BOX SET: English vocabulary mega-class! 😍 Learn 7 English idioms in 15 minutes!

Welcome to The English We Speak with me, Rob,

به The English We Speak with me خوش آمدید، راب،

but no Feifei! Where is she?

اما نه فیفی! او کجاست؟

Oh, sorry I'm late.

اوه ببخشید دیر اومدم

Where have you been?

کجا بودی؟

Well, I was on the way to the studio and I bumped into Richard

خوب، من در راه استودیو بودم و با ریچارد برخورد کردم

and you know Richard, he started rabbiting on.

و ریچارد را می شناسید، او شروع به خرگوش کردن کرد.

Richard's got a rabbit?

ریچارد خرگوش داره؟

No, no! I mean he wouldn't stop talking.

نه نه! منظورم این است که حرفش را قطع نمی کرد.

To 'rabbit on' describes someone talking continuously

«خرگوش روی» به این معنی است که شخصی به طور مداوم صحبت می کند

so that other people lose interest in what they are saying and become bored.

تا دیگران علاقه خود را نسبت به آنچه می گویند از دست بدهند و خسته شوند.

And Richard was really going on and on and on.

و ریچارد واقعاً ادامه می‌داد و ادامه می‌داد.

So, it's got nothing to do with rabbits?

پس ربطی به خرگوش نداره؟

No, Rob. Let's hear some examples, shall we?

نه راب بیایید چند نمونه بشنویم، درست است؟

Mark just won't stop rabbiting on about the weather. He's so boring!

مارک فقط در مورد آب و هوا صحبت نمی کند. او خیلی خسته کننده است!

Freya likes to rabbit on about how amazing her boyfriend is!

فریا دوست دارد در مورد اینکه دوست پسرش چقدر شگفت انگیز است صحبت کند!

Our meeting always overruns because our boss likes to rabbit on about timekeeping!

جلسه ما همیشه زیاد است، زیرا رئیس ما دوست دارد در مورد زمان سنجی صحبت کند!

In this The English We Speak, we're looking at the phrase 'to rabbit on',

در این The English We Speak، ما به عبارت 'to rabbit on' نگاه می کنیم،

which describes someone talking so much that they become boring to listen to.

که توصیف می کند شخصی آنقدر صحبت می کند که گوش دادن به آن خسته کننده می شود.

Mm. So, what was Richard rabbiting on about anyway?

مم بنابراین، ریچارد در حال حاضر در مورد چه چیزی بود؟

Oh, he was going on about his collection of Star Wars memorabilia.

اوه، او مشغول مجموعه خاطرات جنگ ستارگانش بود.

Really? Well, that's fascinating. I love Star Wars.

واقعا؟ خوب، این جذاب است. من عاشق جنگ ستارگان هستم.

Does he have the Chewbacca figure, and the limited edition Darth Vader mask?

آیا او فیگور Chewbacca و نسخه محدود ماسک دارث ویدر را دارد؟

My favourite is the Luke Skywalker...

مورد علاقه من لوک اسکای واکر است...

Rob, stop! Now you're rabbiting on.

راب، بس کن! حالا شما در حال خرگوش هستید.

Oh, am I boring you? Don't you like Star Wars?

اوه، من شما را خسته می کنم؟ آیا شما جنگ ستارگان را دوست ندارید؟

No.

نه.

Oh, OK, time to go, I think. I'll go and chat to Richard instead. Bye.

اوه، خوب، فکر می کنم وقت رفتن است. من می روم و در عوض با ریچارد چت می کنم. خدا حافظ.

And I'm Neil. Hi, Jiaying. How are you?

و من نیل هستم. سلام جیایینگ چطور هستید؟

I've been looking for you! I've got something to show you.

من به دنبال تو بودم! من چیزی برای نشان دادن شما دارم

Why are you talking to an empty chair? I'm here! And why are you wearing sunglasses?

چرا با صندلی خالی حرف میزنی؟ من اینجا هستم! و چرا عینک آفتابی میزنی؟

It's quite dark in here already. No wonder you couldn't see me.

الان اینجا کاملا تاریکه جای تعجب نیست که نتوانستی مرا ببینی.

Ahh! There you are. Check out my new vegan leather jacket, isn't it cool?

