BOX SET: 6 Minute English - 'The natural world' English mega-class! 30 minutes of new vocabulary!

6 Minute English

6 دقیقه انگلیسی

from BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Sam.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من سام هستم

And I'm Neil. The 20th of July 1969 was a big day in history. Do you know why, Sam?

و من نیل هستم. 20 ژوئیه 1969 یک روز بزرگ در تاریخ بود. میدونی چرا سام؟ آیا

Wasn't that when Neil Armstrong first set foot on the Moon?

این زمانی نبود که نیل آرمسترانگ برای اولین بار پا به ماه گذاشت؟

Right. But it's often forgotten that some of the most dramatic photographs taken

درست. اما اغلب فراموش می‌شود که برخی از دراماتیک‌ترین عکس‌های گرفته شده

on the Apollo space mission weren't of the Moon at all, they were of Earth.

در مأموریت فضایی آپولو اصلاً مربوط به ماه نبودند، بلکه از زمین بودند. تا زمانی که

It wasn't until we went to the Moon that we really saw the size of Earth's oceans

به ماه رفتیم واقعاً اندازه اقیانوس های زمین را دیدیم

and named ourselves the Blue Planet.

و نام خود را سیاره آبی گذاشتیم.

Despite most of our planet being covered by water,

علیرغم اینکه بیشتر سیاره ما توسط آب پوشانده شده است،

the ocean remains a place of unexplored mystery,

اقیانوس همچنان محل اسرار ناشناخته ای

of sea monsters like Moby Dick, and the Kraken.

از هیولاهای دریایی مانند موبی دیک و کراکن است.

In this programme, we'll be diving into the deep seas,

در این برنامه، ما به اعماق دریاها شیرجه می‌زنیم،

seeing some of its strange sights,

از مناظر عجیب آن دیدن می‌کنیم

and, as usual, learning some related vocabulary too.

و طبق معمول واژگان مرتبط را نیز یاد می‌گیریم.

But before that, I have a question for you, Sam.

اما قبل از آن، من یک سوال از شما دارم، سام.

You were right when you said that most of the Earth is covered by water.

درست گفتی که بیشتر زمین را آب پوشانده است.

But do you know exactly how much of the Earth's surface is ocean?

اما آیا می دانید دقیقا چه مقدار از سطح زمین اقیانوس است؟

Is it a) 50%? b) 60%? Or c) 70%?

آیا الف) 50 درصد است؟ ب) 60% یا ج) 70 درصد؟

Well, it is called the Blue Planet, so I'll say c) 70%.

خوب، به آن سیاره آبی می گویند، بنابراین من می گویم ج) 70٪.

OK. I'll reveal the answer later in the programme.

خوب. پاسخ را بعداً در برنامه فاش خواهم کرد.

The first thing to say about the deep ocean is that the rules of life down there

اولین چیزی که در مورد اعماق اقیانوس می توان گفت این است که قوانین زندگی در آنجا

are very different from the rules on land.

با قوانین روی خشکی بسیار متفاوت است.

Sunlight cannot reach the very bottom of the ocean,

نور خورشید نمی تواند به کف اقیانوس برسد،

a place between two and three kilometres down, known as the deep abyss,

مکانی بین دو تا سه کیلومتری پایین که به نام پرتگاه عمیق شناخته می شود،

so it is totally dark and extremely cold

بنابراین کاملا تاریک و بسیار سرد است

and the weight of water creates massive amounts of pressure.

و وزن آب فشار زیادی ایجاد می کند.

This extreme environment is stranger than fiction,

این محیط شدید غریب تر از داستان است،

and home to things which seem to be from another planet,

و خانه چیزهایی است که به نظر می رسد از سیاره دیگری آمده اند،

things like 'hydrothermal vents' —

چیزهایی مانند "دریچه های گرمابی" -

volcanic hot springs which break through the ocean floor.

چشمه های آب گرم آتشفشانی که از کف اقیانوس می گذرند.

Oceanographer Alex Rogers joined an expedition

اقیانوس شناس الکس راجرز به اکسپدیشنی پیوست

which discovered a hydrothermal vent in the ocean near Antarctica.

که یک دریچه هیدروترمال را در اقیانوس نزدیک قطب جنوب کشف کرد.

He told his story to BBC World Service programme Discovery.

او داستان خود را به برنامه سرویس جهانی بی بی سی دیسکاوری گفت.

Well, the first problem is actually finding them,

خوب، اولین مشکل در واقع یافتن آنهاست،

because they cover a very small area,

زیرا آنها منطقه بسیار کوچکی را پوشش می دهند،

so it's literally like trying to find a needle in a haystack.

بنابراین به معنای واقعی کلمه مانند تلاش برای پیدا کردن سوزنی در انبار کاه است.

But when you do come across them, I mean, the deep ocean is food-limited,

اما وقتی با آنها برخورد کردید، منظورم این است که اعماق اقیانوس از نظر غذا محدود است،

so life is quite thin on the ground,

بنابراین زندگی روی زمین کاملاً نازک است،

and then suddenly your camera just stumbles into this area

و سپس ناگهان دوربین شما به این منطقه برخورد می کند

where there is just abundant life all over the sea floor and around these vents.

که در آن زندگی فراوانی در کف دریا وجود دارد و اطراف این دریچه ها

Alex says that finding these small thermal vents at the bottom of the ocean

الکس می گوید که یافتن این دریچه های حرارتی کوچک در ته اقیانوس

is like 'finding a needle in a haystack', an idiom meaning 'almost impossible to find

مانند «پیدا کردن یک سوزن در انبار کاه» است، اصطلاحی به معنای «پیدا کردن تقریباً غیرممکن است

because the area you have to search is so large'.

زیرا منطقه ای که باید جستجو کنید بسیار بزرگ است».

Because there's no sunlight on the ocean floor,

از آنجایی که هیچ نور خورشیدی در کف اقیانوس وجود ندارد، بقای

it's hard for plants and creatures to survive,

گیاهان و موجودات سخت است ،

so forms of life are 'thin on the ground' — there are only a few of them.

بنابراین اشکال حیات «روی زمین نازک» هستند - فقط تعداد کمی از آنها وجود دارد.

Alex cannot find anything to film with his camera, until suddenly he nears the vent

الکس نمی تواند چیزی برای فیلمبرداری با دوربینش پیدا کند تا اینکه ناگهان به دریچه نزدیک می شود

and sees plants and animals everywhere.

و گیاهان و حیوانات را همه جا می بیند.

Here, there is more than enough, or abundant, life.

در اینجا، زندگی بیش از اندازه کافی یا فراوان وجود دارد.

To picture a hydrothermal vent, imagine an underwater volcano.

برای تصویر یک دریچه هیدروترمال، یک آتشفشان زیر آب را تصور کنید.

Billowing clouds of what looks like smoke

ابرهای موزون از چیزی که شبیه دود به نظر می رسد، آب

heat the seawater to a temperature of 386°C.

دریا را تا دمای 386 درجه سانتی گراد گرم می کند.

This creates a warm environment of all kinds of weird and wonderful creatures,

این یک محیط گرم از انواع موجودات عجیب و غریب و شگفت انگیز،

including vent mussels, tube worms and blind 'yeti crabs',

از جمله صدف های دریچه ای، کرم های لوله ای و خرچنگ های کور یتی ایجاد می کند که

so called because of their hairy claws,

به دلیل چنگال های مودارشان به این نام خوانده می شوند، که

some of which get cooked because the water is so hot.

برخی از آنها به دلیل گرم بودن آب پخته می شوند.

