Julian Assange walks free: BBC Learning English from the News

From BBC Learning English,

از BBC Learning English،

this is Learning English from the News, our podcast

این آموزش زبان انگلیسی از اخبار، پادکست ما

about the news headlines. In this programme – Wikileaks

درباره سرفصل های اخبار است. در این برنامه -

founder Julian Assange walks free.

جولیان آسانژ بنیانگذار ویکی لیکس آزادانه راه می رود.

Hello. I'm Neil.

سلام. من نیل هستم.

And I'm Beth. In this programme,

و من بث هستم. در این برنامه،

we look at one big news story and the vocabulary

ما به یک خبر بزرگ و واژگان

in the headlines that will help you understand it.

در سرفصل‌ها نگاه می‌کنیم که به شما در درک آن کمک می‌کند.

You can find all the vocabulary and headlines from this episode, as well

شما می توانید تمام واژگان و سرفصل های این قسمت و

as a worksheet, on our website BBCLearningEnglish.com. So, Neil,

همچنین یک کاربرگ را در وب سایت ما BBCLearningEnglish.com پیدا کنید. بنابراین، نیل،

let's hear more about the story.

بیایید بیشتر در مورد داستان بشنویم.

So, we're talking about Julian Assange. He is the Wikileaks founder.

بنابراین، ما در مورد جولیان آسانژ صحبت می کنیم. او بنیانگذار ویکی لیکس است.

Now, he's walked free from a US court after pleading guilty

اکنون، او پس از اعتراف به گناه

in a deal to end a legal battle that has lasted for years.

در یک معامله برای پایان دادن به یک نبرد حقوقی که سال ها طول کشیده است، از دادگاه ایالات متحده آزاد شده است.

Yeah. That's right. Now, yesterday

آره درست است. اکنون، دیروز

Assange was released from a prison in the UK where

آسانژ از زندانی در بریتانیا که

he's been for the last five years,

در پنج سال گذشته در آنجا بوده آزاد شد

and now he's back in his home country of Australia.

و اکنون به کشور خود استرالیا بازگشته است.

His organisation Wikileaks published secret US military records

سازمان او ویکی لیکس سوابق نظامی مخفی ایالات متحده را

in 2010. Now

در سال 2010 منتشر کرد. اکنون

Assange has pleaded guilty to one

آسانژ به یک

charge connected to espionage – that's

اتهام مرتبط با جاسوسی اعتراف کرده است - آن

spying. Now,

جاسوسی است. حالا

this is a controversial and complicated story.

این یک داستان بحث برانگیز و پیچیده است.

Some people see Assange as a hero

برخی آسانژ را یک قهرمان

and others see him as a criminal.

و برخی دیگر او را یک جنایتکار می دانند.

Now, we have a headline here,

اکنون، ما یک تیتر در اینجا داریم

which describes what has been happening.

که آنچه را که اتفاق افتاده است، توصیف می کند.

And it's from NPR. The headline is: WikiLeaks

و از NPR است. تیتر این مطلب این است:

founder Julian Assange strikes plea deal with the US.

جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی لیکس، با ایالات متحده به توافق رسید.

Yes, that's: WikiLeaks founder Julian Assange strikes plea deal

بله، این است: جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی لیکس،

with the US, and that is from NPR. So this headline tells us

با ایالات متحده به توافق رسید، و این از NPR است. بنابراین این تیتر به ما می گوید

that a legal arrangement has been made which has allowed Julian Assange

که یک ترتیب قانونی انجام شده است که به جولیان آسانژ اجازه می دهد

to be released from prison in the UK.

از زندان در بریتانیا آزاد شود.

And now, to walk free.

و حالا، برای راه رفتن آزاد.

Now, the expression

حال، عبارتی که

we are interested in is 'strike a deal'. In this headline,

ما به آن علاقه مندیم، «معامله کن» است. در این تیتر

it says 'strike a plea deal'. Now, that means that

آمده است "موافقت نامه را امضا کن". اکنون، این بدان معناست که

Assange has agreed to plead guilty to a charge in the US and in return

آسانژ با اعتراف به اتهامی در ایالات متحده موافقت کرده است و در ازای آن

he has been released in the UK and as part of that arrangement, that deal,

در بریتانیا آزاد شده است و به عنوان بخشی از این ترتیب، آن معامله،

he won't be sent to jail in the US.

او را به زندانی در ایالات متحده فرستاده نخواهد شد.

