Brexit: Deal or no deal?: BBC News Review

Hello. Welcome to News Review from BBC Learning English.

سلام. به بررسی اخبار از BBC Learning English خوش آمدید.

I'm Tom. Joining me today is Catherine. Hi Catherine.

من تام هستم. امروز کاترین به من می‌پیوندد. سلام کاترین.

Hello Tom and hello everybody.

سلام تام و سلام به همه.

Today's story is all about the final stages of the Brexit talks, which are happening this week.

داستان امروز تماماً مربوط به مراحل پایانی مذاکرات برگزیت است که این هفته در حال انجام است.

Don't forget if you want to test yourself on the vocabulary that we study today,

فراموش نکنید اگر می‌خواهید خود را روی واژگانی که امروز مطالعه می‌کنیم آزمایش کنید،

you can go to www.bbclearningenglish.com for a quiz.

می‌توانید برای امتحان به www.bbclearningenglish.com بروید.

Now, let's hear more about this story from BBC Newsday:

اکنون، بیایید بیشتر درباره این داستان از BBC Newsday بشنویم:

So, the story today is all about talks between the European Union and the UK,

بنابراین، داستان امروز همه چیز درباره مذاکرات بین اتحادیه اروپا و بریتانیا است

which are happening right now. The two sides are attempting to agree a post-Brexit trade deal.

که در حال حاضر در حال انجام است. دو طرف در تلاش برای توافق تجاری پس از برگزیت هستند.

What they're looking at is ways to agree a future trading relationship between Europe and the UK.

چیزی که آنها به دنبال آن هستند، راه هایی برای توافق در مورد روابط تجاری آینده بین اروپا و بریتانیا است.

The talks now are being seen as the last opportunity to strike a deal.

گفت‌وگوها اکنون به عنوان آخرین فرصت برای دستیابی به توافق در نظر گرفته می‌شود.

And we've got three expressions and phrases that we can use to talk about this topic.

و ما سه عبارت و عبارت داریم که می‌توانیم برای صحبت درباره این موضوع از آنها استفاده کنیم.

What are they Catherine?

اونا چی هستن کاترین؟

They are: 'one last push', 'hang in the balance' and 'on a knife edge'.

آنها عبارتند از: «آخرین فشار»، «آویزان در ترازو» و «روی لبه چاقو».

'One last push', 'hang in the balance' and 'on a knife edge'.  

«آخرین فشار»، «آویزان در ترازو» و «روی لبه چاقو».

Catherine, let's have a look at your first headline, please.

کاترین، لطفاً به اولین تیتر شما نگاهی بیندازیم.

Absolutely. We're with BBC News, right here in the UK – the headline:

کاملا. ما با اخبار بی‌بی‌سی، در اینجا در بریتانیا هستیم – عنوان:

'One last push' – one final effort.

«آخرین فشار» – یک تلاش نهایی.

What can you tell us about this expression, Catherine?

کاترین، درباره این عبارت چه می‌توانید به ما بگویید؟

Yes. It's a three-word expression: 'one' – O-N-E – 'last' – L-A-S-T – and 'push' – P-U-S-H.

آره. این یک عبارت سه کلمه ای است: «یک» – O-N-E – «آخرین» – L-A-S-T – و «فشار» – P-U-S-H.

'One last push' is a final effort after a lot of work or effort to achieve something.

«آخرین فشار» تلاش نهایی پس از کار یا تلاش زیاد برای رسیدن به چیزی است.

So, it's that last bit of hard work you do to achieve a goal.

بنابراین، این آخرین تلاش سختی است که برای رسیدن به یک هدف انجام می دهید.

So, you said it's a fixed expression: can we have two last pushes or two final pushes?

بنابراین، شما گفتید که این یک عبارت ثابت است: آیا می‌توانیم دو فشار آخر یا دو فشار نهایی داشته باشیم؟

You can have 'one final push', but it's the idea of 'one'

می‌توانید «یک فشار نهایی» را داشته باشید، اما این ایده «یک» است،

so you can have 'one last push', you can have 'a last push',  

بنابراین می‌توانید «یک آخرین فشار»، «یک فشار آخر»،

'a final push', 'one final push' but you wouldn't have two, not normally.

«یک فشار نهایی»، «یک فشار نهایی» را داشته باشید، اما دو تا ندارم، به طور معمول نه.

Yeah. So, it's the last part of, we could say, a difficult process.

