BOX SET: English vocabulary mega-class! 🤩 Learn 8 English single-word expressions in 19 minutes!

Hello and welcome to

سلام و به

The English We Speak with you, Neil….

The English We Speak with you خوش آمدید، نیل….

... and you, Jiaying.

... و تو جیایینگ.

And, as always, we’ll be teaching you a

و مانند همیشه، یک

useful and informal English phrase or word.

عبارت یا کلمه انگلیسی مفید و غیررسمی را به شما آموزش خواهیم داد.

Obvs!

آشکار!

Excuse me?

ببخشید؟

Obvs! Isn’t that what we always do?

آشکار! آیا این همان کاری نیست که ما همیشه انجام می دهیم؟

Err, yes Neil, I suppose we do.

آره، بله نیل، فکر می کنم این کار را می کنیم.

So, what are we teaching today?

بنابراین، امروز چه چیزی را آموزش می دهیم؟ آیا

Isn’t that obvs?

این obvs نیست؟

Oh, I get it. You want to talk  about the word ‘obvs’ - obvs!

اوه، متوجه شدم. می خواهید درباره کلمه "obvs" صحبت کنید - obvs!

‘Obvs’ is a short or slang  way of saying ‘obviously’ –

«Obvs» یک روش کوتاه یا عامیانه برای گفتن «بدیهی» است -

which means ‘in a way that’s  clear or easy to understand’.

که به معنای «به روشی واضح یا قابل درک است».

So, Neil, shall we hear  some examples of this word?

بنابراین، نیل، آیا چند نمونه از این کلمه را بشنویم؟

Obvs!

آشکار!

If you’re making tea, you’ll find  the milk in the fridge – obvs!

اگر چای درست می‌کنید، شیر را در یخچال پیدا خواهید کرد.

Our football team is the best in the world – obvs!

تیم فوتبال ما بهترین در جهان است - obvs!

It’s obvs that you’ve forgotten my birthday –

معلوم است که تولد من را فراموش کرده ای - برای

you didn’t buy me a present!

من هدیه نخریده ای!

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English, and we’re talking about

BBC Learning English است، و ما در مورد

a short and slang form of the  word ‘obviously’ which is, Neil?

شکل کوتاه و عامیانه کلمه «بدیهی» صحبت می کنیم که نیل است؟

Obvs – obviously!

Obvs - بدیهی است!

As you can see, it can sound a bit rude

همانطور که می بینید،

when you say it to someone –

وقتی آن را به کسی می گویید ممکن است کمی گستاخانه به نظر برسد –

so, be careful who you say it to.

پس مراقب باشید به چه کسی آن را می گویید.

Who would get offended by  a small word like ‘obvs’?

چه کسی با کلمه کوچکی مانند "obvs" آزرده می شود؟

Well, some things aren’t  always obvious to everyone.

خوب، بعضی چیزها همیشه برای همه واضح نیست.

Like today is your turn to make the tea – obvs!

مثل اینکه امروز نوبت شماست که چای درست کنید - obvs!

How rude!

چقدر بی ادب!

Thanks, Neil.

ممنون، نیل.

OK, I’ll go and make the tea. Bye.

باشه من برم چایی درست کنم خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei… and, not for the first time,

من فیفی هستم... و برای اولین بار نیست، به

it looks like Rob is late…

نظر می رسد راب دیر کرده است...

Here I am! Yes, really sorry. The bus

اینجا هستم! بله واقعا متاسفم اتوبوس

was really slow.

واقعا کند بود.

Hmmm… Bad on the roads today, huh?

هوم... امروز در جاده ها بد است، نه؟

Terrible traffic.

ترافیک وحشتناک

That’s funny, because I took the

این خنده دار است، زیرا من

train in this morning and I saw you at the

امروز صبح سوار قطار شدم و شما را در

other end of the carriage.

انتهای واگن دیدم.

Err, OK. Sorry. Yes. I took the train,

اره، باشه متاسف. آره. من سوار قطار شدم

not the bus. Little fib there.

نه اتوبوس. فیب کمی وجود دارد.

Why would you want to fib about

چرا می‌خواهید در این مورد بحث کنید

that? Well, not to worry, it gives us the

؟ خوب، نگران نباشید، این

perfect opportunity to talk about fibs and

فرصت عالی به ما می دهد تا در مورد الیاف و

fibbing – something Rob is very good at.

فیبرینگ صحبت کنیم – چیزی که راب در آن بسیار خوب است.

