London Marathon goes ahead: BBC News Review

Hello and welcome to News Review  from BBC Learning English.

با سلام و خوش آمدید به بررسی اخبار از BBC آموزش انگلیسی.

I'm Georgina and today I'm joined  by Catherine. Hi Catherine.

من جورجینا هستم و امروز کاترین به من پیوست . سلام کاترین.

Hello Georgina. Hello everybody.  Today's story comes from  

سلام جورجینا. سلام به همه. داستان امروز از لندن می آید

London. It's about the London Marathon.

. این در مورد ماراتن لندن است.

Don't forget – if you want to test yourself on  today's vocabulary go to bbclearningenglish.com  

فراموش نکنید - اگر می‌خواهید خود را روی واژگان امروزی آزمایش کنید، به bbclearningenglish.com بروید

and you'll find a quiz. Now, let's hear  more about this story from BBC Radio 1 News:

و یک آزمون پیدا خواهید کرد. اکنون، بیایید درباره این داستان از اخبار رادیو 1 بی‌بی‌سی بیشتر بشنویم:

Yes. So, the London Marathon should have  happened earlier this year; it was delayed  

بله. بنابراین، ماراتن لندن باید اوایل امسال اتفاق می‌افتد. به

due to the coronavirus pandemic. It finally  happened last weekend. Now, only the elite  

دلیل همه گیری ویروس کرونا به تعویق افتاد. بالاخره آخر هفته گذشته اتفاق افتاد. اکنون، فقط

runners were actually in London running; the rest  of the competitors were running wherever they  

دوندگان نخبه در لندن در حال دویدن بودند. بقیه رقبا در هر کجای دنیا که بودند می دویدند

were in the world. Everybody came together  online to experience this fantastic event.  

. همه به صورت آنلاین گرد هم آمدند تا این رویداد خارق العاده را تجربه کنند.

Ken Jones, at 87 years old, joined in and he  took eight hours to complete the marathon:  

کن جونز، در 87 سالگی، به آن پیوست و هشت ساعت طول کشید تا ماراتن را به پایان برساند:

a fantastic achievement. So,  Georgina – marathon runner, are you?

موفقیتی خارق‌العاده. بنابراین، جورجینا - دونده ماراتن، شما هستید؟

Yes, I am. Well, I've done one and I know  how hard it is: it took me over five hours,  

بله من هستم. خوب، من یکی را انجام داده‌ام و می‌دانم که چقدر سخت است: بیش از پنج ساعت طول کشید،

so congratulations to everyone who competed  in the London Marathon 2020 on Sunday.

بنابراین به همه کسانی که یکشنبه در ماراتن لندن 2020 شرکت کردند تبریک می‌گویم.

Right, Catherine, we've got three  words and expressions you can use  

درست است، کاترین، ما سه کلمه و عبارت داریم که می‌توانید

to talk about this story.

برای صحبت درباره این داستان از آنها استفاده کنید.

That's right and today's three words are:  'virtual', 'braves' and 'heartwarming'.

درست است و سه کلمه امروزی عبارتند از: «مجازی»، «شجاع» و «دل‌گرم».

Yes, 'virtual', 'braves' and 'heartwarming'. Let's  have a look at your first headline, Catherine.

بله، "مجازی"، "شجاع" و "دلگرم". بیایید نگاهی به اولین تیتر شما بیندازیم، کاترین.

Of course. Now, we're starting in the UK  today with The Guardian – the headline:

البته. اکنون، امروز در بریتانیا با The Guardian - با عنوان:

'Virtual' – similar but not completely the same. So, Catherine, is it an adjective?

"مجازی" - مشابه اما نه کاملاً یکسان، شروع می کنیم. بنابراین، کاترین، آیا این یک صفت است؟

It is an adjective, Georgina. It's spelt  V-I-R-T-U-A-L. The pronunciation is  

این یک صفت است، جورجینا. املای آن V-I-R-T-U-A-L است. تلفظ

'virtual' and it has a lovely 'ch' sound  in the middle. Can you demonstrate for us?

