English vocabulary mega-class! 😍 8 English expressions with 'no', 'not' & 'nothing!

This is The English We Speak, with me Feifei.

این انگلیسی ما صحبت می کنیم، با من فیفی است.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

Hey, Feifei, you know this is the programme

هی، فیفی، می دانید این برنامه ای است

where we teach an authentic English phrase?

که ما یک عبارت معتبر انگلیسی را آموزش می دهیم؟

Yes, Rob.

بله راب

Well, I just wondered if today, we didn't. We did something else?

خوب، من فقط تعجب کردم که آیا امروز این کار را نکردیم. کار دیگری کردیم؟

No! We have to teach an English phrase — no ifs or buts.

نه! ما باید یک عبارت انگلیسی را آموزش دهیم - بدون اما یا اگر.

But if we sang a song for a change, it might be more fun.

اما اگر آهنگی را برای تغییر بخوانیم، شاید لذت بیشتری داشته باشد.

No ifs or buts.

بدون اما و اگر.

We're here to teach English, and that's the phrase we're teaching this time.

ما اینجا هستیم تا انگلیسی را آموزش دهیم و این عبارتی است که این بار آموزش می دهیم.

Oh, but couldn't we just...

اوه، اما نمی‌توانستیم...

No ifs or buts, Rob — no compromises!

بدون اما یا اگر، راب - بدون سازش!

When we say to someone 'no ifs or buts',

وقتی به کسی می گوییم «نه اما یا اگر»، به این

it means there is 'no negotiation, no compromise, and no excuses' —

معنی است که «هیچ مذاکره، سازش و بهانه ای وجود ندارد» -

it just has to be done.

فقط باید انجام شود.

It can also mean there is 'no doubt'.

همچنین می تواند به این معنی باشد که "شکی نیست".

Hmm, and do we have to have some examples?

هوم، و آیا باید چند نمونه داشته باشیم؟

No ifs or buts: we do.

بدون اما یا اگر: ما انجام می دهیم.

No ifs or buts — you have to be in bed by ten o'clock.

بدون اما و اگر - شما باید تا ساعت ده در رختخواب باشید.

We've all got to work really hard to complete this project by the deadline —

همه ما باید خیلی سخت کار کنیم تا این پروژه را در موعد مقرر تکمیل کنیم -

no ifs or buts.

بدون اما یا اگر.

No ifs or buts, this is the best restaurant I have ever eaten at.

بدون اما و اگر، این بهترین رستورانی است که تا به حال در آن خورده ام.

In this The English We Speak from BBC Learning English,

در این The English We Speak از BBC Learning English،

we're talking about the phrase 'no ifs or buts',

ما در مورد عبارت "بدون اگر یا اما" صحبت می کنیم،

which can be said to mean 'no negotiation, compromise or excuses' —

که می توان گفت به معنای "بدون مذاکره، سازش یا بهانه" است -

what has been said has to be done.

آنچه گفته شد باید انجام شود.

It can also mean there is no doubt.

همچنین می تواند به این معنی باشد که شکی نیست.

So, Rob, no ifs or buts: we are here to teach an English phrase.

بنابراین، راب، بدون اما یا اگر: ما اینجا هستیم تا یک عبارت انگلیسی را آموزش دهیم.

OK, I've got it — no singing, no dancing, just teaching.

خوب، متوجه شدم - نه آواز، نه رقص، فقط آموزش.

Rob, if you want to do some dancing, go ahead,

راب، اگر می خواهی کمی رقص کنی، ادامه بده،

but we should invite everyone to come and watch.

اما ما باید همه را دعوت کنیم که بیایند و تماشا کنند.

Hmm, you're right, no ifs or buts — let's stick to teaching an English phrase.

هوم، حق با شماست، بدون اما یا اگر - بیایید به آموزش یک عبارت انگلیسی بمانیم.

Very wise. And no ifs or buts, we have to go now.

خیلی عاقلانه و بدون اما یا اگر، ما الان باید برویم.

— Bye. — Bye-bye.

- خدا حافظ. - خداحافظ.

The English We Speak.

انگلیسی ما صحبت می کنیم.

