BOX SET: 6 Minute English - Internet and Technology English mega-class! One hour of new vocabulary!

Hello and welcome to 6 Minute English. I'm  Dan and joining me today is Neil. Hey Neil.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من دن هستم و نیل امروز به من می‌پیوندد. هی نیل

Hello Dan. What’s on the agenda today?

سلام دن. امروز چه چیزی در دستور کار است؟

Well, I’ll give you a clue. It’s something that  makes the world go round, but it doesn’t really  

خوب، من به شما یک سرنخ می دهم. این چیزی است که جهان را می چرخاند، اما واقعاً

exist. In fact, if we all stopped believing in  it, it would have no use at all! What is it?

وجود ندارد. در واقع، اگر همه ما به آن اعتقاد نداشتیم، اصلاً فایده ای نداشت! چیست؟

I haven’t got a clue!

من سرنخی ندارم!

Ok...how about this?

باشه...این چطوره؟

Money!

پول!

Yep! And not just any money, we’re  talking about crypto-currency.

بله! و نه هر پولی، ما درباره ارز دیجیتال صحبت می کنیم.

Currency is the money that’s being used  in a given country at a certain time.  

ارز پولی است که در یک کشور معین در زمان معینی استفاده می‌شود.

But what about the cryptopart?

اما در مورد کریپتوپارت چطور؟

Well, crypto is a prefix meaning hidden  or secret – it comes from the word cryptic  

خوب، کریپتو پیشوندی به معنای پنهان یا مخفی است - از کلمه cryptic   می آید

which means mysterious or difficult to understand.  

که به معنای مرموز یا درک آن دشوار است.

You may have heard about the most popular  crypto-currency at the moment, the Bitcoin.

ممکن است درباره محبوب‌ترین ارز دیجیتال در حال حاضر، بیت کوین، شنیده باشید.

Well, I’ve certainly heard the name,  but I can’t say I know what it is.

خب، من مطمئناً این نام را شنیده‌ام، اما نمی‌توانم بگویم که می‌دانم چیست.

First our quiz question. When was the  Bitcoin crypto-currency first created?

ابتدا سوال مسابقه ما اولین بار چه زمانی ارز دیجیتال بیت کوین ایجاد شد؟

a) 2004

الف) 2004

b) 2009

ب) 2009

c) 2013

ج) 2013

Well, I think 2004 may have been  a little early, and I think 2013  

خوب، من فکر می کنم سال 2004 ممکن است کمی زود باشد، و فکر می کنم سال 2013

could be a little late, so  the smart money’s on 2009.

ممکن است کمی دیر باشد، بنابراین پول هوشمند در سال 2009 است.

We’ll see if you’re right later on in the  show. So…Bitcoin, what do you know about it?

ما بعداً خواهیم دید که آیا شما درست می گویید یا خیر. نمایش. بنابراین… بیت کوین، در مورد آن چه می دانید؟

Well, I know it’s a digital currency…so  presumably, you can use it online to buy things?

خوب، من می‌دانم که این یک ارز دیجیتال است… بنابراین احتمالاً می‌توانید از آن به صورت آنلاین برای خرید چیزها استفاده کنید؟

You are right on the money,  which means correct, both times.  

شما در مورد پول درست می گویید، که به معنای صحیح است، هر دو بار.

Bitcoin is just like any other  currency except for two things.  

بیت کوین مانند هر ارز دیگری است به جز دو مورد.

First, it’s not printed by governments or  banks, which means that it’s not legal tender.

اولاً، توسط دولت‌ها یا بانک‌ها چاپ نمی‌شود ، به این معنی که پول قانونی نیست.

Legal tender means the official money  that can be used within a country.  

مناقصه قانونی به معنای پول رسمی  است که می تواند در یک کشور استفاده شود.

So that means we can’t use it to  pay taxes or settle debts, right?

بنابراین این بدان معناست که ما نمی توانیم از آن برای پرداخت مالیات یا تسویه بدهی استفاده کنیم، درست است؟

Exactly. Governments won’t recognise it as an  official currency, although it acts just like  

دقیقا. دولت‌ها آن را به‌عنوان یک ارز رسمی به رسمیت نمی‌شناسند ، اگرچه این ارز درست مانند یک واحد پولی عمل می‌کند

one. You can use it to buy items from anyone  who will accept it, and its value fluctuates.

. می‌توانید از آن برای خرید اقلام از هر کسی که آن را می‌پذیرد استفاده کنید و ارزش آن در نوسان است.

Fluctuates means changes in level or  amount. And what’s the second thing?

نوسانات به معنای تغییرات در سطح یا مقدار است. و دومین مورد چیست؟

Ah, the second thing is that bitcoin is a digital  currency, meaning that with the exception of a few  

آه، دومین مورد این است که بیت کوین یک ارز دیجیتال است ، به این معنی که به استثنای چند

tokens, it largely exists online only. You can’t  carry a load of bitcoins around in your pocket!

توکن، تا حد زیادی فقط به صورت آنلاین وجود دارد. شما نمی توانید مقداری بیت کوین را در جیب خود حمل کنید!

Well, that makes a nice… change!

خوب، این یک تغییر خوب ایجاد می کند!

Oh dear, Neil. Was that a money pun? Terrible!

اوه عزیز، نیل. این یک جناس پول بود؟ وحشتناک!

So if it’s a digital only currency,  where do new ones come from?  

بنابراین اگر فقط یک ارز دیجیتال است، ارزهای جدید از کجا می آیند؟

Can’t I just say that I’ve got a  million of them and make myself rich!?

آیا نمی توانم فقط بگویم که من یک میلیون از آنها دارم و خودم را ثروتمند کنم!؟

Well, no. You see, even though Bitcoin  is not regulated by a bank or government,  

خب نه. ببینید، حتی اگر بیت‌کوین توسط یک بانک یا دولت تنظیم نشده است

it still has a process that stops people from  cheating. There are only two ways to get bitcoins.  

، هنوز روندی دارد که مردم را از تقلب باز می‌دارد. تنها دو راه برای بدست آوردن بیت کوین وجود دارد.

You either trade them from  someone, or you go mining.

یا آن‌ها را از شخصی مبادله می‌کنید یا به استخراج می‌روید.

Oh wait, I've heard about this. This is when  you use your computer to run calculations which  

اوه صبر کنید، من در مورد این شنیده ام. این زمانی است که از رایانه خود برای اجرای محاسباتی استفاده می

verify other Bitcoin transactions. You get  rewarded for this ‘work’ by earning bitcoins.

کنید که تراکنش های دیگر بیت کوین را تأیید می کند. با کسب بیت کوین، برای این «کار» پاداش دریافت می‌کنید.

Yep! It’s money for old rope, which  means it’s an easy way to earn money.

بله! این پول برای طناب قدیمی است، به این معنی که راهی آسان برای کسب درآمد است.

Wow! I’m going to start mining immediately!

وای! من فوراً ماینینگ را شروع می کنم!

Well, you wouldn’t be the only one!  

خوب، شما تنها نخواهید بود!

Bitcoin’s value has recently gone up quite a lot  and this has caused a lot of interest. In fact,  

ارزش بیت کوین اخیراً بسیار بالا رفته است و این باعث علاقه زیادی شده است. در واقع،

one stock exchange in Chicago has begun  trading in Bitcoin futures contracts.

یک بورس اوراق بهادار در شیکاگو تجارت قراردادهای آتی بیت کوین را آغاز کرده است.

A futures contract? What’s that?

قرارداد آتی؟ آن چیست؟

I’ll let BBC correspondent  Rory Cellan-Jones explain that.

به خبرنگار بی‌بی‌سی، روری سلن جونز اجازه می‌دهم این را توضیح دهد.

A futures contract, a bet on where  the currency will be a month from now,  

یک قرارداد آتی، یک شرط بندی روی جایی که ارز یک ماه دیگر قرار خواهد گرفت، به

soared above 18,000 dollars. That means that  investors believe Bitcoin, which started the  

بالای 18000 دلار رسید. این بدان معناست که سرمایه‌گذاران معتقدند بیت‌کوین، که

year worth under 1000 dollars will continue  to rise in value, albeit at a slower rate.  

سالی را با ارزش کمتر از 1000 دلار آغاز کرد، همچنان به افزایش ارزش خود ادامه می‌دهد، البته با سرعت کمتر.

But at the big banks there’s still  plenty of scepticism about the currency.

اما در بانک‌های بزرگ هنوز تردیدهای زیادی در مورد ارز وجود دارد.

Soared in this context means  increased very quickly. So,  

افزایش در این زمینه به این معنی است که خیلی سریع افزایش یافته است. بنابراین،

now big investors are betting on  the value of Bitcoin in the future.

اکنون سرمایه گذاران بزرگ روی ارزش بیت کوین در آینده شرط بندی می کنند.

Yes. But he also mentioned that the banks  have a lot of scepticism. That's a doubt  

آره. اما او همچنین اشاره کرد که بانک‌ها تردیدهای زیادی دارند. این شک است

that something is real or true. In this  case, whether Bitcoin is reliable or not.

اینکه چیزی واقعی یا واقعی است. در این مورد، آیا بیت کوین قابل اعتماد است یا نه.

Maybe it’s best I don’t get involved then.  After all, a fool and his money are soon parted.

شاید بهتر باشد که در آن زمان درگیر نشوم. بالاخره یک احمق و پولش به زودی از هم جدا می شوند.

Well, you don’t have to be sceptical  about the answer to our quiz.  

خوب، لازم نیست در مورد پاسخ مسابقه ما تردید داشته باشید.

We know that for a fact. I asked you when the  Bitcoin crypto-currency was first created.

ما این را برای یک واقعیت می دانیم. من از شما پرسیدم اولین بار چه زمانی ارز دیجیتال بیت کوین ایجاد شد.

a) 2004

الف) 2004

b) 2009

ب) 2009

c) 2013

ج) 2013

And I said 2009.

و من گفتم 2009.

And you were right! Well done. Shall  we go over the vocabulary again?

و حق با شما بود! آفرین. آیا دوباره واژگان را مرور کنیم؟

First, we had currency. That’s the money being  used in a given country at a certain time.  

اول اینکه ارز داشتیم. این پولی است که در یک کشور معین در زمان معینی استفاده می‌شود.

Name three currencies and their countries, Dan.

سه ارز و کشورهای آنها را دان نام ببرید.

Ok. Baht for Thailand. Rupee for India and  my favourite, Metical for Mozambique. Next  

خوب. بات برای تایلند روپیه برای هند و مورد علاقه من، متیکال برای موزامبیک. بعد

we had cryptic. Something which is cryptic  is mysterious or difficult to understand.  

رمزآلود داشتیم. چیزی که رمزآلود است، مرموز یا درک آن دشوار است.

For example, what do rich people need, poor  people have and if you eat it, you die?

به عنوان مثال، افراد ثروتمند به چه چیزهایی نیاز دارند، افراد فقیر دارای چه چیزی هستند و اگر آن را بخورید، می میرید؟

A cryptic riddle indeed! I’ll  have to think about that.  

یک معمای مرموز واقعا! من باید در مورد آن فکر کنم.

Then we had legal tender, that’s the official  money that can be used within a country.  

سپس پول قانونی داشتیم، این پول رسمی است که می‌توان در یک کشور استفاده کرد.

The Euro is legal tender within Spain,  but what was the legal tender before that?

یورو ارز قانونی در اسپانیا است، اما پیش از آن ارز قانونی چگونه بود؟

Wasn’t it the Peseta? Then we had  fluctuates. If something fluctuates,  

پستا نبود؟ سپس نوساناتی داشتیم. اگر چیزی نوسان داشته باشد،

it changes in amount or level.  The stock market fluctuates.

مقدار یا سطح آن تغییر می‌کند. بازار سهام در نوسان است.

But my love for my family never does. Then we  had soared, which means increased very quickly.  

اما عشق من به خانواده ام هرگز اینطور نیست. سپس ما به اوج رسیده بودیم، یعنی خیلی سریع افزایش یافتیم.

It’s used with this meaning in the  context of money, prices and statistics.

با این معنی در زمینه پول، قیمت و آمار استفاده می‌شود.

Finally, we had scepticism. Scepticism is doubt  

بالاخره ما دچار شک و تردید شدیم. شک و تردید عبارت است از شک

that something is real or true. What sort  of things are people sceptical about, Neil?

در مورد واقعی یا واقعی بودن چیزی. نیل، مردم نسبت به چه چیزهایی شک دارند؟

Some people think that human activity hasn’t  caused climate change. They are sceptical.

برخی از مردم فکر می کنند که فعالیت های انسانی باعث تغییرات آب و هوایی نشده است. آنها بدبین هستند.

And that brings us to the end of today’s 6 Minute  English. Don’t forget to check out our Youtube,  

و این ما را به پایان 6 دقیقه انگلیسی امروز می‌رساند . فراموش نکنید که

Facebook, Twitter and Instagram pages,  and we’ll see you next time. Goodbye.

صفحات یوتیوب،   فیسبوک، توییتر و اینستاگرام ما را بررسی کنید، دفعه بعد شما را خواهیم دید. خداحافظ.

Goodbye

خداحافظ

Hello and welcome to 6 Minute English. I'm Rob.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من راب هستم.

And I'm Dan.

و من دن هستم.

Hey Dan. What’s the time?

هی دن ساعت چنده؟

Time you got a new watch?

وقتشه یه ساعت جدید بگیری؟

Now I didn’t ask you that just for a  joke or a sarcastic comment now did I?

حالا من این را فقط برای یک شوخی یا یک نظر کنایه آمیز از شما نپرسیدم؟

Well no, but look there’s a clock  over there, you are wearing a watch,  

خوب نه، اما نگاه کنید یک ساعت آنجاست، شما یک ساعت

you have a smartphone and a computer, all of  which show the time. So why are you asking me?

دارید،   یک تلفن هوشمند و یک رایانه دارید که همه آنها زمان را نشان می دهند. پس چرا از من می پرسی؟

Dan! I was trying to introduce today’s topic  which is all about virtual assistants or bots.  

دن! من سعی داشتم موضوع امروز را معرفی کنم که همه چیز در مورد دستیاران مجازی یا ربات ها است.

You seemed to have forgotten the script.

به نظر می رسید فیلمنامه را فراموش کرده اید.

Oh yes, sorry. We’re talking  about software that you talk to  

اوه بله متاسفم ما درباره نرم‌افزاری صحبت می‌کنیم که شما با آن صحبت می‌کنید

and that can talk back to you. Like Apple’s  Siri, Google’s Assistant, Amazon’s Alexa  

و می‌تواند با شما صحبت کند. مانند سیری اپل، دستیار گوگل، الکسای آمازون

and Microsoft’s Cortana. It might be on your  phone or computer or even a speaker in your house.

و کورتانای مایکروسافت. ممکن است روی تلفن یا رایانه یا حتی بلندگوی خانه شما باشد.

Now before we hear more about this  topic, here is today’s quiz question:  

اکنون قبل از اینکه درباره این مبحث بیشتر بشنویم ، این سوال آزمون امروز است:

Do you know when was the first computer which  could recognise speech, launched? Was it in

آیا می‌دانید اولین رایانه‌ای که می‌توانست گفتار را تشخیص دهد، چه زمانی راه‌اندازی شد؟ آیا در

a) 1951

الف) 1951

b) 1961

ب) 1961

c) 1971

ج) 1971

I have found my script, so I’ve seen the  answer but I have to say I was surprised.

فیلمنامه خود را پیدا کردم، بنابراین پاسخ را دیدم، اما باید بگویم که شگفت زده شدم.

Don't tell anybody, Dan, OK. We’ll give the answer  for the listeners at the end of the programme.  

به کسی نگو، دن، باشه. ما پاسخ را برای شنوندگان در پایان برنامه خواهیم داد.

We’re going to hear now from Tom Hewitson, who  is a conversation designer, working in the field  

اکنون می‌خواهیم از تام هویتسون بشنویم ، که طراح مکالمه است و در

of virtual assistants, talking on BBC Radio  4's Word of Mouth programme. He talks about  

زمینه دستیاران مجازی کار می‌کند و در برنامه Word of Mouth رادیو بی‌بی‌سی 4 صحبت می‌کند. او

the whole idea of virtual assistants and how they  are changing the way we interact with technology.  

