BOX SET: 6 Minute English - 'Environmental English' mega-class! One hour of new vocabulary!

Hello, and welcome to 6 Minute English. I'm Neil.

سلام، و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من نیل هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

Now Rob, we’ve talked before on this  programme about our love of coffee.

حالا راب، ما قبلاً در این برنامه درباره عشقمان به قهوه صحبت کرده‌ایم.

Oh yes, indeed. I couldn’t function without it.

اوه بله، واقعا. من نمی توانستم بدون آن کار کنم.

But have you ever thought about the environmental  consequences of all those disposable coffee cups?

اما آیا تا به حال به عواقب زیست محیطی این همه فنجان قهوه یکبار مصرف فکر کرده اید؟

Oh yes, indeed. I always carry a reusable cup  with me so I don’t have to throw one away.

اوه بله، واقعا. من همیشه یک فنجان قابل استفاده مجدد با خودم حمل می کنم تا مجبور نباشم آن را دور بریزم.

So if a disposable cup is one you throw away,  

بنابراین، اگر یک لیوان یکبارمصرف را دور می اندازید،

a reusable one is one that  you can use again and again.

یک لیوان قابل استفاده مجدد، لیوانی است که می توانید بارها و بارها از آن استفاده کنید.

Yes, there is a big problem with disposable  cups in that many of them can’t be recycled,  

بله، مشکل بزرگی در لیوان‌های یکبار مصرف وجود دارد، زیرا بسیاری از آنها قابل بازیافت نیستند،

so there is a lot of waste for  something we only use for a short time.

بنابراین برای چیزی که فقط برای مدت کوتاهی از آن استفاده می‌کنیم، ضایعات زیادی وجود دارد.

What are the big coffee shop  chains doing about this problem?  

کافی‌شاپ‌های زنجیره‌ای بزرگ برای این مشکل چه می‌کنند؟

We’ll find out a little bit more shortly, but  first, a quiz for you. Which country drinks the  

به زودی کمی بیشتر متوجه خواهیم شد، اما ابتدا یک مسابقه برای شما. کدام کشور

most coffee per capita – so not the total amount  of coffee but the average per person. Is it: 

بیشترین سرانه قهوه را می‌نوشد - بنابراین نه کل قهوه بلکه میانگین آن برای هر نفر. آیا این:

a) Japan b) Kenya, or 

الف) ژاپن ب) کنیا، یا

c) Finland What do you think, Rob?

ج) فنلاند نظر شما چیست، راب؟

Ooh, tricky. I don’t think the Japanese are  big coffee drinkers and I know they produce  

اوه، مشکل فکر نمی‌کنم ژاپنی‌ها قهوه‌نوشان بزرگی باشند و می‌دانم که

a lot of coffee in Kenya. I’m surprised the  USA isn’t on the list but I’m going to go with  

قهوه‌های زیادی در کنیا تولید می‌کنند. من تعجب می کنم که ایالات متحده در لیست نیست، اما من با فنلاند می روم

Finland. Just because.

. فقط به این دلیل.

Well, we'll see if you're right later in the  programme. On a recent BBC You and Yours radio  

خوب، ما بعداً در برنامه می‌بینیم که آیا حق با شماست . در یکی از برنامه‌های رادیویی بی‌بی‌سی «You and Yours» اخیراً

programme they discussed the topic of coffee cups.  Some of the big chains are now charging customers  

درباره موضوع فنجان‌های قهوه بحث کردند. برخی از زنجیره‌های بزرگ اکنون

more for a disposable cup and giving discounts if  people bring their own reusable. However not all  

برای یک لیوان یکبار مصرف هزینه بیشتری از مشتریان دریافت می‌کنند و در صورتی که افراد قابل استفاده مجدد خود را بیاورند، تخفیف می‌دهند. با این حال،

of the shops actually collect old cups and sort  them for recycling in the shop itself. Here’s  

همه   مغازه ها واقعاً لیوان های قدیمی را جمع آوری نمی کنند و آنها را برای بازیافت در خود مغازه مرتب نمی کنند. این

Jaz Rabadia from Starbucks, Is the store only  interested in facilities inside their shops?

جاز رابادیا از استارباکس است، آیا فروشگاه فقط به امکانات داخل مغازه‌هایش علاقه دارد؟

It is something that we are in the process of  rolling out and it will be in all of our stores.  

این چیزی است که ما در حال ارائه آن هستیم و در همه فروشگاه‌های ما وجود خواهد داشت.

It's also not just our stores in which these  cups end up. So we're doing a lot of work  

این فنجان‌ها فقط در فروشگاه‌های ما نیستند . بنابراین، ما کارهای زیادی را

outside of our store environment to ensure that  paper cups can be recycled on the go. We're  

خارج از محیط فروشگاه خود انجام می دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که لیوان های کاغذی را می توان در حین حرکت بازیافت کرد.

working with our environmental charity partner  Hubbub to increase recycling infrastructure  

ما   با شریک خیریه زیست محیطی خود  Hubbub کار می کنیم تا زیرساخت های بازیافت   را

outside of our stores because that too  is where a lot of our cups will end up.

در خارج از فروشگاه هایمان افزایش دهیم زیرا بسیاری از فنجان های ما در آنجا به پایان می رسد.

So are they just working in their  stores at improving recycling?

بنابراین آیا آنها فقط در فروشگاه‌های خود برای بهبود بازیافت کار می‌کنند؟

Rob Well no, after all most people  

راب خب نه، بالاخره اکثر

take their coffee out of the stores, so they are  working on recycling infrastructure outside as  

مردم قهوه‌شان را از فروشگاه‌ها بیرون می‌برند، بنابراین روی زیرساخت‌های بازیافت بیرون

well. This will be things like bins and collection  points which are clearly marked for coffee cups.

هم کار می‌کنند. این موارد مانند سطل‌ها و نقاط جمع‌آوری است که به وضوح برای فنجان‌های قهوه مشخص شده‌اند.

And what about enabling recycling cups in store?

و در مورد فعال کردن فنجان های بازیافت در فروشگاه چطور؟

Well, she said that was something they are  rolling out to all stores. Rolling out here  

خوب، او گفت این چیزی است که آنها در همه فروشگاه‌ها عرضه می‌کنند. عرضه در اینجا

means introducing over a period of time. So  it’s starting to happen but is not finished yet.

به معنای معرفی در یک دوره زمانی است. بنابراین  شروع به رخ دادن است اما هنوز تمام نشده است.

Let’s listen again.

دوباره گوش کنیم

It is something that we are in the process of  rolling out and it will be in all of our stores.  

این چیزی است که ما در حال ارائه آن هستیم و در همه فروشگاه‌های ما وجود خواهد داشت.

It's also not just our stores in which  these cups end up. So we're doing a lot  

این فنجان‌ها فقط در فروشگاه‌های ما نیستند . بنابراین، ما

of work outside of our store environment to  ensure that paper cups can be recycled on  

کارهای زیادی را خارج از محیط فروشگاه خود انجام می‌دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که لیوان‌های کاغذی را می‌توان در

the go. We're working with our environmental  charity partner hubbub to increase recycling  

حین حرکت بازیافت کرد. ما در حال کار با شریک خیریه زیست محیطی خود هستیم تا زیرساخت بازیافت را

infrastructure outside of our stores because  that too is where a lot of our cups will end up.

در خارج از فروشگاه‌هایمان افزایش دهیم، زیرا بسیاری از فنجان‌های ما در آنجا به پایان می‌رسند.

Not everyone, however, believes that  the coffee chains are doing everything  

با این حال، همه معتقد نیستند که قهوه‌های زنجیره‌ای هر کاری

that they can. This is Mary Creagh,  a member of the British parliament.  

که می‌توانند انجام می‌دهند. این مری کریگ ، عضو پارلمان بریتانیا است.

She compares the situation to that of the  plastic bag charge. This was a law brought  

او وضعیت را با وضعیت شارژ کیسه پلاستیکی مقایسه می‌کند. این قانونی بود

in to force shops to charge customers for  plastic bags, which previously had been free.

که برای مجبور کردن مغازه‌ها برای دریافت کیسه‌های پلاستیکی که قبلا رایگان بود، از مشتریان دریافت کرد.

If you think you’re having to pay extra for  something, as we saw with the plastic bags,  

اگر فکر می‌کنید باید برای چیزی هزینه بیشتری بپردازید ، همانطور که در مورد کیسه‌های پلاستیکی دیدیم،

we think a similar psychological  measure is needed, a nudge measure,  

ما فکر می‌کنیم که یک اقدام روان‌شناختی مشابه لازم است، یک اقدام تلنگر،

to encourage people to remember to  bring their reusable cup with them  

برای تشویق مردم به خاطر داشته باشند که فنجان قابل استفاده مجدد خود را همراه داشته باشند

and of course this is something that the  coffee shops have been fighting tooth and nail.

و البته این چیزی است که کافی‌شاپ‌ها با آن می‌جنگند.

Neil She  

نیل شی

thinks that we consumers need a nudge  to help us remember our reusable cups.

فکر می‌کند که ما مصرف‌کنندگان به یک تلنگر نیاز داریم تا به ما کمک کند فنجان‌های قابل استفاده مجدد خود را به خاطر بسپاریم.

Rob Yes, we need a nudge,  

راب بله، ما به یک تلنگر نیاز داریم،

which is a little push, a reason. In this case,  she is thinking of a law to make them charge more.  

که کمی فشار است، یک دلیل. در این مورد، او به قانونی فکر می‌کند تا هزینه بیشتری را به آنها تحمیل کند.

But she says the coffee chains really don’t want  this, they are, she says, fighting it tooth and  

اما او می‌گوید که زنجیره‌های قهوه واقعاً این را نمی‌خواهند ، او می‌گوید، آنها با دندان و

nail. If you fight something tooth and nail you  are against it completely and try to stop it.

ناخن می‌جنگند. اگر با چیزی با دندان و ناخن مبارزه کنید، کاملاً با آن مخالف هستید و سعی می‌کنید جلوی آن را بگیرید.

Neil Let's hear MP Mary Creagh again.

نیل بیایید نماینده مری کریگ را دوباره بشنویم.

If you think you’re having to pay extra for  something, as we saw with the plastic bags,  

اگر فکر می‌کنید باید برای چیزی هزینه بیشتری بپردازید ، همانطور که در مورد کیسه‌های پلاستیکی دیدیم،

we think a similar psychological  measure is needed, a nudge measure,  

ما فکر می‌کنیم که یک اقدام روان‌شناختی مشابه لازم است، یک اقدام تلنگر،

to encourage people to remember to  bring their reusable cup with them  

برای تشویق مردم به خاطر داشته باشند که فنجان قابل استفاده مجدد خود را همراه داشته باشند

and of course this is something that the  coffee shops have been fighting tooth and nail.

و البته این چیزی است که کافی‌شاپ‌ها با آن می‌جنگند.

Time to review our vocabulary, but first,  

وقت آن است که دایره لغات خود را مرور کنیم، اما ابتدا،

let’s have the answer to the quiz question. Which  country drinks the most coffee per capita? Is it: 

بیایید پاسخ سؤال مسابقه را داشته باشیم. کدام کشور بیشترین سرانه قهوه را می‌نوشد؟ آیا این:

a) Japan b) Kenya, or 

الف) ژاپن ب) کنیا، یا

c) Finland What did you think, Rob?

ج) فنلاند چه فکری کردی، راب؟

I took a bit of a guess at Finland.

من در فنلاند کمی حدس زدم.

Well, congratulations, your guess was correct.  

خب تبریک میگم حدس شما درست بود

The Finns on average get through an amazing 12kg  of coffee a year, each. Now, onto the vocabulary.

فنلاندی ها به طور متوسط هر سال 12 کیلوگرم قهوه می نوشند. حالا برو به واژگان.

We had a couple of related but opposite words.  Something disposable is designed to be used  

چند کلمه مرتبط اما متضاد داشتیم. یک چیز یکبار مصرف برای استفاده

once or a few times and then thrown away and a  reusable is designed to be used again and again.

یک یا چند بار طراحی شده است و سپس دور ریخته می شود و یک قابل استفاده مجدد برای استفاده دوباره و دوباره طراحی شده است.

We then had 'rolling out' which  in a business sense is the process  

پس از آن، «گسترش» داشتیم که به معنای تجاری،

of gradually introducing something  new. This could be a new system,  

فرآیند معرفی تدریجی چیز جدیدی است. این می‌تواند یک سیستم

new product, new technology or  even a new way of doing things.

جدید، محصول جدید، فناوری جدید یا حتی روش جدیدی برای انجام کارها باشد.

New ideas often need new infrastructure.  This is usually physical structures that  

ایده های جدید اغلب به زیرساخت های جدید نیاز دارند. این معمولاً ساختارهای فیزیکی است که

are needed to make something work, for example,  

برای انجام کاری مورد نیاز است، برای مثال

rail infrastructure includes  tracks, stations and signals.

زیرساخت ریلی شامل مسیرها، ایستگاه‌ها و سیگنال‌ها است.

A nudge is a small push,  

تلنگر یک فشار کوچک است،

to encourage us to do something. You don’t need  a nudge to carry a reusable coffee cup, do you?

برای تشویق ما به انجام کاری. برای حمل یک فنجان قهوه قابل استفاده مجدد نیازی به تکان دادن ندارید، درست است؟

Oh, no, I’m all for it. In fact, I’d fight  tooth and nail to keep hold of my reusable.  

اوه، نه، من همه طرفدار آن هستم. در واقع، من با دندان و ناخن می جنگیدم تا بتوانم قابلیت استفاده مجدد خود را حفظ کنم.

Which is quite a coincidence as that was  our last expression today. To fight tooth  

که کاملاً تصادفی است زیرا این آخرین بیان امروز ما بود. مبارزه با دندان

and nail means to make a strong effort to  try to stop something or achieve something.

و ناخن به معنای تلاش قوی برای توقف چیزی یا رسیدن به چیزی است.

Well, that’s all from us. We look  forward to your company next time.  

خوب، این همه از ماست. دفعه بعد مشتاقانه منتظر شرکت شما هستیم.

Until then, you can find us in all  the usual places on social media,  

تا آن زمان، می‌توانید ما را در همه مکان‌های معمول در رسانه‌های اجتماعی،

online and on our app. Just search  for 'BBC Learning English'. Goodbye!

آنلاین و در برنامه ما پیدا کنید. فقط «بی‌بی‌سی یادگیری انگلیسی» را جستجو کنید. خداحافظ!

Goodbye!

خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Sam. How are you, Neil?

و من سام هستم چطوری نیل؟

I’ve been as busy as a bee this week, Sam.

من این هفته مثل یک زنبور عسل مشغول بودم، سام.

Oh, don’t you sound like the bee’s knees!

اوه، صدایت شبیه زانوهای زنبور نیست!

All right, Sam, there’s no need  to get a bee in your bonnet!

بسیار خوب، سام، نیازی نیست یک زنبور در کاپوت خود بیاورید!

As you can hear, English is  full of idioms involving bees.

همانطور که می شنوید، انگلیسی پر از اصطلاحات مربوط به زنبورها است.

But the sad truth is that bee  numbers are declining at an  

اما حقیقت غم انگیز این است که تعداد زنبورها با سرعت نگران کننده ای در حال کاهش است

alarming rate and in some  places disappearing altogether.

و در برخی مکان ها به طور کلی ناپدید می شود.

And this has serious consequences for humans.

و این عواقب جدی برای انسان دارد.

Today, one third of the food we eat depends on  insects to pollinate crops, fruit and vegetables.

امروزه، یک سوم غذایی که می خوریم به حشرات برای گرده افشانی محصولات، میوه ها و سبزیجات وابسته است.

But bees are in trouble. In some  European countries up to half of  

اما زنبورها در مشکل هستند. در برخی از کشورهای اروپایی بیش از نیمی از

all bee species are facing extinction,  placing our food supply chain at risk.

همه گونه‌های زنبور عسل با انقراض روبرو هستند و زنجیره تامین غذایی ما را در معرض خطر قرار می‌دهد.

Bees are vital in pollinating hundreds of crops,  from apples and blackberries to cucumbers.  

زنبورها در گرده افشانی صدها محصول، از سیب و شاه توت گرفته تا خیار، حیاتی هستند.