So this expression 'strike a deal', which is used here,

بنابراین این عبارت «سقوط یک معامله» که در اینجا به کار می رود،

has a wider use. It is not just about legal issues, is it?

کاربرد وسیع تری دارد. این فقط در مورد مسائل حقوقی نیست، اینطور است؟

No, not necessarily. So you can strike a deal in a lot of different situations.

نه، نه لزوما. بنابراین می‌توانید در موقعیت‌های مختلف به معامله بپردازید. اگر

Politicians might strike a deal with other parties

سیاستمداران موافق همکاری با یکدیگر باشند، ممکن است با احزاب دیگر معامله کنند

if they agree to work together. In a similar way,

. به روشی مشابه،

companies might strike a deal with each other

شرکت‌ها ممکن است در

if they are going to merge or something like that.

صورت ادغام یا چیزی شبیه به آن، با یکدیگر معامله کنند.

And then sports people might strike a deal.

و سپس ورزشکاران ممکن است به توافق برسند.

So, a footballer might strike a deal with a club

بنابراین، یک فوتبالیست ممکن است با یک باشگاه معامله کند

Yeah. To stay a bit longer than expected, or something like that.

بله. برای ماندن کمی بیشتر از حد انتظار، یا چیزی شبیه به آن.

Yeah. Strike a deal.

آره به توافق رسیدن.

Sounds quite official, doesn't it?

کاملا رسمی به نظر می رسد، اینطور نیست؟

But you can use it in a less official context. For example,

اما شما می توانید آن را در زمینه کمتر رسمی استفاده کنید. مثلاً

I could say that I have struck a deal with my kids to tidy their rooms

می‌توانم بگویم با بچه‌هایم

in return for money.

در ازای پول، قرار دادم تا اتاق‌هایشان را مرتب کنم.

Sounds a bit too formal, but that sometimes makes things funny.

کمی بیش از حد رسمی به نظر می رسد، اما گاهی اوقات همه چیز را خنده دار می کند.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

So, that's strike a deal –

بنابراین، این یک توافق است -

make an official arrangement. For example,

یک توافق رسمی. برای مثال،

I've struck a deal with my boss to work from home every Tuesday.

من با رئیسم قرارداد بسته ام که هر سه شنبه از خانه کار کنم. این پادکست ما درباره عناوین اخبار،

This is Learning English from the News, our podcast about the news headlines.

یادگیری زبان انگلیسی از اخبار است .

Today we're talking about the Wikileaks founder Julian Assange

امروز در مورد جولیان آسانژ بنیانگذار ویکی لیکس صحبت می کنیم

who has been released from prison after making a deal with the US.

که پس از معامله با ایالات متحده از زندان آزاد شده است.

Now, this story goes back a number of years. As we said

حالا این داستان به چند سال قبل برمی گردد. همانطور که

before, Julian Assange's organisation, that's Wikileaks,

قبلاً گفتیم، سازمان جولیان آسانژ، که ویکی لیکس است،

released secret US military information.

اطلاعات نظامی سری ایالات متحده را منتشر کرد.

Yes. And those documents that they obtained were released digitally

آره. و اسنادی که به دست آوردند به صورت دیجیتالی منتشر شد

and, importantly for our next headline,

و مهمتر از آن برای تیتر بعدی ما،

there was a lot of information.

اطلاعات زیادی وجود داشت. باشه

OK, Neil. Can you give us that headline?

نیل آیا می توانید آن تیتر را به ما بدهید؟

Yes. It is: From Afghanistan to Hillary Clinton's emails:

آره. این است: از افغانستان تا ایمیل‌های هیلاری کلینتون:

Wikileaks major document dumps. And that headline, from The Telegraph.

اسناد اصلی ویکی‌لیکس. و آن تیتر، از تلگراف.

So, again: From Afghanistan to Hillary Clinton's emails:

بنابراین، دوباره: از افغانستان تا ایمیل‌های هیلاری کلینتون:

Wikileaks major document dumps.

اسناد اصلی Wikileaks روگرفت.

So, we are looking at the word 'dumps', which has a lot of uses,

بنابراین، ما به کلمه "dumps" نگاه می کنیم، که کاربردهای زیادی دارد،

but I think it's probably useful to start with it as a verb, Beth.

اما من فکر می کنم شروع کردن با آن به عنوان یک فعل، بث، احتمالا مفید است.