آهان شما آنجا هستید. کت چرم وگان جدید من را ببینید، جالب نیست؟

It is, but why are you trying to look so cool? Are you trying to be a 'cool cat'?

این است، اما چرا سعی می کنید اینقدر باحال به نظر برسید ؟ آیا سعی می کنید یک "گربه باحال" باشید؟

Cool cat? What are you talking about?

گربه باحال؟ چی میگی تو؟

There isn't a picture of a cat on my jacket.

عکسی از گربه روی ژاکت من نیست.

No, Neil, I said you're trying to be a 'cool cat'.

نه، نیل، من گفتم تو سعی می کنی "گربه باحالی" باشی.

We use this expression to describe a person

ما از این عبارت برای توصیف شخصی استفاده می کنیم

who's exceptionally fashionable and trendy.

که فوق العاده شیک پوش و مد روز است.

It's also used to describe someone who's funny, charming, and quite often relaxed.

همچنین برای توصیف کسی که بامزه، جذاب و اغلب آرام است استفاده می شود.

It's thought to originate from the jazz scene.

تصور می شود که از صحنه جاز سرچشمه می گیرد.

Ah, that makes sense.

آه، این منطقی است.

That describes me perfectly. I'm a very cool cat.

این من را کاملاً توصیف می کند. من گربه خیلی باحالی هستم.

I never get stressed out and always look so trendy.

من هرگز استرس ندارم و همیشه آنقدر شیک به نظر می رسم.

OK. Well, we can talk more about how cool you think you are after these examples.

خوب. خب، بعد از این مثال‌ها می‌توانیم بیشتر در مورد اینکه فکر می‌کنید چقدر باحال هستید صحبت کنیم.

Jethro is such a cool cat! He always dresses in the latest fashion.

جترو ​​خیلی گربه باحالیه! او همیشه به آخرین مد لباس می پوشد.

Yuqing is so awesome to work with.

کار با Yuqing بسیار عالی است.

She's funny and never gets stressed out. She's one cool cat!

او بامزه است و هرگز دچار استرس نمی شود. او یک گربه باحال است!

I met Tano at a jazz music performance!

من با تانو در اجرای موسیقی جاز آشنا شدم!

He plays the saxophone and he's such a cool cat.

او ساکسیفون می نوازد و خیلی گربه باحالی است.

You're listening to The English We Speak from BBC Learning English,

شما در حال گوش دادن به The English We Speak از BBC Learning English هستید

and we're talking about the expression 'cool cat'.

و ما در مورد عبارت "گربه باحال" صحبت می کنیم.

We use it to say that someone is very stylish, trendy or relaxed

ما از آن استفاده می کنیم تا بگوییم شخصی بسیار شیک، مد روز یا آرام است

and it's associated with the jazz scene.

و با صحنه جاز مرتبط است.

Now I know I'm a cool cat, I was thinking what type of cat I would be.

حالا می دانم که گربه باحالی هستم، داشتم فکر می کردم چه نوع گربه ای باشم.

Maybe a big cat, like a lion or tiger.

شاید یک گربه بزرگ، مانند یک شیر یا ببر.

Well, do you know that this year is the Year of the Tiger?

خوب، آیا می دانید که امسال سال ببر است؟

Really? Well, I hope that everyone has an amazing Year of the Tiger!

واقعا؟ خوب، امیدوارم که همه سال شگفت انگیز ببر داشته باشند!

Thanks. But, Neil, why are you wearing a fake leather jacket inside the building?

با تشکر. اما، نیل، چرا یک ژاکت چرمی تقلبی در داخل ساختمان پوشیده ای؟

Surely you should wear that outside?

حتماً باید آن را بیرون بپوشید؟

The heating isn't working, so I wore a cool jacket to keep warm.

گرمایش کار نمی کند، بنابراین برای گرم نگه داشتن یک ژاکت خنک پوشیدم. من

I'd rather be a cool cat than a cold person!

ترجیح می دهم یک گربه باحال باشم تا یک آدم سرد!

That makes total sense.

این کاملاً منطقی است.

Well, I hope you get warm soon. Bye, Neil!

خب امیدوارم زود گرم بشی خداحافظ نیل!

Bye!

خدا حافظ!

Hello and welcome to The English We Speak with me, Jiaying.