Oh yes, to fib is to tell a small lie,

اوه بله، فیب گفتن یک دروغ کوچک است،

nothing too serious. Like giving a false

هیچ چیز خیلی جدی نیست. مثل ارائه

reason for being late. Come on Feifei, you do it too!

دلیل نادرست برای دیر رسیدن. بیا فیفی، تو هم انجامش بده!

I’m always on time! Well, almost always.

من همیشه به موقع هستم! خوب، تقریباً همیشه.

You can use fib as a verb ‘to fib’ - and

شما می توانید از fib به عنوان فعل "to fib" استفاده کنید - و

it can also be a noun – ‘a little fib’,

همچنین می تواند یک اسم باشد - "a little fib"

or ‘to tell a fib’. Let’s  listen to these examples:

یا "to tell a fib". بیایید به این مثال‌ها گوش کنیم:

Marty fibbed that he was going to study

مارتی می‌گفت که می‌خواهد

at his friend Lucio’s house, when in fact

در خانه دوستش لوسیو درس بخواند، در حالی که در واقع

they went to see a movie.

آنها برای دیدن یک فیلم رفته‌اند.

While watching the horror scenes, Marty

مارتی در حین تماشای صحنه های ترسناک

was so scared he had to close his eyes.

آنقدر ترسیده بود که مجبور شد چشمانش را ببندد.

But after the film he fibbed he was not

اما بعد از فیلمی که او فیب کرد

frightened at all.

اصلا نترسید.

Marty told Lucio that he knew the main

مارتی به لوسیو گفت که

actor from the movie, but that was just

بازیگر اصلی فیلم را می‌شناسد، اما این فقط یک

another fib. In fact, Marty had just met the

تار و پود دیگر بود. در واقع، مارتی

actor for five seconds and taken a quick

به مدت پنج ثانیه با این بازیگر آشنا شده بود و یک

selfie together.

سلفی سریع با هم گرفته بود.

This is The English We Speak from

این The English We Speak از

BBC Learning English. So anyway, I’m still

BBC Learning English است. بنابراین به هر حال، من هنوز

a bit confused about why you had to fib

کمی گیج هستم که چرا شما مجبور شدید

about being late?

در مورد دیر رسیدن به آن فکر کنید؟

Well, I just had something to do before

خوب، من فقط قبل از

coming in to the office.

آمدن به دفتر کاری داشتم.

Really? That sounds mysterious.

واقعا؟ مرموز به نظر می رسد.

Not really. I wanted to go to a shop.

نه واقعا. می خواستم برم مغازه. به

Do tell me why.

من بگو چرا

OK, OK – well it was going to be a

باشه، باشه - خب قرار بود

surprise, but I wanted to buy you a little

سورپرایز باشه، اما من می خواستم برایت

cake, because it’s your birthday today and

کیک بخرم، چون امروز تولدت است و

I can’t come to your party later.

بعدا نمی توانم به مهمانی تو بیایم.

Oh, that’s so sweet. Though you

اوه، این خیلی شیرین است. اگرچه می

know, it’s not really my birthday today.

دانید، امروز واقعا تولد من نیست.

What?

چی؟

Yes. It’s on Saturday. Sorry, a little

آره. روز شنبه است با عرض پوزش، کمی

fib there. I told everyone it was my

فیب وجود دارد. به همه گفتم

birthday today so they would be more

امروز تولد من است تا

likely to come to my party.

به مهمانی من بیایند.

Oh right, very sneaky! Enjoy the cake anyway. Bye.

اوه درسته، خیلی یواشکی! به هر حال از کیک لذت ببرید. خدا حافظ.

Yum. Bye.

یام خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Jiaying...

من جیاینگ هستم...

...and hello, it's me, Neil.

...و سلام، من هستم، نیل.

So, Jiaying, what do you think?

خب جیایینگ، نظرت چیه؟ به

What do I think of what?

چی فکر میکنم

My outfit. I'm off to a party soon, so I thought

لباس من من به زودی به یک مهمانی می روم، بنابراین فکر کردم

I'd dress up a bit.

کمی لباس بپوشم.

Err, Neil, if you don't mind me saying, you need to

ارر، نیل، اگر برایت مهم نیست که بگویم، باید

'zhuzh up' your outfit.

لباس‌هایت را بلند کنی.

Excuse me? Did you just sneeze?

ببخشید؟ فقط عطسه کردی؟

No, Neil. I said 'zhuzh'.

