Russian Navalny Protests: BBC News Review

Hello and welcome to News Review from BBC Learning English.

سلام و خوش آمدید به بررسی اخبار از BBC Learning English.

I'm Neil. Joining me is Catherine. Hi Catherine.

من نیل هستم. کاترین به من می پیوندد. سلام کاترین.

Hello Neil and hello everybody. Yes, today's show is all about protests

سلام نیل و سلام به همه. بله، برنامه امروز همه چیز درباره اعتراضات

and demonstrations that took place in Russia over the weekend.

و تظاهراتی است که در آخر هفته در روسیه برگزار شد.

If you'd like to test yourself on the vocabulary you learn in this programme,

اگر می‌خواهید خود را بر روی واژگانی که در این برنامه یاد می‌گیرید آزمایش کنید

there's a quiz on our website at bbclearningenglish.com.

، یک مسابقه در وب‌سایت ما به نشانی bbclearningenglish.com وجود دارد.

Now, let's find out some more about the story from this BBC News report:

حال، بیایید از این گزارش خبری بی‌بی‌سی کمی بیشتر درباره این داستان

So, Alexei Navalny, the high profile critic of Vladimir Putin,

بدانیم: بنابراین، الکسی ناوالنی، منتقد برجسته ولادیمیر پوتین،

returned to Russia just over a week ago.

بیش از یک هفته پیش به روسیه بازگشت.

He was arrested when he arrived in the country

او هنگام ورود به کشور دستگیر شد

and protestors have come out onto the streets of Russia

و معترضان

in response to his requests for demonstrations.

در پاسخ به درخواست های او برای تظاهرات به خیابان های روسیه آمده اند.

Now, these protests have taken place in hundreds of locations around the country.

اکنون این اعتراضات در صدها نقطه در سراسر کشور صورت گرفته است.

In Moscow, the riot police were out.

در مسکو، پلیس ضد شورش بیرون بود.

They beat and dragged away some of the demonstrators.

آنها تعدادی از تظاهرکنندگان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به بیرون کشیدند.

Observers are saying these are the largest protests

ناظران می گویند این بزرگترین تظاهراتی است

that have happened in the country for about ten years.

که در حدود ده سال گذشته در کشور اتفاق افتاده است.

OK. Some really interesting language being used

خوب. از زبان واقعاً جالبی

in the headlines around this story.

در سرفصل های این داستان استفاده می شود.

You've found three: what have you got, Catherine?

سه تا پیدا کردی: چی داری کاترین؟

Yes. We have: 'spell the end', 'downplays' and 'echoes'.

آره. ما داریم: "املای پایان"، "کم کردن" و "پژواک".

'Spell the end', 'downplays' and 'echoes'.

"پایان"، "کاهش" و "پژواک" را املا کنید.

So, let's start then with your first headline please.

بنابراین، لطفاً با اولین تیتر شما شروع کنیم.

Yes. We're starting with The Independent, here in the UK – the headline:

آره. ما با ایندیپندنت شروع می کنیم، اینجا در بریتانیا - تیتر:

'Spell the end' – indicate a major change is going to happen.

"پایان را املا کنید" - نشان می دهد که یک تغییر بزرگ در حال رخ دادن است.

Yes. Now, it's a three-word expression:

آره. اکنون، این یک عبارت سه کلمه ای است:

'spell' – S-P-E-L-L – 'the' – T-H-E – and 'end' – E-N-D. 'Spell the end.'

"طلسم" - S-P-E-L-L - "the" - T-H-E - و "پایان" - E-N-D. "پایان را املا کنید."

OK. Well, the first word there is 'spell', which is something that you have just done

خوب. خب، اولین کلمه وجود دارد "طلسم"، چیزی است که شما به تازگی انجام داده اید

and the effect of 'spelling' something is to make it really clear, isn't it?

و اثر "املا" چیزی است که آن را واقعاً واضح می کند، اینطور نیست؟

Exactly that, yes. When you spell out a word, you say those letters

دقیقا همینطوره، بله وقتی کلمه ای را هجی می کنید، حروفی را

that make up the word one by one so it's really clear how you actually make that word.

که کلمه را تشکیل می دهند را یکی یکی می گویید، بنابراین واقعاً واضح است که چگونه آن کلمه را درست می کنید.

And if something 'spells the end' for something, it makes it very, very clear

و اگر چیزی «پایان» را برای چیزی بیان کند، بسیار بسیار واضح است

that something – this thing is going to finish or come to an end.