سلام و به The English We Speak with me، Jiaying خوش آمدید.

And hello, I'm Neil.

و سلام، من نیل هستم.

In this programme we're talking about an English phrase

در این برنامه در مورد یک عبارت انگلیسی صحبت می کنیم

that describes a situation that particularly annoys you.

که موقعیتی را توصیف می کند که به طور خاص شما را آزار می دهد.

We call this a 'pet hate'.

ما این را "نفرت از حیوان خانگی" می نامیم.

Pet hate.

نفرت از حیوان خانگی

Let's be clear —

بیایید واضح بگوییم -

this has nothing do with animals we keep at home, like a cat or a rabbit — a pet.

این هیچ ربطی به حیواناتی که ما در خانه نگهداری می کنیم، مانند گربه یا خرگوش - یک حیوان خانگی، ندارد.

It hasn't.

این کار را نکرده است.

A pet hate is just something annoying —

نفرت از حیوان خانگی فقط چیزی آزاردهنده است -

although something your pet does might annoy you!

اگرچه کاری که حیوان خانگی شما انجام می دهد ممکن است شما را آزار دهد!

My pet hate is when someone doesn't switch the lights off when they leave a room.

نفرت حیوان خانگی من زمانی است که وقتی کسی از اتاق خارج می شود چراغ ها را خاموش نمی کند.

That is annoying, but not something I would say I hate.

آزاردهنده است، اما چیزی نیست که بتوانم بگویم از آن متنفرم.

'Hate' is a strong word that means to dislike something very much.

"نفرت" کلمه ای قوی است که به معنای دوست نداشتن چیزی است.

True. A pet hate isn't such a strong dislike for something.

درست است، واقعی. نفرت از حیوان خانگی به معنای بیزاری شدید از چیزی نیست.

It is something that just irritates you and not everyone will feel the same way.

این چیزی است که فقط شما را عصبانی می کند و همه احساس یکسانی نخواهند داشت.

Think of 'pet' as something that is personal to you,

به "حیوان خانگی" به عنوان چیزی که برای شما شخصی است فکر کنید،

so 'pet hate' is a personal dislike for something.

بنابراین "نفرت از حیوان خانگی" یک نفرت شخصی نسبت به چیزی است.

A similar expression is 'pet peeve'.

یک عبارت مشابه "Pet peeve" است.

Let's hear some examples of pet hates.

بیایید چند نمونه از نفرت از حیوانات خانگی را بشنویم.

My pet hate is when I'm on the train

نفرت من از حیوان خانگی زمانی است که در قطار هستم

and people are speaking really loudly on their mobile phones.

و مردم با تلفن همراه خود با صدای بلند صحبت می کنند.

Urgh, it's so annoying.

اوه، خیلی آزاردهنده است

My dad's pet hate is having to look for the remote control

نفرت پدرم از حیوان خانگی این است که

every time he wants to turn on the TV.

هر بار که می خواهد تلویزیون را روشن کند به دنبال کنترل از راه دور باشد.

I have a real pet hate for the sound of people biting their fingernails.

من واقعاً از صدای جویدن ناخن های مردم متنفرم.

Oh, I wish they wouldn't do it!

ای کاش این کار را نمی کردند!

In this The English We Speak programme we're talking about the phrase 'pet hate'

در این برنامه The English We Speak ما در مورد عبارت "Pet Hate"

or 'pet peeve', which describes something that personally annoys you.

یا "Pet Peeve" صحبت می کنیم که چیزی را توصیف می کند که شخصاً شما را آزار می دهد.

It's irritating to you, but not necessarily a huge concern for everyone.

این برای شما آزاردهنده است، اما لزوماً یک نگرانی بزرگ برای همه نیست.

Yes. For examples, we wouldn't say climate change is a 'pet hate',

آره. به عنوان مثال، ما نمی گوییم تغییرات آب و هوایی یک «نفرت از حیوانات خانگی» است،

but as I said, leaving the lights on, which wastes energy,

اما همانطور که گفتم، روشن ماندن چراغ ها که انرژی را هدر می دهد،

is a pet hate of mine.

نفرت من برای حیوانات خانگی است.

Hold on — weren't you the last person in the office last night, Jiaying?

صبر کن - آیا تو آخرین نفری که دیشب در دفتر بودی، جیایینگ؟

I was.

