Djokovic hits line judge with ball: BBC News Review

Hello and welcome to News Review from BBC Learning English.

سلام و خوش آمدید به بررسی اخبار از BBC Learning English.

I'm Neil. Joining me is Catherine. Hello Catherine.

من نیل هستم. کاترین به من می پیوندد. سلام کاترین.

Hello Neil. Hello everybody. Yes, a sports story today and tennis player

سلام نیل. سلام به همه. بله، امروز یک داستان ورزشی و تنیسور

Novak Djokovic has been disqualified from the US Open.

نواک جوکوویچ از مسابقات آزاد آمریکا محروم شد.

And don't forget, you've got to test yourself on the vocabulary from this

و فراموش نکنید، شما باید خود را بر روی واژگان این

News Review. Go to our website at bbclearningenglish.com to find it.

مرور اخبار آزمایش کنید. برای یافتن آن به وب سایت ما در bbclearningenglish.com بروید.

Right. Let's hear more about that story about Novak Djokovic

درست. بیایید در مورد آن داستان در مورد نواک جوکوویچ

from this BBC Sports report:

از این گزارش ورزشی BBC بشنویم:

Yes. World tennis number one, Novak Djokovic,

بله. نواک جوکوویچ شماره یک تنیس جهان

is out of the US Open. He hit a ball in anger; it hit a line judge in

از مسابقات آزاد آمریکا کنار رفت. او با عصبانیت به توپ ضربه زد. به گردن داور خط

the neck. She's not seriously injured but he's been

خورد. او آسیب جدی ندیده است، اما از او

asked to leave the US Open tournament.

خواسته شده تا مسابقات اوپن آمریکا را ترک کند.

OK. It's the story everyone's talking about. What vocabulary

خوب. این داستانی است که همه درباره آن صحبت می کنند. چه واژگانی

have you picked out?

را انتخاب کرده اید؟

Yes, we have: 'kicked out', 'blown his or her or their chances' and 'fuel'.

بله، ما این موارد را داریم: "اخراج"، "شانس او ​​یا آنها را از بین برده" و "سوخت".

'Kicked out', 'blown his/her/their chances' and 'fuel'.

"اخراج شد"، "شانس های خود را از دست داد" و "سوخت".

OK. Let's have a look at your first headline.

خوب. بیایید نگاهی به عنوان اول شما بیندازیم.

And we're starting in Russia – the

و ما در روسیه شروع می کنیم -

publication Russia Today says:

نشریه Russia Today می گوید:

'Kicked out' – forced to leave.

"اخراج شد" - مجبور به ترک.

Yes, so we have two words here.

بله، بنابراین ما در اینجا دو کلمه داریم.

The first word: 'kicked' – K-I-C-K-E-D – and the second word 'out' – O-U-T.

کلمه اول: "لگد" - K-I-C-K-E-D - و کلمه دوم "out" - O-U-T.

'Kicked out.'

'بیرون انداخته شده.'

Now, I know what 'kick' means, Catherine.

حالا، من می دانم "لگد" یعنی چه، کاترین.

Yes? It means to hit something

آره؟ این به این معنی است که

pretty hard with your foot so... That's right.

با پای خود به چیزی بسیار محکم ضربه بزنید تا ... درست است.

Are we saying here that Novak Djokovic was 'kicked' so hard

آیا در اینجا می گوییم که نواک جوکوویچ آنقدر "لگد" شد که

he flew out of the US Open?

او از اوپن آمریکا خارج شد؟

Like a footballer? Like a giant football.

مثل یک فوتبالیست؟ مثل یک فوتبال غول پیکر.

Err... no. Clearly we're not saying that. But the idea

اشتباه... نه واضح است که ما این را نمی گوییم. اما ایده

of being forcibly – forcibly having to leave or move

اجباری بودن – به زور مجبور به ترک یا

is the idea of 'kick'. If you kick a football it moves, whether it wants to or

حرکت کردن، ایده «لگد زدن» است. اگر به فوتبالی لگد بزنید، چه بخواهید چه نخواهید، حرکت می کند،

not, because you've used some force, and that's the idea here:

زیرا مقداری زور استفاده کرده اید، و ایده اینجاست:

Novak Djokovic has been required to leave

نواک جوکوویچ مجبور شده است به زور آن را ترک کند

forcefully – not with actual physical force

- نه با نیروی فیزیکی واقعی،

but he's got to go and he may – whether he wants to or not, he's going.