که چیزی - این چیز تمام می‌شود یا به پایان می‌رسد.

Yes. And we use the preposition 'for', don't we, in this expression?

آره. و در این عبارت از حرف اضافه «برای» استفاده می کنیم، اینطور نیست؟

Yeah. Your can – something can 'spell the end for' something else.

آره می توانی شما – چیزی می تواند پایان را برای چیز دیگری هجی کند.

One event can make it clear that another situation will finish.

یک رویداد می تواند روشن کند که وضعیت دیگری به پایان خواهد رسید.

So, for example, it is hoped by millions of people that the...

بنابراین، برای مثال، میلیون‌ها نفر امیدوارند

the development of vaccines for coronavirus will 'spell the end' for the pandemic.

که توسعه واکسن‌های کروناویروس «پایان» این همه‌گیری باشد.

Yes, that's a really good example, yes. The pandemic has been going on for a while.

بله، این یک مثال واقعا خوب است، بله. این همه گیری مدتی است که ادامه دارد.

There is lots of hope that the vaccines will bring the pandemic to an end:

امید زیادی وجود دارد که واکسن‌ها همه‌گیری را به پایان برساند:

that the vaccines will 'spell an end' for the pandemic.

اینکه واکسن‌ها پایانی برای همه‌گیری باشد.

Likewise, electric cars may well 'spell the end' for the petrol engine.

به همین ترتیب، خودروهای الکتریکی ممکن است به خوبی «پایان» را برای موتور بنزینی نشان دهند.

Another good example, yes.

یک مثال خوب دیگر، بله.

Now, the word 'spell' that starts this expression

حالا کلمه "طلسم" که این عبارت را شروع می کند

is both regular and irregular in the past, isn't it?

در گذشته هم منظم و هم نامنظم است، اینطور نیست؟

Interesting word, yes. The past of 'spell' is 'spelt' – S-P-E-L-T.

حرف جالبیه بله گذشته "طلسم" "املا" است - S-P-E-L-T.

But it can also be 'spelled' – S-P-E-L-L-E-D.

اما همچنین می توان آن را "املا" کرد - S-P-E-L-L-E-D.

'Spelt' or 'spelled': both have the same meaning. You can use whichever one you like.

"املا" یا "املا": هر دو به یک معنی هستند. می توانید از هر کدام که دوست دارید استفاده کنید.

OK. Let's get a summary:

خوب. بیایید خلاصه کنیم:

If you are interested in stories about protests, we have another one, haven't we Catherine?

اگر به داستان هایی در مورد اعتراضات علاقه دارید، ما یک داستان دیگر داریم، کاترین نداریم؟

We do. This is an archive story about protests in Belarus.

ما انجام می دهیم. این یک داستان آرشیوی در مورد اعتراضات در بلاروس است.

If you want to see that story just click the link.

اگر می خواهید آن داستان را ببینید فقط روی لینک کلیک کنید.

OK. Now, your second headline please.

خوب. حالا تیتر دومتون لطفا

And we're right here at the BBC for this one – the headline:

و ما دقیقاً اینجا در بی‌بی‌سی برای این مورد هستیم - تیتر:

'Downplays' – makes something seem less important than it is.

«کاهش‌ها» - باعث می‌شود چیزی کمتر از آنچه هست مهم به نظر برسد.

Yes. Two-word expression here, but it is written as one word:

آره. عبارت دو کلمه ای در اینجا، اما به صورت یک کلمه نوشته می شود:

'down' – D-O-W-N – 'plays' – P-L-A-Y-S.

'down' - D-O-W-N - 'plays' - P-L-A-Y-S.

Put them together and you have the verb: 'downplays'.

آنها را کنار هم قرار دهید و فعل را خواهید داشت: 'downplays'.

Now, the first part of that word – 'down' – it's quite clear to see

اکنون، بخش اول آن کلمه - "پایین" - کاملاً واضح است

that this carries the meaning of 'reduce': reduce something in importance.

که معنی "کاهش" را دارد: اهمیت چیزی را کاهش دهید.

But 'plays' – how does that work?

اما "بازی" - چگونه کار می کند؟

Yes. 'Plays' is interesting, isn't it? Well, 'plays' – when you 'play' a game

آره. "نمایش" جالب است، اینطور نیست؟ خوب، «بازی می‌کند» – وقتی یک بازی را «بازی»

you often use strategy, don't you, in order to win the game?

