Learn some wedding vocabulary in part 1 of "The Case of the Missing Ring"

>> Narrator Welcome to the Inspector Stone mysteries,

>> راوی به اسرار Inspector Stone،

The Case of the Missing Ring, brought to you by BBC Learning English.

The Case of the Missing Ring که توسط BBC Learning English برای شما آورده شده است، خوش آمدید.

Episode 1

قسمت 1

The Wedding Party.

جشن عروسی.

In this episode, you will learn these words in English: groom, bride,

در این قسمت این کلمات را به زبان انگلیسی خواهید آموخت: groom, bride,

bride's mother, bridesmaid, and the best man.

bride's mother, bridesmaid, the best man.

Let the show begin.

بگذارید نمایش شروع شود.

[Telephone rings]

[تلفن زنگ می زند]

[Nail clippers]

[ناخن گیر]

>> Inspector [Telephone answerphone message] I can't answer the phone right now, I'm cutting my toenails.

>> بازرس [پیام پاسخگوی تلفنی] در حال حاضر نمی توانم به تلفن پاسخ دهم، ناخن های پایم را می کشم.

Please leave a message.

لطفا پیام بگذارید

>>Best man Inspector Stone, you have to help us!

>> بهترین مرد بازرس استون، شما باید به ما کمک کنید!

My brother's getting married in three hours' time but the ring

برادرم سه ساعت دیگر ازدواج می کند اما

has gone missing. We need you here now!

حلقه گم شده است. ما الان اینجا به شما نیاز داریم!

>> Inspector Not another crime! Why can't I just cut my toenails!

>> بازرس جرم دیگری نیست! چرا نمی توانم ناخن های پایم را کوتاه کنم!

[Sound of Inspector travelling to the wedding]

[صدای بازرس در حال سفر به عروسی]

>> Crowd Ahhhhh, Inspector Stone… He leaves no stone…

>> جمعیت آهههه، بازرس استون... او سنگی باقی نمی گذارد...

>> Inspector Unturned – yes I know, thank you.

>> بازرس بدون حرکت - بله می دانم، متشکرم.

 [Thinking] Let's start by looking for the best man.

[تفکر] بیایید با جستجوی بهترین مرد شروع کنیم.

He's usually a friend or relative of the man who gets married.

او معمولاً دوست یا خویشاوند مردی است که ازدواج می کند.

He helps to organise the wedding.

او به سازماندهی عروسی کمک می کند.

Where's the best man?

بهترین مرد کجاست؟

>> Best man I'm the best man.

>> بهترین مرد من بهترین مرد هستم.

Please Inspector, you've got to help me.

لطفا بازرس، شما باید به من کمک کنید.

The ring is missing. It cost£5,000

حلقه گم شده است. 5000 پوند

>> Inspector [Thinking] £5,000. I think I hate these people already. Still, I needed to meet all

>> Inspector [Thinking] 5000 پوند هزینه داشت. من فکر می کنم از این افراد متنفرم. با این حال، من نیاز داشتم که

the people at the wedding. They were all suspects.The next on my list was the groom 

همه مردم را در عروسی ملاقات کنم. همه آنها مظنون بودند. نفر بعدی در لیست من داماد بود

– he's the man who gets married. Where's the groom?

- او مردی است که ازدواج می کند. داماد کجاست؟

>> Groom I'm the groom. Please Inspector, the wedding is in two hours. You must find the ring.

>> داماد من داماد هستم. لطفا بازرس، عروسی دو ساعت دیگر است. باید حلقه را پیدا کنی

>> Inspector [Thinking] Hmmm, he's a bit strange… And

>> بازرس [در حال فکر] هوم، او کمی عجیب است... و

who's crying? Ahh, it's that woman in white.

چه کسی گریه می کند؟ آه، آن زن سفیدپوش است.

Now who or what has made her cry?

حالا چه کسی یا چه چیزی او را به گریه انداخته است؟

Who are you and why are you wearing white?

تو کی هستی و چرا سفید پوشیده ای؟

>> Bride [Upset but surprised at the question] I'm the bride of course!

>> عروس [از این سوال ناراحت اما متعجب] البته من عروس هستم!

>> Inspector [Thinking] Ahh, the bride

>> بازرس [تفکر] آه، عروس

 – so this is the woman who is getting married,

- پس این زنی است که ازدواج می کند،

hmm – I can see she's going to be a problem.

هوم - می بینم که او مشکل ساز خواهد شد.

>> Bride So how will you find my wedding ring?

>> عروس پس چگونه حلقه ازدواج من را پیدا خواهید کرد؟

>> Inspector [Thinking] Just as I thought: she's asking

>> Inspector [Thinking] همانطور که فکر می کردم: او

difficult questions already. Perhaps her mother is nicer.

قبلاً سؤالات دشواری می پرسد. شاید مادرش خوب تر باشد.

Where is the mother of the bride?

مادر عروس کجاست؟

>> Mother I am that person Inspector. I am the mother of the bride. Can I help you?

>> مادر من آن شخص بازرس هستم. من مادر عروس هستم. میتونم کمکتون کنم؟

>> Inspector [Thinking] At last: the mother of the bride –

>> بازرس [تفکر] بالاخره: مادر عروس -

that's the mother of the woman who is getting married. Always start with the boss.

این مادر زنی است که در حال ازدواج است. همیشه از رئیس شروع کنید.

Do you know where the ring is?

آیا می دانید حلقه کجاست؟

>> Mother Oh, Inspector, don't waste time with me, you should talk to the groom. He owes the best

>> مادر آه، بازرس، وقتت را با من تلف نکن، باید با داماد صحبت کنی. او

man £5,000.