From BBC Learning English dot com.

از BBC Learning English dot com.

Hello, and welcome to The English We Speak. I'm Feifei.

سلام، و به The English We Speak خوش آمدید. من فیفی هستم.

Argh!

ارگ!

And I'm Rob. Ah, Halloween!

و من راب هستم. آه، هالووین!

I love Halloween, Feifei. Are you looking forward to trick or treating?

من عاشق هالووین هستم، فیفی. آیا مشتاقانه منتظر ترفند یا درمان هستید؟

No fear!

بدون ترس!

No fear? You mean yes, fear! Halloween's all about fear!

بدون ترس؟ یعنی بله، ترس! هالووین همه چیز درباره ترس است!

That's what I don't like about it.

این چیزی است که من در آن دوست ندارم.

What's not to like? There's ghosts and witches and jack-o'-lanterns!

چه چیزی را دوست ندارد؟ ارواح و جادوگران و فانوس های جک وجود دارد!

Come on, Feifei! Get on your broomstick and let's go!

بیا فیفی! بر جاروت سوار شو و برویم!

No fear, Rob!

بدون ترس، راب!

Why do you keep saying 'no fear', Feifei? You're kind of missing the point.

چرا مدام می گویی "نترس" فیفی؟ شما به نوعی موضوع را از دست داده اید.

No, you are missing the point, Rob.

نه، راب، شما هدف را از دست داده اید.

'No fear' is an expression which actually means 'certainly not', 'no way'.

"بدون ترس" عبارتی است که در واقع به معنای "مطمئناً نه"، "هیچ راهی" است.

Ah, I get it.

آه، متوجه شدم.

So, by saying 'no fear', you mean 'absolutely not'.

بنابراین، با گفتن "بدون ترس"، منظور شما "مطلقاً نه" است.

That's right. Let's hear some examples before my legs turn to jelly.

درست است. بیایید قبل از اینکه پاهای من ژله ای شود چند مثال بشنویم. آیا

Fancy that Justin Bieber concert?

آن کنسرت جاستین بیبر را دوست دارید؟

Pff! No fear! I can't stand him.

پفف بدون ترس! من نمی توانم او را تحمل کنم.

Why don't we stay in tonight and watch golf on the TV?

چرا امشب نمی‌مانیم و گلف را از تلویزیون تماشا نمی‌کنیم؟

Golf?! No fear. I'd do anything other than watch golf.

گلف؟! بدون ترس. من هر کاری غیر از تماشای گلف انجام می دهم.

This is The English We Speak from BBC Learning English.

این The English We Speak از BBC Learning English است.

We're learning the expression 'no fear', which means 'absolutely not', 'no way'.

ما در حال یادگیری عبارت "بدون ترس" هستیم که به معنای "مطمقاً نه"، "به هیچ وجه" است.

So come on, Feifei, fear is fun. Let's go trick or treating!

پس بیا فیفی، ترس سرگرم کننده است. بیایید برویم کلک یا درمان!

No fear, Rob!

بدون ترس، راب!

— Yes, fear! — No fear.

- بله، ترس! - بدون ترس.

Actually, Rob, what's that thing behind you?

در واقع، راب، آن چیز پشت سرت چیست؟

— What thing? — Don't move!

- چه چیزی؟ - حرکت نکن!

But it's just reaching out a bony hand and about to touch your shoulder.

اما فقط یک دست استخوانی را دراز می کند و می خواهد شانه شما را لمس کند.

Ohh, I'm outta here. Argh!

اوه، من از اینجا خارج شدم ارگ!

Well, at least that gets me out of Halloween for another year. Bye!

خوب، حداقل این باعث می شود یک سال دیگر از هالووین خارج شوم. خدا حافظ!

The English We Speak,

انگلیسی ما صحبت می کنیم،

from the BBC.

از بی بی سی.

Hello and welcome to The English We Speak. I'm Jiaying.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید. من جیایینگ هستم

And hello, it's me, Neil.

و سلام، من هستم، نیل.

Neil! You're wearing a dressing gown to work!

نیل! تو برای سر کار لباس مجلسی پوشیده ای ! به

You look ready to go to bed — no cap!

