BOX SET: 6 Minute English - 'Food' English mega-class! 30 minutes of new vocabulary!

6 Minute English

6 دقیقه انگلیسی

from BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Neil.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم.

English has many proverbs,

انگلیسی ضرب المثل های زیادی دارد،

short and well-known phrases giving a piece of useful advice or common sense.

عبارات کوتاه و معروفی که توصیه های مفید یا عقل سلیم می دهد.

For example, the proverb 'actions speak louder than words'

به عنوان مثال، ضرب المثل "عمل ها بلندتر از کلمات صحبت می کنند" به این

means that what people do is more important than what they say.

معنی است که آنچه مردم انجام می دهند مهم تر از آنچه می گویند است.

And the proverb 'don't judge a book by its cover'

و ضرب المثل "کتاب را از روی جلد آن قضاوت نکن" به

advises people not to form opinions about people based on how they look.

مردم توصیه می کند که بر اساس ظاهر افراد درباره آنها نظری ایجاد نکنند.

Proverbs are found in many cultures and languages

ضرب‌المثل‌ها در بسیاری از فرهنگ‌ها و زبان‌ها یافت می‌شوند

and are often passed down through the generations

و اغلب از طریق نسل‌ها

to teach children lessons in life.

برای آموختن درس‌های زندگی به کودکان منتقل می‌شوند.

One famous English proverb is 'an apple a day keeps the doctor away'.

یک ضرب المثل معروف انگلیسی این است که "یک سیب در روز پزشک را دور نگه می دارد".

In other words, eating fresh fruit is good for you. But is it really true?

به عبارت دیگر، خوردن میوه تازه برای شما مفید است. اما آیا واقعا درست است؟

Can eating an apple a day actually have significant health benefits?

آیا خوردن یک سیب در روز واقعاً فواید سلامتی قابل توجهی دارد؟

That's the question we'll be discussing in this programme

این سوالی است که در این برنامه درباره آن بحث خواهیم کرد

and, as usual, we'll be learning some new vocabulary as well.

و طبق معمول، لغات جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت.

But, before that, I have a question for you, Sam.

اما قبل از آن، من یک سوال از شما دارم، سام.

Most proverbs come from a place's history

بیشتر ضرب المثل ها از تاریخ یک مکان سرچشمه می گیرند

and England has a long history of growing apples.

و انگلستان سابقه طولانی در پرورش سیب دارد.

Over the centuries, hundreds of different apple varieties

در طول قرن ها، صدها گونه مختلف سیب

have been grown in orchards up and down the country,

در باغ های میوه در بالا و پایین کشور رشد کرده اند که

some with quite unusual names.

برخی از آنها نام های کاملاً غیر معمولی دارند.

So which of the following is the name of a real type of English apple?

بنابراین کدام یک از موارد زیر نام یک نوع سیب انگلیسی واقعی است؟

Is it a) a Taylor's gold? b) a Golden pippin? Or c) a Black Worcester?

آیا الف) طلای تیلور است؟ ب) پیپین طلایی؟ یا ج) ورستر سیاه؟

I don't know, but I think it's b) a Golden Pippin.

نمی دانم، اما فکر می کنم ب) پیپین طلایی است.

OK, Sam, I'll reveal the answer later in the programme.

باشه، سام، جواب رو بعدا در برنامه فاش می کنم.

But whatever the name of the apple, new scientific research

اما نام سیب هر چه باشد، تحقیقات علمی جدید

is showing that there really are health benefits to eating apples,

نشان می‌دهد که خوردن سیب واقعاً فوایدی برای سلامتی دارد،

especially with the skins on.

مخصوصاً با پوست.

Apple skins are full of good stuff —

پوست سیب مملو از مواد خوب است -

fibre, vitamins, and especially 'flavonoids',

فیبر، ویتامین ها، و به خصوص «فلاونوئیدها»،

a chemical compound known to reduce blood pressure,

یک ترکیب شیمیایی که برای کاهش فشار خون

and improve brain and heart health.

و بهبود سلامت مغز و قلب شناخته شده است. پس جای

No wonder then that when Dr Michael Mosley,

تعجب نیست که وقتی دکتر مایکل موزلی،

presenter of BBC Radio 4 programme Just One Thing,

مجری برنامه رادیو بی بی سی 4 فقط یک چیز،

wanted a snack to eat, he reached for an apple.

میان وعده ای برای خوردن می خواست، به دنبال سیبی دراز کرد.

It's early afternoon and I'm bit peckish,

اوایل بعد از ظهر است و من کمی بداخلاق هستم،

so I'm about to grab a delicious snack that could improve my blood flow,

بنابراین می خواهم یک میان وعده خوشمزه بخورم که می تواند جریان خون من را بهبود بخشد،

boost my brain and trim my waistline.

مغزم را تقویت کند و دور کمرم را کوتاه کند.

Mm. This is not some exotic superfood.

مم این یک سوپر غذای عجیب و غریب نیست.

In fact, it's an apple.

در واقع این یک سیب است.

Dr Mosley wanted something to eat because he was 'peckish', a little bit hungry.

دکتر مازلی چیزی برای خوردن می‌خواست، زیرا او «نخست» و کمی گرسنه بود.

He wanted something healthy, but chose an apple

او چیزی سالم می خواست، اما یک سیب را

instead of exotic superfoods like blueberries or a banana smoothie.

به جای غذاهای فوق العاده عجیب و غریب مانند زغال اخته یا اسموتی موز انتخاب کرد.

If you call something 'exotic', you mean it's unusual and exciting,

اگر چیزی را "عجیب" می نامید، به این معنی است که غیرعادی و هیجان انگیز است،

often because it comes from an unfamiliar place.

اغلب به این دلیل که از یک مکان ناآشنا می آید.

Instead, he ate the least exotic fruit I can imagine — the humble apple.

در عوض، او کمترین میوه عجیب و غریبی را که می توانم تصور کنم خورد - سیب فروتن.

But Dr Moseley thinks apples do have health benefits and he lists them.

اما دکتر موزلی فکر می‌کند سیب فواید سلامتی دارد و آنها را فهرست می‌کند.

Apples improve blood flow, boost the brain and 'trim the waistline',

سیب جریان خون را بهبود می بخشد، مغز را تقویت می کند و دور کمر را کوتاه می کند،

a phrase which means to keep a healthy body weight with no extra fat.

عبارتی که به معنای حفظ وزن بدن سالم بدون چربی اضافی است.

Yes, one reason apples are so good for us

بله، یکی از دلایلی که سیب برای ما بسیار مفید است این است

is that the skin is packed with flavonoids,

که پوست آن مملو از فلاونوئیدها است

which help people lose weight and have even been linked to a longer life.

که به کاهش وزن افراد کمک می کند و حتی با عمر طولانی تر مرتبط است.

But that's not all.

اما این همه ماجرا نیست.

It's the fact that there are so many different ways

این واقعیت وجود دارد که روش های بسیار متفاوتی

of cooking and eating apples which makes them one of the nation's favourite foods.

برای پختن و خوردن سیب وجود دارد که آنها را به یکی از غذاهای مورد علاقه مردم تبدیل می کند. در

Here's Dr Moseley again, explaining how he likes to eat his apples

اینجا دکتر Moseley دوباره توضیح می دهد که چگونه دوست دارد سیب های خود را

to Just One Thing on BBC Sounds.

به Just One Thing در BBC Sounds بخورد.

What I love about apples is they are so versatile.

چیزی که من در مورد سیب دوست دارم این است که آنها بسیار همه کاره هستند.

I've been snacking on them, grating them into my porridge

من آنها را میان وعده می خوردم، آنها را در فرنی خودم رنده می کردم

and having them sliced with full fat yoghurt as a dessert.

و به عنوان دسر با ماست پرچرب برش می دادم.

But baked apples are one of my favourite ways to consume them.

