Why do we feel awkward? 6 Minute English

Neil: Hello and welcome to 6 Minute English. I'm Neil.

نیل: سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من نیل هستم.

Dan: And I'm Dan.

دن: و من دن هستم.

Neil: Now then, Dan, do you ever feel awkward?

نیل: حالا پس دن، آیا تا به حال احساس ناجوری می کنی؟

Dan: Awkward?

دن: بی دست و پا؟

Neil: Yes, feeling uncomfortable, embarrassed or

نیل: بله، احساس ناراحتی، خجالت یا

self-conscious in a social situation

خودآگاهی در یک موقعیت اجتماعی

where something isn’t quite right.

که چیزی کاملاً درست نیست.

Dan: Sometimes.

دن: گاهی.

I remember always feeling very awkward watching TV

به یاد دارم

with my parents

که

if there was an explicit love scene.

اگر یک صحنه عاشقانه صریح وجود داشت، همیشه هنگام تماشای تلویزیون با پدر و مادرم احساس ناخوشایندی داشتم.

You know,

people canoodling.

می دانید،

مردم در حال قاطی کردن هستند.

Neil: Oh yes, me too! And that feeling of awkwardness

نیل: اوه بله، من هم همینطور! و این احساس ناهنجاری

is what we are looking at in today's

چیزی است که ما در انگلیسی 6 دقیقه ای امروز به آن نگاه می کنیم

6 Minute English,

،

and how it is all connected to social rules.

و اینکه چگونه همه آن با قوانین اجتماعی مرتبط است.

Dan: 'Social rules' are the unspoken rules

دن: «قوانین اجتماعی» قوانین ناگفته‌ای هستند

which we follow in everyday life

که ما در زندگی روزمره از آنها پیروی می‌کنیم

- the way we interact with other people

- نحوه تعامل ما با افراد دیگر

and particularly with strangers.

و به‌ویژه با غریبه‌ها.

Neil: Yes. For example, if you’re waiting at a

نیل: بله. برای مثال، اگر در ایستگاه اتوبوس منتظر هستید

bus stop, it’s OK to talk about the weather to a stranger.

، صحبت درباره آب و هوا با یک غریبه مشکلی ندارد.

Dan: But it would be very awkward if you broke

دن: اما اگر شما

that social rule by asking them about,

این قاعده اجتماعی را زیر پا بگذارید و از آنها بپرسید،

oh I don't know, how much money they earned.

اوه، نمی دانم، چقدر پول به دست آورده اند.

Neil: Oh yes, that would be wrong, wouldn't it?

نیل: اوه بله، این اشتباه است، اینطور نیست؟

And we’ll find out about another awkward situation

و ما در مورد وضعیت ناخوشایند دیگری

on the underground railway later in the programme.

در راه آهن زیرزمینی بعداً در برنامه خواهیم فهمید.

Before that though, a quiz.

هر چند قبل از آن، یک مسابقه.

Which city has the oldest underground railway?

کدام شهر قدیمی ترین راه آهن زیرزمینی را دارد؟

Is it: a) London

آیا این است: الف) لندن

b) New York or

ب) نیویورک یا

c) Tokyo

ج) توکیو

Dan: Aha! Well, I’m pretty confident about this!

دان: آها! خوب، من در این مورد کاملاً مطمئن هستم!

I think it’s London.

فکر کنم لندن باشه

Neil: Well, I’ll have the answer later in the programme.

نیل: خب، جواب را بعداً در برنامه خواهم داشت.

Dr Raj Persuad is a psychologist.

دکتر راج پرسواد یک روانشناس است.

He was a guest on the BBC radio programme Seriously.

او مهمان برنامه جدی رادیویی بی بی سی بود.

He was talking about social rules.

او از قوانین اجتماعی صحبت می کرد.

How does he say they affect our lives?

او می گوید که آنها چگونه روی زندگی ما تأثیر می گذارند؟

Dr Raj Persaud: How do we understand what the implicit

دکتر راج پرساود: چگونه بفهمیم که

social rules are that govern our behaviour?

قوانین اجتماعی ضمنی که بر رفتار ما حاکم است چیست؟

They're so implicit.

آنها خیلی ضمنی هستند.

They're so almost invisible - yet we all obey them

آنها تقریباً نامرئی هستند - با این حال همه ما از آنها اطاعت می کنیم

- i.e. they're massively powerful

- یعنی آنها بسیار قدرتمند

that the only way to get at them,

هستند و تنها راه رسیدن به آنها است،

because you couldn't use an MRI brain scanner

زیرا نمی توانید از اسکنر مغزی MRI

or a microscope…

یا میکروسکوپ استفاده کنید

What's the tool you would use to illuminate

... ابزاری که برای روشن کردن استفاده می کنید چیست؟

the social rules that actually govern our lives?

قوانین اجتماعی که در واقع بر زندگی ما حاکم است؟

Neil: How do they affect our lives?