5000 پوند به بهترین مرد بدهکار است.

>> Inspector [Thinking] Hmmm, the woman is clearly mad… but that's a bit strange –

>> بازرس [در حال فکر] هوم، زن به وضوح دیوانه است... اما این کمی عجیب است

the groom has to pay £5,000 to the best man, and the missing ring is worth exactly

- داماد باید 5000 پوند به بهترین مرد بپردازد، و حلقه گم شده دقیقاً

£5,000?!

5000 پوند ارزش دارد؟!

[Thunderstorm]

[رعد و برق]

[Thinking] It's time to speak to the groom… Hey groom, come here!

[فکر کردن] وقت آن است که با داماد صحبت کنیم... هی داماد، بیا اینجا!

>> Groom What's the matter Inspector?

>> داماد چه خبر است بازرس؟

>> Inspector [Thinking] What's the matter? Who's asking

>> بازرس [تفکر] مسئله چیست؟ چه کسی

the questions here? Don't you think it seems like a strange time

اینجا سوال می پرسد؟ فکر نمی کنید

to get married, when you have a £5,000 debt?

زمانی که 5000 پوند بدهی دارید برای ازدواج زمان عجیبی به نظر نمی رسد؟

>> Groom I don't know what you are talking about. Listen Inspector, you must find the ring:

>> داماد من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید. گوش کن بازرس، باید حلقه را پیدا کنی:

I have to get married today. You should speak to the bridesmaid. She is in love with me, and

امروز باید ازدواج کنم. باید با ساقدوش صحبت کنی او عاشق من است و

I think she took the ring to stop the wedding.

فکر می کنم او حلقه را برداشته تا عروسی را متوقف کند.

>> Inspector [Thinking] What's going on here? The bridesmaid – the friend or relative of the bride who looks

>> بازرس [در حال فکر] اینجا چه خبر است؟ ساقدوش - دوست یا خویشاوند عروس که

after her at the wedding – wants to marry the groom. Well, that is confusing!

در عروسی از او مراقبت می کند - می خواهد با داماد ازدواج کند. خب این گیج کننده است!

Maybe I will speak to the bridesmaid, but you haven't…

شاید من با ساقدوش صحبت کنم، اما تو نگفتی...

Inspector! Inspector! There's something I have to tell you… In private.

بازرس! بازرس! چیزی هست که باید به شما بگویم... در خصوصی.

>> Inspector [Thinking] Oh no not the bride again.

>> بازرس [تفکر] اوه نه دوباره عروس نیست.

What's happened now? Come with me and tell me what you need to

الان چی شده؟ با من بیا و آنچه را که باید به

tell me.

من بگویی به من بگو.

>> Bride My mother's never liked the groom – she doesn't think he is good enough for me. She

>> عروس مادر من هرگز داماد را دوست نداشت - او فکر نمی کند که او به اندازه کافی برای من خوب باشد.

is always saying how they're too small, or too… 

او همیشه می گوید که آنها خیلی کوچک هستند، یا خیلی...

>> Inspector [Thinking] Hmm, that is very strange. My

>> بازرس [فکر می کند] هوم، این خیلی عجیب است.

own mother-in-law – the mother of my wife – is just the same…

مادرشوهر خودم - مادر همسرم - همینطور است...

She doesn't think the groom is good enough for her daughter…

او فکر نمی‌کند داماد برای دخترش خوب است...

>> Bride …My mother wants me to marry the best man but he is a bad man! You should ask him about

>> عروس… مادرم می‌خواهد با بهترین مرد ازدواج کنم، اما او یک مرد بد! باید از او درباره

his racing horse. [Sound of a horse neighing]

اسب مسابقه اش بپرسید. [صدای ناله اسب]

>> Inspector [Thinking] Hmm, a horse that races.

>> بازرس [تفکر] هوم، اسبی که مسابقه می دهد.

Well, I haven't learnt much so far… except some very useful new English words.

خوب، من تا به حال چیز زیادی یاد نگرفته ام... به جز چند کلمه جدید انگلیسی بسیار مفید.

Let's see…

بیایید ببینیم…

So, the bridesmaid (that's the friend of the bride) loves the groom (that's the man

بنابراین، ساقدوش عروس (که دوست عروس است) داماد را دوست دارد (آن مردی است

who is getting married), the bride's mother (or mother of the bride) wants her daughter to

که ازدواج می‌کند)، مادر عروس (یا مادر عروس) می‌خواهد دخترش

marry the best man (who is a friend or relative of the man getting married), the groom (that's

با بهترین مرد ازدواج کند. دوست یا خویشاوند مردی که ازدواج می کند)، داماد (

the man getting married) owes £5,000, the bride hates the best man and now there is

این مردی است که ازدواج می کند) 5000 پوند بدهکار است، عروس از بهترین مرد متنفر است و حالا

a racing horse!!! [Sound of a horse neighing)

اسب مسابقه ای وجود دارد!!! [صدای ناله اسبی)

>> Inspector [Thinking] These people are all crazy. Who's

>> بازرس [در حال فکر] این افراد همه دیوانه هستند. چه کسی

telling the truth? Who stole the ring and what will happen next?

حقیقت را می گوید؟ چه کسی انگشتر را دزدید و بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟

>> Narrator So what is the truth? Who loves who?

>> راوی پس حقیقت چیست؟ چه کسی کی را دوست دارد؟

And why does this episode have a horse in it? Find out next time when Inspector Stone continues

و چرا این قسمت یک اسب در خود دارد؟ دفعه بعد متوجه شوید که بازرس استون به

his investigations into the case of the missing ring.

تحقیقات خود در مورد حلقه گم شده ادامه می دهد.