BOX SET: 6 Minute English - 'Human Emotions 3' English mega-class! Thirty minutes of new vocabulary!

Hello, and welcome to 6 Minute

سلام، و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید

English, I'm Neil. This is

، من نیل هستم. این

the programme where in

برنامه ای است که در آن

just six minutes we discuss

تنها در شش دقیقه درباره

an interesting topic and

یک موضوع جالب بحث می کنیم و

teach some related English

برخی از واژگان مرتبط انگلیسی را آموزش می دهیم

vocabulary. And joining me

. و راب به من می پیوندد

to do this is Rob. In this programme, we're

تا این کار را انجام دهم. در این برنامه، ما در مورد

discussing schadenfreude.

schadenfreude بحث می کنیم.

Hold on, Neil! 'Schadenfreude'...

صبر کن نیل! "Schadenfreude"...

that's a German word.

این یک کلمه آلمانی است.

Schadenfreude is what we can

Schadenfreude چیزی است که می‌توانیم آن را

call a loanword - a word

وام‌واژه بنامیم - کلمه‌ای

from one language that is

از یک زبان که

used in another language

در زبان دیگری

without being changed.

بدون تغییر استفاده می‌شود.

So, you're right - schadenfreude

بنابراین، حق با شماست - schadenfreude

is used in English and, am I

در انگلیسی استفاده می‌شود و آیا من

right in thinking it

درست فکر می‌کنم که

describes the satisfying

feeling you get when something

احساس رضایت‌بخشی را که وقتی اتفاقی

and happens to someone else?

برای شخص دیگری می‌افتد را توصیف می‌کند؟

You're right, Rob. Imagine

حق با توست، راب. تصور کنید

you're in a queue at the

در یک صف در

supermarket and someone

سوپرمارکت هستید و شخصی به

pushes in, but when they got

داخل می‌رود، اما وقتی

to pay, their credit card

پرداخت می‌کند، کارت اعتباری‌اش

doesn't work! Think of the

کار نمی‌کند! به احساسی فکر کنید که

feeling you might get

ممکن است با

just seeing their misfortune -

دیدن بدشانسی آنها به دست آورید -

another word for bad luck.

کلمه دیگری برای بدشانسی.

Yes, that is a very

بله، این

satisfying feeling, but it's

احساس بسیار رضایت‌بخشی است، اما

quite a mean feeling too.

احساس بسیار بدی نیز دارد.

It is but we'll be

این است اما ما در مورد اینکه

discussing why that

چرا این

feeling could actually be

احساس واقعاً

good for us. But first,

برای ما خوب است بحث خواهیم کرد. اما ابتدا،

let's set a question for

اجازه دهید برای

you Rob, and our

شما، راب، و

listeners at home, to

شنوندگان ما در خانه، سؤالی را مطرح کنیم تا

answer. This is about false

پاسخ دهید. این در مورد

cognates - also called false

همزادهای کاذب است - که به آنها دوستان دروغین نیز می گویند

friends - words that look the

- کلماتی که

same in two languages but

در دو زبان یکسان به نظر می رسند اما

have different meanings.

معانی متفاوتی دارند.

So, in English we have the

بنابراین، در انگلیسی ما

word 'rat' but what does

کلمه "rat" را داریم اما

that mean in German? Is  it:a) a big mouse, b) annoyed

در آلمانی به چه معناست؟ آیا این: الف) یک موش بزرگ، ب) مزاحم است

or c) advice?

یا ج) نصیحت؟

That's tricky because I don't  speak German. So, I'll guess

این مشکل است زیرا من آلمانی صحبت نمی کنم. بنابراین، حدس می‌زنم

and say b) annoyed.

و می‌گویم ب) مزاحم.

Well, I'll have the answer

خب بعدا جواب میدم

later on. Now, let's talk

حالا بیایید

more about schadenfreude.

در مورد schadenfreude بیشتر صحبت کنیم.

Enjoying someone's

لذت بردن از بدبختی یک نفر

misfortune can certainly

مطمئناً می تواند

make us feel good.

حال ما را خوب کند.

And studies have shown this feeling is quite

و مطالعات نشان داده اند که این احساس کاملاً

normal - particularly when

طبیعی است - به ویژه زمانی که

is happens to someone

برای کسی اتفاق می افتد که

we envy. If we see a

ما به او حسادت می کنیم. اگر یک

wealthy celebrity

سلبریتی ثروتمند را ببینیم که

suffering on a reality

در یک برنامه تلویزیونی واقعیت رنج می‌برد

TV show, or are

، یا به

exposed for not paying

دلیل پرداخت نکردن

their taxes, we feel

مالیات‌اش افشا می‌شود، احساس

good. We say they've

خوبی داریم. ما می گوییم که آنها

had their comeuppance.

پیشاپیش خود را داشته اند.

That's a good word - meaning

این یک کلمه خوب است - به معنای

a person's bad luck that

بدشانسی یک فرد است که به عنوان

is considered to be

deserved punishment for

مجازات مستحق برای

something bad that

کار بدی که

they have done.

انجام داده است در نظر گرفته می شود. بیایید

Let's hear from psychologist,  Wilco Van Dijk from the

از روانشناس، ویلکو ون دایک از

University of Leiden,

دانشگاه لیدن بشنویم

who's been talking about

که

this on the BBC Radio 4

در برنامه رادیو بی‌بی‌سی 4،

programme, All in the Mind.

همه در ذهن، درباره این موضوع صحبت کرده است.

What have his studies

مطالعات او

found about our enjoyment

در مورد لذت بردن ما

of others misfortune?

از بدبختی دیگران چه یافته است؟

People especially feel schadenfreude when they

مردم به خصوص وقتی

think the misfortune is

فکر می کنند که این بدبختی

deserved. Then the question

سزاوار آن است، احساس بدبختی می کنند. سپس سؤال این

is where this joy arises,

است که این شادی از کجا به وجود می آید،

is this actually joy

آیا واقعاً این شادی

experienced towards the

نسبت به

misfortune of others or is

بدبختی دیگران تجربه می شود یا

it also at least partly

حداقل تا حدی

about a just situation ...

در مورد یک موقعیت عادلانه است ...

that this misfortune of

که این بدبختی

another actually appeals

دیگری در واقع

to a sense of justice.

به احساس عدالت متوسل می شود. به

That's also the reason why

همین دلیل است که

we like the misfortune of

ما از بدبختی

hypocrites because if they

منافقان خوشمان می آید، زیرا اگر

fall down that also is a

زمین بخورند، آن هم

deserved situation.

موقعیتی سزاوار است.

OK, so Wilco Van Dijk's studies found we get joy

خوب، پس مطالعات ویلکو ون دایک نشان داد که ما

when someone's misfortune is

وقتی مستحق بدبختی کسی است خوشحال می شویم

deserved - there is justice -

- عدالت وجود دارد -

in other words, the punishment

به عبارت دیگر، مجازاتی که

someone receives is fair.

کسی دریافت می کند منصفانه است.

And 'a just situation' means  'a fair situation', it is

و «وضعیت عادلانه» به معنای «وضعیت منصفانه» است،

right. So, I guess he's

درست است. بنابراین، حدس می‌زنم او

saying we're not just

می‌گوید ما فقط بد

being mean.

رفتار نمی‌کنیم.

Yes. And he also mentioned  the type of people whose

آره. و همچنین به آن دسته از افرادی که

misfortune is just and

بدبختی آنها عادلانه و

deserved, are hypocrites -

سزاوار است، منافق هستند -

people who claim to have

افرادی که ادعا می کنند

certain moral beliefs but

اعتقادات اخلاقی خاصی دارند اما در

actually behave in a way

واقع به گونه ای رفتار می کنند

that shows they

که نشان می دهد

are not sincere.

