Let sleeping dogs lie: The English We Speak

Feifei: Hello and welcome to The English We Speak.

فیفی: سلام و به The English We Speak خوش آمدید.

I'm Feifei.

من فیفی هستم.

Neil: And I'm Neil.

نیل: و من نیل هستم.

So come on Feifei,

پس بیا فیفی،

you've been grumpy all morning

تو تمام صبح

– what's upset you?

عبوس بودی - چه چیزی تو را ناراحت کرد؟

Feifei: We have a new tea-making rota,

فیفی: ما یک روتای جدید چای سازی داریم

and it seems that Rob will be making less tea than me.

و به نظر می رسد راب کمتر از من چای درست می کند.

Neil: Are you sure?

Feifei: Yes. Look!

نیل: مطمئنی؟

فیفی: بله. نگاه کن

Feifei -

Monday morning, Tuesday afternoon,

فیفی -

دوشنبه صبح، سه شنبه بعد از ظهر،

Thursday morning and every other Friday.

پنجشنبه صبح و هر جمعه دیگر.

Rob - just Wednesday morning.

راب - همین چهارشنبه صبح.

This tea-making rota is so unfair.

این روتای چای ساز خیلی ناعادلانه است.

I'm really going to complain about this

من واقعاً

at the next team meeting.

در جلسه بعدی تیم از این موضوع شکایت خواهم کرد.

He always has it easy.

او همیشه آسان است.

Neil: Is it that important Feifei?

نیل: آیا فیفی آنقدر مهم است؟

If I were you, I'd let sleeping dogs lie.

من اگر جای شما بودم، به سگ های خوابیده اجازه می دادم دروغ بگویند.

You could make things worse.

شما می توانید اوضاع را بدتر کنید.

Feifei: Let sleeping dogs lie?

فیفی: سگ های خوابیده دروغ بگویند؟

You mean 'leave things as they are to avoid causing

منظورتان این است که برای جلوگیری از ایجاد

trouble or restarting an old argument'?

مشکل یا شروع مجدد یک بحث قدیمی، همه چیز را به حال خود رها کنید؟

Neil: Exactly!

نیل: دقیقا!

We had this argument before and the

ما قبلاً این بحث را داشتیم و

result was this new tea-making rota.

نتیجه این روتای جدید چای سازی بود.

So, just like avoiding waking up a dog

بنابراین، درست مانند اجتناب از بیدار کردن سگ

and making it angry,

و عصبانی کردن او،

let sleeping dogs lie.

اجازه دهید سگ های خواب نیز دروغ بگویند.

Feifei: Let's hear some more examples of this phrase….

فیفی: چند نمونه دیگر از این عبارت را بشنویم….

Examples: I was going to mention the argument we had

مثال: من می خواستم به بحثی که دیشب داشتیم اشاره کنم

last night,

،

but decided to let sleeping dogs lie.

اما تصمیم گرفتم اجازه بدهم سگ های خواب دروغ بگویند.

Let's not go over last night's performance:

اجازه دهید به اجرای دیشب نپردازیم:

let sleeping dogs lie and move on.

بگذارید سگ های خواب دروغ بگویند و ادامه دهند.

Don't remind her about the divorce.

طلاق را به او یادآوری نکنید.

Let sleeping dogs lie and talk about something else.

بگذارید سگ های خواب دروغ بگویند و در مورد چیز دیگری صحبت کنند.

Feifei: This is The English We Speak from the BBC

فیفی: این انگلیسی ما صحبت می کنیم از بی بی سی است

and we're finding out about the phrase

و ما در مورد عبارت

'let sleeping dogs lie',

"بگذارید سگ های خواب دروغ بگویند" را می یابیم،

meaning to 'leave a situation as it is and

به این معنی که "وضعیت را همانطور که هست رها کنیم و

avoid causing trouble or restarting an old problem'.

از ایجاد مشکل یا شروع مجدد مشکل قدیمی خودداری کنیم".

That's all very well,

همه اینها خیلی خوب است،

but it still seems unfair that I'm the one

اما باز هم ناعادلانه به نظر می رسد که من کسی هستم

who has to make tea the most.

که بیشتر از همه باید چای درست کنم.

Neil: Come on, Feifei.

نیل: بیا فیفی.

Can't you remember why we had a new tea-making rota?

یادت نمیاد چرا یه روتای جدید چایی داشتیم؟

It was because Rob makes such awful tea,

به این دلیل بود که راب چنین چای افتضاحی

that we wanted him to make less of it!

درست می کرد که ما می خواستیم او کمتر از آن چای درست کند!

Feifei: Oh, yes!

فیفی: اوه، بله!

Rob does make awful tea.

راب چای افتضاح درست می کند.

You're right Neil, it's not worth making a fuss

درست می گویی نیل، ارزش سر و صدا کردن ندارد

- we definitely don't want Rob

- ما قطعاً نمی خواهیم

to be making our tea too often.

راب زیاد چای ما را درست کند.

Neil: Yes. Let sleeping dogs lie.

نیل: بله. بگذار سگ های خوابیده دروغ بگویند.

Feifei: But hold on.

فیفی: اما دست نگه دار.

I didn't see your name on the rota.

من اسم شما را روی روتا ندیدم.

Shouldn't you be making tea?

نباید چای درست کنی؟

I thought you were keeping quiet.

فکر کردم ساکت میشی

You never make tea!

شما هرگز چای درست نمی کنید!

I'm going to say something about this.

من می خواهم در این مورد چیزی بگویم.

Neil: Don't wake up the sleeping dogs.

نیل: سگ های خوابیده را بیدار نکنید.

I'll go and make some tea now, ok?

من الان برم یه چای درست کنم، باشه؟

Bye.

خدا حافظ.

Feifei: Bye.

فیفی: خداحافظ.

And don't forget, two sugars!

و فراموش نکنید، دو قند!