Shift work linked to depression: BBC News Review

Could when you work lead to anxiety and depression? A new study says yes.

آیا زمانی که کار می کنید می تواند منجر به اضطراب و افسردگی شود؟ یک مطالعه جدید می گوید بله.

This is News Review from BBC Learning English.

این بررسی خبری از آموزش انگلیسی BBC است.

I'm Neil. And I'm Beth.

من نیل هستم. و من بث هستم.

Make sure you watch to the end to learn vocabulary to talk about this story.

برای یادگیری واژگان برای صحبت در مورد این داستان حتما تا آخر تماشا کنید.

Don't forget to subscribe to our channel, like this video

فراموش نکنید که در کانال ما مشترک شوید، این ویدیو را لایک کنید

and try the quiz on the website.

و مسابقه وب سایت را امتحان کنید.

Now, the story.

حالا داستان

People who start work

افرادی که کار خود را

outside of the regular nine to five

خارج از 9 تا 5 ساعت معمولی شروع می کنند،

are at a higher risk of

بیشتر در معرض خطر

poor mental health.

سلامت روانی ضعیف هستند.

A new study of UK workers

یک مطالعه جدید روی کارگران بریتانیایی

has found that those who work shifts are more likely to suffer

نشان می‌دهد کسانی که در شیفت کار می‌کنند بیشتر

from anxiety and depression. Smoking, lack of

از اضطراب و افسردگی رنج می‌برند. استعمال دخانیات، کم

sleep and exercise are more common among shift workers. In the study,

خوابی و ورزش در بین کارگران شیفتی شایع تر است. در این مطالعه،

shifts are defined as work that starts outside of the typical nine to five.

شیفت کاری به عنوان کاری که خارج از 9 تا 5 معمولی شروع می شود، تعریف می شود.

You've been looking at the headlines,

به تیترها نگاه می کردی،

Beth. What's the vocabulary?

بث. واژگان چیست؟

We have: tied to,

ما داریم: گره خورده به،

after all and odd.

بعد از همه و عجیب و غریب.

This is News Review from BBC Learning English.

این بررسی خبری از آموزش انگلیسی BBC است.

Let's have a look at our first headline.

بیایید نگاهی به تیتر اول خود بیندازیم.

This is from Mirage News.

این از میراژ نیوز است.

Shift work tied to depression and anxiety, lifestyle factors key

شیفت کاری با افسردگی و اضطراب، عوامل کلیدی سبک زندگی مرتبط است

So, this headline says that shift work is tied to anxiety and depression.

بنابراین، این عنوان می گوید که نوبت کاری با اضطراب و افسردگی گره خورده است.

'tied to' is the vocabulary

"پیوند به" واژگانی است که

we are going to learn about and today Beth,

قرار است در مورد آن بیاموزیم و امروز بث،

I'm wearing a clue.

من سرنخی دارم.

I am wearing a tie and the verb to attach that tie to me is 'to tie'.

من کراوات می زنم و فعل بستن آن کراوات به من «کراوات کردن» است.

Can you tell us some more?

آیا می توانید به ما بیشتر بگویید؟

Yeah. You're looking very smart.

آره خیلی باهوش به نظر میای

So, you tied your tie to yourself

بنابراین، شما کراوات خود را به خودتان گره زدید

and now it's attached to you

و اکنون به شما وصل شده

and attached to your shirt, so that is a clue here.

و به پیراهن شما وصل شده است، بنابراین در اینجا یک سرنخ است.

'Tied to' is related to 'attach'.

«پیوند به» مربوط به «پیوستن» است.

Yes, that's right. But that is literal and in this headline,

بله درست است. اما این تحت اللفظی است و در این عنوان، به

it's being used metaphorically, so there is a link

صورت استعاری استفاده می‌شود، بنابراین

or a connection between shift work and anxiety and depression,

بین نوبت کاری و اضطراب و افسردگی پیوند یا ارتباطی وجود دارد،

just as there is a connection,

همانطور که

a link, between this tie and my neck.

بین این کراوات و گردن من ارتباط وجود دارد.

Can you give us another example?

می توانید مثال دیگری برای ما بیاورید؟

Yeah. So, the police might tie a criminal,

آره بنابراین، پلیس اگر شواهدی بیابد، ممکن است یک جنایتکار،

a person, to a crime,

یک فرد را به جرمی ببندد

if they find evidence.

.

Again, there's a link or a connection between the criminal and the evidence.

باز هم، بین مجرم و شواهد، پیوند یا ارتباطی وجود دارد.

And going back to our story about shift work, getting

و بازگشت به داستان ما در مورد نوبت کاری، داشتن

a good night's sleep is tied to living longer.

یک خواب خوب شبانه به زندگی طولانی تر بستگی دارد.

OK, let's look at that again.

خوب، بیایید دوباره به آن نگاه کنیم.

And I think I'll take my tie off. Yeah, I think that's a good idea.

و فکر می کنم کراواتم را بردارم. بله، فکر می کنم این ایده خوبی است.

Let's have our next headline.

بیایید تیتر بعدی خود را داشته باشیم.

This is from the Mail Online.

این از ایمیل آنلاین است.

Why 9 to 5 isn't so bad for your mental health

چرا 9 تا 5 برای سلامت روان شما بد نیست

after all: People who do

: مطالعه نشان می دهد افرادی که

shift work up to 22% more likely to suffer depression

نوبت کار می کنند تا 22 درصد بیشتر در معرض افسردگی

and anxiety, study suggests.

و اضطراب هستند.

So, working from nine to five, which is regular working hours

بنابراین، کار از 9 تا 5، که

for a lot of people, isn't bad for your mental health

برای بسیاری از افراد ساعات کاری منظم است، برای سلامت روان شما مضر نیست

after all.

