Better Speaking Podcast 🗨️🗣️ How to sound more fluent

I used to play, like, when I was, I don't know, like 10 or 11,

من بازی می‌کردم، مثلاً وقتی که بودم، نمی‌دانم، مثلاً 10 یا 11،

I used to play against the wall, and I was  

روبه‌دیوار بازی می‌کردم، و

playing against her. You know, I don't have anything to lose.

با او بازی می‌کردم. می دانید، من چیزی برای از دست دادن ندارم.

I just have to try to play loose and see  

فقط باید سعی کنم آزادانه بازی کنم و ببینم

what happen out there.

آنجا چه اتفاقی می افتد.

Former Wimbledon winner Conchita Martinez, using English to talk about  

کنچیتا مارتینز، برنده سابق ویمبلدون، از انگلیسی برای صحبت درباره

childhood dreams of becoming a tennis champion.

رویاهای دوران کودکی خود برای قهرمان شدن در تنیس استفاده می‌کند.

And also in the program, Richard Hallows will be 

و همچنین در این برنامه، ریچارد هالوز

with me again, to look at what makes Conchita

دوباره با من خواهد بود تا ببیند چه چیزی باعث می‌شود کونچیتا به‌عنوان

such an effective user of English as an international language.

یک زبان بین‌المللی، کاربر مؤثر انگلیسی باشد.

Richard will also be giving us some  more advice on becoming better speakers.

ریچارد همچنین به ما توصیه‌های بیشتری برای تبدیل شدن به سخنرانان بهتر خواهد داد.

Conchita Martinez is from Spain, but when she became an international 

کونچیتا مارتینز اهل اسپانیا است، اما وقتی یک ستاره بین المللی

tennis star, she needed to speak English.

تنیس شد، نیاز داشت انگلیسی صحبت کند.

In this clip, she remembers how, as a young girl, she practised tennis by hitting a ball  

در این کلیپ، او به یاد می‌آورد که چگونه به عنوان یک دختر جوان، با زدن یک توپ

up against the wall, and she imagined she was playing against famous tennis stars.  

به دیوار، تنیس تمرین می‌کرد و تصور می‌کرد در حال بازی با ستاره‌های مشهور تنیس است.

Players like Martina Navratilova. In 1994, her dream came true, and she faced her childhood heroine  

بازیکنانی مانند مارتینا ناوراتیلووا. در سال 1994، رویای او به حقیقت پیوست و او با قهرمان دوران کودکی خود

Martina Navratilova, at Wimbledon, in the women's final. Conchita spoke to the international press  

مارتینا ناوراتیلووا، در ویمبلدون، در فینال زنان روبرو شد. کونچیتا قبل از مسابقه با مطبوعات بین المللی   صحبت کرد

before the match.

.

I used to play, like, when I was, I don't know, like 10 or 11, I used to play against  

من بازی می کردم، مثلاً وقتی که بودم، نمی دانم، مثل 10 یا 11 سالگی، با

the wall and I was playing against her, you know, I don't have anything to lose,

دیوار بازی می کردم و با او بازی می کردم، می دانید، من چیزی برای از دست دادن ندارم،

I just have to try to play loose and see what happen out there.

فقط باید سعی کنیم آزادانه بازی کنیم و ببینیم آنجا چه اتفاقی می افتد.

Conchita speaks English very well, but what's  

کونچیتا انگلیسی را خیلی خوب صحبت می‌کند، اما

she doing that makes her such a good communicator in English?

او چه کاری انجام می‌دهد که او را به یک ارتباط خوب در زبان انگلیسی تبدیل می‌کند؟

What's her secret to better speaking?  

راز او برای بهتر صحبت کردن چیست؟

And with me again in the studio is teacher and teacher trainer Richard Hallows. 

و دوباره با من در استودیو، ریچارد هالووز، معلم و مربی معلم است.

Hello Richard.

سلام ریچارد.

Hello Callum.

سلام کالوم

Before we hear some advice from Richard, let's listen again to  

قبل از شنیدن توصیه‌هایی از ریچارد، بیایید دوباره به سخنان

Conchita Martinez.