Yes. So, as a verb,

آره. بنابراین، به عنوان یک فعل، به

it means to throw something away,

معنای دور انداختن چیزی است،

but quite carelessly, so it might be used in the context

اما کاملاً بی احتیاطی، بنابراین ممکن است در زمینه

of throwing away a chocolate bar wrapper, but we also hear it used about

دور انداختن بسته بندی نوار شکلات استفاده شود، اما ما همچنین می شنویم که در مورد

water companies dumping waste into our rivers and streams.

شرکت های آب که زباله ها را به رودخانه ها و نهرهای ما می ریزند استفاده می شود.

But in this headline,

اما در این تیتر

it is a noun, and as a noun, dump has several meanings.

اسم است و به عنوان اسم دامپ چند معنی دارد.

So, a common one - 'a dump' is a place where you throw away your unwanted things.

بنابراین، یک مورد رایج - "یک زباله" مکانی است که در آن چیزهای ناخواسته خود را دور می اندازید.

So, all of that junk from your house

بنابراین، همه آن آشغال های خانه خود را

that you don't want any more,

که دیگر نمی خواهید،

you take to the dump and throw it away.

به زباله دانی می برید و دور می اندازید.

You dump it at the dump.

شما آن را در زباله دانی می ریزید.

That's right. Now the use of 'dumps' in this headline keeps that sense

درست است. در حال حاضر استفاده از "dumps" در این تیتر این حس

of releasing things, but there is a specific digital meaning.

آزاد کردن چیزها را حفظ می کند، اما یک معنای دیجیتالی خاص وجود دارد.

So, a dump in digital terms is the release of a lot of data,

بنابراین، تخلیه در اصطلاح دیجیتال، انتشار بسیاری از داده ها است،

and here, that is secret information.

و در اینجا، این اطلاعات مخفی است.

So staying in the digital world,

بنابراین با ماندن در دنیای دیجیتال،

we use 'dump' when we're talking about social media as well.

هنگامی که در مورد رسانه های اجتماعی صحبت می کنیم، از "dump" استفاده می کنیم .

Beth, can you explain what it means to do a photo dump?

بث، می‌توانید توضیح دهید که منظور از عکس‌برداری چیست؟

Yeah. So a photo dump is just putting lots of photos at once online

آره بنابراین یک عکس خالی فقط قرار دادن تعداد زیادی عکس به طور همزمان آنلاین است

without necessarily choosing the best ones.

بدون اینکه لزوماً بهترین آنها را انتخاب کنید.

So, we've had dumps – releases

بنابراین، ما روگرفت - انتشار

of a large amount of digital information or data.

حجم زیادی از اطلاعات یا داده های دیجیتالی داشته ایم.

For example, Juan's latest photo

برای مثال، عکس اخیر خوان

dump was ridiculous.

مضحک بود.

I don't want to look through 50 pictures of his holiday.

من نمی خواهم 50 عکس از تعطیلات او را ببینم.

This is Learning English

این آموزش زبان انگلیسی

from the News from BBC

از اخبار بی بی سی

Learning English.

آموزش زبان انگلیسی است.

We're talking about Julian Assange and his release from a British jail

ما در مورد جولیان آسانژ و آزادی او از زندان بریتانیا

after five years.

پس از پنج سال صحبت می کنیم.

So, as we've said, this story has gone on for a number of years

بنابراین، همانطور که گفتیم، این داستان چندین سال

and through many phases.

و در مراحل بسیاری ادامه داشته است.

Yes. Julian Assange has faced a lot of legal battles and accusations

آره. جولیان آسانژ با مبارزات قانونی و اتهامات زیادی روبرو شده است

which have resulted in him spending five years in jail in the UK.

که منجر به گذراندن پنج سال در زندان در بریتانیا شده است.

But, before that, he spent seven years being protected by Ecuador

اما قبل از آن، او هفت سال را

in their embassy in London. Yeah.

در سفارت اکوادور در لندن تحت حفاظت قرار داد. آره

So, this next headline uses an expression which describes this type

بنابراین، این عنوان بعدی از عبارتی استفاده می کند که این نوع

of long, complex story. One that

داستان طولانی و پیچیده را توصیف می کند. چیزی که

no one is quite sure how it's going to end.

هیچ کس کاملاً مطمئن نیست که چگونه به پایان می رسد.