نظر می رسد آماده خوابیدن هستید - بدون کلاه!

Ah, thanks, Jiaying.

آه، متشکرم، جیایینگ.

I'm trying to look really relaxed today, so I put a dressing gown over my suit!

من امروز سعی می کنم واقعاً آرام به نظر برسم، بنابراین یک لباس مجلسی روی کت و شلوارم گذاشتم!

And of course I'm not wearing a cap!

و البته من کلاه ندارم!

It would look strange with a dressing gown. Why would you say that?

با یک لباس مجلسی عجیب به نظر می رسید . چرا اینو میگی؟

No, Neil! I said "no cap"!

نه نیل! گفتم "بدون کلاه"!

We say 'no cap' when we want to reinforce

زمانی می گوییم که "بدون سقف" می گوییم

that what we are saying is the absolute truth.

که آنچه می گوییم حقیقت مطلق است.

Ahh, so you think I look relaxed then, in my dressing gown?

آهان، پس شما فکر می کنید که من با لباس مجلسی آرام به نظر می رسم؟

Well, I actually said you look like you're heading to bed,

خوب، من در واقع گفتم شما انگار دارید به رختخواب می روید،

but you do look very relaxed.

اما خیلی آرام به نظر می رسید.

I'm not sure it's the best thing to wear at work. No cap!

مطمئن نیستم این بهترین لباس برای پوشیدن در محل کار باشد. بی کلاه!

Oh, dear, perhaps I should take it off and just stick to the suit.

اوه، عزیزم، شاید باید آن را در بیاورم و فقط به کت و شلوار بچسبم.

I think I might look a bit too relaxed.

فکر می کنم ممکن است کمی آرام به نظر برسم.

Good idea! You can do that while we listen to these examples.

ایده خوبی است! شما می توانید این کار را در حالی انجام دهید که ما به این مثال ها گوش می دهیم.

No cap: they're amazing!

بدون کلاه: آنها شگفت انگیز هستند!

That new song is the best thing I've ever heard! No cap!

آن آهنگ جدید بهترین چیزی است که تا به حال شنیده ام! بی کلاه!

No cap, you're the funniest person I know. You always make me laugh!

بدون کلاه، تو بامزه ترین کسی هستی که من میشناسم. تو همیشه باعث خنده من میشی!

I don't like those mushrooms. No cap, they taste awful.

من آن قارچ ها را دوست ندارم. بدون کلاه، مزه افتضاحی دارند.

You're listening to The English We Speak from BBC Learning English,

شما در حال گوش دادن به The English We Speak از BBC Learning English هستید،

and we're talking about the expression 'no cap'.

و ما در مورد عبارت "بدون کلاه" صحبت می کنیم.

We use 'no cap' to mean 'no lie' and to say something is the truth.

ما از "بدون کلاه" به معنای "بدون دروغ" استفاده می کنیم و گفتن چیزی حقیقت است.

Yes. We can also say 'capping' to mean 'lying'.

آره. همچنین می‌توانیم به معنای «دروغ‌گویی» بگوییم «سرپوش».

By the way, did I tell you that I won the lottery?

راستی من بهت گفتم تو لاتاری برنده شدم؟

Stop capping, Neil! You didn't win the lottery.

سربندی را متوقف کن، نیل! تو لاتاری برنده نشدی

I'm not capping. I won the lottery, no cap!

سربندی نمیکنم من در لاتاری برنده شدم، بدون کلاه!

So, if you won a million pounds, why are you still working?

بنابراین، اگر یک میلیون پوند بردید، چرا هنوز کار می کنید؟ آیا

Wouldn't you rather be on holiday?

ترجیح نمی دهید در تعطیلات باشید؟

Well, first off, I love my job, no cap. I'd do it even if I won the lottery.

خب، اول از همه، من عاشق کارم هستم، بدون کلاه. حتی اگر در لاتاری برنده شوم این کار را انجام می دهم.

And secondly, I didn't say I'd won a million pounds!

و دوم اینکه نگفتم یک میلیون پوند برنده شدم!

True! How much did you win?