اما سیب پخته یکی از روش های مورد علاقه من برای مصرف آنهاست. به

It seems an apple a day really does keep the doctor away

نظر می رسد یک سیب در روز واقعاً پزشک را دور نگه می دارد

and also keeps your heart, gut and even your waistline in good shape.

و همچنین قلب، روده و حتی دور کمر شما را در وضعیت خوبی نگه می دارد.

Dr Mosley eats apples in porridge, sliced with yoghurt and even baked in the oven.

دکتر موسلی سیب را در فرنی، تکه تکه شده با ماست و حتی پخته شده در فر می خورد.

He describes them as 'versatile' —

او آنها را به عنوان "همه کاره" توصیف می کند -

things which can be used for many different purposes

چیزهایی که می توانند برای اهداف مختلف

or in many different ways.

یا به روش های مختلف استفاده شوند. علاوه بر این

What's more, cooking or baking apples doesn't damage those healthy flavonoids,

، پختن یا پختن سیب به فلاونوئیدهای سالم آسیب نمی رساند،

so even the occasional apple crumble with custard can be good for you.

بنابراین حتی خرد شدن گاه به گاه سیب با کاسترد می تواند برای شما مفید باشد.

Apple crumble and custard, mm.

کرامبل و کاسترد سیب، میلی متر.

I'm not so sure that's a way to 'get in good shape',

من چندان مطمئن نیستم که این راهی برای «درآمدن به اندام خوب» باشد،

a phrase meaning healthy or in good condition.

عبارتی به معنای سالم یا در شرایط خوب.

But, Neil, it seems the old proverb is true.

اما، نیل، به نظر می رسد ضرب المثل قدیمی درست است.

According to the science, an apple a day really does keep the doctor away.

طبق علم، یک سیب در روز واقعاً دکتر را دور نگه می دارد.

Right, it's time to reveal the answer to your question.

درست است، وقت آن است که پاسخ سوال خود را فاش کنید.

Yes, I asked you about the strange-sounding names

بله، من از شما در مورد نام های عجیب و غریبی که

given to some varieties of English apple.

به برخی از انواع سیب انگلیسی داده شده است، پرسیدم.

And I said that a golden Pippin was the name of a real apple. So was I right?

و من گفتم که یک پیپین طلایی نام یک سیب واقعی است. پس درست گفتم؟

Yes, you were. Golden Pippin apples were first grown in Arundel,

بله، شما بودید. سیب طلایی پیپین ابتدا در آروندل،

near the south coast of England, while the other two, Black Worcester

نزدیک سواحل جنوبی انگلستان کشت شد، در حالی که دو سیب دیگر، بلک ورسستر

and Taylor's gold, are actually types of English pear.

و طلای تیلور، در واقع انواع گلابی انگلیسی هستند.

Right, let's recap the vocabulary we've learned from this programme,

درست است، بیایید واژگانی را که از این برنامه آموخته‌ایم،

starting with 'proverb',

با «ضرب المثل»،

a short sentence or expression giving some well-known, traditional advice.

یک جمله کوتاه یا عبارتی که توصیه‌های سنتی و معروفی را ارائه می‌دهد، دوباره مرور کنیم.

If you're feeling 'peckish', you're slightly hungry.

اگر احساس «نفس» می کنید، کمی گرسنه هستید.

The adjective 'exotic' describes something which is unusual and exciting,

صفت "عجیب" چیزی را توصیف می کند که غیرعادی و هیجان انگیز است،

often because it comes from a faraway place.

اغلب به این دلیل که از یک مکان دور آمده است.

The phrase 'trim the waistline' means to keep your body weight healthy,

عبارت «کمر را کوتاه کنید» به این معنی است که وزن بدن خود را سالم نگه دارید،

with no extra fat around your 'waistline', the area of your body above the hips.

بدون چربی اضافی در اطراف «خط کمر»، ناحیه بدن بالای باسن.

Something which is 'versatile'

چیزی که «همه کاره» است را

can be used for many purposes or in many different ways.

می توان برای اهداف مختلف یا به طرق مختلف مورد استفاده قرار داد.

And finally, if someone is in 'good shape', they're in a good state of health.

و در نهایت، اگر فردی در " حالت خوبی" باشد، در وضعیت سلامتی خوبی قرار دارد.

Once again, our six minutes are up. Bye for now.

یک بار دیگر، شش دقیقه ما تمام شد. فعلا خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Neil.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم.

Kalettes, CauliShoots and Tenderstems. Can you guess what they are, Sam?

کلت ها، کولیشوت ها و ساقه های مناقصه. می توانی حدس بزنی آنها چه هستند، سم؟

Hm, well, they sound like the names of pop groups to me.

هوم، خوب، آنها برای من مانند نام گروه های پاپ به نظر می رسند.

Ah, yes, well, good guess, but, in fact, the truth is even stranger.

آه، بله، خوب حدس بزنید، اما، در واقع، حقیقت عجیب تر است.

They're varieties of vegetable

آنها انواع سبزیجاتی هستند که

being grown in the UK by a new generation of fruit and veg growers.

در بریتانیا توسط نسل جدیدی از پرورش دهندگان میوه و سبزیجات کشت می شوند.

Forget traditional carrots, leeks and potatoes.

هویج، تره فرنگی و سیب زمینی سنتی را فراموش کنید.

Vegetables today are getting a modern makeover thanks to breeding methods

سبزیجات امروزی به لطف روش‌های پرورشی

which mix two different plants to produce something completely new,

که دو گیاه مختلف را با هم مخلوط می‌کنند تا چیزی کاملاً جدید به

known as a 'hybrid'.

نام «هیبرید» تولید کنند، تغییر شکلی مدرن پیدا کرده‌اند.

The hybrid Kalette, for example, is a mix between kale and a Brussels sprout.

به عنوان مثال، کالت ترکیبی از کلم پیچ و کلم بروکسل است.

Tenderstems are a mix of traditional broccoli with a type of Chinese kale.

ساقه های تندر ترکیبی از کلم بروکلی سنتی با نوعی کلم پیچ چینی هستند.

And CauliShoots are small, green stems

و CauliShoots ساقه‌های کوچک و سبز رنگی هستند

with mini cauliflower heads shooting out the side.

که سرهای گل کلم کوچکی از کناره‌شان بیرون می‌آیند.

These exciting new varieties,

این گونه های جدید هیجان انگیز،

which look very different from traditional vegetables,

که به نظر بسیار متفاوت از سبزیجات سنتی هستند، به

are increasingly popular on farms, in shops and in restaurants across the UK.

طور فزاینده ای در مزارع، مغازه ها و رستوران ها در سراسر بریتانیا محبوب هستند.

In this programme, we'll hear all about these new vegetables

در این برنامه، همه چیز درباره این سبزیجات جدید

and the people who grow, cook and eat them.

و افرادی که آنها را پرورش می دهند، می پزند و می خورند خواهیم شنید.

And as usual, we'll be learning some new vocabulary as well.

و طبق معمول، واژگان جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت. به

Sounds good, Sam, but, first, I have a question for you.

نظر خوب می رسد، سام، اما، اول، من یک سوال از شما دارم.

One of the first hybrids on sale in the UK was named Cotton Candy

یکی از اولین هیبریدهای فروخته شده در انگلستان

because of its sweet, caramel flavour,

به دلیل طعم شیرین و کاراملی آن، آب نبات پنبه نام داشت،

but is Cotton Candy a) a cherry? b) a strawberry? Or c) a grape?

اما آیا آب نبات پنبه الف) گیلاس است؟ ب) یک توت فرنگی؟ یا ج) انگور؟

Well, if it's sweet, I'll guess it's a strawberry.

خب اگه شیرین باشه حدس میزنم توت فرنگی باشه.

OK, well, we'll reveal the answer later in the programme.

خوب، خوب، پاسخ را بعداً در برنامه فاش خواهیم کرد.

The Kalettes which Sam mentioned earlier

کالت هایی که سام قبلاً به آنها اشاره کرد

were introduced to the British market in 2010 under the name Flower Sprouts.