What's amazing is that while these vents may be as old as Earth itself,

آنچه شگفت انگیز است این است که اگرچه این دریچه ها ممکن است به قدمت خود زمین باشند، اما

they were only discovered in the 1970s.

تنها در دهه 1970 کشف شدند.

So, are there more mysteries hiding in the deep ocean?

بنابراین، آیا رازهای بیشتری در اعماق اقیانوس پنهان شده است؟

That's the question BBC World Service's Discovery

این سوالی است که سرویس جهانی بی بی سی از

asked marine biologist Kerry Howell. Here's what she said.

کری هاول زیست شناس دریایی پرسید. این چیزی است که او گفت.

I have absolutely no doubt that there is plenty more to discover down there.

من مطلقاً شک ندارم که چیزهای بیشتری برای کشف وجود دارد.

It's really vast, I mean, it's quite hard to get your head around

این واقعاً وسیع است، منظورم این است که خیلی سخت است که بفهمید

how vast the deep sea is, and it is most of our planet.

عمق دریا چقدر وسیع است و بیشتر سیاره ما را تشکیل می دهد.

So, and we've barely scratched the surface of exploration of this unique environment,

بنابراین، و ما به سختی سطح اکتشاف این محیط منحصربه‌فرد را خراشیده‌ایم،

and if you think that vents were only discovered in the '70s, you know,

و اگر فکر می‌کنید که دریچه‌ها فقط در دهه 70 کشف شدند، می‌دانید،

there's great potential for a lot else to come, I think.

من فکر می‌کنم که پتانسیل زیادی برای آینده وجود دارد.

We've only been exploring this environment for the last 150 years.

ما فقط در 150 سال گذشته در حال کاوش در این محیط بوده ایم.

I mean, before that we didn't think there was any life down there at all.

منظورم این است که قبل از آن اصلاً فکر نمی‌کردیم آنجا زندگی وجود داشته باشد.

So, it's a very young science, is deep sea biology.

بنابراین، این یک علم بسیار جوان است، زیست شناسی اعماق دریا است.

And so, there's, yeah, there's a lot more to discover. I have no doubt.

و بنابراین، بله، چیزهای بیشتری برای کشف وجود دارد. من شک ندارم.

In terms of ocean exploration,

از نظر اکتشاف اقیانوس،

Kerry thinks we've only 'scratched the surface' —

کری فکر می‌کند که ما فقط «سطح را خراشیده‌ایم» -

found out a little bit about something, but not enough to fully understand it.

کمی در مورد چیزی پی برده‌ایم، اما برای درک کامل آن کافی نیست.

That's because the ocean is 'vast' — extremely big.

این به این دلیل است که اقیانوس "بسیار وسیع" است - بسیار بزرگ.

So vast, in fact, that it's 'hard to get your head around it',

در واقع آنقدر وسیع است که «درکش کردن به آن سخت است»

or 'difficult to really understand'.

یا «درک واقعاً دشوار است».

But how vast exactly, Sam?

اما دقیقا چقدر وسیع است، سام؟

In my question, I asked how much of the Earth's surface is covered by water.

در سوالم پرسیدم چقدر از سطح زمین را آب پوشانده است.

Mm, and I said it was c) 70%.

مم، و من گفتم ج) 70 درصد است.

Which was the correct answer!

کدام جواب درست بود!

Well, 71% to be precise, but either way, it's hard to get your head around

خوب، 71٪ به طور دقیق، اما در هر صورت، به سختی می توانید ذهن خود را در این مورد

or, difficult to fully understand.

یا درک کامل آن دشوار است.

OK, we'd better recap the other vocabulary too,

بسیار خوب، بهتر است واژگان دیگر را نیز بازنویسی کنیم،

starting with the idiom, 'finding a needle in a haystack',

با اصطلاح «پیدا کردن سوزن در انبار کاه» شروع کنیم،

meaning that something is almost impossible to find,

به این معنی که یافتن چیزی تقریبا غیرممکن است،

because you have to search so widely for it.

زیرا باید به طور گسترده برای آن جستجو کنید.

If something is 'thin on the ground', there's very little of it,

اگر چیزی "روی زمین نازک" باشد، مقدار بسیار کمی از آن وجود دارد،

but if it's 'abundant', there's plenty or more than enough.

اما اگر "فراوان" باشد، مقدار زیادی یا بیش از اندازه کافی وجود دارد.

When you 'only scratch the surface',

وقتی "فقط سطح را خراش دهید"،

you find out a little about something, but not enough to fully understand it.

کمی در مورد چیزی می یابید، اما به اندازه ای نیست که آن را کاملاً درک کنید.

And finally, 'vast' is another way of saying 'extremely large, huge or enormous'.

و در نهایت، "وسیع" راه دیگری برای گفتن "بسیار بزرگ، بزرگ یا عظیم" است.

Unlike the vast oceans, our time is limited to just six minutes and it's up.

برخلاف اقیانوس‌های وسیع، زمان ما فقط به شش دقیقه محدود شده و تمام شده است.

So, join us again soon for more amazing adventures

بنابراین، به زودی برای ماجراجویی های شگفت انگیز بیشتر

and, of course, useful vocabulary, here at 6 Minute English.

و البته واژگان مفید، در اینجا در 6 دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید.

— Goodbye for now! — Goodbye!

- فعلا خدانگهدار! - خداحافظ!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I’m Sam.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من سام هستم

And I'm Neil.

و من نیل هستم. آیا

Have you ever made a snowman or enjoyed a cold drink on a hot summer's day?

تا به حال یک آدم برفی درست کرده اید یا از نوشیدنی سرد در یک روز گرم تابستان لذت برده اید؟ یخ

Slippery in winter and cooling in summer,

در زمستان لغزنده و در تابستان خنک است،

ice is made when water gets so cold it freezes.

زمانی که آب آنقدر سرد می شود که یخ می زند، یخ ساخته می شود.

But there's much more to ice than skiing holidays and cold drinks.

اما یخ خیلی بیشتر از تعطیلات اسکی و نوشیدنی های سرد وجود دارد.

Yes, in an exciting discovery, the James Webb Space Telescope

بله، در یک کشف هیجان‌انگیز، تلسکوپ فضایی جیمز وب

recently detected the coldest ices ever in outer space,

اخیرا سردترین یخ‌های موجود در فضا را شناسایی کرده است،

something NASA scientists think could explain the origins of life on Earth.

چیزی که دانشمندان ناسا فکر می‌کنند می‌تواند منشأ حیات روی زمین را توضیح دهد.

For years, scientists have debated how life started on our planet.

سال‌هاست که دانشمندان درباره چگونگی شروع حیات در سیاره ما بحث کرده‌اند.

Billions of years ago, long before the dinosaurs, animals or even plants existed,

میلیاردها سال پیش، مدت ها قبل از اینکه دایناسورها، حیوانات یا حتی گیاهان وجود داشته باشند،

the Earth had a watery environment of oxygen-free gases and chemicals

زمین دارای محیطی آبکی از گازها و مواد شیمیایی بدون اکسیژن بود که

known as the 'primordial soup'.

به «سوپ اولیه» معروف بود.

It had the potential for life to develop, but something was missing.

این پتانسیل برای توسعه زندگی داشت، اما چیزی گم شده بود.

So how did we jump from the 'primordial soup'

پس چگونه از «سوپ اولیه»

to the first living plants, animals, and eventually humans?

به اولین گیاهان، حیوانات، و در نهایت انسان ها پریدیم؟

And how does ice fit into the story?

و چگونه یخ در داستان جای می گیرد؟

That's what we'll be finding out in this programme,

این چیزی است که در این برنامه متوجه خواهیم شد

and, as usual, we'll be learning some useful new vocabulary as well.