درباره ایده کلی دستیاران مجازی و اینکه چگونه آنها روش تعامل ما با فناوری را تغییر می دهند صحبت می کند.

How does he describe our existing  relationship with computers?

او رابطه موجود ما با رایانه را چگونه توصیف می کند؟

It changes the way that we think about computers.  To date we’ve thought of them largely as  

این طرز فکر ما را در مورد رایانه تغییر می دهد. تا به امروز ما آنها را تا حد زیادی به عنوان ابزار در نظر گرفته‌ایم

tools. They’re just an advanced version of a  calculator. They’re something you kind of use  

. آنها فقط یک نسخه پیشرفته از یک ماشین حساب هستند. آنها چیزی هستند که شما به نوعی از آنها

to get a specific thing done, whereas this is  kind of changing them more into like an agent.  

برای انجام یک کار خاص استفاده می کنید، در حالی که این به نوعی بیشتر آنها را تبدیل به یک نماینده می کند.

They’re an active participant in the interaction  and in guiding you to make the right decision.

آنها یک شرکت فعال در تعامل و راهنمایی شما برای گرفتن تصمیم درست هستند.

How did he describe our existing  relationship with computers then?

او رابطه موجود ما با رایانه را در آن زمان چگونه توصیف کرد؟

He said that to date, which is an expression  which means 'up until this point in time',  

او گفت که تا به امروز، که عبارتی به معنای «تا این لحظه» است،

we have thought of them as advanced calculators.

ما آنها را به‌عنوان ماشین‌حساب‌های پیشرفته در نظر گرفته‌ایم.

Yes, that’s right, we use them  as a tool to get things done.  

بله، درست است، ما از آنها به عنوان ابزاری برای انجام کارها استفاده می‌کنیم.

But he says that modern technology is turning them  into an agent. This doesn’t mean a secret agent,  

اما او می‌گوید که فناوری مدرن آنها را به یک عامل تبدیل می‌کند. این به معنای یک مامور مخفی

like James Bond! In this sense an  agent is something that has agency  

مانند جیمز باند نیست! از این نظر، یک نماینده چیزی است که دارای نمایندگی است

and that means it has the ability to act  individually and make its own decisions.

و به این معنی است که توانایی انجام فعالیت فردی و تصمیم گیری خود را دارد.

I’m not sure I’d like my phone to have agency. It  probably wouldn’t like being in my pocket all day.

مطمئن نیستم که بخواهم تلفنم نمایندگی داشته باشد. احتمالاً دوست ندارد تمام روز در جیب من باشد.

Who would Dan? But I’m not sure Hewitson  is suggesting our devices would become  

چه کسی دن؟ اما مطمئن نیستم که هیویتسون پیشنهاد می‌کند که دستگاه‌های ما

that clever but he did say they could  become more active in our lives.

آنقدر باهوش شوند، اما او گفت که می‌توانند در زندگی ما فعال‌تر شوند.

Maybe. I imagine, for example,  

شاید. تصور می‌کنم، برای مثال،

telling us if we are spending too  much time in fast food restaurants?

به ما می‌گوید آیا زمان زیادی را در رستوران‌های فست فود می‌گذرانیم؟

Maybe in your case Dan. Mine would be  telling me I spend too much time in the gym!  

شاید در مورد شما دن. مال من به من می‌گفت که زمان زیادی را در باشگاه می‌گذرانم!

Hewitson goes on to explain how the way we will  talk to our virtual assistants will develop.  

Hewitson در ادامه توضیح می دهد که چگونه روشی که ما با دستیاران مجازی خود صحبت خواهیم کرد، توسعه خواهد یافت.

What does he say we don’t need to do?

او می گوید که ما چه کاری را لازم نداریم؟

We will develop our own kind of vernacular  for speaking with machines that will be  

ما نوع زبان بومی خودمان را برای صحبت کردن با ماشین‌ها توسعه خواهیم داد که به

subtly different from how we  speak to other people because  

طرز ماهرانه‌ای با نحوه صحبت ما با افراد دیگر متفاوت خواهد بود، زیرا

as you rightly point out you don’t need to make  the machine like you don’t need to kind of make  

همانطور که شما به درستی اشاره کردید، لازم نیست دستگاه را طوری بسازید که شما نیازی به ساختن تصادفی ندارید.

random chit-chat that’s just filling the time.  It can be much more brusque and to the point.

چت چت که فقط زمان را پر می کند. این می تواند بسیار دقیق تر و دقیق تر باشد.

A lot of what we say in human communication  

بسیاری از چیزهایی که در ارتباطات انسانی می گوییم

is to do with our relationship  with the person we’re talking to.

مربوط به رابطه ما با شخصی است که با او صحبت می کنیم.

We say things and talk about things that are maybe  not directly relevant to our point. With a digital  

ما چیزهایی می‌گوییم و درباره چیزهایی صحبت می‌کنیم که شاید مستقیماً با هدف ما مرتبط نباشد. با

virtual assistant, we don’t need to do that,  so we don’t need to make the machine like us.

دستیار مجازی  دیجیتال، ما نیازی به انجام این کار نداریم، بنابراین لازم نیست دستگاه را شبیه خود کنیم.

Hewitson said that we will develop our own  vernacular, this is a general word for a native  

هویتسون گفت که ما زبان بومی خود را توسعه خواهیم داد ، این یک کلمه کلی برای یک زبان مادری

language. This vernacular will be a little bit  different from our everyday vernacular because,  

است. این زبان محلی کمی متفاوت از زبان بومی روزمره ما خواهد بود، زیرا

as we said, we don’t need to maintain a social  relationship with the artificial assistant.

همانطور که گفتیم، نیازی به حفظ یک رابطه اجتماعی با دستیار مصنوعی نداریم.

This means that we won’t need chit-chat.  Chit-chat is another expression for small talk:  

این بدان معنی است که ما نیازی به چت نخواهیم داشت. Chit-chat بیان دیگری برای گفتگوی کوچک است:

conversation topics which aren’t important  but are part of everyday social communication,  

موضوعات مکالمه که مهم نیستند، اما بخشی از ارتباطات اجتماعی روزمره هستند،

like talking about the weather.

مانند صحبت کردن در مورد آب و هوا.

And because we don’t need to be  friends with our virtual assistants,  

و چون نیازی به دوستی با دستیاران مجازی خود نداریم،

we can be brusque and to the point. Both of  these mean being very direct and not very polite.

می‌توانیم بی‌رحمانه و دقیق عمل کنیم. هر دوی اینها به این معنی است که خیلی مستقیم و نه خیلی مودب هستند.

Well, Dan, I don’t mean to be brusque but it is  time for the answer to this week’s quiz question.  

خب، دن، نمی‌خواهم بی‌تفاوت باشم، اما وقت آن است که به سؤال مسابقه این هفته پاسخ دهیم.

Earlier I asked when was the first  computer which could recognise speech,  

قبلاً پرسیدم اولین رایانه ای که می تواند گفتار را تشخیص دهد،

launched. The options were:

کی راه اندازی شد. گزینه ها عبارت بودند از:

a) 1951

الف) 1951

b) 1961

ب) 1961

c) 1971

ج)

Well actually the first computer which  could recognise speech was launched in 1961.

1971 در واقع اولین رایانه ای که می توانست گفتار را تشخیص دهد در سال 1961 راه اندازی شد.

It was called the IBM Shoebox and could  recognise 16 words and the numbers zero  

این IBM Shoebox نام داشت و می توانست 16 کلمه و اعداد صفر

to nine. That’s nearly as many as you!

تا نه را تشخیص دهد. این تعداد تقریباً به اندازه شماست!

Cheeky! Right enough of this chit-chat.  Let’s recap today’s vocabulary.

پر رو! به اندازه کافی از این چت چت. بیایید واژگان امروز را مرور کنیم.

Well, chit-chat was one of today’s  expressions. Meaning 'small talk',  

خب، چیت چت یکی از عبارات امروزی بود . به معنای «حرف‌های کوچک»،

but we also had the expression to date.  That means ‘up until this moment in time’.

اما تا به امروز این عبارت را نیز داشتیم. این به معنای "تا این لحظه در زمان" است.

Then we had the noun agent. This  refers to something that has agency.  

سپس اسم عامل را داشتیم. این به چیزی اشاره دارد که دارای نمایندگی است.

And that is the ability to think,  make decisions and act independently.

و این توانایی تفکر، تصمیم گیری و عمل مستقل است.

The next word is vernacular,  another word for language,  

کلمه بعدی زبان بومی است، کلمه دیگری برای زبان،

particularly when talking about a native language.

مخصوصاً وقتی در مورد یک زبان مادری صحبت می شود.

And finally, there was brusque meaning  'direct and not polite' and to the point,  

و در نهایت، بی‌رحمانه به معنای «مستقیم و نه مودبانه» و به نقطه‌ای بود

which also means 'direct and  without unnecessary information'.

که به معنای «مستقیم و بدون اطلاعات غیر ضروری» نیز می‌باشد.

Hey Rob

هی راب

Yes, what can I do for you Dan?

بله، چه کاری می توانم برای تو انجام دهم؟

End the programme.

برنامه را تمام کنید

Certainly Dan. Well that’s all from us today,  be sure to check us out on all the usual places:  

حتما دن خب این همه از ما امروز است، حتماً ما را در همه مکان‌های معمول بررسی کنید:

Facebook, Twitter, Instagram and YouTube,  

Facebook، Twitter، Instagram و YouTube،

and of course please don't forget our  website bbclearningenglish.com. Bye for now!

و البته لطفاً وب‌سایت ما bbclearningenglish.com را فراموش نکنید. فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Sam. What’s the  matter, Neil? You sound upset.

و من سام هستم چه مشکلی دارد، نیل؟ ناراحت به نظر میرسی

Well, I am, Sam - I just spent  an hour working on my computer  

خب، من هستم، سام - فقط یک ساعت با کامپیوترم کار کردم

when it suddenly froze. I lost everything  and had to start all over again!

که ناگهان یخ زد. همه چیز را از دست دادم و مجبور شدم از نو شروع کنم!

Agghh, that’s so frustrating - like pop-up  internet ads and buffering videos that never play!

آه، این بسیار خسته کننده است - مانند تبلیغات اینترنتی پاپ آپ و ویدیوهای بافری که هرگز پخش نمی شوند!

Modern computers and the internet have  revolutionised the way we live today,  

رایانه‌های مدرن و اینترنت روش زندگی امروز ما را متحول کرده است

bringing us the world with a click of a button.  

و با یک کلیک یک دکمه جهان را برای ما به ارمغان آورده است.

But not everyone feels happy about  these technological developments.

اما همه از این پیشرفت‌های فناوری خوشحال نیستند.

While potentially acting as a  force for good and progress,  

در حالی که اینترنت به طور بالقوه به عنوان یک نیروی خوب و پیشرفت عمل می کند

the internet also provides a way of spreading  hate and misinformation. And for some people,  

،  اینترنت همچنین راهی برای گسترش نفرت و اطلاعات نادرست فراهم می کند. و برای برخی از مردم،

the World Wide Web remains a  mysterious and confusing place.

شبکه جهانی وب مکانی مرموز و گیج کننده است.

In this programme, we’ll hear about  a new academic subject called Web  

در این برنامه، درباره یک موضوع دانشگاهی جدید به نام

Science. Web Science studies the  technology behind the internet.

علوم وب خواهیم شنید. Web Science فناوری پشت اینترنت را مطالعه می کند.

But from the human side, it’s  also interested in how people  

اما از جنبه انسانی، به نحوه

interact with each other online. So we’ll  be asking whether studying Web Science  

تعامل مردم با یکدیگر به صورت آنلاین نیز علاقه دارد. بنابراین، ما می‌پرسیم که آیا مطالعه علوم وب

could make the internet better  for humanity in the future.

می‌تواند اینترنت را برای بشریت در آینده بهتر کند.

But first it’s time for our quiz question. I  wonder what the pioneers of the internet would  

اما ابتدا نوبت به سوال مسابقه ما می رسد. نمی‌دانم پیشگامان اینترنت

think about how it is used today. So the question  is, who invented the World Wide Web? Was it: 

درباره نحوه استفاده از آن امروز چه فکر می‌کنند. بنابراین سؤال این است که چه کسی وب جهانی را اختراع کرد؟ آیا این بود:

a) Bill Gates, 

الف) بیل گیتس،

b) Tim Berners-Lee, or c) Steve Jobs

ب) تیم برنرز لی، یا ج) استیو جابز

Well, Bill Gates and Steve Jobs were the  brains behind Microsoft and Apple Mac,  

خب، بیل گیتس و استیو جابز مغزهای مایکروسافت و اپل مک بودند،

so I’m going to say c) Tim Berners-Lee.

بنابراین می‌خواهم بگویم ج) تیم برنرز لی.

OK, Sam, we’ll find out later. Now,  because of coronavirus the annual Web  

باشه سام، بعدا متوجه میشیم. اکنون، به دلیل کرونا، کنفرانس سالانه

Science conference was held online this year.  Its theme was ‘making the web human-centric’.

علوم وب امسال به صورت آنلاین برگزار شد. موضوع آن «انسان محور کردن وب» بود.

One of the conference’s key speakers, and  co-founder of the new discipline of Web Science,  

یکی از سخنرانان کلیدی کنفرانس و یکی از بنیانگذاران رشته جدید علوم وب

was Dame Wendy Hall. Here she is speaking  to BBC World Service’s Digital Planet:

، دیم وندی هال بود. در اینجا او با سیاره دیجیتال سرویس جهانی بی‌بی‌سی صحبت می‌کند:

People think about the web as a technology  but actually it’s co-createdby society.  

مردم به وب به‌عنوان یک فناوری فکر می‌کنند، اما در واقع توسط جامعه ایجاد شده است.

We put the content on, we interact with the  technology, with the platforms, with the social  

ما محتوا را قرار می‌دهیم، با فناوری، پلتفرم‌ها، با

media networks to create it. What we study is how  that works as an ecosystem,this coming together  

شبکه‌های رسانه اجتماعی برای ایجاد آن تعامل داریم. چیزی که ما مطالعه می کنیم این است که چگونه به عنوان یک اکوسیستم کار می کند، این

of people and technology, and it’s very  interdisciplinary, very socio-technical,  

ترکیب افراد و فناوری، و بسیار بین رشته ای، بسیار اجتماعی و فنی است،

and of course these days a  lot of it is powered by AI.

و البته این روزها بسیاری از آن توسط هوش مصنوعی نیرو می گیرد.

Web Science is not only interested in  the technology side of the internet.  

وب ساینس تنها به جنبه فناوری اینترنت علاقه مند نیست.

As a subject it’s very interdisciplinary  - involving two or more academic subjects  

به عنوان یک موضوع، بسیار بین رشته‌ای است - شامل دو یا چند موضوع آکادمیک

or areas of knowledge. Web Science  combines digital technology with  

یا حوزه‌های دانش. علوم وب فناوری دیجیتال را با

subjects ranging from psychology and  robotics to economics and sociology.

موضوعاتی از روانشناسی و روباتیک گرفته تا اقتصاد و جامعه‌شناسی ترکیب می‌کند.

Exchanges between humans and the internet can  be seen in social media networks - websites,  

تبادلات بین انسان و اینترنت را می‌توان در شبکه‌های رسانه‌های اجتماعی مشاهده کرد - وب‌سایت‌ها،

apps and computer programmes,  like Facebook and Instagram,  

برنامه‌ها و برنامه‌های رایانه‌ای، مانند Facebook و Instagram،

which allow people to use electronic devices  to communicate and share information.

که به افراد امکان می‌دهد از دستگاه‌های الکترونیکی برای برقراری ارتباط و اشتراک‌گذاری اطلاعات استفاده کنند.

This view of technology sees the internet as an  ecosystem – a complex pattern of relationships  

این دیدگاه از فناوری، اینترنت را به‌عنوان یک اکوسیستم می‌بیند - الگویی پیچیده از روابط

and mutual influences that exists between  all living things and their environment.

و تأثیرات متقابلی که بین همه موجودات زنده و محیط آنها وجود دارد.

One ongoing and topical example of  websites helpfully interacting with humans  

یکی از مثال‌های مداوم و موضوعی از تعامل مفید وب‌سایت‌ها با انسان‌ها

is the Covid contact tracing app.

، برنامه ردیابی تماس Covid است.