نیل: آنها چه تأثیری بر زندگی ما دارند؟

Dan: He says that they govern our behaviour,

دان: او می گوید که آنها بر رفتار ما حکومت می کنند،

they govern our lives

آنها بر زندگی ما حکومت می کنند

– this means that they 'control' our lives.

- این به این معنی است که آنها زندگی ما را "کنترل" می کنند.

They 'rule' our lives.

آنها بر زندگی ما "حکومت" می کنند.

Neil: What’s interesting is he says

نیل: جالب اینجاست که او می گوید

these social rules are 'implicit'.

این قوانین اجتماعی «ضمنی» هستند.

They are not written down anywhere. They are unspoken

جایی نوشته نشده اند. ناگفته هستند

but understood.

اما درک می شوند.

Dan: If they are unspoken and not written down,

دان: اگر ناگفته باشند و نوشته نشده باشند،

how can scientists and sociologists study them?

دانشمندان و جامعه شناسان چگونه می توانند آنها را مطالعه کنند؟

How can they find out about them?

چگونه می توانند از آنها مطلع شوند؟

They need a way to illuminate the rules.

آنها به راهی برای روشن کردن قوانین نیاز دارند.

This means 'a way of shining a metaphorical light

این به معنای "راهی برای تابش نور استعاری

on them to see what they are'.

بر آنها برای دیدن آنچه هستند".

Neil: Here’s Dr Persaud again.

نیل: دوباره دکتر پرسود.

Dr Raj Persaud: How do we understand what the implicit

دکتر راج پرساود: چگونه بفهمیم که

social rules are that govern our behaviour?

قوانین اجتماعی ضمنی که بر رفتار ما حاکم است چیست؟

They're so implicit.

آنها خیلی ضمنی هستند.

They're so almost invisible - yet we all obey them

آنها تقریباً نامرئی هستند - با این حال همه ما از آنها اطاعت می کنیم،

i.e. they're massively powerful

یعنی آنها بسیار قدرتمند

that the only way to get at them, because

هستند و تنها راه رسیدن به آنها است،

you couldn't use an MRI brain scanner or a microscope…

زیرا نمی توانید از اسکنر مغزی MRI یا میکروسکوپ استفاده کنید

What's the tool you would use to illuminate

... ابزاری که برای روشن کردن نور استفاده می کنید چیست؟

the social rules that actually govern our lives?

قوانین اجتماعی که در واقع بر زندگی ما حاکم است؟

Neil: One way to find out about a rule is to break it.

نیل: یکی از راه های پی بردن به یک قانون، شکستن آن است.

Another word for 'break' when we're talking about rules

کلمه دیگری برای «شکستن» زمانی که در مورد قوانین صحبت می کنیم

is 'breach' and breaching experiments

، «نقض» است و آزمایش های نقض

were used to learn about social rules.

برای یادگیری قوانین اجتماعی استفاده می شود.

Here's Dr Persaud describing one of those experiments.

در اینجا دکتر Persaud یکی از آن آزمایش ها را توصیف می کند.

Dr Persaud: You breached the social rule on purpose.

دکتر پرسود: شما عمدا قانون اجتماعی را زیر پا گذاشتید.

So a classic one - people would go into the Metro,

بنابراین یک کلاسیک - مردم به مترو

the underground railway – Tube –

، راه‌آهن زیرزمینی - تیوب - می‌روند

and there'd be only one person sitting in a carriage.

و تنها یک نفر در واگن می‌نشیند.

You would go and sit next to that person.

می رفتی کنار آن آدم می نشستی.

And if that led to awkwardness or discomfort,

و اگر این منجر به ناهنجاری یا ناراحتی شود،

where the person got off the tube stop immediately,

جایی که فرد بلافاصله از لوله خارج شد،

you had discovered a social rule.

شما یک قانون اجتماعی را کشف کرده اید.

Neil: So, what was the experiment?

نیل: خب، آزمایش چی بود؟

Dan: Well, quite simply,

دن: خب، خیلی ساده

find a nearly empty train carriage

، یک واگن قطار تقریباً خالی پیدا کن

and then go and sit right next to someone

و بعد برو و به جای دورتر، درست کنار کسی بنشین

rather than a distance away.

.

If that person then feels uncomfortable or awkward,

اگر آن شخص پس از آن احساس ناراحتی یا ناخوشایندی می کند،

and that's something you can tell by watching

و این چیزی است که می توانید با مشاهده رفتار او متوجه شوید

their behaviour – for example,

- برای مثال،

do they change seat, move carriage

آیا صندلی را عوض می کند، واگن را جابجا می کند

or get off the train completely?

یا به طور کامل از قطار پیاده می شود؟

If they do, then you know you’ve discovered a rule.

اگر آنها این کار را انجام دهند، پس می دانید که یک قانون را کشف کرده اید.

Neil: So you find a rule by breaking it or breaching it.