In fact, almost all plants need insects to  reproduce – which is my quiz question – of  

در واقع، تقریباً همه گیاهان برای تکثیر - که سوال مسابقه من است -

the world’s top 50 crops, how many  rely on insect pollination? Is it: 

از 50 محصول برتر جهان به حشرات نیاز دارند، چند نفر به گرده افشانی حشرات متکی هستند؟ آیا این است:

a) 35 out of 50?, 

الف) 35 از 50؟،

b) 40 out of 50? or c) 45 out of 50?

ب) 40 از 50؟ یا ج) 45 از 50؟

I reckon those busy bees pollinate b)  40 out of 50 of the most common crops.

به نظر من آن زنبورهای پرمشغله گرده افشانی می کنند ب) 40 مورد از 50 مورد از رایج ترین محصولات زراعی.

OK, Sam, we’ll find out the answer later. Now,  if you think back to your school biology lessons,  

باشه، سام، بعدا جواب رو خواهیم فهمید. اکنون، اگر به درس‌های زیست‌شناسی مدرسه‌تان فکر کنید

you may remember that plants and flowers contain  both male and female reproductive parts inside.

، ممکن است به یاد بیاورید که گیاهان و گل‌ها حاوی اجزای تولید مثل نر و ماده هستند.

But what exactly is going on  when bees pollinate a plant?  

اما وقتی زنبورها یک گیاه را گرده افشانی می کنند دقیقاً چه اتفاقی می افتد؟

Here’s Claire Bates from BBC World Service  programme People Fixing the World to remind us:

در اینجا کلر بیتس از برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی، People Fixing the World به ما یادآوری می‌کند:

What is pollination? All flowering plants need it  to reproduce. Pollen is moved from the male part  

گرده افشانی چیست؟ همه گیاهان گلدار برای تولید مثل به آن نیاز دارند. گرده از قسمت نر

of a flower to the female part of a flower, then  fertilisation can happen causing fruit to grow.  

یک گل به قسمت ماده گل منتقل می شود، سپس لقاح می تواند باعث رشد میوه شود.

Some staple crops such as wheat, rice and corn  are pollinated by the wind however many plants  

برخی از محصولات اصلی مانند گندم، برنج و ذرت توسط باد گرده افشانی می‌شوند، اما بسیاری از گیاهان

don’t release their pollen easily and this is  where insects, and especially bees, come in.  

گرده‌های خود را به راحتی آزاد نمی‌کنند و اینجاست که حشرات و به‌ویژه زنبورها وارد می‌شوند

As they collect nectar to eat, pollen sticks to  them and they carry it from flower to flower.

. هنگام جمع‌آوری شهد برای خوردن، گرده به آن‌ها می‌چسبد و آن را از گلی به گل دیگر می برند.

Pollination is the process in which  pollen is taken from one plant to another  

گرده افشانی فرآیندی است که در آن گرده از گیاهی به گیاه دیگر برده می شود

so that it can reproduce. This is the  important work done by bees and insects.

تا بتواند تولید مثل کند. این کار مهمی است که زنبورها و حشرات انجام می دهند.

Only after pollination can the next process  occur – fertilisation - when the pollen carried  

تنها پس از گرده افشانی می‌تواند فرآیند بعدی اتفاق بیفتد - لقاح - زمانی که گرده‌ای که از گیاه دیگری حمل می‌شود،

from another plant fertilises a  female ovule to make new seeds.

تخمک ماده را بارور می‌کند تا دانه‌های جدید بسازد.

Fertilisation occurs in all flowering  plants, some of which like wheat,  

کوددهی در همه گیاهان گلدار اتفاق می افتد ، برخی از آنها مانند گندم،

potatoes and rice are staple crops - food  that is eaten in large amounts as part of  

سیب زمینی و برنج محصولات اصلی هستند - غذایی که به مقدار زیاد به عنوان بخشی از

a community’s daily diet and provides a large  fraction of their energy and nutrient needs.

رژیم روزانه یک جامعه مصرف می شود و بخش بزرگی از انرژی و مواد مغذی مورد نیاز آنها را تامین می کند.

Fewer bees reduces pollination levels, meaning  fewer new seeds are created and fewer crops grown.

زنبورهای کمتر سطح گرده افشانی را کاهش می‌دهند، به این معنی که دانه‌های جدید کمتری ایجاد می‌شود و محصولات کمتری رشد می‌کنند.

But it isn’t just the decline in bee numbers  causing a problem. Like us, bees need to rest  

اما این فقط کاهش تعداد زنبورها نیست که باعث ایجاد مشکل می شود. مانند ما، زنبورها به استراحت نیاز دارند

and this has led some to come up with creative  new ways of supplementing bee pollination.

و این باعث شده است که برخی به روش‌های خلاقانه جدیدی برای تکمیل گرده افشانی زنبور عسل بیایند.

One such innovator is Keren Mimran, co-founder of  agro-tech company, Edete. Here she is, explaining  

یکی از این نوآوران، کرن میمران، یکی از بنیانگذاران شرکت فناوری کشاورزی، Edete است. او در اینجا توضیح می دهد

how dropping pollen from drones can pollinate  crops, giving a helping hand to hard-working bees.

که چگونه ریختن گرده از هواپیماهای بدون سرنشین می تواند محصولات را گرده افشانی کند و به زنبورهای سخت کوش کمک می کند.

How come our food security is so much dependent  on an insect that we cannot really control? We  

چطور ممکن است که امنیت غذایی ما آنقدر به یک حشره وابسته است که واقعاً نمی‌توانیم آن را کنترل کنیم؟ ما

can bring the bees to the orchard or to a field  but we cannot control their behaviour. They do  

می‌توانیم زنبورها را به باغ یا مزرعه بیاوریم، اما نمی‌توانیم رفتار آنها را کنترل کنیم. آنها

not come out of the hive when it’s raining or when  there’s heavy wind, they work only during daytime.  

هنگام بارندگی یا باد شدید از کندو بیرون نمی آیند ، آنها فقط در طول روز کار می کنند.

There must be a possibility of developing a  mechanical solution to the pollination challenge.

باید امکان ایجاد یک راه حل مکانیکی برای چالش گرده افشانی وجود داشته باشد.

Keren Mimran speaking on the BBC World  Service programme People Fixing The  

کرن میمران در حال سخنرانی در برنامه سرویس جهانی بی بی سی مردم در حال تعمیر

World. Bees’ behaviour can’t be controlled  - when it rains they won’t leave their hive  

جهان. رفتار زنبورها قابل کنترل نیست - وقتی باران می‌بارد، کندو را ترک نمی‌کنند

– the structure where bees live, either built  by people or made by the bees themselves.

- ساختاری که زنبورها در آن زندگی می‌کنند، یا توسط مردم ساخته شده یا توسط خود زنبورها ساخته شده است.

So Keren’s company has developed drones to drop  

بنابراین شرکت کرن پهپادهایی را برای ریختن

pollen on her orchard – an area of  land on which fruit trees are grown.

گرده در باغ او توسعه داده است - منطقه ای از زمین که در آن درختان میوه رشد می کنند.

The need for these high-tech solutions reflects  

نیاز به این راه‌حل‌های با فناوری پیشرفته

the seriousness of the pollination problem  for food security -everyone getting enough  

نشان‌دهنده جدی بودن مشکل گرده‌افشانی برای امنیت غذایی است - همه افراد به اندازه کافی

affordable and nutritious food to  meet their daily dietary needs.

غذای مقرون‌به‌صرفه و مغذی برای رفع نیازهای غذایی روزانه خود دریافت می‌کنند.

I had no idea bees were so important, Neil.  Maybe I underestimated how hard they work.

نمی دانستم زنبورها اینقدر مهم هستند، نیل. شاید من میزان سختی کار آنها را دست کم گرفتم.

Ah, you mean today’s quiz question.  I asked you how many of the top 50  

آه، منظور شما سوال مسابقه امروز است. من از شما پرسیدم که چه تعداد از 50

world crops rely on insect pollination.

محصول برتر جهان به گرده افشانی حشرات متکی هستند.

And I said b) 40 out of 50 of the top crops.

و گفتم ب) 40 از 50 محصول برتر.

And you are right! They certainly are the bee’s  knees when it comes to pollinating plants!

و حق با شماست! وقتی صحبت از گرده افشانی گیاهان به میان می آید، آنها مطمئناً زانوهای زنبور عسل هستند!

So in today’s programme we’ve been  hearing about the important role  

بنابراین در برنامه امروز ما درباره نقش مهم

bees play in pollination – transferring  pollen from plant to plant,  

زنبورها در گرده افشانی - انتقال گرده از گیاهی به گیاه دیگر -

necessary for the next stage of fertilisation  – producing new seeds and fruit inside a plant.

لازم برای مرحله بعدی لقاح - تولید دانه‌ها و میوه‌های جدید در داخل گیاه شنیده‌ایم.

Bees and insects play a vital role in growing the  world’s staple crops - food which, eaten in large  

زنبورها و حشرات نقشی حیاتی در رشد محصولات اصلی در جهان بازی می‌کنند - غذایی که به

amounts, makes up the majority of a community’s  daily diet and meets their nutrient needs.

مقدار زیاد خورده می‌شود، اکثریت رژیم روزانه یک جامعه را تشکیل می‌دهد و نیازهای غذایی آن‌ها را برآورده می‌کند.

So bee numbers are directly linked to the issue  of food security - everyone getting enough  

بنابراین تعداد زنبورها مستقیماً با مسئله امنیت غذایی مرتبط است - همه افراد به اندازه کافی

affordable, nutritious food  to meet their dietary needs.

غذای مقرون به صرفه و مقرون به صرفه برای رفع نیازهای غذایی خود دریافت می کنند.

Which explains why, when bees won’t leave  their home - or hive – some people have  

این توضیح می دهد که چرا وقتی زنبورها خانه یا کندو خود را ترک نمی کنند، برخی افراد

started using drones to pollinate their  orchards – land growing fruit trees.

شروع به استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین برای گرده افشانی باغات خود کرده اند - درختان میوه رشد می کنند.

And that’s it for this edition  of 6 Minute English. Bye for now!

و این برای این نسخه 6 دقیقه انگلیسی است. فعلا خداحافظ!

Goodbye!

خداحافظ!

Hello, and welcome to 6 Minute English. I'm Neil.

سلام، و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من نیل هستم.

And hello, I'm Rob.

و سلام، من راب هستم.

Today we're talking about plastic.

امروز در مورد پلاستیک صحبت می کنیم.

Yes, it's our addiction to plastic that is  of concern because this material doesn't  

بله، این اعتیاد ما به پلاستیک است که نگران‌کننده است، زیرا این ماده

decay very quickly, so once we've used  it, it hangs around for a very long time.

خیلی سریع پوسیده نمی‌شود، بنابراین وقتی از آن استفاده می‌کنیم، برای مدت طولانی باقی می‌ماند.

It is a problem – and decay, by the  way, describes the natural process  

این یک مشکل است – و به هر حال، پوسیدگی، فرآیند

of something being destroyed or breaking  down into small particles. We hear so much  

طبیعی  تخریب یا شکسته شدن چیزی را به ذرات کوچک توصیف می‌کند. ما چیزهای زیادی

about the consequences of having too  much waste plastic around, don't we?

درباره عواقب ناشی از زباله های پلاستیکی زیاد در اطراف می شنویم، اینطور نیست؟

Indeed. Not only does it cause a mess -  wildlife, particularly marine animals,  

در واقع. نه تنها باعث آشفتگی می شود - حیات وحش، به ویژه حیوانات دریایی،

are at risk when they become  entangled in plastic waste,  

وقتی در زباله های پلاستیکی گیر می

or ingest it. It's an issue that needs  tackling – or dealing with. And that's  

کنند یا آن را بلعیده اند، در خطر هستند. این مسئله ای است که نیاز به رسیدگی دارد - یا با آن برخورد شود. و این همان

what we'll be discussing today and finding out  what could be done to solve this plastic crisis.

چیزی است که امروز درباره آن بحث خواهیم کرد و خواهیم فهمید که برای حل این بحران پلاستیک چه کاری می توان انجام داد.

OK, first, let's challenge you to answer a  question about plastic, Rob. The first synthetic  

خوب، ابتدا، بیایید شما را به چالش پاسخ دهیم تا به سؤالی درباره پلاستیک پاسخ دهید، راب. اولین

plastic – that's plastic made entirely from  man-made materials - was created over 100 years  

پلاستیک مصنوعی – که کاملاً از مواد ساخت بشر ساخته شده است – بیش از 100 سال

ago. Do you know what its brand name was? Was it… a) Bakelite, 

پیش ساخته شد. آیا می دانید نام تجاری آن چه بود؟ آیا این… الف) باکلیت،

b) Lucite or c) Formica?

ب) لوسیت یا ج) فرمیکا بود؟

I'm no expert, so I'll say c) Formica.

من متخصص نیستم، بنابراین می گویم ج) فرمیکا.

Well, we'll reveal the answer at the end of the  programme. Now let's talk more about plastic.  

خوب، ما پاسخ را در پایان برنامه فاش خواهیم کرد. حالا بیایید بیشتر در مورد پلاستیک صحبت کنیم.

This man-made substance is everywhere - from  clothing to crisp packets, and bottles to buckets.

این ماده دست ساز در همه جا وجود دارد - از لباس گرفته تا بسته‌های ترد و بطری‌ها تا سطل.

But the problem is that most of it isn't  biodegradable – that's a word that describes  

اما مشکل این است که بیشتر آن‌ها تجزیه‌پذیر نیستند – این کلمه‌ای است که

something that can decay naturally without  harming anything. Each year, 400 million  

چیزی را توصیف می‌کند که می‌تواند به طور طبیعی بدون آسیب به چیزی تجزیه شود. سالانه 400 میلیون

tonnes of plastic is produced and 40% of that  is single-use. So why don't we stop using it?

تن پلاستیک تولید می شود که 40 درصد آن یک بار مصرف است. پس چرا استفاده از آن را متوقف نکنیم؟

It's not that easy, Rob, and it's something  Lucy Siegle, a BBC reporter and author, has been  

راب به این آسانی نیست، و این چیزی است که لوسی سیگل، خبرنگار و نویسنده بی‌بی‌سی درباره آن صحبت کرده است

talking about. She was speaking in a discussion  on the Costing the Earth programme on BBC Radio 4,  

. او در یک بحث در برنامه Costing the Earth در رادیو بی بی سی 4 صحبت می کرد

and explained the issue we have with quitting  plastic but also how our attitude is changing…

و مشکلی را که با ترک پلاستیک داریم و همچنین چگونگی تغییر نگرش ما را توضیح داد...

We have this weird psychological attachment to  this material that's been around and it's like  

ما این وابستگی روانی عجیب را به این مطالبی داریم که در اطراف وجود دارد و مانند

a push and pull. At the one time, we're so  horrified by what we're seeing – the whales  

یک فشار و کشش. در یک زمان، ما از آنچه می‌بینیم بسیار وحشت‌زده هستیم - نهنگ‌ها

dying, the oceans vomiting plastic,  beaming in from all over the world,  

می‌میرند، اقیانوس‌ها پلاستیک استفراغ می‌کنند، از سراسر جهان پرتو می‌تابند،

and at the same time we're being  told we can't live without it,  

و در همان زمان به ما می‌گویند که نمی‌توانیم بدون آن زندگی کنیم. این

so that creates a psychological dissonance  –which I think is the barrier to behavioural  

،   ناهماهنگی روانی ایجاد می‌کند - که فکر می‌کنم مانعی برای تغییر رفتار است،

change but I'm finding now awareness has  peaked and it's going over into activism.

اما اکنون متوجه شده‌ام که آگاهی به اوج خود رسیده است و در حال تبدیل شدن به کنش‌گری است.

She mentioned the word psychological –  that's something that affects or involves  

او کلمه روانشناختی را ذکر کرد - این چیزی است که بر ذهن ما تأثیر می گذارد یا درگیر

our mind – so here, psychological  attachment means that in our mind  

می شود - بنابراین در اینجا دلبستگی روانی به این معنی است که در ذهن

we feel we have to use plastic – we're addicted.