You might think the mobile phone app, which  tracks movements and contact between people  

ممکن است فکر کنید برنامه تلفن همراه، که حرکات و تماس بین افراد را

to combat coronavirus, would be a useful  practical application of internet technology.

برای مبارزه با ویروس کرونا ردیابی می‌کند، یک کاربرد کاربردی کاربردی از فناوری اینترنت باشد.

But as Carly Kind, Director of the  Ada Lovelace Institute in Cambridge,  

اما همانطور که کارلی کیند، مدیر مؤسسه آدا لاولیس در کمبریج،

explained to BBC World Service’s Digital  Planet, things are never that straightforward:

به سیاره دیجیتال سرویس جهانی بی‌بی‌سی توضیح داد ، همه چیز هرگز به این سادگی نیست: در

Actually, there’s a lot of more fundamental  questions that haven’t been answered yet such as:  

واقع، بسیاری از سؤالات اساسی‌تر وجود دارد که هنوز به آنها پاسخ داده نشده است، مانند

is Bluetooth even an adequate mechanism for  doing what it says on the tin, which is detecting  

: آیا حتی بلوتوث هم هست. مکانیسم کافی برای انجام کاری که روی قلع نوشته شده است، یعنی تشخیص

contact between two people? The trails so far  show that it’s not actually that great and so,  

تماس بین دو نفر؟ مسیرهای تا کنون نشان می‌دهد که واقعاً آنقدرها هم عالی نیست،

do we know for sure that these apps work  and they work in the way we want them to?  

آیا ما مطمئن هستیم که این برنامه‌ها کار می‌کنند و آن‌طور که ما می‌خواهیم کار می‌کنند؟

Do we get the public health  information that we need?

آیا ما اطلاعات بهداشت عمومی مورد نیاز خود را دریافت می کنیم؟

Apps like this are designed to  support public health - services  

برنامه‌هایی مانند این برای حمایت از سلامت عمومی - خدمات

to improve the standard of health  of a country’s general population.

برای بهبود استاندارد سلامت جمعیت عمومی یک کشور طراحی شده‌اند.

But Carly thinks the mechanisms used must be  suitable and adequate – they must actually work or  

اما کارلی فکر می‌کند مکانیسم‌های استفاده‌شده باید مناسب و کافی باشند - آنها باید در واقع کار کنند یا

do what it says on the tin – an informal idiom  meaning work exactly as it is intended to.

آنچه را که روی قلع می‌گوید انجام دهند - یک اصطلاح غیررسمی به معنای کار دقیقاً همانطور که در نظر گرفته شده است.

To find this out, trials - tests  to discover how effective or  

برای یافتن این موضوع، آزمایش‌ها - آزمایش‌هایی برای کشف میزان مؤثر یا

suitable something is - are  carried out over a period of time.

مناسب بودن چیزی - در یک دوره زمانی انجام می‌شوند.

The kind of trials which were carried out during  

نوع آزمایشاتی که در وهله اول در

the invention of the internet  in the first place, right, Neil?

حین اختراع اینترنت انجام شد، درست است، نیل؟

Ah yes, the invention of the internet – or  to be more accurate, the World Wide Web. In  

آه، بله، اختراع اینترنت – یا به عبارت دقیق‌تر، وب جهانی. در

our quiz question I asked you who invented  the World Wide Web? What did you say, Sam?

سؤال مسابقه ما از شما پرسیدم چه کسی وب جهانی را اختراع کرد؟ چی گفتی سام؟

I said b) Tim Berners-Lee.

گفتم ب) تیم برنرز لی.

Well, you’re a first class web scientist,  Sam, because that’s the correct answer!

خب، تو یک دانشمند وب درجه یک هستی، سم، زیرا این پاسخ صحیح است!

Great! In this programme, we’ve been hearing about  Web Science, a new interdisciplinary subject,  

عالی! در این برنامه، ما در مورد علوم وب، یک موضوع میان رشته ای جدید،

combining several areas of study, which  investigates the ecosystem of the internet – the  

با ترکیب چندین حوزه مطالعاتی، که اکوسیستم اینترنت را بررسی می کند -

complex pattern of interconnections  between humans and their environment.

الگوی پیچیده ارتباطات بین انسان ها و محیط آنها، شنیده ایم.

Social media networks –websites and apps,  like Facebook, which let people use electronic  

شبکه‌های رسانه‌های اجتماعی - وب‌سایت‌ها و برنامه‌ها، مانند فیس‌بوک، که به افراد اجازه می‌دهند از

devices to communicate on the internet – show how  humans and technology can successfully interact.

دستگاه‌های الکترونیکی برای برقراری ارتباط در اینترنت استفاده کنند - نشان می‌دهند که چگونه انسان‌ها و فناوری می‌توانند با موفقیت تعامل داشته باشند.

A new Covid contact tracing app is currently  undergoing trials – tests to see if it works  

یک برنامه جدید ردیابی تماس Covid در حال حاضر در مرحله آزمایشی است - آزمایش‌هایی برای بررسی اینکه آیا به طور مؤثر کار می‌کند یا خیر

effectively. This will discover if it does what  it says on the tin – works as it’s supposed to.

. این نشان می‌دهد که آیا همان کاری را که روی قلع می‌گوید انجام می‌دهد یا خیر - همانطور که قرار است کار می‌کند.

If successful, by alerting people to  coronavirus risks the app will support  

در صورت موفقیت آمیز بودن، با هشدار دادن به افراد در مورد خطرات کروناویروس، این برنامه از سلامت عمومی پشتیبانی می کند

public health – services aimed at improving  the health of the general population.

- خدماتی که با هدف بهبود سلامت عموم مردم انجام می شود.

And that’s all from us for now.

و این همه از ما در حال حاضر است.

And we hope you’ll join us again soon  for more topical English vocabulary  

و ما امیدواریم که به زودی دوباره به ما بپیوندید برای واژگان بیشتر موضوعی انگلیسی

here at 6 Minute English. Bye for now!

در اینجا در 6 دقیقه انگلیسی. فعلا خداحافظ!

Bye bye!

خداحافظ!

Hello and welcome to 6 Minute  English. I'm Catherine.

سلام و به 6 Minute  English خوش آمدید . من کاترین هستم.

And hello, I'm Rob.

و سلام، من راب هستم.

Today we have another technology topic.

امروز یک موضوع فناوری دیگر داریم.

Oh good! I love technology. It makes things  easier, it’s fast and means I can have gadgets.

خوب است! من عاشق تکنولوژی هستم. کارها را آسان‌تر می‌کند، سریع است و به این معنی است که می‌توانم ابزارهایی داشته باشم.

Do you think that technology can  actually do things better than humans?

آیا فکر می‌کنید که فناوری واقعاً می‌تواند کارها را بهتر از انسان انجام دهد؟

For some things, yes. I think cars that drive  themselves will be safer than humans but that  

برای برخی چیزها، بله. فکر می‌کنم خودروهایی که خودشان رانندگی می‌کنند از انسان‌ها ایمن‌تر خواهند بود،

will take away some of the pleasure of driving.  So I guess it depends on what you mean by better.

اما لذت رانندگی را از بین می‌برند. بنابراین حدس می‌زنم بستگی به این دارد که منظور شما از بهتر بودن چیست.

Good point, Rob. And that actually  ties in very closely with today’s topic  

نکته خوب راب و این در واقع ارتباط بسیار نزدیکی با موضوع امروزی دارد

which is technochauvinism.

که تکنوشوینیسم است.

What’s that?

آن چیست؟

We’ll find out shortly, Rob, but before we do,  today’s quiz question. Artificial Intelligence,  

به زودی متوجه خواهیم شد، راب، اما قبل از انجام، سؤال مسابقه امروز. هوش مصنوعی،

or A.I., is an area of computer science that  develops the ability of computers to learn  

یا A.I.، حوزه‌ای از علوم رایانه است که توانایی رایانه‌ها را برای یادگیری

to do things like solve problems or drive cars  without crashing. But in what decade was the term  

انجام کارهایی مانند حل مشکلات یا رانندگی با اتومبیل بدون تصادف، توسعه می‌دهد. اما در چه دهه ای اصطلاح

'Artificial Intelligence' coined? Was it: a) the 1940s, 

«هوش مصنوعی» ابداع شد؟ آیا این بود: الف) دهه 1940،

b) the 1950s or c) the 1960s?

ب) دهه 1950 یا ج) دهه 1960؟

I think it's quite a new expression  so I'll go for c) the 1960s.

من فکر می‌کنم این یک عبارت کاملاً جدید است بنابراین من به ج) دهه 1960 می‌روم.

Good luck with that, Rob, and we’ll give  you the answer later in the programme.  

در این مورد موفق باشید، راب، و ما پاسخ را بعداً در برنامه به شما خواهیم داد.

Now, let's get back to our  topic of technochauvinism.

اکنون، بیایید به مبحث خودمان یعنی تکنوشوونیسم بازگردیم.

I know what a chauvinist is. It’s someone  who thinks that their country or race or sex  

می دانم شوونیست چیست. این کسی است که فکر می‌کند کشور یا نژاد یا

is better than others. But how  does this relate to technology?

جنسیت او بهتر از دیگران است. اما این موضوع چگونه به فناوری مرتبط است؟

We’re about to find out. Meredith Broussard is  Professor of Journalism at New York University  

ما در حال کشف کردن هستیم مردیت بروسارد پروفسور روزنامه‌نگاری در دانشگاه نیویورک است

and she’s written a book called  Artificial Unintelligence.  

و کتابی به نام بی‌هوشی مصنوعی نوشته است.

She appeared on the BBC Radio 4  programme More or Less to talk about it.  

او در برنامه کم و بیش رادیو بی بی سی حاضر شد تا در مورد آن صحبت کند.

Listen carefully and find out her  definition of technochauvinism.

با دقت گوش کنید و تعریف او از تکنوشوینیسم را دریابید.

Technochauvinism is the idea that technology is  always the highest and best solution. So somehow  

تکنوشوونیسم این ایده است که فناوری همیشه بالاترین و بهترین راه حل است. بنابراین،

over the past couple of decades we got into the  habit of thinking that doing something with a  

در طول چند دهه گذشته، ما عادت کردیم که فکر کنیم انجام کاری با

computer is always the best and most objective  way to do something and that’s simply not true.  

رایانه همیشه بهترین و عینی‌ترین راه برای انجام کاری است و این به سادگی درست نیست.

Computers are not objective, they are  proxies for the people who make them.

رایانه‌ها عینی نیستند، بلکه پروکسی‌هایی برای افرادی هستند که آنها را می‌سازند.

What is Meredith Broussard's  definition of technochauvinism?

تعریف مردیت بروسارد از تکنووینیسم چیست؟

It's this idea that using technology  is better than not using technology.

این ایده است که استفاده از فناوری بهتر از عدم استفاده از فناوری است.

She says that we have this idea that a computer is  objective. Something that is objective is neutral,  

او می‌گوید که ما این ایده را داریم که یک کامپیوتر عینی است. چیزی که عینی است خنثی است

it doesn’t have an opinion, it’s  fair and it's unbiased – so it’s  

،   نظری ندارد، منصفانه است و بی طرفانه است –

the opposite of being a chauvinist. But  Meredith Broussard says this is not true.

بنابراین برخلاف شوونیست بودن است. اما مردیت بروسارد می‌گوید این درست نیست.

She argues that computers are not objective.  They are proxies for the people that make them.  

او استدلال می کند که کامپیوترها عینی نیستند. آنها نیابتی برای افرادی هستند که آنها را می سازند.

You might know the word proxy when you  are using your computer in one country  

وقتی از رایانه خود در یک کشور استفاده می‌کنید

and want to look at something that is  only available in a different country.  

و می‌خواهید به چیزی نگاه کنید که فقط در کشور دیگری در دسترس است، ممکن است کلمه پروکسی را بدانید.

You can use a piece of software  called a proxy to do that.

برای این کار می‌توانید از نرم‌افزاری به نام پروکسی استفاده کنید.

But a proxy is also a person or a thing that  carries out your wishes and your instructions  

اما پروکسی نیز شخص یا چیزی است که خواسته‌ها و دستورات شما را

for you. So computers are only as smart or as  objective as the people that programme them.  

برای شما انجام می‌دهد. بنابراین رایانه‌ها به اندازه افرادی که آنها را برنامه‌ریزی می‌کنند هوشمند یا عینی هستند.

Computers are proxies for their programmers.  Broussard says that believing too much in  

کامپیوترها پروکسی برای برنامه نویسان خود هستند. بروسارد می گوید که اعتقاد بیش از حد به

Artificial Intelligence can make the  world worse. Let’s hear a bit more.  

هوش مصنوعی می تواند دنیا را بدتر کند. کمی بیشتر بشنویم

This time find out what serious problems in  society does she think may be reflected in AI?

این بار دریابید که به نظر او چه مشکلات جدی در جامعه ممکن است در هوش مصنوعی منعکس شود؟

It’s a nuanced problem. What we  have is data on the world as it is  

این یک مشکل ظریف است. آنچه ما داریم داده‌هایی درباره جهان است که هست

and we have serious problems with  racism, sexism, classism, ageism,  

و مشکلات جدی با نژادپرستی، جنسیت‌گرایی، طبقه‌گرایی، سن‌گرایی

in the world right now so there is no such thing  as perfect data. We also have a problem inside the  

در جهان در حال حاضر داریم، بنابراین چیزی به نام داده‌های کامل وجود ندارد. ما همچنین مشکلی در

tech world where the creators of algorithms do  not have sufficient awareness of social issues  

دنیای فناوری داریم که در آن سازندگان الگوریتم‌ها آگاهی کافی از مسائل

such that they can make good technology that  gets us closer to a world as it should be.

اجتماعی ندارند تا بتوانند فناوری خوبی بسازند که ما را به دنیایی که باید نزدیک‌تر کند.

She said that society has problems with  racism, sexism, classism and ageism.

او گفت که جامعه با نژادپرستی، تبعیض جنسی، طبقه‌گرایی و سن‌گرایی مشکل دارد.

And she says it’s a nuanced problem. A nuanced  problem is not simple, but it does have small  

و او می گوید که این یک مشکل ظریف است. یک مشکل ظریف ساده نیست، اما دارای

and important areas which may be hard  to spot, but they need to be considered.

قسمت‌های کوچک و مهمی است که تشخیص آن‌ها ممکن است سخت باشد، اما باید در نظر گرفته شوند.

And she also talked about algorithms used  to program these technological systems.  

و همچنین درباره الگوریتم‌هایی که برای برنامه‌ریزی این سیستم‌های فناوری استفاده می‌شوند صحبت کرد.

An algorithm is a set of instructions  that computers use to perform their tasks.  

الگوریتم مجموعه‌ای از دستورالعمل‌ها است که رایانه‌ها برای انجام وظایف خود از آن‌ها استفاده می‌کنند.

Essentially it’s the rules that they use  to come up with their answers and Broussard  

اساساً این قوانینی است که آنها برای یافتن پاسخ‌های خود از آنها استفاده می‌کنند و بروسارد

believes that technology will reflect the  views of those who create the algorithms.

معتقد است که فناوری دیدگاه‌های کسانی را که الگوریتم‌ها را ایجاد می‌کنند منعکس خواهد کرد.

Next time you're using a piece of software or your  favourite app you might find yourself wondering if  

دفعه بعد که از یک نرم‌افزار یا برنامه مورد علاقه‌تان استفاده می‌کنید، ممکن است از خود بپرسید که آیا

it's a useful tool or does it contain these little  nuances that reflect the views of the developer.

این ابزار مفیدی است یا حاوی این تفاوت‌های کوچک است که منعکس‌کننده دیدگاه‌های توسعه‌دهنده است.

Right, Catherine. How about the  answer to this week's question then?

درسته کاترین پس جواب سوال این هفته چطور؟

I asked in which decade was the term  'Artificial Intelligence' coined.  

من پرسیدم در چه دهه ای اصطلاح «هوش مصنوعی» ابداع شد.

Was it the 40s, the 50s or the 60s?

دهه 40، 50 یا 60 بود؟

And I said the 60s.

و من گفتم دهه 60.

But it was actually the 1950s. Never mind,  Rob. Let’s review today’s vocabulary.

اما در واقع دهه 1950 بود. مهم نیست، راب. بیایید واژگان امروز را مرور کنیم.

Well, we had a chauvinist – that's  someone who believes their country,  

خب، ما یک شوونیست داشتیم - این کسی است که معتقد است کشور،

race or sex is better than any others.