درست است، واقعی! چقدر برنده شدی؟

£2! I used it to buy that dressing gown from a charity shop, no cap!

2 پوند! من از آن برای خرید آن لباس مجلسی از یک مغازه خیریه استفاده کردم، بدون کلاه!

Ahh, well, congratulations on your big win! Bye, Neil.

آه، خوب، به خاطر برد بزرگ شما تبریک می گویم! خداحافظ نیل

Bye.

خدا حافظ.

Hello, I'm Jiaying and this is The English We Speak.

سلام، من Jiaying هستم و این The English We Speak است.

And hello, I'm Neil. Are those new jeans, Jiaying?

و سلام، من نیل هستم. اون شلوار جین جدید، جیایینگ؟

Yes, they are! Do you like them? I'm not so sure about them.

بله، آنها هستند! آیا آنها را دوست دارید؟ در مورد آنها چندان مطمئن نیستم.

They're not a patch on my old ones.

آنها وصله ای برای قدیمی های من نیستند.

Well, I was going to say, you probably do need some patches.

خب، می‌خواستم بگویم، احتمالاً به چند وصله نیاز دارید.

They're covered in holes!

آنها در سوراخ ها پوشیده شده اند!

The holes are supposed to be there, Neil.

قرار است سوراخ ها آنجا باشند، نیل.

It's fashionable to have holes in your jeans these days.

این روزها سوراخ کردن در شلوار جین مد شده است.

Ah, right. So why are you talking about patches?

اوه درسته. پس چرا در مورد وصله ها صحبت می کنید؟

I was using our expression for this programme.

من از عبارت خود برای این برنامه استفاده می کردم.

If something 'isn't a patch on' something else,

اگر چیزی «وصله‌ای روی چیز دیگری نیست»، به این

it means it's 'nowhere near as good as the thing you first mentioned'.

معنی است که «به خوبی چیزی نیست که ابتدا به آن اشاره کردید».

I see.

می بینم.

So, it's not connected to the word 'patch',

بنابراین، به کلمه "پچ"

which means 'a textile cover for something which is damaged'?

که به معنای "پوشش پارچه ای برای چیزی که آسیب دیده است" مرتبط نیست؟

That's right. I'm saying my old jeans were much better than these new ones.

درست است. میگم شلوار جین قدیمی من خیلی بهتر از این شلوارهای جدید بود.

Let's hear some examples of this expression in action.

بیایید چند نمونه از این عبارت را در عمل بشنویم.

My new phone isn't a patch on the old one.

گوشی جدید من وصله گوشی قبلی نیست.

The camera is rubbish.

دوربین آشغال است می

I know some people disagree,

دانم که برخی افراد مخالف هستند،

but, for me, the Olympics isn't a patch on the World Cup.

اما برای من، بازی های المپیک وصله ای برای جام جهانی نیست.

Football is way more exciting!

فوتبال بسیار هیجان انگیزتر است!

My holiday at home wasn't a patch on a trip abroad.

تعطیلات من در خانه وصله ای برای یک سفر خارج از کشور نبود.

Overseas travel is so much more fun.

سفر به خارج از کشور بسیار سرگرم کننده تر است.

This is The English We Speak from BBC Learning English

این The English We Speak از BBC Learning English است

and we're talking about the expression 'not a patch on something',

و ما در مورد عبارت "not a patch on something" صحبت می کنیم

which is used to say that one thing is not as good as another.

که برای گفتن اینکه یک چیز به خوبی چیز دیگری نیست استفاده می شود.

Neil, what are you doing with that knife?

نیل، با آن چاقو چه کار می کنی؟

Oh, I'm just cutting some holes in my jeans —

اوه، من فقط چند سوراخ در شلوار جینم ایجاد می کنم - می

you know, to be more fashionable, like you.

دانید، برای اینکه مثل شما شیک تر باشم .

That looks terrible and, if you're not careful, you're going to cut yourself.

این وحشتناک به نظر می رسد و اگر مراقب نباشید، خود را کوتاه می کنید.

You're right, Jiaying.

حق با توست جیایینگ

These types of holes in jeans are really not fashionable, are they?