ما احساس می کنیم باید از پلاستیک استفاده کنیم - ما معتاد هستیم.

But we also see the negative impact of plastic  – like whales dying – and in our mind we're also  

اما ما همچنین تأثیر منفی پلاستیک را می‌بینیم - مانند مرگ نهنگ‌ها - و در ذهن خود نیز به

thinking we must stop! This has created what Lucy  says is a 'psychological dissonance' - dissonance  

این فکر می‌کنیم که باید متوقف شویم! این چیزی را ایجاد کرده که لوسی می‌گوید «ناهماهنگی روان‌شناختی» است - ناهماهنگی

means a disagreement between two opposing  ideas – so we're having an argument in our  

به معنای اختلاف بین دو ایده متضاد است - بنابراین ما در حال بحث در

head about the right thing to do – this is the  'push and pull' of thoughts she referred to.

سر خود درباره کار درست هستیم - این همان «فشار و کشیدن» افکار اوست. اشاره کرد.

And this dissonance has been the barrier to  us trying to solve the plastic issue – but  

و این ناهماهنگی مانعی برای تلاش ما برای حل مسئله پلاستیک بوده است – اما

now we're starting to do something about it  – we're taking action to reduce our plastic  

اکنون ما شروع به انجام کاری در مورد آن کرده‌ایم  – برای کاهش زباله‌های پلاستیکی خود اقدام می‌کنیم

waste – we're turning to activism. That's  taking action to change something – it  

– ما به فعالیت‌گرایی روی می‌آوریم. این یعنی انجام اقدام برای تغییر چیزی –

could be social or political change, or  a change in our behaviour or attitude.

می‌تواند تغییر اجتماعی یا سیاسی یا تغییر در رفتار یا نگرش ما باشد.

Of course there has been a big push – that means  people have been strongly encouraged – to recycle.

البته فشار زیادی وجود داشته است - این بدان معناست که مردم به شدت تشویق شده اند - تا بازیافت کنند.

Maybe in an ideal world the best thing to do is  go plastic-free – but that isn't easy, is it?

شاید در یک دنیای ایده آل بهترین کار این باشد که بدون پلاستیک استفاده کنید – اما این کار آسانی نیست، درست است؟

No, it isn't, and it's something Lucy Siegle  spoke about. Getting rid of plastic in our  

نه، اینطور نیست، و این چیزی است که لوسی سیگل درباره آن صحبت کرده است. خلاص شدن از شر پلاستیک در

lives is a gradual process. But where does  she think we can make the biggest difference?

زندگی ما یک فرآیند تدریجی است. اما او فکر می‌کند کجا می‌توانیم بیشترین تفاوت را ایجاد کنیم؟

I really think that to concentrate on  stopping the flow of plastics into your life  

من واقعاً فکر می‌کنم که تمرکز روی توقف جریان پلاستیک به

is easier and more effective in the long term,  than trying to go plastic-free from the outset.  

زندگی‌تان در درازمدت آسان‌تر و مؤثرتر از تلاش برای بدون پلاستیک از همان ابتدا است.

We are in the UK, a supermarket  culture, so a lot of the tips and  

ما در بریتانیا هستیم، یک فرهنگ سوپرمارکت، بنابراین بسیاری از نکات و

tricks to decreasing the flow of plastic  are getting round supermarket culture.

ترفندها برای کاهش جریان پلاستیک، فرهنگ سوپرمارکت‌ها را به‌صورت گرد در می‌آورند.

She says we have a supermarket culture in the  UK. Culture here describes a way of life – or  

او می گوید ما در بریتانیا فرهنگ سوپرمارکت داریم . فرهنگ در اینجا شیوه‌ای از زندگی را توصیف می‌کند -

a way that we generally behave – and in terms of  food shopping, we tend to do that in supermarkets.

یا روشی که ما معمولاً رفتار می‌کنیم - و از نظر خرید غذا، ما تمایل داریم این کار را در سوپرمارکت‌ها انجام دهیم.

So, for example, customers can  make a big difference by putting  

بنابراین، برای مثال، مشتریان می‌توانند با اعمال

pressure on supermarkets to  use less plastic packaging.  

فشار بر سوپرمارکت‌ها برای استفاده کمتر از بسته‌بندی پلاستیکی تفاوت بزرگی ایجاد کنند.

It does seem that the future of plastic is  in our hands – we need to be more careful  

به نظر می رسد که آینده پلاستیک در دستان ماست – ما باید

about how and when we use it – and use our  collective power to force change if it's needed.

مراقب نحوه و زمان استفاده از آن باشیم – و در صورت نیاز از قدرت جمعی خود برای اعمال تغییرات استفاده کنیم.

But there's no doubt plastic  is useful for many things  

اما شکی نیست که پلاستیک برای بسیاری از چیزها مفید است،

so it will be a long time  before it disappears altogether.

بنابراین زمان زیادی طول خواهد کشید تا به طور کلی ناپدید شود.

And earlier I asked you what was the name of  the first synthetic plastic, invented over a 100  

و قبلاً از شما پرسیدم که نام اولین پلاستیک مصنوعی که بیش از 100 سال پیش اختراع شد، چیست

years ago. Was it… a) Bakelite, 

؟ آیا این… الف) باکلیت،

b) Lucite or c) Formica?

ب) لوسیت یا ج) فرمیکا بود؟

And I said c) Formica. Was I right?

و گفتم ج) فرمیکا. درست گفتم؟

Formica is a type of hard plastic used  for covering tables and working areas  

فرمیکا نوعی پلاستیک سخت است که برای پوشش میزها و قسمت‌های کار

in kitchens – but it's not the  oldest type. That was Bakelite.

در آشپزخانه‌ها استفاده می‌شود – اما قدیمی‌ترین نوع آن نیست. آن باکلیت بود.

I may have got that wrong but hopefully I'll  have more success recapping some of today's  

ممکن است اشتباه کرده باشم، اما امیدوارم موفقیت بیشتری در جمع بندی بخشی از

vocabulary – starting with decay, which describes  the natural process of something being destroyed  

واژگان امروزی داشته باشم - با شروع پوسیدگی، که فرآیند طبیعی تخریب یا تجزیه شدن چیزی را توصیف می

or breaking down into small particles –  which plastic takes a long time to do.

کند یا به ذرات کوچک تبدیل می شود - که انجام آن پلاستیک زمان زیادی می برد.

Next, we had biodegradable – that's a word to  

در مرحله بعد، زیست تخریب پذیر داشتیم - این کلمه ای برای

describe something that can decay  naturally without harming anything.

توصیف چیزی است که می تواند به طور طبیعی بدون آسیب رساندن به چیزی پوسیده شود.

Then we had psychological – that's something  that affects or involves your mind.

سپس روان‌شناختی داشتیم - این چیزی است که بر ذهن شما تأثیر می‌گذارد یا درگیر می‌شود.

Next up, we had dissonance, which describes  a disagreement between two opposing ideas.

در مرحله بعد، ناهماهنگی داشتیم که یک اختلاف بین دو ایده مخالف را توصیف می کند.

And then we mentioned activism  - that's taking action  

و سپس به فعالیت اشاره کردیم - این یعنی اقدام

to change something. We also mentioned  the phrase a big push which means people  

برای تغییر چیزی. ما همچنین به عبارت فشار بزرگ اشاره کردیم که به این معنی است که مردم

are strongly encouraged or persuaded  to do something, usefully by force.

به شدت تشویق یا ترغیب می‌شوند تا کاری را انجام دهند، به‌طور مفیدی با زور.

And finally we had culture. In our  context of supermarket culture,  

و بالاخره فرهنگ داشتیم. در زمینه فرهنگ سوپرمارکت ما،

it describes a way of life – or  a way that we generally behave.

روشی از زندگی را توصیف می‌کند - یا روشی را که ما معمولاً رفتار می‌کنیم.

Thanks, Neil. Now, remember you can find more  learning English programmes and materials  

ممنون، نیل. اکنون، به یاد داشته باشید که می‌توانید برنامه‌ها و مطالب بیشتر برای یادگیری زبان انگلیسی را

on our website at bbclearningenglish.com. That's  

در وب‌سایت ما در bbclearningenglish.com پیدا کنید.

it for now but please join us next  time for 6 Minute English. Goodbye.

فعلاً همین است، اما لطفاً دفعه بعد برای 6 دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید. خداحافظ.

Neil Goodbye.

نیل خداحافظ.

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Rob.

و من راب هستم. راب،

I’ve been reading about ways to protect  the environment, Rob, and I’ve decided  

من درباره راه‌هایی برای محافظت از محیط زیست مطالعه می‌کردم و تصمیم

to eat less meat. And maybe drive my car less too.

گرفتم که گوشت کمتری بخورم. و شاید هم با ماشینم کمتر رانندگی کنم.

Good for you, Neil! And flying less  can also help reduce air pollution.

برای تو خوب است، نیل! و پرواز کمتر می‌تواند به کاهش آلودگی هوا نیز کمک کند.

Right. Flying and driving less are  two good ways to combat climate change  

درست. پرواز و رانندگی کمتر دو راه خوب برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی هستند

because they reduce your carbon footprint  – that’s the amount of carbon dioxide or  

زیرا ردپای کربن شما را کاهش می‌دهند - این مقدار دی اکسید کربن یا

CO2 released into the atmosphere as  a result of your everyday activities.

CO2 است که در نتیجه فعالیت‌های روزمره شما در جو آزاد می‌شود .

The idea of reducing carbon emissions is  catching on in the music industry too.  

ایده کاهش انتشار کربن در صنعت موسیقی نیز مطرح است.

Bands and artists who go on tour around  the world generate large carbon footprints.

گروه‌ها و هنرمندانی که در سراسر جهان به تور می‌روند، ردپای کربن بزرگی ایجاد می‌کنند.

So recently some music groups  like Massive Attack and Green Day  

بنابراین اخیراً برخی از گروه‌های موسیقی مانند Massive Attack و Green Day

started thinking about ways to reduce the impact  their tours are having on the environment.

به فکر راه‌هایی برای کاهش تأثیر تورهایشان بر محیط زیست هستند.

Ha! Green Day – what a good name for a  band trying to be environmentally friendly!

ها! گرین دی - چه نام خوبی برای گروهی که تلاش می کند دوستدار محیط زیست باشد!

Today we’ll be finding out  about bands and musicians  

امروز درباره گروه‌ها و نوازندگانی

who want to continue going on tour but do it in  ways which reduce their environmental impact.  

خواهیم فهمید که می‌خواهند به تور ادامه دهند، اما این کار را به روش‌هایی انجام می‌دهند که تأثیرات زیست‌محیطی آن‌ها را کاهش دهد.

And of course, we’ll be learning  some related vocabulary on the way.

و البته، ما در راه چند واژگان مرتبط را یاد خواهیم گرفت.

So, it seems like the days of rock and roll  stars flying around the world in private jets  

بنابراین، به نظر می‌رسد روزهایی که ستاره‌های راک اند رول با جت‌های خصوصی در سراسر جهان پرواز می‌کنند،

may soon be a thing of the past.

ممکن است به زودی به گذشته تبدیل شود.

Indeed, Rob, and that brings me neatly to my quiz  question. One British band recently announced  

در واقع، راب، و این من را کاملاً به سؤال مسابقه‌ام می‌رساند . یکی از گروه‌های بریتانیایی اخیراً اعلام کرد

they would stop going on tour until they were  100% carbon neutral, but which band? Was it:

که تا زمانی که 100% کربن خنثی نشده باشند، تور را متوقف می‌کنند، اما کدام گروه؟ آیا این بود:

a) The 1975

الف) 1975

b) The Rolling Stones, or

ب) رولینگ استونز، یا

c) Coldplay

ج) کلدپلی

Well, Coldplay had a hit with  their song The Scientist,  

خب، کلدپلی با آهنگ خود The Scientist موفقیت زیادی کسب کرد،

and we are talking about carbon dioxide  and the climate, so I’ll say c) Coldplay.

و ما در مورد دی اکسید کربن و آب و هوا صحبت می کنیم، بنابراین من می گویم ج) Coldplay.

Good thinking, Rob! We’ll find out the answer  later. But first let’s hear from another artist  

فکر خوب، راب! پاسخ را بعداً خواهیم فهمید . اما ابتدا اجازه دهید از یک هنرمند دیگر

concerned about her carbon impact.  Fay Milton is the drummer of the band  

که نگران تأثیر کربن او است بشنویم. فی میلتون درامر گروه

Savages and co-founder of  the climate pressure group  

Savages و یکی از بنیانگذاران  گروه فشار آب و هوا

Music Declares Emergency. She spoke to  BBC Radio 4’s programme You & Yours:

Music Declares Emergency است. او با برنامه «You & Yours» رادیو بی بی سی صحبت کرد:

This year I have actually turned  down a tour. My income comes from  

امسال من واقعاً یک تور را رد کردم. درآمد من از

touring so it has put me in a  bit of a precarious situation  

گردش به دست می‌آید، بنابراین من را در موقعیتی ناپایدار قرار داده است،

but I actually feel quite good about it – it  feels like the right thing to do in this moment.

اما در واقع احساس خوبی نسبت به آن دارم - به نظر می‌رسد در این لحظه این کار درستی است.

Even though Fay earns a living  as a drummer by going on tour,  

حتی اگر فی به عنوان یک درامز با رفتن به تور امرار معاش می کند،

she has started to turn them down – meaning  to reject or refuse the offer of touring.

او شروع به رد کردن آنها کرده است - به این معنی که پیشنهاد تور را رد یا رد می کند.

Losing the income she usually gets from touring  

از دست دادن درآمدی که معمولاً از تور به دست

puts Fay in a precarious situation – a  situation where things could become difficult,  

می‌آورد، فی را در موقعیتی مخاطره‌آمیز قرار می‌دهد - موقعیتی که ممکن است همه چیز سخت شود،

in this case financially difficult, because  she isn’t making money from playing the drums.

در این مورد از نظر مالی سخت شود، زیرا او از نواختن طبل پول در نمی‌آورد.

But she still wants to do the  right thing – in other words,  

اما او همچنان می خواهد کار درست را انجام دهد - به عبارت دیگر

do what is most fair, ethical and just.  For Fay, fighting climate change is even  

، عادلانه ترین، اخلاقی ترین و عادلانه ترین کار را انجام دهد. برای فی، مبارزه با تغییرات آب و هوایی حتی

more important than doing what she  loves – going on tour with the band.

مهمتر از انجام کاری است که دوست دارد - رفتن به تور با گروه.

Well, good for her! I’m not sure if I’d be so  committed as Fay. But if bands stopped touring  

خوب، برای او خوب است! مطمئن نیستم که مثل فی متعهد باشم یا نه. اما اگر گروه‌ها به‌کلی تور   را

altogether, fans wouldn’t get to see gigs –  or live concerts and hear the music they love.

متوقف کنند، طرفداران نمی‌توانند کنسرت‌ها را ببینند - یا کنسرت‌های زنده و موسیقی مورد علاقه‌شان را بشنوند.

Well, that’s an interesting point because it  might be possible for bands to carry on touring  

خوب، این نکته جالبی است زیرا ممکن است گروه‌ها به تور ادامه دهند

and also reduce their environmental impact at  the same time. Bristol band, Massive Attack,  

و همچنین تأثیرات زیست‌محیطی خود را در همان زمان کاهش دهند. گروه بریستول، Massive Attack،

want to do exactly that. Their  singer Robert Del Naja explains:

می‌خواهند دقیقاً همین کار را انجام دهند. خواننده آنها رابرت دل ناجا توضیح می دهد:

We’re working with an electric bus company.  We’re going to look at all the energy being  

ما با یک شرکت اتوبوس برقی کار می کنیم. ما می‌خواهیم تمام

renewable and obviously the power we  can create will go back to the grid,  

انرژی‌های تجدیدپذیر را بررسی کنیم و بدیهی است که نیرویی که می‌توانیم ایجاد کنیم به شبکه بازمی‌گردد،

so we’re hoping we can actually create legacy  green infrastructure which can then power  

بنابراین امیدواریم بتوانیم زیرساخت‌های سبز قدیمی را ایجاد کنیم که سپس می‌تواند اجرای

future gigs. We plan to travel to Europe solely by  train, with the band, the crew and all the gear.