«مجازی» است و صدای «ch» دوست‌داشتنی در وسط دارد. آیا می توانید برای ما نشان دهید؟

'Virtual'.

"مجازی".

'Virtual', yes. So, virtual means if something  is similar but not the real, real thing. Now,  

"مجازی"، بله. بنابراین، مجازی به این معنی است که اگر چیزی شبیه باشد اما واقعی و واقعی نباشد. اکنون،

we use this word a lot of the time to describe  things that happen on computers – either on a  

ما اغلب از این کلمه برای توصیف  اتفاقاتی استفاده می‌کنیم که در رایانه‌ها اتفاق می‌افتد - یا در

computer that you're using or in a kind of joined  up way, where you're looking online and talking to  

رایانه‌ای که از آن استفاده می‌کنید یا به نوعی به‌هم پیوسته، جایی که به صورت آنلاین نگاه می‌کنید و با

other people on the internet. So, this marathon  didn't really happen the way it's supposed to:  

افراد دیگر در رایانه صحبت می‌کنید. اینترنت بنابراین، این ماراتن واقعاً آنطور که باید اتفاق

it wasn't 43,000 people in London, but by  the magic of technology everybody ran in  

نیفتاد:   43000 نفر در لندن نبودند، اما با جادوی فناوری همه در

different places – but they joined together, so  online you had the experience of 43,000 people.  

مکان‌های مختلف دویدند - اما آنها به هم پیوستند، بنابراین آنلاین شما تجربه 43000 نفر را داشتید. .

So, not 100% real but it was made  'real-ish' in the – in the IT world.

بنابراین، 100٪ واقعی نیست، اما در دنیای فناوری اطلاعات "واقعی" ساخته شده است.

Yes, so it was – they created a virtual  world for this marathon, didn't they?

بله، همینطور بود - آنها یک دنیای مجازی برای این ماراتن ایجاد کردند، اینطور نیست؟

They did. They did and there's other  ways – other words you can use as well as  

انجام دادند. آن‌ها این کار را کردند و راه‌های دیگری هم وجود دارد - کلمات دیگری که می‌توانید به‌علاوه

'virtual world': you can have, as you said,  a 'virtual marathon'; you can have a 'virtual  

«دنیای مجازی» استفاده کنید: همانطور که گفتید، می‌توانید یک «ماراتن مجازی» داشته باشید. می‌توانید یک «

conference', where everybody joins together  online; you can have a 'virtual meeting';  

کنفرانس  مجازی» داشته باشید، که در آن همه به صورت آنلاین به یکدیگر می‌پیوندند . می توانید یک "جلسه مجازی" داشته باشید.

you can have a 'virtual concert' and there's been  lots of 'virtual events' happening because of  

می‌توانید یک «کنسرت مجازی» داشته باشید و «رویدادهای مجازی» زیادی به دلیل

lockdown. Things that normally happen in real life  have been happening 'virtually' on the internet.

قفل شدن رخ داده است. چیزهایی که معمولاً در زندگی واقعی اتفاق می‌افتند، «به‌طور مجازی» در اینترنت اتفاق می‌افتند.

And can you only use it with things  that are online or computer-based?

و آیا می‌توانید آن را فقط با چیزهایی که آنلاین یا رایانه‌ای هستند استفاده کنید؟

Well, no. I mean that's the main use  of the word now, but you can use it  

خب نه. منظورم این است که اکنون کاربرد اصلی کلمه این است، اما می‌توانید از آن

for things in real life, which are almost the  same as things – other things in real life. So,  

برای چیزهایی در زندگی واقعی استفاده کنید، که تقریباً مشابه چیزها هستند - چیزهای دیگر در زندگی واقعی. بنابراین،

for example, during the lockdown, Georgina,  how did you cope with not leaving the house? 

برای مثال، در طول قرنطینه، جورجینا، چگونه با ترک نکردن خانه کنار آمدید؟

Well, it was hard because I did – I hardly  left the house at all. I didn't see people  

خب، سخت بود چون این کار را کردم - اصلاً خانه را ترک نکردم. من افرادی را

I wanted to see, because I wasn't allowed, so  I actually did feel like a 'virtual prisoner'.

