Come on, was I right?

و من 351 جفت را حدس زدم. بیا، درست گفتم؟

I'm afraid not, Neil. The answer was 251  pairs. It's still quite a lot – that's 502  

من می ترسم که نه، نیل. پاسخ 251 جفت بود. هنوز هم خیلی زیاد است - این 502

individual shoes and I'm not sure if  he actually got paid for doing it.

کفش فردی است و مطمئن نیستم که واقعاً برای انجام آن پول دریافت کرده است یا خیر.

Right, let's polish up some  of our English vocabulary  

درست است، بیایید مقداری از واژگان انگلیسی

and remind ourselves of some of the words we've  discussed today, starting with oppression.

خود را تقویت کنیم و برخی از کلماتی را که امروز درباره آنها بحث کرده‌ایم، با ظلم شروع کنیم، یادآوری کنیم.

Oppression is when you are forced to  do something by someone more powerful.

ظلم زمانی است که توسط شخص قدرتمندتر مجبور به انجام کاری می شوید.

We talked about glamour – a word to describe the  quality of looking fashionable and attractive.

ما در مورد زرق و برق صحبت کردیم - کلمه ای برای توصیف کیفیت شیک و جذاب به نظر رسیدن.

Our next word was transformative – meaning  a great improvement or positive change.

کلمه بعدی ما متحول کننده بود - به معنای پیشرفت یا تغییر مثبت بزرگ.

Otherworldly is an adjective to  describe belonging to an imaginary world  

Otherworldly صفتی است برای توصیف تعلق به یک دنیای خیالی

rather than the real world  – it's magical or special.

نه دنیای واقعی - جادویی یا خاص.

We also discussed an act of  subordination – that's making  

ما همچنین درباره یک عمل اطاعتی بحث کردیم - که باعث می‌شود

someone do something to give  them less authority or power.  

کسی کاری را انجام دهد تا اختیار یا قدرت کمتری به او بدهد. تشبیه

To draw parallels is an idiom meaning to highlight  the similarities between two distinct things.

کردن شباهت‌ها یک اصطلاح به معنای برجسته کردن شباهت‌های بین دو چیز متمایز است.

And we mentioned flamboyant  – that describes someone or  

و ما به پر زرق و برق اشاره کردیم - که کسی یا

something brightly coloured  and that attracts attention.

چیزی را با رنگ روشن توصیف می کند و توجه را به خود جلب می کند.

Finally, we talked about work ethic – that's  the belief that working hard is morally right.  

در نهایت، ما در مورد اخلاق کاری صحبت کردیم - این اعتقاد به این است که سخت کار کردن از نظر اخلاقی درست است.

Something that both Neil and I have!

چیزی که هم من و هم نیل داریم!

And that brings to the end of the programme.  

و این به پایان برنامه می انجامد.

Don't forget to visit our website at  bbclearningenglish.com. Bye for now.

فراموش نکنید که از وب سایت ما به آدرس bbclearningenglish.com بازدید کنید . فعلا خداحافظ.

Bye bye.

خداحافظ.

Hello. This is 6 Minute English and  I'm Neil. And joining me today is Rob.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی است و من نیل هستم. و امروز راب به من می پیوندد.

Hello. Rob, how do feel about shopping?

سلام. راب، چه احساسی در مورد خرید دارید؟

Urgh! Mooching around a shopping  mall from one shop to another,  

اوه! چرخیدن در یک مرکز خرید از یک مغازه به مغازه دیگر،

spending money - it's my idea of hell!

خرج کردن پول - این تصور من از جهنم است!

How about shopping online?

خرید آنلاین چطور؟

Ah yes, much better – sitting in front of  the TV and browsing online is much easier.

آه بله، خیلی بهتر است - نشستن در مقابل تلویزیون و مرور آنلاین بسیار آسان‌تر است.

Well, that can be a problem – it's sometimes  too easy, especially when we are tired – and we  

خب، این می‌تواند مشکل‌ساز باشد - گاهی اوقات خیلی آسان است، به‌ویژه وقتی خسته هستیم - و

sometimes make purchases we regret. That's what  we'll be talking about in this programme – an  

گاهی خریدهایی انجام می‌دهیم که پشیمان می‌شویم. این همان چیزی است که در این برنامه درباره آن صحبت خواهیم کرد -

activity known as 'vampire shopping'. But  before we continue, it's my job to set you  

فعالیتی که به نام «خرید خون آشام» شناخته می شود. اما قبل از اینکه ادامه دهیم، وظیفه من این است که برای شما

a quiz question, so here goes. According  to the UK's Office for National Statistics,  

یک سؤال امتحانی تنظیم کنم، بنابراین به اینجا می رسد. طبق گزارش اداره آمار ملی بریتانیا،

at the end of 2018, what percentage of all  retail sales took place online? Was it… 

در پایان سال 2018، چند درصد از کل خرده‌فروشی‌ها به صورت آنلاین انجام شد؟ آیا این…

a) 9.8%, b) 19.8%,  

الف) 9.8٪، ب) 19.8٪،

or c) 29.8%?

یا ج) 29.8٪ بود؟

Buying things online is big  business now, so I'll say c) 29.8%.

خرید آنلاین چیزها اکنون تجارت بزرگی است ، بنابراین می‌گویم ج) 29.8%.

Well, you’ll have to wait a bit to find out. But  let's talk more now about vampire shopping – this  

خوب، برای فهمیدن باید کمی صبر کنید. اما بیایید اکنون درباره خرید خون آشام بیشتر صحبت کنیم - این

term refers to shopping late at night -  traditionally a time when vampires appear.

اصطلاح به خرید در اواخر شب اشاره دارد - به طور سنتی زمانی که خون آشام ها ظاهر می شوند.

Most of us are asleep at this  time but sleep-deprived parents,  

بسیاری از ما در این زمان خواب هستیم، اما ممکن است والدین کم خواب،

shift-workers and gamers might not be.  If you're an insomniac – someone who  

نوبت کارها و گیمرها خواب نباشند. اگر فردی بی خواب هستید - کسی که

can't sleep easily – it's tempting to  open up your laptop and start shopping.

نمی تواند به راحتی بخوابد - وسوسه انگیز است که لپ تاپ خود را باز کنید و شروع به خرید کنید.

Online shops are open 24 hours a day so it's  easy to get sucked in and do some shopping!

فروشگاه‌های آنلاین 24 ساعته باز هستند، بنابراین به راحتی می‌توانید از آن استفاده کنید و خرید کنید!

When you get sucked into something it  means you can't stop yourself getting  

وقتی در چیزی غرق می‌شوید، به این معنی است که نمی‌توانید از

involved with something that you didn't want  to do. So what you're saying Neil is at night,  

درگیر شدن با کاری که نمی‌خواستید، جلوگیری کنید. بنابراین چیزی که نیل می‌گویید شب است،

when we're very tired, we don't always think  straight and can make some bad decisions.

وقتی خیلی خسته هستیم، همیشه درست فکر نمی‌کنیم و می‌توانیم تصمیمات بدی بگیریم.

That's right. And this shopping temptation can  be particularly problematic for those with mental  

درست است. و این وسوسه خرید می‌تواند مخصوصاً برای کسانی که

health issues. It's something Helen Undy has  been talking about on the BBC Radio 4 programme,  

مشکلات سلامت روانی دارند مشکل‌ساز باشد. این چیزی است که هلن آندی در برنامه رادیو بی‌بی‌سی 4، «

You and Yours. She is the Chief  Executive of the Money and Mental  

شما و شما» درباره آن صحبت کرده است. او مدیر اجرایی موسسه پول و سلامت روان است

Health Institute. Let's hear what she had to say…

. بیایید بشنویم که او چه می‌گفت...

Our ability to control our impulse to  spend and to resist things like advertising  

توانایی ما برای کنترل انگیزه‌مان برای خرج کردن و مقاومت در برابر چیزهایی مانند

is reduced when we're sleep deprived. Well  mental health problems can have a similar  

تبلیغات وقتی کم خواب هستیم کاهش می‌یابد. خوب، مشکلات سلامت روان می‌توانند تأثیر مشابهی

effect so the mental health problems themselves  make it harder to resist the urge to spend  

داشته باشند، بنابراین خود مشکلات سلامت روان مقاومت در برابر میل به خرج کردن را سخت‌تر

and they also cause sleep deprivation, so you're  alone possibly surfing the internet, and both the  

می‌کنند و همچنین باعث کم‌خوابی می‌شوند، بنابراین احتمالاً شما به تنهایی در حال گشت و گذار در اینترنت هستید، و هم

lack of sleep and the mental health problems make  it harder to resist the things that you can see.

کمبود خواب و هم مشکلات ذهنی. مشکلات سلامتی مقاومت در برابر چیزهایی را که می بینید سخت تر می کند.

Helen said that for all us, when  we're sleep deprived – that means  

هلن گفت که برای همه ما، وقتی کم خوابیم - این

not having enough sleep – we find it  harder to resist the urge to shop.  

یعنی اینکه خواب کافی نداریم - مقاومت در برابر میل به خرید برای ما سخت تر است.

We're more sucked in to shopping  by the advertising we see.

تبلیغاتی که می بینیم بیشتر جذب خرید می شویم.

And resist the urge means stop  yourself acting on a strong  

و مقاومت در برابر اصرار به این معنی است که از انجام یک

feeling to do something. But this is more  serious for people with mental health  

احساس قوی برای انجام کاری خودداری کنید. اما این برای افرادی که مشکلات سلامت روانی دارند جدی‌تر

issues. They are particularly sleep deprived  and along with everything that's going  

است. آنها به خصوص کم خواب هستند و همراه با هر چیزی که

on in their minds, they find it harder to  resist – to stop themselves buying things.

در ذهنشان می گذرد، برایشان سخت تر می شود که مقاومت کنند - از خریدن چیزها خودداری کنند.

I suppose buying things at night, if you're  alone, gives you some comfort - even a feel-good  

فکر می‌کنم خریدن چیزهایی در شب، اگر تنها هستید، به شما آرامش می‌دهد - حتی یک

factor – doing something that gives someone a  happy and positive feeling. I certainly feel  

عامل ایجاد حس خوب - انجام کاری که به کسی احساس شادی و مثبتی می‌دهد. مطمئناً

good when I've bought something. But Rob,  have you ever bought something you regret?

وقتی چیزی خریدم احساس خوبی دارم. اما راب ، آیا تا به حال چیزی خریده‌اید که پشیمان شوید؟

Yes. Bits of tech, even flight  tickets to somewhere I didn't  

آره. بخش‌هایی از فناوری، حتی بلیط‌های پرواز به جایی که

really want to go to – because they were cheap!

واقعاً نمی‌خواستم به آنجا بروم - زیرا ارزان بودند!

