English Rewind - 6 Minute English: Learn 1,000 words

Hello!

سلام!

The programme you're about to listen to was first broadcast in February 2014

برنامه ای که می خواهید به آن گوش دهید اولین بار در فوریه 2014

on the BBC Learning English website.

در وب سایت آموزش انگلیسی BBC پخش شد.

For more English language learning programmes and podcasts,

برای برنامه ها و پادکست های آموزش زبان انگلیسی بیشتر،

search for BBC Learning English.

BBC Learning English را جستجو کنید.

This is 6 Minute English from BBC Learning English dot com.

این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English dot com است.

Hello, I'm Rob. Welcome to 6 Minute English.

سلام من راب هستم به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید.

I'm joined today by Finn. Hello, Finn.

امروز فین به من پیوست. سلام فین.

Hello, Rob, or should I say 'ni hao', Rob?

سلام، راب، یا باید بگویم "ni hao"، راب؟

Oh, your Chinese is very impressive, Finn!

اوه، چینی شما بسیار چشمگیر است، فین!

But I wonder how many more Chinese words you know? A thousand, perhaps?

اما نمی دانم چند کلمه چینی دیگر می دانید؟ هزار، شاید؟

[speaks Chinese]

[چینی صحبت می کند]

You're just showing off now, aren't you?

تو الان فقط خودنمایی می کنی، نه؟

Not being able to speak a foreign language is a bit of a British 'trait'

ناتوانی در صحبت کردن به یک زبان خارجی کمی یک "خصلت" انگلیسی

or a particular British characteristic.

یا یک ویژگی خاص بریتانیایی است.

We're not very good at it although Finn is an exception.

ما در آن خیلی خوب نیستیم، اگرچه فین یک استثناست.

He can speak many foreign languages, can't you?

او می تواند به بسیاری از زبان های خارجی صحبت کند، شما نمی توانید؟

Well, not that many — a bit of German, some French, Polish, a little,

خوب، نه آنقدرها - کمی آلمانی، مقداری فرانسوی، لهستانی، کمی،

Chinese, of course, Hokkien, a bit of Japanese.

چینی، البته هوکین، کمی ژاپنی.

- I'm impressed. I'm very impressed. - Thank you.

- من تحت تاثیر قرار گرفتم. من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. - متشکرم.

Well, now the rest of us Brits

خوب، اکنون ما بقیه بریتانیایی ها

are being encouraged to learn at least 1,000 words of another language.

تشویق می شویم که حداقل 1000 کلمه از یک زبان دیگر را یاد بگیریم.

We'll talk more about that soon, but before I start learning my new words,

ما به زودی در مورد آن بیشتر صحبت خواهیم کرد، اما قبل از اینکه شروع به یادگیری کلمات جدید کنم،

— how about a question, Finn? — Très bien!

- فین، یک سوال چطور؟ - Très bien!

Do you know which is the second most spoken language in England?

آیا می دانید دومین زبان رایج در انگلستان کدام است؟

Is it a) Polish? b) Urdu? Or c) French?

آیا الف) لهستانی است؟ ب) اردو؟ یا ج) فرانسوی؟

I think I know this one, Rob.

فکر کنم این یکی رو بلدم، راب.

I'm going to say a) Polish.

من می خواهم بگویم الف) لهستانی.

OK, well, as always, I'll let you know the answer at the end of programme.

خوب، خوب، مثل همیشه، در پایان برنامه به شما پاسخ خواهم داد.

So, as I mentioned, the British are generally considered to be lazy linguists.

بنابراین، همانطور که اشاره کردم، انگلیسی ها عموماً زبان شناسان تنبلی هستند.

They just don't bother to learn another language.

آنها فقط زحمت یادگیری زبان دیگری را ندارند.

I guess the main reason is that when British people travel around the world,

من حدس می‌زنم دلیل اصلی این است که وقتی بریتانیایی‌ها به سراسر جهان سفر می‌کنند،

they find that English is spoken almost everywhere,

متوجه می‌شوند که انگلیسی تقریباً در همه جا صحبت می‌شود،

so they 'get by', they survive, on just using their native language.

بنابراین فقط با استفاده از زبان مادری‌شان «از پس آن بر می‌آیند»، زنده می‌مانند.