کونچیتا مارتینز گوش کنیم.

I used to play, like, when I was, I don't know, like 10 or 11, I used to play  

من قبلاً بازی می‌کردم، مثلاً وقتی که بودم، نمی‌دانم، مثل 10 یا 11 سالگی،

against the wall, and I was playing against her. You know, I don't have anything to lose,

با دیوار بازی می‌کردم و با او بازی می‌کردم. می دانید، من چیزی برای از دست دادن ندارم،

I just have to try to play loose and see what happen out there.

فقط باید سعی کنم آزادانه بازی کنم و ببینم آنجا چه اتفاقی می افتد.

So not a very clear recording, er, there, Richard, I apologise for that,

پس ضبط خیلی واضحی نیست، اوه، ریچارد، من بابت آن عذرخواهی می کنم،

but is she a clear speaker?

اما آیا او یک گوینده واضح است؟

I think Conchita, I think she obviously she speaks quite well,

من فکر می‌کنم کونچیتا، فکر می‌کنم واضح است که او کاملاً خوب صحبت می‌کند،

but I think she sounds better because she has certain kind of tricks that she uses.

اما فکر می‌کنم صدایش بهتر است زیرا ترفندهای خاصی دارد که استفاده می‌کند.

Tricks. What  do you mean by that?

ترفندها منظورتان از آن چیست؟

She uses lots of fillers and hesitation devices. Well, for example, when  

او از پرکننده‌ها و دستگاه‌های تردید زیادی استفاده می‌کند. خوب، برای مثال، وقتی

she's speaking she says 'like' quite a lot, and um , 'er' quite a lot, and 'you know'.

او در حال صحبت است، خیلی زیاد می‌گوید «لایک»، و «اوم»، خیلی زیاد، و «می‌دانی».

Now these words don't have any meaning in themselves,

اکنون این کلمات به خودی خود معنایی ندارند،

but they're very useful to make yourself sound more fluent,

اما برای اینکه خود را روان تر و با اعتماد به نفس تر جلوه دهید بسیار مفید هستند

um, and confident.

.

So, um, if you're speaking and, um, you want to, um, give the, um, impression that  

بنابراین، اوم، اگر دارید صحبت می‌کنید و می‌خواهید، اوم، این تصور را ایجاد کنید که

you're fluent, do you use these things like 'er' and 'um 'and that kind?

مسلط هستید، آیا از مواردی مانند «ار» و «اوم» و این‌جوری استفاده می‌کنید؟

Obviously, you're exaggerating,

بدیهی است که شما اغراق می‌کنید، و

you're making that you're using this  quite a lot. If you use these fillers,

باعث می‌شوید که از این بسیار استفاده کنید . اگر از این پرکننده‌ها،

hesitation devices, too much, it can actually sound quite irritating.

دستگاه‌های تردید، بیش از حد استفاده کنید، در واقع می‌تواند کاملاً آزاردهنده به نظر برسد.

Right, so they are good things to  

درست است، بنابراین آنها چیزهای خوبی هستند که می‌توانید از

use to make you sound natural, but don't overdo it.

آنها برای طبیعی جلوه دادن استفاده کنید، اما زیاده روی نکنید.

Not too much.

نه خیلی زیاد.

I used to play, like, when I was, I don't know,

من قبلاً بازی می‌کردم، مثلاً وقتی که بودم، نمی‌دانم،

like 10 or 11, I used to play against the wall and I was playing against her.

۱۰ یا ۱۱ ساله بودم، روی دیوار بازی می‌کردم و مقابل او بازی می‌کردم.

Um, I think there are some particular places we might think about where you could incorporate  

اوم، من فکر می‌کنم مکان‌های خاصی وجود دارد که می‌توانیم درباره آن‌ها فکر کنیم

where you could use this this 'er' sound and think about the the extra sound that it makes.  

که می‌توانید از این صدای «ار» استفاده کنید و درباره صدای اضافی که می‌سازد فکر کنید.

Let me, let me give you an example. Maybe that's not very clear. If I'm giving my opinion, for example,

بگذارید یک مثال بزنم. شاید خیلی واضح نباشد. برای مثال، اگر نظرم را بگویم،

I might use, um, the expression 'I think'. Now, to give myself some time to think about my opinion.