Regret is a sad feeling you get when you've  made a mistake and wished you hadn't made  

پشیمانی احساس غم انگیزی است که وقتی اشتباهی مرتکب می‌شوید و آرزو می‌کنید از

the mistake in the first place. We  all have regrets Rob, particularly  

ابتدا مرتکب اشتباه نمی‌شوید. همه ما از راب پشیمان هستیم، مخصوصاً

when buying things – but there's usually the  option to return something and get a refund.

هنگام خرید چیزها - اما معمولاً گزینه ای برای بازگرداندن چیزی و بازپرداخت وجود دارد.

That's true but it's not always easy. Let's  hear what Helen Undy had to say about that.

این درست است اما همیشه آسان نیست. بیایید بشنویم که هلن اوندی در مورد آن چه می‌گفت.

We found in our research that 75% of people,  

ما در تحقیقات خود دریافتیم که 75٪ از مردم،

so regardless of whether you've got a mental  health problem or not - three-quarters of people  

بنابراین صرف نظر از اینکه آیا مشکل سلامت روانی دارید یا خیر - سه چهارم افراد

didn't send back the last thing they bought  online that they regretted. We found that 4  

آخرین چیزی را که آنلاین خریدند و پشیمان شده بودند، پس ندادند. ما متوجه شدیم که از هر

in 10 people with mental health problems didn't  send things back because they were so ashamed of  

10 نفر 4 نفری که مشکلات سلامت روانی دارند، چیزهایی را پس نمی‌فرستند، زیرا آن‌قدر

the things that they were buying that they  just wanted to pretend it never happened.

از چیزهایی که می‌خرند خجالت می‌کشند و فقط می‌خواهند وانمود کنند که هرگز این اتفاق نیفتاده است.

So, she says that three-quarters of  people didn't send back the last thing  

بنابراین، او می‌گوید که سه چهارم افراد آخرین چیزی را

they bought that they regretted.  Maybe they were too embarrassed?

که خریده‌اند و پشیمان شده‌اند، پس نداده‌اند. شاید آنها خیلی خجالت زده بودند؟

Possibly. But it's not  always easy to return an item  

احتمالا. اما بازگرداندن یک کالا همیشه آسان نیست

and for those with mental health  issues it can be a struggle,  

و برای کسانی که مشکلات سلامت روانی دارند، می‌تواند

a great effort. Helen Undy says that  sometimes they were ashamed of their purchase.

یک تلاش بزرگ باشد. هلن آندی می‌گوید که گاهی اوقات از خرید خود خجالت می‌کشیدند.

Well, I think we have all bought  things we are ashamed of. But while  

خوب، من فکر می کنم همه ما چیزهایی را خریده ایم که از آنها خجالت می کشیم. اما در حالی که

online shopping continues to expand  the temptation will always be there.

خرید آنلاین همچنان در حال گسترش است ، وسوسه همیشه وجود خواهد داشت.

Well, your question earlier was about the rise  in online shopping, so what's the answer, Neil?

خب، سؤال شما قبلاً درباره افزایش خرید آنلاین بود، پس جواب چیست، نیل؟

I asked according to the UK's Office for National  Statistics, at the end of 2018, what percentage of  

من طبق دفتر آمار ملی بریتانیا پرسیدم ، در پایان سال 2018، چند درصد از

all retail sales took place online? Was it… a) 9.8%, 

همه خرده‌فروشی‌ها به صورت آنلاین انجام شده است؟ آیا این ... الف) 9.8٪،

b) 19.8%, or c) 29.8%?

ب) 19.8٪ یا ج) 29.8٪ بود؟

I said c) 29.8%. I've got to be right!

گفتم ج) 29.8 درصد. من باید درست باشم!

Well, you're not. The rise was a bit  smaller at b) 19.8%. But that's still  

خوب، شما نیستید. این افزایش اندکی کوچکتر در b) 19.8٪ بود. اما در

large compared with ten years previously, when  the figure was just 5.8% of all retail sales.

مقایسه با ده سال قبل، زمانی که این رقم فقط 5.8 درصد از کل خرده‌فروشی‌ها را تشکیل می‌داد، این میزان هنوز   بزرگ است.

No doubt the figure will continue to rise. And  before I nip off to do a bit of vampire shopping,  

بدون شک این رقم همچنان رو به افزایش خواهد بود. و قبل از اینکه بخواهم کمی خرید خون آشام انجام

let's recap some of the vocabulary we've  mentioned today. Starting with insomniac.

دهم، اجازه دهید برخی از واژگانی را که امروز ذکر کردیم مرور کنیم. شروع با بی خوابی

An insomniac is someone who can't sleep  easily. They suffer from insomnia.

بی خواب کسی است که به راحتی نمی تواند بخوابد . از بی خوابی رنج می برند.

Next, we talked about to get sucked into  something. This informal phrase means not  

در مرحله بعد، در مورد اینکه در چیزی غرق شویم صحبت کردیم. این عبارت غیررسمی به این معنی است

being able to stop yourself getting involved  with something that you don't want to do.

که نمی‌توانید از درگیر شدن با کاری که نمی‌خواهید انجام دهید جلوگیری کنید.

If you are sleep deprived,  you do not have enough sleep.

اگر کم خواب هستید، خواب کافی ندارید.

And if you resist the urge, you stop yourself  acting on a strong feeling to do something.  

و اگر در مقابل میل خود مقاومت کنید، خود را بر اساس یک احساس قوی برای انجام کاری متوقف می‌کنید.

For example, resisting the  urge to buy something online.

به عنوان مثال، مقاومت در برابر تمایل به خرید آنلاین چیزی.

But if you don't resist the urge to buy  something, it might have a feel-good  

اما اگر در مقابل میل به خرید چیزی مقاومت نکنید ، ممکن است یک عامل احساس خوبی داشته

factor. A feel-good factor is something  that makes you feel happy and positive.

باشد. عامل احساس خوب چیزی است که به شما احساس خوشحالی و مثبت می‌دهد.

But after buying something you may have  regret. That's a sad feeling you get  

اما پس از خرید چیزی ممکن است پشیمان شوید. این احساس غم انگیزی است

when you've made a mistake and wished you  hadn't made the mistake in the first place.

که وقتی اشتباهی مرتکب می‌شوید و آرزو می‌کنید که از همان ابتدا این اشتباه را مرتکب نمی‌شوید.

Well, hopefully you haven't regretted spending 6  minutes listening to us! Please join us next time  

خوب، امیدواریم از اینکه 6 دقیقه وقت صرف گوش دادن به ما کرده اید پشیمان نشده اید ! لطفاً دفعه بعد   به ما بپیوندید

and in the meantime, why not check us out on your  favourite social media platforms and on our app.

و در عین حال، چرا ما را در پلتفرم‌های رسانه اجتماعی مورد علاقه خود و در برنامه ما بررسی نکنید.

Goodbye! Goodbye!

خداحافظ! خداحافظ!

Hello and welcome to 6 Minute English. I'm Dan.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من دن هستم.

Neil Let me just sit down. Ah! And I'm Neil.

نیل بذار من بشینم آه! و من نیل هستم.

Dan Neil, are you wearing high heels?

دن نیل، کفش پاشنه بلند می پوشی؟

Neil Hang on. Ah! Not any more!

نیل صبر کن آه! دیگر نه!

Dan How did they feel?

دان چه احساسی داشتند؟

Neil Agony! How do women do this?

نیل آگونی! زنان چگونه این کار را انجام می دهند؟

Dan Why on earth are you wearing them?

دان چرا آنها را می پوشی؟

Neil Well,  

I wanted to look fashionable and cool!  Everyone knows that high heels are the  

نیل خب،

می‌خواستم شیک و باحال به نظر برسم! همه می‌دانند که کفش‌های پاشنه بلند

height of fashion – on the street, at work  and at parties. I'm ready for anything!

اوج مد هستند - در خیابان، محل کار و مهمانی‌ها. من برای هر چیزی آماده ام!

Dan I'm not so sure you're right there,  

دن من مطمئن نیستم که تو درست آنجایی،

Neil. Our topic for this 6 Minute English is about  the rise in popularity of the comfy shoe. However,  

نیل. موضوع ما برای این انگلیسی 6 دقیقه ای درباره افزایش محبوبیت کفش راحت است. با این حال،

before we step into that, let's have our quiz  question. Which famous sports clothing company's  

قبل از اینکه وارد آن شویم، بیایید سؤال مسابقه خود را مطرح کنیم. اولین جفت کفش دویدن کدام شرکت معروف تولید پوشاک ورزشی

first pair of running shoes was inspired by the  square pattern on a waffle-making machine? Was it:

از الگوی مربعی روی دستگاه تولید وافل الهام گرفته شد؟ آیا این بود:

a) Adidas

الف) آدیداس

b) Nike, or

ب) نایک، یا

c) Puma

ج) پوما

Neil Well,  

نیل خب،

I have no idea, so I'm going to say  Adidas because that's got marks.

من هیچ نظری ندارم، بنابراین می‌خواهم بگویم آدیداس، زیرا این علامت‌ها دارد.

Dan We'll have  

دن ما باید

to wait until later to find out. So, what  do you think of when I say comfy shoes?

تا بعداً صبر کنیم تا بفهمیم. بنابراین، وقتی می‌گویم کفش‌های راحت به چه چیزی فکر می‌کنید؟

Neil Well,  

نیل خب،

comfy is an adjective which is an informal way  of saying 'comfortable'. So, I suppose we're  

راحت صفتی است که روشی غیررسمی برای گفتن «راحت» است. بنابراین، من فکر می‌کنم که در حال

talking trainers. But I was always told that  trainers weren't appropriate for everywhere,  

صحبت با مربیان هستیم. اما همیشه به من می‌گفتند که مربی‌ها برای همه جا مناسب نیستند،

like work and many formal or social  places, such as parties, bars and clubs.

مانند محل کار و بسیاری از مکان‌های رسمی یا اجتماعی ، مانند مهمانی‌ها، بارها و کلوپ‌ها.

Well, that certainly used to be the case, but  that may not be as true any more. Victoria Moss  

خب، مطمئناً قبلاً اینطور بود، اما ممکن است دیگر به این اندازه درست نباشد. ویکتوریا

is the Senior Fashion Editor at the Telegraph  newspaper in the UK. Here she is speaking on  

ماس سردبیر ارشد مد در روزنامه تلگراف در بریتانیا است. در اینجا او در

BBC Radio 4's Woman's Hour about why trainers  are considered more fashionable these days.  

«ساعت زن» رادیو بی‌بی‌سی 4 درباره اینکه چرا مربیان این روزها شیک‌تر به حساب می‌آیند صحبت می‌کند.