آره بنابراین، می‌توانیم بگوییم، این آخرین بخش از یک فرآیند دشوار است.

Absolutely.

So, 'push' normally we would use as a verb, but in this expression it's a noun, isn't it?

کاملا.

بنابراین، معمولاً «فعل» را به‌عنوان فعل استفاده می‌کنیم، اما در این عبارت یک اسم است، اینطور نیست؟

It is a noun, yes. It's a noun phrase: 'one last push' or 'one final push'.

این یک اسم است، بله. این یک عبارت اسمی است: «یک آخرین فشار» یا «یک فشار نهایی».

The verb we would use with it would usually be 'make': 'to make a last...'

فعل‌ای که با آن استفاده می‌کنیم معمولاً «ساختن» است: «آخرین فشار کردن...»

'to make one last push' or possibly 'to give one last push'.

«آخرین فشار کردن» یا «احتمالاً «آخرین فشار دادن» است.

You could say: 'to give it one last push', we might say...

می‌توانید بگویید: «برای یک فشار آخر»، می‌توانیم بگوییم...

To 'give it' – yeah. ...in sort of day-to-day conversation.

برای «دادن» - بله. ... در نوعی گفتگوی روزمره.

So, talking about day-to-day conversation, we've been talking about trade deals.

بنابراین، وقتی در مورد مکالمه روزمره صحبت می کنیم، درباره معاملات تجاری صحبت کرده ایم.

How can we use 'one last push', you know, in our normal spoken English?

می‌دانید، چگونه می‌توانیم در انگلیسی گفتاری عادی خود از «یک آخرین فشار» استفاده کنیم؟

Well, anything you've been working really hard to achieve:

خوب، هر چیزی که برای رسیدن به آن بسیار سخت تلاش کرده‌اید:

maybe you've been, you know, decorating a room and it's taken a lot of time

شاید شما، می‌دانید، یک اتاق را تزئین کرده‌اید و زمان زیادی صرف آن شده است

and you've just got a bit more to do – you're not looking forward to it,

و فقط کمی بیشتر برای انجام دادن دارید - منتظر نیستید به آن،

but you say, 'Come on! One last push and we'll get this finished.'

اما شما می گویید، "بیا! یک فشار آخر و ما این کار را به پایان خواهیم رساند.'

Yeah. We're all covered in paint and we're tired, but we'll just do this last day and we will...

آره همه ما پوشیده از رنگ شده‌ایم و خسته هستیم، اما همین روز آخر این کار را انجام می‌دهیم و...

...be finished, yeah. Get it done! Exactly that.

... تمام می‌کنیم، بله. انجامش بده! دقیقا همون.

My mum used to use this expression for me as well

when we were doing – when I was doing – revision as a child, yeah.

زمانی که ما در کودکی اصلاح می‌کردیم، مادرم از این عبارت برای من استفاده می‌کرد، بله.

So, I'd revise for my exams and the day before my exam

بنابراین، من برای امتحاناتم تجدید نظر می‌کردم و روز قبل از امتحان

I'd say, 'Oh... I just don't want to revise anymore,'

می‌گفتم، "اوه... من فقط نمی‌خواهم دیگر تجدیدنظر کنم"

and she'd say, 'Come on! Give it one last push and then you're done.'

و او می‌گفت: "بیا! آخرین فشار را به آن فشار دهید و سپس کارتان تمام شد.

Very supportive mum you've got, Tom.

مامان خیلی حامی که داری، تام.

She is. She's great.

او است. او عالی است.

OK – talking of revision and reviewing, let's look at what we've just studied with a slide:

خوب - در مورد بازبینی و بازبینی صحبت می‌کنیم، بیایید با یک اسلاید به آنچه اخیراً مطالعه کرده‌ایم نگاه کنیم: بسیار

OK. We've got another video looking at the word 'push', don't we?

خوب. ما یک ویدیوی دیگر داریم که به کلمه «فشار» می‌پردازد، اینطور نیست؟

We do. It's an episode of 6 Minute English:

ما انجام می دهیم. این یک قسمت از 6 دقیقه انگلیسی است:

it's an absolute cracker, so just click the link to watch the show.

این یک کرکر مطلق است، بنابراین برای تماشای نمایش فقط روی پیوند کلیک کنید.

You know what to do: click that link.

می دانید چه کاری باید انجام دهید: روی آن پیوند کلیک کنید.