صادق نیستند.

The All in the Mind programme  also heard from another

برنامه All in the Mind همچنین از یک

expert on the subject ...

متخصص دیگر در این زمینه ...

author and historian of emotions,

نویسنده و مورخ احساسات،

Dr Tiffany Watt-Smith. She

دکتر تیفانی وات اسمیت شنیده شده است. او

talked about how schadenfreude

در مورد این صحبت کرد که چگونه schadenfreude

is a subjective thing - based on

یک چیز ذهنی است - بر اساس

our feelings - and it's not

احساسات ما - و به

as simple as deciding what

سادگی تصمیم گیری

is right or wrong. What

درست یا غلط نیست.

word does she use that

او از چه کلمه ای به

means 'to express sympathy

معنای ابراز همدردی

to someone about someone's

با کسی در مورد بدشانسی یک نفر استفاده می کند

bad luck'?

؟

We don't really experience emotions, you know, as

ما واقعاً احساسات را تجربه نمی‌کنیم، می‌دانید، به‌عنوان

either-or things, it's not

یکی-یا چیزها،

black or white. I think it's

سیاه یا سفید نیستند. من فکر می کنم

perfectly reasonable that

کاملاً منطقی است که

we could genuinely

بتوانیم

commiserate with someone

else's misfortune at the

same time as a terrible

همزمان با

sly smile spreading across

پخش شدن یک لبخند حیله گرانه وحشتناک بر روی

our lips because, you

لبانمان، واقعاً با بدبختی دیگران همدردی کنیم، زیرا، می

know, something we've

دانید، چیزی که ما

envied about them has

در مورد آنها حسادت می کردیم، معلوم شده است که به

turned out not to work

out so well or whatever

این خوبی یا هر چیز دیگری عمل نکرده است.

it is. You know, we

این است. می دانید، ما توانایی

have a much deeper

بسیار عمیق تری

ability to hold

برای حفظ

contradictory emotions

احساسات متناقض

in mind, much more

در ذهن داریم، بسیار بیشتر

so than your average

از آن چیزی که فیلسوف اخلاق معمولی شما

moral philosopher

would allow.

اجازه می دهد.

Interesting stuff. She says when something goes

مطالب جالب او می‌گوید وقتی

wrong for someone, we

مشکلی برای کسی پیش می‌آید، ما

have the ability to

commiserate with them -

این توانایی را داریم که

با او همدردی کنیم -

that's the word for

این کلمه برای

expressing sympathy to

ابراز همدردی با

someone about their

کسی در مورد

bad luck.

بدشانسی است.

So overall, Tiffany Watt-Smith thinks we

بنابراین در مجموع، تیفانی وات اسمیت فکر می‌کند که ما

have a range of emotions

طیفی از احساسات را

when we experience

در هنگام تجربه‌ی

schadenfreude - but these

schadenfreude داریم - اما اینها

are contradictory emotions -

احساسات متناقضی هستند - احساسات

different and opposite

متفاوت و متضاد

emotions. Maybe, Neil,

. شاید نیل،

we should just be

ما فقط باید

nicer people?

آدم های خوب تری باشیم؟ به

No way! I loved seeing Germany getting knocked out

هیچ وجه! من عاشق حذف آلمان

of last year's World Cup...

از جام جهانی پارسال بودم...

not really! Talking of

نه واقعا! در مورد آلمان صحبت کردیم

Germany, earlier we

، قبلاً به

mentioned false friends

دوستان دروغین اشاره کردیم

and I asked: in English

و پرسیدم: در انگلیسی

we have the word 'rat'

ما کلمه "rat" را داریم

but what does that mean

اما

in German? Is it: a) a big mouse, b) annoyed,

در آلمانی به چه معناست؟ آیا این: الف) موش بزرگ، ب) مزاحم،

c) advice? And Rob, you said ... I said b) annoyed.

ج) نصیحت است؟ و راب، تو گفتی... من گفتم ب) اذیت شدم.

And that is the wrong answer, I'm afraid. The

و این پاسخ اشتباه است، می ترسم.

right answer is

پاسخ درست

c) advice. Well done

ج) نصیحت است. آفرین

if you knew that at home. Now on to the vocabulary

اگر این را در خانه می دانستید. حال به واژگانی که

we looked at

in this programme.

در این برنامه به آن نگاه کردیم برویم.

So, today we've been talking about

بنابراین، امروز در مورد

schadenfreude - that

schadenfreude صحبت کرده‌ایم - این

describes the satisfying

feeling you get when

احساس رضایت‌بخشی را که وقتی

something bad happens

اتفاق بدی

to someone else.

برای شخص دیگری می‌افتد را توصیف می‌کند.

And that's an example of a loanword - a word from

و این نمونه ای از واژه قرضی است - کلمه ای از

one language that is used

یک زبان که

in another language without

بدون تغییر در زبان دیگر استفاده می شود

being changed. In this

. در این

case, German.

مورد آلمانی.

We mentioned 'comeuppance',  which describes a person's

ما به «comeuppance» اشاره کردیم، که بدشانسی یک فرد را توصیف می‌کند

misfortune that is considered

که

to be deserved punishment

for something bad that

به‌خاطر کار بدی که

they've done.

انجام داده‌اند به عنوان مجازات شایسته در نظر گرفته می‌شود.

Next we mentioned justice -  that's the punishment someone

بعد به عدالت اشاره کردیم - این مجازاتی است که کسی به

receives that is fair for

خاطر کاری که انجام داده است منصفانه است

what they've done. And the

. و این

word just describes

کلمه فقط چیزی را توصیف می کند

something that is

که

fair and right.

منصفانه و درست است.

'Hypocrites' are people who claim to have

«منافقین» افرادی هستند که ادعا می کنند

certain moral beliefs

اعتقادات اخلاقی خاصی دارند

but actually behave in

اما در واقع به گونه ای رفتار می کنند

a way that shows they

are not sincere.

که نشان می دهد آنها

صادق نیستند.

And finally 'commiserate' is a word that means

و در نهایت "رحمت" کلمه ای است به معنای

'expressing sympathy to

" ابراز همدردی با

someone about their

کسی در مورد

bad luck'. That's the verb.

بدشانسی او". این فعل است.

The noun form is

شکل اسم

'commiseration'.

"commiseration" است.

Well, commiserations, Neil, we've run out of time

خوب، متاسفم، نیل، وقت ما

for this programme.

برای این برنامه تمام شده است.

See you soon, goodbye.

به زودی می بینمت، خداحافظ.

Goodbye!

خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute

سلام. این 6 دقیقه

English from BBC Learning

انگلیسی از BBC Learning

English. I'm Neil.

English است. من نیل هستم.

And I'm Georgina.

و من جورجینا هستم.

This is the programme where we hope to add some

این برنامه ای است که امیدواریم

colour to your life by

با

talking about an interesting

صحبت در مورد یک

subject, and teaching you

موضوع جالب و آموزش

some useful vocabulary.

چند لغت مفید به زندگی شما رنگ ببخشیم.

And colour is what we're  talking about today. What's

و رنگ چیزی است که امروز درباره آن صحبت می کنیم.

your favourite colour, Neil?

رنگ مورد علاقه ات چیه نیل؟

Oh, I like green - a fresh,  bold colour, that reminds me

اوه، من سبز را دوست دارم - رنگی تازه و پررنگ که من را به یاد طبیعت می اندازد

of nature. It can have a

. می تواند

calming effect. And you?

