🎭 Forever and a day - Learn English vocabulary & idioms with 'Shakespeare Speaks'

It was a rainy day in July.

یک روز بارانی در ماه جولای بود.

William Shakespeare and his actor friend Robert Harley are rehearsing his comedy

ویلیام شکسپیر و دوست بازیگرش رابرت هارلی در حال تمرین

The Taming of the Shrew.

کمدی "رام کردن مرد زیرک" هستند.

Will's daughter is watching the rehearsal.

دختر ویل در حال تماشای تمرین است.

Will, I do like your plays when everybody pretends to be somebody else!

ویل، من نمایشنامه هایت را وقتی که همه وانمود می کنند که شخص دیگری هستند، دوست دارم!

Thank you, Robert.

متشکرم، رابرت.

The audience likes it too – that's why it's in the play.

تماشاگر هم آن را دوست دارد - به همین دلیل در نمایشنامه حضور دارد.

Father, I'm confused…

پدر، من گیج شدم...

Who is the young man in the teacher's costume?

مرد جوان در لباس معلم کیست؟

That is Lucentio, daughter.

این لوسنتیو است، دختر.

He is pretending to be a tutor so that he can be near to Bianca, whom he wants to marry.

او تظاهر به معلمی می کند تا بتواند به بیانکا که می خواهد با او ازدواج کند نزدیک شود.

So the man wearing Lucentio's clothes isn't the real Lucentio?

پس مردی که لباس لوسنتیو می پوشد لوسنتیوی واقعی نیست؟

No, he's Lucentio’s servant.

نه، او خدمتکار لوسنتیو است.

He's pretending to be Lucentio so that the real Lucentio can pretend to be a tutor.

او تظاهر به لوسنتیو می کند تا لوسنتیوی واقعی بتواند تظاهر به معلمی کند.

Ohhh!

اوه اوه!

That's so romantic, isn't it, Robert?!

این خیلی رمانتیک است، اینطور نیست، رابرت؟!

Well it's very clever Will, but…

خوب ویل بسیار باهوش است، اما...

I can't help thinking that Lucentio should just be a man about it:

نمی توانم فکر نکنم که لوسنتیو فقط باید در این مورد مرد باشد

take the woman to the church and marry her.

: زن را به کلیسا ببرید و با او ازدواج کنید.

Ohhhhh…

اوهههه...

Well, Robert, that is exactly what happens.

خب، رابرت، دقیقاً همین اتفاق می افتد.

Lucentio's other servant, Biondello, tells him to stop playing games and to just marry

خدمتکار دیگر لوسنتیو، بیوندلو، به او می‌گوید که بازی‌ها را کنار بگذارد و فقط با بیانکا ازدواج کند

Bianca, because otherwise he risks losing her –

، زیرا در غیر این صورت خطر از دست دادن او را دارد –

not just forever, but forever and a day.

نه برای همیشه، بلکه برای همیشه و یک روز.

Let us rehearse.

بیا تمرین کنیم

To th' church take the priest, clerk, and some sufficient honest witnesses.

کشیش، منشی و چند شاهد صادق کافی را به کلیسا ببرید.

If this be not that you look for, I have no more to say,

اگر این چیزی نیست که شما به دنبال آن هستید، من دیگر چیزی برای گفتن ندارم،

But bid Bianca farewell forever and a day.

اما برای همیشه و یک روز با بیانکا خداحافظی کنید.

Forever and a day – that's a long time to live without your true love…

برای همیشه و یک روز - این مدت زمان زیادی است تا بدون عشق واقعی خود زندگی کنید...

We'll leave them there for now.

فعلا آنها را آنجا رها می کنیم.

And I'll love you for forever and a day day day day day day day day day day day day,

و من تو را برای همیشه دوست خواهم داشت و یک روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز روز،

Forever and a day day day day day day day day…

برای همیشه و یک روز روز روز روز روز روز روز روز ...

Oh, look at that queue!

اوه، به آن صف نگاه کن!

We'll be waiting forever and a day.

ما برای همیشه و یک روز منتظر خواهیم بود.

Let's come back tomorrow.

بیا فردا برگردیم

Now, on with the rehearsal everybody…

حالا، همه با تمرین...

Speaking of husbands and wives –

صحبت از زن و شوهر -

when are you bringing Mrs Shakespeare to London, Mr Shakespeare?

خانم شکسپیر را کی به لندن می آورید، آقای شکسپیر؟

Mrs Shakespeare prefers to remain at home in Stratford… and I prefer that too.

خانم شکسپیر ترجیح می دهد در استراتفورد در خانه بماند... و من هم آن را ترجیح می دهم.

To bring, or not to bring: that is the question…

آوردن یا نیاوردن: مسئله این است…