Wonderful. OK. Catherine, can we have your next headline please?

فوق العاده است. خوب. کاترین، لطفاً می‌توانیم تیتر بعدی شما را داشته باشیم؟

Yes, we can. We are staying here in the UK, this time with The Guardian – the headline is:

بله ما میتوانیم. ما اینجا در بریتانیا می‌مانیم، این بار با گاردین – تیتر این است:

'Hang in the balance' – remain in an uncertain state.

«در تعادل باشید» – در وضعیت نامشخصی بمانید.

What can you tell us about this expression, Catherine?

کاترین، درباره این عبارت چه می‌توانید به ما بگویید؟

Well, it's a four-word expression this time. 'Hang': H-A-N-G.

خوب، این بار یک عبارت چهار کلمه ای است. "Hang": H-A-N-G.

Then the preposition 'in': I-N. 'The' – T-H-E. And finally 'balance': B-A-L-A-N-C-E.

سپس حرف اضافه 'in': I-N. «The» - T-H-E. و در نهایت 'تعادل': B-A-L-A-N-C-E.

'Hang in the balance'. Now, if something 'hangs in the balance'

"در تعادل نگه دارید". اکنون، اگر چیزی «در تعادل باشد» به

it means we don't know what the result will be:

این معنی است که ما نمی‌دانیم نتیجه چه خواهد بود

there is more than one possible result and we just don't know which one.

: بیش از یک نتیجه ممکن وجود دارد و ما فقط نمی‌دانیم کدام یک.

So, it describes a very precarious and uncertain situation.

بنابراین، وضعیت بسیار نامطمئن و نامطمئن را توصیف می کند.

What kind of situation would we use this with? Do we use it for sort of everyday situations?

با چه وضعیتی از این استفاده می کنیم؟ آیا ما از آن برای انواع موقعیت های روزمره استفاده می کنیم؟

Could I say I don't know whether I'm going to do my homework – it's 'hanging in the balance'?

آیا می‌توانم بگویم نمی‌دانم می‌خواهم تکالیفم را انجام دهم یا نه - این کار «در ترازو است»؟

Well, that's a bit... well, the thing is with 'hang in the balance' –

خب، این مقداری است... خوب، موضوع مربوط به «تعادل در تعادل» است

it's usually for quite serious and important situations:

– معمولاً برای موقعیت‌های کاملاً جدی و مهم است:

things where there's a lot of, kind of...

چیزهایی که در آن‌ها زیاد است، به نوعی...

there's a lot of – the consequences could be really serious.

بسیاری وجود دارد – عواقب آن ممکن است واقعا جدی باش

So, probably not your homework. It could be for your exam results:

بنابراین، احتمالاً تکالیف شما نیست. این می تواند برای نتایج امتحان شما باشد:

if you're really not sure whether you're going to get an A or a B,

اگر واقعاً مطمئن نیستید که آیا A یا B

you could say, 'Oh, it's hanging in the balance.'

می گیرید، می توانید بگویید: "اوه، این در تعادل است."

Maybe it's gone to a tribunal or a discussion, where you're waiting for news of what will happen.

شاید به یک دادگاه یا بحثی رفته باشد، جایی که منتظر اخباری از اتفاقی هستید.

So, serious situations. Often we use it when somebody's really, really ill:

بنابراین، شرایط جدی. اغلب وقتی کسی واقعاً مریض است از آن استفاده می‌کنیم:

we can say, 'Their life is hanging in the balance.'

می‌توانیم بگوییم «زندگی آنها در وضعیت معلق است».

We don't know if they're going to survive or not.

ما نمی دانیم که آیا آنها زنده می مانند یا نه.

Good. Now, you said, 'Life is hanging in the balance.'

خوب اکنون، شما گفتید، "زندگی در وضعیت معلق است."

Another common word we could use is 'survival'

کلمه رایج دیگری که می‌توانیم از آن استفاده کنیم «بقا» است،

because again that's a sort of really big important topic,

زیرا این یک موضوع واقعاً مهم است،

and you also used the present continuous, right? You said, 'It is hanging in the balance.'

و شما هم از حال استمراری استفاده کردید، درست است؟ شما گفتید، "در ترازو آویزان است."

Can you explain why you did this?

میشه توضیح بدی چرا اینکارو کردی؟

Well, yes. We often use this verb in the continuous form

خب بله. ما اغلب از این فعل به شکل پیوسته استفاده می‌کنیم،

because it's talking about something that's happening now.