و طبق معمول، واژگان مفید جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت.

But first, I have a question for you, Neil.

اما ابتدا یک سوال از شما دارم، نیل.

We know ice is frozen water, but do you know the chemical symbol for water?

می دانیم یخ آب یخ زده است، اما آیا نماد شیمیایی آب را می شناسید؟

Is it a) H2O? b) HO2? Or c) H2O2?

آیا الف) H2O است؟ ب) HO2؟ یا ج) H2O2؟

Well, I really hope I get this right. I think the answer is H2O.

خوب، من واقعاً امیدوارم که این موضوع را درست انجام دهم. من فکر می کنم پاسخ H2O است.

OK. We'll find out or check if you're right later in the programme.

خوب. بعداً در برنامه متوجه می‌شویم یا بررسی می‌کنیم که آیا حق با شماست.

Astronomer Professor Melissa McClure worked with the NASA scientists

پروفسور ملیسا مک کلور، ستاره شناس، با دانشمندان ناسا

who found ice on Europa, one of Jupiter's moons.

که یخ را در اروپا، یکی از قمرهای مشتری پیدا کردند، کار کرد.

Here she explains to BBC World Service programme Science in Action

او در اینجا به برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی علم در عمل،

one theory linking ice to the beginnings of life on Earth.

نظریه‌ای را توضیح می‌دهد که یخ را با آغاز زندگی روی زمین مرتبط می‌کند.

There's sort of these two alternatives

نوعی از این دو جایگزین

for how you could have had life arise on Earth,

برای اینکه چگونه می‌توانستید زندگی بر روی زمین به وجود بیاید وجود دارد،

and one is that the very basic building blocks —

و یکی این است که بلوک‌های ساختمانی بسیار اساسی -

like water and methane and CO2 —

مانند آب و متان و CO2 -

like, those molecules were definitely brought to Earth by ices in comets,

مانند، این مولکول‌ها قطعاً توسط یخ‌های دنباله‌دارها به زمین آورده شده‌اند،

and maybe once they were on Earth, then they reacted with either geothermal heat

و شاید هنگامی که آنها روی زمین بودند، سپس با گرمای زمین گرمایی

or some kind of lightning strike to form more complex molecules.

یا نوعی برخورد صاعقه واکنش نشان دادند تا مولکول های پیچیده تری تشکیل دهند.

Earth's primordial soup lacked the 'building blocks of life' —

سوپ ابتدایی زمین فاقد "بلوک های سازنده حیات" بود -

a phrase describing the most basic biological and chemical units

عبارتی که پایه ای ترین واحدهای بیولوژیکی و شیمیایی

needed to support living things, elements like oxygen and carbon.

مورد نیاز برای حمایت از موجودات زنده، عناصری مانند اکسیژن و کربن را توصیف می کند.

Professor McClure thinks these missing elements

پروفسور مک کلور فکر می‌کند که این عناصر گمشده

were brought to Earth in 'comets' — large bright balls of dirt and ice

به‌وسیله «ستاره‌های دنباله‌دار» به زمین آورده شده‌اند - توپ‌های درخشان بزرگی از خاک و یخ

which travel around the Sun in outer space.

که در فضای بیرونی به دور خورشید می‌چرخند.

It's possible that when comets hit Earth billions of years ago,

این امکان وجود دارد که وقتی ستاره های دنباله دار میلیاردها سال پیش به زمین برخورد کردند،

elements in the ice were scattered and struck by 'lightning' —

عناصر موجود در یخ پراکنده شدند و توسط "رعد و برق" -

a bright flash of light produced by electricity moving in the atmosphere.

یک برق درخشان از نور که توسط الکتریسیته در حال حرکت در جو تولید می شود - پراکنده شدند.

This resulted in the complex molecules needed for life on Earth.

این امر منجر به ایجاد مولکول های پیچیده مورد نیاز برای حیات روی زمین شد.

Exactly how this happened is not known,

دقیقاً مشخص نیست که چگونه این اتفاق افتاده است،

but it involves 'biomolecules', molecules like DNA which are found in living things.

اما شامل «بیومولکول‌ها» است، مولکول‌هایی مانند DNA که در موجودات زنده یافت می‌شوند.

Ice is not a biomolecule, but when it mixes with carbon,

یخ یک مولکول زیستی نیست، اما زمانی که با کربن مخلوط می‌شود،

the atoms in ice molecules change to produce complex molecules

اتم‌های موجود در مولکول‌های یخ برای تولید مولکول‌های پیچیده تغییر می‌کنند

and that's when interesting things start to happen.

و در آن زمان اتفاقات جالبی شروع می‌شود. در

Here's Professor McClure again,

اینجا دوباره پروفسور مک کلور است که

explaining more to BBC World Service's Science in Action.

بیشتر به علم در عمل سرویس جهانی بی بی سی توضیح می دهد .

If they have a carbon atom in them then they're complex organic molecules,

اگر یک اتم کربن در آنها وجود داشته باشد، پس مولکول‌های آلی پیچیده هستند،

so things like very simple alcohols, like methanol or ethanol,

بنابراین چیزهایی مانند الکل‌های بسیار ساده، مانند متانول یا اتانول،

like what you would drink, are complex organic molecules

مانند آنچه می‌نوشید، مولکول‌های آلی پیچیده هستند

and these molecules could react and start a sort of a reaction chain

و این مولکول‌ها می‌توانند واکنش نشان دهند و نوعی واکنش را شروع کنند. زنجیره ای

that would eventually lead to something like a biomolecule.

که در نهایت منجر به چیزی شبیه به یک مولکول زیستی می شود.

Ice can react with other elements to create 'organic' molecules,

یخ می‌تواند با عناصر دیگر واکنش نشان دهد تا مولکول‌های «آلی» ایجاد کند،

for example the alcohol, methanol.

مثلاً الکل، متانول.

Here, the adjective 'organic' means 'related to living plants and animals'.

در اینجا، صفت "ارگانیک" به معنای "مربوط به گیاهان و حیوانات زنده" است.

That's different from how we use the word to talk about ‘organic food',

این با نحوه استفاده ما از کلمه برای صحبت در مورد "غذای ارگانیک" متفاوت است،

meaning 'food that hasn't been grown using artificial chemicals'.

به معنای "غذایی که با استفاده از مواد شیمیایی مصنوعی رشد نکرده است".

When these organic molecules met the primordial soup, so the theory goes,

وقتی این مولکول‌های آلی با سوپ اولیه برخورد کردند، بنابر این نظریه،

it produced a 'chain reaction' —

یک «واکنش زنجیره‌ای» ایجاد کرد -

a series of chemical reactions in which one change causes another.

مجموعه‌ای از واکنش‌های شیمیایی که در آن یک تغییر باعث دیگری می‌شود.

It was this chain reaction which created the first living cells

این واکنش زنجیره ای بود که اولین سلول های زنده

and eventually, humans.

و در نهایت انسان را ایجاد کرد.

Quite impressive for a little piece of frozen water!

برای یک تکه کوچک آب یخ زده بسیار چشمگیر است!

Speaking of water, Sam,

در مورد آب، سام،

what was the answer to your question about the chemical symbol for water?

پاسخ سوال شما در مورد نماد شیمیایی آب چه بود؟

I said it was H2O.

گفتم H2O است.

Which was the right answer, Neil!

که جواب درستی بود، نیل!

Each molecule of water, and ice, contains two atoms of H, that's hydrogen,

هر مولکول آب و یخ حاوی دو اتم H، یعنی هیدروژن است که

joined to one atom of oxygen.