Mm. And I think, in the past, the education system was to blame.

مم و من فکر می کنم، در گذشته، سیستم آموزشی مقصر بود.

Learning a foreign language was not 'compulsory'.

یادگیری یک زبان خارجی "اجباری" نبود.

It didn't have to be studied.

لازم نبود مطالعه شود.

When I went to school, we didn't have to study languages to exam level,

وقتی به مدرسه رفتم، مجبور نبودیم تا سطح امتحان زبان بخوانیم،

so I took the easy option and studied photography instead of French!

بنابراین گزینه آسان را انتخاب کردم و به جای فرانسوی، عکاسی خواندم!

But, of course, I regret it now.

اما البته الان پشیمانم.

But that wasn't the same for you, was it, Finn?

اما این برای تو یکسان نبود ، فین؟

Well, at first, I didn't really like it,

خب، ابتدا خیلی دوستش نداشتم،

but, you know, I love words, and then one day I discovered the Chinese language

اما، می دانید، من عاشق کلمات هستم، و سپس یک روز زبان چینی را کشف کردم

and I thought, "Wow, this is fascinating,"

و فکر کردم، "وای، این جذاب است"

and it's a key to a whole new culture.

و این یک کلید برای یک کل است. فرهنگ جدید

Well, recently a campaign was launched

خوب، اخیراً یک کمپین

for those of us who didn't share your enthusiasm

برای کسانی از ما که با اشتیاق شما شریک نبودیم

or have the opportunity to learn another language.

یا فرصت یادگیری زبان دیگری را نداشتیم راه اندازی شد.

The 1,000 Words campaign is encouraging everyone in the UK

کمپین 1000 کلمه همه را در بریتانیا تشویق می کند که

to learn at least 1,000 words of another language.

حداقل 1000 کلمه از یک زبان دیگر را یاد بگیرند.

It hopes to help Britain increase international trade.

امیدوار است به بریتانیا کمک کند تجارت بین المللی را افزایش دهد.

Mm and the group says that a vocabulary of 1,000 words

Mm و گروه می گویند که دایره لغات 1000 کلمه ای به

would allow a speaker to hold a simple conversation. It sounds like a good idea.

یک گوینده امکان می دهد یک مکالمه ساده داشته باشد . به نظر ایده ی خوبی می آید.

Sí! Well, let's hear from the former England footballer and TV presenter,

بله! خوب، بیایید از فوتبالیست سابق انگلیس و مجری تلویزیون،

Gary Lineker, who's supporting the campaign.

گری لینهکر، که از این کمپین حمایت می کند، بشنویم. آیا

Can you hear what three things he says learning another language gives you?

می توانید بشنوید که او می گوید یادگیری یک زبان دیگر چه چیزی به شما می دهد؟

I think it gives you self-satisfaction and self-esteem

من فکر می کنم

if you can speak another language when you're travelling.

اگر بتوانید در سفر به زبان دیگری صحبت کنید، به شما رضایت و عزت نفس می دهد .

I think it also gives you an edge in a lot of different areas in the workplace,

فکر می‌کنم در بسیاری از زمینه‌های مختلف در محل کار،

not just football.

نه فقط فوتبال، به شما برتری می‌دهد.

So Gary Lineker says there are three things it gives you.

بنابراین گری لاینکر می گوید سه چیز وجود دارد که به شما می دهد.

It gives you self-satisfaction, firstly.

اولاً به شما رضایت از خود می دهد.

He means you feel good about learning a new skill.

او به این معنی است که از یادگیری یک مهارت جدید احساس خوبی دارید.

But it can have negative meaning, self-satisfaction,

اما این می تواند معنای منفی داشته باشد، رضایت از خود،

that you are smug or pleased with yourself.

اینکه از خود راضی هستید یا از خود راضی هستید.

I don't think he means that here though.

من فکر نمی کنم منظور او اینجا باشد.

Yes. He also says it improves self-esteem,

آره. او همچنین می‌گوید این کار باعث افزایش عزت نفس می‌شود،

so you feel good about yourself and it boosts your confidence.

بنابراین احساس خوبی نسبت به خود دارید و اعتماد به نفس شما را افزایش می‌دهد.

Imagine going on holiday to Spain

تصور کنید برای تعطیلات به اسپانیا رفته اید

and being able to converse with, or speak to, the locals.