اثر آرام بخشی داشته باشد. و شما؟

It's got to be blue. It reminds me of the sea,

باید آبی باشه من را به یاد دریا،

the sky ... and holidays,

آسمان ... و تعطیلات می اندازد،

of course!

البته!

Colour - no matter which one  we prefer - affects how we

رنگ - مهم نیست که کدام را ترجیح می دهیم - بر احساس ما تأثیر می گذارد

feel. And we'll be talking

. و

about that soon. But not

به زودی در مورد آن صحبت خواهیم کرد. اما نه

before I challenge you to

قبل از اینکه شما را برای

answer my quiz question,

پاسخ دادن به سوال مسابقه من،

Georgina. And it's a science

جورجینا دعوت کنم. و این یک

question. Do you know what

سوال علمی است. آیا می دانید

the splitting of white light

تقسیم نور سفید

into its different colours

به رنگ های مختلف آن چه

is called? Is it a) dispersion,

نام دارد؟ الف) پراکندگی،

b) reflection or c) refraction?

ب) بازتاب یا ج) شکست؟

Hmmm, well I'm not a scientist,  so, I'll have a guess

هوم، خوب من یک دانشمند نیستم، بنابراین، حدس می زنم

as c) refraction.

ج) شکست.

OK, I'll reveal the right  answer later on. But now,

خوب، بعداً پاسخ درست را نشان خواهم داد . اما حالا

let's talk more about colour.

بیایید بیشتر در مورد رنگ صحبت کنیم. بسته به اینکه از کجا آمده اید،

Colour can represent many

رنگ می تواند نشان دهنده

different things, depending

چیزهای مختلف باشد

on where you come from.

.

You can be 'green with envy' -

شما می توانید "سبز از حسادت" باشید -

wishing you had what

آرزو می کنید ای کاش آنچه را که

someone else had.

شخص دیگری داشت، داشتید.

And someone can 'feel blue'  - so feel depressed. We

و کسی می تواند «احساس آبی» داشته باشد - پس احساس افسردگی کنید. ما

choose colours to express

رنگ‌هایی را انتخاب می‌کنیم تا

ourselves in what we wear

خودمان را در لباس‌هایی که می‌پوشیم

or how we decorate our home.

یا نحوه تزئین خانه‌مان را نشان دهیم.

The BBC Radio 4 programme, You and Yours, has been

برنامه رادیو بی بی سی 4، تو و تو،

talking about colour and

در مورد رنگ صحبت کرده است و اینکه

whether it affects

آیا این رنگ بر

everyone's mood. Karen Haller

روحیه همه تأثیر می گذارد یا خیر. کارن هالر

is a colour psychologist and

یک روانشناس رنگ و

a colour designer and

یک طراح و

consultant - she explained

مشاور رنگ است - او توضیح داد که

how colour affects us.

رنگ چگونه بر ما تأثیر می گذارد.

It's the way that we take  in the wavelengths of light

این راهی است که ما طول‌موج‌های نور را دریافت می‌کنیم،

because colour is wavelengths

زیرا رنگ، طول موج‌های

of light, and it's how that

نور است، و به این صورت است که

comes in through our eye,

از طریق چشم ما وارد می‌شود،

and then it goes into

و سپس به

the part of our brain

بخشی از مغز ما

called the hypothalamus,

به نام هیپوتالاموس می‌رود،

which governs our sleeping

که بر

patterns, our hormones, our

الگوهای خواب، هورمون‌های ما نظارت می‌کند.

behaviours, our appetite ...

رفتارهای ما، اشتهای ما... بر

it governs everything and

همه چیز حاکم است و

so, different colours and

بنابراین، رنگ های مختلف و

different frequencies or

فرکانس های مختلف یا

different wavelengths of

طول موج های مختلف

light, we have different

نور،

responses and different

واکنش های متفاوت و

reactions to them.

واکنش های متفاوتی به آنها داریم.

So, colour is wavelengths  of light - a wavelength is

بنابراین، رنگ طول موج‌های نور است - طول موج

the distance between two

فاصله بین دو

waves of sound or light

موج صدا یا نور است

that are next to each

که در کنار یکدیگر قرار دارند

other. As these wavelengths

. با تغییر این طول موج ها

change, so does the

،

colour we see.

رنگی که می بینیم نیز تغییر می کند.

Thanks for the science lesson!  Karen also explained that

با تشکر از درس علوم! کارن همچنین توضیح داد که

there's a part of our brain

بخشی از مغز ما وجود دارد

that controls - she used the

که کنترل می کند - او از

word govern - how we feel and

کلمه حکومت استفاده کرد - احساس و

how we behave. And this can

رفتار ما را کنترل می کند. و این

change depending on what

بسته به

colour we see.

رنگی که می بینیم می تواند تغییر کند.

Interesting stuff... of  course, colour can affect us

چیزهای جالب... البته، رنگ می تواند تأثیر

differently. Seeing red can

متفاوتی روی ما بگذارد. دیدن رنگ قرمز می تواند

make one person angry but

یک نفر را عصبانی کند، اما

someone else may just

شخص دیگری ممکن است فقط

feel energised.

احساس انرژی کند. تولیدکنندگان

Homeware and furnishing  manufacturers offer a whole

لوازم خانگی و مبلمان

spectrum - or range - of

طیف کاملی - یا طیف وسیعی از

colours to choose to suit

رنگ‌ها را برای انتخاب متناسب با

everyone's taste, and mood.

سلیقه و خلق و خوی همه ارائه می‌دهند.

But during the recent

اما در طول

coronavirus pandemic, there

همه‌گیری کروناویروس اخیر،

was a rise in demand for

تقاضا برای

intense, bright shades

سایه‌ها

and patterns. This was

و الگوهای روشن و شدید افزایش یافت. این

referred to as 'happy

به عنوان "

design' - design that was

طراحی شاد" نامیده می شد - طراحی که

meant to help lift

قرار بود به بهبود

our mood.

روحیه ما کمک کند.

Yes, and Karen Haller spoke  a bit more about this on

بله، و کارن هالر در

the You and Yours programme.

برنامه شما و شما کمی بیشتر درباره این موضوع صحبت کرد.

In the time when everyone was  out and we were all working,

در زمانی که همه بیرون بودند و همه ما کار می‌کردیم،

and we lived very busy lives,

و زندگی بسیار شلوغی داشتیم،

quite often what people

wanted - they wanted a quiet

اغلب همان چیزی که مردم می‌خواستند -

آنها می‌خواستند یک

sanctuary to come back to,

پناهگاه آرام برای بازگشت به آنجا باشند،

so they had very pale

بنابراین رنگ‌های بسیار کم

colours or very low chromatic

رنگ یا رنگ‌های رنگی بسیار کم رنگ

colours in their house -

در خانه‌شان داشتند. -

low saturation - because

اشباع کم - زیرا

that helped them unwind and

این به آنها کمک می کند تا آرام شوند و به

helped them relax and to

آنها کمک می کند تا آرام شوند و

feel very soothed. But what

احساس آرامش کنند. اما چیزی که

I have found since the first

من از زمان اولین قرنطینه پیدا کرده ام این

lockdown is a lot of people,

است که افراد زیادی هستند،

because they're not getting

زیرا آنها

that outside stimulation,

آن تحریک بیرونی را دریافت نمی کنند،

they're actually putting a

آنها در واقع

lot of brighter colours in

رنگ های روشن تری را در

their home because they're

خانه خود قرار می دهند زیرا

trying to bring in that

تلاش می کنند این

feeling that they would

have got when they were out,

احساس را به آنها وارد کنند.