به یک اتم اکسیژن متصل شده است.

OK, let's recap the vocabulary we've learned from the programme,

خوب، بیایید واژگانی را که از برنامه یاد گرفته‌ایم،

starting with 'primordial soup' — the environment on Earth

با «سوپ اولیه» - محیط زیست روی زمین

before there were any plants or animals, which created the conditions for life.

قبل از وجود گیاهان یا حیوانات که شرایط را برای زندگی ایجاد می‌کردند، دوباره مرور کنیم.

The phrase the 'building blocks of life'

عبارت "ساختمان های حیات"

refers to the most basic biological and chemical units

به اساسی ترین واحدهای بیولوژیکی و شیمیایی

needed to support living plants and animals.

مورد نیاز برای حمایت از گیاهان و جانوران زنده اشاره دارد.

A 'comet' is a large object travelling in space

"دنباله دار" جسم بزرگی است که در فضا حرکت می کند و به دور

which orbits the sun and has a bright, burning tail.

خورشید می چرخد و دمی درخشان و سوزان دارد.

'Lightning' is a flash of bright light

"رعد و برق" فلاش نور درخشانی است که

produced by electricity moving in the atmosphere.

توسط الکتریسیته در حال حرکت در جو تولید می شود.

The adjective 'organic' means relating to living plants and animals.

صفت "ارگانیک" به معنای مربوط به گیاهان و حیوانات زنده است.

And ‘organic food' means food which has been grown without using chemicals.

و «غذای ارگانیک» به معنای غذایی است که بدون استفاده از مواد شیمیایی رشد کرده است.

And finally, a 'chain reaction' is a series of chemical reactions

و در نهایت، "واکنش زنجیره ای" مجموعه ای از واکنش های شیمیایی است

in which one change causes another, which in turn, causes another.

که در آن یک تغییر باعث دیگری می شود، که به نوبه خود باعث ایجاد دیگری می شود.

Once again, our six minutes are up.

یک بار دیگر، شش دقیقه ما تمام شد.

— Goodbye! — Bye-bye!

- خداحافظ! - خداحافظ!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Sam.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من سام هستم

And I'm Roy.

و من روی هستم.

Whether it's salmon swimming upriver to lay their eggs

خواه ماهی قزل آلا باشد که در بالای رودخانه شنا می کند تا تخم بگذارد

or cheetahs running faster than a car,

یا یوزپلنگی که سریعتر از ماشین می دود،

animals can do incredible things with their bodies.

حیوانات می توانند کارهای باورنکردنی با بدن خود انجام دهند.

Human bodies are no less incredible — just think of Olympic swimmers and sprinters.

بدن انسان ها کمتر باورنکردنی نیست - فقط به شناگران و دونده های المپیک فکر کنید.

Our bodies work using just the energy provided by what we eat.

بدن ما فقط با استفاده از انرژی حاصل از آنچه می خوریم کار می کند.

This means that the human body has to be incredibly efficient,

این بدان معناست که بدن انسان باید به طرز باورنکردنی کارآمد باشد و

using as little energy as possible to do what it needs to.

تا حد ممکن انرژی کمتری برای انجام کارهای مورد نیاز خود مصرف کند. با

Yet even with our efficient bodies,

این حال، حتی با بدن کارآمد ما،

no-one can run as fast a cheetah, not even Olympic champions!

هیچ کس نمی تواند به سرعت یک یوزپلنگ بدود، حتی قهرمانان المپیک!

In this programme, we'll be asking exactly how efficient is the human body?

در این برنامه، دقیقاً می‌پرسیم که بدن انسان چقدر کارآمد است؟

We'll be comparing human bodies' performance against each other,

ما عملکرد بدن انسان ها را در برابر یکدیگر

and against some animals too.

و همچنین در برابر برخی از حیوانات مقایسه خواهیم کرد.

And, of course, we'll be learning some new and useful vocabulary as well.

و البته، ما لغات جدید و مفیدی را نیز یاد خواهیم گرفت.

But before that, I have a question for you, Roy.

اما قبل از آن، من یک سوال از شما دارم، روی.

Efficiency involves an input and an output.

کارایی شامل یک ورودی و یک خروجی است.

It‘s about the relationship between the amount of energy coming in —

این در مورد رابطه بین مقدار انرژی وارد شده -

in other words, the food we eat — and the amount of the energy going out —

به عبارت دیگر، غذایی که می خوریم - و مقدار انرژی خروجی -

the usual movements and activities of day-to-day life.

حرکات و فعالیت های معمول زندگی روزمره است.

So, according to this definition, which animal is the most efficient?

بنابراین، با توجه به این تعریف، کدام حیوان کارآمدتر است؟

Is it a) an ant? b) a whale? Or c) a human?

الف) مورچه است؟ ب) نهنگ؟ یا ج) انسان؟

Humans are the most efficient animal.

انسان کارآمدترین حیوان است.

OK, Roy. I'll reveal the answer later in the programme.

باشه، روی. پاسخ را بعداً در برنامه فاش خواهم کرد.

To find out more about how the human body works,

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد نحوه عملکرد بدن انسان،

it's helpful to know how our species evolved.

دانستن چگونگی تکامل گونه ما مفید است. در

Here's Herman Pontzer,

اینجا هرمان پونتزر،

Professor of Evolutionary Anthropology at Duke University,

استاد انسان شناسی تکاملی در دانشگاه دوک،

speaking with BBC World Service programme CrowdScience.

با برنامه خدمات جهانی بی بی سی CrowdScience صحبت می کند .

Humans are remarkably efficient. We walk on two very straight legs.

انسان ها به طور قابل توجهی کارآمد هستند. ما روی دو پای خیلی صاف راه می رویم. برای مثال

If a human stands next to a dog, for example,

، اگر انسانی در کنار یک سگ بایستد،

the dog has got that funny bent classic dogleg shape, right?

سگ آن شکل سگ کلاسیک خمیده خمیده را دارد، درست است؟

And that crouched posture is really typical of most animals.

و این حالت خمیده واقعاً برای اکثر حیوانات معمولی است.

Humans have a very straight leg,

انسان ها پاهای بسیار صافی دارند،

and so because of that, and because our legs are pretty long for our body size —

و به همین دلیل، و از آنجایی که پاهای ما نسبت به اندازه بدن ما نسبتاً بلند است -

humans are part of the ape family — we're quite efficient.

انسان ها بخشی از خانواده میمون ها هستند - ما کاملاً کارآمد هستیم.

Humans are apes, and evolved from the same origin as gorillas and chimpanzees.

انسان ها میمون هستند و از همان منشأ گوریل ها و شامپانزه ها تکامل یافته اند.

One big difference, however, is that humans walk upright on straight legs,

با این حال، یک تفاوت بزرگ این است که انسان ها به صورت عمودی روی پاهای مستقیم راه می روند،

whereas most animals are 'crouched' —

در حالی که بیشتر حیوانات «خمیده» هستند –

bent over at the knee and leaning forwards to the ground.

از زانو خم شده و به سمت جلو به زمین خم شده اند.

This crouched posture is not an efficient way to move.

این حالت خمیده راه کارآمدی برای حرکت نیست.

Other animals, like dogs, have flat backs

سایر حیوانات، مانند سگ ها، پشتی صاف دارند

and move on four bent legs called 'doglegs' —

و روی چهار پای خمیده به نام «سگ سگ» حرکت می کنند -

something bent in the shape of a dog's leg.

چیزی که به شکل پای سگ خم شده است.

The word 'dogleg' can also mean a sharp bend in a road or path.

