🎭 In a pickle - Learn English vocabulary & idioms with 'Shakespeare Speaks'

It was a chilly November evening. William Shakespeare's play The Tempest,

یک غروب سرد آبان بود. نمایشنامه طوفان اثر ویلیام شکسپیر

full of music, magic and monsters, is being performed for the first time.

پر از موسیقی، جادو و هیولا برای اولین بار اجرا می شود.

King James I and the Queen are having dinner while they watch.

پادشاه جیمز اول و ملکه در حال صرف شام در حالی که تماشا می کنند.

I do like a good play... mmm - and this meat is delicious - bring me more of that pickle!

من یک بازی خوب را دوست دارم ... ممم - و این گوشت خوشمزه است - بیشتر از آن ترشی برای من بیاور!

Mmmm! I love a bit of pickle with my dinner - and a nice glass of wine!

مممم! من عاشق کمی ترشی همراه با شامم - و یک لیوان شراب خوب!

Don't you think you've had enough wine, dear?

فکر نمیکنی به اندازه کافی شراب خوردی عزیزم؟

Oh do be quiet dear: I can't hear the actors. Now, Mr Shakespeare,

آه ساکت باش عزیزم: من نمی توانم بازیگران را بشنوم. حالا آقای شکسپیر

is that a King I see on the stage?

، آیا آن پادشاهی است که من روی صحنه می بینم؟

Your Majesty, that is King Alonso of Naples. He is lost on a magical island.

اعلیحضرت، آن پادشاه ناپل آلونسو است. او در یک جزیره جادویی گم شده است.

And who is this fellow in the jester's costume?

و این شخص در لباس شوخی کیست؟

Your Majesty, that is Trinculo. He drinks a lot, and plans to murder people.

اعلیحضرت، آن Trinculo است. او زیاد مشروب می‌نوشد و قصد دارد مردم را بکشد.

A drunken jester? Murder? No good will come of it! Does the King know about this?

یک شوخی مست؟ آدم کشی؟ هیچ خوبی از آن حاصل نخواهد شد! آیا شاه از این موضوع خبر دارد؟

Yes, your Majesty. Now, the King is going to find Trinculo - in a drunken mess.

بله، اعلیحضرت. حالا، پادشاه قرار است Trinculo را پیدا کند - در یک آشفتگی مست.

Your Majesty might care to listen?

اعلیحضرت ممکن است به گوش دادن اهمیت دهند؟

Ooh yes, yes, I want to hear this, be quiet everybody.

اوه بله، بله، من می خواهم این را بشنوم، همه ساکت باشید .

How camest thou in this pickle?

چطور اومدی تو این ترشی؟

I have been in such a pickle since I saw you last that, I fear me, will never out of my bones:

من از آخرین باری که تو را دیدم در چنان ترشی بودم که از من می ترسم هرگز از استخوانم

I shall not fear fly-blowing.

بیرون نمی آید: از مگس وزیدن نمی ترسم.

Hahaha! He's in a pickle! I like it, Will, very good, very good!

هاهاها! او در ترشی است! من آن را دوست دارم، ویل، بسیار خوب، بسیار خوب!

Most of the time if I'm in a pickle I'll call one of my brothers. They've usually got somewhat uplifting advice.

بیشتر اوقات اگر در ترشی باشم به یکی از برادرانم زنگ می زنم. آنها معمولا تا حدودی توصیه های نشاط آور دریافت می کنند.

Ooh, you're in a pickle with those bags aren't you? Let me help.

اوه، شما با آن کیسه ها در ترشی هستید، نه؟ بگذار کمک کنم

Now Mr Shakespeare, sit down and eat with us. Have some cold meat!

حالا آقای شکسپیر، بشین و با ما غذا بخور . کمی گوشت سرد بخور!

Anything with that?

چیزی با آن؟

Hmmm. To pickle, or not to pickle: that is the question.

هوم ترشی کردن یا ترشی نکردن: مسئله این است.