زمانی که آنها بیرون بودند،

that excitement

آن هیجان

and that buzz.

و آن هیاهو را تجربه می کردند. به

It seems that in our normal  busy working lives, our

نظر می‌رسد که در زندگی کاری پرمشغله معمولی ما،

homes were peaceful places

خانه‌های ما مکان‌های آرام

and somewhere to relax -

و مکانی برای استراحت بودند -

they were a sanctuary.

آنها یک پناهگاه بودند.

To create this relaxing

برای ایجاد این فضای آرامش بخش

space, we use pale

، از رنگ های کم رنگ استفاده می کنیم

colours - ones that lack

- رنگ هایی که

intensity, like sky blue.

شدت ندارند، مانند آبی آسمانی.

But during the recent lockdowns, when we weren't

اما در طول قرنطینه‌های اخیر، زمانی که

outside much, we tried

زیاد بیرون نبودیم، سعی کردیم با تزئین خانه‌هایمان با رنگ‌های روشن‌تر،

to get that stimulation -

آن انگیزه -

that excitement or

آن هیجان یا

experience - by decorating

تجربه را به دست آوریم

our homes with brighter

colour. Such as yellow!

. مثل زرد!

Hmmm, perhaps a little too  bright for me! It is all

هوم، شاید برای من کمی بیش از حد روشن باشد! همه چیز

about personal taste and

مربوط به سلیقه شخصی و

the connections we make

ارتباطی است که ما

with the colours we see

با رنگ هایی که می بینیم برقرار می کنیم،

but it makes sense that

اما منطقی است که

brighter colours can

رنگ های روشن تر قطعاً می توانند

certainly lift our mood.

روحیه ما را بالا ببرند.

Now, earlier I asked you, Georgina, do you

حالا، قبلاً از شما پرسیدم، جورجینا، آیا می

know what the splitting

دانید تقسیم

of white light into its

نور سفید به

different colours is

رنگ های مختلف آن چیست

called? Is it a) dispersion,

؟ الف) پراکندگی،

b) reflection or

ب) بازتاب یا

c) refraction? And I said it was refraction.

ج) شکست؟ و من گفتم انکسار است.

Sorry, Georgina, that's wrong.

متاسفم، جورجینا، این اشتباه است.

It is actually called

در واقع به آن

dispersion. Back to school

پراکندگی می گویند. بازگشت به مدرسه

for you - but not before we

برای شما - اما نه قبل از اینکه

recap some of

برخی از

today's vocabulary.

واژگان امروز را مرور کنیم.

OK. Firstly, we can describe  someone who wishes they

خوب. اولاً، می‌توانیم فردی را که آرزو می‌کند

had what someone else has,

آنچه را که دیگری دارد، داشته باشد،

as being 'green with envy'.

به‌عنوان «سبز حسادت» توصیف کنیم.

We also talked about a 'wavelength' - the distance

ما همچنین در مورد "طول موج" صحبت کردیم - فاصله

between two waves of sound

بین دو موج صدا

or light that are next

یا نور که در کنار یکدیگر قرار دارند

to each other.

.

'To govern' means to control or influence.

«حکومت کردن» به معنای کنترل یا تأثیرگذاری است.

'A sanctuary' can be apeaceful or relaxing place -

"یک پناهگاه" می تواند مکانی آرام یا آرامش بخش باشد -

in some cases it can be a

در برخی موارد می تواند

safe place for

مکانی امن برای

someone in danger.

کسی باشد که در خطر است.

'Stimulation' describes the  feeling of being excited,

«تحریک» احساس هیجان،

interested or enthused by

علاقه یا اشتیاق به

something. And 'pale' describes

چیزی را توصیف می‌کند. و "رنگ پریده" رنگی را توصیف می کند

a colour that lacks intensity,

که شدت ندارد،

it's not very bright ... and

خیلی روشن نیست ... و

for me, they're much better

برای من، آنها بسیار بهتر

than a bold bright yellow!

از یک زرد روشن پررنگ هستند!

Well, Georgina, thanks for  showing your true colours!

خوب، جورجینا، از اینکه رنگ‌های واقعی خود را نشان دادید متشکرم!

That's all for now, but

فعلاً تمام اینها است، اما دفعه بعد

we'll be picking another

topic to discuss out of

موضوع دیگری را برای بحث

the blue, next time.

غیرمعمول انتخاب خواهیم کرد.

Don't forget you can hear other 6 Minute English

فراموش نکنید که می توانید سایر برنامه های انگلیسی 6 دقیقه ای

programmes and much more

و خیلی بیشتر را

on our website at

در وب سایت ما به نشانی

bbclearningenglish.com -

bbclearningenglish.com بشنوید -

and we're always posting

و ما همیشه

stuff on our social media

مطالبی را در پلتفرم های رسانه های اجتماعی خود ارسال می کنیم

platforms. Bye for now.

. فعلا خداحافظ.

Goodbye.

خداحافظ.

Hello. This is 6 Minute English from

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English. I'm Sam.

BBC Learning English است. من سام هستم

And I'm Neil.

و من نیل هستم.

Neil, would you describe  yourself as 'a numbers person'?

نیل، آیا خودتان را به عنوان یک «آدم اعداد» توصیف می‌کنید؟

If you mean, am I someone who  understands numbers and is

اگر منظورتان این است که آیا من کسی هستم که اعداد را می‌فهمم و در

good as using them and interpreting

استفاده از آنها و تفسیر

data, then no!

داده‌ها خوب عمل می‌کنم، پس نه!

OK. So, maybe like me, you  weren't good at maths at school?

خوب. بنابراین، شاید مثل من، شما در مدرسه ریاضیات خوب نبودید؟

No, I wasn't. Algebra, geometry,  times tables - it was all

نه، من نبودم. جبر، هندسه، جدول زمان - همه اینها

very confusing.

بسیار گیج کننده بود.

We're not alone, Neil. But the  fear of numbers might just be

ما تنها نیستیم، نیل. اما ممکن است ترس از اعداد فقط

in our heads and we might

در ذهن ما باشد و ممکن است

have enough number knowledge

دانش اعداد کافی

to get by with. That's what

برای کنار آمدن با آن داشته باشیم. این همان چیزی است که

we'll be exploring in this

ما در این

programme while looking at

برنامه در حالی که به

some relevant vocabulary.

برخی از واژگان مرتبط نگاه می کنیم، کاوش خواهیم کرد.

But, sorry, Neil, I'm going

اما، ببخشید، نیل، من می خواهم

to start with a maths question!

با یک سوال ریاضی شروع کنم!

It's thought the largest number

تصور می شود که بزرگترین عدد

in the world is called a googol.

در جهان گوگول نام دارد.

It's written with a 1 and how

با 1 و

many zeros? Is it

چند صفر نوشته می شود؟ آیا

a) A hundred zeros, b) A thousand zeros

الف) صد صفر، ب) هزار صفر

or c) Ten thousand zeros? I'll guess ten thousand zeros.

یا ج) ده هزار صفر؟ من ده هزار صفر حدس می زنم.

OK. I'll reveal the answer later on.

خوب. پاسخ را بعداً اعلام خواهم کرد.

But let's talk more about the fear

اما بیایید اکنون بیشتر در مورد ترس

of numbers now. Of course, numbers

از اعداد صحبت کنیم. البته، اعداد

are important in our lives but

در زندگی ما مهم هستند، اما

one bad experience at school can

یک تجربه بد در مدرسه می تواند

put us off them for life.