من بودم.

So, it was you who left all the lights on! Ahh, very annoying.

پس این تو بودی که همه چراغ ها را روشن گذاشتی! آهان، خیلی آزاردهنده

Oops, sorry. But I had to stay late because I had to clean up the place.

اوه متاسفم. اما مجبور شدم تا دیر وقت بمانم زیرا باید محل را تمیز می کردم.

It's so annoying when people leave their empty coffee cups on their desks —

خیلی آزاردهنده است وقتی مردم فنجان های خالی قهوه خود را روی میزهایشان رها می کنند -

that is such a pet hate of mine.

این چنین نفرت حیوان خانگی من است.

It just goes to show, we all have pet hates —

این فقط نشان می دهد که همه ما از حیوانات خانگی نفرت داریم -

maybe we should just learn to forgive one another.

شاید فقط باید یاد بگیریم که یکدیگر را ببخشیم.

That's another one of my pet hates — people who pretend to be nice!

این یکی دیگر از موارد نفرت حیوان خانگی من است - افرادی که وانمود می کنند خوب هستند!

Come on, you can help me wash up the rest of the dirty coffee cups.

بیا، می‌توانی به من کمک کنی تا بقیه فنجان‌های قهوه کثیف را بشوییم.

OK. Bye for now.

خوب. فعلا خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Welcome to The English We Speak. I'm Jiaying.

به انگلیسی ما صحبت می کنیم خوش آمدید. من جیایینگ هستم

And hello, I'm Neil. Jiaying, are you feeling OK today?

و سلام، من نیل هستم. جیایینگ، امروز احساس خوبی داری؟

Yes, I'm fine, thanks. Why are you asking?

بله، من خوبم، ممنون چرا می پرسی؟

Well, when we spoke yesterday, you said you were 'as sick as a parrot'.

خوب، وقتی دیروز صحبت کردیم، گفتی "مثل یک طوطی مریض هستی".

I wasn't ill!

من مریض نبودم!

When someone says they are 'as sick as a parrot',

وقتی کسی می‌گوید «مثل یک طوطی مریض است»، به این

they mean they are very disappointed about something.

معنی است که از چیزی بسیار ناامید است . می

I was saying how disappointed I was with the outcome of the football match.

گفتم چقدر از نتیجه مسابقه فوتبال ناامید شدم.

My team lost!

تیم من شکست خورد!

Oh, I see, but why were you watching the football match with a sick parrot?

اوه، می بینم، اما چرا با یک طوطی بیمار مسابقه فوتبال را تماشا می کردی؟

I didn't know you had one.

من نمیدونستم شما یکی دارید

I haven't got one, Neil, but I was very disappointed.

من یکی ندارم، نیل، اما خیلی ناامید شدم.

I'm sure, but I didn't know parrots liked football as well.

مطمئنم، اما نمی دانستم طوطی ها هم فوتبال را دوست دارند.

Oh, Neil! Listen to these examples and it will become clear.

اوه، نیل! به این مثال ها گوش کنید، روشن می شود.

I was as sick as a parrot when I saw someone had scratched my new car!

مثل یک طوطی مریض بودم که دیدم یکی ماشین جدیدم را خراشیده است!

He was as sick as a parrot when he saw how much litter had been left in the park.

او مثل یک طوطی مریض بود وقتی دید چقدر زباله در پارک مانده است.

When I heard my colleague got a promotion over me, I was sick as a parrot.

وقتی شنیدم که همکارم بخاطر من ترفیع گرفته است، مثل یک طوطی مریض بودم.

This is The English We Speak from BBC Learning English

این The English We Speak از BBC Learning English است

and we're hearing about the phrase 'as sick as a parrot',

و ما در مورد عبارت "مثل طوطی بیمار" می شنویم

which we can use when we're very disappointed about something.

که می توانیم وقتی از چیزی بسیار ناامید هستیم از آن استفاده کنیم.

So, Neil, have you got it now? There are no parrots, it's just a saying.

خب، نیل، الان گرفتی؟ طوطی وجود ندارد، این فقط یک ضرب المثل است.

Got it! No parrots.

فهمیدم! بدون طوطی.

Exactly, just great disappointment.