کلمه سگ سگ همچنین می تواند به معنای پیچ شدید در جاده یا مسیر باشد.

So, the design of the human body makes it efficient compared to some other animals —

بنابراین، طراحی بدن انسان آن را در مقایسه با برخی از حیوانات دیگر کارآمد می کند -

but how do humans compare with each other?

اما انسان ها چگونه با یکدیگر مقایسه می شوند؟

How do Kenyan athletes break long-distance running records,

چگونه ورزشکاران کنیایی رکوردهای دویدن در مسافت های طولانی را می شکنند،

while many of us struggle to run for the bus?

در حالی که بسیاری از ما برای دویدن برای اتوبوس تلاش می کنیم؟

The main reason, according to Loughborough University physiologist Rhona Pearce

به گفته رونا پیرس فیزیولوژیست دانشگاه لافبورو، دلیل اصلی

is training.

تمرین است.

But there may be other factors too,

اما

as she explained to BBC World Service's CrowdScience.

همانطور که او به CrowdScience سرویس جهانی بی بی سی توضیح داد، ممکن است عوامل دیگری نیز وجود داشته باشد.

Age probably comes into it

سن احتمالاً به این دلیل است

in that there's probably an optimal age for tendon elasticity.

که احتمالاً سن مطلوبی برای کشش تاندون وجود دارد.

That drops off as you get older,

با افزایش سن، این کاهش می یابد،

so probably there's a sweet spot in age for running economy.

بنابراین احتمالاً یک نقطه شیرین در سن برای اقتصاد اقتصادی وجود دارد.

So, in terms of weight, it depends what you weight is made up of,

بنابراین، از نظر وزن، بستگی دارد که وزن شما از چه چیزی تشکیل شده است،

so if you've got more muscle mass, that's going to help you,

بنابراین اگر توده عضلانی بیشتری دارید، این به شما کمک می کند، در

whereas if it's more fat then you've got to carry it.

حالی که اگر چربی بیشتری داشته باشید، باید آن را حمل کنید.

Efficient running depends on having flexible muscles and tendons,

دویدن موثر به داشتن ماهیچه ها و تاندون های انعطاف پذیر بستگی دارد،

and this flexibility 'drops off', or decreases, as we get older.

و این انعطاف پذیری با افزایش سن کاهش می یابد یا کاهش می یابد.

This means that, in terms of running, the body has an 'optimal age' —

این بدان معناست که از نظر دویدن، بدن دارای "سن مطلوب" است -

the best age, or the age at which you are most likely to succeed.

بهترین سن یا سنی که در آن احتمال موفقیت شما بیشتر است.

Body composition also plays a part.

ترکیب بدن نیز نقش دارد.

Efficient runners need high 'muscle mass' —

دوندگان کارآمد به «توده عضلانی» بالایی نیاز دارند -

the amount of muscle in your body, as opposed to fat or bone.

مقدار عضله در بدن شما، برخلاف چربی یا استخوان.

So, training, age, muscle mass and genetics

بنابراین، تمرین، سن، توده عضلانی و ژنتیک

and are all factors which, when they come together, produce a 'sweet spot' —

و همه عواملی هستند که وقتی با هم ترکیب می شوند، یک "نقطه شیرین" ایجاد می کنند -

the best possible combination of factors and circumstances.

بهترین ترکیب ممکن از عوامل و شرایط.

And, from the evidence, it looks like my answer to your question was right, Sam.

و با توجه به شواهد، به نظر می رسد که پاسخ من به سوال شما درست بوده است، سام.

Ah, yes, I asked which animal was the most efficient and you said it was c) a human.

آه، بله، پرسیدم کدام حیوان کارآمدتر است و شما گفتید ج) انسان است.

Well, I'm sorry to say, but that was the wrong answer!

خوب، متاسفم که می گویم، اما این پاسخ اشتباه بود!

The funny thing is — and scientists still don't understand why —

نکته خنده دار این است که - و دانشمندان هنوز دلیل آن را درک نمی کنند -

but the bigger the animal, the less energy it uses, kilo for kilo.

اما هر چه حیوان بزرگتر باشد، انرژی کمتری مصرف می کند، کیلو به کیلو.

So, the most efficient animal...

بنابراین، کارآمدترین حیوان ...

— Is also the biggest — a whale! — Mm-hm.

- همچنین بزرگترین - یک نهنگ! - مم-هم.

OK, let's recap the vocabulary from the programme, starting with 'crouched' —

خوب، بیایید واژگان برنامه را جمع‌بندی کنیم، با «خمیده» شروع کنیم -

a position which is bent at the knee, leaning forward and closer to the ground.

حالتی که در زانو خم شده، به جلو خم شده و به زمین نزدیک‌تر است.

A 'dogleg' can describe something which has a bent shape,

سگ سگ می تواند چیزی را توصیف کند که شکل خمیده ای دارد،

especially a sharp bend in a road or path.

به خصوص یک پیچ تیز در یک جاده یا مسیر.

The 'optimal age' to do something is the best age to do it.

"سن مطلوب" برای انجام کاری بهترین سن برای انجام آن است.

If something 'drops off', it decreases in quality or quantity.

اگر چیزی از بین برود، کیفیت یا کمیت آن کاهش می یابد.

A 'sweet spot' is the best possible combination of factors or circumstances.

یک "نقطه شیرین" بهترین ترکیب ممکن از عوامل یا شرایط است.

And, finally, 'muscle mass' is the amount of muscle in your body,

و در نهایت، "توده عضلانی" مقدار ماهیچه در بدن شما است،

as opposed to fat or bone.

برخلاف چربی یا استخوان.

Once again, our six minutes are up.

یک بار دیگر، شش دقیقه ما تمام شد.

— Bye for now! — Bye!

- فعلا خداحافظ! - خدا حافظ!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Rob.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من راب هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم

Now, when we think about famous figures in the history of science,

اکنون وقتی به شخصیت های مشهور تاریخ علم فکر می کنیم،

the name of Charles Darwin often comes up.

نام چارلز داروین اغلب به میان می آید.

Darwin is most famous for his 'theory of evolution',

داروین بیشتر به خاطر "نظریه تکامل" خود مشهور است،

the idea that animals change and adapt in response to their environment.

این ایده که حیوانات در پاسخ به محیط خود تغییر می کنند و سازگار می شوند.

In the 1830s, he visited the Galapagos, a string of islands in the Pacific Ocean

در دهه 1830، او از گالاپاگوس، رشته ای از جزایر در اقیانوس آرام بازدید کرد که به

famous because of the unique animals living there.

دلیل حیوانات منحصر به فرد زندگی می کنند. در

It was while in the Galapagos, observing small birds called finches,

حالی که در گالاپاگوس، با مشاهده پرندگان کوچکی به نام فنچ،

that Darwin started forming his theory of evolution.

داروین شروع به تشکیل نظریه تکامل خود کرد.

But today, the animals of the Galapagos

اما امروزه، حیوانات گالاپاگوس

face the same pressures as animals across the world

because of the effects of man-made climate change.

به دلیل تأثیرات تغییرات آب و هوایی ساخته دست بشر، با فشارهای مشابه حیوانات در سراسر جهان روبرو هستند.

Warming sea waters and more frequent extreme weather events

گرم شدن آب دریا و رویدادهای شدید آب و هوایی مکرر،

are affecting animals as much as humans, so, in this programme,

حیوانات را به اندازه انسان ها تحت تأثیر قرار می دهد، بنابراین، در این برنامه، از

we'll be asking can animals evolve to deal with climate change?