نیل: بنابراین شما با شکستن یا زیر پا گذاشتن آن یک قانون پیدا می کنید.

OK, time to review our vocabulary, but

خوب، وقت آن است که دایره لغات خود را مرور کنیم، اما

first, let’s have the answer to the quiz question.

ابتدا، بیایید پاسخ سوال مسابقه را داشته باشیم.

I asked which city has the oldest underground railway.

پرسیدم کدام شهر قدیمی ترین راه آهن زیرزمینی را دارد؟

Is it: a) London

آیا این است: الف) لندن

b) New York and

ب) نیویورک و

c) Tokyo

ج) توکیو

Dan, you were pretty confident.

دن، شما کاملاً مطمئن بودید.

Dan: I was! I said London, but...

دن: من بودم! گفتم لندن اما...

now I'm having second thoughts.

الان دارم فکر دومی می کنم.

I think it might be New York.

فکر کنم شاید نیویورک باشه

Neil: Oh…

نیل: اوه...

That's a little bit awkward, isn't it?

این کمی ناجور است، اینطور نیست؟

Well, it is London, so I don't know

خوب، لندن است، پس نمی دانم

if you're right or wrong!

حق با شماست یا اشتباه!

I feel a bit uncomfortable now.

الان کمی احساس ناراحتی می کنم.

The facts are that London opened in 1863.

واقعیت این است که لندن در سال 1863 افتتاح شد.

New York was 1904 and Tokyo, 1927.

نیویورک سال 1904 و توکیو، 1927 بود.

Well done, and extra bonus points

آفرین، و

if you knew any of those dates.

اگر هر یک از این تاریخ ها را می دانستید، امتیاز اضافی بیشتری دارید.

Now it's time for our vocabulary.

حالا نوبت به واژگان ما رسیده است.

I hope it doesn’t make you feel awkward,

امیدوارم این کار باعث ناراحتی شما نشود،

but you can you start, Dan?

اما می توانید شروع کنید، دن؟

Dan: Of course!

دن: البته!

And the adjective 'awkward',

و صفت «ناجور»

and its noun 'awkwardness',

و اسم آن «ناجور

are on our list for today.

» در لیست امروز ما هستند.

They mean

آنها به معنای

'an uncomfortable feeling in a social situation'.

"احساس ناراحت کننده در یک موقعیت اجتماعی" هستند.

Neil: This is all connected with the idea of social rules

نیل: همه اینها با ایده قوانین اجتماعی مرتبط است

– unspoken, but well known rules which we

- قوانین ناگفته اما شناخته شده ای که

follow in daily life to avoid awkward situations.

ما در زندگی روزمره از آنها پیروی می کنیم تا از موقعیت های ناخوشایند جلوگیری کنیم.

Dan: The rules, as Neil said, are not spoken

دان: همانطور که نیل گفت قوانین گفته نمی شوند

and they are not written down

و نوشته نمی شوند

but we know them and understand them.

اما ما آنها را می دانیم و درک می کنیم.

They are 'implicit'.

آنها "ضمنی" هستند.

Neil: And these implicit rules govern our lives.

نیل: و این قوانین ضمنی بر زندگی ما حاکم است.

The verb 'govern' means to 'control and rule'.

فعل «حکومت» به معنای «کنترل و حکومت کردن» است.

Dan: To see something clearly, either in reality

دن: برای اینکه چیزی را به وضوح ببینید، چه در واقعیت

or metaphorically,

و چه به صورت استعاری

you need to put some light on it. You need illuminate it.

، باید کمی روی آن روشن کنید. شما باید آن را روشن کنید

And that was the next of our words, the verb 'illuminate'.

و این کلمه بعدی ما بود، فعل "روشن کردن".

Neil: And finally we had a word which means,

نیل: و در نهایت کلمه ای داشتیم که به معنای «نقض کردن» است،

when we're talking about rules,

وقتی در مورد

the same as break, to 'breach'.

قوانین صحبت می کنیم.

Dan: In experiments they breached the rules to

دن: در آزمایشات آنها قوانین را زیر پا گذاشتند تا

learn more about them.

درباره آنها بیشتر بدانند.

Neil: Well, we don’t want to breach any rules

نیل: خب، ما نمی‌خواهیم هیچ قانونی

so it’s time for us to leave you for today.

را زیر پا بگذاریم، پس وقت آن است که شما را برای امروز ترک کنیم.

But don’t worry we will be back.

اما نگران نباشید ما برمی گردیم.

In the meantime, you can find us in all the usual places

در عین حال، می توانید ما را در همه مکان های معمولی

online and on social media,

آنلاین و در رسانه های اجتماعی پیدا کنید،

just look for BBC Learning English.

فقط به دنبال یادگیری زبان انگلیسی BBC باشید.

Bye for now.

فعلا خداحافظ.

Dan: Bye-bye!

دن: خداحافظ!