ما را برای همیشه از آنها دور کند.

'Put off' means make someone

«به تعویق انداختن» یعنی کسی را از

dislike something.

چیزی بدش بیاورید.

What put me off maths was it  was not only complicated but

چیزی که من را از ریاضی دور کرد این بود که نه تنها پیچیده بود، بلکه

very theoretical - and not very

بسیار تئوری - و نه خیلی

practical - useful for real-life

عملی - برای موقعیت‌های زندگی واقعی مفید بود

situations. And the problem now

. و مشکل اکنون این

is, it's easy to be fooled by

است که فریب

fancy figures that we

ارقام شیک که به ما

get told about.

گفته می شود آسان است.

This is something The Why Factor programme on

این چیزی است که برنامه چرا فاکتور در

BBC World Service has

سرویس جهانی بی بی سی در

been exploring. They spoke to

حال بررسی است. آنها با

Charles Seife, who's an author

چارلز سیف، نویسنده

and professor at New York

و استاد

University, who explained why

دانشگاه نیویورک صحبت کردند، او توضیح داد که چرا

we are at the mercy of people

ما تحت الشعاع افرادی هستیم

who throw numbers at us ...

که اعداد را به سمت ما پرتاب می کنند...

Because we are primed not  to question numbers, certain

از آنجایی که ما آماده نیستیم اعداد را زیر سوال ببریم،

people have learned that numbers

افراد خاصی آموخته اند که اعداد

are perhaps the most powerful

شاید قوی‌ترین

tools for deception...

ابزار برای فریب...

advertisers, marketers,

تبلیغ‌کنندگان، بازاریابان،

politicians, who try to convince

سیاستمداران، که سعی می‌کنند

the public through spurious

از طریق خطابه‌های جعلی، مردم را متقاعد کنند

oratory - have learned that

- آموخته‌اند که

the one thing they can't get

تنها چیزی که نمی‌توانند

challenged on is numbers or

در مورد آن به چالش کشیده شوند، اعداد یا

challenges are ineffective.

چالش‌ها بی‌اثر هستند.

Interesting words from Charles Seife there. He

سخنان جالب چارلز سیف در آنجا. او

explains that numbers might

توضیح می دهد که اعداد ممکن است

be a powerful tool for

ابزار قدرتمندی برای

deceiving people. Many of us

فریب مردم باشند. بسیاری از ما

are primed - so, told to

آماده شده ایم - بنابراین، به آنها گفته می شود که

behave in a certain situation

در یک موقعیت خاص

and in a certain way - not to

و به روش خاصی رفتار کنیم -

question numbers,

اعداد را زیر سوال نبریم،

accept them as fact.

آنها را به عنوان واقعیت بپذیریم.

Yes, and this is dangerous.  So, when politicians, for

بله، و این خطرناک است. بنابراین، زمانی که سیاستمداران، برای

example, do good and

مثال، سخنرانی خوب و

effective public speaking -

مؤثری در جمع انجام می دهند - که

known as oratory - the

به عنوان خطابه شناخته می شود -

information they give could

اطلاعاتی که می دهند می تواند

be spurious - that means false,

جعلی باشد - این به معنای نادرست است،

not correct or inaccurate.

درست یا نادرست نیست.

But numbers are more

اما اعداد

persuasive - they make you

متقاعد کننده تر هستند - آنها باعث می شوند

believe something is true.

باور کنید چیزی درست است.

So, unless you're confident  with numbers, you're unlikely

بنابراین، تا زمانی که به اعداد و ارقام اطمینان نداشته باشید، بعید است که

to challenge the facts and

حقایق و

figures that you are given.

ارقامی را که به شما داده شده است به چالش بکشید.

So, Sam, if I said to you

بنابراین، سام، اگر به شما بگویم

ten per cent of the ten million

ده درصد از ده میلیون

people who eat meat have a

نفری که گوشت می خورند،

twenty per cent chance of

بیست درصد احتمال دارد که

being five per cent

پنج درصد

overweight - would you

اضافه وزن داشته باشند - آیا

challenge that?

این موضوع را به چالش می کشید؟

I'd have to go away and work  that out! As I said, Neil,

من باید بروم و آن را حل کنم! همانطور که گفتم، نیل،

I'm not a numbers person. Even

من آدم اعدادی نیستم. حتی

talking about numbers

صحبت کردن در مورد اعداد

makes me anxious.

من را مضطرب می کند.

Well, interestingly, The Why Factor

خوب، جالب است که برنامه چرا فاکتور

programme explained that girls

توضیح داد که دختران

are more anxious about

بیشتر در مورد

learning maths, but even if

یادگیری ریاضیات مضطرب هستند، اما حتی اگر در

they feel more nervous about

مورد ریاضیات عصبی تر باشند

maths, they aren’t any worse

،

with numbers than their more

با اعداد بدتر از

confident classmates. It's just

همکلاسی های با اعتماد به نفس تر خود نیستند. این فقط

the fear that's stopping you!

ترس است که شما را متوقف می کند!

Well maybe, but one bad experience can knock our

خوب شاید، اما یک تجربه بد می تواند

confidence and ability

اعتماد به نفس و توانایی ما

to use maths.

در استفاده از ریاضیات را از بین ببرد.

Take comfort from Paula Miles,  who teaches statistics to

از پائولا مایلز که به

psychology students at St. Andrews

دانشجویان روانشناسی در دانشگاه سنت اندروز آمار آموزش می دهد، آرامش داشته باشید

University. She told The Why Factor

. او به The Why Factor گفت

that she thinks there's no

که فکر می‌کند

such thing as 'a numbers person' ...

چیزی به نام «فرد اعداد» وجود ندارد...

There is no such thing as  someone who is a 'number person'

چیزی به نام «فرد عددی» وجود ندارد

or not. If we're taught in the

یا نه. اگر به

right way, then I think we

روش درستی به ما آموزش داده شود، پس من فکر می کنم

all have the potential to

همه ما پتانسیل این را داریم که

be a numbers person. I'm not

یک فرد اعداد باشیم. من نمی

saying we're all going to

گویم که همه ما قرار است

grow up to be mathematicians

بزرگ شویم تا ریاضی دان شویم،

but we're all going to get

اما همه ما

to a point where we have

به نقطه ای خواهیم رسید که

the basic numeracy skills

مهارت های حسابداری اولیه را داشته باشیم

that we need to be able

که باید بتوانیم

to cope in our environment ...

در محیط خود کنار بیاییم...

I feel a little better now!

احساس می کنم الان کمی بهتر شده!

We all have the possibility

همه ما این امکان را

within us - or potential -

در درون خود - یا بالقوه - داریم

to be a numbers person.

که یک آدم عددی باشیم.

Yes, I think it's about survival.  We want to develop numeracy -

بله، من فکر می کنم این در مورد بقا است. ما می‌خواهیم محاسبات را توسعه دهیم -

basic mathematical skills - to

مهارت‌های اساسی ریاضی - برای

use numbers in a particular

استفاده از اعداد در

situation that we are in.

موقعیت خاصی که در آن قرار داریم

We might not be a genius

like Einstein, but we know

enough to work things out.

.

I wonder if you worked out

من نمی دانم که آیا شما

the answer to my question

پاسخ سوال من را

correctly, Neil? Earlier,

به درستی حل کردید، نیل؟ پیش از این،

I asked about what's thought

من در مورد آنچه تصور می شود

to be the largest number in

بزرگترین عدد در

the world - called a googol.

جهان است - به نام googol - پرسیدم.