این نوع سوراخ ها در شلوار جین واقعا مد نیستند، اینطور هستند؟

No. In this case, I think you really do need some patches.

نه. در این مورد، من فکر می کنم شما واقعاً به برخی از وصله ها نیاز دارید.

— Bye. — Bye.

- خدا حافظ. - خدا حافظ.

The English We Speak.

انگلیسی ما صحبت می کنیم.

From BBC Learning English dot com.

از BBC Learning English dot com.

Hello. Welcome to The English We Speak. I'm Jiaying.

سلام. به انگلیسی ما صحبت می کنیم خوش آمدید. من جیایینگ هستم

And hello, I'm Neil.

و سلام، من نیل هستم.

Hey, Neil, have you heard what Roy has planned for our Christmas party this year?

هی، نیل، شنیدی که روی برای جشن کریسمس امسال ما چه برنامه ای دارد؟

Oh, no, not axe throwing again?!

اوه، نه، دوباره تبر زدن نیست؟!

Maybe not. We did it last year.

شاید نه. ما سال گذشته این کار را انجام دادیم.

This year, we're doing karaoke at our Christmas party.

امسال، ما در جشن کریسمس کارائوکه انجام می دهیم.

Roy is already practising singing some songs by Ariana Grande!

روی در حال حاضر مشغول تمرین خواندن چند آهنگ از آریانا گرانده است! از

I do not like the sound of that!

صداش خوشم نمیاد!

What's wrong? Do you not like the sound of Roy's singing?

مشکل چیه؟ آیا صدای آواز روی را دوست ندارید؟

No, I mean, I don't like the idea of doing karaoke.

نه، منظورم این است که من ایده کارائوکه را دوست ندارم.

When you 'don't like the sound of something',

وقتی "صدای چیزی را دوست ندارید" به این

it means you 'don't like something you've been told or read about'.

معنی است که "از چیزی که به شما گفته شده یا خوانده اید" خوشتان نمی آید.

I've got it. Well, hopefully, Neil, you'll like the sound of these examples!

فهمیدم. خوب، امیدوارم نیل، صدای این نمونه ها را دوست داشته باشید! به

We've been told to start work an hour earlier. I do not like the sound of that.

ما گفته اند یک ساعت زودتر کار را شروع کنید . من صدای آن را دوست ندارم.

I don't like the sound of that new shopping centre.

من صدای آن مرکز خرید جدید را دوست ندارم.

It's going to increase the amount of traffic around here.

این باعث افزایش ترافیک در اطراف می شود.

I didn't like the sound of Enrique's camping trip.

صدای کمپینگ انریکه را دوست نداشتم.

It involved walking ten kilometres with our tents!

شامل پیاده روی ده کیلومتری با چادرهایمان بود!

This is The English We Speak from BBC Learning English

این The English We Speak از BBC Learning English است

and we're hearing about the expression 'not like the sound of something',

و ما در مورد عبارت "نخوش صدای چیزی" می شنویم

which means 'you don't like something you have been told or read about'.

که به معنای "شما چیزی را دوست ندارید که به شما گفته شده یا در مورد آن خوانده شده است".

So, Neil, why don't you like the sound of doing karaoke?

پس نیل، چرا صدای کارائوکه را دوست نداری؟

I can't sing!

من نمی توانم آواز بخوانم!

Don't be boring, it could be fun. Maybe you could do a duet with Roy?

خسته نباشید، ممکن است سرگرم کننده باشد. شاید بتوانی با روی یک دوئت بسازی؟

I definitely don't like the sound of that!

من قطعا از صدای آن خوشم نمی آید!

Hmm, it's impossible to please everyone at the Christmas party.

هوم، غیرممکن است که در جشن کریسمس همه را راضی کنیم.

Maybe we should just have a meal together and talk to each other?

شاید فقط باید با هم غذا بخوریم و با هم صحبت کنیم؟

Now, I do like the sound of that. Right, I'm off.

حالا، من صدای آن را دوست دارم. درسته من رفتم

Where are you going?

کجا میری؟

To book that table at the restaurant.

برای رزرو آن میز در رستوران.

— Bye. — Bye, Neil.