ممکن است از عبارت "من فکر می کنم" استفاده کنم. حالا، به خودم فرصت بدهم تا درباره نظرم فکر کنم.

I could say 'I think, er', and there's a very strong 'ker' sound there. Make yourself sound very natural.

می‌توانم بگویم «فکر می‌کنم، اوه»، و صدای «کر» بسیار قوی در آنجا به گوش می‌رسد. خود را بسیار طبیعی جلوه دهید.

Right, so, so you're sort of

درست است، بنابراین شما به نوعی

linking the words and the ideas together, and that sounds natural unless it's  

کلمات و ایده‌ها را به یکدیگر مرتبط می‌کنید، و این طبیعی به نظر می‌رسد، مگر اینکه به

giving yourself thinking time.

خودتان وقت فکر کردن بدهید.

If I were giving you some advice, maybe I could say 'If I were you, I'd, er,'

اگر من به شما توصیه می‌کردم، شاید می‌توانستم بگویم «اگر جای شما بودم، می‌گفتم»

and we have that 'der' sound. Very very natural, very confident sounding.

و صدای «در» را داریم. بسیار بسیار طبیعی، صدای بسیار مطمئن.

And this sound itself, 'uh'  

و خود این صدا، «اوه»

is, is, is common in, in many parts of English isn't it?

در بسیاری از بخش‌های انگلیسی رایج است، اینطور نیست؟

It's common in many languages, in fact, but not all languages,

در واقع در بسیاری از زبان‌ها رایج است، اما نه همه زبان‌ها،

but yes, in English, and we use it a lot, um, so Conchita's talking about 'I had to practise,  

اما بله، در انگلیسی، و ما خیلی از آن استفاده می‌کنیم، اوم، بنابراین کونچیتا در مورد «باید تمرین می‌کردم،  می‌دانی

you know', 'It was difficult, you know' and this 'you know', it doesn't mean anything, but it just makes her

» صحبت می‌کند، «مشکل بود، می‌دانی.» و این «می‌دانی» معنایی ندارد، اما فقط باعث می‌شود

sound, again, more confident, more fluent.

صدایش، دوباره، مطمئن‌تر، روان‌تر شود.

And again, that 'uh' sound.

و دوباره، آن صدای "اوه".

What are other examples of where we use this 'uh' sound?

مثال‌های دیگری برای استفاده از این صدای "اوه" چیست؟

Okay, the 'uh' sound is, um, not the 'er', but the 'uh' is the most common  

بسیار خوب، صدای "اوه"، "اوه" نیست، اما "اوه" رایج ترین

sound in English, uh, we use it all the time. If there's one, one sound which, um, people should learn when  

صدا در انگلیسی است، اوه، ما همیشه از آن استفاده می کنیم. اگر یک صدا وجود داشته باشد که، امم، مردم باید وقتی که

they're speaking English it's this, it's this 'uh' sound. For example, she says 'and I was, like, playing her',  

انگلیسی صحبت می کنند یاد بگیرند، این صدای «اوه» است. به عنوان مثال، او می‌گوید "و من مثل اینکه او را بازی می‌کردم"،

so instead of saying 'and', she says  'un'. Instead of saying 'was' she says 'wuz',  

بنابراین به جای گفتن "و"، می‌گوید "un". به جای گفتن «بود» می‌گوید «وز»،

and instead of saying 'her' she says 'huh'.

و به جای «او» می‌گوید «هه».

No, is that that lazy speech? Some people might say that's  

نه، آیا آن سخنرانی تنبل است؟ برخی از افراد ممکن است بگویند که

not speaking properly.

به درستی صحبت نمی‌کند.

Er, no, not at all, it's the correct way to speak. If you don't use the 'uh' sound,

نه، نه، این روش صحیح صحبت کردن است. اگر از صدای «اوه» استفاده نکنید،

you're going to find your speech much slower. It's going to be more difficult because you have  

گفتار خود را بسیار کندتر خواهید یافت. دشوارتر خواهد بود زیرا باید

to pronounce every word very correctly using your mouth, moving your mouth a lot. It's how we speak in English.

