Haiti: Gang violence crisis: BBC News Review

Gang violence crisis in Haiti.

بحران خشونت گروهی در هائیتی

Prime Minister resigns.

نخست وزیر استعفا می دهد.

This is News Review from BBC

این مرور اخبار از BBC

Learning English where we help you understand news headlines

Learning English است که در آن به شما کمک می کنیم عناوین اخبار را

in English. I'm Neil and I'm Beth.

به زبان انگلیسی درک کنید. من نیل هستم و بث هستم.

Make sure you watch to the end to learn the vocabulary

برای یادگیری واژگان

you need to understand this news story in English.

مورد نیاز برای درک این خبر به زبان انگلیسی، حتما تا انتها تماشا کنید.

Don't forget to subscribe to our channel

فراموش نکنید که در کانال ما مشترک شوید

so you can learn more English from news headlines. Now the story.

تا بتوانید زبان انگلیسی را از عناوین اخبار بیشتر بیاموزید. حالا داستان

After weeks of violence

پس از هفته‌ها خشونت

and demands from heavily armed gangs,

و درخواست‌های باندهای به شدت مسلح،

the Prime Minister of Haiti has agreed to resign.

نخست‌وزیر هائیتی با استعفا موافقت کرد.

Ariel Henri will step down after many Haitians questioned

آریل هانری پس از اینکه بسیاری از هائیتی ها این سوال را مطرح کردند که

why he was still in power

چرا او

despite being unelected. The Caribbean country is under a month-long state

با وجود انتخاب نشدن همچنان در قدرت است، کناره گیری خواهد کرد. این کشور دریای کارائیب

of emergency after attacks, including on the airport,

پس از حملاتی از جمله در فرودگاه،

the prison and the National Palace.

زندان و کاخ ملی در وضعیت اضطراری یک ماهه قرار دارد.

You have been looking at the headlines,

شما به تیترها نگاه کرده اید،

Beth. What's the vocabulary that people need to understand

بث. واژگانی که مردم برای درک

this story in English?

این داستان به زبان انگلیسی به آن نیاز دارند چیست؟

We have 'run rampant', 'paralyse' and 'tighten grip'.

ما «بی‌رویه»، «فلج» و «سفت کردن چنگال» داشته‌ایم.

This is News Review from BBC

این بررسی خبری از BBC

Learning English.

Learning English است.

Let's have a look at our first headline.

بیایید نگاهی به تیتر اول خود بیندازیم.

This is from CNN.

این از CNN است.

Haiti's leader to resign as gangs run rampant through country

رهبر هائیتی استعفا می دهد زیرا باندها در سراسر کشور

engulfed in crisis.

غرق شده در بحران می چرخند.

So, the headline says

بنابراین، تیتر می گوید

that gangs run rampant in Haiti.

که باندها در هائیتی بیداد می کنند.

That's the expression

این عبارتی است که

we are looking at and it contains 'run', which we all know, but 'rampant'

ما به آن نگاه می‌کنیم و حاوی «دویدن» است، که همه ما آن را می‌شناسیم، اما بث «غیرق‌العاده» است

Beth. What does that mean?

. معنی آن چیست؟

OK well, 'rampant' is an adjective.

بسیار خوب، "غرق" یک صفت است.

Let me tell you about my garden,

اجازه بده از باغم بهت بگم

Neil. It's full of weeds.

نیل. پر از علف های هرز است.

They are everywhere! Now, 'rampant' means spread out of control

آنها همه جا هستند! در حال حاضر، 'rampant' به معنای گسترش خارج از کنترل است

and to make this a verb we say 'run rampant',

و برای تبدیل این فعل می گوییم 'Run Rampant'،

so I could say in my garden weeds run rampant.

بنابراین می توانم بگویم در باغ من علف های هرز بیداد می کنند.

OK, so this expression 'run rampant' means spread out of control.

بسیار خوب، پس این عبارت "run rampant" به معنای گسترش خارج از کنترل است.

Gangs run rampant.

باندها بیداد می کنند.

That means they can't be controlled and they're spreading across Haiti.

این بدان معناست که آنها را نمی توان کنترل کرد و در سراسر هائیتی پخش می شوند.

The authorities are trying to contain them, but they can't.

مقامات تلاش می کنند آنها را مهار کنند، اما نمی توانند.

It's not working. What else can run rampant?

کار نمیکند. چه چیز دیگری می تواند بیداد کند؟

Well it's not only used for big, serious things.

خوب این نه تنها برای کارهای بزرگ و جدی استفاده می شود.

Maybe children at a birthday party might run rampant.

شاید کودکان در یک جشن تولد ممکن است بیداد کنند. بعد از آن همه قند،

They're out of control after all that sugar.

آنها از کنترل خارج شده اند .

OK, let's look at that again.

خوب، بیایید دوباره به آن نگاه کنیم.

Let's have a look at our next headline.

بیایید نگاهی به تیتر بعدی خود بیندازیم.

This is from the Herald Scotland.

این از هرالد اسکاتلند است.

State of emergency extended in Haiti

تمدید وضعیت اضطراری در هائیتی

as gang attacks paralyse capital.

در حالی که حملات گروه‌های تبهکار پایتخت را فلج کرده است.

So gang attacks paralyse the capital of Haiti.

بنابراین حملات گروهی، پایتخت هائیتی را فلج می کند .

Now, this word 'paralyse' is the one

اکنون، این کلمه "فلج" همان چیزی است که

we're looking at and I recognise it,

ما به آن نگاه می کنیم و من آن را تشخیص می دهم،

Beth because it means that someone can't move part of their body,

بث، زیرا به این معنی است که کسی نمی تواند بخشی از بدن خود را حرکت دهد،

usually after an accident.