و بتوانید با مردم محلی صحبت کنید یا با آنها صحبت کنید.

Mm, feels good!

مم، حس خوبیه!

And he also mentioned the economic benefits of speaking another language:

و همچنین به مزایای اقتصادی صحبت کردن به زبان دیگر اشاره کرد:

it gives you the edge in the workplace.

این به شما در محل کار برتری می دهد.

That means it gives you an advantage,

یعنی به شما مزیتی می دهد،

especially if you are dealing with foreign companies.

به خصوص اگر با شرکت های خارجی سروکار دارید.

Mm, and it also shows politeness and respect for other people

مم، و همچنین با

by showing that you've made an effort.

نشان دادن اینکه شما تلاش کرده اید، ادب و احترام به دیگران را نشان می دهد.

It's something another footballer, Gareth Bale, has tried to do.

این کاری است که یک فوتبالیست دیگر، گرت بیل، سعی کرده است انجام دهد.

Last year, he signed for Real Madrid,

سال گذشته، او با رئال مادرید قرارداد امضا کرد،

so he tried to master, or to be very good at, speaking Spanish,

بنابراین سعی کرد در صحبت کردن به زبان اسپانیایی مهارت داشته باشد یا در آن بسیار خوب صحبت کند

so he could talk to his fans. This is how he got on.

تا بتواند با هوادارانش صحبت کند. اینجوری سوار شد

[speaks Spanish]

[اسپانیایی صحبت می کند]

— Muy bien! Impressive. — Impressive, yes.

- Muy bien! چشمگیر. - چشمگیر، بله. فکر می کنم

I think he was saying it was his dream to play for Real Madrid.

او می گفت که رویای او بازی برای رئال مادرید بوده است.

Rob, your Spanish is very impressive too there.

راب، اسپانیایی شما نیز در آنجا بسیار چشمگیر است.

But for Gareth Bale, speaking Spanish will help him fit in,

اما برای گرت بیل، صحبت به زبان اسپانیایی به او کمک می‌کند تا

perhaps make him more accepted by his teammates and his fans.

با هم‌تیمی‌هایش و هوادارانش بیشتر پذیرفته شود.

— But Finn, I have got a dilemma here. — OK.

- اما فین، من اینجا یک دوراهی دارم. - خوب.

There are so many languages in the world to learn. Which one should I learn first?

زبان های زیادی در دنیا برای یادگیری وجود دارد. کدام یک را اول باید یاد بگیرم؟

Maybe you could start with the UK's second most spoken language?

شاید بتوانید با دومین زبان رایج بریتانیا شروع کنید؟

That's the question I posed to you earlier —

این سؤالی است که من قبلاً برای شما مطرح کردم -

what is Britain's second most spoken language.

دومین زبان رایج بریتانیا کدام است.

— And I said Polish, Polski. — And, of course,

- و من گفتم لهستانی، پولسکی. - و، البته،

yes, of course, you're right.

بله، البته، حق با شماست.

According to the 2011 census, it is Polish.

طبق سرشماری سال 2011 لهستانی است.

The census also found out that over 104 different languages are spoken in the UK.

این سرشماری همچنین نشان داد که بیش از 104 زبان مختلف در بریتانیا صحبت می شود.

Before we go, could you remind us of some of the English words we've heard today?

قبل از رفتن، می توانید برخی از کلمات انگلیسی را که امروز شنیده ایم به ما یادآوری کنید؟

Yes, we heard: trait,

بله، شنیدیم: صفت،

linguists,

زبان شناسان،

native language,

زبان مادری،

to get by,

گذراندن، اجباری، عزت

compulsory,

self-esteem,

نفس،

to converse with,

صحبت کردن با شما،

to give you the edge,

برتری دادن به شما،

to master,

تسلط،

to fit in.

تطبیق کردن.

Danke schön, Finn.

Danke schön، Finn.

Ja, bitte schön!

بله، بیت شون!

OK, well that's it for this programme.

خوب، برای این برنامه تمام شد.

Please join us soon again for 6 Minute English from BBC Learning English. Bye!

لطفاً به زودی دوباره برای 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English به ما بپیوندید. خدا حافظ!

That was 6 Minute English from BBC Learning English dot com.

این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English dot com بود.