دقیقا، فقط ناامیدی بزرگ.

Hm. But I wonder how sick a parrot has to be in order to feel disappointment?

هوم اما من تعجب می کنم که یک طوطی چقدر باید بیمار باشد تا احساس ناامیدی کند؟

Let's not worry about it. The phrase has got nothing to do with sickness.

بیایید نگران آن نباشیم. این عبارت ربطی به بیماری ندارد.

OK then. See you later.

باشه پس بعدا میبینمت.

Bye, Neil.

خداحافظ نیل

Hello and welcome to The English We Speak from BBC Learning English. I'm Feifei.

سلام و به The English We Speak از BBC Learning English خوش آمدید. من فیفی هستم.

And hello, it's me — argh — Neil.

و سلام، من هستم - ارگ - نیل.

Are you OK?

خوبی؟

I can't stop itching.

من نمی توانم خارش را متوقف کنم.

Oh, dear, that's very uncomfortable. What's caused that?

اوه، عزیزم، این خیلی ناراحت کننده است. چه چیزی باعث آن شده است؟

Well, it's probably because I've started gardening.

خوب، احتمالاً به این دلیل است که من باغبانی را شروع کرده ام.

I've planted some flowers and I've started growing my own vegetables.

من چند گل کاشته ام و شروع به کشت سبزیجات خودم کرده ام. من

I'm impressed! It sounds like you've been 'bitten by the bug'.

تحت تاثیر قرار گرفتم! به نظر می رسد که شما توسط حشره گاز گرفته شده اید.

Yes, bugs in the garden — that's what's causing me to itch. Argh!

بله، حشرات در باغ - این چیزی است که باعث خارش من می شود. ارگ!

Probably, but I wasn't referring to the actual bugs!

احتمالا، اما من به اشکالات واقعی اشاره نکردم!

When you are 'bitten by the bug',

هنگامی که شما توسط حشره گاز گرفته می شوید، به این

it means you have become very interested and excited in doing something.

معنی است که به انجام کاری بسیار علاقه مند و هیجان زده شده اید.

We're not actually being bitten by a bug!

ما در واقع توسط یک حشره گاز گرفته نمی شویم!

But, in your case, Neil, it looks like you've been bitten by both types of bugs!

اما، در مورد شما، نیل، به نظر می رسد که شما توسط هر دو نوع حشره گاز گرفته شده اید!

Yep. Can we have some examples, please?

بله لطفا چند مثال بزنیم؟

Ballroom dancing is back in fashion and Katerina's been bitten by the bug.

رقص سالن رقص به مد بازگشته است و کاترینا توسط حشره گاز گرفته شده است.

She's bought a sequinned dress to wear at her lessons.

او یک لباس پولک دار خریده است تا در درس هایش بپوشد.

Lyn's been bitten by the fitness bug — he spends hours at the gym every day.

لین توسط حشره تناسب اندام گاز گرفته شده است - او هر روز ساعت ها را در باشگاه می گذراند.

I've been bitten by the travel bug —

من توسط اشکال سفر گاز گرفته شده ام -

I'm always looking for new destinations to visit.

من همیشه به دنبال مقاصد جدید برای بازدید هستم.

You're listening to The English We Speak from BBC Learning English.

شما در حال گوش دادن به The English We Speak از BBC Learning English هستید.

I've been explaining the phrase to be 'bitten by the bug',

من در حال توضیح عبارت "گزیده شدن توسط حشره" هستم،

which means to become interested and excited in doing something.

که به معنای علاقه و هیجان در انجام کاری است.

So, it's great that you've become interested in gardening, Neil.

بنابراین، خیلی خوب است که شما به باغبانی علاقه مند شده اید، نیل.

Thanks, but not great if bugs are going to bite me

ممنون، اما اگر قرار باشد

every time I go into the garden.

هر بار که به باغ می روم، حشرات مرا نیش بزنند، عالی نیست.

Maybe it's not bugs. I've heard that poison ivy can cause severe itching.

شاید باگ نباشد. من شنیده ام که پیچک سمی می تواند باعث خارش شدید شود.

Oh, no, I don't like the sound of that.

اوه، نه، من صدای آن را دوست ندارم.

Hmm, maybe gardening isn't for me. Can I be 'unbitten by the bug'?