در سال 2010 با نام Flower Sprouts به بازار بریتانیا معرفی شدند.

They were advertised as a healthy vegetable

آنها به عنوان یک سبزی سالم

that could be cooked or eaten raw and became extremely popular.

که می‌توان آن را پخته یا خام مصرف کرد تبلیغ شد و بسیار محبوب شد.

The inventor of the Kalette is Jamie Claxton,

مخترع کالت، جیمی کلاکستون،

one of the UK's top seed producers and head of plant breeding firm Tozer Seeds.

یکی از برترین تولیدکنندگان بذر در بریتانیا و رئیس شرکت اصلاح نباتات Tozer Seeds است.

Here's Jamie chatting with Leyla Kazim,

اینجا جیمی است که با لیلا کاظم،

presenter of BBC Radio 4's The Food Programme.

مجری برنامه غذای رادیو بی بی سی 4 چت می کند.

And so how did the idea of the Kalette even come about in the first place?

و بنابراین چگونه ایده Kalette در وهله اول بوجود آمد؟

We do quite a lot of blue-sky breeding

ما کارهای زیادی را در آسمان آبی انجام می دهیم که در آن

where we just try wacky stuff and see what happens.

فقط چیزهای عجیب و غریب را امتحان می کنیم و می بینیم چه اتفاقی می افتد.

Were you looking at a sprout and a kale

آیا به جوانه و کلم پیچ نگاه می کردید

and going, "I can do something exciting with this"?

و می گفتید "من می توانم با این کار هیجان انگیزی انجام دهم"؟

We were looking at the whole of the Brassica family.

ما به کل خانواده براسیکا نگاه می کردیم.

Those are all Brassica oleracea, Brussels sprouts, kales, cauliflowers.

اینها همه Brassica oleracea، کلم بروکسل، کلم پیچ، گل کلم هستند.

And just thinking how, obviously,

و فقط به این فکر می‌کردیم که چگونه، بدیهی است، می‌دانستیم که

we knew they would cross-pollinate easily and produce unusual veg

آنها به راحتی گرده افشانی می‌کنند و سبزیجات غیرعادی تولید می‌کنند

and we were just kind of thinking we need to create something that's more modern,

و فقط به نوعی فکر می‌کردیم که باید چیزی مدرن‌تر ایجاد کنیم،

you know, Brussels sprouts and kales are very traditional.

می‌دانید، کلم بروکسل و کلم پیچ بسیار سنتی هستند.

Throw a few things in together in a mixing pot

چند چیز را با هم در یک قابلمه بریزید

— and see what comes out. — Yeah!

- و ببینید چه چیزی بیرون می آید. - آره!

Jamie says Kalettes were the result of 'blue-sky breeding'.

جیمی می‌گوید کالت‌ها نتیجه «تکثیر آسمان آبی» بودند.

This phrase comes from another expression, 'blue-sky thinking',

این عبارت از عبارت دیگری به نام «تفکر آسمان آبی» می آید،

which means using your imagination

که به معنای استفاده از تخیل

to try to come up with completely new and original ideas.

برای تلاش برای ارائه ایده های کاملاً جدید و بدیع است.

Some of Jamie's plants were 'wacky' — unusual in a funny or surprising way.

برخی از گیاهان جیمی «حواس‌انگیز» بودند - به روشی خنده‌دار یا شگفت‌انگیز غیرمعمول.

But this was all part of the fun of breeding and growing new vegetables.

اما همه اینها بخشی از لذت پرورش و پرورش سبزیجات جدید بود.

Jamie threw his ideas into the 'mixing pot',

جیمی ایده های خود را در «میکسینگ دیگ» انداخت،

a place where different ideas mingle together to create something new.

جایی که ایده های مختلف با هم ترکیب می شوند تا چیز جدیدی خلق کنند.

Hybrid vegetables add exciting new colours and tastes to traditional veg,

سبزیجات ترکیبی رنگ‌ها و طعم‌های جدید و هیجان‌انگیزی را به سبزیجات سنتی می‌افزایند،

such as the deep purple leaves of rainbow kale,

مانند برگ‌های بنفش تیره کلم رنگین کمانی

or the sweet, nutty flavour of a CauliShoot.

یا طعم شیرین و آجیلی CauliShoot.

As a result, they have become fashionable with many British chefs,

در نتیجه، آنها با بسیاری از سرآشپزهای بریتانیایی،

including Jack Stein, son of TV chef Rick,

از جمله جک استین، پسر سرآشپز تلویزیون، ریک،

who runs a restaurant in the seaside town of Padstow in Cornwall.

که رستورانی در شهر ساحلی Padstow در کورنوال دارد، مد شده اند. در

Here's presenter of BBC Radio 4's The Food Programme, Leyla Kazim, again,

اینجا مجری برنامه غذای رادیو بی بی سی، لیلا کاظم، دوباره

talking to Jack about what makes a great new vegetable.

با جک در مورد اینکه چه چیزی یک سبزی جدید عالی را می سازد صحبت می کند.

When you're looking at new varieties of veg, are there any particular traits

وقتی به دنبال انواع جدیدی از سبزیجات هستید، آیا ویژگی خاصی وجود دارد

that you're looking for that will help in the kitchen?

که به دنبال آن هستید که در آشپزخانه به شما کمک کند؟

I mean, obviously it's going to be down to taste, really,

منظورم این است که، بدیهی است که طعم آن، واقعاً،

and it's gonna be down to what it looks like on the plate,

و به شکل ظاهری در بشقاب بستگی دارد،

so the colour, the texture, the taste, all these things are really important.

بنابراین رنگ، بافت، طعم، همه این چیزها واقعاً مهم هستند.

But I think novelty and things like the Kalettes were great.

اما من فکر می کنم تازگی و چیزهایی مانند Kalettes عالی بودند.

I mean, they were originally called Flower Sprouts.

منظورم این است که در ابتدا به آنها جوانه گل می گفتند.

Jack names two features of great hybrid veg.

جک دو ویژگی گیاهی هیبریدی عالی را نام می برد.

First, there's the 'texture', the way something feels when you touch it.

اول، «بافت» وجود دارد، احساسی که وقتی چیزی به آن دست می‌زنید.

And second 'novelty', the fact that something is new and unusual.

و دومین «تازه»، این واقعیت است که چیزی جدید و غیرعادی است. سبزی‌های مدرن که به

Added to the surprising way many new varieties look

ظاهر شگفت‌انگیز بسیاری از انواع جدید

and, of course, their great taste, modern vegetables have provided

و البته طعم عالی آن‌ها اضافه شده‌اند،

a welcome new addition to traditional British cooking.

افزودنی جدید خوش‌آمد به آشپزی سنتی بریتانیایی ارائه کرده‌اند.

And don't forget the unusual names too, Sam,

و نام‌های غیرمعمول را هم فراموش نکنید، سام،

like the Cotton Candy fruit I asked you about in my question.

مانند میوه‌ای که در سوالم از شما پرسیدم.

Yes, I guessed Cotton Candys were a new variety of strawberry. Was I right?

بله، حدس می‌زدم که کاتن‌کندی‌ها نوع جدیدی از توت‌فرنگی هستند. درست گفتم؟

You were wrong, I'm afraid, Sam.

تو اشتباه کردی، میترسم سام.

In fact, Cotton Candy is a variety of grape,

در واقع، آب نبات پنبه نوعی انگور است،

so called because they're very sweet and taste like you've been to the fairground.

به این دلیل که بسیار شیرین است و طعمی شبیه به بازدید از نمایشگاه را دارد.

OK, let's recap the vocabulary we've learned

خوب، بیایید واژگانی را که

from this programme about new vegetable hybrids,

از این برنامه در مورد هیبریدهای گیاهی جدید آموخته ایم، جمع آوری کنیم،

plants which have been grown by mixing two different plants together.