نژاد یا جنسیتش بهتر از دیگران است.

And this gives us technochauvinism,  

و این به ما تکنوشوینیسم می‌دهد،

the belief that a technological solution  is always a better solution to a problem.

این باور را که راه‌حل فناورانه همیشه راه‌حل بهتری برای یک مشکل است.

Next - someone or something that is  objective is neutral, fair and balanced.

بعد - کسی یا چیزی که عینی است خنثی، منصفانه و متعادل است.

A proxy is a piece of software but also someone  who does something for you, on your behalf.  

پروکسی یک نرم افزار است، اما همچنین شخصی است که از طرف شما کاری برای شما انجام می دهد.

A nuanced problem is a subtle one, it’s  not a simple case of right or wrong,  

یک مشکل ظریف یک مشکل ظریف است ، یک مورد ساده درست یا غلط نیست،

in a nuanced problem there are small but  important things that you need to consider.

در یک مشکل ظریف، چیزهای کوچک اما مهمی وجود دارد که باید در نظر بگیرید.

And an algorithm is a set of software  instructions for a computer system.

و یک الگوریتم مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های نرم‌افزاری برای یک سیستم رایانه‌ای است.

Well, that’s all we have time  for today. Goodbye for now.

خوب، این تمام وقت ما برای امروز است. فعلا خدانگهدار.

Bye bye!

خداحافظ!

Hello, welcome to 6 Minute English. I'm Rob.

سلام، به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من راب هستم.

And I'm Catherine.

و من کاترین هستم.

So, Catherine, how long do  you spend on your smartphone?

بنابراین، کاترین، چه مدت برای تلفن هوشمند خود وقت می گذارید؟

My smartphone? Not that long  really, only about 18 or 19 hours.

گوشی هوشمند من؟ نه چندان طولانی ، فقط حدود 18 یا 19 ساعت.

No, sorry, I meant in a day, not in a week.

نه، ببخشید، منظورم در یک روز بود، نه در یک هفته.

Er, that's what I meant too, Rob – a day.

آره، منظور من هم همین بود، راب - یک روز.

Oh wow, so you’ve even got it right here…

اوه وای، پس تو حتی همینجا آن را گرفتی...

…yep, got it now, Rob. Yes, I should  tell you that I suffer from FOMO.

...بله، الان فهمیدم، راب. بله، باید به شما بگویم که از FOMO رنج می برم.

FOMO?

FOMO؟

FOMO - Fear of Missing Out. Something cool or  interesting might be happening somewhere, Rob,  

FOMO - ترس از دست دادن. راب،

and I want to be sure I catch it,  so I have to keep checking my phone,  

و من می‌خواهم مطمئن شوم که آن را می‌بینم، ممکن است اتفاق جالب یا جالبی در جایی بیفتد، بنابراین باید همچنان تلفنم را چک کنم

to make sure, you know, I  don’t miss out on anything.

تا مطمئن شوم، می‌دانی، هیچ چیزی را از دست نمی‌دهم.

So we could call you a phubber… Hello… I said,  

بنابراین ما می توانیم شما را یک ژولید صدا کنیم ... سلام ... من گفتم،

so you’re a phubber? Someone who ignores other  people because you’d rather look at your phone.

پس شما یک چروک هستید؟ کسی که دیگران را نادیده می‌گیرد، زیرا شما ترجیح می‌دهید به تلفنتان نگاه کنید.

Oh, yeah, that's right.

اوه، بله، درست است.

It sounds like you have a bit of a problem  there, Catherine. But you’re not the only one.  

به نظر می رسد که شما در آنجا کمی مشکل دارید ، کاترین. اما شما تنها نیستید.

According to one recent survey, half of teenagers  in the USA feel like they are addicted to their  

بر اساس یک نظرسنجی اخیر، نیمی از نوجوانان در ایالات متحده احساس می کنند که به تلفن همراه خود معتاد هستند

mobile phones. If you are addicted to something,  you have a physical or mental need to keep on  

. اگر به چیزی معتاد هستید، نیاز فیزیکی یا ذهنی دارید که به

doing it. You can’t stop doing it. You often hear  about people being addicted to drugs or alcohol,  

انجام آن ادامه دهید. شما نمی توانید از انجام آن دست بردارید. اغلب در مورد اعتیاد افراد به مواد مخدر یا الکل می شنوید،

but you can be addicted to other things too,  like mobile phones. So, Catherine, do you  

اما می توانید به چیزهای دیگری مانند تلفن همراه نیز معتاد باشید. بنابراین، کاترین، آیا

think you’re addicted to your phone? How long  could you go without it? Catherine? Catherine!

فکر می‌کنید به تلفن خود معتاد شده‌اید؟ چقدر می‌توانید بدون آن بمانید؟ کاترین؟ کاترین!

Sorry, Rob, yes, well I think  if I went more than a minute,  

متأسفم، راب، بله، خوب فکر می‌کنم اگر بیشتر از یک دقیقه

I'd probably get sort of sweaty palms and  I think I'd start feeling a bit panicky.

می‌رفتم، احتمالاً کف دست‌هایم عرق می‌کرد و فکر می‌کنم کمی احساس وحشت می‌کردم.

Oh dear! Well, if I can  distract you for a few minutes,  

اوه عزیزم! خوب، اگر بتوانم برای چند دقیقه حواس شما را پرت کنم،

can we look at this topic in more detail  please? Let's start with a quiz question  

می‌توانیم این موضوع را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم؟ بیایید ابتدا با یک سوال مسابقه شروع کنیم

first though. In what year did the term  ‘smartphone’ first appear in print? Was it:

. اولین بار در چه سالی عبارت «تلفن هوشمند» در چاپ ظاهر شد؟ آیا این بود:

a) 1995 

الف) 1995

b) 2000 c) 2005

ب) 2000 ج) 2005

What do you think?

OK, you've got my full attention  now, Rob, and I think it’s 2000,  

نظر شما چیست؟

خوب، راب، تو الان تمام توجه من را به خود جلب کردی ، و فکر می‌کنم سال 2000 است،

but actually can I just have a quick  look on my phone to check the answer?

اما آیا می‌توانم فقط یک نگاه سریع به تلفنم بیندازم تا جواب را بررسی کنم؟

No, no, that would be cheating – for  you – maybe not for the listeners.

نه، نه، این تقلب - برای شما - شاید برای شنوندگان نباشد.

Spoilsport.

اسپویل اسپورت.

Right, Jean Twenge is a psychologist who  has written about the damage she feels  

درست است، ژان تونگ روان‌شناس است که درباره آسیب‌هایی که احساس می‌کند

smartphones are doing to society. She has  written that smartphones have probably led  

گوشی‌های هوشمند به جامعه می‌زنند، نوشته است. او نوشته است که تلفن‌های هوشمند احتمالاً منجر

to an increase in mental health problems for  teenagers. We’re going to hear from her now,  

به افزایش مشکلات سلامت روان در نوجوانان شده‌اند. اکنون می‌خواهیم از او صحبت کنیم،

speaking to the BBC. What does she say is  one of the dangers of using our phones?

که با بی‌بی‌سی صحبت می‌کند. او می گوید یکی از خطرات استفاده از تلفن های ما چیست؟

I think everybody’s had that experience  of reading their news feed too much,  

من فکر می‌کنم همه این تجربه را داشته‌اند که فید اخبار خود را بیش از حد می‌خوانند،

compulsively checking your phone if you’re  waiting for a text or getting really into  

اگر منتظر پیامی هستید یا واقعاً وارد

social media then kind of, looking up  and realising that an hour has passed.

شبکه‌های اجتماعی می‌شوید، اجباراً تلفن خود را چک می‌کردند، سپس به نوعی به بالا نگاه می‌کردند و متوجه می‌شوند که یک ساعت گذشته است.

So what danger does she mention?

پس به چه خطری اشاره می کند؟

Well, she said that we can get so involved in  our phones that we don’t notice the time passing  

خوب، او گفت که ما می‌توانیم آنقدر درگیر تلفن‌هایمان شویم که متوجه گذر زمان

and when we finally look up, we  realise that maybe an hour has gone.  

نشویم و وقتی بالاخره به بالا نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که شاید یک ساعت گذشته است.

And I must say, I find that to be true for me,  especially when I'm watching videos online. They  

و باید بگویم، متوجه می‌شوم که این برای من صادق است، مخصوصاً زمانی که در حال تماشای ویدیوهای آنلاین هستم. آنها

pull you in with more and more videos and I’ve  spent ages just getting lost in video after video.

شما را با ویدیوهای بیشتر و بیشتر جذب می‌کنند و من سال‌ها را سپری کرده‌ام که فقط در ویدیو بعد از ویدیو گم شده‌ام.

Well that's not a problem if  you're looking at our YouTube site,  

البته اگر به سایت YouTube ما نگاه می کنید، مشکلی نیست

of course - there's lots to see there.

- چیزهای زیادی برای دیدن در آنجا وجود دارد.

Yes, BBC Learning English, no problem.  You can watch as many as you like.

بله، بی بی سی انگلیسی یاد می گیرد، مشکلی نیست. می توانید هر تعداد که دوست دارید تماشا کنید.

Well, she talks about checking our phones  compulsively. If you do something compulsively you  

خوب، او در مورد چک کردن اجباری تلفن های ما صحبت می کند . اگر کاری را به اجبار انجام دهید

can’t really control it - it’s a feature of being  addicted to something, you feel you have to do it  

، واقعاً نمی‌توانید آن را کنترل کنید - این یکی از ویژگی‌های معتاد بودن به چیزی است، احساس می‌کنید باید آن را

again and again. Some tech companies, though, are  now looking at building in timers to apps which  

دوباره و دوباره انجام دهید. با این حال، برخی از شرکت‌های فناوری اکنون به دنبال ساخت تایمرهایی برای برنامه‌هایی هستند که

will warn us when we have spent too long on them.  Does Jean Twenge think this will be a good idea?

وقتی زمان زیادی را صرف آن‌ها کرده‌ایم، به ما هشدار می‌دهند. آیا ژان تونگ فکر می کند این ایده خوبی خواهد بود؟

It might mean that people look  at social media less frequently  

ممکن است به این معنا باشد که مردم کمتر به رسانه‌های اجتماعی نگاه می‌کنند

and that they do what it really should be used  for, which is to keep in touch with people but  

و کاری را انجام می‌دهند که واقعاً باید از آن استفاده شود ، یعنی حفظ ارتباط با افراد، اما

then put it away and go see some of those  people in person or give them a phone call.

سپس آن را کنار گذاشته و به دیدن برخی از آن‌ها می‌روند یا به آنها تلفن می‌دهند. زنگ زدن.

So, does she think it’s a good idea?

بنابراین، آیا او فکر می کند این ایده خوبی است؟

Well, she doesn’t say so directly, but we  can guess from her answer that she does,  

خوب، او مستقیماً نمی‌گوید، اما می‌توانیم از پاسخ او حدس بزنیم که این کار را می‌کند،

because she says these timers will make people  spend more time in face-to-face interaction,  

زیرا او می‌گوید این تایمرها باعث می‌شود مردم وقت بیشتری را در تعامل رو در رو بگذرانند،

which a lot of people think would be a good thing.

که بسیاری از مردم فکر می‌کنند خوب است. چیز.

Yes, she said we should be using it for keeping in  touch with people - which means contacting people,  

بله، او گفت که باید از آن برای حفظ ارتباط با افراد استفاده کنیم - که به معنای تماس با مردم،

communicating with them and also encouraging  us to do that communication in person. If you  

ارتباط با آنها و همچنین تشویق ما به انجام این ارتباط حضوری است.

do something in person then you physically do it –  you go somewhere yourself or see someone yourself,  

اگر کاری را شخصاً انجام می‌دهید، از نظر فیزیکی آن را انجام می‌دهید - خودتان به جایی می‌روید یا خودتان شخصی را می‌بینید،

you don’t do it online or through your smartphone,  which nicely brings us back to our quiz question.  

آن را به صورت آنلاین یا از طریق تلفن هوشمند خود انجام نمی‌دهید، که به خوبی ما را به سؤال مسابقه خود بازمی‌گرداند.

When was the term smartphone first used in print  - 1995, 2000 or 2005? What did you say, Catherine?

اولین بار چه زمانی عبارت گوشی هوشمند در چاپ استفاده شد - 1995، 2000 یا 2005؟ چی گفتی کاترین؟

I think I said 2005, without  looking it up on my phone, Rob!

فکر می کنم سال 2005 را گفتم، بدون اینکه آن را در تلفنم جستجو کنم، راب!

That's good to know, but maybe looking at your  phone would have helped because the answer was  

دانستن این خوب است، اما شاید نگاه کردن به تلفن شما کمک کننده باشد زیرا پاسخ

1995. But well done to anybody who did know that.

1995 بود. اما آفرین به هر کسی که این را می‌دانست.

Or well done to anyone who looked it up  on their phone and got the right answer.

یا آفرین به هر کسی که آن را در تلفن خود جستجو کرد و پاسخ درست را دریافت کرد.

Mmm, right, before logging off  let’s review today’s vocabulary.

ممم، درست است، قبل از خروج از سیستم، اجازه دهید واژگان امروز را مرور کنیم.

OK, we had FOMO, an acronym that means 'Fear of  Missing Out'. Something that I get quite a lot.

خوب، ما FOMO داشتیم، مخفف به معنی «ترس از گم شدن». چیزی که من بسیار دریافت می کنم.

And that makes you also a phubber - people  who ignore the real people around them  

و این باعث می‌شود که شما هم دمدمی مزاج شوید - افرادی که افراد واقعی اطراف خود را نادیده می‌گیرند

because they are concentrating on their phones.

زیرا روی تلفن‌هایشان تمرکز می‌کنند.

Yes, I do think I’m probably  addicted to my phone. I have a  

بله، فکر می‌کنم احتمالاً به تلفنم معتاد شده‌ام. من یک

psychological and physical need to  have it. My smartphone is my drug.

نیاز روانی و فیزیکی برای داشتن آن دارم. گوشی هوشمند من داروی من است.

Wow, and you look at it compulsively.  You can’t stop looking at it,  

وای، و شما با اجبار به آن نگاه می کنید. نمی‌توانید از نگاه کردن به آن دست بردارید،

you do it again and again, don't you?

این کار را بارها و بارها انجام می‌دهید، اینطور نیست؟

It's sadly true, Rob. To  keep in touch with someone  

متأسفانه درست است، راب. برای حفظ ارتباط

is to contact them and share your news regularly.

با کسی، تماس با او و به اشتراک گذاشتن اخبار خود به طور منظم است.

And if you do that yourself  by actually meeting them,  

و اگر خودتان این کار را با ملاقات واقعی با آنها انجام دهید،

then you are doing it in person. And that  brings us to the end of today’s programme.  

پس شخصاً این کار را انجام می دهید. و این ما را به پایان برنامه امروز می‌رساند.

Don’t forget you can find us on the usual  social media platforms – Facebook, Twitter,  

فراموش نکنید که می‌توانید ما را در پلتفرم‌های معمول رسانه‌های اجتماعی - فیس‌بوک، توییتر،

Instagram and YouTube - and on our website  at bbclearningenglish.com. Bye for now.

اینستاگرام و یوتیوب - و در وب‌سایت ما در bbclearningenglish.com پیدا کنید. فعلا خداحافظ.

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Georgina.

و من جورجینا هستم.

Now, Georgina, what do you know about AC DC?

حالا جورجینا، در مورد AC DC چه می دانی؟

You mean the Australian rock’n’roll band?  

منظورتان گروه راک اند رول استرالیایی است؟

Well, their 1979 hit ‘Highway to  Hell’ stayed at No.1 for eleven weeks…

خوب، موفقیت آنها در سال 1979 «بزرگراه به جهنم» به مدت یازده هفته در رتبه اول باقی ماند...

No, no, no - not that AC DC, Georgina!  I’m not talking rock music here,  

نه، نه، نه - نه آن AC DC، جورجینا! من در اینجا موسیقی راک صحبت نمی‌کنم،

I’m talking electrical currents  – alternating current - AC,  

من درباره جریان‌های الکتریکی صحبت می‌کنم - جریان متناوب - AC،

and direct current - DC, the two  ways in which electricity flows.