می‌کنید، اغلب از استراتژی استفاده می‌کنید، اینطور نیست، برای برنده شدن در بازی؟

The best technique that gets you the result you want.

بهترین تکنیکی که به شما نتیجه دلخواه می دهد.

And if you 'downplay' something, it's really to do with a strategy

و اگر چیزی را کم اهمیت جلوه دهید، در واقع به یک استراتژی

for getting the result you want and if the result you want

برای رسیدن به نتیجه دلخواهتان مربوط می شود و اگر نتیجه ای که می خواهید

depends on somebody thinking that something's not important,

به این بستگی دارد که کسی فکر کند چیزی مهم نیست،

you're going to 'downplay' the importance of that.

اهمیت آن را کم اهمیت جلوه می دهید.

You're going to minimise the importance so that you get what you want.

شما اهمیت را به حداقل می رسانید تا به آنچه می خواهید برسید.

So, it's a kind of strategy-related word.

بنابراین، این یک نوع کلمه مرتبط با استراتژی است.

OK. So, we can again use the example of coronavirus:

خوب. بنابراین، ما می‌توانیم دوباره از مثال کروناویروس استفاده کنیم:

from the beginning and up to now there are some people

از ابتدا و تا کنون برخی از افراد وجود دارند

who 'downplay' the threat of coronavirus.

که تهدید کرونا را «کم‌اهمیت» می‌کنند.

There are, yes. A lot of people 'downplay' the threat of coronavirus:

وجود دارد، بله. بسیاری از مردم خطر ابتلا به ویروس کرونا را "کم"

for various reasons they want people to believe

می دانند: به دلایل مختلف می خواهند مردم باور

that it's not that serious or not that important.

کنند که آنقدرها جدی نیست یا چندان مهم نیست.

OK. So, we have this word 'downplay' – so the opposite surely, Catherine, must be 'up-play'?

خوب. بنابراین، ما این کلمه "کم کردن" را داریم - پس مطمئناً برعکس، کاترین، باید "بالا بازی" باشد؟

You'd like to think so, yes, but I think it's not actually.

شما دوست دارید اینطور فکر کنید، بله، اما من فکر می کنم در واقع اینطور نیست.

You can't say 'downplay' is... 'up-play' is the opposite.

شما نمی توانید بگویید "downplay" این است ... "up-play" برعکس است.

But we do have some expressions you can use:

اما ما برخی از عبارات را داریم که می‌توانید استفاده کنید:

very informally, you can say 'to big up'

خیلی غیررسمی، می‌توانید بگویید "به بزرگ کردن"

and if you 'big up something' or you 'big something up'

و اگر "چیزی را بزرگ کنید" یا "چیزی را بزرگ کنید"

you make it seem more important than perhaps someone else thinks it is.

آن را مهم‌تر از آنچه که دیگران فکر می‌کنند مهم‌تر جلوه می‌دهید.

Other words: you can 'play something up', you can 'talk something up' as well,

کلمات دیگر: می‌توانید «چیزی را پخش کنید»، همچنین می‌توانید «یک چیزی را بالا صحبت کنید»،

so a few phrasal verbs you can use there to make... which... as the opposite of 'downplay'.

بنابراین می‌توانید از چند فعل عبارتی در آنجا برای ساختن... که... به‌عنوان متضاد «کاهش‌کردن» استفاده کنید.

OK. And now, this word 'downplay', it's neither formal nor informal;

خوب. و حالا، این کلمه «کم کردن»، نه رسمی است و نه غیر رسمی.

it could be used in any kind of situation.

می توان از آن در هر شرایطی استفاده کرد.

Yeah, of course. Yes, I mean it's a politician's word, you know.

بله، البته. بله، منظورم این است که این حرف یک سیاستمدار است.

People love the... politicians always 'downplay' things that aren't to their advantage

مردم دوست دارند... سیاستمداران همیشه چیزهایی را که به نفعشان نیست، «کم می‌کنند»

and then 'big up' other things, but let's say your kids don't want to go to bed, Neil:

و سپس چیزهای دیگر را «بزرگ‌تر» می‌کنند، اما فرض کنید بچه‌های شما نمی‌خواهند به رختخواب بروند، نیل:

they want to watch something on TV and you don't want them to stay up late,

آنها می‌خواهند چیزی را تماشا کنند. تلویزیون و شما نمی خواهید آنها تا دیروقت بیدار بمانند،

so you're going to 'downplay' the importance of the programme they want to watch.