How many zeros does it have?

چند صفر دارد؟

hundred zeros, a thousand

صد صفر، هزار

zeros, or ten thousand zeros?

صفر یا ده هزار صفر؟

I said ten thousand zeros.

گفتم ده هزار صفر.

Sorry, Neil. A googol is  ten to the 100th power - so,

ببخشید نیل یک گوگول ده به توان 100 است - بنابراین،

a mere 100 zeros.

فقط یک 100 صفر.

I don't think I'll be using  that number anytime soon.

فکر نمی‌کنم به این زودی از آن شماره استفاده کنم.

But I might be using some

اما ممکن است از برخی

of the vocabulary we've

از واژگانی که

discussed today, including

امروز در مورد آن صحبت کردیم استفاده کنم، از جمله

a numbers person.

یک فرد اعداد.

That's someone who understands

این کسی است که اعداد را درک می کند

numbers and is good as

و در

using them and interpreting

استفاده از آنها و تفسیر

data - not like us!

داده ها خوب است - نه مثل ما!

If you are put off something,  it means you are made to

اگر چیزی را به تعویق بیندازید، به این معنی است که از

dislike something. And to

چیزی خوشتان نمی آید. و

be primed means told to

primed شدن یعنی گفته می شود

behave in a certain situation.

در یک موقعیت خاص رفتار کنید.

The skill of effective public  speaking is known as oratory.

مهارت سخنرانی موثر در جمع به عنوان سخنرانی شناخته می شود.

And spurious means false,

و جعلی به معنای نادرست،

inaccurate, or not correct.

نادرست یا نادرست است.

And when we have the possibility within us to

و زمانی که در درون خود امکان

do something, we describe

انجام کاری را داریم،

it as our potential. And

آن را به عنوان پتانسیل خود توصیف می کنیم. و

having numeracy means

داشتن حساب به معنای

having basic

داشتن

mathematical skills.

مهارت های پایه ریاضی است.

But now we've reached the number six - six minutes

اما اکنون به عدد شش - شش دقیقه

of English. Thanks very much

انگلیسی رسیده ایم. خیلی ممنون

for listening and goodbye.

که گوش دادید و خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Hello. This is 6 Minute

سلام. این 6 دقیقه

English from BBC Learning

انگلیسی از BBC Learning

English. I'm Rob.

English است. من راب هستم.

And I'm Georgina.

و من جورجینا هستم.

In this programme, we're

در این برنامه، ما

looking for utopia.

به دنبال مدینه فاضله هستیم.

You mean a perfect world - a

منظور شما یک دنیای کامل است -

place where everyone lives

جایی که همه

together in harmony.

با هم در هماهنگی زندگی می کنند.

Does that kind of

آیا چنین

place exist, Rob?

مکانی وجود دارد، راب؟

Umm probably not, but

امم احتمالاً نه، اما

it's something we

این چیزی است که ما

aspire to create - a

آرزوی ایجاد آن را داریم -

happy place where

مکانی شاد که در آن از

everyone is cared for

همه مراقبت می شود

and nobody goes without.

و هیچ کس بدون آن نمی رود.

Well, let me know

خوب،

if you find it, and

اگر آن را پیدا کردید به من اطلاع دهید، و

I'll head there

من فوراً به آنجا می روم

straight away.

.

Well, one place that

خوب، یکی از مکان هایی که

is trying to be like

سعی می کند چنین باشد،

that is the Dutch city

شهر هلندی

of Amsterdam. We're

آمستردام است. ما

going to be finding out

what they're doing with

با

the help of some

کمک چند

doughnuts! But first,

دونات متوجه می شویم که آنها چه می کنند! اما اول،

Georgina, I have a

جورجینا، من یک

perfect question for

سوال کامل از

you! According to the

شما دارم! بر اساس گزارش شادی

2020 United Nations World

جهانی 2020 سازمان ملل متحد،

Happiness Report, which

کدام

country is the world's

کشور شادترین کشور جهان است

happiest? Is it a) Finland,

؟ الف) فنلاند،

b) Singapore or c) Austria?

ب) سنگاپور یا ج) اتریش؟

That's tricky, but I

این مشکل است، اما من

imagine that - if only

تصور می کنم که - اگر فقط

for the scenery -

برای مناظر -

it's a) Finland.

این یک) فنلاند است.

OK, Georgina, I'll tell

باشه جورجینا، بعدا

you if you are right

بهت میگم درست میگی

or wrong later on.

یا غلط.

Anyway, let's get back

به هر حال، بیایید

to Amsterdam - a city

به آمستردام برگردیم - شهری

that's doing its best

که تمام تلاش خود را می کند

to use creative ideas

تا از ایده های خلاقانه

to be sustainable.

برای پایداری استفاده کند.

That's right, and it's

درست است و از

using the concept of a

مفهوم

ring doughnut to use as

دونات حلقه ای برای استفاده به عنوان

a model for its

مدلی برای

sustainability. Economist

پایداری آن استفاده می کند.

Kate Raworth, who we will

کیت راورث، اقتصاددان، که

hear from shortly,

به زودی از او خواهیم شنید،

describes this as "a

این را به عنوان "

picture of 21st Century

تصویری از شکوفایی قرن بیست و یکم

prosperity for humanity."

برای بشریت" توصیف می کند.

Now thinking of this

اکنون به این

'ring doughnut' - the idea

«دونات حلقه‌ای» فکر می‌کنیم - ایده این

is not to leave anyone

است که کسی را

in the hole in the

در سوراخی در

middle falling short

وسط رها نکنیم که

on the essentials of

در مورد ضروریات

life - but at the same

زندگی کوتاهی کند - اما در عین

time not going beyond the

حال فراتر از

outer ring, because there

حلقه بیرونی نرویم، زیرا در آنجا

we put so much pressure

فشار زیادی

on our planetary home

به آن وارد می‌کنیم. خانه سیاره ای ما

it can cause climate change.

می تواند باعث تغییرات آب و هوایی شود.

So, here is Kate Raworth

بنابراین، در اینجا کیت راورث

speaking on the BBC World

در

Service programme, People

برنامه خدمات جهانی بی‌بی‌سی، مردمی که

Fixing the World, talking

دنیا را اصلاح می‌کنند، صحبت می‌کند و

about how Amsterdam is

در مورد اینکه چگونه آمستردام

trying to fit into this

تلاش می‌کند تا با این

'doughnut' approach ...

رویکرد «دونات» سازگار شود...

Amsterdam has started with

آمستردام با این هدف شروع کرده است

a goal of saying we want

که بگوید ما می‌خواهیم

to be a thriving, inclusive,

یک کشور پر رونق باشیم.

regenerative city for all

شهری فراگیر و احیاکننده برای همه

residents while respecting

ساکنان و در عین حال رعایت

planetary boundaries - that's

مرزهای سیاره ای - این

like saying we want our city

مانند این است که بگوییم می خواهیم شهرمان

to live in the doughnut.

در دونات زندگی کند.

And that changes how you

و این نحوه

build - you don't bring in

ساخت و ساز شما را تغییر می دهد - شما

more new raw materials

مواد خام جدید بیشتری را

from across the other side

از سراسر

of the world - you say,

right, how do we re-use the

جهان وارد نمی کنید - شما می گویید،

درست است، چگونه از

construction materials that

مصالح ساختمانی که

are already in our city

قبلاً در شهر ما هستند

to build new buildings?

برای ساختن ساختمان های جدید استفاده کنیم. ?