معمولاً پس از تصادف.

Is there a connection between that 'paralyse'

آیا ارتباطی بین آن «فلج»

and the one in the headline?

و آنچه در تیتر است وجود دارد؟

There is. Now, 'paralyse' in the headline is a verb that means to cause

وجود دارد. حال، «فلج» در عنوان یک فعل است که به معنای

something to stop moving or operating. Now, in Haiti gangs

توقف حرکت یا کار کردن چیزی است. در حال حاضر، در هائیتی باندها

have disrupted the capital.

پایتخت را مختل کرده اند.

So things aren't working or moving as they normally would.

بنابراین همه چیز به طور معمول کار نمی کند یا حرکت نمی کند.

Yes, that's right.

بله درست است.

So, for example, flights have stopped, medical care isn't coming in

بنابراین، برای مثال، پروازها متوقف شده اند، مراقبت های پزشکی وارد

or going out. Movement has stopped, basically.

یا خارج نمی شود. حرکت، اساسا متوقف شده است .

Can we use 'paralyse' in other ways?

آیا می توانیم از «فلج» به روش های دیگری استفاده کنیم؟

Yeah, so 'paralyse' can also mean

بله، بنابراین "فلج" همچنین می تواند به این معنی باشد

that you're unable to think or act in a normal way.

که شما نمی توانید به روش عادی فکر کنید یا عمل کنید.

So, maybe if you're really scared,

بنابراین، شاید اگر واقعاً می ترسید،

you might be paralysed with fear -

ممکن است از ترس فلج شوید -

you can't move.

نمی توانید حرکت کنید.

OK, let's look at that again.

خوب، بیایید دوباره به آن نگاه کنیم .

Let's have our next headline.

بیایید تیتر بعدی خود را داشته باشیم.

This is from BBC News.

این از اخبار بی بی سی است.

Haiti spirals to collapse as gangs tighten grip.

هائیتی در حال فروپاشی است که باندها کنترل خود را محکم می کنند.

So let's break this headline down.

پس بیایید این تیتر را بشکنیم.

Haiti spirals to collapse. Now, 'spirals' means moves very quickly -

مارپیچ هائیتی در حال فروپاشی است. اکنون، "مارپیچ" به معنای حرکت بسیار سریع -

out of control.

خارج از کنترل است.

It means the country's collapsing.

یعنی کشور در حال فروپاشی است.

It's falling apart.

داره از هم می پاشه

We're looking at the expression 'tighten grip'.

ما به عبارت "سفت کردن گرفتن" نگاه می کنیم.

Now, Beth, this mug here.

حالا، بث، این لیوان اینجاست.

I have got in my grip and I'm holding it very tight. You can see

دستم را گرفته ام و آن را خیلی محکم می گیرم. می توانید ببینید که

maybe my knuckles turning white as I hold it really hard.

ممکن است بند انگشتانم در حالی که آن را واقعا محکم نگه می دارم سفید می شود.

You're not going to get this from me.

اینو از من نمیگیری

No, because you are literally tightening your grip.

نه، چون به معنای واقعی کلمه در حال سفت کردن چنگال خود هستید.

Now, here in this headline tighten grip is metaphorical.

اکنون، اینجا در این تیتر، محکم کردن چنگال استعاری است.

These gangs are taking more control every day and in a violent way.

این باندها هر روز و به شیوه ای خشونت آمیز کنترل بیشتری را به دست می گیرند.

It's like they have their country in their grip and they are tightening it.

مثل این است که آنها کشورشان را در چنگال خود دارند و دارند آن را سفت می کنند.

So, adding pressure to the country,

بنابراین، افزایش فشار به کشور،

Yes, and that is damaging the country and its people.

بله، و این به کشور و مردم آن آسیب می رساند.

Now, it's common with this expression 'tighten grip'

اکنون، با این عبارت «سفت کردن گرفتن» رایج است که

to add the preposition 'on'.

حرف اضافه «رو» را اضافه کنیم.

So, what else can we tighten our grip on?

بنابراین، چه چیز دیگری می توانیم چنگال خود را محکم کنیم ؟

Well, a football team

خوب، یک تیم فوتبال

at the top of the League might tighten their grip on the title,

در صدر لیگ، مثلاً اگر سه بازی متوالی را ببرند، ممکن است چنگال خود را بر عنوان سفت کنند

if they win three games in a row, for example.

.

Yes, or a dictator could tighten their grip on power by, for example,

بله، یا یک دیکتاتور می تواند برای مثال، با

banning elections or making other parties illegal.

ممنوع کردن انتخابات یا غیرقانونی کردن احزاب دیگر، کنترل خود را بر قدرت سخت تر کند.

Let's have a look at that again.

بیایید دوباره به آن نگاهی بیندازیم.

We've had 'run rampant' - spread out of control.

ما "غواصی" داشته ایم - خارج از کنترل پخش شده است.

'Paralyse' - cause something

"فلج" - باعث می شود چیزی

to stop operating and 'tighten grip' -

از کار بیفتد و "گیره را محکم کند" -

take more control.

کنترل بیشتری را به دست بگیرید.

Now, if you're interested in other programmes about leadership

اکنون، اگر به برنامه های دیگر در مورد رهبری علاقه مند هستید،

Click here!

اینجا را کلیک کنید!

And click here to subscribe to our channel,

و برای عضویت در کانال ما اینجا را کلیک کنید

so you never miss another video.

تا هرگز ویدیوی دیگری را از دست ندهید.

Thank you for joining us, and goodbye. Bye.

از اینکه به ما پیوستید متشکرم و خداحافظ. خدا حافظ.