- خدا حافظ. - خداحافظ نیل.

Hello and welcome to The English We Speak. I'm Jiaying.

سلام و به The English We Speak خوش آمدید. من جیایینگ هستم

And I'm Neil.

و من نیل هستم.

Have you seen Rob today? He seems really sad.

راب را امروز دیدی؟ او واقعا غمگین به نظر می رسد.

Ah, yes — he went to the shop, but, sadly, they'd run out of biscuits and then...

آه، بله - او به مغازه رفت، اما، متأسفانه، بیسکویت ها تمام شده بود و بعد...

Ah, that's why he's sad, say no more.

آه، به همین دلیل است که او غمگین است، دیگر نگو.

That's a bit rude! I was going to tell you about what happened next,

این کمی بی ادبی است! می خواستم در مورد اتفاقات بعدی به شما بگویم،

but I won't if you don't want me to speak any more!

اما اگر نمی خواهید من بیشتر صحبت کنم، نمی گویم!

No, Neil, I said 'say no more',

نه، نیل، گفتم «دیگر نگو»،

which is an expression used when we understand what someone is trying to say,

این عبارتی است که وقتی می‌فهمیم کسی می‌خواهد بگوید، استفاده می‌شود

and there's no need for any further explanation.

و نیازی به توضیح بیشتر نیست.

That makes sense. You know what I think would be a good idea?

این منطقی است. می دانی فکر می کنم چه ایده خوبی خواهد بود؟

I could do with a coffee.

میتونستم با یه قهوه درست کنم

Say no more. I'll put the kettle on while we listen to these examples.

دیگه نگو وقتی به این مثال ها گوش می دهیم، کتری را می گذارم.

Roger's in a really bad mood? Say no more — I'll stay out of his way.

روحیه راجر واقعا بد است؟ دیگر نگو - من از سر راه او می مانم.

Thanks for telling me about the big meeting. Say no more — I'll be there.

ممنون که درباره جلسه بزرگ به من گفتید . دیگر نگو - من آنجا خواهم بود.

When I told the decorator I wasn't happy with the colour of the walls,

وقتی به دکوراتور گفتم از رنگ دیوارها راضی نیستم،

he just said, "Say no more" and repainted them.

فقط گفت: «دیگر نگو» و دوباره آنها را رنگ کرد.

You're listening to The English We Speak from BBC Learning English,

شما در حال گوش دادن به The English We Speak از BBC Learning English هستید،

and we're talking about the expression 'say no more'.

و ما در مورد عبارت Say No more صحبت می کنیم.

We use it to say we understand what someone is suggesting

ما از آن استفاده می کنیم تا بگوییم که می فهمیم کسی چه چیزی را پیشنهاد می کند

and there's no need for further explanation.

و نیازی به توضیح بیشتر نیست.

Yes. If we're trying to tell a story, we can say "say no more"

آره. اگر می‌خواهیم داستانی را تعریف کنیم، می‌توانیم بگوییم «دیگر نگو»

to show we understand the listener's feelings about it.

تا نشان دهیم که احساسات شنونده درباره آن را درک می‌کنیم.

For example, this coffee tastes a bit interesting.

به عنوان مثال، طعم این قهوه کمی جالب است.

Say no more. I'll make a new one.

دیگه نگو من یه جدید میسازم

Ha! You totally understood that I thought the coffee was terrible.

ها! شما کاملاً فهمیدید که من فکر می کردم قهوه وحشتناک است.

I did, but now you really did explain what you were thinking. Ouch!

من انجام دادم، اما شما واقعاً توضیح دادید که به چه چیزی فکر می کنید. آخ!

Sorry, Jiaying, I really should have stopped speaking.

متاسفم، جیایینگ، من واقعاً باید صحبت نمی کردم. اشکالی

That's OK. Bye, Neil!

ندارد. خداحافظ نیل!

Bye!

خدا حافظ!

This is The English We Speak with me, Jiaying.

این انگلیسی است که با من صحبت می کنیم، جیایینگ.

And me, Neil.

و من، نیل.

Now, Jiaying, could you remind me how to record our voices on this machine please?