کنسرت‌های آینده را تامین کند. ما قصد داریم تنها با قطار، با گروه، خدمه و تمام وسایل به اروپا سفر کنیم.

Swapping tour planes for trains and  encouraging fans to travel to gigs  

تعویض هواپیمای تور با قطار و تشویق طرفداران برای سفر به کنسرت‌ها

by bus are two good ways to reduce the  total carbon footprint of the concert.

با اتوبوس، دو راه خوب برای کاهش کربن کل کنسرت است.

And by using renewable energy, the gig can create  power. This can then be put back into the national  

و با استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر، کنسرت می‌تواند نیرو ایجاد کند. سپس می‌توان آن را به شبکه ملی

grid, called the grid for short – the network  supplying electrical power across a country.

، که به اختصار شبکه نامیده می‌شود، برگرداند - شبکه‌ای که برق را در سراسر یک کشور تامین می‌کند.

Well, Massive Attack are certainly  ticking all the green boxes, Neil,  

خب، Massive Attack مطمئناً همه جعبه‌های سبز را تیک می‌زند، نیل،

but who else is doing a good job?  Remember your quiz question earlier?

اما چه کسی کارش را خوب انجام می‌دهد؟ سوال مسابقه قبلی خود را به خاطر دارید؟

Ah, yes. I asked which band has decided to stop  

آه، بله. من پرسیدم کدام گروه تصمیم گرفته است

touring until their tours were  carbon neutral and you said?

تا زمانی که تورهایشان کربن خنثی نشده باشد، تور را متوقف کند و شما گفتید؟

I said c) Coldplay.

گفتم ج) Coldplay.

And you were right! Are you a Coldplay fan, Rob?  

و حق با شما بود! آیا شما از طرفداران Coldplay هستید، راب؟

Just remember to leave your car at  home the next time you go to their gig!

فقط به یاد داشته باشید که دفعه بعد که به کنسرت آنها رفتید، ماشین خود را در خانه بگذارید!

Right! Today, we’ve been looking at some of the  

درست! امروز، ما به برخی از

ways music bands and artists are  trying to fight climate change.  

روش‌هایی که گروه‌های موسیقی و هنرمندان تلاش می‌کنند تا با تغییرات آب و هوایی مبارزه کنند، بررسی کرده‌ایم.

They want to reduce their carbon footprint –  the amount of carbon they release into the air.

آنها می خواهند ردپای کربن خود را کاهش دهند - مقدار کربنی که در هوا آزاد می کنند.

Some musicians are starting to turn down – or  refuse, long world tour dates because flying from  

برخی از نوازندگان شروع به رد کردن یا امتناع از برگزاری تورهای طولانی جهانی کرده‌اند، زیرا پرواز از

country to country playing gigs – or live musical  concerts, generates so much carbon dioxide.

کشوری به کشور دیگر و اجرای کنسرت‌ها - یا کنسرت‌های موسیقی زنده ، دی اکسید کربن زیادی تولید می‌کند.

Bands like Savages, Green Day and  Massive Attack are trying to do the  

گروه‌هایی مانند Savages، Green Day و Massive Attack سعی می‌کنند کار

right thing - taking the most fair and ethical  course of action, even though for some artists,  

درست را انجام دهند - منصفانه‌ترین و اخلاقی‌ترین اقدام را انجام دهند، حتی اگر برای برخی از هنرمندان

the income lost from not touring puts them  in a precarious – or difficult situation.

،   درآمد از دست رفته ناشی از عدم برگزاری تور آنها را در موقعیتی مخاطره‌آمیز یا دشوار قرار دهد.

But when they get it right, bands can be carbon  neutral or even generate power which can be put  

اما وقتی درست شد، باندها می‌توانند کربن خنثی باشند یا حتی برق تولید کنند که می‌توان آن

back into the national grid – the network  supplying electrical power across a country.

را به شبکه ملی بازگرداند - شبکه‌ای که برق را در سراسر یک کشور تامین می‌کند.

All of which means we can ‘keep  on rocking’ into the next century  

همه اینها به این معنی است که می‌توانیم تا قرن آینده «به حرکت خود ادامه دهیم»

without increasing carbon emissions  and adding to climate change.

بدون افزایش انتشار کربن و افزودن به تغییرات آب و هوایی.

So, Rob, you could say you were  ‘born to run’… on renewable energy!

بنابراین، راب، می‌توان گفت که برای دویدن به دنیا آمده‌ای... با انرژی‌های تجدیدپذیر!

Ha-ha! Very funny, Neil. That’s all for  today but remember to join us again soon  

ها-ها! خیلی خنده داره نیل این همه برای امروز است، اما به یاد داشته باشید که به زودی دوباره به ما بپیوندید

for more topical discussions and vocabulary from  6 Minute English, here at BBC Learning English.

برای بحث‌های موضوعی و واژگان بیشتر از 6 Minute English، اینجا در BBC Learning English.

Thanks for listening and bye!

ممنون که گوش دادید و خداحافظ!

Bye.

خدا حافظ.

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Sam.

و من سام هستم

In this programme, we’ll be asking looking at some  of the many dangers facing humanity, from climate  

در این برنامه، ما به بررسی برخی از خطرات بسیاری که بشریت با آن روبه‌رو است، از

change and global pandemics to asteroid impacts  and nuclear war. We’ll be finding out whether  

تغییرات آب‌وهوایی و همه‌گیری‌های جهانی گرفته تا برخورد سیارک‌ها و جنگ هسته‌ای می‌پردازیم. ما خواهیم فهمید که آیا

human civilisation can survive these risks and  looking at some of the related vocabulary as well.

تمدن بشری می‌تواند از این خطرات جان سالم به در ببرد یا خیر و همچنین به برخی از واژگان مرتبط نگاه خواهیم کرد.

Do you really think humans could become  extinct and end up as dead as the dodo?

آیا واقعاً فکر می‌کنید که انسان‌ها می‌توانند منقرض شوند و در نهایت مانند دودو مرده شوند؟

Ah, so of course you’ve heard of the dodo?

آه، پس مطمئناً نام دودو را شنیده اید؟

Yes, dodos were large, metre-high  birds which died out in the 1600s  

بله، دودوها پرندگان بزرگ و بلندی بودند که در دهه 1600

after being hunted to extinction by humans.

پس از شکار شدن توسط انسان تا انقراض از بین رفتند.

That’s right. Dodos couldn’t  fly and weren’t very clever.  

درست است. دودوس نمی‌توانست پرواز کند و خیلی باهوش نبود.

They didn’t hide when sailors with  hunting dogs landed on their island.  

وقتی ملوان‌هایی با سگ‌های شکاری در جزیره‌شان فرود آمدند، پنهان نشدند.

The species was hunted so much that within  a century, every single bird had died out.  

این گونه آنقدر شکار شد که طی یک قرن، تک تک پرندگان مرده بودند.

But do you know which island the dodo was from,  Sam? That’s my quiz question for today. Was it:

اما آیا می‌دانی دودو اهل کدام جزیره بود، سم؟ این سوال مسابقه امروز من است. آیا این بود:

a) The Galapagos

الف) گالاپاگوس

b) Mauritius

ب) موریس

c) Fiji

ج) فیجی

I’ll guess the Galapagos, Neil, because  I know many exotic animals live there.  

، نیل، گالاپاگوس را حدس می‌زنم، زیرا می‌دانم حیوانات عجیب و غریب زیادی در آنجا زندگی می‌کنند.

By the way, that’s also cheered  me up a bit because as humans we  

به هر حال، این نیز کمی مرا خوشحال کرد زیرا ما به عنوان انسان

are much smarter than the dodo! We’re  far too clever to die out, aren’t we?

بسیار باهوش‌تر از دودو هستیم! ما آنقدر باهوشیم که بمیریم، اینطور نیست؟

I’m not sure I agree, Sam. Lots of  the existential risks - the worst  

من مطمئن نیستم که موافق باشم، سام. بسیاری از خطرات وجودی - بدترین

possible things that could happen  to humanity, such as nuclear war,  

اتفاقات ممکن که ممکن است برای بشریت بیفتد، مانند جنگ هسته‌ای،

global pandemics or rogue artificial  intelligence, are human-made. These  

بیماری‌های همه‌گیر جهانی یا هوش مصنوعی سرکش ، ساخته‌ی انسان هستند. این

threats could have catastrophic consequences  for human survival in the 21st century.

تهدیدها می‌توانند پیامدهای فاجعه‌باری برای بقای انسان در قرن بیست و یکم داشته باشند.

That’s true. But existential risks don’t only  threaten the survival of the human species.  

درست است. اما خطرات وجودی فقط بقای نوع بشر را تهدید نمی‌کند.

Instead, they could destroy  civilisation as we know it,  

در عوض، آن‌ها می‌توانند تمدنی را که ما

leaving pockets of survivors to  struggle on in a post-apocalyptic world.

می‌شناسیم از بین ببرند و بازماندگانی را برای مبارزه در دنیای پسا آخرالزمانی باقی بگذارند.

And it wouldn’t be the first  time that has happened,  

و این اولین بار نخواهد بود که چنین اتفاقی می‌افتد،

as the BBC World Service  programme The Inquiry found out.  

همان‌طور که سرویس جهانی بی‌بی‌سی در برنامه The Inquiry متوجه شد.

Simon Beard of the Centre for the Study of  Existential Risk at Cambridge University explains:

سیمون برد از مرکز مطالعه خطر وجودی در دانشگاه کمبریج توضیح می‌دهد

The historical record suggests that about once  every thousand years an event occurs that wipes  

: سوابق تاریخی نشان می‌دهد که تقریباً هر هزار سال یک‌بار رویدادی رخ می‌دهد

out about a third of the human population – so in  the Middle Ages, this was the Black Death - huge  

که حدود یک سوم جمعیت انسان را از بین می‌برد – بنابراین در قرون وسطی، این سیاه‌پوستان بود. مرگ -

plague that covered Eurasia, while there was also  dramatic global cooling at that time which many  

طاعون عظیمی که اوراسیا را فرا گرفت، در حالی که در آن زمان سرمای جهانی چشمگیر وجود داشت که بسیاری از

people think was related to volcanic eruptions  and about a third of the global population died.

مردم فکر می‌کنند مربوط به فوران‌های آتشفشانی بود و حدود یک سوم جمعیت جهان مردند.

So, humanity has been facing these risks  throughout history, according to the historical  

بنابراین، بشریت در طول تاریخ با این خطرات روبه‌رو بوده است، بر اساس سوابق تاریخی

record – the collection of all written and  recorded past events concerning the human race.

- مجموعه‌ای از تمام رویدادهای مکتوب و ثبت‌شده گذشته مربوط به نژاد بشر.

Yes. Wars and plagues –infectious, epidemic  diseases which spread between countries  

آره. جنگ‌ها و طاعون - بیماری‌های عفونی و همه‌گیر که بین کشورها گسترش می‌یابند

can quickly wipe out – or completely  destroy, millions of people.

می‌توانند به سرعت میلیون‌ها نفر را از بین ببرند - یا کاملاً نابود کنند.

And there’s not much we can do  to stop disasters like that!

و کار زیادی نمی‌توانیم انجام دهیم تا جلوی چنین بلاهایی را بگیریم!

True, Sam, but what about individuals who actively  work to bring about the end of the world - like  

درست است، سام، اما در مورد افرادی که فعالانه برای پایان دنیا تلاش می‌کنند - مانند

apocalyptic terrorists, rampage shooters  and fundamentalist cults like those who  

تروریست‌های آخرالزمانی، تیراندازان و فرقه‌های بنیادگرا مانند کسانی که حمله

organised the poisonous gas  attack on the Tokyo subway.

گاز سمی به متروی توکیو را سازماندهی کردند، چه می‌شود.

Those are people who want to end  human life on Earth and bring about  

آن‌ها افرادی هستند که می‌خواهند به زندگی انسان روی زمین پایان دهند و قیامت را به وجود آورند

Doomsday - another word for the final,  apocalyptic day of the world’s existence.

- کلمه دیگری برای آخرین روز آخرالزمانی وجود جهان.

Right. And things got even scarier in modern  times with the invention of nuclear weapons.  

درست. و با اختراع سلاح‌های هسته‌ای، اوضاع در دوران مدرن حتی ترسناک‌تر شد . به عنوان مثال،

During the Cuban Missile Crisis between America  and the USSR for example, risk experts estimated  

در طول بحران موشکی کوبا بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، کارشناسان ریسک

a 41% probability that human life would be  completely wiped out! Seth Baum of New York’s  

احتمال 41 درصد را تخمین زدند که زندگی انسان به طور کامل نابود شود! ست باوم از

Global Catastrophic Risk Institute explains  how human error almost brought about Doomsday:

مؤسسه خطر فاجعه جهانی نیویورک توضیح می‌دهد که چگونه خطای انسانی تقریباً روز رستاخیز را به همراه داشت:

There are some ways that you  could get to a nuclear war  

راه‌هایی وجود دارد که می‌توانید بدون اینکه واقعاً قصد آن را داشته باشید به یک جنگ هسته‌ای برسید

without really intending to, and probably the  biggest example is if you have a false alarm  

و احتمالاً بزرگترین مثال این است که هشدار اشتباهی داشته باشید

that is mistaken as a nuclear attack,  and there have been a number of,  

که اشتباه است. به عنوان یک حمله هسته‌ای، و در

maybe even very serious false alarms, over the  years, in which one side or the other genuinely  

طول سال‌ها، هشدارهای نادرست متعدد، شاید حتی بسیار جدی وجود داشته است ، که در آن یک طرف یا طرف دیگر واقعاً

believed that they were under nuclear attack, when  in fact they were not at all under nuclear attack.

باور داشتند که تحت حمله هسته‌ای قرار گرفته‌اند، در حالی که در واقع اصلاً تحت حمله هسته‌ای نبوده‌اند. حمله کنند.

One such false alarm - an incorrect  warning given so that people wrongly  

یکی از این هشدارهای نادرست - هشدار اشتباهی که مردم به

believe something dangerous is about to  happen, came about in 1995, when the US  

اشتباه فکر می‌کنند اتفاق خطرناکی در شرف وقوع است، در سال 1995 به وقوع پیوست، زمانی که ایالات متحده

sent missiles up into the Earth’s atmosphere to  study the aurora borealis, the northern lights.

موشک‌هایی را به جو زمین فرستاد تا شفق قطبی، شفق‌های شمالی را مطالعه کنند.

Soviet radars picked up the missiles, thinking  they were nuclear warheads and almost retaliated.  

رادارهای اتحاد جماهیر شوروی موشک‌ها را با تصور اینکه کلاهک‌های هسته‌ای هستند، برداشتند و تقریباً تلافی کردند.

Nuclear Armageddon was only averted by the  actions of one clear-thinking Russian general  

تنها با اقدامات یک ژنرال روسی روشنفکر

who decided not to push the red button

که تصمیم گرفت دکمه قرمز فیو را فشار ندهد از آرماگدون هسته ای جلوگیری شد

Phew! A close shave then! Well,  Neil, all this doomongering has  

! یک اصلاح نزدیک پس از آن! خوب، نیل، این همه جنایت باعث شد

made me want to just give it all  up and live on a desert island!

که بخواهم همه چیز را رها کنم و در یک جزیره بیابانی زندگی کنم!

Like the dodo eh, Sam? So, which  island would that be? If you remember,  

مثل دودو، سام؟ بنابراین، آن جزیره کدام جزیره خواهد بود؟ اگر به خاطر داشته باشید،

today’s quiz question asked  where the dodo was from.

سؤال مسابقه امروز پرسید دودو از کجا بود.

I said The Galapagos.

گفتم گالاپاگوس.

And I’m afraid to say it was b) Mauritius. So,  to recap, in this programme we’ve been discussing  

و می ترسم بگویم ب) موریس بود. بنابراین، برای جمع‌بندی، در این برنامه درباره

Doomsday – the final day of life  on Earth and other existential  

قیامت - آخرین روز زندگی روی زمین و دیگر

threats - dangers threatening the  survival of humans on the planet.

تهدیدات وجودی - خطراتی که بقای انسان‌ها را در این سیاره تهدید می‌کنند، بحث کرده‌ایم.