Is it something that's happened very recently? Well I think it's been, sort of, coming on for  

آیا این چیزی است که اخیرا اتفاق افتاده است؟ خوب، فکر می‌کنم

a while. And I think one thing in fashion in  the last 10 years has been a, sort of, mass  

مدتی است که این اتفاق می‌افتد. و من فکر می‌کنم یکی از چیزهایی که در 10 سال اخیر مد بوده است، به نوعی

casualisation of everything. And there's been a  big streetwear trend, which has filtered through.

ساده‌سازی انبوه همه چیز بوده است. و یک روند بزرگ در لباس های خیابانی وجود داشته است که از بین رفته است.

So, is it something that's happened very recently?

بنابراین، آیا این چیزی است که اخیرا اتفاق افتاده است؟

Apparently not, no. She said  that there has been a mass  

ظاهرا نه، نه او گفت که

casualisation of things over the last 10 years.  

در 10 سال گذشته یک چیز غیرواقعی گسترده وجود داشته است.

Casualisation here means 'the process of becoming  less formal and more relaxed' – 'more casual'.

گاه به گاه در اینجا به معنای «فرآیند کمتر رسمی و آرام‌تر شدن» است - «رسمی‌تر».

Yes! Society has relaxed its idea of  what is considered formal or appropriate.  

آره! جامعه ایده خود را در مورد آنچه رسمی یا مناسب تلقی می شود، راحت کرده است .

In addition, we're told there has been a  big streetwear trend. Streetwear is a style  

علاوه بر این، به ما گفته شده است که یک روند بزرگ در لباس خیابانی وجود داشته است. لباس‌های خیابانی سبکی

of casual clothing worn especially by young  people from urban settings – that's the city.

از لباس‌های غیررسمی است که به‌ویژه جوانان از محیط‌های شهری می‌پوشند - شهر همین است.

This trend has filtered through.  

این روند از بین رفته است.

If something filters through, it  appears or happens gradually over time.

اگر چیزی فیلتر شود، در طول زمان ظاهر می‌شود یا به تدریج اتفاق می‌افتد.

So, presumably, the trend for  streetwear filtered through  

بنابراین، احتمالاً گرایش لباس‌های خیابانی

from its specialised area into mainstream  fashion until everyone was following it.

از حوزه تخصصی آن به مد رایج تبدیل شد تا زمانی که همه آن را دنبال کردند.

Well, that explains why trainers  are more fashionable these days,  

خوب، این توضیح می‌دهد که چرا مربی‌ها این روزها شیک‌تر هستند،

but it doesn't explain why people are wearing  them more. Not everyone follows fashion, you know.

اما توضیح نمی‌دهد که چرا مردم بیشتر آن‌ها را می‌پوشند. همه از مد پیروی نمی کنند، می دانید.

Yes, Neil I can see that when I look at you. But  you're forgetting the comfy part. Emma Supple is  

بله، نیل، وقتی به تو نگاه می کنم، می توانم آن را ببینم. اما بخش راحت را فراموش می‌کنید. اما ساپل

a podiatrist – a foot doctor - who also spoke  on Woman's Hour. Here she is explaining why  

یک متخصص پا – پزشک پا – است که در «ساعت زن» نیز صحبت کرد. در اینجا او توضیح می دهد که چرا

being comfy is so important. What are people  doing more these days that they weren't before?

راحت بودن بسیار مهم است. مردم این روزها بیشتر چه می‌کنند که قبلاً نبودند؟

So what we're actually talking about is,  actually, people, for wellness walking more  

بنابراین چیزی که ما در واقع درباره آن صحبت می‌کنیم این است که افراد برای سلامتی بیشتر قدم می‌زنند

and doing more… and they're not going to do that  in a lot of high heels… so trainers are changing  

و کارهای بیشتری انجام می‌دهند... و آنها این کار را با کفش‌های پاشنه بلند زیاد انجام نمی‌دهند... بنابراین مربیان

the materials. There are now a lot of fabric  trainers and if you've inherited foot problems,  

مواد را تغییر می‌دهند. اکنون تعداد زیادی مربی پارچه‌ای وجود دارد و اگر مشکلات پا را به ارث برده‌اید

then that kind of fabric… they're wrapping  around knobbly bits, and knobbly bits hurt.

، این نوع پارچه‌ها... دور تکه‌های دستگیره‌ای می‌پیچند و تکه‌های ضربه‌گیر درد می‌کنند.

What are people doing more?

مردم بیشتر چه کار می کنند؟

They're walking more and they're doing it for  wellness. Wellness is the state of being healthy.

آنها بیشتر راه می روند و این کار را برای سلامتی انجام می دهند . تندرستی حالت سالم بودن است.

As a result, trainers have had to  change their materials to fabric  

در نتیجه، مربیان مجبور شدند برای

to make themselves more comfortable.

راحتی بیشتر، مواد خود را به پارچه تغییر دهند.

Not only that, but if you have any  foot problems, these fabric, or cloth,  

نه تنها این، بلکه اگر مشکلی در پا دارید، این پارچه‌ها یا پارچه‌ها،

trainers are better at fitting to the shape  of your foot. That means if you have any  

مربی‌ها بهتر می‌توانند با شکل پای شما هماهنگ شوند. این بدان معناست که اگر شما

knobbly bits, they won't hurt as much, which  makes trainers more comfortable for everyone!

لقمه‌های کلیدی داشته باشید، آنقدر آسیب نخواهند دید، که باعث می‌شود مربیان برای همه راحت‌تر شوند!

Knobbly is an adjective that means 'lumpy'  – 'having many raised areas on the surface'.

Knobbly صفتی است که به معنای "برآمدگی" است - "دارا بودن مناطق برجسته روی سطح".

So, it's the combination of a change  in fashion and a change in materials  

بنابراین، این ترکیبی از تغییر در مد و تغییر در مواد است

that's made trainers and other comfy  shoes more popular than ever, right?

که باعث محبوبیت بیشتر کفش‌های ورزشی و سایر کفش‌های راحت شده است، درست است؟

Exactly! And hard on the heels of that  revelation, we can reveal the answer to our  

دقیقا! و پس از آن مکاشفه، می‌توانیم پاسخ سؤال مسابقه خود را آشکار کنیم

quiz question. Earlier I asked which famous sports  clothing company's first pair of running shoes  

. قبلاً پرسیدم اولین جفت کفش دویدن کدام شرکت معروف پوشاک ورزشی

was inspired by the square pattern  on a waffle-making machine. Was it:

از الگوی مربعی روی دستگاه تولید وافل الهام گرفته شده است. گفتی:

a) Adidas

الف) آدیداس

b) Nike, or

ب) نایک یا

c) Puma

ج) پوما

Neil, you said?

نیل؟

I said Adidas

گفتم آدیداس

Sorry. The answer is Nike. In 1971  their co-founder Bill Bowerman was  

ببخشید. پاسخ نایک است. در سال 1971 ، بیل باورمن، یکی از بنیانگذاران

having breakfast when he saw the waffle machine  

آنها، هنگام صرف صبحانه، دستگاه وافل را دید

and it inspired the design of Nike's first  running shoe. Let's hope it was comfy one.

که الهام بخش طراحی اولین کفش دویدن نایک بود. امیدواریم راحت بوده باشه

Aha! It must be time to review our vocabulary!  

آها! باید وقت آن رسیده که دایره لغات خود را مرور کنیم!

So, first we had comfy – an adjective which  is an informal ways of saying 'comfortable'.

بنابراین، ابتدا comfy داشتیم - صفتی که روشی غیررسمی برای گفتن "راحت" است.

Then we had casualisation. This  describes the process of things,  

پس از آن ما موردی سازی داشتیم. این روند چیزهایی را توصیف می‌کند،

such as fashion or behaviour,  becoming less formal and more casual.

مانند مد یا رفتار، کمتر رسمی و غیررسمی‌تر می‌شوند.

Next was streetwear. That describes a style  of casual clothing that is worn especially  

بعدی لباس خیابانی بود. این سبک لباس‌های غیررسمی را توصیف می‌کند که مخصوصاً

by young people who live in cities.

توسط جوانانی که در شهرها زندگی می‌کنند می‌پوشند.

Then we heard filtered through. If something  filters through, it appears or happens gradually  

سپس شنیدیم فیلتر شده است. اگر چیزی فیلتر شود، در طول زمان ظاهر می‌شود یا به تدریج اتفاق می‌افتد

over time. For example, has it filtered through  to you yet, Neil, that high heels were a mistake?

. مثلاً ، نیل، آیا هنوز برای شما مشخص شده است که کفش‌های پاشنه بلند اشتباه بوده است؟

Yes it has! They didn't do  anything for my wellness,  

بله دارد! آنها کاری برای سلامتی من انجام ندادند،

I can tell you, which means'the  state of being healthy'.

می توانم به شما بگویم که به معنای " حالت سالم بودن" است.

And lastly, we had knobbly. This adjective  means 'lumpy' or 'having many raised areas  

و در نهایت، ما شستی داشتیم. این صفت به معنای «برآمدگی» یا «داشتن بسیاری از مناطق برجسته

on the surface' - like skin when it gets cold.  Do you have anything knobbly on your foot, Neil?

روی سطح» است - مانند پوست هنگام سرد شدن. نیل روی پایت چیز محکمی داری؟

Probably! My feet are killing me!

شاید! پاهایم مرا می کشند!

I think we've found your Achilles  heel! However, it's time to go.  

فکر می‌کنم پاشنه آشیل شما را پیدا کرده‌ایم ! با این حال، وقت رفتن است.

But we will be back. In the meantime,  you can find us in all the usual places  

اما ما برمی گردیم. در این میان، می‌توانید ما را در همه مکان‌های معمول

online and on social media, just look  for BBC Learning English. Bye for now.

آنلاین و در رسانه‌های اجتماعی پیدا کنید، فقط به دنبال یادگیری انگلیسی BBC باشید. فعلا خداحافظ.

Goodbye!

خداحافظ!

Hello. Welcome to 6 Minute English, I'm Neil.

سلام. به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید، من نیل هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

Rob, it's good to see you keeping up  with fashion by wearing the high-vis  

راب، خوب است که می بینم با پوشیدن ژاکت با فشن همگام می شوی

jacket – although I have to  say it is a bit dazzling.

- اگرچه باید بگویم که کمی خیره کننده است.

Neil, I'm no fashion victim – this high-vis  or high-visibility jacket is for safety.  

نیل، من قربانی مد نیستم - این ژاکت با دید بالا یا دید بالا برای ایمنی است.

I wear it when I'm cycling around London  and I've just forgotten to take it off.

وقتی در اطراف لندن دوچرخه‌سواری می‌کنم آن را می‌پوشم و تازه فراموش کرده‌ام آن را دربیاورم.