ما می پرسیم که آیا حیوانات می توانند برای مقابله با تغییرات آب و هوایی تکامل یابند؟

But first, I have a question for you, Sam,

اما ابتدا یک سوال از شما دارم، سم،

and it's about Charles Darwin's trip to the Galapagos.

و آن در مورد سفر چارلز داروین به گالاپاگوس است.

In 1831, Darwin set sail around the world, collecting samples of 'flora and fauna',

در سال 1831، داروین به دور دنیا سفر کرد و نمونه‌هایی از گیاهان و جانوران،

the plants and animals, of the places he visited.

گیاهان و جانوران از مکان‌هایی که بازدید کرد جمع‌آوری کرد.

But what was the name of the ship he sailed in?

اما نام کشتی که در آن رفت چه بود؟

a) HMS Beagle? b) HMS Victory? Or c) SS Great Britain?

الف) اچ ام اس بیگل؟ ب) HMS Victory؟ یا ج) اس اس بریتانیا؟

Hmm, maybe it was b) HMS Victory?

هوم، شاید ب) HMS Victory بود؟

— Are you sure? — No!

- مطمئنی؟ - نه!

OK! Well, I'll reveal the correct answer later in the programme.

خوب! خب، پاسخ صحیح را بعداً در برنامه فاش خواهم کرد.

Now, it may have been the Galapagos finches

اکنون، شاید این فنچ های گالاپاگوس بوده اند

that started Charles Darwin thinking about how animals adapt to their environment

که چارلز داروین را به فکر در مورد چگونگی سازگاری حیوانات با محیط خود انداختند،

but, as naturalist Kiyoko Gotanda explained

اما همانطور که کیوکو گوتاندا طبیعت شناس

to BBC World Service programme The Climate Question,

به برنامه سرویس جهانی بی بی سی The Climate Question توضیح داد،

Darwin's first impression of the small birds wasn't very good.

اولین برداشت داروین از پرندگان کوچک خیلی خوب نبود.

When Darwin got to the Galapagos Islands,

وقتی داروین به جزایر گالاپاگوس رسید، در

he actually wasn't that interested in the finches —

واقع آنقدرها به فنچ ها علاقه ای نداشت -

they were kind of a drab colour and they didn't have a very interesting song.

آنها به نوعی رنگ تیره ای داشتند و آهنگ چندان جالبی نداشتند.

He sampled, though, the finches from different islands,

با این حال، او از فنچ های جزایر مختلف نمونه برداری کرد،

and so when he got back to England and he was looking at all the variation

و به همین دلیل وقتی به انگلستان بازگشت و به همه تغییرات

in beak shape and size, and body size and shape,

در شکل و اندازه منقار، و اندازه و شکل بدن نگاه می کرد،

and he was recalling how certain finches were found on certain islands

و به یاد می آورد که چگونه فنچ های خاصی در برخی موارد پیدا شده است. جزایر

but not on other islands.

اما نه در جزایر دیگر.

In contrast to more colourful birds like Galapagos parrots,

برخلاف پرندگان رنگارنگ‌تر مانند طوطی‌های گالاپاگوس،

the finches Darwin observed were 'drab',

فنچ‌هایی که داروین مشاهده کرد، «مختل»،

dull and boring-looking, with little colour.

کسل‌کننده و کسل‌کننده و با رنگ‌های کمی بودند.

Instead, what Darwin noticed were variations in the finches' 'beak' —

در عوض، آنچه داروین متوجه شد، تغییراتی در "منقار" فنچ ها بود -

the hard, pointed part of a bird's mouth.

قسمت سخت و نوک تیز دهان پرنده.

Finches born with a 'beak' that could help them get more food

فنچ هایی که با منقاری متولد می شدند که می توانست به آنها کمک کند غذای بیشتری دریافت کنند،

were more likely to survive and have babies.

احتمال بیشتری برای زنده ماندن و بچه دار شدن داشتند.

Over time, as the birds passed on their successful genes,

با گذشت زمان، همانطور که پرندگان ژن های موفق خود را منتقل کردند،

they adapted to fit in with their environment — what we know as 'evolution'.

آنها را با محیط خود سازگار کردند - چیزی که ما به عنوان "تکامل" می شناسیم.

So, if animals can evolve to survive their environment,

بنابراین، اگر حیوانات بتوانند برای زنده ماندن در محیط زیست خود تکامل یابند، آیا

can they also evolve to cope with the impact humans are having on the climate?

می توانند برای مقابله با تأثیر انسان بر آب و هوا نیز تکامل یابند؟

Well, there's already some evidence to show they can.

خوب، در حال حاضر شواهدی وجود دارد که نشان می دهد آنها می توانند.

Studies on birds in the Brazilian Amazon

مطالعات روی پرندگان در آمازون برزیل

and red deer on the Isle of Rum, in Scotland,

و گوزن قرمز در جزیره رام در اسکاتلند

show warmer temperatures have caused animals to evolve smaller bodies.

نشان می‌دهد که دمای گرمتر باعث شده است که حیوانات بدن‌های کوچک‌تری پیدا کنند.

It's easier to keep cool when you're small!

وقتی کوچیک هستید خونسردی راحت تره!

American conservationist Thor Hanson

ثور هانسون، فعال آمریکایی،

records and measures anole lizards in the Caribbean.

مارمولک های آنول را در کارائیب ثبت و اندازه گیری می کند .

He wants to see how the effects of man-made climate change,

او می خواهد ببیند که اثرات تغییرات آب و هوایی دست ساز انسان،

in this case hurricanes, is affecting the lizards.

در این مورد طوفان ها، چگونه بر مارمولک ها تأثیر می گذارد.

Listen to what Thor found out

به آنچه که ثور

as he speaks with presenters of BBC World Service's The Climate Question.

هنگام صحبت با مجریان برنامه « پرسش آب و هوا» سرویس جهانی بی‌بی‌سی متوجه شد، گوش دهید.

What you can see is that large toe pads and strong front legs

چیزی که می‌بینید این است که بالشتک‌های بزرگ و پاهای جلویی قوی به

give some lizards a tighter grip.

برخی از مارمولک‌ها دست گرفتن محکم‌تر می‌دهند.

When they do start to let go

هنگامی که آنها شروع به رها شدن می کنند

and their body starts flapping in the air like a flag,

و بدنشان مانند پرچم در هوا شروع به تکان دادن می کند،

smaller back legs reduce the drag

پاهای کوچکتر عقبی کشش را کاهش می دهند

and allow them to cling on and survive the hurricane.

و به آنها اجازه می دهند که در طوفان بچسبند و جان سالم به در ببرند.

So the survivors were those lizards with those characteristics,

بنابراین بازماندگان آن مارمولک هایی با آن خصوصیات بودند

and they passed those traits along to their offspring.

و آن ویژگی ها را به فرزندان خود منتقل کردند.

Thor's lizards developed stronger front legs and smaller back legs,

مارمولک‌های ثور پاهای جلویی قوی‌تر و پاهای عقبی کوچک‌تری پیدا کردند که به

allowing them to 'cling on', hold on to something tightly,

آنها اجازه می‌داد در هنگام عبور طوفان‌ها به چیزی بچسبند، محکم به چیزی بچسبند

when hurricanes pass through.

.

It's this 'trait', a genetically-determined characteristic,

این «ویژگی» است، یک ویژگی ژنتیکی تعیین‌شده،

that allows the lizards to survive, and is passed on to their babies.

که به مارمولک‌ها اجازه می‌دهد زنده بمانند و به نوزادانشان منتقل می‌شود.

Thor checked other areas of the Caribbean where hurricanes were frequent

ثور نواحی دیگری از دریای کارائیب را که در آن طوفان‌ها مکرر بودند بررسی کرد

and found the same traits in lizards there: proof of evolution in action.