با استفاده از دهان خود هر کلمه را بسیار درست تلفظ کنید و دهان خود را زیاد حرکت دهید. اینگونه است که ما به انگلیسی صحبت می کنیم.

So it's a very weak sound which helps you be more, more, more fluent when you're speaking.

بنابراین صدای بسیار ضعیفی است که به شما کمک می‌کند هنگام صحبت کردن، بیشتر، بیشتر و روان‌تر باشید.

Mm. It helps often if you think about when you learn some, a grammar, um, structure, for example, think about when you  

مم معمولاً اگر به این فکر کنید که وقتی بعضی چیزها را یاد می‌گیرید، مثلاً یک گرامر، امم، ساختار، به این فکر کنید که

compare two things and we say 'taller than', but when we're speaking very quickly we say 'taller thun', so  

دو چیز را با هم مقایسه می‌کنید و ما می‌گوییم «بلندتر از»، اما وقتی خیلی سریع صحبت می‌کنیم، می‌گوییم «بلندتر از» '، بنابراین

I, I think for example, Callum, I'm, I'm one meter 70, and how tall are you?

من، مثلاً فکر می‌کنم، کالوم، من، یک متر 70 هستم، و قد شما چقدر است؟

Um, I've no idea in the metric,  

اوم، من هیچ ایده ای در مورد معیار ندارم،   می

I know I'm five foot, five foot eight and a half.

دانم که پنج پا، پنج فوت هشت و نیم هستم.

Ok, so I think you're about one seven five or something.

خوب، پس من فکر می کنم شما در حدود یک هفت پنج یا چیزی بیشتر هستید.

Oh I see, so, so, um, you're taller than I am.

اوه می بینم، پس، پس، اوم، تو از من بلندتر هستی.

Yeah, yeah, yeah. I'm taller than you.

آره، آره، آره من بلندتر از تو هستم.

Okay 'taller thun. taller thun'.

باشه تون بلندتر قد بلندتر.

It's, it's, uh, it's not 'taller than', it's 'taller  thun'

این، اوه، "بلندتر از" نیست، "

Yeah, look how difficult it is to say 'taller than',

when compared to 'taller thun' and it's what people really say: that's the important point.

بلندتر از" است. .

So apart from this weak sound, this 'uh' sound, any other particular pronunciation points you, er, you would like  

بنابراین، جدا از این صدای ضعیف، این صدای "اوه"، هر تلفظ خاصی به شما اشاره می کند، آیا می خواهید

to draw our attention to?   

توجه ما را به آن جلب کنید؟

Yeah, Conchita loses the 't' on the end of some of her words, uh, which again is, is

آره، کونچیتا "t" را در انتهای برخی از کلماتش از دست می دهد، اوه، که باز هم این کار

the correct thing to do in, in certain situations, uh, she says um, 'see what happens out there', not  

درست است، در موقعیت های خاص، او می گوید اوم، "ببین چه اتفاقی می افتد آنجا"، نه

'see what happens out there', which is much more difficult to say, so again, by losing certain sounds,

«ببینم آنجا چه اتفاقی می‌افتد»، که گفتن آن بسیار دشوارتر است، بنابراین دوباره با از دست دادن برخی صداها،

she makes her speech more fluent.

گفتار خود را روان‌تر می‌کند. می

You know I don't have anything to lose, I just have to try to play  

دانی که من چیزی برای از دست دادن ندارم، فقط باید سعی کنم

loose and see what happen out there.

آزادانه بازی کنم و ببینم آنجا چه اتفاقی می افتد.

So, thank you very much once again Richard Hallows.

بنابراین، یک بار دیگر از شما بسیار سپاسگزارم ریچارد هالوز. ممنون

Thanks Callum.

کالوم

Sometimes we use noises, rather than words, to hesitate. Such hesitation  

گاهی اوقات برای تردید از صداها استفاده می کنیم تا از کلمات. چنین تردیدی

varies from one language to another. This is what they do in Somali.