گیاهانی که با مخلوط کردن دو گیاه مختلف با هم رشد کرده اند.

'Blue-sky thinking' involves using your imagination

"تفکر آسمان آبی" شامل استفاده از تخیل شما

to try and think up original ideas.

برای تلاش و فکر کردن به ایده های اصلی است.

Something which is unusual in a funny or surprising way

چیزی که به روشی خنده دار یا غافلگیرکننده غیرمعمول است را

could be described as 'wacky'.

می توان به عنوان "حواس پرت" توصیف کرد.

The 'mixing pot' is a place where different ideas or ingredients

«میکسینگ دیگ» مکانی است که در آن ایده‌ها یا مواد مختلف با هم

get mixed to create something new.

ترکیب می‌شوند تا چیزی جدید خلق کنند.

And 'texture' means the way something feels when you touch it.

و "بافت" به معنای احساسی است که چیزی هنگام لمس آن ایجاد می شود.

And, finally, 'novelty' is the quality of being new or unusual.

و در نهایت، «تازه» کیفیت جدید یا غیرعادی بودن است.

If you've enjoyed this programme,

اگر از این برنامه لذت برده اید،

why not take the taste test by cooking some hybrid vegetables yourself?

چرا خودتان با پختن برخی از سبزیجات ترکیبی تست طعم را انجام ندهید ؟

And remember to join us again soon for more trending topics

و به یاد داشته باشید که به زودی برای موضوعات پرطرفدار

and useful vocabulary, here at 6 Minute English.

و واژگان مفید، در اینجا در 6 دقیقه انگلیسی، دوباره به ما بپیوندید.

— Goodbye for now. — Bye-bye.

- فعلا خدانگهدار. - خداحافظ.

6 Minute English

6 دقیقه انگلیسی

from BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Sam.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من سام هستم

And I'm Neil.

و من نیل هستم.

In this programme, we're finding out all about food flavours.

در این برنامه، ما همه چیز را در مورد طعم های غذا می دانیم.

Although everyone knows what food they like the taste of,

اگرچه همه می دانند که طعم چه غذایی را دوست دارند، اما

the science behind flavours is complex.

علم پشت طعم ها پیچیده است.

Flavour involves much more than tasting with the tongue,

طعم بسیار بیشتر از چشیدن با زبان است،

it's also influenced by how food looks, smells, and even how it's described.

همچنین تحت تأثیر ظاهر، بو و حتی نحوه توصیف غذا است.

In this programme, we'll be meeting the 'flavourists',

در این برنامه، ما با «طعم‌آوران» ملاقات خواهیم کرد،

scientists who combine different natural and artificial ingredients

دانشمندانی که مواد طبیعی و مصنوعی مختلف را ترکیب می‌کنند

to create the flavours we love to taste in our food.

تا طعم‌هایی را ایجاد کنند که ما دوست داریم در غذایمان بچشیم.

And, of course, we'll be learning some new vocabulary as well.

و البته، ما واژگان جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت. به

Sounds delicious, Neil, but, first, I have a question for you.

نظر خوشمزه میاد، نیل، اما، اول، یک سوال از شما دارم.

No-one really knows why, but certain flavours seem to work well together.

هیچ کس واقعاً دلیل آن را نمی داند، اما به نظر می رسد طعم های خاصی با هم خوب کار می کنند.

Some scientists think classic combinations like lemon and lime

برخی از دانشمندان فکر می کنند ترکیب های کلاسیک مانند لیمو و لیموترش

or strawberries and cream are so popular

یا توت فرنگی و خامه بسیار محبوب هستند

because their chemicals overlap in special ways.

زیرا مواد شیمیایی آنها به روش های خاصی با هم همپوشانی دارند.

Sometimes this creates new, interesting and unusual flavours.

گاهی اوقات این باعث ایجاد طعم های جدید، جالب و غیر معمول می شود.

So what weirdly popular combination

بنابراین چه ترکیب عجیب و غریب محبوبی

was invented by British chef Heston Blumenthal?

توسط سرآشپز بریتانیایی هستون بلومنتال اختراع شد؟

Was it a) dark chocolate and sea salt? b) milk chocolate and chilli?

الف) شکلات تلخ و نمک دریا بود؟ ب) شکلات شیری و فلفل قرمز؟

Or c) white chocolate and caviar?

یا ج) شکلات سفید و خاویار؟

Well, I've tried sea salt and chocolate, I think it tastes great, so I'll say A.

خوب، من نمک دریا و شکلات را امتحان کردم، فکر می کنم طعم آن عالی است، بنابراین می گویم A.

OK, Neil, I'll reveal the correct answer at the end of the programme.

باشه، نیل، پاسخ صحیح را در پایان برنامه اعلام می کنم.

Nowadays, the flavour industry is big business.

امروزه صنعت طعم‌دهنده یک تجارت بزرگ است.

Flavourists work in high-tech laboratories,

طعم‌دهنده‌ها در آزمایشگاه‌های با فناوری پیشرفته کار می‌کنند

and every new ice cream, crisp or toothpaste flavour

و هر طعم بستنی، ترد یا خمیردندان جدید

is the result of years of scientific research.

نتیجه سال‌ها تحقیق علمی است.

But it wasn't always like that.

اما همیشه اینطور نبود. در

Here's food historian Dr Nadia Berenstein

اینجا دکتر نادیا برنشتاین، مورخ مواد غذایی،

describing the beginnings of the flavour industry in the 19th century

آغاز صنعت طعم‌دهنده را در قرن نوزدهم

to Ruth Alexander, presenter of the BBC World Service Programme, The Food Chain.

برای روث الکساندر، مجری برنامه خدمات جهانی بی‌بی‌سی، زنجیره غذایی، توصیف می‌کند.

There's really only a handful of people

واقعاً فقط تعداد انگشت شماری از افراد

and maybe a dozen or so companies that are really involved.

و شاید ده ها یا چند شرکت واقعاً درگیر هستند.

And at that point, they really are kind of working with secret recipes

و در آن مرحله، آنها واقعاً به نوعی با دستور العمل های مخفی کار می کنند

that were kept very secure and sometimes passed down

که بسیار امن نگه داشته می شد و گاهی اوقات در

within families from father to son.

خانواده ها از پدر به پسر منتقل می شد.

So it really seemed like a guild structure from the Middle Ages at that point.

بنابراین در آن نقطه واقعاً یک ساختار صنفی از قرون وسطی به نظر می رسید. آیا

Was it seen as some kind of dark art?

به عنوان نوعی هنر تاریک دیده می شد؟

Yes, the term 'black art' does come up

بله، اصطلاح «هنر سیاه»

in some of the early writing of people who are producing flavours at this point.

در برخی از نوشته‌های اولیه افرادی که در حال تولید طعم‌ها در این مرحله هستند، آمده است.

To begin with, there were only around a 'dozen', that's 12,

برای شروع، تنها حدود 12

companies experimenting with food flavours.

شرکت وجود داشت که طعم غذا را آزمایش می کردند.

The recipes they used were kept secret

دستور العمل هایی که آنها استفاده می کردند مخفی نگه داشته می شد

and only shared with family or trusted friends.

و فقط با خانواده یا دوستان مورد اعتماد به اشتراک گذاشته می شد.

Dr Berenstein compares these companies to a 'guild',

دکتر برنشتاین این شرکت‌ها را با یک «صنف» مقایسه می‌کند،

an organisation of people who do the same job, or have the same interests.

سازمانی متشکل از افرادی که کار مشابهی را انجام می‌دهند یا علایق مشابهی دارند.

Because it was so secretive and mysterious,

از آنجایی که بسیار مخفیانه و مرموز بود،

people saw making flavours as a 'dark art',

مردم ساختن طعم‌ها را یک «هنر تاریک» می‌دانستند،

a method of achieving something in a clever, but dishonest or wicked way.

روشی برای دستیابی به چیزی به روشی هوشمندانه، اما ناصادقانه یا شرورانه.