ندیدم   که می خواستم ببینم، چون اجازه نداشتم، بنابراین در واقع احساس می کردم یک «زندانی مجازی» هستم.

A 'virtual prisoner' – so,  you weren't actually in an  

یک «زندانی مجازی» - بنابراین، شما در واقع در یک

actual prison with high security and  guards and electric fences and everything.

زندان واقعی با امنیت بالا و نگهبانان و حصارهای برقی و همه چیز نبودید.

No. I had no prison officer at my door  and I could actually open my door,  

نه. من هیچ افسر زندانی در خانه‌ام نداشتم و در واقع می‌توانستم در را باز کنم،

but because of lockdown our movements  were restricted and the people we were  

اما به دلیل قفل بودن، حرکات ما محدود شد و افرادی که

allowed to see was also restricted,  so I felt like I was a prisoner.

اجازه ملاقات با آنها را داشتیم نیز محدود بودند، بنابراین احساس می‌کردم که یک زندانی هستم.

Very good: a 'virtual prisoner', but  now you're free, Georgina... free-ish.

خیلی خوب: یک «زندانی مجازی»، اما اکنون آزاد هستی، جورجینا... آزاده.

Free-ish, yes, for now. So, that's great  – let's have a look at our summary slide:

رایگان، بله، در حال حاضر. بنابراین، عالی است - بیایید نگاهی به اسلاید خلاصه خود بیندازیم:

So, if you want to know more about adjectives then  

بنابراین، اگر می‌خواهید درباره صفت‌ها بیشتر بدانید،

you can watch one of our shows  called The Grammar Gameshow.

می‌توانید یکی از نمایش‌های ما به نام The Grammar Gameshow را تماشا کنید.

That's right: just click the link  and you'll go straight to the show.

درست است: فقط روی پیوند کلیک کنید و مستقیماً به نمایش خواهید رفت.

Great. So, Catherine, let's have  a look at your second headline.

عالی. بنابراین، کاترین، بیایید به تیتر دوم شما نگاهی بیندازیم.

Yes. Still in the UK with The Sun – the headline:

آره. هنوز در بریتانیا با The Sun - با عنوان:

'Braves' – deals with a  difficult situation with courage.

"Braves" - با یک موقعیت دشوار با شجاعت برخورد می کند.

Yes. B-R-A-V-E-S – 'braves'. Now, 'brave'  is normally an adjective and it means:  

آره. B-R-A-V-E-S - 'شجاع'. اکنون، «شجاع » معمولاً یک صفت است و به این معنی است:

without fear or not showing fear when something is  scary. So, something horrible happens and you're  

بدون ترس یا نشان ندادن ترس وقتی چیزی ترسناک است. بنابراین، یک اتفاق وحشتناک رخ می دهد و شما

not afraid: you're brave, or you do something  because even though you're afraid, you're brave.  

نمی ترسید: شما شجاع هستید، یا کاری انجام می دهید، زیرا اگرچه می ترسید، اما شجاع هستید.

Now, this is the verb form: 'braves'. And  if you 'brave' something, you deal with it  

حالا این شکل فعل است: «شجاع». و اگر چیزی را «شجاع» کنید، با آن کنار می‌آیید،

even though it's difficult and scary. You  become strong and brave and you do it anyway,  

حتی اگر سخت و ترسناک باشد. شما قوی و شجاع می‌شوید و به هر حال این کار را انجام می‌دهید،

like this lady: 85 years old – it's raining, it's  cold, the weather's horrible, but she's out there  

مانند این خانم: 85 ساله - باران می‌بارد، هوا سرد است، هوا وحشتناک است، اما او

running and running and running. That takes  some strength and courage, doesn't it Georgina?

آنجاست. جورجینا اینطوری نیرو و شجاعت می خواهد؟

It does because the weather  was terrible on Sunday,  

این به این دلیل است که هوا در روز یکشنبه وحشتناک بود،

so she very much had to feel very courageous and,  you know, really push herself to do it, I'm sure.