We looked back throughout the historical  record - all recorded human history,  

ما در سراسر سوابق تاریخی به گذشته نگاه کردیم - همه تاریخ بشریت ثبت شده،

to see examples of threats which have wiped  out, or killed millions of people in the past,  

برای دیدن نمونه‌هایی از تهدیدهایی که در گذشته میلیون‌ها نفر را از بین برده یا کشته‌اند،

including wars and plagues which spread  epidemic diseases between populations.

از جمله جنگ‌ها و طاعون‌هایی که بیماری‌های همه‌گیر را بین جمعیت‌ها گسترش می‌دهند.

And we’ve seen how modern dangers,  like nuclear war and climate change,  

و ما دیده‌ایم که چگونه خطرات مدرن، مانند جنگ هسته‌ای و تغییرات آب و هوایی،

further reduce the probability of human  survival. But Sam, it’s not all doom and gloom!  

احتمال بقای انسان را کاهش می‌دهند . اما سام، همه چیز عذاب و غم نیست!

The same scientific intelligence  which spilt the atom could also find  

فکر نمی‌کنید، همان هوش علمی که اتم را ریخت، می‌تواند

solutions to our human-made problems  in the 21st century, don’t you think?

راه‌حل‌هایی برای مشکلات انسان‌ساخته ما در قرن بیست و یکم پیدا کند؟

So, the end of the world might be a false  alarm – or unfounded warning – after all!

بنابراین، پایان جهان ممکن است یک هشدار اشتباه باشد - یا هشدار بی اساس - بالاخره!

Let’s hope we’ll all still be here next time for  another edition of 6 Minute English. Bye for now!

بیایید امیدوار باشیم دفعه بعد همگی برای نسخه دیگری از ۶ دقیقه انگلیسی اینجا باشیم. فعلا خداحافظ!

Bye.

خدا حافظ.

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I'm Sam…

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من سم…

And I'm Neil.

و من نیل هستم.

In this programme, we’re discussing low emission  

در این برنامه، مناطق کم انتشار را مورد بحث قرار می‌دهیم

zones and explaining some useful  items of vocabulary along the way.

و برخی از موارد مفید واژگان را در طول مسیر توضیح می‌دهیم.

Well, that’s good, Sam. But what  exactly is a low emission zone?

خوب، این خوب است، سام. اما منطقه کم انتشار دقیقاً چیست؟

Well, the noun emission is an amount of,  

خب، انتشار اسم مقداری از،

usually, gas, that is sent out into the air  and harms the environment – it’s pollution.  

معمولاً، گاز است که به هوا فرستاده می‌شود و به محیط زیست آسیب می‌رساند - این آلودگی است.

And a low emission zone is an area of a city  where the amount of pollution is controlled.

و منطقه کم انتشار، ناحیه ای از شهر است که میزان آلودگی در آن کنترل می شود.

Of course, and cities like London have them  - most vehicles, including cars and vans,  

البته، و شهرهایی مانند لندن آن‌ها را دارند - بیشتر وسایل نقلیه، از جمله خودروها و وانت‌ها،

need to meet certain emissions standards  or their drivers must pay a daily charge  

باید استانداردهای آلایندگی خاصی را رعایت کنند یا رانندگان آن‌ها باید هزینه روزانه

to drive within the zone – or they  might even be banned altogether.

برای رانندگی در منطقه بپردازند - یا حتی ممکن است به طور کلی ممنوع شوند.

Exactly. It’s all about making the air we  breathe cleaner. And my question today is  

دقیقا. همه چیز برای تمیزتر کردن هوایی است که تنفس می کنیم. و سوال امروز من

about one UK city which recently announced  it wants to be the country’s first ‘net zero’  

درباره یکی از شهرهای بریتانیا است که اخیراً اعلام کرده است که می‌خواهد اولین شهر «صفر خالص»

city - placing their greenhouse emissions at  a neutral level. But which one is it? Is it…

کشور باشد - انتشارات گلخانه‌ای خود را در سطح خنثی قرار می‌دهد. اما کدام یک است؟ آیا این…

a) Glasgow

الف) گلاسکو

b) Manchester

ب) منچستر

c) Cardiff 

ج) کاردیف

Ah yes, I’ve heard about this  and I’m sure it is a) Glasgow.

آه بله، من در مورد این موضوع شنیده ام و مطمئن هستم که الف) گلاسکو است.

OK, I'll let you know if that was  correct at the end of the programme. Now,  

بسیار خوب، در پایان برنامه به شما اطلاع می‌دهم که آیا درست بود. اکنون،

Neil mentioned that London already has an  ultra-low emission zone. But this year,  

نیل اشاره کرد که لندن در حال حاضر دارای یک منطقه بسیار کم انتشار است. اما امسال،

other UK cities, including Bath, Leeds and  Birmingham, are also bringing in Clean Air Zones.

سایر شهرهای بریتانیا، از جمله باث، لیدز و بیرمنگام نیز مناطق هوای پاک را وارد می‌کنند.

And around the world, many other cities, like  Beijing, Paris and Madrid have these zones.  

و در سرتاسر جهان، بسیاری از شهرهای دیگر مانند پکن، پاریس و مادرید این مناطق را دارند.

Although there are many types of emissions, such  as from factories, these zones predominantly  

اگرچه انواع مختلفی از انتشار وجود دارد، مانند کارخانه ها، این مناطق عمدتاً

target exhaust fumes from vehicles –  poisonous gases called nitrogen dioxide.

دود اگزوز وسایل نقلیه را هدف قرار می دهند - گازهای سمی به نام دی اکسید نیتروژن.

Let’s hear from an expert on this - Alastair  Lewis, who is a Professor of Atmospheric Chemistry  

بیایید از یک متخصص در این مورد بشنویم - آلستر لوئیس، که پروفسور شیمی جوی

at the University of York. He spoke to BBC Radio  4’s Inside Science programme and explained why  

در دانشگاه یورک است. او با برنامه Inside Science رادیو بی بی سی صحبت کرد و توضیح داد که چرا

we should be trying to reduce these pollutants –  a word for the substances that cause pollution…

باید سعی کنیم این آلاینده ها را کاهش دهیم - کلمه ای برای موادی که باعث آلودگی می شوند...

Most of the evidence we have now on air  pollution is that we continue to see  

بیشتر شواهدی که اکنون در مورد آلودگی هوا داریم این است که ما همچنان

health benefits by reducing pollution, even when  you're below the target value. So, just because  

با کاهش فواید سلامتی را می بینیم. آلودگی، حتی زمانی که زیر مقدار هدف هستید. بنابراین، فقط به دلیل

the city meets a particular value, there is still  an incentive to continue to improve air quality,  

اینکه   شهر دارای ارزش خاصی است، هنوز  انگیزه ای برای ادامه بهبود کیفیت هوا وجود دارد،

because the health benefits continue to build  up as you do that. So, targets are very good  

زیرا با انجام این کار، مزایای سلامتی همچنان افزایش می یابد. بنابراین، اهداف در تمرکز ذهن بسیار خوب هستند

at focusing the mind, but they shouldn't  be the only thing that we're considering.

، اما نباید تنها چیزی باشند که در نظر داریم.

Alastair Lewis mentions ‘targets’. These are  official levels of something that need to  

آلستر لوئیس به "هدف ها" اشاره می کند. اینها سطوح رسمی چیزی هستند که باید به

be achieved. They give us something to aim  for – in this case reducing air pollution.

دست آیند. آنها چیزی را به ما می دهند که بتوانیم آن را هدف قرار دهیم - در این مورد کاهش آلودگی هوا.

He uses the phrase ‘focusing the mind’ – that  means to concentrate on one idea or thought.

او از عبارت "تمرکز ذهن" استفاده می کند - این به معنای تمرکز بر یک ایده یا فکر است.

But, while setting a target to cut air pollution  is good – it has health benefits – we shouldn’t  

اما، در حالی که تعیین هدف برای کاهش آلودگی هوا خوب است - مزایای سلامتی دارد - ما نباید

just focus on meeting the target. Even  if the target is met, we shouldn’t stop  

فقط روی رسیدن به هدف تمرکز کنیم. حتی اگر هدف محقق شود، ما نباید

trying to improve. The incentive should  be that we are improving people’s health.

تلاش برای بهبود را متوقف کنیم. انگیزه باید این باشد که ما در حال بهبود سلامت مردم هستیم.

And an incentive is something that  encourages someone to do something.  

و مشوق چیزی است که کسی را به انجام کاری تشویق می‌کند.

So, I think it’s accepted that creating low  emission zones is an incentive because it  

بنابراین، فکر می‌کنم ایجاد مناطق کم آلاینده یک انگیزه پذیرفته شده است زیرا

encourages people to either not drive into cities  or to, at least, drive low-polluting vehicles.

مردم را تشویق می‌کند یا به داخل شهرها رانندگی نکنند یا حداقل از وسایل نقلیه کم آلاینده رانندگی کنند.

And, of course, changing to electric-powered cars  

و البته تغییر به خودروهای برقی

is one way to do this. There’s more of an  incentive to do this now, at least in the UK,  

یکی از راه‌های انجام این کار است. در حال حاضر، حداقل در بریتانیا، انگیزه بیشتری برای انجام این کار وجود دارد،

because the government has said new diesel and  petrol cars and vans will be banned from 2040.

زیرا دولت گفته است که خودروها و ون های جدید دیزلی و بنزینی از سال 2040 ممنوع خواهند شد.

But pollution from vehicles is just part of  the problem, as Alastair Lewis points out…

اما همانطور که آلستر لوئیس اشاره می کند، آلودگی ناشی از وسایل نقلیه تنها بخشی از مشکل است.

One has to accept that air  pollution is an enormously complex  

… باید پذیرفت که آلودگی هوا یک مشکل بسیار پیچیده

problem with a very very large number of  contributing sources, and there will never  

با تعداد بسیار بسیار زیادی از منابع کمک کننده است، و

be any one single action that will cure the  problem for us. So, low emission zones are  

هرگز هیچ اقدام واحدی وجود نخواهد داشت که این مشکل را برای ما درمان کند. بنابراین، مناطق کم انتشار

one way to reduce concentrations, but they are  not, in isolation, going to be the solution.

یکی از راه‌های کاهش غلظت هستند، اما به‌طور مجزا راه‌حل نیستند.

So, Alastair points out that air pollution  is a complex problem – it’s complicated,  

بنابراین، آلستر اشاره می‌کند که آلودگی هوا یک مشکل پیچیده است - پیچیده،

difficult and involves many parts.

دشوار و شامل بخش‌های زیادی است.

Yes, there are many sources – things  that create these emissions. So,  

بله، منابع زیادی وجود دارد - چیزهایی که این انتشارات را ایجاد می‌کنند. بنابراین،   با

it’s not possible to solve - or cure  – the problem by doing one thing.  

انجام یک کار نمی‌توان مشکل را حل کرد - یا درمان کرد .

Low emission zones are only one  part of the solution to the problem.

مناطق کم انتشار تنها بخشی از راه حل مشکل است.

He said it was one way to reduce concentrations  – he means amounts of substances, pollutants,  

او گفت که این یکی از راه‌های کاهش غلظت است - منظور او مقادیری از مواد، آلاینده‌ها،

found in something, which here is the air.

موجود در چیزی است که اینجا هواست.

Well, earlier, Neil, you had to concentrate  your mind and answer a question about  

خب، قبلاً، نیل، باید ذهنت را متمرکز می‌کردی و به سؤالی درباره

emissions. I asked which UK city recently  announced it wants to be the country’s first  

انتشار گازهای گلخانه‌ای پاسخ می‌دادی. من پرسیدم کدام شهر بریتانیا اخیراً اعلام کرده است که می‌خواهد اولین

‘net zero’ city - placing their greenhouse  emissions at a neutral level. Was it…

شهر «صفر خالص» کشور باشد - انتشار گازهای گلخانه‌ای خود را در سطح خنثی قرار دهد. آیا این بود...

a) Glasgow

الف) گلاسکو

b) Manchester, or

ب) منچستر، یا

c) Cardiff

ج) کاردیف

And, Neil, what did you say?

و، نیل، چه گفتی؟

I said it’s Glasgow.

گفتم گلاسکو است.

And it is Glasgow! Well done, Neil. It wants  to become the UK's first ‘net zero’ city. And  

و گلاسکو است! آفرین، نیل. می‌خواهد به اولین شهر «صفر خالص» بریتانیا تبدیل شود. و

later this year it is hosting a major  United Nations climate change summit.

اواخر امسال میزبان یک نشست بزرگ  تغییرات آب و هوایی سازمان ملل است.

OK, Sam, I think we need a recap of the vocabulary  we’ve discussed, starting with emissions…

بسیار خوب، سام، فکر می‌کنم ما به خلاصه‌ای از واژگانی که در مورد آن بحث کرده‌ایم نیاز داریم، که با انتشار گازهای گلخانه‌ای شروع می‌شود...

Emissions are amounts of, usually, gas that is  sent out into the air from things like cars.  

انتشارات معمولاً مقادیری از گاز هستند که از چیزهایی مانند اتومبیل به هوا فرستاده می‌شوند.

They harm the environment. And pollutants are  the actual substances that cause pollution…

به محیط زیست آسیب می زنند. و آلاینده‌ها مواد واقعی هستند که باعث آلودگی می‌شوند

To focus the mind means to  concentrate on one idea or thought.

... تمرکز ذهن به معنای تمرکز روی یک ایده یا فکر است.

And we mentioned an incentive, which is something  that encourages someone to do something.

و ما به یک مشوق اشاره کردیم، که چیزی است که کسی را به انجام کاری تشویق می‌کند.

Complex describes something that is  complicated, difficult and involves many parts.

پیچیده چیزی را توصیف می‌کند که پیچیده، دشوار و شامل بخش‌های زیادی است.

And when talking about pollution, we  sometimes talk about concentrations.  

و وقتی در مورد آلودگی صحبت می کنیم، گاهی اوقات در مورد غلظت صحبت می کنیم.

These are amounts of substances,  or pollutants, within something.

اینها مقادیری از مواد یا آلاینده‌ها در چیزی هستند.

So, in a polluted city, we might  find high concentrations of nitrogen  

بنابراین، در یک شهر آلوده، ممکن است به دلیل ترافیک زیاد، غلظت‌های بالایی از دی اکسید نیتروژن پیدا

dioxide because of all the traffic –  it’s not great for our health, Sam.

کنیم - برای سلامتی ما عالی نیست، سام.

Indeed, Neil – that’s why  we need low emission zones!  

در واقع، نیل - به همین دلیل است که ما به مناطق کم انتشار نیاز داریم!

And that brings us to the end of this 6  Minute English programme. See you soon. Bye.

و این ما را به پایان این برنامه ۶ دقیقه‌ای انگلیسی می‌رساند. به زودی میبینمت. خدا حافظ.

Goodbye.

خداحافظ.

Hello and happy Christmas! This  is 6 Minute English with me,  

سلام و کریسمس مبارک! این  6 دقیقه انگلیسی با من است،

Neil. And joining me today is Sam.

نیل. و امروز سام به من می پیوندد.

Hello.

سلام.

So, Sam, are you feeling excited about Christmas?

بنابراین، سام، آیا در مورد کریسمس هیجان زده هستید؟

Of course! Time with friends  and family, eating lots,  

البته! وقت گذاشتن با دوستان و خانواده، خوردن زیاد،

partying, presents – and generally  indulging – what’s not to like?

مهمانی، هدایا - و به طور کلی، زیاده‌روی - چه چیزی را دوست ندارید؟

Indulging – allowing yourself to have perhaps  too much of something you enjoy. Well, it only  

زیاده‌روی - به خودتان اجازه می‌دهید که شاید بیش از حد چیزهایی که از آن لذت می‌برید داشته باشید. خب، این فقط

happens once a year, Sam. But for those of us  who do celebrate Christmas, it comes at a price.

یک بار در سال اتفاق می‌افتد، سم. اما برای آن دسته از ما که کریسمس را جشن می گیریم، بهایی دارد.

Yes, well buying all those  presents can be expensive.

بله، خرید همه آن هدیه‌ها می‌تواند گران باشد.

Not just that, Sam. I mean it comes at a cost  to the environment, as we’ll explain shortly.  