But all this changed after the Second World War,

اما همه اینها پس از جنگ جهانی دوم تغییر کرد،

when the invention of 'processed food',

زمانی که اختراع «غذای فرآوری شده»

which could be bought in supermarkets and kept fresh at home in the fridge,

که می‌توان آن را در سوپرمارکت‌ها خریداری کرد و در خانه تازه در یخچال نگهداری کرد،

increased the demand for new and exciting flavours.

تقاضا برای طعم‌های جدید و هیجان‌انگیز را افزایش داد. در

Here's Dr Berenstein again explaining the work of present-day flavourists

اینجا دکتر برنشتاین دوباره کار طعم‌دهنده‌های امروزی را

to BBC World Service Programme The Food Chain.

به برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی زنجیره غذایی توضیح می‌دهد.

So essentially becoming a flavourist today is still an apprenticeship process.

بنابراین اساسا تبدیل شدن به یک طعم دهنده امروزه هنوز یک فرآیند کارآموزی است.

There's no academic path to it, right?

هیچ مسیر علمی برای آن وجود ندارد، درست است؟

Your training is on the job, working alongside a master flavourist

آموزش شما در حال انجام است، کار کردن در کنار یک طعم‌دهنده چیره دست

at a flavour and fragrance company or at some of the bigger food companies,

در یک شرکت طعم‌دهنده و عطر یا در برخی از شرکت‌های بزرگ‌تر مواد غذایی،

will have their own flavour divisions.

بخش‌های طعم خاص خود را دارد.

It's a scientific profession for sure, you have to know a lot about chemistry.

مطمئناً این یک حرفه علمی است، شما باید چیزهای زیادی در مورد شیمی بدانید.

But it is a creative profession.

اما این یک حرفه خلاق است.

At the very heart of this industrial food system, there's these craft artisans,

در قلب این سیستم غذایی صنعتی، این صنعتگران صنایع دستی وجود دارند

who are essentially designing the molecule by molecule,

که اساساً مولکول به مولکول را طراحی می کنند،

the flavours that shape the way that food is made to taste.

طعم هایی که طرز تهیه غذا را برای طعم و مزه شکل می دهند.

Today's flavourists learn that art by serving an 'apprenticeship',

طعم‌دهنده‌های امروزی این هنر را با خدمت به یک «کارآموزی» می‌آموزند،

a period of time spent working for a skilled master,

دوره‌ای که برای یک استاد ماهر کار می‌کنند،

often for low payment, in order to learn their skills.

اغلب با دستمزد کم، تا مهارت‌های خود را بیاموزند.

Although a background in chemistry is important,

اگرچه پیشینه شیمی مهم است، اما

you can't study flavours at university.

نمی توانید در دانشگاه در مورد طعم ها مطالعه کنید.

Their training happens 'on the job', at your place of work, while you are working.

آموزش آنها "در محل کار"، در محل کار شما، در حالی که شما مشغول به کار هستید، انجام می شود.

Dr Berenstein calls flavourists 'craft artisans',

دکتر برنشتاین طعم‌دهنده‌ها را «صنعت‌کاران» می‌خواند،

people doing skilled work with their hands,

افرادی که کارهای ماهرانه را با دستان خود انجام می‌دهند،

and she describes their creations as 'the marriage of science and art'.

و او خلاقیت‌های آنها را «ازدواج علم و هنر» توصیف می‌کند.

Yes, I love the idea of the flavourist as a magician,

بله، من عاشق ایده طعم‌دهنده به‌عنوان یک شعبده‌باز هستم، که برای ایجاد طعم جادویی کامل،

adding a pinch of this flavour or a drop of that oil

کمی از این طعم یا یک قطره از آن روغن را اضافه می‌کند

to create the perfect magical taste.

. نمی

I wonder if that's what British chef Heston Blumenthal was trying to do?

دانم آیا این همان چیزی بود که سرآشپز بریتانیایی هستون بلومنتال می خواست انجام دهد؟

In my question, I asked

در سوالم پرسیدم

what popular flavour combination was invented by chef Heston Blumenthal?

چه ترکیب طعمی محبوب توسط سرآشپز هستون بلومنتال اختراع شد؟

And I said it was a) dark chocolate and sea salt. So was I right?

و گفتم الف) شکلات تلخ و نمک دریا. پس درست گفتم؟

It's true that sweet and salty flavours go together well,

درست است که طعم های شیرین و شور به خوبی با هم ترکیب می شوند،

but the correct answer was white chocolate and caviar,

اما پاسخ صحیح شکلات سفید و خاویار بود،

a combination described by Swiss master flavourist Francois Benzi

ترکیبی که توسط استاد طعم دهنده سوئیسی فرانسوا بنزی

as "weird but wonderful".

به عنوان "عجیب اما فوق العاده" توصیف شده است.

Right, let's recap the vocabulary we've learned,

درست است، بیایید واژگانی را که یاد گرفته‌ایم،

starting with a 'dozen', which means 'twelve'.

با یک دوجین شروع کنیم که به معنای دوازده است.

Something described as a 'dark art'

چیزی که به عنوان "هنر تاریک" توصیف می شود

refers to a method of achieving something in a clever but dishonest way.

به روشی برای دستیابی به چیزی به روشی هوشمندانه اما غیر صادقانه اشاره دارد.

A 'guild' is an organisation of people who do the same job.

"صنف" سازمانی متشکل از افرادی است که همان کار را انجام می دهند.

An 'apprenticeship' is the period of time an apprentice spends watching

«کارآموزی» مدت زمانی است که یک شاگرد صرف تماشای

and working with a skilled master in order to learn their skills.

و کار با یک استاد ماهر می کند تا مهارت های خود را بیاموزد.

When you do something 'on the job',

وقتی کاری را "در محل کار" انجام می دهید،

it happens in the workplace, while you're working.

در محل کار، در حالی که مشغول کار هستید، اتفاق می افتد.

And finally, an 'artisan' is a person doing skilled work with their hands.

و در نهایت، "صنعتگر" شخصی است که کار ماهرانه ای را با دستان خود انجام می دهد.

Once again our six minutes are up.

یک بار دیگر شش دقیقه ما تمام شد.

— Bye for now. — Bye-bye.

- فعلا خداحافظ. - خداحافظ.

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Sam.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من سام هستم

And I'm Rob.

و من راب هستم.

When someone feels sad or in a bad mood,

هنگامی که شخصی احساس غمگینی یا بد خلقی می کند،

they often try to feel better by eating their favourite food.

اغلب سعی می کند با خوردن غذای مورد علاقه خود احساس بهتری داشته باشد.

I usually go for a peanut butter sandwich myself.

من معمولا خودم ساندویچ کره بادام زمینی میرم .

Do you have a favourite comfort food, Rob?

آیا غذای راحتی مورد علاقه داری، راب؟

Maybe a cream chocolate eclair.

شاید یک اکلر خامه ای شکلاتی.

'Comfort food' is a type of 'emotional eating',

"غذای راحتی" نوعی "غذای احساسی" است،

eating lots of food because we feel sad, not because we're hungry.

خوردن مقدار زیادی غذا به دلیل احساس غم و اندوه، نه به دلیل گرسنگی.

But, unfortunately, most comfort food is high in carbohydrates and sugar

اما متأسفانه اکثر غذاهای راحتی سرشار از کربوهیدرات و قند هستند

and after a few minutes, it leaves us feeling even worse than before.

و بعد از چند دقیقه احساس بدتری نسبت به قبل در ما ایجاد می کنند.

Today, scientific research into the relationship

امروزه تحقیقات علمی در مورد رابطه

between what we eat and how we feel is growing.

بین آنچه می خوریم و احساسمان در حال رشد است.

In this programme, we'll be investigating the connection

در این برنامه، ارتباط

between our food and our mood.

بین غذا و خلق و خویمان را بررسی خواهیم کرد.