And a fashion victim, by the way, is someone who  always wears what's thought to be fashionable,  

به هر حال، قربانی مد کسی است که همیشه آن چیزی را که مد نظر است می‌پوشد،

even if it doesn't actually look good  on them. But wearing high-vis clothing  

حتی اگر واقعاً به نظر او خوب نباشد. اما پوشیدن لباس‌های با دید بالا

has become the latest fashion statement  – that's something you wear to attract  

به جدیدترین بیانیه مد تبدیل شده است - این چیزی است که می‌پوشید تا

attention and people who  know something about fashion.

توجه  و افرادی را که  چیزی درباره مد می‌دانند به خود جلب کنید.

Well, I can assure you, I don't wear my bright  jacket to look cool but in today's programme we'll  

خب، می‌توانم به شما اطمینان دهم، من ژاکت روشن خود را نمی‌پوشم تا باحال به نظر برسم، اما در برنامه امروز

be discussing why some people do. But first Neil,  have you got a question for us to think about?

درباره اینکه چرا برخی افراد این کار را می‌کنند، بحث خواهیم کرد. اما ابتدا نیل ، آیا سوالی دارید که در مورد آن فکر کنیم؟

OK, we know that fashions come and go but in which  decade were leg warmers worn as a popular fashion  

خوب، ما می‌دانیم که مدها می‌آیند و می‌روند، اما در کدام دهه از گرمکن پا به‌عنوان اکسسوری محبوب مد استفاده می‌شد

accessory? Was it… a) the 1970s, 

؟ آیا این ... الف) دهه 1970،

b) the 1980s or c) the 1990s?

ب) دهه 1980 یا ج) دهه 1990 بود؟

I do remember these so I'll say b) the 1980s.

من اینها را به خاطر می آورم، بنابراین می گویم ب) دهه 1980.

Well, we'll reveal the answer at the end of  the programme. Now let's talk more about the  

خوب، ما پاسخ را در پایان برنامه فاش خواهیم کرد. حالا بیایید در

oddest item of clothing to hit the catwalk  this year - the humble high-vis jacket.

مورد عجیب‌ترین لباسی که امسال در کت‌واک قرار گرفت بیشتر صحبت کنیم - ژاکت ساده.

Yes, they were designed to be worn  for safety by people like cyclists  

بله، آن‌ها طوری طراحی شده‌اند که برای ایمنی افرادی مانند دوچرخه‌سواران

and pedestrians and by workers who  need to be seen if, for example,  

و عابران پیاده و کارگرانی که برای مثال،

they're working in the road or directing  traffic. So it's strange to think that now  

در جاده کار می‌کنند یا ترافیک را هدایت می‌کنند، باید دیده شوند. بنابراین عجیب است که فکر کنیم در حال حاضر

people choose to wear them to be on-trend  – that's following the latest fashion.

مردم ترجیح می‌دهند آن‌ها را به عنوان مد روز بپوشند - این پیروی از آخرین مد است.

Hannah Marriott is the Fashion Editor of  the Guardian newspaper. She told the BBC  

هانا ماریوت سردبیر مد روزنامه گاردین است. او به

Radio 4 programme You and Yours, why she  thought people were turning to bright,  

برنامه «تو و تو» رادیو 4 بی‌بی‌سی گفت که چرا فکر می‌کرد مردم به لباس‌های روشن و

luminous clothing. What was the reason?

درخشان روی می‌آورند. علتش چه بود؟

There's also just a trend at the moment for people  wearing very bright things, very eye-catching  

همچنین در حال حاضر یک روند برای افرادی وجود دارد که لباس‌های بسیار روشن، چیزهای بسیار چشم‌نواز می‌پوشند

things, it feels that with social media, you  know, everyone's scrolling down their Instagram  

، این احساس را می‌کند که با رسانه‌های اجتماعی، می‌دانید، همه با چنان سرعتی صفحه نمایش اینستاگرام خود را پایین می‌برند

screens at such speed and anything that sort of  catches the eye, that seems yeah, like a bit of a  

و هر چیزی که چشم را جلب کند، به نظر می‌رسد که بله، مانند یک

talking point, something that's going to get a bit  of attention - those kind of trends are getting a  

موضوع بحث، چیزی که کمی توجه را به خود جلب می‌کند - این نوع روندها در حال حاضر کمی بیشتر جذب می‌شوند - تا آن نوع مدهای

bit more traction at the moment - than the sort  of understated cashmere jumper kind of fashion.

کم‌رنگ ترمه.

So her reason is social media. In our fast-paced  lives, we're quickly scrolling through our  

بنابراین دلیل او شبکه های اجتماعی است. در زندگی‌های پر سرعت خود، به سرعت در

social media feeds and people want to stand  out, attract our attention and be noticed.

فیدهای رسانه‌های اجتماعی خود مرور می‌کنیم و مردم می‌خواهند برجسته باشند، توجه ما را جلب کنند و مورد توجه قرار گیرند.

And these attention-seekers need to  wear some eye-catching – something  

و این افراد توجه‌جو باید لباس‌های جذاب بپوشند - چیزی

that will catch your eye and be noticed.  High-vis clothing certainly does that!

که چشم شما را جلب کند و مورد توجه قرار گیرد. لباس های با دید بالا قطعا این کار را انجام می دهند!

Hannah mentioned that wearing something different  creates a talking point – something that you or I  

هانا اشاره کرد که پوشیدن لباسی متفاوت یک بحث ایجاد می کند - چیزی که من یا شما

may discuss at work or on social media – even  if it is to say "that guys looks ridiculous"!  

ممکن است در محل کار یا رسانه های اجتماعی درباره آن صحبت کنیم - حتی اگر بگوییم "مردها مسخره به نظر می رسند"!

And she also mentions that  people are becoming interested in  

و همچنین اشاره می‌کند که مردم به

and accepting these kinds of trends  – the word she used was traction.

این نوع گرایش‌ها علاقه‌مند می‌شوند و آن‌ها را می‌پذیرند - کلمه‌ای که او استفاده کرد کشش بود.

Traction here means this fashion  trend is starting to stick.  

کشش در اینجا به این معنی است که این روند مد شروع به ماندن کرده است.

Of course fashion comes at a price.  While an ordinary high-vis vest  

البته مد قیمت دارد. در حالی که یک جلیقه معمولی با دید بالا

used for workwear is normally affordable, when  they're sold as a fashion item they can go for  

که برای لباس کار استفاده می‌شود، معمولاً مقرون به صرفه است، وقتی  آنها به عنوان یک کالای مد فروخته می‌شوند، می‌توانند

much higher prices, particularly if they  have a designer label showing on the front.

قیمت‌های بسیار بالاتری داشته باشند، مخصوصاً اگر برچسبی طراح در جلوی آن نشان داده شده باشد.

This raises an important question. We  know that many people wearing high-vis  

این یک سوال مهم را ایجاد می کند. ما می‌دانیم که بسیاری از افرادی که ژاکت‌های باکیفیت

jackets are doing important jobs, so does  this fashion devalue what they're doing?

می‌پوشند، کارهای مهمی انجام می‌دهند، بنابراین آیا این مد، کاری را که انجام می‌دهند بی‌ارزش می‌کند؟

Yes, it's something Hannah Marriott talked about.  

بله، این چیزی است که هانا ماریوت در مورد آن صحبت کرده است.

Let's hear from her again. What word does  she use to describe a difficult issue?

بیایید دوباره از او بشنویم. او از چه کلمه ای برای توصیف یک مسئله دشوار استفاده می کند؟

Every time fashion borrows from  workwear, there're always some  

هر بار که مد از لباس کار قرض می‌گیرد، همیشه

sort of thorny issues around it - particularly  when you're charging £2000 for something that  

مشکلاتی وجود دارد - مخصوصاً وقتی برای چیزی که 2000 پوند پول

is actually very similar to, you know, a  uniform that somebody might be wearing who  

می‌گیرید، در واقع بسیار شبیه به یونیفرمی است که ممکن است کسی آن را بپوشد که نمی‌پوشد.

doesn't actually make that much money, you know,  there's obviously some thorny class issues there.

در واقع آنقدر پول در بیاورید، می‌دانید ، بدیهی است که برخی از مشکلات کلاسی در آنجا وجود دارد.

So she used the word thorny to describe the issue  of things worn at work becoming expensive fashion  

بنابراین او از کلمه خاردار برای توصیف این موضوع استفاده کرد که چیزهایی که در محل کار پوشیده می شوند تبدیل به اقلام مد گران قیمت می شوند

items. Thorny issues are subjects that are  difficult deal with. Here she particularly  

. مسائل خاردار موضوعاتی هستند که رسیدگی به آنها دشوار است. در اینجا او به ویژه

mentioned the issue of class – so different  groups of people in society in different  

به موضوع طبقه اشاره کرد - بنابراین گروه‌های مختلف افراد در جامعه در

economic positions – some can afford clothing for  fashion, others can only afford clothing for work.

موقعیت‌های اقتصادی مختلف - برخی می‌توانند لباس برای مد بخرند، برخی دیگر فقط می‌توانند لباس برای کار بپردازند.

And the other issue is that if everyone  starts wearing high-vis clothing,  

و مسئله دیگر این است که اگر همه شروع به پوشیدن لباس‌های با دید بالا کنند،

then the people who need to stand out for  their own safety may not stand out as easily.

ممکن است افرادی که برای ایمنی خود باید متمایز شوند، به این راحتی برجسته نشوند.

And we wouldn't want to miss you when you're out  cycling on your bike, Rob. But would we miss you  

و ما نمی‌خواهیم وقتی بیرون دوچرخه سواری می‌شوی، دلتنگت شویم، راب. اما آیا

if you were wearing a pair of leg warmers? Earlier  I asked in which decade were leg warmers worn  

اگر یک جفت گرم کننده پا می پوشیدید دلتان برای شما تنگ می شد؟ قبلاً پرسیدم که در کدام دهه از گرمکن پا

as a popular fashion accessory. Was it… a) the 1970s, 

به عنوان یک اکسسوری محبوب مد استفاده می‌شد. آیا این ... الف) دهه 1970،

b) the 1980s or c) the1990s?

ب) دهه 1980 یا ج) دهه 1990 بود؟

Yes, and I said b) the  1980s. It's got to be right!

بله، و من گفتم ب) دهه 1980. باید درست باشد!

Well, you know your fashion,  Rob – it was indeed the 1980s.  

خوب، شما مد خود را می دانید، راب - در واقع دهه 1980 بود.

Leg warmers were originally worn by dancers to  keep their muscles from cramping after stretching,  

گرمکن‌های پا در ابتدا توسط رقصندگان استفاده می‌شد تا از گرفتگی عضلات پس از کشش جلوگیری کنند،

but in the early 1980s they became  fashionable for teenage girls to wear.

اما در اوایل دهه 1980، پوشیدن آن‌ها برای دختران نوجوان مد شد.

