Treasure Island part one - Uses of 'time'

Hello, my name's Mariam and I've got an exciting story about pirates, treasure and murder,

سلام، نام من مریم است و من یک داستان هیجان انگیز در مورد دزدان دریایی، گنج و قتل داریم

set on a tropical island far out at sea. The story begins a long time ago, in London,

که در یک جزیره گرمسیری دور از دریا اتفاق می افتد. داستان از مدت‌ها پیش در لندن آغاز می‌شود،

where a skinny-looking young boy called Jim Hawkins lives. He finds a dusty old sea chest

جایی که پسر جوانی لاغر به نام جیم هاوکینز زندگی می‌کند. او یک صندوقچه دریایی کهنه گرد و خاکی را می یابد که

hidden in the cellar of his house. Using all his strength, he manages to lift open the

در سرداب خانه اش پنهان شده است. او با استفاده از تمام توانش موفق می شود درب سنگین را بلند کند

heavy lid. He peers inside and finds a rolled-up piece of tattered old paper. In no time he's

. او به داخل نگاه می کند و یک تکه کاغذ قدیمی رول شده پیدا می کند . در کمترین زمان او

unrolling the piece of paper, revealing a map showing an island with a cross on it.

تکه کاغذ را باز می کند و نقشه ای را نشان می دهد که جزیره ای را با یک صلیب روی آن نشان می دهد.

"Surely this must mean there's treasure buried there?" he says to himself.

"حتما این باید به این معنی باشد که گنجی در آنجا دفن شده است ؟" با خودش می گوید.

Knowing that it will only be a matter of time before someone else finds the treasure, he

او که می‌داند فقط زمان زیادی است که شخص دیگری گنج را پیدا کند، با

rushes off to find a ship that will take him across the sea to this distant island. The

عجله می‌رود تا کشتی‌ای را پیدا کند که او را از طریق دریا به این جزیره دور می‌برد.

journey is long and at times the sea is rough and stormy. As time goes by, Jim realises

سفر طولانی است و گاهی دریا مواج و طوفانی است. با گذشت زمان، جیم متوجه می شود

the crew are not the honest and helpful bunch of men he believed them to be. They're pirates!

که خدمه آن دسته از مردان صادق و مفیدی نیستند که او معتقد بود. آنها دزدان دریایی هستند!

As they can't be trusted, he doesn't tell them about the treasure map, but the

از آنجایی که نمی توان به آنها اعتماد کرد، او در مورد نقشه گنج به آنها چیزی نمی گوید، اما

crew are suspicious. At one time or another, an old pirate captain

خدمه مشکوک هستند. در یک زمان، یک کاپیتان قدیمی دزدان دریایی

had hidden a horde of treasure on a secret island, and the pirates know this is where

، انبوهی از گنج را در یک جزیره مخفی پنهان کرده بود ، و دزدان دریایی می دانند که

Jim is heading. One night he overhears them hatching a plan...

جیم به اینجا می رود. یک شب او می شنود که آنها در حال طراحی نقشه هستند... یکی از آنها می گوید:

"This must be the island where Captain Flint left all that gold and silver" says one of

"این باید جزیره ای باشد که کاپیتان فلینت آن همه طلا و نقره

them. "We'll let Jim lead us to the treasure and

را در آن جا گذاشته است." یکی دیگر می گوید: "ما به جیم اجازه می دهیم ما را به سمت گنج هدایت کند و

then kill him" says another. We'll leave the story there for now. Join

سپس او را بکشیم." فعلاً داستان را آنجا می گذاریم.

me again soon to find out what happens when Jim reaches the island. Bye for now.

به زودی دوباره به من بپیوندید تا بفهمید وقتی جیم به جزیره می رسد چه اتفاقی می افتد. فعلا خداحافظ.