و جریان مستقیم - DC، دو روشی که الکتریسیته در آن جریان دارد.

Oh, I see. No, I don’t know  anything about that ACDC!

اوه می فهمم. نه، من چیزی درباره آن ACDC نمی‌دانم!

Well, don’t worry because in  today’s programme we’ll be  

خوب، نگران نباشید زیرا در برنامه امروز ما

finding out some quirky facts about  electricity - how it differs across  

حقایق عجیب و غریبی در مورد الکتریسیته خواهیم یافت - اینکه چگونه در

the world and why some countries have more  complicated electrical systems than others.

سراسر جهان متفاوت است و چرا برخی کشورها سیستم‌های الکتریکی پیچیده‌تری نسبت به سایرین دارند.

Hmmm, I have noticed that when I  travel to another country I need a  

هوم، متوجه شده ام که وقتی به کشور دیگری سفر می کنم،

converter plug to connect my laptop.  Is that something to do with AC DC?

برای اتصال لپ تاپ به یک دوشاخه مبدل نیاز دارم. آیا این ربطی به AC DC دارد؟

Yes, it could be. Of course, electricity  itself doesn’t change from country to country.

بله، می تواند باشد. البته، برق از کشوری به کشور دیگر تغییر نمی‌کند.

No. It’s an invisible, natural force  at work in everything from lightning  

نه. این یک نیروی نامرئی و طبیعی است که در همه چیز از رعد و برق گرفته

storms to the electrical sparks firing our brains.

تا جرقه های الکتریکی که مغز ما را شلیک می کند، کار می کند.

But although it happens naturally, one scientist  was credited with discovering electricity.  

اما اگرچه به طور طبیعی اتفاق می افتد، یکی از دانشمندان به کشف الکتریسیته اعتبار داده شده است.

Who? That’s my quiz question – who  discovered electricity? Was it: 

سازمان بهداشت جهانی؟ این سوال مسابقه من است - چه کسی برق را کشف کرد؟ آیا این بود:

a) Thomas Edison 

الف) توماس ادیسون

b) Alexander Graham Bell, or c) Benjamin Franklin

ب) الکساندر گراهام بل، یا ج) بنجامین فرانکلین

I’m not a qualified electrician myself,  Neil, but I’ll say c) Benjamin Franklin.

من خودم یک برقکار ماهر نیستم، نیل، اما می گویم ج) بنجامین فرانکلین.

OK. Well one person who definitely is a qualified  electrician is BBC presenter Gareth Mitchell. So  

خوب. خوب یکی از افرادی که قطعاً یک برقکار واجد شرایط است گرت میچل مجری بی بی سی است. بنابراین

when BBC Radio 4’s ‘Science Stories’ sent  him to meet electricity expert Keith Bell,  

وقتی «داستان‌های علمی» رادیو بی‌بی‌سی 4 او را برای ملاقات با متخصص برق، کیت بل فرستاد

the conversation was, shall we say, sparky.

، گفت‌وگو، باید بگوییم، جرقه‌ای بود.

Standard frequency in the US is 60 hertz,  actually I think in the US on the mainland  

فرکانس استاندارد در ایالات متحده 60 هرتز است، در واقع من فکر می کنم در ایالات متحده در سرزمین اصلی

US, main continent, there are  three different synchronous areas.  

ایالات متحده، قاره اصلی، سه ناحیه سنکرون مختلف وجود دارد.

So although it’s around 60 hertz, at any moment in  time these three different areas, because they’re  

بنابراین، اگرچه حدود 60 هرتز است، اما در هر لحظه از زمان، این سه ناحیه مختلف، به دلیل اینکه

not connected to each other, will be going at a  slightly different frequency. There are bigger  

به یکدیگر متصل نیستند، با فرکانس کمی متفاوت خواهند رفت. در جاهای دیگر تفاوت‌های بزرگ‌تری وجود دارد

differences elsewhere. So in Japan for example, I  think one of the main islands is at 60 hertz and  

. بنابراین به عنوان مثال، در ژاپن، فکر می‌کنم یکی از جزایر اصلی 60 هرتز

the other half of Japan is at 50 hertz. That’s a bit of a pickle!

و نیمی دیگر از ژاپن 50 هرتز است. این کمی ترشی است!

Generally speaking, frequency  means how often something repeats.  

به طور کلی، فرکانس به این معنی است که چند بار چیزی تکرار می شود.

In the case of electrical currents, frequency is  

در مورد جریان های الکتریکی،

the number of times an electrical wave  repeats a positive-to-negative cycle.

فرکانس تعداد دفعاتی است که یک موج الکتریکی یک چرخه مثبت به منفی را تکرار می کند.

It’s measured in hertz (Hz). In the US power is  at 60 hertz and in the UK it’s around 50 hertz.

با هرتز (هرتز) اندازه گیری می شود. در ایالات متحده قدرت 60 هرتز و در بریتانیا حدود 50 هرتز است.

So the US and UK are not in the same synchronous  

بنابراین ایالات متحده و بریتانیا در یک منطقه همزمان

area – not occurring together at the same  time and rate, or in this case, frequency.

نیستند - در یک زمان و نرخ، یا در این مورد، فرکانس با هم اتفاق نمی‌افتند.

Which means that to safely use a  British electrical device in America,  

این بدان معناست که برای استفاده ایمن از یک دستگاه الکتریکی بریتانیایی در آمریکا

I need to convert the power supply. If not  it won’t work or even worse, it could break.

، باید منبع تغذیه را تبدیل کنم. اگر نه ، کار نخواهد کرد یا حتی بدتر از آن، ممکن است خراب شود.

And a broken laptop could leave you  in a bit of a pickle – an informal  

و یک لپ‌تاپ شکسته می‌تواند شما را کمی خجالتی کند - یک

expression meaning a difficult situation with no  

عبارت غیررسمی به معنای موقعیتی دشوار بدون

obvious answer. Here’s Gareth and Keith  again talking about more differences.

پاسخ واضح. در اینجا گرت و کیث دوباره درباره تفاوت‌های بیشتر صحبت می‌کنند.

I’m pretty sure when I go to the United States,  my electric toothbrush doesn’t charge up  

من کاملاً مطمئن هستم که وقتی به ایالات متحده می روم، مسواک برقی من با ولتاژ

at 60 hertz - 110 volts, but my laptop  still works. Maybe you have no comment,  

60 هرتز - 110 ولت شارژ نمی شود، اما لپ تاپ من هنوز کار می کند. شاید نظری نداشته باشی،

Keith, but I’m just saying…one of these  anomalies that I seem to have found.

کیث، اما من فقط می‌گویم… یکی از این ناهنجاری‌هایی که به نظر می‌رسد پیدا کرده‌ام.

So, I’m not sure about the electric toothbrush  but I know a lot of our power supplies for  

بنابراین، من در مورد مسواک برقی مطمئن نیستم، اما می‌دانم که بسیاری از منابع تغذیه ما برای

laptops and stuff are solid state, you know  - they’ve got electronics in that do all the  

لپ‌تاپ‌ها و چیزهای دیگر حالت جامد دارند، می‌دانید که آنها دارای لوازم الکترونیکی هستند که تمام

conversion for you, so basically it ends up with  a DC supply into the machine itself. So there’s  

تبدیل‌ها را برای شما انجام می‌دهند، بنابراین اساساً به پایان می‌رسد. با یک منبع DC به خود دستگاه. بنابراین

a little converter in there and it’s designed so  it doesn’t care what frequency the AC input is.

مبدل کوچکی در آن وجود دارد و طوری طراحی شده است که برای آن مهم نیست ورودی AC چه فرکانسی است.

Gareth noticed that in the United  States his toothbrush doesn’t always  

گرت متوجه شد که در ایالات متحده مسواک او همیشه

fully charge up – get the  power needed to make it work.

کاملاً شارژ نمی‌شود - قدرت لازم برای کارکرد آن را دریافت کنید.

Electric toothbrushes which don’t fully charge  and differences between electrical frequencies  

مسواک‌های برقی که کاملاً شارژ نمی‌شوند و تفاوت‌های بین فرکانس‌های

are good examples of anomalies – things which  are different from what is usual or expected.

الکتریکی نمونه‌های خوبی از ناهنجاری‌ها هستند - چیزهایی که با آنچه معمول یا مورد انتظار است متفاوت هستند.

But with modern technology these  anomalies are becoming less and less  

اما با فناوری مدرن، این ناهنجاری‌ها کمتر و کمتر

commonplace. For example, computer  companies have started making laptops with  

رایج می‌شوند. برای مثال، شرکت‌های رایانه‌ای شروع به ساخت لپ‌تاپ‌هایی با

solid state electronics – electronics using  semiconductors which have no moving parts  

لوازم الکترونیکی حالت جامد کرده‌اند - لوازم الکترونیکی با استفاده از نیمه‌هادی‌هایی که قطعات متحرک ندارند

and can automatically convert  different electrical currents.

و می‌توانند به‌طور خودکار جریان‌های الکتریکی مختلف را تبدیل کنند.

Meaning I can use my laptop to google  the answer to your quiz question!

به این معنی که می‌توانم از لپ‌تاپم برای جستجوی پاسخ سؤال امتحانی شما در گوگل استفاده کنم!

Ah, yes. I asked you which scientist was credited  with discovering electricity. And you said?

آه، بله. من از شما پرسیدم که کدام دانشمند توانسته الکتریسیته را کشف کند. و تو گفتی؟

c) Benjamin Franklin – and I already know  I’m right because I googled it on my solid  

ج) بنجامین فرانکلین - و من قبلاً می دانم که حق با من است زیرا آن را در لپ تاپ حالت جامد خود در گوگل جستجو کردم

state laptop! To show that lightning was  electricity, Franklin attached a metal key  

! فرانکلین برای نشان دادن اینکه رعد و برق برق است، کلید فلزی را

to a kite and flew it during a thunderstorm. The  key conducted electricity and gave him a shock!

به بادبادک متصل کرد و آن را در هنگام رعد و برق به پرواز درآورد. کلید برق را هدایت کرد و به او شوک وارد کرد!

Hmm, not an experiment I recommend trying  at home! Today we’ve been talking about  

هوم، آزمایشی نیست که توصیه می‌کنم در خانه امتحان کنید! امروز درباره

anomalies – or unexpected differences in  electrical currents between countries.

ناهنجاری‌ها - یا تفاوت‌های غیرمنتظره در جریان‌های الکتریکی بین کشورها صحبت کرده‌ایم.

Electrical currents are measured in  frequencies – the number of times  

جریان‌های الکتریکی در فرکانس‌ها اندازه‌گیری می‌شوند - تعداد دفعاتی

a wave repeats a positive-to-negative cycle.  These can be different if two countries are  

که یک موج یک چرخه مثبت به منفی را تکرار می‌کند. اگر دو کشور   همزمان نباشند - اینها ممکن است متفاوت باشند

not synchronous – occurring at the same rate,  for example Britain and the United States.

، مثلاً بریتانیا و ایالات متحده با سرعت یکسانی اتفاق می‌افتند.

Different frequencies may mean your  electrical devices like your laptop,  

فرکانس‌های مختلف ممکن است به این معنی باشد که دستگاه‌های الکتریکی‌تان مانند لپ‌تاپ،

phone and toothbrush won’t properly charge up –  get the power to function, in other countries.

تلفن و مسواک به‌درستی شارژ نمی‌شوند - در کشورهای دیگر قدرت لازم برای کارکرد را دریافت کنید.

And having a phone with no power could leave you  in a bit of a pickle - a difficult situation.

و داشتن یک تلفن بدون برق می‌تواند شما را در وضعیتی سخت قرار دهد.

Fortunately many modern devices use  solid state electronics – non-moving  

خوشبختانه بسیاری از دستگاه های مدرن از الکترونیک حالت جامد استفاده می کنند -

semiconductors inside the machine which  automatically convert the electrical current.

نیمه هادی های غیر متحرک داخل دستگاه که به طور خودکار جریان الکتریکی را تبدیل می کنند.

So you’ll never miss another  edition of 6 Minute English again!

بنابراین، دیگر نسخه 6 دقیقه‌ای انگلیسی را از دست نخواهید داد!

That’s all for today. See you soon at BBC Learning  

برای امروز کافی است. برای موضوعات جالب تر و واژگان مرتبط به زودی شما را در BBC Learning   English می بینیم

English for more interesting topics  and related vocabulary. Bye for now!

. فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Hello I'm Rob and this is 6 Minute  English – a programme that brings you  

سلام من راب هستم و این 6 دقیقه انگلیسی است - برنامه ای که

an interesting topic, authentic listening practice  

موضوع جالب، تمرین گوش دادن معتبر

and some vocabulary to help you improve your  language skills. Joining me today is Neil.

و مقداری واژگان را برای شما به ارمغان می آورد تا به شما در بهبود مهارت های زبانی کمک کند. امروز نیل به من ملحق می شود.

Hello. And today we're discussing those pilotless  

سلام. و امروز در حال بحث در مورد هواپیماهای بدون خلبانی

aircraft that we seem to be hearing  and reading a lot about at the moment.

هستیم که به نظر می‌رسد در حال حاضر درباره آن‌ها زیاد می‌شنویم و می‌خوانیم.

You mean drones. And yes, they are in the  news quite often for good and bad reasons.  

منظورت پهپادهاست و بله، آنها اغلب به دلایل خوب و بد در اخبار هستند.

They've been used for many things from smuggling  drugs, detecting water leaks and surveillance.

آنها برای بسیاری از موارد از جمله قاچاق مواد مخدر، تشخیص نشت آب و نظارت استفاده شده اند.

And surveillance – that means ‘the  act of carefully watching someone or  

و نظارت - یعنی « عمل تماشای دقیق کسی یا

something’ – perhaps a criminal – but also  it means spying, maybe on me and you Rob?  

چیزی» - شاید یک جنایتکار - اما همچنین به معنای جاسوسی است، شاید از من و تو راب؟

So should we be welcoming the  rise of the use of drones?

بنابراین آیا باید از افزایش استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین استقبال کنیم؟

Well, before our discussion  about that 'takes off',  

خوب، قبل از اینکه بحث ما در مورد آن «بلند شود»،

we need to set today's question  for you to answer, Neil.

باید سؤال امروز را برای پاسخ شما تنظیم کنیم، نیل.

What are you droning on about Rob? And by  that I don't mean ‘flying a drone’ – I mean  

در مورد راب چه می خوری؟ و منظورم از «پرواز با هواپیمای بدون سرنشین» نیست - منظورم

‘talking too much in a very boring way’!

«حرف زدن بیش از حد به روشی بسیار خسته کننده» است!

Thanks Neil. Now just answer this, will you?  

ممنون نیل حالا فقط به این جواب بده، می‌خواهی؟

Drones are sometimes also referred to as  UAVs. So, what does UAV stand for? Is it…

پهپادها گاهی اوقات به عنوان پهپاد نیز شناخته می شوند . بنابراین، پهپاد مخفف چیست؟ آیا این…

a) Unidentified aerial vehicle 

الف) وسیله نقلیه هوایی ناشناس

b) Unmanned aerial vehicle c) Unaided aircraft vehicle

ب) وسیله نقلیه هوایی بدون سرنشین ج) وسیله نقلیه هواپیمای بدون کمک

Well, I'm going to go for  b) unmanned aerial vehicle.

خوب، من قصد دارم به سراغ ب) هواپیمای بدون سرنشین بروم.

Ok well, we'll see if you're right later  on. Now let's talk more about drones,  

بسیار خوب، بعداً خواهیم دید که آیا حق با شماست . اکنون بیایید بیشتر در مورد هواپیماهای بدون سرنشین صحبت کنیم

which, apparently, seem to be everywhere now.

، که ظاهراً اکنون همه جا هستند.

But are they safe and are they  necessary? I've heard about them  

اما آیا آنها ایمن هستند و آیا ضروری هستند؟ من درباره آنها شنیده ام

being a hazard to aircraft because  they've been flown close to airports.

که برای هواپیماها خطرناک هستند زیرا آنها در نزدیکی فرودگاه ها پرواز کرده اند.

Well, figures in 2016 showed that in the UK  there were 70 near misses involving drones.  

خب، ارقام در سال 2016 نشان داد که در بریتانیا 70 مورد از دست دادن هواپیماهای بدون سرنشین وجود داشت.

And that's more than double the year  before. So that is a little worrying.