هوم، شاید باغبانی برای من نباشد. آیا می‌توانم از این حشره خلاص شوم؟

No, Neil. But I know what you mean.

نه نیل اما می دانم منظور شما چیست.

Right, I'm off to buy some cream to soothe my itches. Bye.

درست است، من برای تسکین خارش هایم می روم کرم بخرم. خدا حافظ.

Bye, Neil.

خداحافظ نیل

Hello and welcome to The English We Speak with me, Feifei.

سلام و به فیفی، به The English We Speak with me خوش آمدید.

And me, Roy. Who's the person in the grey suit speaking to Neil?

و من، روی. کسی که کت و شلوار خاکستری با نیل صحبت می کند کیست؟

I'm not sure, but he looks very elegant.

من مطمئن نیستم، اما او بسیار زیبا به نظر می رسد.

He looks really familiar.

او واقعا آشنا به نظر می رسد.

Is it Brad Pitt?

برد پیت است؟

No, it's not. But I'm sure I recognise his face. It's really bugging me.

نه اینطور نیست. اما مطمئنم که چهره اش را می شناسم. واقعا داره اذیتم میکنه

What? The man's face has a bug on it?

چی؟ صورت مرد حشره دارد؟

No, Roy. I said it's 'bugging me'.

نه، روی. گفتم این داره منو اذیت میکنه.

If something 'bugs someone', it's really annoying or irritating.

اگر چیزی "کسی را آزار دهد"، واقعا آزاردهنده یا آزاردهنده است.

People can also bug another person —

مردم همچنین می‌توانند شخص دیگری را آزار دهند -

it's an informal way of saying 'irritate someone'.

این یک روش غیررسمی برای گفتن «کسی را آزار می‌دهد» است.

So, what I meant was he seems familiar,

بنابراین، منظور من این بود که او آشنا به نظر می رسد،

but I'm still not sure who it is, and it's annoying me!

اما هنوز مطمئن نیستم کیست، و این من را آزار می دهد!

Ahh. That makes sense. Yeah, it's bugging me too.

آهان این منطقی است. آره منو هم اذیت میکنه

I'll go and ask who it is while we listen to some examples.

من می روم و می پرسم این کیست در حالی که به چند نمونه گوش می دهیم.

My car is always breaking down. It really bugs me that they can't fix it.

ماشینم همیشه خراب میشه واقعاً من را آزار می دهد که نمی توانند آن را درست کنند.

My friend is bugging me about going to the cinema, but I don't want to go.

دوستم با من در مورد رفتن به سینما ایراد می گیرد، اما من نمی خواهم بروم.

I'm sorry. I don't mean to bug you by asking you again,

متاسفم. قصد ندارم با پرسیدن دوباره شما را اذیت کنم،

but I forgot if you wanted tea or coffee.

اما یادم رفت چای می‌خواهید یا قهوه.

You're listening to The English We Speak from BBC Learning English

شما در حال گوش دادن به The English We Speak از BBC Learning English هستید

and we're hearing about the expression 'bug someone',

و ما در مورد عبارت "bug someone" می شنویم

which means something is irritating or annoying someone.

که به این معنی است که چیزی باعث تحریک یا آزار کسی می شود.

It can be used to talk about a thing or a person that we find annoying.

می توان از آن برای صحبت در مورد یک چیز یا شخصی استفاده کرد که به نظر ما آزاردهنده است.

So, Roy, did you find out who the person in the great suit is?

بنابراین، روی، آیا متوجه شدی که فردی که لباس بزرگ پوشیده کیست؟

I did, yes.

انجام دادم، بله. و

And?

And you'll never guess who it was!

و شما هرگز حدس نمی زنید که چه کسی بود!

Oh, Roy, just tell me who it was and don't bug me!

اوه، روی، فقط به من بگو کی بود و من را ناراحت نکن!

It's Rob. He had a haircut and a new suit on. He looks amazing!

راب است. موهایش را کوتاه کرده بود و کت و شلوار جدیدی به تن داشت. او شگفت انگیز به نظر می رسد!

Wow! I should have guessed! That'll bug me for a while!

وای! باید حدس می زدم! این من را برای مدتی آزار می دهد!

Well, I don't want to bug you any longer. Bye!