OK, let's move on and recap on some of the  vocabulary we've mentioned today. Starting  

بسیار خوب، بیایید ادامه دهیم و برخی از واژگانی را که امروز ذکر کردیم، مرور کنیم. شروع

with fashion victim – that's someone who always  wears what's thought to be fashionable, even  

با مد قربانی – این کسی است که همیشه آن چیزی را می پوشد که فکر می شود مد است، حتی

if it doesn't actually look good on them. Like  that pair of red jeans you used to wear, Neil.

اگر واقعاً به نظر او خوب نباشد. مثل آن شلوار جین قرمزی که می پوشیدی، نیل.

They, Rob, were on-trend – that means 'in  keeping up with the latest fashion'. Of course  

آنها، راب، در روند ترند بودند - این به معنای " همگامی با آخرین مد" است. البته

wearing something red is very eye-catching which  means attracting attention and being noticed.

پوشیدن چیزی قرمز بسیار چشم نواز است که به معنای جلب توجه و جلب توجه است.

Next we mentioned traction. If something gains  traction it becomes accepted and popular.  

در ادامه به کشش اشاره کردیم. اگر چیزی مورد توجه قرار گیرد، پذیرفته شده و محبوب می شود.

And then we had understated. In fashion,  

و بعد کم گفته بودیم. در مد،

this describes something that does not  attract attention and is not that impressive.

این چیزی را توصیف می‌کند که جلب توجه نمی‌کند و آنقدرها هم چشمگیر نیست.

And then we discussed the word thorny. A tree or  bush with thorns is difficult to touch and handle  

و بعد کلمه خار را مورد بحث قرار دادیم. درخت یا بوته ای با خار به سختی قابل لمس و رسیدگی است

and similarly a thorny issue is a subject  that is difficult to deal with and discuss.

و به همین ترتیب یک موضوع خاردار موضوعی است که پرداختن به آن و بحث در مورد آن دشوار است.

Well, we've covered some thorny  and less thorny issues today  

خوب، ما امروز به برخی از مسائل خاردار و کمتر خار پرداخته‌ایم

but we know that fashions change and maybe  high-vis fashion won't be here forever.

اما می‌دانیم که مدها تغییر می‌کنند و شاید مدهای پرخطر برای همیشه اینجا نباشند.

That's it for now but please join us next time  for 6 Minute English. See you soon. Goodbye.

فعلاً همین است، اما لطفاً دفعه بعد به مدت 6 دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید. به زودی میبینمت. خداحافظ.

Bye bye!

خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Sam.

و من سام هستم

Are you a saver or a spender, Sam?

آیا شما پس انداز می کنید یا خرج می کنید، سام؟

Well, I’m trying to limit my spending right now  

خوب، در حال حاضر سعی می‌کنم هزینه‌هایم را محدود کنم

because I’m saving up for  a deposit to buy a house.

زیرا دارم برای یک سپرده برای خرید خانه پس‌انداز می‌کنم.

Saving money is not always easy - as we’ll find  out in today’s programme, which is all about  

صرفه جویی در پول همیشه آسان نیست - همانطور که در برنامه امروز خواهیم فهمید که همه چیز درباره

‘thrift’. ‘Thrift’ is not a simple idea to define.  

«صرفه جویی» است. «صرفه جویی» ایده ساده ای برای تعریف نیست.

It’s to do with living a simple life free from  the need to constantly buy the latest products.

این مربوط به یک زندگی ساده و بدون نیاز به خرید مداوم جدیدترین محصولات است.

Today’s consumer culture encourages  us to ‘spend, spend, spend’,  

فرهنگ مصرف‌کننده امروز ما را تشویق می‌کند که «خرج کنیم، خرج کنیم، خرج کنیم»،

but it hasn’t always been that way. The  Victorians for example told people to  

اما همیشه اینطور نبوده است. برای مثال، ویکتوریایی‌ها به مردم می‌گفتند که

‘save up for a rainy day’, meaning to keep some  money back in case of unforeseen emergencies.

«برای یک روز بارانی پس‌انداز کنند»، به این معنی که در مواقع اضطراری غیرقابل پیش‌بینی مقداری پول را پس بگیرند.

But before we discover more about that,  it’s time for today’s quiz question.  

اما قبل از اینکه بیشتر در مورد آن کشف کنیم، وقت آن است که سؤال مسابقه امروز را مطرح کنیم.

If you’re trying to save money you probably  know how hard it can be. So my question is:  

اگر می‌خواهید پول پس انداز کنید، احتمالاً می‌دانید که چقدر سخت است. بنابراین سوال من این است: به

what percentage of people in the UK, do  you think, have less than £1000 in savings?  

نظر شما چند درصد از مردم در بریتانیا کمتر از 1000 پوند پس‌انداز دارند؟

Is it: a) 5%, 

آیا این: الف) 5٪،

b) 15 %, or c) 30%?

ب) 15٪ یا ج) 30٪ است؟

Well, if I’m anything to go by I’d say c) 30%.

خوب، اگر بخواهم کاری انجام دهم، می گویم ج) 30٪.

OK. Well, we’ll find the correct answer out later.  

خوب. خوب، بعداً پاسخ صحیح را خواهیم یافت.

I mentioned before that ‘thrift’ is a difficult  idea to define, so here’s Alison Hulme, a lecturer  

قبلاً اشاره کردم که «صرفه‌جویی» ایده‌ای دشوار برای تعریف است، بنابراین در اینجا آلیسون هولم، مدرس

at the University of Northampton, explaining  more to BBC Radio 4’s programme Thinking Allowed:

دانشگاه نورث همپتون، بیشتر به برنامه Thinking Allowed رادیو بی‌بی‌سی 4 توضیح می‌دهد

There are two dictionary definitions of thrift.  The older of the two comes from the word ‘thrive’  

: دو تعریف فرهنگ لغت از صرفه‌جویی وجود دارد. قدیمی‌تر از این دو از کلمه «شکوفایی»   از

etymologically, and described thrift as  the ability to live well and to flourish,  

نظر ریشه‌شناسی گرفته شده است، و صرفه‌جویی را به‌عنوان توانایی خوب زیستن و شکوفایی توصیف می‌کند،

so it’s that sense of human flourishing.  The more recent definition is the one we’re  

بنابراین این حس شکوفایی انسان است. تعریف جدیدتر، تعریفی است که ما

probably more familiar with which is about  frugality. All of that said, it’s been used  

احتمالاً بیشتر با آن آشنا هستیم و در مورد صرفه جویی است. همه آنچه گفته شد، از

historically of course by various people in  various moments in various different places  

لحاظ تاریخی البته توسط افراد مختلف در لحظات مختلف در مکان‌های

in very different ways and they’ve  often had a social or religious agenda.

مختلف به روش‌های بسیار متفاوتی استفاده شده است و آنها اغلب یک برنامه اجتماعی یا مذهبی داشته‌اند.

It seems the oldest definition of ‘thrift’  has nothing to do with saving money and is  

به نظر می‌رسد قدیمی‌ترین تعریف « صرفه‌جویی» ربطی به پس‌انداز پول ندارد و

connected to the verbs ‘thrive’ and ‘flourish’  - meaning to grow or develop successfully.

به افعال «شکوفایی» و «شکوفایی» مرتبط است - به معنای رشد یا توسعه موفقیت‌آمیز.

It was only later with the Puritans - 16th  century English Christians with a reputation for  

تنها بعداً در مورد پیوریتن ها - مسیحیان انگلیسی قرن شانزدهم که به

strict discipline - that the meaning of  thrift changed and became associated with  

نظم سخت شهرت داشتند - بود که معنای صرفه جویی تغییر کرد و با

frugality - being careful not to spend  too much money or eat too much food.

صرفه جویی همراه شد - مراقب باشید که پول زیادی خرج نکنید یا غذای زیادی نخورید.

The Puritans believed that  being frugal was a religious  

پیوریتن ها معتقد بودند که صرفه جویی یک

virtue and that people ought to save  money in order to give to others in need.

فضیلت دینی است و مردم باید پول پس انداز کنند تا به دیگران نیازمند بدهند.

Later on the meaning of ‘thrift’  changed again. During the Victorian era,  

بعداً معنای «صرفه‌جویی» دوباره تغییر کرد. در دوران ویکتوریا،

it was connected to the idea of managing your  own money in order to be a responsible citizen.

این به ایده مدیریت پول خود برای اینکه شهروندی مسئول باشید مرتبط بود.

Throughout history then, there have  been different versions of ‘thrift’,  

در طول تاریخ، نسخه‌های مختلفی از «صرفه‌جویی» وجود داشته است،

and this may be because different religions  or social groups had their own agenda - a  

و این ممکن است به این دلیل باشد که مذاهب یا گروه‌های اجتماعی مختلف دستور کار خود را داشتند - یک

specific aim or reason for a particular group  to do something. For example, the Victorian  

هدف یا دلیل خاص برای یک گروه خاص برای انجام کاری. برای مثال،

definition of thrift was based on a social agenda  about being a respectable member of society.

تعریف ویکتوریایی از صرفه‌جویی بر اساس یک دستور کار اجتماعی درباره عضوی محترم جامعه بود.

Ideas about frugality and thrift changed again  during the Second World War when the public  

ایده‌های مربوط به صرفه‌جویی و صرفه‌جویی دوباره در طول جنگ جهانی دوم تغییر کرد، زمانی که عموم مردم

was encouraged to avoid waste so that every  material resource could go into the war effort.

تشویق شدند تا از هدر رفتن اجتناب کنند تا هر منبع مادی بتواند در تلاش جنگ استفاده شود.

And in the post-war period, it changed again as  

و در دوره پس از جنگ،

people’s wealth and standard of living  increased. Here’s Alison Hulme again:

با افزایش ثروت و استاندارد زندگی مردم، دوباره تغییر کرد . در اینجا دوباره آلیسون هولم آمده است:

It’s the idea that once people had  enough to meet their kind of basic needs  

این ایده این است که وقتی مردم به اندازه کافی نیازهای اساسی خود را برآورده

there was this kind of moral  slide into consumerism.  

می‌کردند، این نوع لغزش اخلاقی به سمت مصرف‌گرایی وجود داشت.

It’s not a view that I subscribe to in a  simplistic sense myself - I think there’s  

این دیدگاهی نیست که من خودم به یک مفهوم ساده آن را قبول کنم - فکر می‌کنم

a very fine line to tread here. There’s no point  denying that, certainly in the developed world,  

خط بسیار ظریفی در اینجا وجود دارد. انکار اینکه، مطمئناً در جهان توسعه‌یافته،

there’s been a rise in consumer capitalism,  that’s just a truism, but thrift hasn’t declined.

سرمایه‌داری مصرف‌کننده افزایش یافته است، این فقط یک واقعیت است، اما صرفه‌جویی کاهش نیافته است.