حالا جیایینگ، لطفاً به من یادآوری کنید که چگونه صدایمان را روی این دستگاه ضبط کنم؟

Sure, there's nothing to it. Open the microphone here.

مطمئناً هیچ چیزی برای آن وجود ندارد. میکروفون را اینجا باز کنید.

No, this microphone! Then set the volume there.

نه، این میکروفون! سپس صدا را در آنجا تنظیم کنید.

Open the computer screen here.

صفحه کامپیوتر را در اینجا باز کنید.

Click there and then click there and then, see that record button?

آنجا را کلیک کنید و سپس روی آنجا کلیک کنید و سپس، آن دکمه ضبط را ببینید؟

Just press that — there's nothing to it!

فقط آن را فشار دهید - چیزی برای آن وجود ندارد!

Jiaying, you keep saying 'there's nothing to it' — do you mean 'it's complicated'?

جیای، شما مدام می گویید "هیچ چیزی برای آن وجود ندارد" - یعنی "پیچیده است"؟

No, it's the opposite.

نه، برعکس است.

When we say 'there's nothing to it', we mean 'it's easy or simple to do'.

وقتی می گوییم "هیچ کاری برای آن وجود ندارد"، منظور ما "انجام آن آسان یا ساده است".

So, Neil,

بنابراین، نیل،

there's really nothing complicated about recording this programme

واقعاً هیچ چیز پیچیده ای در مورد ضبط این برنامه وجود ندارد

and, if you press that button there, we can hear some examples.

و اگر آن دکمه را در آنجا فشار دهید، می توانیم نمونه هایی را بشنویم.

This one?

این یکی؟

No, this one.

نه این یکی

Making the pancakes is easy, there's nothing to it —

درست کردن پنکیک آسان است، هیچ چیزی در آن وجود ندارد -

just add milk, eggs and flour.

فقط شیر، تخم مرغ و آرد را اضافه کنید.

There was nothing to it —

هیچ کاری نداشت -

all he had to do was collect the documents and deliver them to the office.

تنها کاری که او باید انجام می داد جمع آوری اسناد و تحویل آنها به دفتر بود.

Unfortunately, he got lost.

متاسفانه او گم شد.

All you have to do it push this button and the coffee comes out here.

تنها کاری که باید انجام دهید این دکمه را فشار دهید و قهوه از اینجا بیرون می آید.

There's really nothing to it.

واقعا هیچ چیزی برای آن وجود ندارد.

This is The English We Speak from BBC Learning English.

این The English We Speak از BBC Learning English است.

We're talking about the phrase 'there's nothing to it'

ما در مورد عبارت "هیچ چیزی برای آن وجود ندارد" صحبت می کنیم

which means 'it's easy or simple to do'.

که به معنای "انجام آن آسان یا ساده است".

So, Neil, have you got it now? Can we carry on now?

خب، نیل، الان گرفتی؟ الان میتونیم ادامه بدیم؟

Yep, I think I've got it now, it's easy-peasy!

بله، من فکر می کنم من آن را در حال حاضر، آن را آسان-peasy!

Good. So next time you can work the studio and record the programme?

خوب بنابراین دفعه بعد می توانید در استودیو کار کنید و برنامه را ضبط کنید؟

Absolutely. There's nothing to it. Just open that, click on that, press that.

کاملا. هیچ چیزی برای آن وجود ندارد. فقط آن را باز کنید، روی آن کلیک کنید، آن را فشار دهید.

— No! Don't press that. — Oh.

- نه! آن را فشار نده. - اوه

That was the 'delete' button. We'll have to start again now.

این دکمه "حذف" بود. الان باید دوباره شروع کنیم

Sorry! OK, what does 'there's nothing to it' mean?

متاسف! خوب، "چیزی برای آن وجود ندارد" به چه معناست؟

— Bye, Neil. — Bye.

- خداحافظ نیل. - خدا حافظ.

Hello, and welcome to The English We Speak with me, Feifei.

سلام، فیفی به The English We Speak with me خوش آمدید.

And hello, I'm Neil. Welcome back from your holiday, Feifei.