و همان ویژگی‌ها را در مارمولک‌ها یافت : اثبات تکامل در عمل.

But whereas we often think of evolution happening over hundreds,

اما در حالی که ما اغلب به این فکر می کنیم که تکامل در طی صدها،

even thousands of years,

حتی هزاران سال اتفاق افتاده است،

the changes in the Caribbean lizards happened in around 40 years,

تغییرات در مارمولک های کارائیب در حدود 40 سال اتفاق افتاد،

something that would have surprised Charles Darwin.

چیزی که چارلز داروین را شگفت زده می کرد .

Which reminds me of your question, Rob.

که مرا به یاد سوال شما می اندازد، راب.

Ah, yes, I asked you for the name of the ship Darwin sailed around the world in.

آه، بله، نام کشتی داروین را که داروین در آن به دور دنیا سفر کرده بود، پرسیدم

Darwin's ship was called the HMS Beagle

and, appropriately enough, it was named after an animal —

a beagle is a type of dog.

.

OK, let's recap the vocabulary from this programme about 'evolution',

خوب، بیایید واژگان این برنامه را در مورد "تکامل"،

the way living things adapt to their environment

نحوه سازگاری موجودات زنده با محیط خود

and pass these adaptations on to their children.

و انتقال این سازگاری ها به فرزندانشان بازیابی کنیم.

'Flora and fauna' is another way of saying the plants and animals of a place.

«گیاه و جانوران» روش دیگری برای بیان گیاهان و جانوران یک مکان است.

'Drab' means dull and colourless in appearance.

"Drab" به معنای ظاهری کدر و بی رنگ است .

A bird's 'beak' is the hard, pointed part of its mouth.

منقار پرنده قسمت سخت و نوک تیز دهان آن است.

'To cling on' means 'to hold on very tightly'.

«چسبیدن» به معنای «خیلی محکم نگه داشتن» است.

And finally, a 'trait' is a genetically-determined characteristic.

و در نهایت، یک "ویژگی" یک ویژگی ژنتیکی تعیین شده است.

Once again, our six minutes are up!

یک بار دیگر، شش دقیقه ما تمام شد!

Join us again soon for more interesting topics and useful vocabulary

به زودی برای موضوعات جالب تر و واژگان مفید

here at 6 Minute English.

در اینجا در 6 دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید.

— Goodbye for now! — Bye!

- فعلا خدانگهدار! - خدا حافظ!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Neil.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم

Over the past 18 months, we've heard a lot about the human 'immune system' —

در طول 18 ماه گذشته، ما چیزهای زیادی در مورد "سیستم ایمنی" انسان شنیده ایم -

the cells in our bodies that fight diseases, like coronavirus.

سلول هایی در بدن ما که با بیماری هایی مانند ویروس کرونا مبارزه می کنند.

We know that, in humans, the bloodstream carries immune cells around our body.

ما می دانیم که در انسان، جریان خون سلول های ایمنی را در اطراف بدن ما حمل می کند.

But what about trees and plants?

اما درختان و گیاهان چطور؟

They don't have blood, so how do they protect themselves?

آنها خون ندارند، پس چگونه از خود محافظت می کنند؟

That's a good question, Sam, and the answer involves memory.

این سوال خوبی است، سام، و پاسخ شامل حافظه است.

Us humans store memories in our brain, but our body also remembers things,

ما انسان ها خاطرات را در مغز خود ذخیره می کنیم، اما بدن ما چیزهایی را نیز به خاطر می آورد،

including stressful situations from the past, which it stores in our genes.

از جمله موقعیت های استرس زا از گذشته، که در ژن های ما ذخیره می کند.

The information gets passed on to our children genetically.

اطلاعات به صورت ژنتیکی به فرزندان ما منتقل می شود.

But surely trees don't have memories, Neil!

اما مطمئنا درختان خاطره ندارند، نیل!

I mean, do you think a tree can remember being young

منظورم این است که آیا به نظر شما یک درخت می تواند جوان بودنش را به خاطر بیاورد

or what it was doing last year?

یا سال گذشته چه کار می کرد؟

Well, not exactly, but trees grow rings — a layer of wood for each year of growth.

خوب، دقیقاً نه، اما درختان حلقه‌هایی را رشد می‌کنند - یک لایه چوب برای هر سال رشد.

That could be a kind of memory.

این می تواند نوعی خاطره باشد.

In this programme, we'll be asking whether trees can remember —

در این برنامه، از ما می‌پرسیم که آیا درختان می‌توانند به خاطر بسپارند یا خیر -

and if so, does it make them stronger and better able to fight disease?

و اگر چنین است، آیا آنها را قوی‌تر و بهتر می‌کند تا با بیماری‌ها مبارزه کنند؟

But before that, I have a question for you, Sam.

اما قبل از آن، من یک سوال از شما دارم، سام.

As I said, trees grow a new ring every year

همانطور که گفتم درختان هر سال یک حلقه جدید رشد می کنند

and, by counting them, we can estimate their age.

و با شمارش آنها می توان سن آنها را تخمین زد.

One of Earth's longest living trees is the Great Bristlecone Pine,

یکی از طولانی ترین درختان زمین، کاج بزرگ بریستلکون است که

found on the west coast of America.

در سواحل غربی آمریکا یافت می شود.

But how long can these trees live?

اما این درختان چقدر می توانند زنده بمانند؟

Is it a) over 1,000 years? b) over 3,000 years? Or c) over 5,000 years?

آیا الف) بیش از 1000 سال است؟ ب) بیش از 3000 سال؟ یا ج) بیش از 5000 سال؟

Wow, it'd be a job to count the rings on those trees!

وای، شمردن حلقه های آن درختان کار سختی است!

I'll say b) over 3,000 years.

من می گویم ب) بیش از 3000 سال.

OK, Sam, we'll reveal the correct answer later.

باشه، سام، بعداً جواب درست را فاش خواهیم کرد.

Unlike us, trees don't have blood and bones

برخلاف ما، درختان خون و استخوان ندارند

to protect them from outside attacks,

تا از حملات خارجی محافظت کنند،

so how exactly does a tree's immune system work?

بنابراین سیستم ایمنی درخت دقیقا چگونه کار می کند؟

That's what BBC World Service programme CrowdScience

این چیزی است که برنامه خدمات جهانی بی بی سی CrowdScience از

asked bioscientist Jurriaan Ton.

دانشمند زیست شناس جوریان تون پرسید.

Here's what he said.

این چیزی است که او گفت.

Plants in particular need to have a very efficient immune system

به طور خاص گیاهان به دو دلیل مهم نیاز به داشتن سیستم ایمنی بسیار کارآمد دارند

for two important reasons.

.

Firstly, they sit at the bottom of the food chain,

اولا، آنها در انتهای زنجیره غذایی قرار دارند،

so there are a lot of opportunistic organisms out there,

بنابراین ارگانیسم های فرصت طلب زیادی وجود دارند ،

including insect herbivores and microbial pathogens

از جمله گیاهخواران حشرات و پاتوژن های میکروبی

who want to tap into that biochemical energy that is stored in plants.

که می خواهند از انرژی بیوشیمیایی ذخیره شده در گیاهان استفاده کنند.

The other reason is plants are rooted to the ground —

دلیل دیگر این است که گیاهان در زمین ریشه دارند -

they cannot escape from the stressful conditions in their environment.

آنها نمی توانند از شرایط استرس زا در محیط خود فرار کنند.

It's hard for trees to protect themselves.

برای درختان سخت است که از خود محافظت کنند.