نه نیل گفتم ژوژ.

Bless you.

به تو برکت دهد.

No! 'Zhuzh'. This verb is

نه! "ژوژ". این فعل

an informal word to mean

یک کلمه غیررسمی به معنای

'make something more

"

interesting or attractive by

با تغییر اندکی چیزی جالب یا جذاب تر کردن

changing it slightly'. It's often followed by the word 'up'.

" است. اغلب با کلمه "بالا" دنبال می شود.

So, I'm just saying your outfit needs a slight

بنابراین، من فقط می گویم که لباس شما نیاز به

improvement - if you really

بهبود جزئی دارد - اگر واقعاً می

want to make an impression!

خواهید تأثیر بگذارید!

Oh really! Shall we see if

اوه واقعا! آیا می‌توانیم ببینیم که آیا

we can zhuzh up these examples first?

می‌توانیم این نمونه‌ها را ابتدا بررسی کنیم؟

I've tried to zhuzh up my

من سعی کردم

living room with some bright yellow cushions.

اتاق نشیمن خود را با چند کوسن زرد روشن زیبا کنم.

Try zhuzhing up your suit with a coloured tie.

سعی کنید کت و شلوار خود را با یک کراوات رنگی بلند کنید.

She zhuzhed up her cooking by

او پخت و پز خود را با

adding a bit of chilli powder.

اضافه کردن کمی پودر فلفل تند کرد.

You're listening to The

شما در حال گوش دادن به The

English We Speak from BBC

English We Speak از BBC

Learning English, and I'm trying to explain the

Learning English هستید و من سعی می کنم

word 'zhuzh' to Neil!

کلمه 'zhuzh' را به نیل توضیح دهم!

You sneezed again!

دوباره عطسه کردی!

No, I didn't! When you 'zhuzh up'

نه، نداشتم! هنگامی که چیزی را "zhuzh up" می کنید

something, you make something

، با تغییر کمی آن چیزی را

more interesting or attractive

جالب تر یا جذاب تر می کنید

by changing it slightly. So, Neil,

. بنابراین، نیل،

how about a coloured shirt to zhuzh things up?

یک پیراهن رنگی برای اصلاح همه چیز چطور است؟

No, thanks - I prefer to wear black.

نه، ممنون - من ترجیح می دهم مشکی بپوشم.

Come on, Neil, how about some fancy shoes?

بیا، نیل، چند کفش فانتزی چطور؟

Black ones are fine. To be

مشکی ها خوبن

honest, I don't have anything fancy to wear.

راستش را بخواهید هیچ چیز شیکی برای پوشیدن ندارم.

Oh dear... it looks like you

اوه عزیزم... به نظر می رسد

need to zhuzh up your wardrobe, Neil.

باید کمد لباست را مرتب کنی، نیل.

No need - this is a horror-themed party, so

نیازی نیست - این یک مهمانی با تم ترسناک است، بنابراین

just black will be fine.

فقط مشکی خوب خواهد بود.

If you say so, Neil. Bye.

اگر اینطور می گویی، نیل. خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Welcome to The English We

به The English We

Speak with me, Jiaying...

Speak with me، Jiaying...

... and me, Neil.

... و من، Neil خوش آمدید.

Neil! What are you wearing?

نیل! شما چی پوشیدید؟

Is that a tuxedo? Have you got a top hat on?

آیا آن یک تاکسیدو است؟ آیا کلاه بالایی بر سر دارید؟

Well, you said that I should

خوب، شما گفتید که من باید

dress smartly for our online meeting!

برای جلسه آنلاین مان زیبا لباس بپوشم!

Yes, but a tie and shirt would

بله، اما یک کراوات و پیراهن

have been sufficient.

کافی بود.

You're so extra!

شما خیلی اضافی هستید!

Extra what? Extra-cool?

اضافی چی؟ فوق العاده باحال؟

Extra-amazing? All true!

فوق العاده شگفت انگیز؟ همگی صحیح است!

Some call me a fashion icon!

برخی به من می گویند نماد مد!

Your mum calling you a

مادرتان که شما را

fashion icon doesn't count!

نماد مد صدا می کند، حساب نمی شود!

No, Neil, we say someone is

نه، نیل، ما می گوییم کسی

'extra' to mean they are

«اضافی» است، به این معنی که

excessive, over the top or too much.

بیش از حد، بیش از حد یا بیش از حد است.

