Down in the dumps: The English We Speak

Neil: Hello, I'm Neil… but where is Feifei?

نیل: سلام، من نیل هستم... اما فیفی کجاست؟

Feifei:… sorry I'm late! Is it time for

فیفی:...ببخشید دیر اومدم! آیا زمان آن فرا رسیده است

The English We Speak?

که انگلیسی ما صحبت می کنیم؟

Neil: It is Feifei – but catch your breath

نیل: فیفی است - اما نفست را بگیر

and have a seat. Are you ok? You look a

و بنشین. خوبی؟ به نظر می رسد

bit of a… mess!

کمی ... درهم و برهم!

Feifei: Me? A mess! You would be a mess

فیفی: من؟ یک آشفتگی!

if you had been where I have been.

اگر جایی بودی که من بودم، تو آشفته می شدی.

Neil: OK calm down… and what's that

نیل: باشه آرام باش... و این چه

smell?

Feifei: So you think I smell now! I've been

بویی است؟

فیفی: پس فکر می کنی من الان بو می کنم! من

to the rubbish dump!

به زباله دانی رفته ام!

Neil: The rubbish dump?! Why did you go

نیل: زباله دانی؟! چرا رفتی

there?

Feifei: Because I was looking for Rob

اونجا؟

فیفی: چون من زودتر دنبال راب می‌گشتم

earlier and

و

someone said he was down in the dumps.

یکی می‌گفت او در زباله‌دانی است.

Neil: Feifei, that is the last place you will

نیل: فیفی، این آخرین جایی است که

find someone who is down in the dumps.

کسی را می یابید که در زباله دانی است.

It's just a saying that describes someone

این فقط یک ضرب المثل است که کسی را توصیف می کند

who is unhappy, fed up and sometimes

که ناراضی است، خسته است و گاهی

feels there is no hope.

احساس می کند امیدی نیست.

Feifei: Oh I get it! Being depressed or

فیفی: اوه فهمیدم! افسرده بودن یا

unhappy is a miserable feeling – a bit like

ناراضی بودن یک احساس بدبختی است – در واقع کمی شبیه

being at a rubbish dump, actually.

بودن در یک زباله دانی.

Neil: Exactly. Let's hear some examples…

نیل: دقیقا. بیایید چند نمونه بشنویم...

Examples:

Don't be so down in the dumps, you're

مثال‌ها:

اینقدر در زباله‌دان نباشید،

going on holiday tomorrow!

فردا به تعطیلات می‌روید!

Oh it's Monday again, no wonder I feel so

اوه دوباره دوشنبه است، جای تعجب نیست که من

down in the dumps.

Reshma has been so down in the dumps

در زباله‌ها احساس ناراحتی می‌کنم.

رشما

since her boyfriend left her.

از زمانی که دوست پسرش او را ترک کرد، در زباله‌دانی فرو رفته است.

Feifei: So that's being 'down in the dumps'

فیفی: پس این یعنی "در زباله ها" بودن

- feeling unhappy and miserable. So I've

- احساس ناراحتی و بدبختی. بنابراین

had a wasted trip – but I wonder why Rob

من یک سفر بیهوده داشته‌ام - اما تعجب می‌کنم که چرا

is 'down in the dumps'?

راب در زباله‌دانی است؟

Neil: It could be because his football team

نیل: ممکن است به این دلیل باشد که تیم فوتبال او

lost... again.

باخت... دوباره.

Feifei: No, he’s used to that happening. It

فیفی: نه، او به این اتفاق عادت کرده است.

must be something more serious than

باید چیزی جدی تر از

that.

Neil: I know – he's feeling sad because

این باشد.

نیل: می دانم - او احساس غمگینی می کند زیرا

he's not presenting this wonderful

این برنامه فوق العاده

programme with you – it's such a great

را با شما ارائه نمی دهد - فیلمنامه بسیار عالی

script isn't it!

است، نه!

Feifei: There's only one place for this

فیفی: فقط یک مکان برای این

script Neil – in the dump!

فیلمنامه نیل وجود دارد - در زباله!

Neil: Ha ha, very funny!

نیل: ها ها، خیلی بامزه!

Both: Bye.

هر دو: خداحافظ.