.

And 'after all' is the expression that we're going to learn about now.

و "بعد از همه" عبارتی است که اکنون می خواهیم درباره آن بیاموزیم.

Can you explain it more, Beth?

میشه بیشتر توضیح بدی بث؟

Yeah. Well, it means that, in the end,

آره خوب، به این معنی است که، در نهایت،

something was different to what you expected.

چیزی با آنچه شما انتظار داشتید متفاوت بود.

So people thought

بنابراین مردم فکر می کردند

that working nine to five wasn't so good for your mental health,

که کار کردن از 9 تا 5 برای سلامت روان شما چندان خوب نیست،

but, actually, it turns out that

اما، در واقع، معلوم شد که در

it's not that bad after all.

نهایت آنقدرها هم بد نیست.

So, it's different to what you expected.

بنابراین، با آنچه انتظار داشتید متفاوت است.

Yes. And to give another example, last weekend

آره. و برای مثالی دیگر، آخر هفته گذشته

my plan was to go to a big outdoor festival,

برنامه من این بود که به یک جشنواره بزرگ در فضای باز بروم،

but the weather forecast was terrible, rain was expected.

اما پیش بینی آب و هوا وحشتناک بود، باران انتظار می رفت.

However, the sun came out after all

با این حال، پس از همه، خورشید بیرون آمد

and so I could go to the festival

و بنابراین من توانستم به جشنواره بروم

after all. It wasn't what I expected.

. اون چیزی که انتظار داشتم نبود

That's good, but I've just thought...

این خوب است، اما من فقط فکر کردم ...

remember that meal that you cooked for me?

آن غذایی را که برای من درست کردید، یادتان هست؟

Oh, yeah. Beans on toast.

اوه، آره لوبیا روی نان تست.

Yeah. It looked terrible.

آره وحشتناک به نظر می رسید.

But, actually, it wasn't that bad after all.

اما، در واقع، آنقدرها هم بد نبود.

OK, good. Let's look at that again.

باشه خوبه بیایید دوباره به آن نگاه کنیم.

Let's have our next headline.

بیایید تیتر بعدی خود را داشته باشیم.

This is from The Messenger.

این از رسول است. مطالعه:

Odd hours and night shifts

ساعات عجیب و غریب و شیفت های شب

raise risk of depression, anxiety: study.

خطر ابتلا به افسردگی، اضطراب را افزایش می دهد .

So odd hours increase the risk of anxiety and depression

بنابراین ساعات عجیب و غریب خطر اضطراب و افسردگی را افزایش می دهد

and we are looking at the adjective 'odd', which has a few uses in English.

و ما به صفت "عجیب" نگاه می کنیم که در انگلیسی کاربردهای کمی دارد.

You might know the mathematical meaning. Numbers like 1, 3, 5, 7.

شاید معنی ریاضی آن را بدانید. اعدادی مانند 1، 3، 5، 7.

Not really connected to that, though.

اگرچه واقعاً به آن متصل نیستند.

It's not really. So, if you say something like,

واقعا اینطور نیست. بنابراین، اگر چیزی مانند

'Hmm, that's odd',

«هوم، عجیب است» بگویید، به این

it means it's a bit unusual,

معنی است که کمی غیرعادی است،

so other adjectives that we use in a similar way are 'strange' and 'weird'.

بنابراین سایر صفت‌هایی که به روشی مشابه استفاده می‌کنیم «عجیب» و «عجیب» هستند.

So the headline says odd hours, meaning hours that are different

بنابراین تیتر ساعت‌های فرد را می‌گوید، به این معنی که ساعت‌هایی متفاوت

to the nine to five that a lot of people have as normal.

از نه تا پنج ساعتی است که بسیاری از مردم در حالت عادی دارند. اگرچه در انگلیسی،

'Odd' can be quite negative sounding though, in English.

"عجیب" می تواند کاملاً منفی باشد .

So how do we use it?

پس چگونه از آن استفاده کنیم؟

Well, it's often used to describe situations.

خوب، اغلب برای توصیف موقعیت ها استفاده می شود.

So, I have a friend who is always on time, but I met her yesterday.

بنابراین، من دوستی دارم که همیشه سر وقت است، اما دیروز با او ملاقات کردم.

She was late and I thought,

او دیر آمد و من فکر کردم،

'That's odd. She's normally here on time.'

"عجیب است. او معمولا به موقع اینجاست.

Yeah. We can also use it

آره همچنین می توانیم از آن

with objects and places.

با اشیا و مکان ها استفاده کنیم.

So, perhaps you'd go to a museum and it's full of odd little artefacts –

بنابراین، شاید شما به یک موزه بروید و پر از مصنوعات کوچک عجیب و غریب باشد -

they're a bit strange.

آنها کمی عجیب هستند.

Let's look at that again.

بیایید دوباره به آن نگاه کنیم.

We've had tied to – linked to,

ما به آن گره خورده‌ایم –

after all - it's not actually what you expected,

در نهایت به آن مرتبط شده‌ایم – در واقع آن چیزی نیست که شما انتظار داشتید،

and odd – unusual.

و عجیب – غیرعادی.

If you enjoyed this video, we have more videos about emotional well-being

اگر از این ویدیو لذت بردید، ویدیوهای بیشتری در مورد بهزیستی عاطفی

in our 6 Minute English box set. Click here to watch.

در مجموعه جعبه انگلیسی 6 دقیقه ای خود داریم. برای تماشا اینجا را کلیک کنید.

And click here to subscribe to our channel, so you never miss another video.

و برای عضویت در کانال ما اینجا را کلیک کنید تا هرگز ویدیوی دیگری را از دست ندهید.

Thanks for joining us, bye!

از اینکه به ما پیوستید متشکریم، خداحافظ!