از زبانی به زبان دیگر متفاوت است. این کاری است که آنها در سومالی انجام می دهند.

'In, in' or 'an, an'.

"در، در" یا "یک، یک".

It's what our people use, so even if they speak in, in different languages, so 'in' or 'an', it's the  

این همان چیزی است که مردم ما از آن استفاده می‌کنند، بنابراین حتی اگر به زبان‌های مختلف صحبت می‌کنند، بنابراین «in» یا «an»

best word for us to feel the hesitations.

بهترین کلمه برای ما برای احساس تردید است.

As we said, in English, we use the sound 'hmm', or  

همانطور که گفتیم، در انگلیسی، ما از صدای «هوم» یا

'er', but as Richard warned me, if we overuse these sounds we can sound the very opposite of fluent.

«ار» استفاده می‌کنیم، اما همانطور که ریچارد به من هشدار داد، اگر بیش از حد از این صداها استفاده کنیم، می‌توانیم کاملاً مخالف صدای روان به نظر برسیم.

So, what else can we say to give ourselves time to think when we're speaking?

بنابراین، چه چیز دیگری می‌توانیم بگوییم تا زمانی که در حال صحبت کردن هستیم به خود فرصت فکر کردن بدهیم؟

Listen to this conversation. A man is asked a question about Shakespeare and his plays. He needs  

به این گفتگو گوش دهید. از مردی سؤالی درباره شکسپیر و نمایشنامه‌هایش پرسیده می‌شود. او به

a bit of time to think of the answer. What phrases does he use to give himself that time to think?

کمی زمان نیاز دارد تا به پاسخ فکر کند. او از چه عباراتی استفاده می‌کند تا به خود فرصت فکر کردن بدهد؟ آیا

Are you interested in Shakespeare?

به شکسپیر علاقه دارید؟

Uh, yeah. Um, yes, I suppose I'm sort of interested.

اوه، آره اوم، بله، فکر می کنم یک جورهایی علاقه مند هستم.

Um, yup, you know, he's a great playwright, um, yeah, yeah, I suppose I, no, I, I am, I, I am interested.  

اوم، بله، می دانید، او نمایشنامه نویس بزرگی است، اوم، آره، آره، گمان می کنم من، نه، من، من، من، علاقه مندم. به

That man sounded like he needed time to think, and he used certain phrases to  

نظر می رسید که آن مرد به زمان نیاز دارد تا فکر کند، و از عبارات خاصی استفاده کرد تا به

give himself time. He certainly uses  'uh'. He also used the phrase 'you know'. 

خودش وقت بدهد. او مطمئناً از «اوه» استفاده می‌کند. او همچنین از عبارت "می دانی" استفاده کرد.

Another very common spoken English  expression used by that man was 'sort of'. Listen again.

یکی دیگر از عبارت‌های بسیار رایج انگلیسی که توسط آن مرد استفاده می‌شد، «نوعی» بود. دوباره گوش کن. آیا

Are you interested in Shakespeare?

به شکسپیر علاقه دارید؟

Uh, yeah. Um, yes, I suppose I'm sort of interested.

اوه، آره اوم، بله، فکر می کنم یک جورهایی علاقه مند هستم.

Um, yup, you know, he's a great playwright, um, yeah, yeah, I suppose I, no, I, I am, I, I am interested.  

اوم، بله، می دانید، او نمایشنامه نویس بزرگی است، اوم، آره، آره، گمان می کنم من، نه، من، من، من، علاقه مندم.

Now here's another useful tip for giving yourself time when speaking English. If you're asked a  

اکنون این نکته مفید دیگری برای وقت گذاشتن به خودتان هنگام صحبت کردن انگلیسی است. اگر سؤالی از شما پرسیده شد

question, then you can just repeat it before you answer it. This man does something similar. 

، می‌توانید قبل از اینکه به آن پاسخ دهید، آن را تکرار کنید. این مرد هم کاری مشابه انجام می دهد.

He's asked a rather tricky question about men's clothes. What does it mean when a man wears a suit?  

او یک سوال نسبتاً پیچیده درباره لباس‌های مردانه پرسیده است. وقتی مردی کت و شلوار می پوشد یعنی چه؟

Listen to how he answers this.