زیرا درباره چیزی صحبت می‌کند که اکنون در حال وقوع است.

The process is taking place right now; we don't know what the outcome will be,

این روند در حال حاضر در حال انجام است. ما نمی دانیم که نتیجه چه خواهد بود،

but the drama is unfolding right now.

اما درام در حال حاضر در حال رخ دادن است.

So, whereas the headline uses present simple: 'hangs in the balance' –

بنابراین، در حالی که تیتر از حال ساده استفاده می‌کند: «هنگ در تعادل» –

that's what headlines do: they like present... they like present simple.

تیترها این کار را انجام می‌دهند: آن‌ها حاضرند را دوست دارند... حال ساده را دوست دارند.

But in everyday English you talk about things 'hanging in the balance'.

اما در زبان انگلیسی روزمره درباره چیزهایی صحبت می‌کنید که «در تعادل هستند».

The action's happening now; the result is unknown.

عمل در حال انجام است. نتیجه ناشناخته است

That was an excellent summary, Catherine.

خلاصه عالی بود کاترین.

I don't have anything else to add. Well done. Let's go to our slide:

چیز دیگری برای اضافه کردن ندارم آفرین. بیایید به اسلاید خود برویم:

OK. We've been talking about Brexit. We have a lot of videos on Brexit, don't we?

خوب. ما در مورد برگزیت صحبت کرده ایم. ما ویدیوهای زیادی درباره برگزیت داریم، اینطور نیست؟

We do, yes. These negotiations started three years ago

ما انجام می دهیم، بله. این مذاکرات سه سال پیش آغاز شد

and we've got a nice throwback video: take you back to the start of Brexit.

و ما یک ویدیوی بازگشتی خوب داریم: شما را به آغاز برگزیت برگردانیم.

Just click the link to find out where it all started.

فقط روی پیوند کلیک کنید تا بدانید همه چیز از کجا شروع شد.

You go all the way back to 2017.

شما تمام راه را به سال 2017 برمی دارید

Great. OK – so Catherine, can we have a look at your next headline please?

. عالی است. خوب - پس کاترین، می‌توانیم نگاهی به تیتر بعدی شما داشته باشیم؟

Yes, we're finishing here in the UK with the Financial Times – the headline:

بله، ما اینجا در بریتانیا با فایننشال تایمز - با عنوان:

'On a knife edge' – in a difficult situation with two different results possible.

«روی لبه چاقو» - در یک موقعیت دشوار با دو نتیجه متفاوت به پایان می‌رسانیم.

Can you tell us some more please, Catherine?

لطفاً کاترین، بیشتر به ما بگویید؟

Yes. We've got four words in this expression, starting with 'on' – O-N.

آره. ما چهار کلمه در این عبارت داریم که با «on» شروع می‌شود - O-N.

Second word: 'a' – the letter 'A'. Third word: 'knife' – K-N-I-F-E. And finally 'edge' – E-D-G-E.

کلمه دوم: "الف" - حرف "الف". کلمه سوم: «چاقو» – K-N-I-F-E. و در نهایت "لبه" - E-D-G-E.

'On a knife edge'. Now Tom, you know what 'knives' are.

"روی لبه چاقو". حالا تام، می‌دانی «چاقو» چیست.

They're not to be played with. Yeah, they're serious... they are serious instruments.

قرار نیست باهاشون بازی بشه بله، آنها جدی هستند... آنها ابزار جدی هستند.

Especially the edge of a knife, isn't it?

مخصوصا لبه چاقو، اینطور نیست؟

Yeah. So, I guess this is... I suppose we just talked about 'hanging in the balance',

آره بنابراین، حدس می‌زنم این است... فکر می‌کنم ما فقط درباره «آویز کردن در تعادل» صحبت کردیم

which describes uncertainty, and now 'on a knife edge' also describes uncertainty,

که عدم قطعیت را توصیف می‌کند، و اکنون «روی لبه چاقو» نیز عدم قطعیت را توصیف می‌کند،

but what's the... what's the difference?

اما چه چیزی... تفاوت چیست؟

Well, nobody wants to be 'on a knife edge';  

خوب، هیچ کس نمی خواهد "در لبه چاقو" باشد.

a knife edge is very sharp, very dangerous and very fine.

لبه چاقو بسیار تیز، بسیار خطرناک و بسیار ظریف است.