Wait - so you think this tuxedo

صبر کنید - پس فکر می کنید این لباس پوشیدن

is excessive? That I'm a bit

بیش از حد است؟ اینکه من کمی

extra? I'll go and change into

اضافه هستم؟ من می روم و به

something more comfortable.

چیزی راحت تر تغییر می کنم.

Yes, while you go and change,

بله، در حالی که می روید و تغییر می کنید،

let's listen to these examples.

بیایید به این مثال ها گوش کنیم.

Aunty Joan is so extra.

خاله جون خیلی اضافیه

She keeps asking when we're

مدام می پرسد کی

going to have a second child.

قرار است بچه دومی داشته باشیم.

Lei always sings karaoke and

لی همیشه کارائوکه می خواند و

feels the need to say hello to

احساس می کند که باید به

everyone in the club.

همه افراد باشگاه سلام کند.

He's really extra.

او واقعاً اضافی است.

She's always using such formal language and

او همیشه از چنین زبان رسمی و

over-stressing syllables.

هجاهای تاکیدی بیش از حد استفاده می کند.

She's a bit extra.

او کمی اضافی است.

You're listening to The English

شما در حال گوش دادن به The English

We Speak from BBC Learning

We Speak از BBC Learning

English, and we're talking

English هستید و ما

about the word 'extra'.

در مورد کلمه Extra صحبت می کنیم.

If something or someone is

اگر چیزی یا شخصی

'extra', it means that thing or

«اضافی» باشد، به این معنی است که آن چیز یا

person is a bit excessive or exaggerated.

شخص کمی بیش از حد یا مبالغه آمیز است.

Yes! For example, Rob is a

آره! به عنوان مثال، راب

bit extra when it comes to

در مورد

his obsession with biscuits.

علاقه او به بیسکویت کمی اضافی است.

Exactly - but, Neil, what are

دقیقا-اما نیل

you wearing now?!

الان چی میپوشی؟!

Well - I said I'd put something

خوب - گفتم چیز

more comfortable on - so I

راحت تری بپوشم - بنابراین

thought I'd put on my famous

فکر کردم

flamingo outfit! Do you like it?

لباس فلامینگوی معروفم را بپوشم! آیا آن را دوست دارید؟

I do, but you're so extra!

من انجام می دهم، اما شما خیلی اضافی هستید! می

You know we have a meeting

دانی که ما

with our boss, right?

با رئیسمان جلسه ای داریم، درست است؟

Yes - our boss has a

بله - رئیس ما یک

matching flamingo costume too!

لباس فلامینگوی همسان دارد!

Well, in that case - it sounds like

خوب، در آن صورت - به نظر می رسد که

it's going to be OK.

خوب می شود.

I've also decided I'm going

من همچنین تصمیم گرفته‌ام که

to sing some opera to make

اپرا بخوانم تا

the meeting more fun!

جلسه را سرگرم‌کننده‌تر کنم!

That sounds really extra!

این واقعاً اضافی به نظر می رسد!

Bye, Neil.

خداحافظ نیل

Bye.

خدا حافظ.

Hello, I'm Jiaying. This is

سلام من جیایینگ هستم این

The English We Speak. And hello, I'm Roy.

انگلیسی ما صحبت می کنیم. و سلام، من روی هستم.

Hey Jiaying, I've just bought this new animal

هی جیایینگ، من این جامپر حیوانات جدید را خریدم

jumper! What do you think? It's got a

! شما چی فکر میکنید؟ یک

sparkly unicorn on it! Well, it certainly is

تکشاخ درخشان روی آن است! خوب، مطمئناً

colourful! And you clearly love it.

رنگارنگ است! و شما به وضوح آن را دوست دارید.

I'm not sure I'd wear it,

مطمئن نیستم آن را بپوشم،

but it is nice... ish. Nice fish? What are you talking about?

اما خوب است... زیبا. ماهی خوبه؟ چی میگی تو؟

It's a stunning unicorn,

این یک اسب شاخدار خیره کننده است،

not a nice fish! No, Roy. I said niceish.