گوش کنید که او چگونه به این پاسخ می دهد.

And ultimately what do you think the suit represents?

و در نهایت به نظر شما کت و شلوار نشان دهنده چه چیزی است؟

Oh dear.

اوه عزیزم.

In your terms, how do you think it defines a person?

به قول شما، فکر می‌کنید چگونه یک فرد را تعریف می‌کند؟

Um, I think that the suit can, um, take away,

اوم، من فکر می کنم که کت و شلوار می تواند، اوم،

um, it's a very good question. What  does a suit define? I don't know.

اوم، اوم، سوال بسیار خوبی است. کت و شلوار چه چیزی را تعریف می‌کند؟ من نمی دانم.

That's another very good way to answer a difficult question, or to give yourself time to think. The man  

این یکی دیگر از راه‌های بسیار خوب برای پاسخ دادن به یک سؤال دشوار است، یا اینکه به خودتان فرصت فکر کردن بدهید. مرد

said, 'Hmm, that's a very good question', and then he repeated the question. Let's hear it again.  

گفت: «هوم، این سؤال خیلی خوبی است» و سپس سؤال را تکرار کرد. بیایید دوباره آن را بشنویم.

And ultimately what do you think the suit represents?

و در نهایت فکر می‌کنید کت و شلوار چه چیزی را نشان می‌دهد؟

Oh dear.

اوه عزیزم.

In your terms, how do you think it defines a person?

به قول شما، فکر می‌کنید چگونه یک فرد را تعریف می‌کند؟

Um, I think that the suit can, um, take away, um, it's a very good question. What does a suit define? I don't know.

اوم، من فکر می کنم که کت و شلوار می تواند، اوم، اوم، اوم، سوال بسیار خوبی است. کت و شلوار چه چیزی را تعریف می کند؟ من نمی دانم.

Now before we go today, if you didn't quite catch all of

حالا قبل از اینکه امروز برویم، اگر همه

Richard's better speaking tips, don't  worry: here's a chance to hear them again.

نکات صحبت کردن بهتر ریچارد را کاملاً متوجه نشدید، نگران نباشید: این فرصتی است که دوباره آنها را بشنوید.

You'll sound more natural and fluent when speaking English, if you use hesitation devices and phrases which

اگر از ابزارها و عباراتی استفاده کنید که به شما فرصت فکر کردن می‌دهد، هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی، طبیعی‌تر و روان‌تر به نظر خواهید رسید

give you time to think: noises like 'mm', phrases like 'you know' and 'sort of'.

: صداهایی مانند «mm»، عباراتی مانند «می‌دانی» و «نوعی».

When she's speaking, she  

وقتی صحبت می‌کند،

says 'like' quite a lot, and, um, 'er' quite a lot and 'you know'. Now these words don't have any meaning  

خیلی زیاد می‌گوید «لایک»، و خیلی زیاد «ارو» و «می‌دانی». حالا این کلمات

in themselves, but they're very useful to make yourself sound more fluent, um, and confident.

به خودی خود معنایی ندارند، اما برای اینکه خودتان روان تر و با اعتماد به نفس تر به نظر برسید بسیار مفید هستند. از

Use the hesitation noise 'er' with set  phrases like 'If I were you, I'd um'

صدای تردید «ار» با عباراتی مانند «اگر جای شما بودم، اوم» استفاده کنید،

If you're asked a question, you can give yourself time to think, by repeating the question or saying  

اگر سؤالی از شما پرسیده شد، می‌توانید با تکرار سؤال یا گفتن   «سوال خوبی است» به خود فرصت فکر کردن بدهید.

'That's a good question'.

.

In your terms, how do you think it defines a person?   

به قول شما، فکر می‌کنید چگونه یک فرد را تعریف می‌کند؟

Um, I think that the suit can, um, take away, um, it's a very good question. What does a suit define? I don't know.

اوم، من فکر می کنم که کت و شلوار می تواند، اوم، اوم، اوم، سوال بسیار خوبی است. کت و شلوار چه چیزی را تعریف می کند؟ من نمی دانم.