اما او باید برود و او ممکن است - چه بخواهد چه نخواهد، او می رود.

Now the idea of 'kicked out' also means that you have to leave

در حال حاضر ایده "لگد کردن" همچنین به این معنی است که شما باید

an organisation, an event, or some other kind of activity because

یک سازمان، یک رویداد یا نوع دیگری از فعالیت را ترک کنید زیرا

you've broken the rules. Now, here the rule – clearly there's a rule against

قوانین را زیر پا گذاشته اید. در حال حاضر، در اینجا قانون - به وضوح یک قانون در برابر

hitting umpires with balls and hitting balls in anger.

ضربه زدن به داوران با توپ و ضربه زدن به توپ در هنگام عصبانیت وجود دارد.

He broke that rule so he's required to leave. So, if you break a rule somewhere

او این قانون را زیر پا گذاشت، بنابراین باید ترک کند. بنابراین، اگر قانونی را در جایی زیر پا

Neil, you may be or you may get kicked out.

بگذارید، نیل، ممکن است شما را ترک کنند یا اخراج شوید.

OK. Now, we've heard another word with a similar meaning: 'disqualify'.

خوب. اکنون، کلمه دیگری با معنای مشابه شنیده ایم: «رد صلاحیت».

So, why can't I just say 'disqualify'? What's different about 'kicked out'?

بنابراین، چرا من نمی توانم فقط بگویم "رد صلاحیت"؟ چه تفاوتی در مورد "لگد کردن" وجود دارد؟

Well, 'disqualified' is more formal. It's a bit longer.

خوب، "رد صلاحیت" رسمی تر است. کمی طولانی تر است.

It's less dramatic than the idea of 'kick',

این کمتر از ایده "لگد" دراماتیک

isn't it? So, newspapers like this because of the drama and because it's

است، اینطور نیست؟ بنابراین، روزنامه‌ها به دلیل درام و به دلیل

more colloquial and because it's slightly shorter.

محاوره‌ای بیشتر و به دلیل کوتاه‌تر بودن اینگونه هستند.

Meaning-wise, they're very similar but I would say that 'kick out',

از نظر معنایی، آنها بسیار شبیه به هم هستند، اما من می گویم که "لگد کردن"

as well as being informal, has a broader meaning.

، علاوه بر غیر رسمی بودن، معنای گسترده تری دارد.

So, if you get 'kicked out' of a meeting, you haven't been

بنابراین، اگر از یک جلسه

disqualified because you haven't broken a set of

اخراج شدید، به این دلیل که مجموعه‌ای از

official rules and a meeting isn't a competition – because 'disqualify' is for

قوانین رسمی را زیر پا نگذاشته‌اید، رد صلاحیت نشده‌اید و یک جلسه رقابت نیست – زیرا «رد صلاحیت» برای

things like competitions – but 'kicks' or 'kicks out' has a wider range

مواردی مانند مسابقات است – اما "لگد" یا "لگد کردن" طیف وسیع تری

of uses for a wider range of situations. But it still means you've

از کاربردها برای طیف وسیع تری از موقعیت ها دارد. اما هنوز به این معنی است که شما

done something wrong; you're going.

کار اشتباهی انجام داده اید. شما در حال رفتن هستید.

Right, I was in a bar

درست است، من

for the first time in months, recently. Nice!

اخیراً برای اولین بار در یک بار بودم. خوب!

Yeah. Having a nice quiet

آره خوردن یک نوشیدنی آرام خوب

drink, but somebody had got a little bit too excited perhaps:

، اما شاید یک نفر کمی بیش از حد هیجان زده شده بود:

they had a bit too much to drink, they're making lots of noise,

آنها مقداری نوشیدنی زیاد داشتند، سر و صدای زیادی به راه

upsetting people, and the barman kicked him out. He got kicked out.