بنابراین او باید بسیار شجاعانه احساس می‌کرد و مطمئنم، می‌دانید، واقعاً خودش را مجبور به انجام این کار می‌کرد.

That's right. And we can use 'to brave' – the  verb 'to brave' – with all kinds of weather:  

درست است. و ما می‌توانیم از «شجاع کردن» - فعل «شجاع کردن» - با همه نوع آب و هوا استفاده کنیم:

you can 'brave' the wind, you can 'brave'  the rain, you can 'brave' the heat and it  

شما می‌توانید با باد «شجاع» کنید، می‌توانید باران را «شجاع» کنید، می‌توانید گرما را «شجاع» کنید، و این

means you go out there and do whatever you have  to do, even though the weather is pretty tough.

به معنای رفتن است. آن‌جا و هر کاری که باید انجام دهید، انجام دهید، حتی اگر هوا بسیار سخت است.

Can you use it with other words which  are not associated with the weather?

آیا می توانید آن را با کلمات دیگری که مرتبط با آب و هوا نیستند استفاده کنید؟

You can, yeah, absolutely. Anything  that's kind of difficult and scary,  

شما می توانید، بله، کاملا. هر چیزی که به نوعی سخت و ترسناک است،

but you get brave and you do it –  you can 'brave' it: you can 'brave'  

اما شما شجاع می شوید و آن را انجام می دهید - می توانید آن را «شجاع» کنید: می توانید

a scary meeting with your boss; you can  'brave' a first date if you're a nervous dater;  

یک ملاقات ترسناک با رئیس خود را «شجاع» کنید. اگر یک قرار عصبی هستید، می‌توانید برای اولین قرار «شجاع» داشته باشید.

you can 'brave' rush-hour traffic, when the  traffic's really bad; you can 'brave' crowds,  

وقتی ترافیک واقعاً بد است، می‌توانید «شجاع» ترافیک ساعت شلوغی داشته باشید. شما می توانید جمعیت را «شجاع» کنید،

when you – if there's hundreds and hundreds  of people, you can 'brave' the crowds.

وقتی - اگر صدها و صدها نفر باشند، می توانید جمعیت را «شجاع» کنید.

Right, let's have a look at our summary slide:

درست است، بیایید نگاهی به اسلاید خلاصه خود بیندازیم:

If you want to watch more videos about  marathons we've got lots, haven't we Catherine?

اگر می‌خواهید ویدیوهای بیشتری درباره ماراتن‌هایی که تعداد زیادی داریم تماشا کنید، اینطور نیست کاترین؟

We have, including this one about  running marathons and how it is good  

ما داریم، از جمله این مورد درباره دویدن ماراتن و اینکه چگونه

for the health of your heart. So, just  click the link and you'll go straight there.

برای سلامت قلب شما مفید است. بنابراین، فقط روی پیوند کلیک کنید و مستقیماً به آنجا خواهید رفت.

Right Catherine, let's have  a look at your next headline.

درست است کاترین، بیایید به تیتر بعدی شما نگاهی بیندازیم.

Yes, we're off to The Express now,  still here in the UK – the headline:

بله، اکنون به اکسپرس می‌رویم، هنوز اینجا در بریتانیا - تیتر:

'Heartwarming' – bringing happiness and pleasure.

«دل‌گرم» - شادی و لذت را به ارمغان می‌آورد.

Yes. So, we've got two parts to  this word: it's all one word and  

آره. بنابراین، ما دو بخش برای این کلمه داریم: همه یک کلمه است و

you've got heart – H-E-A-R-T – and then warming  –W-A-R-M-I-N-G. So, 'heart' and 'warm' are the  

شما قلب دارید - H-E-A-R-T - و سپس گرم کردن -W-A-R-M-I-N-G. بنابراین، "قلب" و "گرم"

two words we're looking at. OK. So yes, the heart  Georgina – what do we associate the heart with?

دو کلمه ای هستند که ما به آنها نگاه می کنیم. خوب. پس بله، قلب جورجینا – قلب را با چه چیزی مرتبط می کنیم؟

Well, we could – we associate  it with love, but also  

خوب، ما می‌توانیم - آن را با عشق مرتبط کنیم، اما همچنین

we can associate it with feeling very sad as  well: it's a real emotional part of our body.