We'll hear how healthy eating makes us feel better

ما می شنویم که چگونه تغذیه سالم به ما احساس بهتری می دهد

and, of course, we'll be learning some new vocabulary as well.

و البته، واژگان جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت.

Great. But first, I have a question for you, Sam.

عالی. اما اول از شما یک سوال دارم سام.

People who link what we eat with how we feel make a simple argument.

افرادی که آنچه می خوریم را با احساس ما مرتبط می کنند استدلال ساده ای می کنند.

The food you eat supplies nutrients and energy to the brain

غذایی که می خورید مواد مغذی و انرژی مغز را تامین می کند

and the brain controls our emotions.

و مغز احساسات ما را کنترل می کند.

Now, that might sound simplistic,

اکنون، ممکن است ساده به نظر برسد،

but the brain is a vital link in the connection between food and our mood.

اما مغز یک پیوند حیاتی در ارتباط بین غذا و خلق و خوی ما است.

So, Sam, my question is how much of the body's total energy

بنابراین، سام، سوال من این است که چقدر از کل انرژی بدن

is used up by the brain? Is it a) 10%? b) 20%? Or c) 30%?

توسط مغز مصرف می شود؟ آیا الف) 10 درصد است؟ ب) 20 درصد؟ یا ج) 30 درصد؟

That's a good question.

این سوال خوبی است.

I'll say it's a) 10%.

من می گویم که الف) 10٪ است.

Right, well, I'll reveal the answer later in the programme.

درست است، خوب، پاسخ را بعداً در برنامه فاش خواهم کرد.

Emotional eating is often caused by feelings of depression, anxiety or stress.

غذا خوردن احساسی اغلب ناشی از احساس افسردگی، اضطراب یا استرس است.

Chef Danny Edwards, who has suffered with depression,

سرآشپز دنی ادواردز که از افسردگی رنج می برد

works in one of the most stressful places imaginable, a busy restaurant kitchen.

در یکی از پر استرس ترین مکان هایی که می توان تصور کرد کار می کند، آشپزخانه رستوران شلوغ.

BBC World Service programme The Food Chain

برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی زنجیره غذایی از

asked Danny about his eating habits at work.

دنی درباره عادات غذایی‌اش در محل کار پرسید.

Actually, when you're working in a kitchen environment for long periods,

در واقع، وقتی برای مدت طولانی در یک محیط آشپزخانه کار می کنید،

your appetite can become suppressed, because you sometimes don't want to eat

اشتهای شما ممکن است سرکوب شود، زیرا گاهی اوقات نمی خواهید غذا بخورید

or you don't feel like you can stop and eat and all of that.

یا احساس نمی کنید می توانید توقف کنید و غذا بخورید و همه اینها.

So it very often is grabbing something on the go,

بنابراین اغلب در حال حرکت چیزی را چنگ می‌زنیم،

which, obviously, as we know, is not great for us.

که بدیهی است، همانطور که می‌دانیم، برای ما عالی نیست.

So you go for something that's quick,

بنابراین شما به سراغ چیزی می روید که سریع باشد،

so hence why a lot of chefs have quite a bad diet.

بنابراین به همین دلیل است که بسیاری از سرآشپزها رژیم غذایی بسیار بدی دارند.

Even though he's surrounded by food,

Danny says that working under stress actually decreases his 'appetite',

دنی می‌گوید که کار کردن تحت استرس در واقع «اشتهای» او را کاهش می‌دهد،

the feeling that you want to eat food.

این احساس که شما می‌خواهید غذا بخورید.

In a busy kitchen, there's no time for a sit-down meal,

در یک آشپزخانه شلوغ، زمانی برای یک غذای نشسته وجود ندارد،

so Danny has to 'grab and go' —

بنابراین دنی باید «چنگ بزند و برود» -

take something quickly, because he doesn't have much time —

سریع چیزی را بردارید، زیرا وقت زیادی ندارد -

although he knows this isn't very healthy.

اگرچه می‌داند که این غذا خیلی سالم نیست.

So when even chefs have a difficult relationship with food,

پس وقتی حتی سرآشپزها با غذا رابطه سختی دارند،

what about the rest of us?

بقیه ما چطور؟

Professor Felice Jacka is an expert in nutritional psychiatry.

پروفسور فلیس جکا متخصص روانپزشکی تغذیه است.

She's studied the effect of eating a 'healthy diet',

او تأثیر خوردن «رژیم غذایی سالم»،

foods such as fresh fruit and vegetables, wholegrain cereals and olive oil,

غذاهایی مانند میوه و سبزیجات تازه، غلات سبوس دار و روغن زیتون را

on people suffering depression.

بر افراد مبتلا به افسردگی مطالعه کرده است.

Professor Jacka found that the patients whose mental health improved

پروفسور جکا دریافت که بیمارانی که سلامت روانشان بهبود یافته

were the same patients who had also improved their diet.

همان بیمارانی هستند که رژیم غذایی خود را نیز بهبود بخشیده اند.

But Professor Jacka's ideas were not accepted by everyone.

اما ایده های پروفسور جکا مورد قبول همه قرار نگرفت.

Here she explains to Jordan Dunbar,

در اینجا او به جردن دانبار،

presenter of BBC World Service's The Food Chain,

مجری سرویس جهانی بی بی سی، زنجیره غذایی،

about the opposition her study faced from other doctors.

درباره مخالفت هایی که مطالعه او از سوی دیگر پزشکان با آن مواجه شده بود، توضیح می دهد.

So I proposed to do this for my PhD study

بنابراین من پیشنهاد کردم که این کار را برای تحصیل در مقطع دکترا انجام دهم

and everyone thought I was a bit bananas, you know,

و همه فکر کردند که من کمی موز هستم، می‌دانید،

and there was quite a bit of, I guess, eye-rolling, maybe?

و حدس می‌زنم که ممکن است این کار را انجام دهم؟

I'm not surprised by that,

من از این موضوع تعجب نمی کنم،

because the discipline of psychiatry was very medication and brain-focused.

زیرا رشته روانپزشکی بسیار متمرکز بر دارو و مغز بود.

What did people say in the field? Were they sceptical?

مردم در میدان چه گفتند؟ آیا آنها بدبین بودند؟

Oh, hugely sceptical, and sometimes very patronising.

اوه، بسیار بدبین، و گاهی اوقات بسیار حامی.

But this again comes from the fact that general practitioners, psychiatrists,

اما این دوباره از این واقعیت ناشی می شود که پزشکان عمومی، روانپزشکان،

medical specialists get almost no nutrition training

متخصصان پزشکی

through all those years of study.

در تمام این سال ها تحصیل تقریباً هیچ آموزش تغذیه ای نمی بینند.

When Professor Jacka investigated the link between food and mood,

وقتی پروفسور جکا ارتباط بین غذا و خلق و خو را بررسی کرد،

her colleagues thought she was 'bananas', a slang word meaning 'silly' or 'crazy',

همکارانش فکر کردند که او "موز" است، کلمه ای عامیانه به معنای "احمق" یا "دیوانه"،

they 'rolled their eyes', a phrase which describes the gesture

آنها "چشم هایشان را چرخانده اند"، عبارتی که ژست

of turning your eyes upwards to express annoyance, boredom or disbelief.

چرخاندن چشمان شما را به سمت بالا توصیف می کند. برای ابراز ناراحتی، کسالت یا ناباوری.

Other colleagues were 'patronising' —

سایر همکاران «حمایت‌کننده» بودند -

they behaved towards her as if she were stupid or unimportant.

با او طوری رفتار می‌کردند که انگار او احمق یا بی‌اهمیت است.

Professor Jacka thinks this is because most doctors

پروفسور جکا فکر می کند این به این دلیل است که اکثر پزشکان

have little or no training about nutrition and the effect of food on mental health.

در مورد تغذیه و تأثیر غذا بر سلامت روان آموزش کمی دارند یا اصلاً آموزش ندارند.