می‌اندازند، مردم را ناراحت می‌کنند، و بارمن او را بیرون کرد. او را بیرون کردند.

Yeah. If you 'kick somebody out'

آره اگر «کسی را بیرون کنید»

or you can 'be kicked out' – often used in the passive – and it's not just

یا می‌توانید «اخراج شوید» - اغلب در حالت غیرفعال استفاده می‌شود - و این فقط

for physical places as well; you can get kicked out of a

برای مکان‌های فیزیکی نیز نیست.

Facebook group if you break the rules or if you upset

اگر قوانین را زیر پا بگذارید یا مردم را ناراحت کنید، می توانید از گروه فیس بوک اخراج شوید

people. So, you can get kicked out of virtual

. بنابراین، شما می توانید از

organisations and groups as well as real ones.

سازمان ها و گروه های مجازی و همچنین سازمان های واقعی اخراج شوید.

OK. Let's have a summary of that:

خوب. بیایید خلاصه‌ای از آن را داشته باشیم:

If you would like to learn more about phrasal verbs like

اگر می‌خواهید درباره افعال عبارتی مانند

'kicked out', we have the perfect programme for you,

«لگد کردن» بیشتر بدانید، ما برنامه‌ای عالی برای شما داریم،

don't we Catherine?

اینطور نیست کاترین؟

We do: The Grammar Game Show!

ما انجام می دهیم: نمایش بازی گرامر!

Don't miss it – it's a lot of fun. Click the link.

آن را از دست ندهید - بسیار سرگرم کننده است. روی لینک کلیک کنید.

OK. Let's see your second headline.

خوب. بیایید تیتر دوم شما را ببینیم.

Yes and we're in the UK

بله، و ما اکنون در بریتانیا هستیم

now, with the Express – the headline:

، با اکسپرس - تیتر:

'Blown his, her or their chances' – missed an opportunity.

"شانس های او، او یا آنها منفجر شد" - یک فرصت را از دست داد.

Yes. Two words: B-L-O-W-N – 'blown' – that's the past participle

آره. دو کلمه: B-L-O-W-N – 'blown' -

of the verb 'to blow'.

این فعل ماضی فعل 'دمیدن' است.

The second word: C-H-A-N-C-E-S – that's chances,

کلمه دوم: C-H-A-N-C-E-S - این شانس است،

or as people like you pronounce it, Neil?

یا همانطور که افرادی مانند شما آن را تلفظ می کنند، نیل؟

'Chances'.

"شانس".

Yes, the North-South divide in the UK

بله، شکاف شمال و جنوب در بریتانیا

and elsewhere. You will hear two pronunciations of this word:

و جاهای دیگر. دو تلفظ این کلمه را خواهید شنید

'chances' or 'chances'. You choose the one you like; they're both

: شانس یا شانس. شما یکی را که دوست دارید انتخاب می کنید. هر دو

easily understood.

به راحتی قابل درک هستند

I think it's probably most useful to think of the word

من فکر می‌کنم شاید مفیدتر باشد که کلمه

'blow' here as an explosion.

"ضربه" را در اینجا به عنوان یک انفجار در نظر بگیریم.

Yes, it is. So, 'blow' is when you push

بله همینطور است. بنابراین، "دمیدن" زمانی است که شما

mouth out of your – sorry – air out of your mouth, like...

دهان را از دهان خود بیرون می دهید - متأسفم - هوا را از دهان خود خارج می کنید

if you're blowing on hot soup, for example. But we also talk about things

، مثلاً اگر سوپ داغ می دمید. اما

'blowing up' if there's an explosion:

در صورت وقوع انفجار درباره چیزهایی که «منفجر می‌شوند» هم صحبت می‌کنیم:

something, another word to describe... a synonym for explode is blow up

چیزی، کلمه دیگری برای توصیف... مترادف انفجار، انفجار است

and this is right. This is the better way to think of it.

و این درست است. این بهترین راه برای فکر کردن به آن است.