و سلام، من نیل هستم. فیفی از تعطیلاتت خوش اومدی

Oh, thanks. To be honest, I'm very glad to be back.

آه، ممنون. راستش خیلی خوشحالم که برگشتم.

What do you mean? You did have a nice time, didn't you?

منظورت چیه؟ به شما خوش گذشت، نه؟

Yes and no.

بله و خیر.

Yes, and no? Well, which one was it? Yes or no?

بله و خیر؟ خوب کدومش بود آره یا نه؟

No, Neil. I said 'yes and no'.

نه نیل گفتم "بله و نه".

We use this expression when we want to 'partly agree and partly disagree'.

ما از این عبارت زمانی استفاده می کنیم که بخواهیم "تا حدی موافق و تا حدی مخالف" باشیم.

So, what I meant was that I enjoyed my holiday a bit, but not completely.

بنابراین، منظور من این بود که از تعطیلاتم کمی لذت بردم، اما نه به طور کامل.

There were some issues with it. For one, I couldn't get any work done!

مشکلاتی با آن وجود داشت. یکی، من نمی توانستم کاری انجام دهم!

Wait, you didn't enjoy it because you couldn't work?

صبر کن، چون نتوانستی کار کنی، از آن لذت نبردی؟ آیا می

You do know that you're supposed to relax when you're on holiday?

دانید زمانی که در تعطیلات هستید باید استراحت کنید؟

Yes and no. There's always time to do some work!

بله و خیر. همیشه زمان برای انجام برخی کارها وجود دارد! به

Do you think there's something wrong with that?

نظر شما ایرادی در آن وجود دارد؟

Yes and no. We can talk more about that right after these examples.

بله و خیر. بعد از این مثال ها می توانیم بیشتر در مورد آن صحبت کنیم .

When I asked her if she was still angry with me, she just said "yes and no"!

وقتی از او پرسیدم که آیا هنوز از دست من عصبانی است یا نه، فقط گفت "بله و نه"!

Yes and no! What kind of answer is that?

بله و خیر! این چه نوع پاسخی است؟

Just tell me if you want to go out tomorrow.

فقط بگو فردا میخوای بری بیرون

The cricket coach just said "yes and no"

مربی کریکت وقتی از او پرسیده شد که آیا از تیم فعلی راضی است یا نه، فقط گفت "بله و نه"

when she was asked if she was happy with the current team.

.

This is The English We Speak from BBC Learning English.

این The English We Speak از BBC Learning English است.

We're learning about the expression 'yes and no',

ما در مورد عبارت «بله و نه» یاد می‌گیریم

which we use to answer questions and show that it's not completely 'yes' or 'no'.

که از آن برای پاسخ به سؤالات استفاده می‌کنیم و نشان می‌دهیم که کاملاً «بله» یا «خیر» نیست.

So, Neil, you said that there's something wrong with working on holiday?

خب، نیل، تو گفتی که کار کردن در تعطیلات مشکلی دارد؟

I said "yes and no". I think it's fantastic how hard you work —

گفتم «بله و نه». من فکر می کنم فوق العاده است که چقدر سخت کار می کنید -

you're an amazing professional.

شما یک حرفه ای شگفت انگیز هستید.

But we need to relax sometimes.

اما گاهی اوقات نیاز به آرامش داریم.

In fact, relaxing can actually boost some people's productivity.

در واقع، آرامش در واقع می تواند بهره وری برخی از افراد را افزایش دهد. به

That sounds fantastic!

نظر فوق العاده می رسد!

Great, so let's go to the park!

عالیه پس بریم پارک

Brilliant. I could bring my laptop to do some spreadsheets while I'm there.

درخشان وقتی آنجا هستم می‌توانم لپ‌تاپم را بیاورم تا صفحات گسترده انجام دهد.

Is that a good idea?

آیا ایده ی خوبی است؟

Definitely not. I'll go and get a Frisbee instead,

قطعا نه. من میرم و یه فریزبی میگیرم

and I'll meet you at the park in ten minutes.

و ده دقیقه دیگه تو پارک میبینمت.

— OK, bye, Neil. — Bye!

- باشه، خداحافظ نیل. - خدا حافظ!