خب، دیگر نمی‌خواهم شما را اذیت کنم. خدا حافظ!

Bye.

خدا حافظ.

Hello, and welcome to The English We Speak with me, Feifei.

سلام، فیفی به The English We Speak with me خوش آمدید.

And hello, I'm Neil.

و سلام، من نیل هستم.

Do you know who made that awful mess in the kitchen?

آیا می دانید چه کسی آن آشفتگی وحشتناک را در آشپزخانه ایجاد کرده است؟

It's me! I'm just cooking! I'll clean it up as soon as I'm finished.

منم! من فقط آشپزی می کنم! به محض اینکه کارم تموم شد پاکش میکنم

Well, it looks like a 'dog's dinner' in there!

خوب، به نظر می رسد "شام سگ" در آنجا!

A dinner for my dog? Don't be silly. I've already cooked for Leia, my dog.

یک شام برای سگ من؟ احمق نباش من قبلا برای لیا، سگم آشپزی کرده ام.

This is a meal for the whole BBC Learning English team!

این یک وعده غذایی برای کل تیم آموزش انگلیسی BBC است!

No, Neil. I didn't say a dinner for your dog. I said 'a dog's dinner'.

نه نیل من برای سگ شما شام نگفتم. گفتم «شام سگی».

We use this expression, 'a dog's dinner', to describe a complete mess.

ما از این عبارت، "شام یک سگ" برای توصیف یک آشفتگی کامل استفاده می کنیم. به

Which is why I said the kitchen looks like a dog's dinner.

همین دلیل است که گفتم آشپزخانه شبیه شام ​​سگ است.

You think the kitchen looks a mess? But I'm only using one pan!

فکر می‌کنید آشپزخانه به‌هم ریخته به نظر می‌رسد؟ اما من فقط از یک تابه استفاده می کنم!

Not that kitchen, the other one! Look at it!

نه اون آشپزخونه دیگه! بهش نگاه کن!

Oh, wow! That really is a dog's dinner. I wonder who made all that mess?

اوه وای! این واقعاً شام سگ است. من تعجب می کنم که چه کسی این همه آشفتگی را ایجاد کرده است؟

Let's find out while we listen to these examples.

بیایید در حین گوش دادن به این مثال ها متوجه شویم.

He made a dog's dinner of his final project and failed the course.

او برای آخرین پروژه خود شام سگی درست کرد و در دوره شکست خورد.

She made a dog's dinner of her hair when she tried to cut it herself.

او وقتی سعی کرد موهایش را خودش کوتاه کند، شام سگی درست کرد.

The room looked like a dog's dinner five minutes after my son arrived.

پنج دقیقه بعد از آمدن پسرم اتاق شبیه شام ​​یک سگ بود.

This is The English We Speak from BBC Learning English.

این The English We Speak از BBC Learning English است.

We're learning about the expression 'a dog's dinner', which means 'a total mess'.

ما در مورد عبارت " شام سگی" یاد می گیریم که به معنای "به هم ریختگی کامل" است.

So, did you find out who made all that mess?

خب، فهمیدی چه کسی این همه آشفتگی را به وجود آورده است؟

No, I didn't. You?

نه، نداشتم. شما؟

No, but what's great is that everyone on the BBC Learning English team

نه، اما چیزی که عالی است این است که همه اعضای تیم یادگیری انگلیسی BBC

is working together to clear it up!

با هم کار می کنند تا آن را روشن کنند!

They're ready to try the meal you're cooking!

آن‌ها آماده‌اند تا غذایی را که می‌پزید امتحان کنند !

Wow, that sounds like a bit of pressure!

وای، این به نظر کمی فشار است!

Hopefully I didn't make a dog's dinner of the recipe!

امیدوارم از دستور غذا، شام سگی درست نکرده باشم !

I'm sure you haven't. I've tasted your food before and it's amazing!

من مطمئن هستم که شما این کار را نکرده اید. من قبلا طعم غذای شما را چشیده ام و فوق العاده است!

Well, Leia, my dog never complains when I cook for her.

خب، لیا، سگ من وقتی برایش غذا درست می‌کنم، هرگز شکایت نمی‌کند.

She's a lucky girl. Bye, Neil!

او یک دختر خوش شانس است. خداحافظ نیل!

Bye.

خدا حافظ.