He had an opportunity. The opportunity is gone

او فرصت داشت. فرصت از بین رفت

and it didn't just fade away: it went

و نه تنها محو شد، بلکه فوراً گذشت

instantly. It went spectacularly: it was dramatic, it was exciting, it was

. به طرز تماشایی پیش رفت: دراماتیک بود، هیجان انگیز بود

big, it was shocking and that's the idea. If you blow your chances,

، بزرگ بود، تکان دهنده بود و این ایده است. اگر شانس خود را به باد دهید

you really really do something that just makes

، واقعاً کاری را انجام می دهید که

the chance – the opportunity – gone, gone, gone.

فقط شانس - فرصت را - از بین می برد، رفته، از بین می رود.

Yeah. Normally of course, there would... Have you ever blown your...?

آره به طور معمول، البته، وجود دارد... آیا تا به حال ... خود را منفجر کرده اید؟

...be a pronoun in there: we would say 'blown his chances',

... در آنجا یک ضمیر باشید: ما می گوییم «شانس هایش دمیده شده»،

but because it's a headline, as we know,

اما چون عنوان یک عنوان است، همانطور که می دانیم،

words go missing, don't they?

کلمات گم می شوند، اینطور نیست؟

Yes, that's right. Yes, the headline has

بله درست است. بله،

taken out the pronoun 'his' but generally you blow 'your' chances,

تیتر ضمیر "his" را حذف کرده است، اما به طور کلی شما شانس های "شما" را به باد می دهید

or he blows 'his' chances, or she has blown 'her' chances and Neil, I expect

، یا او شانس های "خود" را به باد می دهد، یا او شانس های "او" را کاهش می دهد و نیل، من انتظار دارم که

you have blown your chances of doing something once or twice in your life,

شما شانس خود را برای انجام کاری کاهش داده باشید. یک یا دو بار در زندگی

have you?

شما، آیا شما؟

Well, a long time ago when I was in a

خوب، خیلی وقت پیش که در یک

different job, I had the opportunity for a promotion.

کار متفاوت بودم، فرصت ارتقاء پیدا کردم.

However, for some strange reason I was quite argumentative in a

با این حال، به دلایل عجیبی در یک جلسه یک بار بحث و جدل کردم

meeting once... critical, No??

... انتقادی، نه؟؟

very critical of my boss in a very...

خیلی از رئیسم انتقاد می‌کنم

I find that very hard to believe – you

criticising people in meetings, Neil...!

، نیل...

Very, very publicly. And my boss didn't really like this.

خیلی خیلی علنی و رئیس من واقعاً این را دوست نداشت.

Funnily enough, I didn't get that promotion.

به اندازه کافی خنده دار، من آن ترفیع را نگرفتم.

No...! I blew my chance.

نه...! شانسم را به باد دادم

With your poor behaviour in meetings, you

با رفتار بد خود در جلسات،

blew your chances of a promotion.

شانس ترفیع خود را به باد دادید.

I blew it.

گند زدم.

You blew it.

گند زدی.

Yeah, that's a shortened... And that's another way...

بله، این یک کوتاه شده است... و این یک راه دیگر است...

That's a shortened version, isn't it, of 'to blow your chances' –

این یک نسخه کوتاه شده است، اینطور نیست، از "به شانس خود

just 'to blow it'. Exactly, yes.

ضربه بزنید" - فقط "به آن ضربه بزنید". دقیقا، بله.

We often say, 'Don't blow it!' as a warning to people

ما اغلب می گوییم، "آن را منفجر نکن!" به عنوان هشداری برای مردم

when they're doing really well at

وقتی که در کاری واقعاً خوب عمل می

something and we know – we're trying to say:

کنند و ما می دانیم - ما سعی می کنیم بگوییم:

don't get over excited, don't get overconfident, don't do

هیجان زده نشوید، بیش از حد اعتماد به نفس نداشته

anything stupid, don't blow it. It means don't spoil

باشید، کار احمقانه انجام ندهید، آن را منفجر نکنید. . یعنی

this opportunity.

این فرصت را از دست ندهید.