But her ground-breaking research, named 'the smile trial',

اما تحقیقات نوآورانه او، به نام "محاکمه لبخند"، با

has been successfully repeated elsewhere,

موفقیت در جاهای دیگر تکرار شده است، و

clearly showing the link between eating well and feeling good.

به وضوح ارتباط بین خوب غذا خوردن و احساس خوب را نشان می دهد.

So the next time you're feeling down and your brain is calling out for a doughnut,

بنابراین دفعه بعد که احساس ناراحتی کردید و مغزتان خواستار یک دونات شد،

you might be better eating an apple instead.

بهتر است به جای آن یک سیب بخورید .

And speaking of brain, Sam, it's time to reveal the answer to my question.

و وقتی در مورد مغز صحبت می کنیم، سام، وقت آن است که پاسخ سوال من را فاش کنم.

Aha, yes, you asked me how much of the body's energy is used up by the brain

آها، بله، شما از من پرسیدید که چقدر از انرژی بدن توسط مغز مصرف می شود

and I guessed it was 10%.

و من حدس زدم 10٪ باشد.

Well, I'm afraid you are wrong.

خب میترسم اشتباه میکنی

In fact, around 20% of the body's energy goes to feeding the brain,

در واقع، حدود 20 درصد از انرژی بدن صرف تغذیه مغز می شود،

even though it only makes up 2% of our total body weight.

حتی اگر تنها 2 درصد از کل وزن بدن ما را تشکیل دهد.

OK, let's recap the vocabulary we've learned

خوب، بیایید واژگانی را که

from our discussion about 'emotional eating' —

از بحث خود در مورد «غذای احساسی» آموخته‌ایم خلاصه کنیم –

that's eating too much food because of how you feel, not because you're hungry.

یعنی خوردن بیش از حد غذا به دلیل احساس شما، نه به دلیل گرسنگی.

'Appetite' is the desire to eat food.

"اشتها" میل به خوردن غذا است.

If you 'grab and go', you take something quickly because you don't have much time.

اگر «بگیر و برو»، به سرعت چیزی را می‌گیری چون وقت زیادی نداری.

Calling someone 'bananas' is slang for silly or crazy.

"موز" خطاب کردن کسی به معنای احمقانه یا دیوانه است.

If you 'roll your eyes', you move your eyes upwards,

اگر "چشم هایتان را بچرخانید"، چشمان خود را به سمت بالا حرکت می دهید

to show you feel annoyed, bored or don't believe what someone is telling you.

تا نشان دهید که احساس ناراحتی، بی حوصلگی یا باور نکردن حرف های کسی به شما دارید.

And, finally, if someone is 'patronising' you,

و در نهایت، اگر کسی از شما حمایت می کند،

they speak or behave towards you as if you were stupid or unimportant.

با شما طوری صحبت می کند یا رفتار می کند که گویی شما احمق یا بی اهمیت هستید.

That's the end of our programme.

این پایان برنامه ما است.

Don't forget to join us again soon

فراموش نکنید که به زودی

for more topical discussion and useful vocabulary here at 6 Minute English.

برای بحث های موضوعی بیشتر و واژگان مفید در اینجا در 6 دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید.

— Bye, everyone. — Bye-bye.

- خداحافظ همه - خداحافظ.

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Neil.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم. آیا

Have you ever been to an 'all-you-can-eat buffet', Sam?

تا به حال به یک "بوفه همه چیز می توانید بخورید" رفته اید، سم؟

You know, a meal in a restaurant where you can eat as much food as you like.

می دانید، یک وعده غذایی در یک رستوران که می توانید هر چقدر که دوست دارید غذا بخورید.

Yes, I went to an Indian buffet once.

بله، یک بار به بوفه هندی رفتم.

I didn't eat all day before the meal,

تمام روز قبل از غذا چیزی نخوردم،

but I only managed to finish three or four plates. Well, maybe five.

اما فقط سه یا چهار بشقاب را تمام کردم. خوب، شاید پنج. به

It sounds like 'your eyes were bigger than your belly, or stomach',

نظر می رسد "چشم های شما بزرگتر از شکم یا شکم شما بود"،

a phrase describing someone who has taken more food than they can eat.

عبارتی که کسی را توصیف می کند که بیش از آنچه می تواند بخورد غذا خورده است.

In this programme, we'll be discussing buffets,

در این برنامه، ما در مورد بوفه‌ها بحث خواهیم کرد،

a feast of many different food dishes

ضیافتی از غذاهای مختلف که در آن

where diners are allowed to eat as much as they want,

افراد غذاخوری مجازند هر چقدر که می‌خواهند،

or as much as their stomachs will allow.

یا تا جایی که شکمشان اجازه می‌دهد، غذا بخورند.

And of course, we'll be learning some new vocabulary as well.

و البته، ما واژگان جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت.

The popularity of buffets is booming,

محبوبیت بوفه ها

especially in Middle Eastern and Asian countries,

به ویژه در کشورهای خاورمیانه و آسیایی رو به افزایش است،

where the variety of foods means there's something for everyone.

جایی که تنوع غذاها به این معنی است که برای همه چیزهایی وجود دارد.

But feasts are big and boastful.

اما اعیاد بزرگ و افتخارآمیز است.

Usually, too much is cooked and buffets have been criticised for waste.

معمولاً بیش از حد پخته می شود و بوفه ها به دلیل ضایعات مورد انتقاد قرار می گیرند.

We'll hear more soon, but first I have a question for you, Sam.

به زودی بیشتر می شنویم، اما ابتدا یک سوال از شما دارم، سام.

The word 'buffet' originated from the French name

کلمه بوفه از نام فرانسوی

for the table on which food was served,

میزی که روی آن غذا سرو می شد نشات گرفته است،

but buffets themselves don't come from France.

اما خود بوفه ها از فرانسه نمی آیند.

So in which country did buffets begin?

پس بوفه ها در کدام کشور شروع شد؟

Was it a) the United States of America? b) Sweden? Or c) China?

الف) ایالات متحده آمریکا بود؟ ب) سوئد؟ یا ج) چین؟

Well, the US is famous for supersizing food, so I'll guess a) America.

خب، ایالات متحده به دلیل بزرگ کردن غذا معروف است ، بنابراین حدس می‌زنم الف) آمریکا.

OK, Sam, we'll find out the answer later in the programme.

باشه، سام، بعداً در برنامه پاسخ را خواهیم فهمید.

John Wood, owner of cooking company Kitchen CUT, knows a lot about buffets.

جان وود، صاحب شرکت آشپزی Kitchen CUT، چیزهای زیادی در مورد بوفه می داند.

He used to run a 1,000-seat breakfast buffet

او یک بوفه صبحانه 1000 نفری را

at the five-star Jumeirah Beach hotel in Dubai.

در هتل پنج ستاره جمیرا بیچ در دبی اداره می کرد.

Here, John shares his observations on human buffet behaviour

در اینجا، جان مشاهدات خود را در مورد رفتار بوفه انسان

with BBC World Service programme The Food Chain.

با برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی زنجیره غذایی به اشتراک می‌گذارد.

There are different people that treat buffets in different ways.

افراد مختلفی وجود دارند که با بوفه ها به روش های مختلفی رفتار می کنند.

Some people will think this is a great opportunity

برخی از مردم فکر می کنند که این فرصت خوبی است

to try little bits and lots of everything and come back as many times as I like.

تا چیزهای کوچک و زیادی را امتحان کنم و هر چند بار که دوست دارم برگردم.

And other people just, you know, whether they don't like getting up and down,

و افراد دیگر فقط، می‌دانید، چه دوست ندارند از میزشان بلند و پایین شوند،

which is understandable, from their table just want to pile it high.

که قابل درک است، فقط می‌خواهند آن را روی میز خود جمع کنند.

And people, you know, they want to get value for money.

و مردم، می دانید، آنها می خواهند ارزش پول را بدست آورند.