بنابراین اهمیت برنامه ای که آنها می خواهند تماشا کنند را کم اهمیت جلوه دهید.

So, you'll say: 'Oh it's not so good.'

بنابراین، شما خواهید گفت: "اوه، این خیلی خوب نیست."

Or: 'We can watch it another time. You won't like it anyway.'

یا: "می توانیم یک بار دیگر آن را تماشا کنیم." به هر حال شما آن را دوست نخواهید داشت.

It's a way of 'downplaying' something to get the result you want.

این راهی است برای "کم کردن" چیزی برای رسیدن به نتیجه دلخواه.

Yeah. And they will never forgive me...!

آره و هرگز مرا نخواهند بخشید...!

OK. Let's get a summary:

خوب. بیایید خلاصه ای را به دست آوریم:

We have a News Review with an example of some people 'downplaying' an event.

ما یک مرور خبری داریم که نمونه ای از آن را داریم که برخی افراد یک رویداد را «کم کردن» می کنند.

It was when the tennis player Novac Djokovic hit someone with the ball accidentally.

زمانی بود که تنیسور نوواک جوکوویچ به طور تصادفی با توپ به کسی ضربه زد.

Where can they find it, Catherine?

از کجا می توانند آن را پیدا کنند، کاترین؟

You can find it by clicking the link.

با کلیک کردن روی پیوند می توانید آن را پیدا کنید.

I should say Djokovic didn't actually 'downplay' the incident himself:

باید بگویم که جوکوویچ در واقع خود این حادثه را "کم نشمرده":

he was very apologetic about hitting somebody with a tennis ball,

او در مورد ضربه زدن به کسی با توپ تنیس بسیار معذرت خواهی کرد،

but other people did downplay it, so click the link and you'll find out more.

اما افراد دیگر آن را کم اهمیت جلوه دادند، بنابراین روی لینک کلیک کنید و بیشتر خواهید فهمید.

Absolutely. OK. Let's move onto our next headline please.

کاملا. خوب. لطفا به تیتر بعدی خود برویم.

And in the UK with The Financial Times – this headline:

و در بریتانیا با فایننشال تایمز - این تیتر:

'Echoes' – reminders of past events.

"پژواک" - یادآور رویدادهای گذشته.

Yes. 'Echoes' – E-C-H-O-E-S: this is a noun. It can also be a verb.

آره. 'پژواک' - E-C-H-O-E-S: این یک اسم است. می تواند فعل هم باشد.

Neil, if you go into a very, very large room with a high ceiling,

نیل، اگر وارد یک اتاق بسیار بسیار بزرگ با سقف بلند،

no doors – all the doors are closed – and you shout, 'NEWS REVIEW!'

بدون در شوید - همه درها بسته هستند - و فریاد می زنید، "بررسی اخبار!"

What will you hear?

چه خواهید شنید؟

...NEWS REVIEW! News review... news review... news...

... بررسی اخبار! بررسی اخبار ... بررسی اخبار ... اخبار ...

Yes, I hear 'echoes'.

بله، من 'پژواک' می شنوم.

You do. It's the sound being repeated and repeated:

شما انجام می دهید. این صدا در حال تکرار و تکرار است:

exactly the same sound again and again.

دقیقاً همان صدا بارها و بارها.

A lovely natural phenomenon is the echo and we're using it here

یک پدیده طبیعی دوست داشتنی پژواک است و ما در اینجا از آن

to describe when an event appears to happen again,

برای توصیف زمانی که به نظر می رسد یک رویداد دوباره اتفاق می افتد

or it's a reminder of a previous event.

یا یادآور یک رویداد قبلی است استفاده می کنیم.

It's very similar to something that's happened in the past.

این بسیار شبیه به چیزی است که در گذشته اتفاق افتاده است.

In this case, the comparison is the protests that are happening,

در این مورد، مقایسه اعتراضاتی است که در حال وقوع است،

or that happened at the weekend in Russia,

یا در آخر هفته در روسیه

to previous protests that happened in Belarus.

اتفاق افتاده است، با اعتراضات قبلی که در بلاروس اتفاق افتاده است.

Yeah and so it's the idea of repetition that connects

آره و بنابراین این ایده تکرار است که

the literal meaning to this figurative meaning.

معنای تحت اللفظی را به این معنای مجازی متصل می کند.

Exactly that, yes.

دقیقا همینطوره، بله

OK. We say in this expression an 'echo' of something 'in' something else.