و این بیش از دو برابر سال قبل است. بنابراین کمی نگران کننده است.

Yes. And there's the potential  risk of people's privacy being  

آره. و

invaded when a drone is flown over their  property with a camera attached to it.

هنگامی که یک پهپاد با دوربینی که به آن متصل است بر فراز دارایی آنها پرواز می‌کند، خطر بالقوه تجاوز به حریم خصوصی افراد وجود دارد .

Ah, but those cameras are also  good at capturing some great  

آه، اما آن دوربین‌ها در گرفتن برخی

aerial footage – that's the film recording  of the view from the above the ground. So  

فیلم‌های هوایی عالی نیز خوب هستند - این همان فیلم ضبط‌شده از منظره از بالای زمین است. بنابراین

they're not all bad. And Dr Yoge Patel would  agree. She is CEO of Blue Bear, which supplies  

همه آنها بد نیستند. و دکتر یوگ پاتل موافق است. او مدیرعامل Blue Bear است که

unmanned planes and drones. Here she is speaking  about drones on the BBC's Woman's Hour programme…

هواپیماهای بدون سرنشین و پهپادها را تامین می کند. در اینجا او درباره هواپیماهای بدون سرنشین در برنامه ساعت زن بی‌بی‌سی صحبت می‌کند...

They have the potential to be dangerous,  agreed. They also have though, on the flip side,  

آنها پتانسیل خطرناک بودن را دارند. آنها همچنین، از طرف دیگر

the ability to be a game changer in  both domestic use and in military use.  

، قابلیت تغییر بازی را هم در استفاده خانگی و هم در استفاده نظامی دارند.

So, some of our drones are being used for aircraft  inspections. We've put our drones into Fukushima.

بنابراین، برخی از پهپادهای ما برای بازرسی هواپیما استفاده می‌شوند . ما پهپادهای خود را در فوکوشیما قرار داده ایم.

So there you go Neil. There are  many useful things drones can do,  

پس نیل. کارهای مفید زیادی وجود دارد که پهپادها می توانند انجام دهند،

and Dr Patel said they have the  ability to be a game changer.

و دکتر پاتل گفت که آنها توانایی تغییر بازی را دارند.

And by that you mean ‘something that completely  

و منظور شما از آن "چیزی است که

changes the way something  is done or thought about’.

روش انجام کاری یا تفکر درباره آن را کاملاً تغییر می دهد".

Yes. Her company has used drones to  inspect the inside of the damaged  

آره. شرکت او از هواپیماهای بدون سرنشین برای بازرسی داخل

Fukushima nuclear power station in Japan.  And another example of drones being a game  

نیروگاه هسته‌ای آسیب‌دیده فوکوشیما در ژاپن استفاده کرده است. و نمونه دیگری از پهپادها که تغییر دهنده بازی هستند

changer is UNICEF and the Malawian government  testing drones for carrying medical supplies.  

، آزمایش پهپادهای یونیسف و دولت مالاوی برای حمل تجهیزات پزشکی است.

This could help save lives in remote places. And I have read that in Australia,  

این می تواند به نجات جان افراد در مکان های دورافتاده کمک کند. و من خوانده‌ام که در استرالیا،

lifeguards are using drones to help rescue  swimmers who get in trouble in the sea.

نجات غریق از هواپیماهای بدون سرنشین برای کمک به نجات شناگرانی که در دریا دچار مشکل می‌شوند، استفاده می‌کنند.

And have you heard about a Japanese firm that's  planning to use a drone to force employees  

و آیا در مورد یک شرکت ژاپنی شنیده‌اید که قصد دارد از یک پهپاد استفاده کند تا کارمندان را مجبور

out of their offices by playing music at  them if they stay to work evening overtime.

کند از دفاترشان بیرون بیایند و درصورتی‌که بعدازظهر اضافه کاری سر کار بمانند با پخش موسیقی در آنها.

I haven't, but you've convinced me – it seems  like the sky's the limit for the uses of drones!  

من این کار را نکرده‌ام، اما شما من را متقاعد کردید - به نظر می‌رسد که آسمان محدودیت استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین است!

I mean there's no limit to what they can do. But I  

منظورم این است که هیچ محدودیتی برای کاری که آنها می توانند انجام دهند وجود ندارد. اما

am a little concerned about how  they are regulated or controlled.

من کمی نگران نحوه تنظیم یا کنترل آنها هستم.

Well Dr Yoge Patel says  because the technology is new,  

خوب دکتر یوگ پاتل می‌گوید، چون این فناوری جدید است،

regulations – or legal controls  - are developing all the time…

مقررات - یا کنترل‌های قانونی - همیشه در حال توسعه هستند...

As technology progresses, regulation  and operational use needs to then be  

با پیشرفت فناوری، مقررات و استفاده عملیاتی باید

harmonised with it. And we are, as a community,  going through that whole process of saying  

با آن هماهنگ شود. و ما به‌عنوان یک جامعه، در حال گذراندن این فرآیند هستیم تا

what is proportionate and appropriate  regulation to go with different uses of drones.

بگوییم مقررات متناسب و مناسب برای استفاده‌های مختلف از پهپادها چیست.

So she talked about regulations being  harmonised as technology progresses.

بنابراین او در مورد مقرراتی صحبت کرد که با پیشرفت فناوری، هماهنگ می‌شوند.

So I think she means ‘making regulations  suitable and appropriate for what the drones  

بنابراین فکر می‌کنم منظور او «تنظیم مقررات مناسب و مناسب برای آنچه پهپادها

are being used for’. So they need some control,  but not so they can't be useful and effective.

برای آن استفاده می‌شوند» است. بنابراین آنها نیاز به کنترل دارند، اما نه به این دلیل که نتوانند مفید و مؤثر باشند.

Like flying drones to stop you working late!  

مانند پرواز پهپادها برای جلوگیری از دیر کار کردن!

Now Rob, I'm dying to know what  the other name for a drone is.

حالا راب، من می‌میرم تا بدانم نام دیگر پهپاد چیست.

OK, let me tell you. So earlier I  asked what does UAV stand for? Was it…

باشه بذار بهت بگم بنابراین قبلاً پرسیدم پهپاد چیست؟ آیا این بود...

a) Unidentified aerial vehicle 

الف) وسیله نقلیه هوایی ناشناس

b) Unmanned aerial vehicle c) Unaided aircraft vehicle

ب) هواپیمای بدون سرنشین ج) هواپیمای بدون کمک

And I said b) – was that correct?

و من گفتم ب) - درست بود؟

Yes Neil, you know your drones – that's correct.  Well done. UAVs or drones have been around for  

بله نیل، شما هواپیماهای بدون سرنشین خود را می شناسید - درست است. آفرین. پهپادها یا پهپادها برای

quite a while in different forms.  It's thought they were first used  

مدتی طولانی به اشکال مختلف وجود داشته اند. تصور می‌شود که ابتدا از آنها

for providing practice targets for  training military personnel. OK Neil,  

برای ارائه اهداف تمرینی برای آموزش پرسنل نظامی استفاده شد. خوب نیل،

let's quickly go over some of the vocabulary we  have mentioned today, starting with surveillance.

بیایید به سرعت برخی از واژگانی را که امروز ذکر کردیم، با نظارت شروع کنیم.

"The police kept the jewellery shop  under surveillance because they had  

"پلیس جواهرات فروشی را زیر نظر داشت زیرا

a tip-off about a robbery." So that means  ‘carefully watching someone or something,  

اطلاعاتی در مورد سرقت داشتند." بنابراین این به معنای «نگاه کردن با دقت کسی یا چیزی است،

usually to try to stop something illegal’.

معمولاً برای جلوگیری از چیزی غیرقانونی».

Then we mentioned aerial footage –  that's film recording made from the sky.  

سپس به تصاویر هوایی اشاره کردیم - این فیلم ضبط شده از آسمان است.

"The aerial footage on TV of the  dolphins swimming was spectacular."

"تصویر هوایی در تلویزیون از شنای دلفین ها تماشایی بود."

Yes, drones have been a game changer  for wildlife programmes on TV.  

بله، هواپیماهای بدون سرنشین یک تغییر دهنده بازی برای برنامه‌های حیات وحش در تلویزیون بوده‌اند.

That means ‘something that completely changes  the way something is done or thought about’.

این به معنای «چیزی است که روش انجام کاری یا تفکر درباره آن را کاملاً تغییر می‌دهد».

We also mentioned the phrase 'the sky's  the limit', meaning ‘there's no limit  

ما همچنین به عبارت " آسمان حد است" اشاره کردیم، به این معنی که "هیچ محدودیتی

to something’. "The sky is the limit to what  professional footballers can earn these days."

برای چیزی وجود ندارد". "آسمان حدی است که فوتبالیست های حرفه ای این روزها می توانند کسب کنند."

Then we discussed harmonised – that describes  two things being suitable for each other to  

سپس در مورد هماهنگ بحث کردیم – این دو چیز را توصیف می‌کند که برای یکدیگر مناسب هستند تا

allow them to work properly. "The garden has been  designed to harmonise with the natural landscape."

بتوانند به درستی کار کنند. "باغ برای هماهنگی با مناظر طبیعی طراحی شده است."

Very useful vocabulary, Neil. But let's  stop droning on – and that means ‘talking  

لغات بسیار مفیدی است، نیل. اما بیایید از سرگردانی خودداری کنیم - و این به معنای "

too much in a boring way’ - and remind  everyone to check out our You Tube,  

بیش از حد خسته کننده صحبت کردن" است - و به همه یادآوری کنیم که صفحات You Tube،

Facebook, Twitter and Instagram  pages – and of course, our website  

فیس بوک، توییتر و اینستاگرام ما را بررسی کنند - و البته وب سایت ما

at bbclearningenglish.com.  See you next time. Goodbye.

در bbclearningenglish.com. بعدا می بینمت. خداحافظ.

Goodbye

خداحافظ

Hello. This is 6 Minute English, I'm Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی است، من نیل هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم.

It’s good to see you again, Sam.

خوشحالم که دوباره تو را می بینم، سام.

Really?

واقعا؟

Yes, of course, can’t you  tell by the way I’m smiling?

بله، البته، نمی‌توانید از نحوه لبخند زدن من بفهمید؟

Ah well, I find it difficult to tell if someone  is really smiling or if it’s a fake smile.

آه خوب، تشخیص اینکه کسی واقعاً می‌خندد یا اینکه یک لبخند ساختگی است، برایم سخت است.

Well, that’s a coincidence because today’s  programme is all about how computers may  

خب، این یک تصادف است زیرا برنامه امروز درباره این است که چگونه رایانه‌ها

be able tell real smiles from fake smiles better  than humans can. Before we get in to that though,  

بهتر از انسان‌ها می‌توانند لبخند واقعی را از لبخند تقلبی تشخیص دهند. قبل از اینکه به آن بپردازیم،

a question. The expressions we can make  with our face are controlled by muscles.  

یک سؤال. عباراتی که می توانیم با صورتمان ایجاد کنیم توسط ماهیچه ها کنترل می شوند.

How many muscles do we have in our face? Is it:

چند ماهیچه در صورتمان داریم؟ آیا این است:

A: 26 

A: 26

B: 43 C: 62

B: 43 C: 62

What do you think, Sam?

نظر شما چیست، سام؟

No idea! But a lot, I’d  guess, so I’m going with 62.

نظری ندارم! اما خیلی، حدس می‌زنم، بنابراین با 62 پیش می‌روم

OK. Well, we’ll see if you’ll be smiling or  crying later in the programme. Hassan Ugail is a  

. خوب. خوب، خواهیم دید که بعداً در برنامه می‌خندید یا گریه می‌کنید. حسن اوگیل،

professor of visual computing at the University of  Bradford. He’s been working on getting computers  

استاد محاسبات بصری در دانشگاه برادفورد است. او روی رایانه‌هایی کار

to be able to recognise human emotions from the  expressions on our face. Here he is speaking on  

می‌کند که بتوانند احساسات انسان را از روی حالات صورت ما تشخیص دهند. او در اینجا در

the BBC Inside Science radio programme –  how successful does he say they have been?

برنامه رادیویی بی‌بی‌سی Inside Science صحبت می‌کند – به گفته او چقدر موفق بوده‌اند؟

We've been working quite a lot on  the human emotions, so the idea is  

ما خیلی روی احساسات انسانی کار کرده‌ایم، بنابراین ایده این است

how the facial muscle movement,  which is reflected on the face,  

که چگونه حرکت ماهیچه‌های صورت، که بر روی صورت منعکس می‌شود،

through obviously a computer through video  frames and trying to understand how these  

از طریق رایانه از طریق فریم‌های ویدیو و تلاش برای درک اینکه چگونه این

muscle movements actually relate to facial  expressions and then from facial expressions  

حرکات ماهیچه‌ای واقعاً با حالات چهره مرتبط هستند. و سپس از حالات چهره

trying to understand the emotions or to infer the  emotions. And they have been quite successful in  

تلاش برای درک احساسات یا استنتاج احساسات. و آنها در انجام این کار کاملاً موفق بوده اند

doing that. We have software that can actually  look at somebody's face in real time and then  

. ما نرم‌افزاری داریم که در واقع می‌تواند به صورت واقعی به چهره افراد نگاه کند و سپس

identify the series of emotions that  person is expressing in real time as well.

مجموعه‌ای از احساساتی را که فرد در زمان واقعی ابراز می‌کند شناسایی کند.

So, have they been successful in  getting computers to identify emotions?

بنابراین، آیا آنها در شناسایی احساسات توسط رایانه‌ها موفق بوده‌اند؟

Yes, he says they’ve been quite successful,  and what’s interesting is that he says that  

بله، او می‌گوید که آنها کاملاً موفق بوده‌اند، و جالب این است که می‌گوید

the computers can do it in real time. This means  that there’s no delay. They don’t have to stop and  

رایانه‌ها می‌توانند این کار را در زمان واقعی انجام دهند. این بدان معنی است که تاخیری وجود ندارد. آنها مجبور نیستند متوقف شوند و

analyse the data, or crunch the numbers,  they can do it as the person is talking.

داده ها را تجزیه و تحلیل کنند، یا اعداد را خرد کنند، آنها می توانند این کار را در زمانی که فرد در حال صحبت است انجام دهند.

The system uses video to analyse a person’s  expressions and can then infer the emotions.  

این سیستم از ویدیو برای تجزیه و تحلیل عبارات افراد استفاده می‌کند و سپس می‌تواند احساسات را استنتاج کند.

To infer something means to get an understanding  of something without actually being told directly.  

استنباط چیزی به معنای به دست آوردن درک از چیزی است بدون اینکه مستقیماً به او گفته شود.

So, you look at available information and use your  

بنابراین، به اطلاعات موجود نگاه می‌کنید و از

understanding and knowledge  to work out the meaning.

درک و دانش خود برای یافتن معنی استفاده می‌کنید.

It’s a bit like being a detective,  isn’t it? You look at the clues  

کمی شبیه کارآگاه بودن است ، اینطور نیست؟ شما به سرنخ‌ها نگاه می‌کنید

and infer what happened even if  you don’t have all the details.

و استنباط می‌کنید که چه اتفاقی افتاده است، حتی اگر تمام جزئیات را نداشته باشید.

Yes, and in this case the computer looks  at how the movement of muscles in the face  

بله، و در این مورد، رایانه به این می‌بیند که چگونه حرکت ماهیچه‌های صورت

or facial muscles, show different  emotions. Here’s Professor Ugail again.

یا عضلات صورت، احساسات متفاوتی را نشان می‌دهد . اینجا دوباره پروفسور اوگیل است.

We've been working quite a lot on the human  emotions so the idea is how the facial muscle  

ما خیلی روی احساسات انسان کار کرده‌ایم، بنابراین ایده این است که چگونه حرکت ماهیچه‌های صورت

movement, which is reflected on the face,  through obviously a computer through video  

، که بر روی صورت، از طریق رایانه از طریق

frames and trying to understand how these muscle  movements actually relate to facial expressions  

فریم‌های ویدیو منعکس می‌شود، چگونه منعکس می‌شود و تلاش می‌کنیم تا بفهمیم این حرکات ماهیچه‌ای واقعاً چگونه با حالات چهره مرتبط هستند.

and then from facial expressions trying to  understand the emotions or to infer the emotions.  

سپس از حالات چهره سعی در درک احساسات یا استنتاج احساسات.