You've got a penalty in the last minute of the World Cup final...

تو در آخرین دقیقه فینال جام جهانی یک پنالتی گرفتی...

...don't blow it. Don't blow it!

...آن را نزن. منفجرش نکن!

Very easy to blow it in that situation.

منفجر کردن آن در آن شرایط بسیار آسان است.

OK. Let's have a summary:

خوب. بیایید یک خلاصه داشته باشیم:

If you like stories about sport and exercise and keeping fit, we have a great

اگر داستان هایی در مورد ورزش و ورزش و حفظ تناسب اندام دوست دارید، ما یک داستان

one for you.

عالی برای شما داریم.

We do. And you can find that story by

ما انجام می دهیم. و شما می توانید آن داستان را

just clicking the link.

فقط با کلیک کردن روی پیوند پیدا کنید.

It's about running marathons and how they can add years to your life.

این در مورد دویدن ماراتن است و اینکه چگونه می توانند سال ها به زندگی شما اضافه کنند.

OK. Your next headline, please.

خوب. تیتر بعدی شما لطفا

And we're in Australia now – the Sydney Morning Herald.

و ما اکنون در استرالیا هستیم - Sydney Morning Herald.

It's an opinion piece. It reads like this:

این یک نظر است. اینگونه خوانده می شود:

'Fuel' – make more intense.

"سوخت" - شدیدتر کنید.

Yes. F-U-E-L – 'fuel'. Now, you know what fuel is, don't you Neil?

آره. F-U-E-L - "سوخت". حالا میدونی سوخت چیه، مگه نیل؟

So, I'm a little bit confused here,

بنابراین، من در اینجا کمی گیج هستم،

Catherine; I thought fuel was something you put in your car

کاترین. فکر می‌کردم سوخت چیزی است که برای حرکت در

to make it go, like petrol or diesel, or wood or coal

ماشینتان می‌گذارید، مانند بنزین یا گازوئیل، یا چوب یا زغال سنگ

that you would put on a fire, but here this is a verb. So, what's happening?

که روی آتش می‌گذارید، اما اینجا این یک فعل است. خب، چه اتفاقی می افتد؟

What's happening?? Yes, so you're right:

چه خبره؟؟ بله، پس حق با شماست:

'fuel' is something that provides energy or power.

«سوخت» چیزی است که انرژی یا نیرو را تأمین می کند.

That's the key to this. Now, if we make it a... a verb form:

این کلید این است. حال، اگر آن را به صورت فعل در آوریم:

if you fuel something, you provide

اگر به چیزی سوخت دهید،

energy or power. Now, we're not talking about

انرژی یا نیرو می دهید. اکنون، ما در اینجا در مورد

coal or electricity here, but we are talking about

زغال سنگ یا برق صحبت نمی کنیم، بلکه در مورد

sort of mental energy in the form of motivation.

نوعی انرژی ذهنی به شکل انگیزه صحبت می کنیم.

So, where petrol makes a car move forward – what this commentator is

بنابراین، جایی که بنزین باعث می‌شود یک خودرو به جلو حرکت کند - آنچه این مفسر

saying is that criticism will provide energy

می‌گوید این است که انتقاد

for Novak Djokovic to perform even better. And some of us are like this,

انرژی نواک جوکوویچ را برای عملکرد بهتر فراهم می‌کند. و برخی از ما

aren't we Neil? If I say to you: 'You can't make that programme any better!'

اینگونه هستیم، نیل نیستیم؟ اگر به شما بگویم: "شما نمی توانید آن برنامه را بهتر کنید!"

you will go away and you'll probably make it better, because

شما دور خواهید شد و احتمالاً آن را بهتر خواهید کرد، زیرا

you thrive on people saying you can't do something.

از افرادی که می گویند نمی توانید کاری را انجام دهید، پیشرفت می کنید.

Am I right?

درست میگم؟

You're probably right, yes. So, it's probably useful to think of

احتمالا حق با شماست، بله. بنابراین، احتمالاً مفید است که

Novak Djokovic here as a fire and the criticism

نواک جوکوویچ را در اینجا به عنوان یک آتش و انتقاد را

as a log, a piece of wood that you throw onto the fire.