نه یک ماهی خوب! نه، روی. گفتم قشنگه

We add the suffix 'ish'

ما پسوند "ish" را

to some adjectives to

به برخی از صفت ها به

mean 'not exactly' or

معنای "نه دقیقا" یا

'less than'. Sometimes we can use 'ish' as a word

"کمتر از" اضافه می کنیم. گاهی اوقات می‌توانیم از «ish» به تنهایی به عنوان یک کلمه استفاده کنیم

on its own - usually

- معمولاً

as an answer. So, when I said 'niceish' - I

به عنوان پاسخ. بنابراین، وقتی گفتم "خوب" -

meant to say that your jumper is OK, but

منظورم این بود که بگویم جامپر شما خوب است، اما

not exactly nice. Wait - so you don't

دقیقاً خوب نیست. صبر کن - پس از

like my jumper? Do you think it looks a

جامپر من خوشت نمیاد؟ به نظر شما

bit unprofessional? Ish! 

کمی غیرحرفه ای به نظر می رسد؟ ایش!

Oh no! I think I need to go and change.

وای نه! فکر می کنم باید بروم و تغییر کنم.

I have a big meeting later on and... I'm

من بعداً یک جلسه بزرگ دارم و ... می

going to buy a new jumper. Let's listen to some

خواهم یک جامپر جدید بخرم.

examples of 'ish' while you buy a jumper.

در حین خرید جامپر، به چند نمونه از "ish" گوش می دهیم.

I didn't love the film, but it was

من فیلم را دوست نداشتم، اما

goodish. It was OK. When she asked me

خوب بود. خوب بود. وقتی او از من پرسید که

if I was OK, I just said 'ish'. I think

آیا حالم خوب است، من فقط گفتم "ایشا". فکر می کنم

she knows I'm not happy. I might be a little

او می داند که من خوشحال نیستم. شاید کمی

late to the meeting, but I should arrive by about 5ish. 

دیر به جلسه برسم، اما باید تا ساعت 5 برسم.

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English. We're talking

از BBC Learning English است. ما

about the expression or suffix 'ish'. We

در مورد عبارت یا پسوند "ish" صحبت می کنیم. می‌توانیم

can add it to some adjectives to mean

آن را به برخی از صفت‌ها به معنای

'not precisely' or use it as a word on its

«نه دقیقاً» اضافه کنیم یا از آن به عنوان یک کلمه به تنهایی استفاده کنیم

own - usually to answer questions. We can also

- معمولاً برای پاسخ به سؤالات. ما همچنین می توانیم

add it to a number to mean it's not

آن را به یک عدد اضافه کنیم به این معنی که

precisely that number.

دقیقاً آن عدد نیست.

For example, time or age. So, I bought a new

مثلاً زمان یا سن. بنابراین، من یک جامپر جدید خریدم

jumper. This one has a beaver playing a

. این یکی بیور دارد که

ukulele on it! Do you think this

روی آن یوکلل بازی می کند! به نظر شما این

one is better? Ish. At the end of the

یکی بهتره؟ ایش در

day, it doesn't matter whether I like your

پایان، مهم نیست که من جامپر شما را دوست دارم

jumper or not. What's important is that

یا نه. آنچه مهم است این است که

you like it. Well, I love it.

شما آن را دوست داشته باشید. خوب، من آن را دوست دارم.

But I think I might change into my suit for

اما فکر می کنم ممکن است برای

that meeting. I want to make a good

آن جلسه کت و شلوارم را عوض کنم. من می خواهم

impression with the new boss.

با رئیس جدید تأثیر خوبی بگذارم.

That's a good idea! Yes - I'll get changed now.

این ایده خوبی است! بله - الان عوض می شوم. آیا

Can you tell everyone I'll be

می توانید به همه بگویید که من

lateish - but I should get to the meeting by 1ish?

دیرتر می شوم - اما باید تا ساعت 1 به جلسه برسم؟

I sure will!

حتما انجام خواهم داد!

Bye, Roy.

خداحافظ، روی.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to The English We Speak.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei…

من فیفی هستم...

…and I'm Rob.

And today, we’re going to use a common word

...و راب هستم.

و امروز، ما از یک کلمه رایج

in a slightly different way.

به روشی کمی متفاوت استفاده می کنیم.

It’s a preposition you’ve no doubt

این حرف اضافه ای است که بدون شک

known for a long time.

برای مدت طولانی می شناسید.

Yes, our word is 'across'.

بله، کلمه ما "در عرض" است.

Of course, you can say things like:

البته می توانید جملاتی از این قبیل بگویید:

Rob is sitting across from me.

راب روبروی من نشسته است.

Or: This food is popular across China.

یا: این غذا در سراسر چین محبوب است.

But what about this:

اما در مورد این چه می شود:

Rob, are you across the plan for tonight’s event?