So, you know, if you're paying, you know, $100, $200 a head for a buffet,

بنابراین، می دانید، اگر بپردازید، می دانید، 100، 200 دلار به ازای هر سر برای یک بوفه،

you're gonna pile it up high and take the most expensive things you can,

آن را روی هم انباشته خواهید کرد و گران ترین چیزهایی را که می توانید بردارید، می

you know, and get your money's worth.

دانید، و به ارزش پول خود می رسید.

John says buffet diners want to get their 'money's worth',

جان می‌گوید که رستوران‌های بوفه می‌خواهند «ارزش پول» خود را به دست آورند،

get good value for the money they spend,

برای پولی که خرج می‌کنند، ارزش خوبی داشته باشند،

so they often 'pile up' food on their plate.

بنابراین اغلب غذا را در بشقاب خود «انباشته» می‌کنند.

If you 'pile something up', you gather a large amount of it into one place

اگر چیزی را روی هم انباشته کنید، مقدار زیادی از آن را در یک مکان جمع می‌کنید

to build what's called a 'pile'.

تا چیزی را بسازید که «شمع» نامیده می‌شود.

But buffets are not just about eating until you explode.

اما بوفه ها فقط به خوردن غذا تا زمانی که منفجر نشوید نیست.

They're also an opportunity to show off to your friends.

آنها همچنین فرصتی برای نشان دادن به دوستانتان هستند.

Weddings are big in India and usually include a buffet.

عروسی ها در هند بزرگ هستند و معمولا شامل بوفه می شوند.

The richer the people getting married, the bigger the buffet,

هر چه افرادی که ازدواج می کنند ثروتمندتر باشد، بوفه آن بزرگتر است و

sometimes inviting as many as 5,000 guests.

گاهی اوقات تا 5000 مهمان دعوت می شود.

If each guest eats around six dishes,

اگر هر مهمان حدود شش غذا بخورد،

we're talking about a seriously big buffet.

ما در مورد یک بوفه بزرگ صحبت می کنیم.

Sandeep Sreedharan is a wedding caterer in Goa in South India.

Sandeep Sreedharan یک تهیه کننده عروسی در گوا در جنوب هند است.

He owns a company which provides the food and drink for special social occasions.

او صاحب شرکتی است که غذا و نوشیدنی را برای مناسبت های اجتماعی خاص تهیه می کند.

Here he talks with Ruth Alexander,

در اینجا او با روث الکساندر،

presenter of BBC World Service The Food Programme

مجری برنامه غذای سرویس جهانی بی‌بی‌سی

about organising an Indian wedding buffet.

درباره سازماندهی یک بوفه عروسی هندی صحبت می‌کند. به

It's a very vicious circle, I think, right?

نظر من این یک دور باطل است، درست است؟

Everybody wants to overwhelm everybody around you.

همه می خواهند همه اطرافیان شما را تحت تأثیر قرار دهند.

OK, that's the aim. They are out to impress.

باشه، هدف همینه آنها برای تحت تاثیر قرار دادن قرار دارند.

They want to wow the guests, knock their socks off.

آنها می‌خواهند مهمان‌ها را شگفت‌زده کنند، جوراب‌هایشان را در بیاورند.

Knock their socks off.

جوراب هایشان را درآورید

They should just go back saying, "I couldn't eat even half of it!", you know?

آنها فقط باید برگردند و بگویند: " نمی‌توانستم حتی نصف آن را بخورم!"، می‌دانی؟

Some people, they just come for eating.

بعضی ها فقط برای خوردن می آیند.

They don't even worry about whose wedding it is and things.

آنها حتی نگران این نیستند که عروسی کیست و چیزهایی.

They know that, "Who's the caterer?" You know?

آنها می دانند که "کترینگ کیست؟" میدونی؟

"Oh, these guys are catering it, oh, my God, this is going to be great!".

"اوه، این بچه ها دارند غذا می دهند، اوه، خدای من، این عالی خواهد شد!".

Wedding buffets are designed to amaze

بوفه های عروسی به گونه ای طراحی شده اند که

and overwhelm the guests with their huge displays of food.

میهمانان را با نمایش های عظیم غذایی خود متحیر و غرق درآورند.

They need to 'wow' the guests or 'knock their socks off',

آن‌ها باید مهمان‌ها را «وای» یا «جوراب‌هایشان را در بیاورند»، این

an idiom meaning 'to amaze and impress someone'.

اصطلاح به معنای «متحیر کردن و تحت تأثیر قرار دادن کسی» است.

The problem is that no matter how extravagant and expensive one buffet is,

مشکل اینجاست که مهم نیست که یک بوفه چقدر گران قیمت و ولخرجی باشد،

the next one has to be even more impressive,

بوفه بعدی باید حتی تاثیرگذارتر باشد،

something Sandeep calls a 'vicious circle',

چیزی که سندیپ آن را "دایره باطل" می نامد،

a difficult situation which has the effect of creating new problems,

وضعیتی دشوار که در ایجاد مشکلات جدید تأثیر می گذارد و

which then make the original situation even worse.

سپس بوفه اصلی را می سازد. وضعیت حتی بدتر به

It seems the secret to enjoying a buffet is trying a little bit of everything,

نظر می رسد راز لذت بردن از بوفه این است که همه چیز را کمی امتحان کنید،

without stuffing yourself until you can't move,

بدون اینکه خودتان را پر کنید تا زمانی که نتوانید حرکت کنید،

although in the past, I think that was exactly the idea.

اگرچه در گذشته، فکر می کنم دقیقا همین ایده بود.

OK, it's time to reveal the answer to my question.

خوب، وقت آن رسیده که پاسخ سوالم را فاش کنم.

Where did the buffet originally come from?

بوفه در اصل از کجا آمده است؟

I guessed it was from the United States. Was I right?

حدس زدم از آمریکا باشد. درست گفتم؟

That was the wrong answer, I'm afraid, Sam.

این جواب اشتباه بود، میترسم سام.

In fact, buffets are thought to have come from Sweden in the Middle Ages.

در واقع، تصور می شود که بوفه ها از سوئد در قرون وسطی آمده باشند.

OK, let's recap the vocabulary we've learned starting with the expression

خوب، بیایید واژگانی را که یاد گرفته‌ایم، با عبارت

'eyes bigger than your belly' or 'eyes bigger than your stomach',

«چشم‌های بزرگ‌تر از شکم» یا «چشم‌های بزرگ‌تر از شکم» که

used when someone has taken more food than they can eat.

زمانی استفاده می‌شود که بیشتر از چیزی که می‌تواند غذا خورده است، استفاده کنیم.

If you 'pile up' your plate,

اگر بشقاب خود را "انباشته" کنید،

you gather a large quantity of food together into a pile.

مقدار زیادی غذا را با هم در یک توده جمع می کنید.

The phrase to 'get your money's worth'

عبارت "دریافت ارزش پول خود"

means to get good value for the money you have spent.

به معنای بدست آوردن ارزش مناسب برای پولی است که خرج کرده اید.

A 'vicious circle' is a problematic situation

یک "دایره باطل" یک موقعیت مشکل ساز است که

having the effect of creating new problems,

اثر آن ایجاد مشکلات جدید است

which then make the first situation even worse.

که سپس وضعیت اول را بدتر می کند.

The idiom 'to knock your socks off' means 'to wow, amaze or impress someone'.

اصطلاح "to knock your socks off" به معنای "وووووووووووووووووووووو شدن، متحیر کردن یا تحت تاثیر قرار دادن کسی" است.

And, finally, a 'caterer' is a person or company

و در نهایت، «کترینگ» به شخص یا شرکتی گفته می شود

which provides food and drink for special social occasions.

که برای مناسبت های اجتماعی خاص غذا و نوشیدنی تهیه می کند.

Once again, our six minutes are up. Bye for now.

یک بار دیگر، شش دقیقه ما تمام شد. فعلا خداحافظ.

Bye-bye.

خداحافظ.

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.