How do we change the way

چگونه روش

that people travel? Start

سفر مردم را تغییر دهیم؟ شروع کنید به

asking very different

پرسیدن سؤالات بسیار متفاوت

questions from the outdated

از

economic mindset that

طرز فکر اقتصادی قدیمی که

they were taught before.

قبلاً به آنها آموزش داده شده بود.

Interesting stuff from

چیزهای جالب از

Kate Raworth there. The

کیت راورث وجود دارد.

people of Amsterdam are

مردم آمستردام

trying to live within the

سعی می کنند در داخل

doughnut! Their aim is to

دونات زندگی کنند! هدف آنها

live and look after each

زندگی و مراقبت از

other without harming

یکدیگر بدون آسیب رساندن

the planet. It's a big aim -

به سیاره است. این یک هدف بزرگ است -

but they want their city

اما آنها می خواهند شهرشان

to be thriving - so, growing

شکوفا شود - بنابراین رشد

and being successful.

و موفقیت.

And it wants to be

و می خواهد

inclusive - including

فراگیر باشد -

everyone and treating them

همه را شامل شود و با آنها

equally. This is

به طور مساوی رفتار شود. راب، این کم کم

beginning to sound like

مثل

utopia, Rob! To achieve

مدینه فاضله به نظر می رسد! برای دستیابی به

this, Kate talked about

این هدف، کیت در مورد

using locally-sourced materials

استفاده از مواد محلی

for building and thinking

برای ساخت و ساز و تفکر

about how people travel

در مورد نحوه سفر مردم صحبت کرد

around - basically making

- اساساً

it a sustainable city.

آن را تبدیل به یک شهر پایدار کرد.

It's about people thinking

این در مورد این است که مردم متفاوت فکر می کنند

differently and not doing

و

things in the same way

کارها را به همان روشی که

they've always been done.

همیشه انجام می دادند انجام نمی دهند.

It involves changing the

این شامل تغییر

way people think, or

طرز فکر مردم یا

their mindset.

طرز فکر آنها است.

Another idea from the

یکی دیگر از ایده های

Netherlands that fits the

هلندی که متناسب با

doughnut model is the

مدل دونات است،

making of recycled jeans.

ساخت شلوار جین بازیافتی است. برنامه

The People Fixing the World

People Fixing the World از

programme visited a

company where old jeans

شرکتی بازدید کرد که در آن شلوار جین قدیمی

were mixed with new organic

با پنبه ارگانیک جدید مخلوط می شد

cotton to make new ones.

تا شلوارهای جدید تولید شود.

The new ones might not be

محصولات جدید ممکن است

affordable for everyone,

برای همه مقرون به صرفه نباشند،

but they do reduce cotton

اما

production and the use

تولید پنبه و استفاده

of chemicals and water.

از مواد شیمیایی و آب را کاهش می دهند.

The process creates jobs too.

این فرآیند باعث ایجاد شغل نیز می شود.

Well, let's hear from

خوب، بیایید از

Bert van Son, CEO of

Bert van Son، مدیر عامل

Mud Jeans. Listen to why

Mud Jeans بشنویم. گوش دهید که چرا

he tries to work within

او سعی می کند در

the doughnut model...

مدل دونات کار کند...

If you take the doughnut

اگر اقتصاد دونات را در نظر بگیرید

economy and you see the

و

insides of the circles -

درون دایره ها را ببینید -

if you break that boundary,

اگر این مرز را بشکنید، با

mistreat people, and you

مردم بدرفتاری کنید، و

have people making your

افرادی دارید که شلوار جین شما را درست می کنند،

jeans but they don't have

اما آنها این کار را نمی کنند.

any social security, or

هر گونه امنیت اجتماعی، یا

any liberty, or any

هر گونه آزادی، یا هر گونه

medical care, those kind

مراقبت پزشکی، از این قبیل

of things, you will

چیزها،

never be able to make

هرگز نمی توانید

nice jeans - it has to

شلوار جین زیبا بسازید - باید

become human again,

دوباره انسان شود و

making clothing.

لباس بسازد.

Bert van Son sees the

برت ون سون

benefit of the doughnut

منفعت

economy by treating people

اقتصاد دونات را با رفتار

fairly and with respect -

منصفانه و محترمانه با مردم می بیند -

the opposite is to mistreat.

برعکس بدرفتاری است.

He thinks they should

او فکر می کند که آنها باید

have things such as

چیزهایی مانند

social security - a payment

امنیت اجتماعی داشته باشند - یک

system by governments that

سیستم پرداخت توسط دولت ها که به

helps people live

مردم کمک می کند

a reasonable life.

زندگی معقولی داشته باشند.

And he says you can't make

و او می‌گوید

'nice' jeans without being

بدون انسان بودن نمی‌توان شلوار جین "خوب" درست کرد

human - he doesn't just

- منظور او فقط

mean being a person, but

یک فرد بودن نیست، بلکه

being someone with compassion,

شخصی با شفقت،

feelings and respect

احساسات و احترام

for others.

Umm, all this from a doughnut!

به دیگران است.

اوم، همه اینها از یک دونات!

Hopefully, this will lead

امیدوارم این امر منجر

to a happier city and

به شهر و

country. But for now,

کشوری شادتر شود. اما در حال حاضر،

what is the happiest country

شادترین کشور

in the world, Georgina?

جهان، جورجینا چیست؟

Yes, you asked me earlier,

بله، قبلاً از من پرسیده بودید،

according to the 2020 United

طبق گزارش سال 2020

Nations World Happiness

سازمان ملل متحد

Report, which country has

، شادترین کشور

been named the world's

جهان نامیده شده است

happiest? And I said Finland.

؟ و من گفتم فنلاند.

Come on, make me happy and

بیا خوشحالم کن و

tell me, I am right!

بگو راست میگم!

Well, happily, you are correct.

خوب، خوشبختانه، شما درست می گویید.

Well done. Finland is top

آفرین. فنلاند

of the list for the third

برای سومین

year in a row, with Denmark

سال متوالی در صدر فهرست قرار دارد و دانمارک

coming in second. But

در رتبه دوم قرار دارد. اما

before you head off there,

قبل از اینکه به آنجا بروید،

we need to recap some

باید برخی

of the vocabulary we've

از واژگانی را که

discussed today.

امروز در مورد آن صحبت کردیم، مرور کنیم.

Of course. We've been

البته. ما در مورد

discussing utopia - a perfect

اتوپیا بحث کرده‌ایم -

place where everyone

مکانی عالی که همه در

lives together in harmony.

کنار هم در هماهنگی زندگی می‌کنند.

Thriving describes something

پررونق چیزی را توصیف می کند

that is growing and successful.

که در حال رشد و موفقیت است.

And inclusive means including

و فراگیر یعنی شامل

everyone and treating

همه افراد و رفتار

them equally.

برابر با آنها. به

We also mentioned mindset.

طرز فکر هم اشاره کردیم.

That describes the fixed

این بیانگر

thoughts and attitudes

افکار و نگرش های ثابتی است که

someone has.

یک فرد دارد.

To mistreat someone is to

بدرفتاری با کسی،

treat them badly or cruelly.

رفتار بد یا ظالمانه با اوست.

And social security is a

و تامین اجتماعی یک

payment system by governments

سیستم پرداخت توسط دولت ها است

that helps people live

که به مردم کمک می کند

a reasonable life.

زندگی معقولی داشته باشند.

OK, well that's all for this

خوب، خوب این همه برای این

programme. We'll see you

برنامه است.

again soon for more trending

به زودی دوباره شما را برای

topics and vocabulary here

موضوعات پرطرفدار و واژگان در اینجا

at 6 Minute English.