نه فقط این، سام. منظورم این است که هزینه ای برای محیط زیست دارد، همانطور که به زودی توضیح خواهیم داد.

But let’s start off with a quiz question for you  to answer. In 2010, a Christmas tree in Belgium  

اما بیایید با یک سوال مسابقه شروع کنیم تا شما به آن پاسخ دهید. در سال 2010، یک درخت کریسمس در بلژیک

was awarded the world record for having the most  lights on it – but do you how many? Were there…

به دلیل داشتن بیشترین نور در آن، رکورد جهانی را دریافت کرد - اما آیا شما چند؟ آیا وجود داشت...

a) 19,672

b) 94,672, or

الف) 19672 ب) 94672 یا

c) 194,672

ج) 194672

What do you think, Sam?

نظر شما چیست، سام؟

Well, I don’t think you could fit 194, 673 lights  on a Christmas tree, so I’ll say a) 19,672.

خب، من فکر نمی‌کنم بتوانید 194، 673 چراغ را روی درخت کریسمس قرار دهید، بنابراین من می‌گویم a) 19672.

OK. Well, we’ll find out how ‘bright’  you are at the end of the programme!  

خوب. خوب، ما در پایان برنامه متوجه خواهیم شد که چقدر «روشن» هستید!

Of course, Christmas trees are  the ultimate Christmas decoration.  

البته، درختان کریسمس بهترین دکوراسیون کریسمس هستند.

It’s part of the Christmas tradition and  millions are bought around the world each year.  

این بخشی از سنت کریسمس است و سالانه میلیون‌ها دلار در سراسر جهان خریداری می‌شود.

But what impact do Christmas trees - real  and artificial - have on the environment?

اما درختان کریسمس - واقعی و مصنوعی - چه تأثیری بر محیط زیست دارند؟

Well before we answer that, let’s hear  from some of the BBC Learning English  

قبل از اینکه به آن پاسخ دهیم، بیایید از برخی از تیم یادگیری انگلیسی بی بی سی بشنویم

team who chose to have a real Christmas  tree in their home and find out why…

که تصمیم گرفتند یک درخت کریسمس واقعی در خانه خود داشته باشند و دلیل آن را دریابیم...

Well, you've got the smell of it. You've got  the look of it. But more importantly, it’s  

خوب، شما بوی آن را به مشام می‌دهید. شما ظاهر آن را دارید. اما مهمتر از آن، این است

Christmas trees are supposed to be symbolic,  aren't they? So the idea of something that  

که درخت های کریسمس نمادین هستند، اینطور نیست؟ بنابراین ایده چیزی که

stays green all year, so bringing that  into your house it, it means something.

در تمام سال سبز بماند، بنابراین آوردن آن  به خانه شما، معنایی دارد.

I just think a real Christmas tree  is more festive and more Christmassy.  

فقط فکر می کنم یک درخت کریسمس واقعی جشن و کریسمس تر است.

And it's just the tradition to get  a real Christmas tree, that's all.

و این فقط یک سنت است که یک درخت کریسمس واقعی تهیه کنید، فقط همین.

There’s something more beautiful  about the nature, the smell,  

چیزی زیباتر در مورد طبیعت، بو

the feel, the look of the tree and I like it to  be sustainable. So, as long as I get my tree from  

، حس، ظاهر درخت وجود دارد و من دوست دارم که پایدار باشد. بنابراین، تا زمانی که من درختم را

a person that promises to grow two or three  in its place, then I'm really, really happy.

از شخصی بگیرم که قول می‌دهد دو یا سه درخت در جای خود رشد کند، واقعاً، واقعاً خوشحالم.

Yes, I agree – you can’t beat having a  real Christmas tree. And as Phil said, it’s  

بله، موافقم - شما نمی‌توانید از داشتن یک درخت کریسمس واقعی غلبه کنید. و همانطور که فیل گفت،

symbolic – it represents something important – and  here a Christmas tree is the symbol of Christmas.

نمادی است - نشان دهنده چیز مهمی است - و در اینجا یک درخت کریسمس نماد کریسمس است.

And as Jiaying mentioned, it’s a tradition  – something that’s done regularly and has  

و همانطور که جیایینگ اشاره کرد، این یک سنت است – کاری که به طور منظم انجام می‌شود و

become the expected thing to do – and I’d  agree it makes things more festive – a  

تبدیل به کاری مورد انتظار شده است – و من موافقم که همه چیز را جشن‌تر می‌کند –

word to describe the joyful feeling you get  when celebrating something like Christmas.

کلمه‌ای برای توصیف احساس شادی که هنگام جشن گرفتن چیزی مانند کریسمس به شما دست می‌دهد.

But of course, all these trees are  often thrown away, which is wasteful.  

اما مطمئناً، همه این درختان اغلب دور ریخته می‌شوند که ضایع کننده است.

That's why Roy mentioned his tree being  sustainable – which means they can continue  

به همین دلیل است که روی به پایداری درخت خود اشاره کرد - به این معنی که آنها

to be grown and cut down over a longer period  so it’s less harmful to the environment.

می توانند در مدت طولانی تری به رشد و قطع آن ادامه دهند تا برای محیط زیست مضر باشد.

Well, an alternative to a real Christmas  tree is a fake or artificial one,  

خوب، جایگزینی برای درخت کریسمس واقعی یک درخت تقلبی یا مصنوعی است،

which is what Feifei from our team has  in her house. What are the reasons why?

این همان چیزی است که فیفی از تیم ما در خانه خود دارد. دلایل آن چیست؟

We have a plastic Christmas tree, which we've had  for about nine years. So it's plastic so you can  

ما یک درخت کریسمس پلاستیکی داریم که حدود نه سال است آن را داریم. بنابراین پلاستیکی است تا بتوانید

re-use it every year and it's more economical,  and we don't have to keep buying new trees.

هر سال دوباره از آن استفاده کنید و مقرون به صرفه تر است، و ما مجبور نیستیم به خرید درختان جدید ادامه دهیم.

So Feifei’s fake tree is made of  plastic – so that’s not great for  

بنابراین درخت تقلبی فیفی از پلاستیک ساخته شده است - بنابراین برای بازیافت عالی نیست

recycling – but the good thing is she  uses it year after year which makes  

- اما خوبی این است که او سال به سال از آن استفاده می کند و همین امر

it economical – which means it doesn’t  cost a lot of money, it’s good value.

آن را به صرفه می کند - به این معنی که هزینه زیادی ندارد، ارزش خوبی دارد.

Ah, but even Feifei admits it doesn’t  have the smell and feel of a real tree.  

آه، اما حتی فیفی اعتراف می کند که بوی و حس یک درخت واقعی را ندارد.

It’s a dilemma isn’t it, Neil?

این یک معضل است، اینطور نیست، نیل؟

Yes – what’s best for us and  what’s best for the environment?  

بله - چه چیزی برای ما و چه چیزی برای محیط زیست بهتر است؟

The BBC’s Reality Check programme found that real  trees take about 12 years to grow and as they do,  

برنامه بررسی واقعیت بی‌بی‌سی نشان داد که درختان واقعی حدود 12 سال طول می‌کشد تا رشد کنند و همانطور که رشد می‌کنند،

they absorb carbon from the atmosphere and  nitrogen from the soil – so a good thing.

کربن را از جو و نیتروژن را از خاک جذب می‌کنند.

But when it’s chopped down, it starts to release  emissions back into the atmosphere – especially if  

اما وقتی خرد می‌شود، شروع به انتشار مجدد گازهای گلخانه‌ای به جو می‌کند – به خصوص اگر

you have to transport it to your home. And when  Christmas is over, if it ends up in landfill,  

مجبور باشید آن را به خانه خود منتقل کنید. و وقتی کریسمس تمام شود، اگر به محل دفن زباله ختم شود،

the tree’s carbon footprint will be higher.

ردپای کربن درخت بیشتر خواهد شد.

But its carbon footprint will be lowered if it’s  recycled or composted – that’s the process of  

اما اگر بازیافت یا کمپوست شود، ردپای کربن آن کاهش می‌یابد - این فرآیندی است

allowing it to decay and then adding it to the  ground to improve soil quality. A fake tree on  

که به آن اجازه می‌دهد پوسیده شود و سپس برای بهبود کیفیت خاک، آن را به زمین اضافه می‌کند.

the other hand is usually imported, and can’t  usually be recycled but, as Feifei mentioned,  

از طرف دیگر یک درخت تقلبی معمولاً وارد می‌شود و معمولاً نمی‌توان آن را بازیافت کرد، اما همانطور که فیفی اشاره کرد

it can be re-used. But without any type of  Christmas tree, where would we put all those  

، می‌توان از آن دوباره استفاده کرد. اما بدون هیچ نوع درخت کریسمس، همه آن

lights I mentioned earlier, Sam? I asked you:  In 2010, a Christmas tree in Belgium was awarded  

چراغ‌هایی را که قبلاً ذکر کردم، کجا قرار می‌دهیم، سام؟ از شما پرسیدم: در سال 2010، یک درخت کریسمس در بلژیک به

the world record for having the most lights on it  – but did you know how many? What do you say, Sam?

دلیل داشتن بیشترین چراغ در آن، رکورد جهانی را دریافت کرد - اما آیا می‌دانستید چه تعداد؟ چی میگی سام؟

I think I said 19,672.

فکر کنم گفتم 19672.

Ooo, not very bright I’m afraid!  There were in fact 194, 672!

اوه، خیلی روشن نیست، می ترسم! در واقع 194، 672 وجود داشت!

Wow – think of the electricity  that must have used!

وای - به برقی فکر کنید که باید استفاده کرده باشید!

Indeed. Well, let’s enlighten everyone with  some of the vocabulary we’ve discussed today.

در واقع. خوب، بیایید همه را با برخی از واژگانی که امروز بحث کردیم روشن کنیم.

OK, well we started talking  about indulging – that means  

خوب، خوب، ما شروع کردیم به صحبت درباره زیاده‌روی کردن - این به این معنی است که به

allowing yourself to have perhaps  too much of something you enjoy.

خودتان اجازه می‌دهید شاید بیش از حد چیزهایی که از آن لذت می‌برید داشته باشید.

When something is symbolic, it  represents something important.  

وقتی چیزی نمادین است، نشان دهنده چیز مهمی است.

And the word festive describes the joyful feeling  you get when celebrating something like Christmas.

و کلمه جشن به معنای احساس شادی  است که هنگام جشن گرفتن چیزی مانند کریسمس به شما دست می دهد. نیل،

Like the festive jumper you are  wearing today, Neil – very jolly!  

مانند جامپر جشنی که امروز می‌پوشی، بسیار شاد!

OK, next we mentioned sustainable – which means  

بسیار خوب، در ادامه به پایداری اشاره کردیم – که به

the ability to do something over a long period  of time without harming the environment.

معنای توانایی انجام کاری در مدت زمان طولانی بدون آسیب رساندن به محیط زیست است.

Economical describes doing something that  doesn’t cost a lot of money, it’s good value.

اقتصادی انجام کاری را توصیف می‌کند که هزینه زیادی ندارد، ارزش خوبی دارد.

And when something is composted, it  is allowed to decay – and it turns  

و هنگامی که چیزی کمپوست می شود ، اجازه پوسیدگی به آن داده می شود - و

in to compost which can be added back  into the soil to improve its quality.

تبدیل به کمپوست می شود که می تواند دوباره به خاک اضافه شود تا کیفیت آن بهبود یابد.

Thank you, Sam. And that brings us to  the end of 6 Minute English for now.  

متشکرم سام و این ما را به پایان 6 دقیقه انگلیسی در حال حاضر می‌رساند.

It just leaves us to wish you a  very happy Christmas. Goodbye.

فقط ما را ترک می کند تا کریسمس بسیار مبارکی را برای شما آرزو کنیم . خداحافظ.

Goodbye.

خداحافظ.

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Georgina.

و من جورجینا هستم.

Sorry I was late today, Georgina. I’d forgotten  to take the recycling bins out before the rubbish  

ببخشید امروز دیر اومدم جورجینا. فراموش کرده بودم سطل های بازیافت را قبل از جمع

collection this morning. I seem to have more and  more plastic packaging each week! Actually, that’s  

آوری زباله امروز صبح بیرون بیاورم. به نظر می رسد هر هفته بسته بندی های پلاستیکی بیشتری دارم! در واقع،

the topic of our programme. With more and more  household waste being either incinerated – that’s  

این موضوع برنامه ماست. با توجه به اینکه زباله‌های خانگی بیشتر و بیشتر یا سوزانده می‌شوند -

burned - or being buried underground, we’ll  be asking - is the recycling system broken?

سوزانده می‌شوند - یا در زیر زمین دفن می‌شوند، می‌پرسیم - آیا سیستم بازیافت خراب است؟

China used to accept 55% of the world’s  plastic and paper scrap – another word for  

چین قبلاً 55 درصد از ضایعات پلاستیک و کاغذ جهان را می پذیرفت - کلمه دیگری برای

unwanted waste - or in other words, rubbish.  That included waste sent over from Britain.  

زباله های ناخواسته - یا به عبارت دیگر زباله. این شامل زباله هایی بود که از بریتانیا ارسال می شد.

But in 2018 it stopped taking any more.

اما در سال 2018 دیگر مصرف آن متوقف شد.

Other countries like Indonesia and Vietnam  took over China’s waste processing role.  

کشورهای دیگری مانند اندونزی و ویتنام نقش پردازش زباله چین را بر عهده گرفتند.

But they too are now sending  much of the scrap back,  

اما آنها هم اکنون دارند بسیاری از ضایعات را پس می‌فرستند،

arguing it is contaminated and it  is harming their own environments.

با این استدلال که آلوده است و به محیط زیست آنها آسیب می‌زند.

This has created major problems  for countries in the West  

این مشکلات بزرگی را برای کشورهای غربی ایجاد کرده است

who traditionally relied on others  to process their recycling waste.

که به طور سنتی برای پردازش زباله های بازیافتی خود به دیگران متکی بودند.

And the problem isn’t going away. In fact, we  are creating more household waste than ever.  

و مشکل از بین نمی رود در واقع، ما بیشتر از همیشه زباله‌های خانگی ایجاد می‌کنیم.

So here’s my quiz question. On average, how many  kilograms of household waste were generated per  

بنابراین این سوال مسابقه من است. به طور متوسط، سال گذشته چند کیلوگرم زباله خانگی به ازای هر

person in the UK last year? Was it: a) 280 kg 

نفر در بریتانیا تولید شد؟ آیا این بود: الف) 280 کیلوگرم

b) 480 kg c) 680 kg

ب) 480 کیلوگرم ج) 680 کیلوگرم

That sounds like a lot of  waste! I’ll say a) 280 kg.

که به نظر ضایعات زیادی است ! من می گویم الف) 280 کیلوگرم.

OK. We’ll find out later if you were right.  Although nowadays people are recycling more,  

خوب. بعداً متوجه می شویم که آیا شما درست می گویید. اگرچه امروزه مردم بیشتر بازیافت می‌کنند

the use of plastic isn’t  decreasing at the same rate.  

،   استفاده از پلاستیک به همان سرعت کاهش نمی‌یابد.

The BBC World Service’s programme  The Inquiry spoke to Roland Geyer,  

برنامه سرویس جهانی بی بی سی The Inquiry با رولاند گیر

a professor at the University of  California about the current situation.

،   استاد دانشگاه کالیفرنیا در مورد وضعیت فعلی صحبت کرد.

There’s been a real raise in consciousness  which is fantastic and I’m really glad  

افزایش واقعی هوشیاری که فوق‌العاده است و من واقعاً خوشحالم

that now it seems the public at large  is really interested in this issue  

که اکنون به نظر می‌رسد که عموم مردم واقعاً به این موضوع علاقه دارند

and appalled and wants to do something about it,  wants to change it. But at the same time I don’t  

و وحشت‌زده هستند و می‌خواهند کاری در مورد آن انجام دهند، می‌خواهند آن را تغییر دهند. اما در عین حال،

see yet any real action that would make  things better because while all of this  

هنوز هیچ اقدام واقعی نمی‌بینم که اوضاع را بهتر کند، زیرا در حالی که همه اینها اتفاق می‌افتد،

is happening the virgin plastic industry is  actually increasing its production capacity.