راب، آیا در برنامه رویداد امشب هستید؟

You’re not asking me if I’m sitting across

شما از من نمی‌پرسید که آیا من روبروی

or on the other side from a plan, are you?

یک طرح نشسته‌ام یا آن طرف، آیا؟

No, when we use 'across' in this way,

نه، وقتی از «در سراسر» به این شکل استفاده می‌کنیم، در

it actually means 'to be familiar with'.

واقع به معنای «آشنا بودن با» است.

If you’re across a plan, you’re familiar with it.

اگر با یک طرح روبرو هستید، با آن آشنا هستید.

You know what you need to know about it.

شما می دانید آنچه را که باید در مورد آن بدانید.

We often talk about being across a subject.

ما اغلب در مورد قرار گرفتن در یک موضوع صحبت می کنیم.

Especially a subject that is complex or changing.

به خصوص موضوعی که پیچیده یا در حال تغییر است.

It indicates you know all the important things

این نشان می دهد که شما همه چیزهای مهم

about the subject.

در مورد موضوع را می دانید.

Let’s listen to some examples to help clarify

بیایید به چند مثال گوش دهیم تا به روشن شدن

how we use it.

نحوه استفاده از آن کمک کنیم.

Professor Zhang is a specialist in the European economy.

پروفسور ژانگ متخصص اقتصاد اروپاست.

He’s across all the latest developments.

او در جریان تمام آخرین تحولات است.

Did you come to last week’s meeting?

آیا به جلسه هفته گذشته آمدید؟

Afraid not, no.

نترس نه

OK, so you’re not across the new plan.

بسیار خوب، بنابراین شما در طرح جدید نیستید.

Let me give you a quick summary.

بگذارید خلاصه ای سریع به شما بدهم.

Pete, I want to make sure you’re across the

پیت، من می‌خواهم مطمئن شوم که

food for tomorrow.

Now, remember two of our guests are vegetarian.

برای فردا غذا می‌خورید.

حالا یادتان باشد دو نفر از مهمانان ما گیاهخوار هستند.

Got it.

فهمیدم.

This is The English We Speak

این The English We Speak

from BBC Learning English.

از BBC Learning English است.

There we are.

ما آنجا هستیم.

I hope you’re now across how  we use this word 'across'.

امیدوارم اکنون متوجه شده باشید که چگونه از این کلمه "در سراسر" استفاده می کنیم.

Yes, you’re across 'across', so to speak!

بله، به اصطلاح، شما در سراسر "در سراسر" هستید!

Anyway, as I was asking earlier, Rob,

به هر حال، همانطور که قبلاً می‌پرسیدم، راب، آیا

are you across the plan for tonight’s event?

در برنامه رویداد امشب هستید؟

That was just an example of

این فقط نمونه ای از

how to use this phrase, right?

نحوه استفاده از این عبارت بود، درست است؟

No, you really don’t know about it?

نه، شما واقعاً از آن خبر ندارید؟

What event?

کدام واقعه؟

This isn’t good.

این خوب نیست

I thought you had sent out all the invitations?

فکر کردم همه دعوتنامه ها را فرستاده ای؟

What are you talking about, Feifei?

چه حرفی میزنی فیفی؟

Oh, just kidding! There’s no event tonight.

اوه، شوخی کردم! هیچ رویدادی امشب وجود ندارد

That’s not funny!

این خنده دار نیست!

Now, getting back to the subject,

اکنون، برای بازگشت به موضوع،

if you want to stay across

اگر می‌خواهید در

all the latest slang English expressions,

تمام آخرین عبارات عامیانه انگلیسی بمانید،

do remember to listen to The English We Speak.

به یاد داشته باشید که به The English We Speak گوش کنید.

Bye.

خدا حافظ.

That really wasn't funny.

واقعا خنده دار نبود

Welcome to The English We

به The English We

Speak with me, Jiaying...

Speak with me خوش آمدید، Jiaying...

... and hello, it's Neil here.

... و سلام، نیل اینجاست.

Oh, yikes - what have you done to your hair?!

اوه، ایکس - با موهایت چه کردی؟! آیا

Don't you like my new hairstyle?

مدل موی جدید من را دوست ندارید؟

Well... err...

خب... اشتباه کردی...

You said 'yikes!' - that normally

تو گفتی "آخه!" - این معمولاً به این

means you're shocked or worried about something -

معنی است که شما در مورد چیزی شوکه یا نگران هستید - آیا

is it my hair?