In modern times, people’s motivation  to save up and be thrifty declined once  

در دوران مدرن، انگیزه افراد برای پس انداز و صرفه جویی زمانی کاهش می یابد

they had enough to meet their basic needs - the  basic necessities needed to survive, like food,  

که به اندازه کافی نیازهای اولیه خود را برآورده می کردند - نیازهای اولیه مورد نیاز برای زنده ماندن، مانند غذا،

clothes and shelter and nothing extra.

لباس و سرپناه و هیچ چیز اضافی.

Alison mentions that once these basic  needs were satisfied, people moved  

آلیسون اشاره می‌کند که وقتی این نیازهای اولیه برآورده شد،

away from thrift into consumerism,  the desire to buy ‘luxury’ products  

مردم از صرفه‌جویی به سمت مصرف‌گرایی رفتند ، تمایل به خرید محصولات «لوکس»

which were not absolutely necessary. According  to some, this created a moral slide – a decrease  

که کاملاً ضروری نبودند. به گفته برخی، این یک لغزش اخلاقی ایجاد کرد -

in the standards of behaving  in good, fair and honest ways.

کاهش   استانداردهای رفتار به روش‌های خوب، منصفانه و صادقانه.

The rise in consumer capitalism we  have seen around the world is an  

افزایش سرمایه‌داری مصرف‌کننده که در سرتاسر جهان دیده‌ایم،

example of a truism - something that is so  obviously true it is not worth repeating.

نمونه‌ای از یک حقیقت گرایی است - چیزی که آنقدر واضح است که ارزش تکرار ندارد.

What is worth repeating is  the quiz question, Neil.

آنچه ارزش تکرار دارد، سؤال مسابقه است، نیل.

Yes, I asked you how many British  people had savings of under £1000.

بله، از شما پرسیدم که چند نفر از مردم بریتانیا کمتر از 1000 پوند پس‌انداز داشتند.

And I said, c) 30%.

و من گفتم ج) 30 درصد.

In fact, Sam, it’s b) 15%.

در واقع، سام، ب) 15٪ است.

So I guess I’m not such a bad saver after all!

بنابراین حدس می‌زنم که من پس‌انداز بدی نیستم!

OK. Well, today we’ve been talking  about the changing meanings of ‘thrift’,  

خوب. خوب، امروز درباره معانی در حال تغییر «صرفه‌جویی» صحبت کرده‌ایم،

an idea connected to frugality - being  careful not to spend too much money.

ایده‌ای که با صرفه‌جویی مرتبط است - مراقب باشید که پول زیادی خرج نکنید.

The original meaning of ‘thrift’  was to flourish - grow or develop  

معنای اصلی «صرفه‌جویی » شکوفایی - رشد یا توسعه

successfully - but that definition  changed as different religious groups,  

موفقیت‌آمیز بود - اما این تعریف تغییر کرد زیرا گروه‌های مذهبی مختلف،

like the Puritans, promoted their own agenda - aim  or reason for a particular group to do something.

مانند پیوریتن‌ها، برنامه‌های خود را ترویج کردند - هدف یا دلیل گروهی خاص برای انجام کاری.

In recent times, people’s ability to meet  their basic needs – the necessities for  

در زمان‌های اخیر، توانایی مردم برای برآوردن نیازهای اولیه‌شان - نیازهای

survival like food and shelter, have  reduced the importance of ‘thrift’,  

بقا مانند غذا و سرپناه، اهمیت «صرفه‌جویی» را کاهش داده است،

which some believe has created a moral slide  – a reduction in standards of moral behaviour.

که برخی معتقدند یک لغزش اخلاقی ایجاد کرده است - کاهش استانداردهای رفتار اخلاقی.

And the associated rise of consumer capitalism  

و ظهور سرمایه‌داری مصرف‌کننده

is an example of a truism - something that is  obviously true and generally accepted by all.

نمونه‌ای از حقیقت گرایی است - چیزی که آشکارا درست است و عموماً توسط همه پذیرفته شده است.

That’s all for now. Join us  again next time for more topical  

فعلاً همین است. دفعه بعد برای بحث و واژگان موضوعی بیشتر به ما

discussion and vocabulary. Bye for now!

بپیوندید. فعلا خداحافظ!

Bye bye!

خداحافظ!

Hello. Welcome to 6 Minute English. I'm Rob.

سلام. به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من راب هستم.

And hello, I'm Neil.

و سلام، من نیل هستم.

Now, Neil, how do you feel about surf and turf?

حالا نیل، چه حسی نسبت به موج سواری و چمن داری؟

Surf and turf? Love it. What's  not to love? Some lobster,  

موج سواری و چمن؟ دوستش دارم. چه چیزی برای دوست نداشتن وجود دارد؟ مقداری خرچنگ،

a juicy steak – fries on the side. Mmm, delicious.

یک استیک آبدار - سیب زمینی سرخ شده در کنار. ممم، خوشمزه

Ah, you know what you've done there?

آه، میدونی اونجا چیکار کردی؟

No, do tell.

نه بگو

You've got completely the wrong end of the stick.

شما کاملاً انتهای چوب را اشتباه گرفته اید.

I said steak, not stick – a juicy steak.

گفتم استیک نه چوب - یک استیک آبدار.

No! Wrong end of the stick. You misunderstood me.  

نه! انتهای چوب اشتباه است. من رو اشتباه متوجه شدی

I'm not talking about the surf and turf meal, but  the online shopping habit of surfing and turfing.

من در مورد غذای موج‌سواری و چمن‌گردی صحبت نمی‌کنم، بلکه عادت خرید آنلاین در موج‌سواری و چمن‌گردی است.

Oh, my bad – but to be fair, this is quite  a new use of this expression, isn't it?

اوه، بد است - اما اگر منصف باشیم، این یک استفاده جدید از این عبارت است، اینطور نیست؟

Yes, it is. Now, you probably know that 'surfing'  is a verb we use for looking at things on the  

بله همینطور است. اکنون، احتمالاً می‌دانید که «گشت‌گردی » یک فعل است که ما برای تماشای چیزها در اینترنت از آن استفاده می‌کنیم

internet. Surf and turf refers to when we go  to an online store, select lots of things for  

. گشت و گذار و چمن به زمانی اطلاق می‌شود که به یک فروشگاه آنلاین می‌رویم، چیزهای زیادی را

our virtual shopping basket but when we get to  the checkout, which is the place where we pay  

برای سبد خرید مجازی خود انتخاب می‌کنیم، اما وقتی به صندوق خرید می‌رسیم، جایی که

for our shopping, we don't actually complete the  purchase. We turf out the basket. We abandon it.

برای خرید خود پول پرداخت می‌کنیم، در واقع خرید را تکمیل نمی‌کنیم . سبد را چمن می کنیم. ما آن را رها می کنیم.

To turf something out is a phrasal verb for  'throwing something out'. Although it's normally  

بیرون انداختن چیزی یک فعل عبارتی برای «پرتاب کردن چیزی به بیرون» است. اگرچه معمولاً

used about people – for example, someone who is  behaving badly might be turfed out of a club.

در مورد افراد استفاده می‌شود - برای مثال، شخصی که رفتار بدی دارد ممکن است از یک باشگاه خارج شود.

Indeed. Well, I'm sure I'll get  turfed out of the presenter's union  

در واقع. خوب، مطمئن هستم که اگر به سوال مسابقه امروز نرسم، از اتحادیه مجریان خارج خواهم شد

if I don't get to today's quiz  question. According to recent research,  

. طبق تحقیقات اخیر،

which items are the most likely  to be surfed and turfed? Is it:

کدام موارد بیشتر احتمال دارد که موج سواری و چمن گردی شوند؟ آیا این:

a) Books

الف) کتاب

b) Watches

ب) ساعت

c) Women's knitwear­­

ج) لباس بافتنی زنانه

What do you think, Neil?

نظر شما چیست، نیل؟

Right, I think... I'm also certain it's a) books.

درست است، فکر می‌کنم... من همچنین مطمئن هستم که الف) کتاب است.

Well, we'll find out if you're right later in the  programme. Now, this research also revealed that  

خوب، بعداً در برنامه متوجه خواهیم شد که آیا حق با شماست . اکنون، این تحقیق همچنین نشان داد که

approximately 40% of people have abandoned  an online shopping basket in the last year.

تقریباً 40٪ از مردم در سال گذشته سبد خرید آنلاین را رها کرده اند.

And it was calculated that this meant there  

و محاسبه شد که این بدان معناست

was approximately 18 billion  pounds worth of lost sales.

که تقریباً 18 میلیارد پوند فروش از دست رفته است.

I have to say, I'm a bit sceptical about that  figure. I don't trust it. We don't always intend  

باید بگویم، من کمی در مورد این رقم شک دارم . من به آن اعتماد ندارم. ما همیشه قصد

to buy everything we put in our baskets. It's  a bit like window shopping. We just browse and  

نداریم هر چیزی را که در سبد خود قرار می دهیم بخریم. کمی شبیه خرید ویترینی است. ما فقط مرور می‌کنیم و

find it convenient to put things in our basket  to think about later. Have you ever done that?

راحت می‌یابیم که چیزهایی را در سبد خود قرار دهیم تا بعداً درباره آنها فکر کنیم. آیا تا حالا شما آن را انجام دادید؟

Sure. It's a bit like browsing in a  shop, isn't it – except you can save  

مطمئن. این کمی شبیه مرور در یک فروشگاه است، اینطور نیست - به جز اینکه

items you are interested in to look at later.  You might also make a basket in one online store,  

می‌توانید مواردی را که علاقه دارید ذخیره کنید تا بعداً به آن‌ها نگاه کنید. همچنین می‌توانید در یک فروشگاه آنلاین سبد درست کنید،

then go to another to see if you can get the  same or similar items cheaper there. So I agree:  

سپس به فروشگاه دیگری بروید تا ببینید آیا می‌توانید همان کالا یا موارد مشابه را در آنجا ارزان‌تر تهیه کنید. بنابراین من موافقم:

I don't think that the figure of 18 billion  represents a total. Some of that was never  

فکر نمی‌کنم که رقم 18 میلیارد نشان‌دهنده کل باشد. برخی از آن هرگز

intended to be spent – and some  would have gone to other stores.

قرار نبود خرج شوند - و برخی دیگر به فروشگاه‌های دیگر می‌رفتند.

But there are other reasons we don't complete  our purchases. For some it's finding out at  

اما دلایل دیگری نیز وجود دارد که خریدهایمان را تکمیل نمی‌کنیم . برای برخی

the end that there will be a high delivery  cost or that paying is very complicated.

در پایان یافتن این است که هزینه تحویل بالا خواهد بود یا اینکه پرداخت آن بسیار پیچیده است.

Yes, I agree with that. That's so annoying.  

بله، من با آن موافقم. این خیلی آزار دهنده است.