می‌توانیم آن را با احساس بسیار غمگین نیز مرتبط کنیم: این بخش احساسی واقعی بدن ما است.

Yes. Happy, sad, angry, scared: it's  all to do with the heart, isn't it?  

آره. خوشحال، غمگین، عصبانی، ترسیده: همه چیز مربوط به قلب است، اینطور نیست؟

But if something 'warms' your heart – if  something is 'heartwarming' – it makes you  

اما اگر چیزی قلب شما را "گرم کند" - اگر چیزی "دلگرم کننده" باشد - باعث می شود

feel good about things: it makes you feel happy,  it makes you think the world is a better place.  

در مورد چیزها احساس خوبی داشته باشید: باعث می شود احساس خوشحالی کنید ، باعث می شود فکر کنید دنیا جای بهتری است.

And you often refer to the idea  of something being 'heartwarming'  

و شما اغلب به این ایده «دلگرم کننده» اشاره می‌کنید

when somebody does something or you  see something or something happens  

وقتی کسی کاری را انجام می‌دهد یا می‌بینید چیزی اتفاق می‌افتد

and you feel good about it. So, Georgina, when was  the last heartwarming moment that you experienced?

و احساس خوبی نسبت به آن دارید. بنابراین، جورجینا، آخرین لحظه دلچسبی که تجربه کردید کی بود؟

Well, it was a bit ago: it was during lockdown,  when my neighbour came round and left me at my  

خوب، کمی پیش بود: در حین قرنطینه بود، وقتی همسایه‌ام آمد و مرا در خانه‌ام گذاشت

door – at my door – a cream tea and we actually  had it – well, not virtually – we had it over  

- در خانه - یک چای خامه‌ای و ما در واقع آن را - خوب، نه به صورت مجازی - آن را از روی حصار خوردیم.

the fence in the patios at the back. So, it  was really nice. It was a socially distanced  

پاسیوهای پشت بنابراین، واقعاً خوب بود. این یک فاصله اجتماعی بود

but it made me feel really positive about  what – you know, in a terrible situation.

اما باعث شد من در مورد آنچه - می دانید، در یک موقعیت وحشتناک احساس مثبتی داشته باشم.

Very nice, lovely, heartwarming gesture  from your neighbour. So, everybody  

حرکت بسیار زیبا، دوست داشتنی، دلگرم کننده از طرف همسایه شما. بنابراین، همه

give your neighbour something  nice and it'll warm their hearts.

به همسایه خود چیزی خوب بدهند و آن دلشان گرم شود.

Definitely. Right, so let's have  a look at the summary slide:

قطعا. درست است، پس بیایید نگاهی به اسلاید خلاصه بیندازیم:

Right, Catherine, could you  recap the vocabulary, please?

درست است، کاترین، می‌توانی واژگان را دوباره خلاصه کنی، لطفا؟

Most certainly. We had: 'virtual' –  similar but not completely the same.

قطعا ما داشتیم: "مجازی" - مشابه اما نه کاملاً یکسان.

'Braves' – deals with a  difficult situation with courage.

"شجاع" - با یک موقعیت دشوار با شجاعت برخورد می کند.

And 'heartwarming' – bringing  happiness and pleasure.

و «دل‌گرم» - شادی و لذت را به ارمغان می‌آورد.

Right, if you want to test  yourself on today's vocabulary  

درست است، اگر می‌خواهید خود را روی دایره لغات امروزی آزمایش کنید،

you can have a look at our quiz on  our website bbclearningenglish.com.  

می‌توانید به مسابقه ما در وب‌سایت ما bbclearningenglish.com نگاهی بیندازید.

We're all over social media as well. Thanks  for joining us and see you soon. Bye!

ما در سراسر رسانه های اجتماعی نیز هستیم. از اینکه به ما پیوستید متشکریم و به زودی شما را می بینیم. خدا حافظ!

Bye

خدا حافظ