So, if something is 'on a knife edge', it's really, kind of, precarious

بنابراین، اگر چیزی «در لبه چاقو» باشد، واقعاً

and a dangerous situation. Again, we don't know the result

وضعیتی خطرناک و خطرناک است. باز هم، ما نتیجه را نمی دانیم،

but this is talking about a really fine difference between possible outcomes,

اما این در مورد یک تفاوت بسیار خوب بین نتایج احتمالی صحبت می کند،

and it also describes the seriousness of the situation.

و همچنین جدی بودن وضعیت را توصیف می کند.

Very, very dramatic, but we don't know what's going to happen.

بسیار، بسیار دراماتیک، اما نمی‌دانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد.

Yeah. So, it's a prepositional phrase and it's sort of, you know...

آره بنابراین، این یک عبارت اضافه است و به نوعی است، می‌دانید...

As you said, it uses 'knives' and 'knife edges' and stuff:

همانطور که گفتید، از «چاقو» و «لبه‌های چاقو» و چیزهای دیگر استفاده می‌کند:

it's quite dramatic, isn't it, to sort of show the seriousness of the situation?

این کاملاً نمایشی است، نه، برای نشان دادن جدیت وضعیت؟

Yes, absolutely. And again, if you think about your homework example,

بله کاملا. و دوباره، اگر به مثال تکلیف خود فکر می‌کنید،

you couldn't say, 'My homework is on a knife edge.'

نمی‌توانید بگویید، «تکلیف من روی لبه چاقو است».

It's... we're talking about really big, serious situations here.

این... ما در اینجا درباره موقعیت‌های واقعاً بزرگ و جدی صحبت می‌کنیم.

So, do you know where I heard this one quite recently actually?

بنابراین، آیا می‌دانید من واقعاً اخیراً این یکی را از کجا شنیدم؟

When I was watching the presidential elections in the US,

وقتی انتخابات ریاست‌جمهوری در ایالات متحده را تماشا می‌کردم،

they said that the vote in Georgia was 'on a knife edge':

آنها گفتند که رأی‌گیری در گرجستان «بر لبه چاقو» بود:

there was a very, very small number of votes that made a difference

تعداد بسیار بسیار کمی از آرا وجود داشت که تفاوت ایجاد کرد

and they couldn't predict who was going to be the victor in Georgia...

و آنها نمی‌توانستند پیش‌بینی کنند که چه کسی می‌رود. در گرجستان پیروز باشید...

Yes, yes. ...could have gone either way.

بله، بله. ... می توانست به هر طرف برود.

Yes. No, very good example and it's a very very serious situation, very very close result.

آره. نه، مثال بسیار خوبی است و این یک وضعیت بسیار جدی است، نتیجه بسیار نزدیک است.

Finally, it was decided but it was such a small margin:

در نهایت، تصمیم گرفته شد، اما حاشیه بسیار کمی بود:

it's a very good example of something being 'on a knife edge'.

این یک مثال بسیار خوب از چیزی است که «روی لبه چاقو» است.

Great. OK – thank you Catherine. Let's go to our slide:

عالی. باشه - ممنون کاترین. بیایید به اسلاید خود برویم:

Catherine, can you recap today's vocabulary please?

کاترین، لطفاً می‌توانید واژگان امروز را خلاصه کنید؟

Of course. We had 'one last push', which means one final effort.

البته. ما «آخرین فشار» را داشتیم که به معنای تلاش نهایی است.

Then we looked at 'hang in the balance', which means remain in an uncertain state.

سپس به «حوصله در تعادل» نگاه کردیم که به معنای ماندن در وضعیت نامشخص است.

And finally: 'on a knife edge' – in a difficult situation with two different results possible.

و در نهایت: «روی لبه چاقو» - در یک موقعیت دشوار با دو نتیجه متفاوت ممکن.

Don't forget you can test yourself on all of today's vocabulary

فراموش نکنید که می‌توانید در وب‌سایت ما bbclearningenglish.com خود را بر روی همه واژگان امروزی آزمایش کنید

on our website bbclearningenglish.com and of course we are all over social media as well.

و البته ما در سراسر رسانه‌های اجتماعی نیز حضور داریم.

That's it from us. Thanks for being with us on News Review and see you next time. Goodbye.

این از ماست. از اینکه در News Review همراه ما بودید و دفعه بعد شما را می بینیم. خداحافظ.

Bye!

خدا حافظ!