You spend time collecting all the things in the  basket, then find you have to create an account,  

زمانی را صرف جمع‌آوری همه چیزهای سبد می‌کنید، سپس متوجه می‌شوید که باید یک حساب ایجاد کنید،

or you can't use your favourite payment method,  or have to pay more to use a credit card and you  

یا نمی‌توانید از روش پرداخت مورد علاقه‌تان استفاده کنید، یا باید برای استفاده از کارت اعتباری بیشتر بپردازید و

have to fill out so many details. Sometimes  you get so frustrated that you just give up.

باید جزئیات زیادی را تکمیل کنید. . گاهی آنقدر ناامید می‌شوید که تسلیم می‌شوید.

Exactly, and this is a subject that  retail expert Clare Bailey discussed  

دقیقاً، و این موضوعی است که کلر بیلی، کارشناس خرده‌فروشی،

in the BBC programme You and  Yours. She talks about retailers,  

در برنامه بی‌بی‌سی شما و شما درباره آن بحث کرده است . او درباره خرده‌فروش‌ها صحبت می‌کند،

which are the businesses that sell things.  What does she say 70% of retailers hadn't done?

که مشاغلی هستند که چیزهایی را می‌فروشند. او می گوید 70 درصد خرده فروشان چه کاری انجام نداده بودند؟

We found that something over 70% of the  retailers hadn't invested in the payment process  

ما متوجه شدیم که چیزی بیش از ۷۰٪ از خرده‌فروشان در دو سال گذشته در فرآیند پرداخت سرمایه‌گذاری نکرده‌اند

in the last two years, so the technology  is really out of date – whereas they have  

، بنابراین این فناوری واقعاً قدیمی است – در حالی که آنها به‌طور

potentially invested in getting us  to that page and then they fell foul.

بالقوه برای رساندن ما به آن صفحه سرمایه‌گذاری کرده‌اند و سپس دچار اشتباه شدند.

70% of retailers hadn't  invested in the payment process.  

70 درصد خرده‌فروشان در فرآیند پرداخت سرمایه‌گذاری نکرده بودند.

They hadn't changed the way people  pay online for at least two years.

آنها حداقل برای دو سال روش پرداخت آنلاین مردم را تغییر نداده بودند.

Because online technology develops so  quickly, that means that their systems are  

از آنجایی که فناوری آنلاین خیلی سریع توسعه می‌یابد ، به این معنی است که سیستم‌های

out of date. Something that is out of  date is too old, it's no longer suitable.

آن‌ها قدیمی هستند. چیزی که قدیمی است خیلی قدیمی است، دیگر مناسب نیست.

She says that companies invest in the shopping  experience of their sites but have ignored the  

او می‌گوید که شرکت‌ها روی تجربه خرید سایت‌هایشان سرمایه‌گذاری می‌کنند، اما فرآیند پرداخت را نادیده گرفته‌اند

checkout process. This is where they fall foul.  This is where they make a mistake and get into  

. این همان جایی است که آنها خطا می کنند. اینجاست که آنها اشتباه می کنند و به

trouble – where they can lose customers.  Right, before we fall foul of the listener,  

مشکل می افتند - جایی که می توانند مشتریان خود را از دست بدهند. درست است، قبل از اینکه با شنونده برخورد کنیم،

let's have the answer to the quiz. I asked you  which items were the most commonly abandoned  

بیایید پاسخ مسابقه را داشته باشیم. من از شما پرسیدم که کدام اقلام معمولاً

at the virtual checkout. Was it books, watches  or women’s knitwear? So Neil, what did you say?

در تسویه‌حساب مجازی رها می‌شوند. کتاب، ساعت یا لباس بافتنی زنانه بود؟ خب نیل، چی گفتی؟

I'm pretty certain it's books.

من کاملاً مطمئن هستم که این کتاب است.

The answer was actually women's  knitwear. Not books, as you thought.

پاسخ در واقع لباس بافتنی زنانه بود. آنطور که فکر می کردید کتاب نیست.

Ah well, I can't be right all the time.

آه خوب، من نمی توانم همیشه درست باشم.

Some of the time would be nice. Anyway,  let's have a look at today's vocabulary.  

بعضی اوقات خوب خواهد بود. به هر حال، بیایید نگاهی به واژگان امروز بیندازیم.

First surf and turf is an  expression for online shopping  

First surf and turf عبارتی برای خرید آنلاین

without the actual shopping. You put items  in your basket but never actually buy them.

بدون خرید واقعی است. شما اقلام را در سبد خود قرار می‌دهید اما هرگز آنها را نمی‌خرید.

It's also a delicious meal  of seafood and red meat.

همچنین یک وعده غذایی خوشمزه از غذاهای دریایی و گوشت قرمز است.

Not if you're a vegetarian, Neil.

نیل اگر گیاهخوار هستید نه.

Ah, good point, good point.

آه، نکته خوب، نکته خوب.

The verb to turf out means 'to remove  someone from a place or organisation,  

فعل to turf out به معنای «حذف کسی از یک مکان یا سازمان،

possibly because they've broken  the rules or behaved badly'.  

احتمالاً به این دلیل است که قوانین را زیر پا گذاشته یا رفتار بدی داشته است».

For example, if we don't finish the programme  on time we might be turfed out of this studio.

برای مثال، اگر برنامه را به موقع تمام نکنیم، ممکن است از این استودیو خارج شویم.

The place where you pay for your shopping,  either in a real shop or online is the checkout.  

مکانی که برای خرید خود پرداخت می‌کنید، چه در یک فروشگاه واقعی یا آنلاین، صندوق است.

That can be a verb as well as a  noun: you check out at the checkout.

این می‌تواند یک فعل و هم یک اسم باشد: شما در تسویه‌حساب چک می‌کنید.

The businesses that sell you things are retailers.

مشاغلی که به شما چیزهایی می فروشند خرده فروش هستند.

And with hope they don't sell  you things that are out of date  

و با این امید که آنها چیزهای قدیمی را به شما نفروشند،

because that would mean they are past  their best; too old to be suitable.

زیرا این بدان معناست که آنها بهترین های خود را پشت سر گذاشته اند. خیلی قدیمی برای مناسب بودن

And finally there was to fall foul of something  or someone, which is 'to make a mistake and get  

و در نهایت باید با چیزی یا کسی برخورد کرد، که عبارت است از "اشتباه کردن و

into trouble with someone'. And as we don't  want to fall foul of the next team who need  

به مشکل خوردن با کسی". و از آنجایی که نمی‌خواهیم تیم بعدی را که نیاز

to use this studio, it's just time for us to  say goodbye and to remind you to join us again  

به استفاده از این استودیو دارند، اشتباه کنیم، فقط وقت آن است که خداحافظی کنیم و به شما یادآوری کنیم که

for 6 Minute English next time - and if you  can't wait, you can always catch us on Facebook,  

دفعه بعد دوباره به مدت 6 دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید - و اگر نمی‌توانید صبر کنید، همیشه می‌توانید ما را در فیس‌بوک،

Twitter, Instagram, YouTube and our website  bbclearningenglish.com where you can find lots  

توییتر، اینستاگرام، یوتیوب و وب‌سایت ما bbclearningenglish.com پیدا کنید، جایی که می‌توانید تعداد

of useful audio and video programmes to help you  improve your English. That's all for now. Bye bye!

زیادی برنامه صوتی و تصویری مفید برای کمک به بهبود زبان انگلیسی خود پیدا کنید. فعلاً همین است. خداحافظ!

Goodbye!

خداحافظ!

Welcome to 6 Minute English, the programme  where we explore an interesting topic and bring  

به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید، برنامه‌ای که در آن موضوع جالبی را بررسی می‌کنیم و

you some useful items of vocabulary. I'm Rob. And I'm Neil. And today we are discussing manbags.

موارد مفیدی از واژگان را برای شما به ارمغان می‌آوریم. من راب هستم. و من نیل هستم. و امروز در حال بحث در مورد manbags هستیم.

Yes, manbags - they are the height of fashion at  

بله، کیف‌های دستی - در حال حاضر اوج مد هستند - اکسسوری

the moment – a stylish accessory that  modern men are carrying. An accessory  

شیکی که مردان مدرن با خود حمل می‌کنند. لوازم جانبی

is an additional item added to something  to make it more useful or attractive.

مورد دیگری است که به چیزی اضافه می‌شود تا آن را مفیدتر یا جذاب‌تر کند.

I'm not so sure Rob. I mean, I wouldn't  be seen dead carrying a manbag!

من خیلی مطمئن نیستم راب منظورم این است که من مرده در حال حمل یک کیف دستی دیده نمی شوم!

Really! So what do you carry your lose change,  your credit cards, tickets and mobile phone in?

واقعا! پس پول خرج، کارت‌های اعتباری، بلیت‌ها و تلفن همراهتان را با چه وسایلی حمل می‌کنید؟

I just stuff everything in my pockets Rob  – it's better than being a laughing stock,  

من فقط همه چیز را در جیبم پر می کنم راب - این بهتر از این است که یک مایه خنده باشم،

carrying a handbag around!

کیف دستی با خود حمل کنم!

By laughing stock you mean everyone  thinking of you as silly – but you  

منظورتان از خنده است که همه شما را احمق می‌دانند - اما

wouldn't be because it's a manbag  Neil – not a woman's handbag.  

شما اینطور نیستید زیرا کیف دستی نیل است - نه کیف دستی یک زن.

Maybe I can convince you to change your mind  by the end of the programme. But now let's not  

شاید بتوانم شما را متقاعد کنم که تا پایان برنامه نظرتان را تغییر دهید . اما بیایید

forget to ask you today's question… Is it about manbags by any chance?

فراموش نکنیم که سوال امروز را از شما بپرسیم... آیا تصادفاً در مورد کیف های دستی است؟

It is so it might be tricky for you to answer!  According to market research company Mintel,  

بنابراین ممکن است پاسخ دادن برای شما دشوار باشد! طبق شرکت تحقیقات بازار Mintel، سال گذشته

how many men bought a manbag  in the UK last year? Was it…

چند مرد در بریتانیا یک کیف دستی خریدند ؟ آیا این بود...

a) 5% b) 15% 

الف) 5٪ ب) 15٪

c) 25%

ج) 25٪

Well obviously not many, so I'm going  to say 5%. And I'm not one of them!

خب بدیهی است که زیاد نیست، بنابراین من می خواهم بگویم 5٪. و من یکی از آنها نیستم!

OK, you've made that very clear! We'll find  out the answer at the end of the programme  

خوب، شما این را خیلی واضح بیان کردید! به هر حال پاسخ را در پایان برنامه خواهیم فهمید

anyway. Now let's talk more about manbags.  For hundreds of years women have carried  

. حالا بیایید بیشتر در مورد کیف های دستی صحبت کنیم. صدها سال است که زنان

their possessions around in handbags, so  why can't a man do the same with a manbag?