This comes from The Evening Standard: Julian Assange

این برگرفته از جدول زمانی The Evening Standard: Julian Assange

timeline: The many twists and turns of Wikileaks founder's lengthy

: پیچش‌ها و چرخش‌های متعدد دعوای حقوقی طولانی بنیانگذار ویکی لیکس است

legal fight.

.

Yes. So that headline again,

آره. پس آن تیتر دوباره،

from The Evening Standard: Julian Assange timeline:

از The Evening Standard: جدول زمانی جولیان آسانژ:

The many twists and turns of Wikileaks founder's lengthy legal fight.

پیچ و خم های فراوان دعوای حقوقی طولانی بنیانگذار ویکی لیکس.

So, we are looking at 'twists

بنابراین، ما به "پیچ

and turns'. Neil,

و خم ها" نگاه می کنیم. نیل،

can we start by looking at that expression literally?

آیا می توانیم با نگاه واقعی به آن عبارت شروع کنیم؟

Yes. So, if you literally 'twist

آره. بنابراین، اگر به معنای واقعی کلمه "پیچ

and turn', you change direction, the direction of your body,

و خم" کنید، جهت، جهت بدن خود،

the direction you're going in. Here

جهتی که در آن می روید را تغییر می دهید. در اینجا

we're looking at metaphorical changes in direction.

ما به تغییرات استعاری در جهت نگاه می کنیم.

Yeah. So, at one stage,

آره بنابراین، در یک مرحله، به

it looked like Assange would be arrested and sent back to the US

نظر می رسید آسانژ دستگیر و به ایالات متحده بازگردانده می شود

to face charges. And at another stage

تا با اتهامات مواجه شود. و در مرحله ای دیگر

he avoided arrest by staying in Ecuador's embassy for seven years.

با اقامت هفت سال در سفارت اکوادور از دستگیری خودداری کرد.

Then he had to leave and was arrested and sent to jail in the UK.

سپس مجبور به ترک شد و دستگیر شد و به زندان بریتانیا فرستاده شد.

Now, he's been released.

حالا، او آزاد شده است.

So, lots of twists and turns. That's right.

بنابراین، بسیاری از پیچ و خم ها. درست است.

Lots of changes in the direction of this story – twists and turns.

تغییرات زیادی در جهت این داستان - پیچ و خم ها.

How else can we use this, Beth?

چگونه می توانیم از این استفاده کنیم، بث؟

Well, any life story

خب، هر داستان زندگی

is full of twists and turns, and in fiction

پر از پیچ و خم است، و در واقع در داستان

actually, we talk a lot about twists.

، ما در مورد پیچ ​​و تاب ها زیاد صحبت می کنیم.

So, plot twists, for example.

بنابراین، برای مثال، پیچش های طرح.

Maybe you think that everything's going really well,

شاید فکر می کنید که همه چیز واقعاً خوب پیش می رود،

there's going to be a happy ending,

پایان خوشی خواهد داشت

and then suddenly something very dramatic and dark happens.

و ناگهان یک اتفاق بسیار دراماتیک و تاریک رخ می دهد.

That's unexpected. That's a plot twist.

این غیر منتظره است. این یک پیچش طرح است.

I love a good twist in a novel.

من عاشق یک چرخش خوب در یک رمان هستم.

We've had twists and turns – dramatic changes in direction.

ما پیچ و خم هایی داشته ایم - تغییرات چشمگیر در جهت.

For example, my grandparents lived through the Second World War and

به عنوان مثال، پدربزرگ و مادربزرگ من در جنگ جهانی دوم زندگی کردند و

their lives were full of twists and turns. Everything changed for them.

زندگی آنها پر از پیچ و خم بود. همه چیز برای آنها تغییر کرد.

That's it for this episode of Learning English from the News.

تمام این قسمت از آموزش زبان انگلیسی از اخبار.

We'll be back next week with another news

هفته آینده با خبر دیگری برمی گردیم

story. If you've enjoyed this programme,

. اگر از این برنامه لذت برده اید،

why not try Office English? Our podcast all about the world of work.

چرا Office English را امتحان نکنید؟ پادکست ما همه چیز درباره دنیای کار است.

You can search Learning English for Work on your podcast app,

می توانید Learning English for Work را در برنامه پادکست خود جستجو کنید

or head to our website

یا به وب سایت ما

BBCLearningEnglish.com

BBCLearningEnglish.com

Goodbye for now. Bye!

فعلاً خداحافظی کنید. خدا حافظ!