خوب. ما در این عبارت «پژواک» چیزی «در» چیز دیگری را می‌گوییم.

You do, yes. It can be an 'echo' of one thing 'in' something else.

شما، بله. این می تواند "پژواک" یک چیز "در" چیز دیگری باشد.

So, '80s pop music for example:

بنابراین، به عنوان مثال، موسیقی پاپ دهه 80:

I know you're a big fan, aren't you Neil, of '80s pop music?

می دانم که شما از طرفداران زیادی هستید، آیا نیل، موسیقی پاپ دهه 80 هستید؟

Well, I grew up with it.

خب من باهاش ​​بزرگ شدم

And you can... some people say you can hear 'echoes'

و شما می توانید... برخی از مردم می گویند می توانید "پژواک

of that pop music – '80s music – in some of today's pop music.

" آن موسیقی پاپ - موسیقی دهه 80 - را در برخی از موسیقی پاپ امروزی بشنوید.

You can. There are definitely 'echoes' of '80s pop

تو می توانی. قطعاً «پژواک‌هایی» از پاپ دهه 80

in some of the current output by some of the bands around today.

در برخی از خروجی‌های کنونی برخی از گروه‌های امروزی وجود دارد.

And it means reminders of that music: certain things in the music,

و این به معنای یادآوری آن موسیقی است: چیزهای خاصی در موسیقی،

which make you remember or sound similar to music from the past.

که باعث می شود شما را به یاد بیاورید یا شبیه به موسیقی گذشته باشید.

And this figurative use of 'echo' can also be used as a verb,

و این کاربرد مجازی «پژواک» را می‌توان به‌عنوان فعل نیز استفاده کرد،

so we can say that someone 'echoes' someone's opinion:

بنابراین می‌توانیم بگوییم که کسی نظر کسی را «پژواک» می‌کند

it means they repeat their opinion.

: یعنی نظر خود را تکرار می‌کند.

Yes, absolutely. And we get... we could also talk about 'echo chambers'

بله کاملا. و دریافتیم... همچنین می‌توانیم درباره «اتاق‌های پژواک» صحبت کنیم

and an 'echo chamber' is a forum or an arena, especially on social media,

و «اتاق پژواک» یک انجمن یا عرصه است، به‌ویژه در رسانه‌های اجتماعی،

where you only talk to people who share your opinions and share your views.

که در آن شما فقط با افرادی صحبت می‌کنید که نظرات شما را به اشتراک می‌گذارند و نظرات شما را به اشتراک می‌گذارند.

So, you don't listen to or you don't become exposed to opposite

بنابراین، شما به نظرات و دیدگاه‌های متضاد یا متفاوت گوش نمی‌دهید یا در معرض

or different ideas and views, and therefore your ideas get stronger

ایده‌ها و دیدگاه‌های متفاوت قرار نمی‌گیرید، و بنابراین ایده‌های شما قوی‌تر می‌شوند،

because you only speak to people with the same ideas as you: an 'echo chamber'.

زیرا فقط با افرادی صحبت می‌کنید که همان عقاید خود را دارند: یک اتاق پژواک.

That idea of repetition again.

دوباره آن ایده تکرار

Yes.

آره.

OK. Let's have a summary:

خوب. بیایید یک خلاصه داشته باشیم:

Time now for a recap of the vocabulary please, Catherine.

اکنون وقت آن است که واژگان را خلاصه کنیم، کاترین.

Yes. We have 'spell the end' – indicate a major change is going to happen.

آره. ما "پایان را طلسم" داریم - نشان می دهد که یک تغییر عمده در حال رخ دادن است.

We have 'downplays' – makes something seem less important than it is.

ما "کاهش" داریم - باعث می شود چیزی کمتر از آنچه هست مهم به نظر برسد.

And 'echoes' – reminders of past events.

و "پژواک" - یادآور رویدادهای گذشته.

Don't forget to test yourself on the vocabulary:

فراموش نکنید که خود را روی واژگان آزمایش کنید

there's a quiz on our website bbclearningenglish.com

: یک مسابقه در وب سایت ما bbclearningenglish.com وجود دارد

and we are all over social media. Thanks for joining us.

و ما در سراسر رسانه های اجتماعی حضور داریم. از اینکه به ما پیوستید متشکریم.

See you next time and stay safe. Bye.

دفعه بعد می بینمت و ایمن بمون. خدا حافظ.

Goodbye!

خداحافظ!