موهای من است؟

Well, 'yikes!' is also something we say when

خوب، "بله!" همچنین چیزی است که وقتی

we are surprised, and I

تعجب می کنیم می گوییم، و من

was just surprised by your

فقط از مدل موی جدید شما شگفت زده شدم

new hairstyle - but in a good way!

- اما به طرز خوبی!

Hmm, if you say so. When

هوم، اگر شما بگویید. وقتی

someone says 'yikes!' it is an

کسی می‌گوید «شما!» این یک

informal way to express surprise,

روش غیررسمی برای ابراز تعجب،

shock or concern about something. So, Neil, what

شوک یا نگرانی در مورد چیزی است. خب، نیل، چه چیزی

has 'surprised' you about my hair then?

تو را در مورد موهای من "متعجب" کرده است؟

Errr... Well, shall we hear some more examples first?

اره...خب، اول چند مثال دیگه بشنویم؟

Yikes! It's only three weeks

بله! فقط سه هفته

until my exams and I haven't

تا امتحاناتم مونده و

done any revision yet.

هنوز هیچ اصلاحیه ای انجام ندادم.

Yikes! We're stuck in a traffic

بله! ما در ترافیک

jam and our flight leaves in

گیر کرده ایم و پرواز ما

an hour - do you think we'll make it?

یک ساعت دیگر حرکت می کند - فکر می کنید ما موفق خواهیم شد؟

I've got a football match tomorrow,

من فردا یک مسابقه فوتبال دارم

and I haven't done any training. Yikes!

و هیچ تمرینی انجام نداده ام. بله!

This is The English We Speak from BBC Learning

این The English We Speak از BBC Learning

English and we're finding out

English است و ما در حال پیدا کردن

about the word 'yikes!' it's an

کلمه "Yikes" هستیم! این یک

exclamation to express surprise, shock or concern

تعجب برای ابراز تعجب، شوک یا نگرانی

about something. And yikes -

در مورد چیزی است. و yikes -

Neil actually likes my new hairstyle!

نیل در واقع مدل موهای جدید من را دوست دارد!

Why are you so surprised?

چرا اینقدر تعجب کردی؟

I didn't think you'd like red hair.

من فکر نمی کردم شما موهای قرمز را دوست داشته باشید. با

It matches your ... eyes. Only

چشمان شما مطابقت دارد.

kidding, but changing your hair

شوخی است، اما تغییر

colour must have cost a lot of money.

رنگ مو باید هزینه زیادی داشته باشد.

Hmm eighty pounds.

هوم هشتاد پوند

Big yikes! How much!

یقه های بزرگ! چقدر!

Big yikes! That's a more intense version of yikes! -

یقه های بزرگ! این یک نسخه شدیدتر از yikes است! -

but, Neil, it looks good, so

اما، نیل، به نظر خوب است، پس

it's worth it, isn't it?

ارزشش را دارد، اینطور نیست؟

If you say so. Wasn't there a cheaper colour?

اگر شما بگویید. رنگ ارزان تری نداشت؟

No, Neil, there wasn't!

نه، نیل، وجود نداشت!

Bye.

خدا حافظ. می

See ya.

بینمت.

Welcome to The English We

به انگلیسی ما

Speak with me, Jiaying...

با من صحبت می کنیم، جیایینگ...

...and me, Neil. Have you seen

...و من، نیل، خوش آمدید. آیا

that new film about a wizard who

آن فیلم جدید در مورد جادوگری را دیده اید که

makes friends with an ugly horse

با اسبی زشت دوست می شود

that turns into a beautiful unicorn?

که به یک اسب شاخدار زیبا تبدیل می شود؟

Oh yeah! The acting is the definition

اوه بله! بازیگری تعریف

of cringe! The whole film is so cringe!

cringe است! کل فیلم خیلی ترسناک است!

Cringe? What do you mean cringe?

کز کردن؟ منظورت چیه؟

You don't like the film?

شما فیلم را دوست ندارید؟

Don't like it?! That's an

خوشت نمیاد؟! این یک دست

understatement - it was awful.

کم گرفتن است - افتضاح بود.

The actor who played the

بازیگری که نقش جادوگر را بازی می کرد

wizard was really terrible, and

واقعاً وحشتناک بود و

the plot was stupid. We use the

طرح آن احمقانه بود.

word cringe when you want to

وقتی می خواهید

say something is really

بگویید چیزی واقعا

embarrassing and makes us

شرم آور است و باعث

feel uncomfortable. It can be

ناراحتی ما می شود از کلمه cringe استفاده می کنیم. می توان از آن

used as a verb or an adjective.