صنعت پلاستیک بکر در واقع ظرفیت تولید خود را افزایش می‌دهد.

Workers who process recycling are often exposed  to dangerous waste materials which can harm them.  

کارگرانی که بازیافت را پردازش می کنند اغلب در معرض مواد زاید خطرناکی هستند که می تواند به آنها آسیب برساند.

Professor Geyer says there has been a raise in  consciousness about this problem – meaning that  

پروفسور Geyer می‌گوید آگاهی در مورد این مشکل افزایش یافته است - به این معنی که به

people are being told about an unfair situation  with the aim of asking them to help change it.  

افراد در مورد یک وضعیت ناعادلانه گفته می‌شود که هدف از آن درخواست کمک برای تغییر آن است.

Now, professor Geyer is an American  and he uses 'raise' as a noun.

اکنون، پروفسور Geyer یک آمریکایی است و از «افزایش» به عنوان اسم استفاده می‌کند.

The main problem comes from virgin plastic  - original, unused plastic containers.  

مشکل اصلی از پلاستیک بکر است - ظروف پلاستیکی اصلی و بدون استفاده.

These are made directly from  fossil fuels like crude oil  

این سوخت‌ها مستقیماً از سوخت‌های فسیلی مانند نفت خام

or natural gas - major sources of  carbon dioxide and climate change.

یا گاز طبیعی - منابع اصلی دی‌اکسید کربن و تغییرات آب و هوایی - ساخته می‌شوند.

But consciousness-raising of  this issue is having an impact.  

اما افزایش آگاهی درباره این موضوع تأثیر دارد.

The public at large – meaning most  people in the world, rather than just  

عموم مردم - یعنی بیشتر مردم جهان، به جای

some of them – are concerned about the increase  in plastic waste and want to do something to help.

برخی از آنها - نگران افزایش زباله‌های پلاستیکی هستند و می‌خواهند کاری برای کمک انجام دهند.

However, it’s not always easy to  know what the best way to help is.

با این حال، دانستن اینکه بهترین راه کمک چیست، همیشه آسان نیست .

Another expert, Professor Monic Sun,  

کارشناس دیگری، پروفسور مونیک سان،

believes that focusing only on  recycling may not be the best idea.  

معتقد است که تمرکز فقط روی بازیافت ممکن است بهترین ایده نباشد.

She conducted psychological experiments to find  out more about peoples’ attitudes to recycling…

او آزمایش‌های روان‌شناختی انجام داد تا درباره نگرش مردم نسبت به بازیافت اطلاعات بیشتری کسب کند...

..and surprisingly found that if people know  

و به‌طور شگفت‌انگیزی دریافت که اگر مردم بدانند

recycling is an option they tend to use  more resources. They reduce any guilty  

بازیافت یک گزینه است، تمایل دارند از منابع بیشتری استفاده کنند.

feelings by telling themselves that  the material will be recycled anyway.

آنها با گفتن اینکه به هر حال مواد بازیافت خواهند شد، هرگونه احساس گناه را کاهش می دهند.

We have the slogan of ‘Reduce, Reuse  and Recycle’ and the priority should  

ما شعار "کاهش، استفاده مجدد و بازیافت" را داریم و اولویت

be exactly that – reduce and reuse is  better than recycling. And the cost of  

باید دقیقاً همین باشد - کاهش و استفاده مجدد بهتر از بازیافت است. و هزینه

recycling is often not emphasised enough.  People perceive recycling to be great but  

بازیافت اغلب به اندازه کافی تاکید نمی شود. مردم بازیافت را عالی می دانند،

there’s actually significant labour and  material costs associated with recycling.

اما در واقع هزینه های کار و مواد قابل توجهی با بازیافت مرتبط است.

Professor Sun mentions ‘Reduce, Reuse and  Recycle’ as a useful slogan - a short,  

پروفسور سان از «کاهش، استفاده مجدد و بازیافت» به عنوان یک شعار مفید

easily remembered phrase,  often used to promote an idea,  

یاد می کند - عبارتی کوتاه،   که به راحتی قابل یادآوری است، که اغلب برای ترویج یک ایده استفاده می شود،

in this case, that we should all do  what we can to protect the environment.

در این مورد، که همه ما باید هر کاری که می توانیم برای محافظت از محیط زیست انجام دهیم.

But while protecting the planet is  a common goal, recycling in itself  

اما در حالی که حفاظت از سیاره یک هدف مشترک است، بازیافت به خودی خود

may not be so important. It’s better  to reduce and reuse than recycle,  

ممکن است چندان مهم نباشد. کاهش و استفاده مجدد بهتر از بازیافت است،

so these two objectives should be emphasised  - highlighted as being especially important.

بنابراین باید بر این دو هدف تأکید شود - به‌عنوان مهم‌ترین آنها برجسته شود.

Do you remember my quiz question? I asked you how  

سوال مسابقه من را به خاطر دارید؟ من از شما پرسیدم که

many kilograms of waste the average  British person generated last year.

سال گذشته یک بریتانیایی به طور متوسط ​​چند کیلوگرم زباله تولید کرده است.

I reckoned it was a) 280 kg.

من حساب کردم الف) 280 کیلوگرم است.

That would be bad enough, but the real  answer is b) 480 kg. Multiply that by  

این به اندازه کافی بد خواهد بود، اما پاسخ واقعی ب) 480 کیلوگرم است. آن را

the UK population of 66 million and you  start to see the size of the problem!

در جمعیت 66 میلیونی بریتانیا ضرب کنید و به اندازه مشکل پی خواهید برد!

Today we’ve been talking about the  problems associated with recycling  

امروز ما در مورد مشکلات مربوط به بازیافت

scrap – another word for rubbish.

ضایعات صحبت کردیم - کلمه دیگری برای زباله.

Western countries used to send their rubbish to  China for recycling but this caused issues for  

کشورهای غربی زباله های خود را برای بازیافت به چین می فرستادند، اما این موضوع باعث ایجاد مشکلاتی برای

the local environment. Some groups raised  consciousness about the problem – made  

محیط زیست محلی شد. برخی از گروه‌ها هوشیاری خود را درباره مشکل افزایش دادند -

people aware of the situation to  encourage them to help change it.

مردم را از وضعیت آگاه کردند تا آنها را تشویق کنند تا به تغییر آن کمک کنند.

The public at large – most  people in the world – are now  

عموم مردم - اکثر مردم جهان - اکنون

aware of the need to ‘Reduce, Reuse and Recycle’,  

از نیاز به "کاهش، استفاده مجدد و بازیافت" آگاه هستند

the slogan – or short, memorable phrase – used  by environmentalists to spread their message.

، شعار - یا عبارت کوتاه و به یاد ماندنی - که طرفداران محیط زیست برای انتشار پیام خود استفاده می کنند.

A related problem is the increase of virgin  plastic – original, unused plastic made from  

یک مشکل مرتبط، افزایش پلاستیک بکر است - پلاستیک اصلی و بدون استفاده از

fossil fuels. Recycling is unable to keep pace  with virgin plastic production, so instead  

سوخت‌های فسیلی. بازیافت نمی‌تواند با تولید پلاستیک بکر همگام شود، بنابراین به جای آن

reducing and reusing plastic should be emphasised  - highlighted as being especially important.

باید بر کاهش و استفاده مجدد از پلاستیک تأکید کرد - که به‌عنوان اهمیت ویژه‌ای برجسته شده است.

And that’s all from us. Bye for now.

و این همه از ماست فعلا خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Hello, this is 6 Minute English. I'm Neil.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی است. من نیل هستم.

And I'm Georgina.

و من جورجینا هستم.

Georgina, what do you do to cheer yourself up?

جورجینا، برای شاد کردن خود چه کار می کنی؟

Having a walk usually helps –  especially if it’s in the countryside.

معمولاً پیاده‌روی کمک می‌کند - مخصوصاً اگر در حومه شهر باشد.

Yes, being in all the green open  space can certainly help us relax  

بله، قرار گرفتن در تمام فضای باز سبز مطمئناً می‌تواند به ما کمک کند تا به آرامش برسیم

and de-stress – getting back to nature  can be a tonic when you’re feeling down.

و استرس را از بین ببریم – بازگشت به طبیعت می‌تواند زمانی که احساس ناراحتی می‌کنید، تقویت‌کننده باشد.

Georgina A tonic is  

something that makes you feel happier  and healthier. I’ll drink to that!

تونیک جورجینا

چیزی است که به شما احساس شادی و سلامتی بیشتری می دهد. من به آن می نوشم!

Me too. But connecting with the natural world  is particularly beneficial to people with mental  

من هم همینطور. اما ارتباط با دنیای طبیعی به ویژه برای افرادی که

health issues such as clinical depression. And  it’s something that’s being called ‘ecotherapy’.  

مشکلات سلامت روانی مانند افسردگی بالینی دارند مفید است. و این چیزی است که «اکوتراپی» نامیده می‌شود.

More on that in a moment but here’s a  question for you to answer, Georgina.

در یک لحظه بیشتر در مورد آن صحبت کنید، اما در اینجا یک سوال برای شما وجود دارد که باید پاسخ دهید، جورجینا.

OK, Neil. Fire away.

باشه نیل آتش دور.

Well, seeing or even hugging trees is a form of  therapy, but how high is the world’s tallest tree  

خوب، دیدن یا حتی در آغوش گرفتن درختان نوعی درمان است، اما بلندترین درخت دنیا چقدر بلندتر

thought to be? Is it... a) 65.8 metres, 

است؟ آیا این... الف) 65.8 متر،

b) 115.8 metres, or c) 185.8 metres 

ب) 115.8 متر، یا ج) 185.8 متر

Georgina, any ideas?

جورجینا، ایده ای دارید؟

Not a clue – but let’s go for the  highest figure of 185.8 metres.

سرنخی نیست - اما بیایید به بالاترین رقم 185.8 متر برویم.

Are you sure? Well, we’ll have to wait  until the end of the programme to find out.  

مطمئنی؟ خوب، باید تا پایان برنامه منتظر بمانیم تا بفهمیم.

Now, the mental health charity, Mind,  describes ecotherapy as a formal type of  

اکنون، موسسه خیریه سلامت روان، مایند ، اکوتراپی را به عنوان یک نوع

treatment which involves doing  outdoor activities in nature.  

درمانی رسمی که شامل انجام فعالیت‌های خارج از منزل در طبیعت است، توصیف می‌کند.

However, there’s not one simple definition,  it just relates to doing activities outdoors.

با این حال، یک تعریف ساده وجود ندارد، آن فقط به انجام فعالیت‌هایی در فضای باز مربوط می‌شود.

Yes, it can involve doing many  things, such as outdoor yoga or  

بله، می‌تواند شامل انجام بسیاری از کارها باشد، مانند یوگا در فضای باز یا

horticulture – another name for gardening.  It doesn’t involve taking medication,  

باغبانی - نام دیگری برای باغبانی. این امر مستلزم مصرف دارو

but instead, it just develops a  person’s relationship with nature.

نیست، بلکه در عوض، فقط رابطه فرد را با طبیعت ایجاد می کند.

It’s something Patricia Hasbach knows a lot about.  She’s a clinical psychotherapist and told the BBC  

این چیزی است که پاتریشیا هاسباخ در مورد آن بسیار می داند. او یک روان‌درمانگر بالینی است و به

Radio programme Health Check how ecotherapy  can help. Does she say it can help everyone?

برنامه رادیویی بی‌بی‌سی Health Check گفت که چگونه اکوتراپی می‌تواند کمک کند. آیا او می گوید که می تواند به همه کمک کند؟

I often think about ecotherapy as another  tool in the therapist's toolbox. It's not a  

من اغلب به اکوتراپی به عنوان ابزار دیگری در جعبه ابزار درمانگر فکر می کنم. این یک

panacea. It's not going to erase somebody's  pain or grief. But it is a powerful tool,  

نوشدارویی نیست. قرار نیست درد یا اندوه کسی را پاک کند . اما می دانید، این ابزار قدرتمندی است

you know. Traditionally therapy  has stopped at the urban boundary.

. درمان سنتی در مرز شهری متوقف شده است.

So it’s interesting that she describes  ecotherapy as a tool – something that can  

بنابراین جالب است که او اکوتراپی را به عنوان یک ابزار توصیف می‌کند – چیزی که

be used to achieve something else. Here is can  be used to help improve someone’s mental health.

می‌توان از آن برای دستیابی به چیز دیگری استفاده کرد. از اینجا می‌توان برای کمک به بهبود سلامت روانی افراد استفاده کرد.

Ah, but she says it’s not a panacea – so not  something that will solve everything – it won’t  

آه، اما او می‌گوید این نوشدارویی نیست – پس چیزی نیست که همه چیز را حل کند –

erase or get rid of someone’s pain. But going  beyond what she calls the ‘urban boundary’,  

درد کسی را پاک نمی‌کند یا از شر آن خلاص نمی‌شود. اما فراتر رفتن از آنچه او «مرز شهری» می‌نامد،

and into the natural world, means there  is another method for helping people.

و به دنیای طبیعی، به این معنی است که روش دیگری برای کمک به مردم وجود دارد.

Now, as we’ve mentioned, ecotherapy can take  on many forms – doing art in a forest or  

اکنون، همانطور که اشاره کردیم، اکوتراپی می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد – انجام هنر در جنگل یا

running on a beach are all therapeutic. They're  things that makes you feel better or healthier.

دویدن در ساحل همگی درمانی هستند. آنها چیزهایی هستند که به شما احساس بهتر یا سلامتی می‌دهند.

Well, I think that’s clear, but what is  it about the outdoors that affects us?

خوب، من فکر می‌کنم این واضح است، اما چه چیزی در فضای باز ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

A good question, Georgina. It seems from research  that our busy brains are always on guard, but when  

یه سوال خوب جورجینا از تحقیقات به نظر می‌رسد که مغزهای پرمشغله ما همیشه مراقب است،

we get into nature it gets a break, there’s not  so much to be on the lookout for and we can relax.

اما وقتی   وارد طبیعت می‌شویم، استراحت می‌کند، چیز زیادی وجود ندارد که مراقب آن باشیم و می‌توانیم استراحت کنیم.

Well, it does seem the negative symptoms  of urban life can benefit from a dose of  

خب، به نظر می‌رسد که علائم منفی زندگی شهری می‌تواند از مقداری

nature – a dose is an amount of something.  Let’s get a good explanation from an expert.  

طبیعت بهره‌مند شود – یک دوز مقداری از چیزی است. بیایید یک توضیح خوب از یک متخصص دریافت کنیم.

Environmental psychologist Birgitta Gatersleben  also spoke to the BBC Health Check programme  

بیرجیتا گاترسلبن، روانشناس محیطی نیز با برنامه بررسی سلامت بی‌بی‌سی صحبت

and gave two reasons – one of them, she  explained, was something called ‘biophilia’.

کرد و دو دلیل را بیان کرد – یکی از آنها، او توضیح داد، چیزی به نام «بیوفیلیا».

Biophilia, very briefly, is really  an innate positive response that  

بیوفیلیا، به طور خلاصه، واقعاً یک پاسخ مثبت ذاتی است که

people have with life and life-like features.  

افراد با ویژگی‌های زندگی و شبیه زندگی دارند.

The idea that nature reminds us of life, and  if we (are) exposed to the natural elements  

این ایده که طبیعت زندگی را به ما یادآوری می‌کند، و اگر در معرض عناصر طبیعی قرار بگیریم،

then our sort of negative feelings get almost  immediately replaced with positive emotions.

احساسات منفی ما تقریباً بلافاصله با احساسات مثبت جایگزین می‌شوند.

Birgitta Gatersleben there explaining  biophilia – which is a passion for  

Birgitta Gatersleben در آنجا بیوفیلی را توضیح می‌دهد – که اشتیاق به

or empathy with the natural  world and living things.

یا همدلی با جهان طبیعی و موجودات زنده است.

She said biophilia is innate, which  means is a quality that you’re born with.  

او گفت که بیوفیلی ذاتی است، به این معنی که کیفیتی است که شما با آن متولد شده اید.