به عنوان یک کنده، تکه چوبی که روی آتش می اندازید، در نظر بگیرید.

The fire becomes more intense.

آتش شدیدتر می شود.

Exactly that, yeah. Good explanation.

دقیقا همینه، آره توضیح خوبیه

Yeah. Often we see this word used as a

آره اغلب ما می بینیم که این کلمه به عنوان یک

verb with the word 'speculation'.

فعل با کلمه " گمانه زنی " استفاده می شود.

Yes. Now, that's a slightly different way of using it but it's the same idea.

آره. اکنون، این یک روش استفاده از آن کمی متفاوت است، اما همان ایده است.

If you 'fuel speculation' – speculation is... means rumours

اگر شما "سود به حدس و گمان" می دهید - حدس و گمان ... به معنای شایعات

or ideas about something that's going to happen.

یا ایده هایی در مورد چیزی است که قرار است اتفاق بیفتد.

If you 'fuel speculation', you add to those stories. You

اگر به حدس و گمان دامن بزنید، به آن داستان ها اضافه می کنید. شما

contribute to the rumours. So, if I see a colleague

به شایعات کمک می کنید. بنابراین، اگر ببینم

looking in the window of a jewellery shop, and I come

همکار به ویترین یک جواهرفروشی نگاه می کند، و من

back and tell you, that will probably

برمی گردم و به شما می گویم، احتمالاً به

fuel speculation that that colleague is going to propose

این گمانه زنی دامن می زند که آن همکار قرار است

marriage to his girlfriend, because he's looking at rings.

به دوست دخترش پیشنهاد ازدواج بدهد، زیرا او به حلقه ها نگاه می کند.

Yes, absolutely. Yeah. And I've got a nice little

بله کاملا. آره و من یک

extra headline that I read about this morning: apparently

تیتر زیبای اضافی دارم که امروز صبح درباره آن خواندم: ظاهراً

demand for teeth whitening has been fuelled during lockdown because people

تقاضا برای سفید کردن دندان در طول قرنطینه افزایش یافته است زیرا مردم

have spent lots of time looking at themselves in the mirror.

زمان زیادی را صرف نگاه کردن به خود در آینه کرده‌اند.

Oh no! Neil, you're gonna start a teeth whitening crisis.

وای نه! نیل، تو یک بحران سفید کردن دندان را شروع می کنی.

The whole world will be buying up teeth

تمام دنیا

whitening kits, because you said that.

کیت های سفید کننده دندان می خرند، زیرا شما این را گفتید.

Are you saying I'm gonna fuel that demand?

آیا می گویید من این تقاضا را افزایش خواهم داد؟

You're fuelling it right now.

تو همین الان بهش سوخت میدی

I'm gonna – after this programme, I'm gonna

من می خواهم - بعد از این برنامه،

google teeth whitening... again.

دوباره سفید کردن دندان ها را در گوگل جستجو می کنم.

OK. Let's have a summary:

خوب. بیایید یک خلاصه داشته باشیم:

Time now for a recap of our vocabulary please, Catherine.

اکنون وقت آن است که واژگان خود را خلاصه کنیم، کاترین.

Yes. We had 'kicked out' – forced to leave.

آره. ما را "اخراج" کرده بودیم - مجبور به ترک.

We had 'blown his, her or their chances' – missed an opportunity.

ما "شانس های او، او یا آنها" را از دست داده بودیم - یک فرصت را از دست دادیم.

And 'fuel' – make more intense.

و "سوخت" - شدیدتر کنید.

If you want to keep improving your English, check out our website

اگر می خواهید به بهبود زبان انگلیسی خود ادامه دهید، به وب سایت ما bbclearningenglish.com مراجعه کنید

bbclearningenglish.com and we are all over social media.

و ما در سراسر رسانه های اجتماعی هستیم.

Take care. Stay safe. See you next time.

مراقب باش. ایمن بمان. بعدا می بینمت.

Bye! Bye.

خدا حافظ! خدا حافظ.