And they have been quite successful in doing  that. We have software that can actually  

و آنها در انجام این کار کاملاً موفق بوده اند . ما نرم‌افزاری داریم که در واقع می‌تواند

look at somebody's face in real time and then  identify the series of emotions that person is  

به صورت واقعی به صورت یک فرد نگاه کند و سپس مجموعه‌ای از احساساتی را که فرد

expressing in real time as well. So, how do the computers know  

در زمان واقعی ابراز می‌کند شناسایی کند. بنابراین، چگونه کامپیوترها می‌دانند

what is a real or a fake smile? The  computers have to learn that first.  

که لبخند واقعی یا ساختگی چیست؟ ابتدا رایانه‌ها باید آن را یاد بگیرند.

Here’s Professor Ugail again  talking about how they do that.

در اینجا پروفسور Ugail دوباره درباره نحوه انجام این کار صحبت می کند.

We have a data set of real smiles and  we have a data set of fake smiles.  

ما یک مجموعه داده از لبخندهای واقعی داریم و یک مجموعه داده از لبخندهای ساختگی داریم.

These real smiles are induced smiles in a lab.  So, you put somebody on a chair and then show  

این لبخندهای واقعی، لبخندهای القا شده در آزمایشگاه هستند. بنابراین، شما کسی را روی صندلی می‌گذارید و سپس

some funny movies and we expect  the smiles are genuine smiles.  

چند فیلم خنده‌دار نشان می‌دهید و ما انتظار داریم که لبخندها، لبخندهای واقعی باشند.

And similarly we ask them to pretend to smile.  So, these are what you'd call fake smiles. So,  

و به همین ترتیب از آنها می خواهیم وانمود کنند که لبخند می زنند. بنابراین، این همان چیزی است که شما آن را لبخندهای ساختگی می نامید. بنابراین،

what we do is we throw these into the machine  and then the machine figures out what are the  

کاری که ما انجام می‌دهیم این است که اینها را داخل دستگاه می‌اندازیم و سپس دستگاه متوجه می‌شود که

characteristics of a real smile and what  are the characteristics of a fake smile.

ویژگی‌های یک لبخند واقعی چیست و ویژگی‌های یک لبخند مصنوعی چیست .

So, how do they get the data that  the computers use to see if your  

بنابراین، چگونه می‌توانند داده‌هایی را که رایانه‌ها استفاده می‌کنند تا ببینند

smile is fake or genuine – which  is another word which means real?

لبخند شما تقلبی است یا واقعی - به دست می‌آورند - که کلمه دیگری به معنای واقعی است؟

They induce real smiles in the lab by showing  people funny films. This means that they make  

آنها با نشان دادن فیلم های خنده دار به مردم لبخند واقعی را در آزمایشگاه القا می کنند . این بدان معنی است که آنها باعث می شوند

the smiles come naturally. They assume that the  smiles while watching the funny films are genuine.

که لبخندها به طور طبیعی ظاهر شوند. آنها تصور می کنند که لبخندهای هنگام تماشای فیلم های خنده دار واقعی است.

And then they ask the people to pretend to  smile and the computer programme now has a  

و سپس از مردم می‌خواهند وانمود کنند که لبخند می‌زنند و برنامه رایانه‌ای اکنون

database of real and fake smiles and  is able to figure out which is which. 

پایگاه داده‌ای از لبخندهای واقعی و ساختگی دارد و می‌تواند بفهمد که کدام است.

Figure out means to calculate  and come to an answer

رقم زدن یعنی محاسبه کردن و رسیدن به یک پاسخ

Yes, and apparently the system  gets it right 90% of the time,  

بله، و ظاهراً سیستم در 90 درصد مواقع آن را درست دریافت می‌کند،

which is much higher than we humans can. Right,  well before we remind ourselves of our vocabulary,  

که بسیار بالاتر از آن چیزی است که ما انسان‌ها می‌توانیم. درست است ، قبل از اینکه دایره لغات خود را به خود یادآوری کنیم،

let’s get the answer to the question. How  many muscles do we have in our face? Is it:

بیایید پاسخ سؤال را دریافت کنیم. چند ماهیچه در صورتمان داریم؟ آیا این است:

A: 26 

A: 26

B: 43 C: 62

B: 43 C: 62

Sam, are you going to be  smiling? What did you say?

سام، آیا قرار است لبخند بزنی؟ چی گفتی؟

So I thought 62! Am I smiling, Neil?

بنابراین من فکر کردم 62! من میخندم نیل؟

Sadly you are not, you are using different  muscles for that sort of sad look!  

متأسفانه اینطور نیست، شما از عضلات مختلف برای آن نوع نگاه غمگین استفاده می کنید!

Actually the answer is 43. Congratulations to  anyone who got that right. Now our vocabulary.

در واقع پاسخ 43 است. به هرکسی که درست گفته است تبریک می‌گویم. حالا واژگان ما

Yes – facial is the adjective relating to face.

بله - صورت صفت مربوط به صورت است.

Then we had infer. This verb  means to understand something  

سپس ما استنباط داشتیم. این فعل به معنای فهمیدن چیزی است،

even when you don’t have all the information,  and you come to this understanding based  

حتی زمانی که همه اطلاعات را ندارید، و بر

on your experience and knowledge, or in  the case of a computer, the programming.

اساس تجربه و دانش خود، یا در مورد رایانه، برنامه‌نویسی به این درک می‌رسید.

And these computers work in real time,  which means that there’s no delay  

و این رایانه‌ها در زمان واقعی کار می‌کنند، به این معنی که هیچ تأخیری وجود ندارد

and they can tell a fake smile from a genuine one,  which means a real one, as the person is speaking.

و می‌توانند لبخند ساختگی را از یک لبخند واقعی تشخیص دهند، که به معنای واقعی است، همانطور که شخص در حال صحبت کردن است.

They made people smile, or as the Professor  said, they induced smiles by showing funny films.

آنها مردم را به لبخند وا می داشتند، یا به قول پروفسور، با نمایش فیلم های خنده دار لبخند را القا می کردند.

And the computer is able to figure out or  calculate whether the smile is fake or genuine.

و رایانه می‌تواند تشخیص دهد یا محاسبه کند که لبخند تقلبی یا واقعی است.

OK, thank you, Sam. That’s all  from 6 Minute English today.  

باشه، متشکرم سام این همه از 6 دقیقه انگلیسی امروز است.

We look forward to your company next  time and if you can’t wait you can find  

ما مشتاقانه منتظر شرکت شما هستیم و اگر نمی‌توانید صبر کنید، می‌توانید

lots more from bbclearningenglish online,  on social media and on our app. Goodbye!

موارد بیشتری را از bbclearningenglish آنلاین، در رسانه‌های اجتماعی و برنامه ما بیابید. خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Welcome to 6 Minute English, where we  bring you an intelligent topic and six  

به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید، جایی که یک موضوع هوشمندانه و شش

related items of vocabulary. I’m Neil.

مورد واژگان مرتبط را برای شما آورده ایم. من نیل هستم

And I’m Tim. And today we’re talking  about AI – or Artificial Intelligence.

و من تیم هستم و امروز درباره هوش مصنوعی یا هوش مصنوعی صحبت می کنیم.

Artificial Intelligence is the ability  of machines to copy human intelligent  

هوش مصنوعی توانایی ماشین‌ها برای کپی کردن رفتارهای هوشمند انسان

behaviour – for example, an intelligent  machine can learn from its own mistakes,  

است - برای مثال، یک ماشین هوشمند می‌تواند از اشتباهات خود درس

and make decisions based on  what’s happened in the past.

بگیرد و بر اساس آنچه در گذشته اتفاق افتاده است تصمیم بگیرد.

There’s a lot of talk about AI these days, Neil,  but it’s still just science fiction, isn’t it?

این روزها صحبت های زیادی در مورد هوش مصنوعی وجود دارد، نیل، اما هنوز هم فقط علمی تخیلی است، اینطور نیست؟

That’s not true – AI is everywhere.  Machine thinking is in our homes,  

این درست نیست - هوش مصنوعی همه جا وجود دارد. تفکر ماشینی در خانه‌ها،

offices, schools and hospitals. Computer  algorithms are helping us drive our cars.  

ادارات، مدارس و بیمارستان‌های ما وجود دارد. الگوریتم‌های رایانه‌ای به ما کمک می‌کنند ماشین‌هایمان را رانندگی کنیم.

They’re diagnosing what’s  wrong with us in hospitals.  

آنها در حال تشخیص مشکل ما در بیمارستان‌ها هستند.

They’re marking student essays… They’re  telling us what to read on our smartphones…

آن‌ها مقاله‌های دانش‌آموزی را علامت‌گذاری می‌کنند... به ما می‌گویند در تلفن‌های هوشمندمان چه بخوانیم...

Well, that really does sound like science fiction  – but it’s happening already, you say, Neil?

خوب، واقعاً شبیه داستان‌های علمی تخیلی به نظر می‌رسد - اما شما می‌گویید، نیل، از قبل این اتفاق افتاده است؟

It’s definitely happening, Tim. And an algorithm,  by the way, is a set of steps a computer follows  

قطعا این اتفاق می افتد، تیم. و یک الگوریتم، به هر حال، مجموعه‌ای از مراحل است که رایانه

in order to solve a problem. So can you tell  me what was the name of the computer which  

برای حل یک مشکل دنبال می‌کند. بنابراین می‌توانید به من بگویید نام رایانه‌ای که

famously beat world chess champion Garry  Kasparov using algorithms in 1997? Was it… 

در سال 1997 با استفاده از الگوریتم‌ها، قهرمان شطرنج جهان، گری کاسپاروف را شکست داد، چه بود؟ آیا این…

a) Hal, 

الف) هال،

b) Alpha 60 or c) Deep Blue?

ب) آلفا 60 یا ج) آبی عمیق؟

I’ll say Deep Blue. Although I’m just guessing.

من می گویم آبی عمیق. اگرچه من فقط حدس می زنم.

Was it an educated guess, Tim?

آیا این یک حدس علمی بود، تیم؟

I know a bit about chess…

من کمی در مورد شطرنج می دانم…

An educated guess is based on knowledge and  experience and is therefore likely to be correct.  

یک حدس تحصیلی مبتنی بر دانش و تجربه است و بنابراین احتمالاً درست است.

Well, we’ll find out later on how  educated your guess was in this case, Tim!

خوب، بعداً متوجه خواهیم شد که حدس شما در این مورد چقدر آموزش‌دیده بود، تیم!

Indeed. But getting back to AI and  what machines can do – are they  

در واقع. اما بازگشت به هوش مصنوعی و آنچه ماشین‌ها می‌توانند انجام دهند –

any good at solving real-life problems?  Computers think in zeros and ones don’t  

آیا آنها در حل مشکلات زندگی واقعی خوب هستند؟ رایانه ها به صفر فکر می کنند و یک ها اینطور

they? That sounds like a pretty limited  language when it comes to life experience!

نیست؟ وقتی صحبت از تجربه زندگی به میان می‌آید، این زبان بسیار محدود به نظر می‌رسد!

You would be surprised to what  those zeroes and ones can do, Tim.  

از اینکه آن صفرها و یک ها چه کاری می توانند انجام دهند شگفت زده خواهید شد، تیم.

Although you’re right that AI does  have its limitations at the moment.  

اگرچه حق با شماست که AI در حال حاضر محدودیت‌های خود را دارد.

And if something has limitations there’s a  limit on what it can do or how good it can be.

و اگر چیزی محدودیت‌هایی دارد، محدودیتی برای کارهایی که می‌تواند انجام دهد یا اینکه چقدر می‌تواند خوب باشد، وجود دارد.

OK – well now might be a good time to listen  to Zoubin Bharhramani, Professor of Information  

بسیار خوب - اکنون ممکن است زمان خوبی برای گوش دادن به سخنان زوبین بهاررمانی، استاد مهندسی اطلاعات

Engineering at the University of Cambridge  and deputy director of the Leverhulme Centre  

در دانشگاه کمبریج و معاون مدیر مرکز لورهولم

for the Future of Intelligence. He’s talking  about what limitations AI has at the moment.

برای آینده اطلاعات باشد. او درباره محدودیت‌های هوش مصنوعی در حال حاضر صحبت می‌کند.

I think it’s very interesting how many of the  things that we take for granted – we humans take  

من فکر می‌کنم خیلی جالب است که چه تعداد از چیزهایی را که بدیهی می‌دانیم – ما انسان‌ها

for granted – as being sort of things we don’t  even think about like how do we walk, how do we  

– به عنوان چیزهایی هستند که حتی به آن‌ها فکر نمی‌کنیم، مانند اینکه چگونه راه می‌رویم، چگونه می‌توانیم

reach, how do we recognize our mother. You know,  all these things. When you start to think how  

به آنها برسیم، چگونه می‌توانیم به آن‌ها دست پیدا کنیم. مادر. می دانید، همه این چیزها. وقتی شروع به فکر کردن می‌کنید که چگونه

to implement them on a computer, you realize that  it’s those things that are incredibly difficult to  

می‌توانید آن‌ها را روی رایانه پیاده‌سازی کنید، متوجه می‌شوید که انجام دادن آن‌ها به رایانه‌ها فوق‌العاده دشوار

get computers to do, and that’s where  the current cutting edge of research is.

است و این همان جایی است که لبه برش کنونی تحقیق در اینجاست.

If we take something for granted we  don’t realise how important something is.

اگر چیزی را بدیهی بدانیم ، متوجه نمی‌شویم که چیزی چقدر مهم است.

You sometimes take me for granted, I think, Neil.

تو گاهی اوقات من را بدیهی می گیری، فکر می کنم نیل.

No – I never take you for granted,  Tim! You’re far too important for that!

نه - من هرگز تو را بدیهی نمی دانم، تیم! شما برای آن خیلی مهم هستید!

Good to hear! So things we take for granted  are doing every day tasks like walking,  

خرسند از شنیدن! بنابراین، کارهایی که ما بدیهی می دانیم، انجام کارهای روزانه مانند راه رفتن

picking something up, or recognizing somebody.  We implement – or perform – these things without  

، برداشتن چیزی یا شناختن کسی است. ما این چیزها را بدون    فکر کردن اجرا می‌کنیم - یا انجام می‌دهیم

thinking – Whereas it’s cutting edge research  to try and program a machine to do them.

- در حالی که تلاش برای برنامه‌ریزی ماشینی برای انجام آن‌ها یک تحقیق پیشرفته است.

Cutting edge means very new and  advanced. It’s interesting isn't it,  

پیشرفته به معنای بسیار جدید و پیشرفته است. جالب نیست

that over ten years ago a computer  beat a chess grand master – but the  

،   بیش از ده سال پیش، یک رایانه یک استاد بزرگ شطرنج را شکست داد – اما برای

same computer would find it incredibly  difficult to pick up a chess piece.

همان رایانه، برداشتن یک مهره شطرنج بسیار دشوار است.

I know. It’s very strange. But now you’ve reminded  me that we need the answer to today’s question.

میدانم. خیلی عجیبه اما اکنون به من یادآوری کردید که ما به پاسخ سوال امروز نیاز داریم.

Which was: What was the name of the  computer which famously beat world chess  

کدام عبارت بود: نام رایانه‌ای که در سال 1997 قهرمان شطرنج جهان،

champion Garry Kasparov in 1997? Now, you said  Deep Blue, Tim, and … that was the right answer!

گری کاسپاروف را شکست داد، چه بود؟ حالا، شما گفتید دیپ بلو، تیم، و ... این پاسخ درست بود!

You see, my educated guess was  based on knowledge and experience!

ببینید، حدس تحصیلی من بر اساس دانش و تجربه بود!

Or maybe you were just lucky. So, the IBM  

یا شاید شما فقط خوش شانس بودید. بنابراین،

supercomputer Deep Blue played against US  world chess champion Garry Kasparov in two  

ابرکامپیوتر IBM   Deep Blue در دو مسابقه شطرنج با قهرمان شطرنج جهان ایالات متحده، گری کاسپاروف

chess matches. The first match was played in  Philadelphia in 1996 and was won by Kasparov.  

بازی کرد. اولین مسابقه در فیلادلفیا در سال 1996 انجام شد و کاسپاروف برنده شد.