So basically, most of us were born to  connect with nature – nature reminds  

بنابراین اساساً، اکثر ما برای ارتباط با طبیعت به دنیا آمده‌ایم - طبیعت

us of life and gives us good, positive emotions.

زندگی را به ما یادآوری می‌کند و احساسات خوب و مثبتی را به ما می‌دهد.

Naturally. OK. Well, Georgina, maybe getting  today’s quiz question right will give you positive  

به طور طبیعی. خوب. خوب، جورجینا، شاید درست کردن سؤال مسابقه امروز به شما احساسات مثبت بدهد

emotions. Earlier I asked you how high the  world’s tallest tree is thought to be. Is it... 

. قبلاً از شما پرسیدم که بلندترین درخت جهان چقدر بلند است؟ آیا این ...

a) 65.8 metres, b) 115.8 metres, or 

الف) 65.8 متر، ب) 115.8 متر، یا

c) 185.8 metres What did you say?

ج) 185.8 متر چه گفتید؟

I said c) 185.8 metres.

گفتم ج) 185.8 متر.

Oh dear, I'm afraid that's far too high! The  correct answer is 115.8 metres. Never mind.  

اوه عزیزم، میترسم خیلی زیاد باشه! پاسخ صحیح ۱۱۵٫۸ متر است. بیخیال.

The tree, named Hyperion, is a type of  redwood and was found in California in 2006.

درختی که Hyperion نام دارد، نوعی از چوب سرخ است و در سال 2006 در کالیفرنیا پیدا شد.

Well, that’s still very tall,  and would be great to see.

خوب، هنوز هم بسیار بلند است و دیدن آن عالی است.

Now we’ve just got time to recap some  of the vocabulary we’ve discussed,  

اکنون فرصت داریم تا برخی از واژگانی را که در مورد آن بحث کردیم، مرور کنیم،

starting with tonic which can be a fizzy drink  you mix with an alcoholic drink, but in the  

با تونیک شروع کنیم که می‌تواند یک نوشیدنی گازدار باشد که با یک نوشیدنی الکلی مخلوط می‌کنید، اما در

context of therapy it can mean something  that makes you feel happier and healthier.

زمینه درمان می‌تواند به معنای چیزی باشد که باعث می‌شود احساس شادی بیشتری داشته باشید. سالم.

Horticulture is the study or activity of growing  garden plants – in other words, gardening.

باغبانی مطالعه یا فعالیت پرورش گیاهان باغ است - به عبارت دیگر باغبانی.

A panacea is something  believed to solve everything.

نوش دارو چیزی است  که اعتقاد بر این است که همه چیز را حل می کند.

If something is therapeutic, it  makes you feel better or healthier.

اگر چیزی درمانی باشد، به شما احساس بهتر یا سلامتی می‌دهد.

We also discussed biophilia,  which is a passion for or  

ما همچنین درباره بیوفیلیا بحث کردیم، که اشتیاق یا

empathy with the natural world and living things.

همدلی با جهان طبیعی و موجودات زنده است.

And innate means a quality that you  naturally have – you’re born with it.

و ذاتی به معنای کیفیتی است که شما به طور طبیعی دارید - شما با آن متولد شده اید.

Well, as you know I have an innate quality  for presenting this programme – but now it’s  

خب، همانطور که می‌دانید، من یک کیفیت ذاتی برای ارائه این برنامه دارم - اما اکنون زمان آن فرا رسیده

time to go. Please join us next time, and don’t  forget to check us out on your favourite social  

است. لطفاً دفعه بعد به ما بپیوندید و فراموش نکنید که ما را در پلت فرم رسانه اجتماعی مورد علاقه خود

media platform, on our app and of course  the website bbclearningenglish.com. Goodbye

، در برنامه ما و البته وب سایت bbclearningenglish.com بررسی کنید. خداحافظ

Bye!

بای!

Hello. This is 6 Minute English and I'm Rob.  

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی است و من راب هستم.

This is the programme where in just six  minutes we discuss an interesting topic  

این برنامه‌ای است که در آن تنها در شش دقیقه درباره موضوع جالب بحث می‌کنیم

and teach some related English vocabulary.  Well, joining me to do this is Sam.

و برخی از واژگان انگلیسی مرتبط را آموزش می‌دهیم. خب، سام به من ملحق می شود تا این کار را انجام دهم.

Hello! So what’s our interesting topic today, Rob?

سلام! پس موضوع جالب امروز ما چیست، راب؟

Something close to our hearts, Sam – it's travel.

چیزی که به قلب ما نزدیک است، سام - این سفر است.

Great!

عالی!

But more and more of us are travelling to explore  the world – many of us have more leisure time,  

اما بیشتر و بیشتر ما برای کاوش در جهان سفر می‌کنیم - بسیاری از ما اوقات فراغت بیشتری داریم،

and the cost of travelling  has become relatively cheaper.

و هزینه سفر نسبتاً ارزان‌تر شده است.

But here lies the problem – the places  we’re visiting are becoming more crowded,  

اما مشکل اینجاست - مکان‌هایی که بازدید می‌کنیم شلوغ‌تر می‌شوند،

sometimes spoiling the atmosphere and the beauty  – the things we came to see in the first place!

گاهی اوقات فضا و زیبایی را خراب می‌کنند - چیزهایی که در وهله اول دیدیم!

This is why we’re going to be discussing  

به همین دلیل است که می‌خواهیم درباره

how some cities around the world are putting  restrictions on the tourists who visit.  

نحوه اعمال محدودیت‌هایی در برخی شهرهای سراسر جهان برای گردشگرانی که بازدید می‌کنند بحث کنیم.

But that’s after I challenge you to  answer this question, Sam! Are you ready?

اما بعد از آن است که من شما را به پاسخ دادن به این سوال دعوت کردم، سام! اماده ای؟

Bring it on, Rob!

بیاور، راب!

According to Mastercard’s Global Destination  Cities Index, what was the most visited city  

طبق فهرست شهرهای مقصد جهانی مسترکارت ، پربازدیدترین شهر

in 2018? Was it… a) London 

در سال 2018 کدام شهر بوده است؟ آیا این… الف) لندن

b) New York, or c) Bangkok?

ب) نیویورک، یا ج) بانکوک؟

All great places to visit – but I think  I’ll stay close to home and say a) London.

همه مکان‌های عالی برای بازدید - اما فکر می‌کنم نزدیک خانه می‌مانم و می‌گویم الف) لندن.

OK. Well, as always I will reveal  the answer later in the programme. 

خوب. خوب، مثل همیشه پاسخ را بعداً در برنامه فاش خواهم کرد.

Now, let’s start our journey  in Italy’s capital city,  

اکنون، بیایید سفر خود را در پایتخت ایتالیا،

Rome. Famous for its Colosseum,  Trevi Fountain and many other things.

رم آغاز کنیم. به خاطر کولوسئوم، فواره تروی و بسیاری چیزهای دیگر مشهور است.

Lots of people are visiting, Rob – and locals  and tourists have differing attitudes towards  

راب، مردم زیادی از آن بازدید می‌کنند - و مردم محلی و گردشگران نگرش‌های متفاوتی

the way they respect these beautiful and  historic sites. Respect here is a verb,  

نسبت به احترام به این مکان‌های زیبا و تاریخی دارند. احترام در اینجا یک فعل است،

to mean treat something with care.

به معنای با احتیاط رفتار کردن با چیزی است.

Well, the authorities in the city fear that  some tourists are showing disrespect to the city  

خوب، مقامات شهر می ترسند که برخی از گردشگران به شهر بی احترامی کنند

and have introduced laws to clampdown on certain  behaviour. Clampdown means officially trying to  

و قوانینی را برای سرکوب برخی رفتارها وضع کرده اند . Clampdown به معنای تلاش رسمی برای

stop or limit people doing something. Sabina  Castelfranco is a journalist in the city.  

متوقف کردن یا محدود کردن افراد در انجام کاری است. Sabina Castelfranco یک روزنامه نگار در این شهر است.

She told BBC Radio 4’s You and Yours programme  why new restrictions have been introduced…

او به برنامه تو و تو رادیو بی بی سی گفت که چرا محدودیت های جدیدی اعمال شده است...

The new rules are really to make sure that  tourists do not misbehave when they are  

قوانین جدید واقعاً برای اطمینان از این است که گردشگران هنگام

visiting tourist attractions in Rome. Romans  don't like to see tourists walking around  

بازدید از جاذبه های گردشگری رم رفتار نادرست نکنند. رومی‌ها دوست ندارند گردشگرانی را ببینند که

bare-chested, they don't like to see them  wading in their fountains - so really the  

با سینه برهنه راه می‌روند، آنها دوست ندارند آنها را در آب‌نماهایشان ببینند - بنابراین واقعاً

objective is to improve the life of the city  for residents and for tourists themselves.

هدف بهبود زندگی شهر برای ساکنان و خود گردشگران است.

So, the new rules are to stop tourists misbehaving  – that’s doing bad or inappropriate things.  

بنابراین، قوانین جدید برای جلوگیری از رفتار نادرست گردشگران است - که انجام کارهای بد یا نامناسب است.

I’m sure not all visitors misbehave  – but those who have been,  

مطمئنم همه بازدیدکنندگان بد رفتار نمی‌کنند - اما آن‌هایی که بوده‌اند،

have been wading – that’s walking through  water – in the famous fountains and men  

در آب‌ها راه می‌رفتند - در آب‌ها راه می‌رفتند - در فواره‌های معروف و مردان

have not been covering up the top half  of their bodies – so, going bare-chested.

نیمی از بدن خود را نمی‌پوشانند - بنابراین با سینه برهنه می‌رفتند.

Not any more, Sam! These new laws have banned  this with the objective of improving the life  

دیگر نه سام! این قوانین جدید با هدف بهبود

for the people of Rome – the Romans. An  objective is a plan or aim to achieve something.

زندگی مردم رم - رومی ها، این کار را ممنوع کرده است. هدف، برنامه یا هدفی برای دستیابی به چیزی است.

Other laws introduced in Rome, with the objective  of improving the city, include giving out severe  

سایر قوانینی که در رم با هدف بهبود شهر وضع شده اند، شامل اعطای

fines to people who drop litter and to those who  attach ‘love padlocks’ to historic monuments.

جریمه های شدید به افرادی است که زباله می ریزند و افرادی که «قفل عشق» را به بناهای تاریخی می چسبانند.

Well, I guess if it makes the city  a nicer place to visit for everyone,  

خوب، حدس می‌زنم اگر شهر را به مکانی زیباتر برای همه تبدیل کند،

then it’s a good idea. Well, let’s talk  about another historic old city – Bruges  

پس ایده خوبی است. خب، بیایید درباره یکی دیگر از شهرهای قدیمی و تاریخی - بروژ

in Belgium. The old and narrow streets  are often packed with sightseers – so  

در بلژیک صحبت کنیم. خیابان‌های قدیمی و باریک اغلب مملو از گردشگران هستند - بنابراین

restrictions have been introduced there.  Helen Coffey, deputy travel editor for the  

محدودیت‌هایی در آنجا وضع شده است. هلن کافی، معاون سردبیر سفر

Independent newspaper, also spoke to the You and  Yours programme, to explain what is going on…

روزنامه ایندیپندنت، همچنین با برنامه شما و شما صحبت کرد تا توضیح دهد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است…

Bruges was the latest city to say we're going  to introduce new regulations to crack down on  

بروژ آخرین شهری بود که گفت ما مقررات جدیدی را برای سرکوب

what they called the Disneyfication of their  city. A really key one is they're going to  

آن چیزی که آن‌ها نامیدند، معرفی خواهیم کرد. بی‌نظیری شهرشان. یکی از موارد بسیار کلیدی این است که آنها قصد دارند

cap the number of cruises that can dock, and  actually this a big one that lots of cities do.  

تعداد سفرهای دریایی را که می‌توانند پهلو بگیرند محدود کنند، و در واقع این یک سفر بزرگ است که بسیاری از شهرها انجام می‌دهند.

They basically don't like cruise visitors  because cruise visitors don't spend money.

آنها اساساً بازدیدکنندگان کشتی تفریحی را دوست ندارند، زیرا بازدیدکنندگان سفرهای دریایی پول خرج نمی کنند.

So Helen mentioned a crackdown – which like  clampdown – means taking action to restrict  

بنابراین هلن از سرکوب - که مانند سرکوب - به معنای انجام اقدام برای محدود کردن

or stop certain activities. And Bruges wants to  crack down on the Disneyfication of the city.

یا توقف فعالیت‌های خاص است، اشاره کرد. و بروژ می‌خواهد با «دیزنیفیکیشن» شهر سرکوب کند.

This term describes turning something into an  artificial, not real, commercial environment,  

این اصطلاح تبدیل چیزی به یک محیط تجاری مصنوعی، نه واقعی،

similar to a Walt Disney theme park. I’m not  sure it’s that similar yet, but one way to  

شبیه به پارک موضوعی والت دیزنی را توصیف می‌کند. هنوز مطمئن نیستم که آنقدر شبیه باشد، اما یکی از راه‌های

maintain the authentic feel of the city is  to cap the number of cruises that can dock.

حفظ حس اصیل شهر، محدود کردن تعداد سفرهای دریایی است که می‌توانند اسکله شوند.

Cap means restrict or limit. It’s felt  that visitors who come by cruise ship,  

کلاه به معنای محدود کردن یا محدود کردن است. احساس می‌شود بازدیدکنندگانی که با کشتی کروز می‌آیند،

don’t stay overnight and therefore  don’t bring much money into the city.  

یک شب نمی‌مانند و بنابراین پول زیادی به شهر نمی‌آورند.

The message from the city authorities  is ‘stay overnight or don’t come!’

پیام مقامات شهر این است که «یک شب بمان یا نیای!»

Well, one city that has people visiting for the  day or staying longer is the most visited city  

خوب، شهری که مردمی دارد که یک روز از آن بازدید می‌کنند یا بیشتر می‌مانند، پربازدیدترین

in the world – but where is that, Sam? Earlier I  asked you what the most visited city in 2018 was?  

شهر دنیاست - اما آن شهر کجاست، سام؟ قبلاً از شما پرسیدم پربازدیدترین شهر در سال 2018 کدام شهر بوده است؟

Was it… a) London 

آیا این… الف) لندن

b) New York, or c) Bangkok?

ب) نیویورک، یا ج) بانکوک؟

And I said London.

و من گفتم لندن.

That was in second place. The most visited  city last year was Bangkok, in Thailand.

که در رتبه دوم قرار داشت. پربازدیدترین شهر در سال گذشته بانکوک در تایلند بود.

OK, Rob. Well, maybe what I can get  right is a recap of today’s vocabulary.  

باشه راب خوب، شاید آنچه می‌توانم به درستی دریافت کنم ، خلاصه‌ای از واژگان امروزی باشد.

Starting with respect. If you respect  something you treat it with care.

با احترام شروع کنید. اگر به چیزی احترام می گذارید، با دقت با آن رفتار می کنید.

We also discussed clampdown, which  means officially trying to stop or  

ما همچنین درباره سرکوب بحث کردیم، که به معنای تلاش رسمی برای متوقف کردن یا

limit people doing something.  Crackdown is a similar phrase.

محدود کردن افراد در انجام کاری است. Crackdown یک عبارت مشابه است.

To misbehave is to do  something bad or inappropriate.  

بدرفتاری، انجام دادن کار بد یا نامناسب است.

And an objective is a plan  or aim to achieve something.

و هدف یک برنامه یا هدف برای دستیابی به چیزی است.

Our next word is Disneyfication - a term that  describes turning something into an artificial,  

کلمه بعدی ما Disneyfication است - اصطلاحی که تبدیل چیزی را به یک

not real, commercial environment,  similar to a Walt Disney theme park.

محیط تجاری مصنوعی،  نه واقعی، شبیه به پارک موضوعی والت دیزنی توصیف می‌کند.

And finally we had cap –  which means restrict or limit.

و در نهایت کلاه داشتیم - که به معنای محدود کردن یا محدود کردن است.

Well, we’ve had to cap this programme at 6  minutes – and we’re out of time. Goodbye!

خوب، ما مجبور شدیم این برنامه را در 6 دقیقه محدود کنیم - و زمان ما تمام شده است. خداحافظ!

Bye bye!

خداحافظ!