دارایی‌های خود را با کیف‌های دستی حمل می‌کنند، پس چرا یک مرد نمی‌تواند همین کار را با یک کیف دستی انجام دهد؟

Maybe it's the name. Why can't it just be a  bag? Why does a bag have to have a gender?

شاید اسمش باشه چرا نمی تواند فقط یک کیف باشد؟ چرا کیف باید جنسیت داشته باشد؟

It's a trend Neil – a stylish fashion item  designed to look good on men. Many big names have  

این یک مد نیل است - یک کالای مد شیک که برای ظاهری زیبا برای مردان طراحی شده است. بسیاری از نام‌های بزرگ

flocked to adopt the trend. Pharrell Williams,  David Beckham and Kanye West, are just some  

برای اتخاذ این روند هجوم آورده‌اند. فارل ویلیامز، دیوید بکهام و کانیه وست، تنها برخی

of those who've been spotted rocking a manbag.  Rocking is an informal way of saying 'wearing'.

از کسانی هستند که در حال تکان دادن کیف دستی دیده شده‌اند. تاب دادن یک روش غیررسمی برای گفتن "پوشیدن" است.

But what's wrong with a sturdy briefcase – sturdy  

اما چه اشکالی دارد یک کیف محکم - محکم

means strong and not easily damaged. Are  you saying manbags are just fashionable?

به معنای محکم است و به راحتی آسیب نمی بیند. آیا می‌گویید کیف‌های مردانه مد هستند؟

No, they're practical too. We've always  needed bags to carry stuff around  

نه، آنها هم کاربردی هستند. ما همیشه به کیف‌هایی برای حمل وسایل نیاز داشته‌ایم،

but what we carry these days  has changed – you know laptops,  

اما چیزی که این روزها حمل می‌کنیم تغییر کرده است - لپ‌تاپ‌ها،

mobiles, even our lunch – so why not have a trendy  looking bag to carry these things around in?

تلفن‌های همراه، حتی ناهارمان را می‌شناسید - پس چرا کیفی مد روز برای حمل این وسایل نداشته باشید؟

I think part of the problem is carrying  one is not seem as very a British by some  

من فکر می‌کنم بخشی از مشکل این است که برخی افراد آن‌قدر انگلیسی به نظر نمی‌رسند

people. We're not always as stylish as our  some of our European neighbours, are we?

. ما همیشه به اندازه همسایگان اروپایی خود شیک نیستیم، درست است؟

Well, speak for yourself! But Nick Carvell, GQ  Contributing Fashion Editor has a reason for this.  

خب خودت حرف بزن! اما Nick Carvell، GQ Contributing Fashion Editor دلیلی برای این دارد.

Here he is speaking on BBC Radio  4's You and Yours programme…

در اینجا او در برنامه «شما و تو» رادیو بی‌بی‌سی 4 صحبت می‌کند...

In Britain we are still very tied up  with that idea of masculinity that is  

در بریتانیا هنوز هم با آن ایده مردانگی که

almost so fragile that it can  be dented by carrying a bag.  

تقریباً آنقدر شکننده است که با حمل یک کیف می‌توان آن را خراب کرد، گرفتار هستیم.

We think a lot about that in this country in a  way that I don't think a lot of European men do.

ما در این کشور در مورد آن بسیار فکر می کنیم، به گونه ای که من فکر نمی کنم بسیاری از مردان اروپایی فکر می کنند.

So Nick feels some British men  are still tied up with the idea of  

بنابراین نیک احساس می‌کند که برخی از مردان بریتانیایی هنوز با ایده مردانگی گره خورده‌اند

masculinity – these are the characteristics  traditionally thought to be typical of men.  

- اینها ویژگی‌هایی است که به‌طور سنتی تصور می‌شود که برای مردان معمول است.

And for us British men, these characteristics  are fragile – they can be easily broken.

و برای ما مردان بریتانیایی، این ویژگی‌ها شکننده هستند – به راحتی می‌توان آن‌ها را شکست.

Yes, we can also call it manliness – things like  not crying during a sad film. It's a slightly  

بله، ما همچنین می‌توانیم آن را مردانگی بنامیم - چیزهایی مانند گریه نکردن در یک فیلم غمگین. این یک

old-fashion idea but it could still be dented – or  affected – if a man was caught carrying a manbag.

ایده کمی قدیمی است، اما اگر مردی در حال حمل یک کیف دستی دستگیر شود، همچنان می‌تواند آسیب ببیند - یا تأثیر بگذارد. به گفته نیک کارول،

Whereas some European men don't give it a  lot of thought, according to Nick Carvell.

در حالی که برخی از مردان اروپایی خیلی به آن فکر نمی کنند.

But with people like Louis Vuitton, Fendi, Gucci  and Dolce and Gabbana designing these bags,  

اما با توجه به افرادی مانند لویی ویتون، فندی، گوچی و دولچه و گابانا که این کیف‌ها را طراحی

they're bound to have a hefty price tag –  that's an informal way of saying a high price.

می‌کنند، مطمئناً برچسب قیمت بالایی خواهند داشت - این یک روش غیررسمی برای گفتن قیمت بالا است.

Well fashion comes at a price Neil – you  need to shake off your inhibitions – that's  

خوب مد بهایی دارد نیل – شما باید مانع خود را کنار بگذارید -

a feeling of embarrassment that  stops you from doing something.  

این احساس خجالتی است که شما را از انجام کاری باز می دارد.

And if you really want to be on trend  you could also splash out on a 'murse'  

و اگر واقعاً می‌خواهید در ترند باشید، می‌توانید یک «مورس»

that's a man's purse, or a 'mote' – a  man's tote bag? Have I convinced you?

که یک کیف پول مردانه است، یا یک «موته» - کیف‌ حمل‌ونقلی مردانه هم بپاشید؟ آیا من شما را متقاعد کرده ام؟

No, not really Rob. I have a feeling  that a manbag by any other name is, well,  

نه، نه واقعا راب. من این احساس را دارم که کیف دستی با هر نام دیگری، خوب،

a bag – and I have one - my trusty backpack.

یک کیف است – و من یک کوله پشتی قابل اعتماد دارم.

Well for some people, manbags are the thing –  but, as I asked earlier, according to market  

خوب برای برخی از افراد، کیف‌های دستی مهم هستند – اما، همانطور که قبلاً پرسیدم، طبق گفته

research company Mintel, how many men actually  bought a manbag in the UK last year? Was it…

شرکت تحقیقات بازار Mintel، چند مرد واقعاً سال گذشته یک کیف دستی در بریتانیا خریدند؟ آیا این بود...

a) 5% 

الف) 5 درصد

b) 15% c) 25%

ب) 15 درصد ج) 25 درصد

And I said a) 5%. Come on, I must have been right!

و من گفتم الف) 5 درصد. بیا، حتما حق با من بود!

You were wrong Neil. The answer was actually 15%.  

اشتباه کردی نیل پاسخ در واقع 15 درصد بود.

And nearly a quarter of 16-34  year olds have bought one.

و تقریباً یک چهارم افراد 16 تا 34 ساله یکی را خریداری کرده‌اند.

Well as I say Rob, a good practical backpack  is for me. But now shall we unpack some of the  

خوب همانطور که می گویم راب، یک کوله پشتی کاربردی خوب برای من است. اما اکنون باید برخی از

vocabulary we've discussed today. Starting with  'accessory' which is an additional item added to  

واژگانی را که امروز در مورد آن بحث کردیم، باز کنیم. با «لوازم جانبی» شروع کنید که یک مورد اضافی است که به   چیزی اضافه می‌شود

something to make it more useful or attractive.  "A tie is a smart accessory to wear with a suit."

تا مفیدتر یا جذاب‌تر شود. "کراوات یک اکسسوری هوشمند برای پوشیدن با کت و شلوار است."

Maybe, but you wouldn't catch me wearing  a suit in my media job – it's all  

شاید، اما من را با پوشیدن کت و شلوار در شغل رسانه‌ام نمی‌گیرید - همه اینها

t-shirts and jeans for us! If I  came to work in a suit I would be  

برای ما تی شرت و شلوار جین است! اگر با کت و شلوار سر کار بیایم،

a 'laughing stock' – I mean, I would be seen  as someone who people think of as silly.

یک «مایه خنده» خواهم بود - منظورم این است که به عنوان فردی که مردم او را احمق می‌دانند، دیده می‌شوم.

Our next word was 'sturdy' – something that  is sturdy is strong and not easily damaged.  

کلمه بعدی ما "مستحکم" بود - چیزی که محکم است قوی است و به راحتی آسیب نمی بیند.

"If you're walking up a mountain you  need to wear some sturdy walking boots."

"اگر در حال پیاده روی از یک کوه هستید، باید چند چکمه پیاده روی محکم بپوشید."

Good advice – if I was going  up a mountain, which I'm not.  

توصیه خوب - اگر از کوهی بالا می رفتم، که نیستم.

Next we mentioned 'masculinity'. These are the  characteristics that are traditionally thought  

در ادامه به «مردانگی» اشاره کردیم. اینها ویژگی‌هایی هستند که به طور سنتی تصور

to be typical of men. So we sometimes  refer to it as being macho! Like:  

می‌شود که مختص مردان است. بنابراین ما گاهی به آن به عنوان ماچو اشاره می کنیم! مانند:

"Neil went swimming in ice cold  water to prove his masculinity."

«نیل برای اثبات مردانگی خود در آب سرد شنا کرد.»

That I would never do –  I'd rather carry a manbag –  

کاری که من هرگز انجام نمی‌دهم - ترجیح می‌دهم یک کیف دستی حمل کنم -

despite their hefty price tag  – that means 'high price'.

علیرغم قیمت بالای آنها - این به معنای "قیمت بالا" است.

Finally, we also mentioned the word 'inhibitions'  – that's feelings of embarrassment that stop you  

در نهایت، ما همچنین به کلمه "بازداری ها" اشاره کردیم - این احساس خجالت است که شما را

from doing something. "Neil's inhibitions  are stopping him from carrying a manbag."

از انجام کاری باز می دارد. "ممانعت‌های نیل او را از حمل یک کیف دستی باز می‌دارد."

It's a bag Rob – just a bag! But we've  talked enough about this so that's it for  

این یک کیف است راب - فقط یک کیف! اما ما به اندازه کافی در مورد این موضوع صحبت کرده‌ایم تا برای

this edition of 6 Minute English. But before  you rush off to purchase a designer manbag,  

این نسخه ۶ دقیقه انگلیسی تمام شود. اما قبل از اینکه برای خرید یک کیف دستی طراح عجله کنید،

don't forget to visit our Facebook, Twitter,  Instagram and YouTube pages. Bye for now.

فراموش نکنید که از صفحات فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و یوتیوب ما دیدن کنید. فعلا خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.