The second was played in New York City in 1997  and won by Deep Blue. The 1997 match was the  

دومین بازی در سال 1997 در شهر نیویورک اجرا شد و دیپ بلو برنده شد. مسابقه 1997

first defeat of a reigning world chess champion  by a computer under tournament conditions.

اولین شکست یک قهرمان شطرنج جهان توسط رایانه در شرایط مسابقات بود.

Let’s go through the words we  learned today. First up was  

بیایید کلماتی را که امروز یاد گرفتیم مرور کنیم . ابتدا

‘artificial intelligence’ or AI – the ability  of machines to copy human intelligent behaviour.

«هوش مصنوعی» یا هوش مصنوعی بود - توانایی ماشین‌ها برای کپی کردن رفتار هوشمند انسان.

“There are AI programs that can write poetry.”

برنامه های هوش مصنوعی وجود دارند که می توانند شعر بنویسند.

Do you have any examples you can recite?

آیا نمونه ای دارید که بتوانید بگویید؟

Afraid I don’t! Number two – an algorithm is  a set of steps a computer follows in order to  

میترسم که نکنم! شماره دو - الگوریتم مجموعه‌ای از مراحل است که رایانه برای

solve a problem. For example, “Google changes its  search algorithm hundreds of times every year.”

حل یک مسئله دنبال می‌کند. به عنوان مثال، «Google الگوریتم جستجوی خود را صدها بار در سال تغییر می‌دهد».

The adjective is algorithmic – for example,  “Google has made many algorithmic changes.”

این صفت الگوریتمی است - به عنوان مثال، "Google تغییرات الگوریتمی زیادی ایجاد کرده است."

Number three – if something has ‘limitations’  – there’s a limit on what it can do or how good  

شماره سه - اگر چیزی «محدودیت‌هایی» دارد - محدودیتی در مورد کاری که می‌تواند انجام دهد یا اینکه چقدر خوب

it can be. “Our show has certain limitations  – for example, it’s only six minutes long!”

باشد وجود دارد. «نمایش ما محدودیت‌های خاصی دارد - برای مثال، فقط شش دقیقه طول می‌کشد!»

That’s right – there’s only time to present  six vocabulary items. Short but sweet!

درست است - فقط زمان برای ارائه 6 مورد واژگانی وجود دارد. کوتاه اما شیرین!

And very intelligent, too.  OK, the next item is ‘take  

و همچنین بسیار باهوش. بسیار خوب، مورد بعدی «

something for granted’ – which is when we  don’t realise how important something is.

چیزی را بدیهی بگیر» است - این زمانی است که ما متوجه اهمیت چیزی نمی‌شویم.

“We take our smart phones for granted these  days – but before 1995 hardly anyone owned one.”

ما این روزها تلفن های هوشمند خود را بدیهی می دانیم – اما قبل از سال 1995 به ندرت کسی صاحب آن بود.»

Number five – ‘to implement’ – means  to perform a task, or take action.

شماره پنج - "اجرا کردن" - به معنای انجام یک کار یا اقدام است.

“Neil implemented some changes to the show.”

"نیل تغییراتی را در نمایش اعمال کرد."

The final item is ‘cutting edge’ – new and  advanced – “This software is cutting edge.”

مورد نهایی "لبه برش" است - جدید و پیشرفته - "این نرم افزار پیشرفته است."

“The software uses cutting edge technology.”

"این نرم افزار از فناوری پیشرفته استفاده می کند."

OK – that’s all we have time  for on today’s cutting edge  

خوب - این تمام چیزی است که در نمایش پیشرفته امروز برای آن وقت داریم

show. But please check out our Instagram,  Twitter, Facebook and YouTube pages.

. اما لطفاً صفحات اینستاگرام، توییتر، فیسبوک و یوتیوب ما را بررسی کنید.

Bye-bye!

خداحافظ!

Goodbye!

خداحافظ!

Hello and welcome to 6 Minute English. I'm Neil.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من نیل هستم.

And I'm Catherine. Hello!

و من کاترین هستم. سلام!

Now, Catherine, say cheese.

حالا کاترین بگو پنیر.

Cheeeese. Thank you, a little souvenir of our time together.

پنیر. ممنون، یادگاری کوچکی از زمان با هم بودن.

Let's have a look… Hang on a minute. You just  took a selfie, I wasn't even in the picture.

بیایید نگاهی بیندازیم... یک دقیقه صبر کنید. تو فقط یک سلفی گرفتی، من حتی در عکس نبودم.

Ah, well, that's the magic of the smartphone,  two cameras! You know, that's not something  

آه، خوب، این جادوی تلفن هوشمند است، دو دوربین! می دانید، این کاری نیست

you can do with a traditional camera. I mean,  do you even have a separate camera these days?

که بتوانید با دوربین سنتی انجام دهید. منظورم این است که آیا این روزها حتی یک دوربین جداگانه دارید؟

I do actually. It's in a  cupboard somewhere at home. 

من در واقع. در یک کمد در جایی در خانه است.

Well, that is the topic of this programme. Have  traditional cameras been completely replaced by  

خوب موضوع این برنامه همین است. آیا دوربین‌های سنتی به طور کامل با

smartphones, or to put it another way, have  cameras been made obsolete by the smartphone?

تلفن‌های هوشمند جایگزین شده‌اند یا به عبارت دیگر، آیا دوربین‌ها توسط تلفن هوشمند منسوخ شده‌اند؟

Interesting question. But before we get into this  topic, how about a question for our listeners?

سوال جالبیه اما قبل از اینکه وارد این مبحث شویم، سوالی برای شنوندگانمان چطور است؟

Of course. We are certainly in the  digital age of photography but when  

البته. ما مطمئناً در عصر دیجیتال عکاسی هستیم، اما

was the first digital camera  phone released? Was it: 

اولین تلفن دوربین دیجیتال کی عرضه شد؟ آیا این بود:

a) 2000 b) 2004 or 

الف) 2000 ب) 2004 یا

c) 2007? What do you think?

ج) 2007؟ شما چی فکر میکنید؟

Well, I actually know this one, so I'm  going to be fair and keep it to myself.

خب، من واقعاً این را می‌دانم، بنابراین منصفانه رفتار می‌کنم و آن را برای خودم نگه می‌دارم.

OK, well, listen out for the  answer at the end of the programme.  

خوب، خوب، برای پاسخ در پایان برنامه گوش دهید.

There are different kinds of cameras  available today. There are compact cameras,  

امروزه انواع مختلفی از دوربین‌ها موجود است. دوربین‌های کامپکتی وجود دارند

which are small and mostly automatic  and usually come with a fixed lens.

که کوچک و عمدتاً خودکار هستند و معمولاً دارای لنز ثابت هستند.

That's right. And then there are  SLRs and DSLRs which are bigger,  

درست است. و سپس دوربین‌های SLR و DSLR وجود دارند که بزرگ‌تر هستند،

and you can change the lenses on these cameras  and they allow for a lot of manual control.

و می‌توانید لنزهای این دوربین‌ها را تغییر دهید و کنترل دستی زیادی را امکان‌پذیر می‌کنند.

And there are also mirrorless cameras, which are a  cross between compact cameras and DSLRs. They are  

و همچنین دوربین‌های بدون آینه وجود دارند که تلاقی بین دوربین‌های کامپکت و DSLR هستند. آنها

small like a compact camera but you can also use  the same lenses on them that you can use on DSLRs.

مانند یک دوربین کامپکت کوچک هستند، اما می‌توانید از همان لنزهایی که می‌توانید در دوربین‌های DSLR استفاده کنید نیز روی آن‌ها استفاده کنید.

And of course, there are  the cameras on smartphones,  

و البته، دوربین‌هایی در تلفن‌های هوشمند وجود دارند،

and these are convenient and they're  becoming increasingly sophisticated.

و این دوربین‌ها راحت هستند و به طور فزاینده‌ای پیچیده‌تر می‌شوند.

Phil Hall is the editor of Tech Radar  magazine. He was asked on the BBC programme  

فیل هال سردبیر مجله Tech Radar است. در برنامه بی بی سی از او پرسیده شد که

You and Yours if he thought smartphones would  make other cameras obsolete. What is his opinion?

آیا فکر می کند تلفن های هوشمند دیگر دوربین ها را منسوخ می کنند یا خیر. نظر او چیست؟

I don't think so. I think while compact camera  sales have really sort of dropped off a cliff,  

من اینطور فکر نمی کنم. من فکر می‌کنم در حالی که فروش دوربین‌های کامپکت واقعاً به نوعی کاهش یافته است،

it's the lower end, cheap compacts where  people have opted for a smartphone and I think  

این دوربین‌های کامپکت پایین‌تر و ارزان‌قیمت است که مردم گوشی هوشمند را انتخاب کرده‌اند و فکر می‌کنم

manufacturers are looking at the more higher end  premium cameras, high-end compacts, DSLRs, which  

تولیدکنندگان به دنبال دوربین‌های درجه یک، دوربین‌های کامپکت سطح بالا، دوربین‌های DSLR هستند.

are the ones you can attach lenses to, mirrorless  cameras. So, the market's changing. And I don't  

دوربین‌های بدون آینه که می‌توانید به آن‌ها لنز متصل کنید . بنابراین، بازار در حال تغییر است. و من

think there'll be a time soon, yet, that… the  smartphone will take over the camera completely.

فکر نمی‌کنم به این زودی‌ها زمانی فرا برسد که… تلفن هوشمند دوربین را به‌طور کامل تصاحب کند.

So does Phil think smartphones  will kill the camera?

بنابراین آیا فیل فکر می‌کند تلفن‌های هوشمند دوربین را از بین می‌برند؟

In a word, no. He does say that sales of cheap  compact cameras have dropped off a cliff.  

در یک کلام، نه. او می‌گوید که فروش دوربین‌های کامپکت ارزان قیمت از بین رفته است.

This rather dramatic expression  describes a very big fall in sales.

این عبارت نسبتاً دراماتیک سقوط بسیار زیاد در فروش را توصیف می‌کند.

This is because the kind of consumers  

این به این دلیل است که آن دسته از مصرف‌کنندگانی

who would choose a compact camera are now  opting for the camera on their smartphone.  

که دوربین کامپکت را انتخاب می‌کنند، اکنون دوربین تلفن هوشمند خود را انتخاب می‌کنند.

When you opt for something you  choose it rather than something else.

وقتی چیزی را انتخاب می‌کنید، آن را به جای چیز دیگری انتخاب می‌کنید.

For people who want a quick, easy  to use and convenient way to take  

برای افرادی که می‌خواهند روشی سریع، آسان و راحت برای گرفتن

reasonable quality photos, compact cameras used  to be the best choice – but now it's a smartphone.

عکس‌هایی با کیفیت معقول داشته باشند، دوربین‌های کامپکت بهترین انتخاب بودند – اما اکنون این یک گوشی هوشمند است.

So camera makers are now moving to the more  high-end market, the DSLRs and mirrorless cameras.  

بنابراین سازندگان دوربین اکنون به سمت بازار پیشرفته‌تر، یعنی دوربین‌های DSLR و دوربین‌های بدون آینه حرکت می‌کنند.

So who is still buying these more  expensive cameras? Here's Phil Hall again.

پس چه کسی هنوز این دوربین‌های گران‌تر را می‌خرد؟ اینجا دوباره فیل هال است.

I think it's... some of it is people who  are picking up a smartphone and sort of  

فکر می‌کنم این است... برخی از آن‌ها افرادی هستند که یک گوشی هوشمند برمی‌دارند و به

getting into photography that way and that's  a really great first step into photography  

نوعی وارد عکاسی می‌شوند و این اولین قدم عالی برای عکاسی است

and I think people are probably, sometimes,  getting a bit frustrated with the quality  

و فکر می‌کنم مردم احتمالاً، گاهی اوقات ، کمی از کیفیت ناامید می‌شوند.

once they sort of start pushing their creative  skills and then looking to see what's the next  

زمانی که آنها شروع به تقویت مهارت‌های خلاقانه خود کردند و سپس به دنبال این بودند که ببینند مرحله بعدی چیست،

rung up so it's people wanting to  broaden their creative skills a bit.

بنابراین افراد می‌خواهند مهارت‌های خلاقانه خود را کمی گسترش دهند.

Who does he say might be buying cameras?

او می گوید چه کسی ممکن است دوربین بخرد؟

He says that people who are getting into  

او می‌گوید افرادی که وارد

photography might get frustrated  with the quality of smartphones.

عکاسی می‌شوند ممکن است از کیفیت تلفن‌های هوشمند ناامید شوند.

Getting into something means  becoming very interested in it.

ورود به چیزی به معنای علاقه شدید به آن است.

And if you are frustrated with something it  

و اگر از چیزی

means you are disappointed with  it. You are not happy with it.

ناامید هستید   به این معنی است که از  آن ناامید هستید . شما از آن راضی نیستید.

So people who have got into  photography with a smartphone  

بنابراین افرادی که وارد عکاسی با گوشی هوشمند

but are frustrated with its limitations  and want to be more creative are going  

شده‌اند، اما از محدودیت‌های آن ناامید شده‌اند و می‌خواهند خلاق‌تر باشند،

to the next level. They are moving up, they  are, as Phil said 'taking the next rung up'.

به مرحله بعدی می‌روند. آنها در حال حرکت به سمت بالا هستند، همانطور که فیل گفت "پله بعدی را بالا می برند".

Now, a rung is the horizontal step of a ladder,  

اکنون، یک پله پله افقی یک نردبان است،

so the expression taking the next rung up is a  way to describe doing something at a higher level.

بنابراین عبارتی که پله بعدی را بالا می‌برد راهی برای توصیف انجام کاری در سطح بالاتر است.

Now, talking of higher levels, did you get this  week's quiz question right? The question was:  

اکنون، در مورد سطوح بالاتر صحبت می کنیم، آیا سؤال مسابقه این هفته را درست دریافت کردید؟ سوال این

When was the first phone with a digital  camera released? Was it 2000, 2004 or 2007?  

بود:   اولین تلفن دارای دوربین دیجیتال چه زمانی عرضه شد؟ سال 2000، 2004 یا 2007 بود؟

The first phone with a digital  camera was released in 2000.  

اولین تلفن با دوربین دیجیتال در سال 2000 عرضه شد.

Now, to take us up to the end of the  programme, let's look at the vocabulary again.

اکنون، برای اینکه ما را تا پایان برنامه پیش ببریم، دوباره به واژگان نگاهی بیندازیم.

First, we had the adjective obsolete  which describes something that has  

اول، ما صفت منسوخ را داشتیم که چیزی را توصیف می‌کند که

been replaced and is no longer the first choice.

جایگزین شده است و دیگر انتخاب اول نیست.

When the expression to drop off a  cliff is used about, for example,  

وقتی از عبارت drop off a برای مثال

sales numbers, it means sales have fallen  significantly over a short period of time.

اعداد فروش استفاده می شود، به این معنی است که فروش در مدت زمان کوتاهی به طور قابل توجهی کاهش یافته است.

To opt for something means to choose something  

انتخاب کردن چیزی به معنای انتخاب چیزی است

and when you become very interested in an  activity you can say that you get into it.

و وقتی به یک  فعالیت بسیار علاقه مند شدید، می توانید بگویید که وارد آن فعالیت شده اید.

If you are trying to do something and you  can't do it because you don't have the skill  

اگر می‌خواهید کاری را انجام دهید و نمی‌توانید آن را انجام دهید زیرا مهارت

or the equipment you are using is not right  or not good enough, you can become frustrated.

را ندارید یا تجهیزاتی که استفاده می‌کنید مناسب نیست یا به اندازه کافی خوب نیست، ممکن است ناامید شوید.

And developing your skills to a higher level  can be described as taking the next rung up.

و توسعه مهارت‌های خود به سطح بالاتر را می‌توان به عنوان صعود به مرحله بعدی توصیف کرد.

Right, that's all from us from us in this  programme. Do join us again next time and  

درست است، این همه از ما در این برنامه است. دفعه بعد دوباره به ما بپیوندید و

don't forget that in the meantime you can  find us on Instagram, Facebook, Twitter,  

فراموش نکنید که در این مدت می‌توانید ما را در اینستاگرام، فیس‌بوک، توییتر،

YouTube and of course our website  bbclearningenglish.com. See you soon. Goodbye.

YouTube و البته وب‌سایت ما bbclearningenglish.com پیدا کنید. به زودی میبینمت. خداحافظ.

Bye!

خدا حافظ!