به عنوان فعل یا صفت استفاده کرد.

So you can say the film made

بنابراین می‌توان گفت که فیلم

you cringe, or the film was cringe.

شما را به هم ریخته است، یا این که فیلم ترسناک بوده است.

Why? It wasn t that bad!

چرا؟ آنقدرها هم بد نبود!

Neil - it was so cliched. The

نیل - خیلی کلیشه ای بود.

acting was over the top, and

بازیگری بیش از حد بود، و

the ugly horse becoming a

اسب زشت تبدیل شدن به یک اسب

beautiful unicorn didn't make

شاخدار زیبا

any sense - it was so cringe!

هیچ معنایی نداشت - خیلی ترسناک بود!

But that s the point of the film -

اما نکته‌ی فیلم همین است - برای این

it was designed to make you

طراحی شده بود که شما را

cringe - it was that kind of

عصبانی کند - این یک نوع

humour! It wasn't trying to be serious!

طنز بود! تلاشی برای جدی بودن نداشت!

Oh, in that case, I didn't get it!

اوه، در آن صورت من متوجه نشدم!

So, actually, if it was intentionally

بنابراین، در واقع، اگر عمداً

cringe, it was quite funny. Let's

خنده دار بود، کاملاً خنده دار بود. بیایید

talk more about things that are

بیشتر در مورد چیزهایی صحبت کنیم که

cringe after these examples.

بعد از این مثال ها ترسناک هستند.

Did you hear that terrible joke

اون جوک وحشتناکی که

he told! It was so cringe!

گفت شنیدی؟ خیلی افتضاح بود!

When my uncle starts dancing -

وقتی عموی من شروع به رقصیدن می کند -

it's really cringe.

واقعاً ترسناک است.

When she told me how she had

وقتی او به من گفت که چگونه

sat in the wrong meeting for

an hour before realising,

قبل از اینکه متوجه شود یک ساعت در جلسه اشتباهی نشسته است،

I cringed.

من به خودم هول کردم.

You're listening to The English

شما در حال گوش دادن به The English

We Speak from BBC Learning

We Speak از BBC Learning

English, and we're talking about

English هستید و ما در مورد

the word 'cringe'. It can be

کلمه "cringe" صحبت می کنیم. می توان از آن

used to describe something

برای توصیف چیزی

or someone that makes you

یا شخصی استفاده کرد که باعث می شود شما

feel embarrassed. You can also say 'cringey',

احساس خجالت کنید. شما همچنین می توانید

as an adjective.

به عنوان یک صفت "cringey" بگویید.

Yes, so you can describe

بله، بنابراین شما می توانید

someone or something as cringe - so like an

کسی یا چیزی را به عنوان یک

embarrassing person or joke.

فرد خجالت آور یا شوخی توصیف کنید.

Yes! Or even an experience.

آره! یا حتی یک تجربه.

What's the most cringe thing

ترسناک ترین چیزی

that's ever happened to you?

که تا به حال برای شما اتفاق افتاده چیست؟

Well, you may be surprised,

خوب، ممکن است تعجب کنید،

but quite few cringey things have happened to me!

اما اتفاقات تلخ کمی برای من افتاده است!

I can imagine! I think your

میتوانم تصور کنم! فکر می‌کنم

most cringey moment is when

تلخ‌ترین لحظه شما زمانی است که با

you arrived at the party

dressed as a giant cucumber!

لباس یک خیار غول‌پیکر به مهمانی رسیدید!

To be fair - I was dressed as a

انصافاً - من لباس

courgette, and I thought it was

کدو سبز پوشیده بودم و فکر می کردم این

a fancy dress party because

یک مهمانی لباس فانتزی است زیرا

you said dress fancily!

شما گفتید فانتزی بپوش!

It was so cringe! I meant

خیلی افتضاح بود! من می خواستم

to wear a fancy suit - it was a wedding.

یک کت و شلوار فانتزی بپوشم - عروسی بود.

Yeah - I cringed a lot. But at

آره - خیلی دلم گرفته اما

least I ended up in lots of photos!

حداقل من به تعداد زیادی عکس رسیدم!

You certainly did!

مطمئناً انجام دادید!

Bye, Neil.

خداحافظ نیل

Bye.

خدا حافظ.