Unlike animals, they can't run away,

بر خلاف حیوانات، آنها نمی توانند فرار کنند،

and they're at the bottom of the 'food chain' —

و در انتهای "زنجیره غذایی" قرار دارند -

the plants and animals linked in a chain of eating weaker things

گیاهان و حیواناتی که در زنجیره ای از خوردن چیزهای ضعیف تر

and then being eaten by stronger ones.

و سپس توسط افراد قوی تر خورده می شوند.

Rabbits eat grass and, in turn, are eaten by foxes.

خرگوش ها علف می خورند و به نوبه خود توسط روباه ها خورده می شوند.

Right. If you are at the bottom of the 'food chain', everything wants to eat you,

درست. اگر در انتهای «زنجیره غذایی» هستید، همه چیز می‌خواهد شما را بخورد،

including 'opportunistic' animals.

از جمله حیوانات «فرصت‌طلب».

If something is 'opportunistic',

اگر چیزی «فرصت‌طلبانه» باشد،

it takes advantage of a situation to gain some benefit for itself.

از موقعیتی برای به دست آوردن منافعی برای خود بهره می‌برد.

Tree leaves are opportunities for hungry insects and caterpillars to eat.

برگ درخت فرصتی برای حشرات گرسنه و کرم ها برای خوردن است.

So, trees need immunity because they're under attack,

بنابراین، درختان به مصونیت نیاز دارند، زیرا در معرض حمله قرار می گیرند،

either from disease or from living things wanting to eat them.

چه در اثر بیماری یا از جاندارانی که می خواهند آنها را بخورند.

But what about memory, Sam?

اما در مورد حافظه چطور، سام؟

If trees can remember stress — types of insects that eat it, for example —

اگر درختان بتوانند استرس را به خاطر بسپارند - برای مثال انواع حشراتی که آن را می خورند -

they might be better prepared in future.

ممکن است در آینده بهتر آماده شوند.

For me, stress is a work deadline or moving house,

برای من، استرس یک ضرب الاجل کاری یا خانه تکانی است،

but for trees it's more basic, something like not getting enough water.

اما برای درختان این مسئله اساسی تر است، چیزی شبیه به کمبود آب.

Dr Estrella Luna-Diez believes trees record stress in their rings.

دکتر Estrella Luna-Diez معتقد است که درختان استرس را در حلقه های خود ثبت می کنند.

A small ring, showing that the tree didn't grow much that year,

یک حلقه کوچک که نشان می‌دهد درخت در آن سال رشد چندانی نداشته است،

indicates some outside stress.

نشان‌دهنده استرس بیرونی است.

She explained more to BBC World Service programme CrowdScience.

او بیشتر به برنامه CrowdScience سرویس جهانی بی بی سی توضیح داد .

Our hypothesis would be that, depending on the level of that stress —

فرضیه ما این خواهد بود که بسته به سطح آن استرس -

so if it was a really long-lasting drought of a few years —

پس اگر خشکسالی واقعا طولانی مدت چند سال بود -

then maybe the tree can remember it for a long time,

شاید درخت بتواند آن را برای مدت طولانی به خاطر بسپارد،

because it needs to adapt to that hostile environment.

زیرا باید با آن محیط متخاصم سازگار شود. .

Now, maybe the hypothesis would be the other way around,

حالا، شاید این فرضیه برعکس باشد،

like if it maybe was a very dry July, for instance,

مثلاً اگر ممکن است یک جولای بسیار خشک بود،

maybe the tree is not even that bothered and then it forgets within one year,

شاید درخت حتی آنقدرها هم اذیت نشده باشد و بعد از یک سال فراموش کند،

because that memory of the stress

زیرا آن خاطره از استرس خواهد

is gonna be holding it back on its growth, for instance.

بود. به عنوان مثال مانع رشد آن می شود.

Dr Luna-Diez has a 'hypothesis' —

دکتر لونا دیز یک "فرضیه" دارد -

an idea that explains how or why something happens

ایده ای که توضیح می دهد که چگونه یا چرا اتفاقی می افتد

which has yet to be tested to see if it's correct.

که هنوز باید برای بررسی درست بودن آن آزمایش شود.

Her 'hypothesis' is that trees remember stressful outside events,

"فرضیه" او این است که درختان رویدادهای استرس زا بیرونی را به یاد می آورند،

something like a 'drought' — a long period of time with little or no rain.

چیزی شبیه به "خشکسالی" - یک دوره زمانی طولانی با باران کم یا بدون باران.

For a tree which has lived for hundreds of years,

برای درختی که صدها سال زندگی کرده است،

it might be useful to remember that 1947 was a very dry summer.

ممکن است به یاد داشته باشیم که سال 1947 تابستان بسیار خشکی بود.

On the other hand, maybe that stressful year is best forgotten.

از سوی دیگر، شاید بهتر است آن سال پر استرس فراموش شود.

Maybe the tree is 'not bothered' —

شاید درخت "آزار نیست" -

not worried or concerned because it's not important to it.

نگران یا نگران نباشد زیرا برایش مهم نیست.

So, trees do have memories — but they don't let it get them stressed!

بنابراین، درختان خاطراتی دارند - اما اجازه نمی‌دهند که آنها را تحت فشار قرار دهد!

Maybe that's the secret to a long life!

شاید راز عمر طولانی همین باشد!

But what's the answer to your question, Neil?

اما جواب سوالت چیه نیل؟

Ah, yes, I asked you how long Earth's oldest trees,

آه، بله، از شما پرسیدم کهنسال ترین درختان زمین،

Great Bristlecone Pines, can live.

کاج های بزرگ بریستلکون، چقدر می توانند عمر کنند؟

I said b) over 3,000 years. Was I right?

گفتم ب) بیش از 3000 سال. درست گفتم؟

You were wrong, I'm afraid, Sam.

تو اشتباه کردی، میترسم سام.

They live even longer — over 5,000 years, in fact —

آنها حتی طولانی تر - در واقع بیش از 5000 سال -

all the way back to the Bronze Age.

تا عصر برنز زندگی می کنند.

What memories those trees must have — if only they could speak!

آن درختان چه خاطراتی باید داشته باشند - اگر فقط می توانستند صحبت کنند!

Right, let's recap the vocabulary we've learned, starting with 'immune system' —

درست است، بیایید واژگانی را که یاد گرفته‌ایم، با «سیستم ایمنی» -

the body's way of fighting infection and disease.

راه بدن برای مبارزه با عفونت و بیماری - شروع کنیم.

A 'food chain' describes how plants and animals get eaten and eat each other.

یک "زنجیره غذایی" توصیف می کند که چگونه گیاهان و حیوانات خورده می شوند و یکدیگر را می خورند.

'Opportunistic' people take advantage of a situation

افراد «فرصت‌طلب» از موقعیتی

to get some benefit for themselves.

برای به دست آوردن منافعی برای خود استفاده می‌کنند.

A 'hypothesis' is an idea to explain how or why something happens

"فرضیه" ایده ای برای توضیح چگونگی یا چرایی اتفاقی است

that hasn't been tested to see if it's correct.

که برای درستی آن آزمایش نشده است.

A 'drought' is a long period of time with little or no rain.

"خشکسالی" یک دوره زمانی طولانی با باران کم یا بدون باران است.

And, finally, if you're 'not bothered' about something,

و در نهایت، اگر در مورد چیزی «مزاحمت نمی‌شوید» ،

you're not worried, because it's not important to you.

نگران نیستید، زیرا برای شما مهم نیست.

Our six minutes are over. Bye for now!

شش دقیقه ما تمام شد. فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.