Vocabulary: 8 uses of 'take' - David Copperfield part one

Hello, I'm Darren. Today I'm going to tell you one of Charles Dickens' favourite novels.

سلام من دارن هستم امروز قصد دارم یکی از رمان های مورد علاقه چارلز دیکنز را به شما بگویم.

It's the story of a boy called David Copperfield, who survived the cruel treatment of his stepfather

این داستان پسری به نام دیوید کاپرفیلد است که از رفتار ظالمانه ناپدری خود جان سالم به در برد

but grew up to find true love and success.

اما برای یافتن عشق و موفقیت واقعی بزرگ شد.

David spends his first happy years with his loving mother, a widow, and Pegotty, their

دیوید اولین سالهای شاد خود را با مادر مهربانش، یک بیوه، و پگوتی، خانه دار فداکارشان می گذراند

devoted housekeeper. Everything changes when Clara Copperfield meets the handsome but cruel

. همه چیز زمانی تغییر می کند که کلارا کاپرفیلد با آقای موردستون خوش تیپ اما بی رحم

Mr Murdstone, who treats David badly. Pegotty takes David to Yarmouth to visit her brother,

ملاقات می کند که با دیوید بد رفتار می کند. پگوتی دیوید را به یارموث می برد تا

a fisherman, who has taken two orphans, Ham and Emily, into care. After a wonderful fortnight,

برادرش ماهیگیر را که دو یتیم، هام و امیلی را تحت مراقبت قرار داده است، ببیند. دیوید پس از یک دو هفته شگفت انگیز

David returns to find his mother has married Mr Murdstone. David's stepfather continues

برمی گردد و متوجه می شود که مادرش با آقای موردستون ازدواج کرده است . ناپدری دیوید

to mistreat him. One day David bites him. Furious, Mr Murdstone takes the opportunity

به بدرفتاری با او ادامه می دهد. یک روز دیوید او را گاز می گیرد. آقای موردستون خشمگین از فرصت استفاده

to persuade Clara to send David to boarding school. It's a grim place, but David meets

می کند و کلارا را متقاعد می کند که دیوید را به مدرسه شبانه روزی بفرستد . این یک مکان تلخ است، اما دیوید

the dashing Steerforth - the school's head boy.

با Steerforth شجاع - پسر رئیس مدرسه - ملاقات می کند .

Tragedy strikes when David learns that his mother and baby brother have died. He is sent

فاجعه زمانی رخ می دهد که دیوید متوجه می شود که مادر و برادر نوزادش مرده اند.

by Mr Murdstone to work in his London wine factory. He lodges with the happy-go-lucky

آقای موردستون او را برای کار در کارخانه شراب خود در لندن فرستاد . او نزد خانواده خوش شانس

Micawber family, who are always in debt. When the authorities take Mr Micawber off to prison,

میکاوبر که همیشه بدهکار هستند اقامت می کند. وقتی مقامات آقای میکاوبر را به زندان می برند،

David runs away to Dover to take refuge with his aunt. Miss Betsy is quite formidable but

دیوید به دوور می گریزد تا نزد عمه اش پناه بگیرد. خانم بتسی بسیار مهیب است اما

she takes pity on her nephew and sends him to a good school in Canterbury. He lives with

به برادرزاده‌اش رحم می‌کند و او را به مدرسه‌ای خوب در کانتربری می‌فرستد. او با

Mr Wickfield, her business manager, and his daughter. Agnes is David's good angel. David

آقای ویکفیلد، مدیر تجاری او و دخترش زندگی می کند. اگنس فرشته خوب دیوید است. دیوید

also encounters the scheming Uriah Heep, Mr Wickfield's clerk. Such a creep and hypocrite!

همچنین با اوریاه هیپ مکر، کارمند آقای ویکفیلد، روبرو می شود. چنین خزنده و منافق!

David takes an instant dislike to him and indeed, Uriah will bring ruin to the Wickhams

دیوید فوراً از او بیزاری می کند و در واقع اوریا ویکهم ها و عمه بتسی را نابود می کند

and Aunt Betsy.

.

David, now 17, leaves school. En route to Yarmouth, he bumps into Steerforth, who travels

دیوید که اکنون 17 سال دارد، مدرسه را ترک می کند. در مسیر یارموث، او به استیرفورث برخورد می کند که

with him to Yarmouth. There they find Emily and Ham are engaged, though Steerforth seems

با او به یارموث سفر می کند. در آنجا متوجه می‌شوند که امیلی و هام نامزد کرده‌اند، اگرچه به نظر می‌رسد استیرفورث

quite taken with Emily. This doesn't bode well!

کاملاً با امیلی علاقه‌مند است. این خبر خوبی نیست!

I'll tell you what happens in the next part of the story when I see you next time. Bye

در قسمت بعدی داستان وقتی شما را ببینم به شما می گویم چه اتفاقی می افتد.

for now.

فعلا خداحافظ.