در 6 دقیقه انگلیسی می بینیم. فعلا خداحافظ

Bye for now!

!

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی

from BBC Learning English.

از BBC Learning English است.

I'm Sam.

من سام هستم

And I'm Neil.

و من نیل هستم.

Have you heard this joke, Neil?

این جوک رو شنیدی نیل؟

Question: what's a rat's

سوال:

favourite game?

بازی مورد علاقه موش چیست؟

I don't know, Sam, what is a rat's favourite game?

من نمی دانم، سام، بازی مورد علاقه موش چیست؟

Hide and squeak!

پنهان شدن و جیر جیر کردن!

Ha-ha-ha! Very funny!

ها-ها-ها! خیلی خنده دار!

Well, I'm glad you're laughing

خوب، خوشحالم که می خندید،

because, as we'll be finding out

زیرا همانطور که

in this programme, laughter is

در این برنامه خواهیم فهمید، خنده

good for you! In fact, laughter

برای شما خوب است! در واقع، خنده

is often called

اغلب

'the best medicine'.

"بهترین دارو" نامیده می شود.

And it seems that's really true,

و به نظر می رسد که از

medically speaking. Laughing

نظر پزشکی واقعاً درست است. خندیدن باعث

releases anti-stress endorphins

ترشح اندورفین های ضد استرس

into the body and there's

در بدن می شود و

evidence that people who laugh

شواهدی وجود دارد که نشان می دهد افرادی که می خندند

recover more quickly from

سریعتر از

illness, including Covid.

بیماری از جمله کووید بهبود می یابند.

Laughing is an essential part

خندیدن بخش اساسی

of what makes us human.

چیزی است که ما را انسان می کند.

Babies cry straight from

نوزادان از بدو تولد مستقیم گریه می کنند،

birth but the next sound

اما صدای بعدی که

they make, often as young

اغلب در سن

as two or three months,

دو یا سه ماهگی تولید می کنند،

is laughter.

خنده است.

And who can hear a baby

و چه کسی می تواند خنده یک کودک را

laugh without laughing

بدون اینکه

themselves? Laughter

خودش بخندد بشنود؟ خنده

is catching.

گیر می کند.

But before we start tickling

اما قبل از اینکه شروع کنیم به غلغلک دادن

our funny bones, I have

استخوان‌های بامزه‌مان،

a quiz question for you,

یک سوال مسابقه از شما دارم،

Neil, and it's no laughing

نیل، و این موضوع خنده‌دار نیست

matter. Laughter can be a

. خنده می تواند یک

serious business. In fact,

تجارت جدی باشد. در واقع،

there's a scientific field

یک زمینه علمی

of study into laughter and

برای مطالعه خنده و

its effects on the

اثرات آن بر

human body. But what is this

بدن انسان وجود دارد. اما این

study called? Is it:

مطالعه چه نام دارد؟ آیا عبارت است از:

a) gigglology?, b) gelotology?

الف) گیگلولوژی؟، ب) ژلوتولوژی؟

or c) guffology?

یا ج) گوفولوژی؟

Did you make those words up,

این کلمات رو درست کردی

Sam? They sound a bit funny

سام؟ برای من کمی خنده دار به نظر می رسند

to me! I'll say the study

! می گویم به مطالعه

of laughter is

خنده

called b) gelotology.

ب) ژلوتولوژی می گویند.

OK, Neil, but you'll be

باشه، نیل، اما اگر اشتباه کنی

laughing on the other side

از آن طرف

of your face if you're wrong!

صورتت می خندی!

Anyway, we'll find out the

به هر حال

correct answer later

پاسخ صحیح را بعداً

in the programme.

در برنامه خواهیم فهمید.

Someone who's an expert

کسی که

in the study of laughing -

در مطالعه خندیدن متخصص است -

whatever it's called - is

هر اسمی که بگذارد -

cognitive neuroscientist,

عصب شناس شناختی،

Professor Sophie Scott.

پروفسور سوفی اسکات است.

Here she explains to

در اینجا او به

David Edmonds, presenter

دیوید ادموندز، مجری برنامه

of BBC World Service

سرویس جهانی بی‌بی‌سی،

programme, The Big Idea,

ایده بزرگ، توضیح می‌دهد که

exactly how a laugh

دقیقاً چگونه خنده

is produced.

تولید می‌شود.

Laughing is a variation

خندیدن نوعی

of breathing. Like

تنفس است. مانند

breathing, it involves

تنفس، قفسه سینه را درگیر می کند

the rib cage.

.

When you laugh you get

وقتی می خندید

these very, very large,

این انقباضات بسیار بسیار بزرگ و

very fast contractions of

بسیار سریع قفسه سینه را مشاهده می کنید

the rib cage. And it's a

. و این یک

very primitive way of

راه بسیار ابتدایی برای

making a sound, so

you're really just

ایجاد صدا است، بنابراین

شما واقعاً فقط

squeezing air out in

هوا را در

big bouts. Each of

دوره های بزرگ بیرون می کشید. هر یک از

those individual

squeezes gives you

آن

فشارهای فردی به شما

a 'ha!' sound.

یک "ها" می دهد! صدا.

The 'ha-ha' sound

صدای "ها-ها" که

you make when you

laugh comes from

هنگام

خنده ایجاد می کنید از

your rib cage - a

قفس سینه شما می آید -

structure made of bones,

ساختاری که از استخوان ها

called ribs, inside your

به نام دنده ها در داخل

chest which protects

سینه شما ساخته شده است که از

the heart and lungs.

قلب و ریه ها محافظت می کند.

The rib cage works like

قفسه سینه مانند یک طبل عمل می کند

a drum to amplify a laugh.

تا خنده را تقویت کند. به همین

It's the reason why

دلیل است که

jokes are sometimes

جوک‌ها را گاهی اوقات

called 'rib-ticklers'.

«دنده‌گیر» می‌نامند.

Professor Scott calls

پروفسور اسکات

this a very primitive

این روش را روشی بسیار ابتدایی

way of making sounds

برای ایجاد صدا می نامد

because it's simple,

زیرا ساده،

natural and

طبیعی و

essentially human.

اساساً انسانی است.

The word primitive can

کلمه ابتدایی را می توان

be used to describe

برای توصیف

anything relating to

هر چیزی استفاده کرد که مربوط به

the basic way humans

روش اساسی

lived in their early

زندگی انسان در

stages of development,

مراحل اولیه رشد خود،

before money, machines

قبل از اختراع پول، ماشین ها

or writing were invented.

یا نوشتن باشد.

Primitive human noises,

صداهای بدوی انسان،

like crying and laughing,

مانند گریه و خنده،

link to a universal human

به یک تجربه جهانی انسانی مرتبط است

experience, and this can

و این را می توان

be seen in the large

در

number of words we use

تعداد زیادی از کلماتی که

to talk about them.

برای صحبت در مورد آنها استفاده می کنیم، مشاهده کرد.

In English, 'chuckle',

در زبان انگلیسی، «خندیدن»، «

'giggle', 'chortle',

قهقهه»، «chortle»،

'cackle' and 'guffaw'

«cackle» و «guffaw»

all describe different

همه انواع مختلف خنده را توصیف می‌کنند

types of laughter.

.

Right, so how would

درست است، پس چگونه

you describe a

یک

'giggle', Sam?

"قهقهه" را توصیف می کنی، سام؟

I'd say a giggle is

من می توانم بگویم قهقهه

laughing in a quiet but

خندیدن به شیوه ای آرام اما

uncontrolled way, like a

کنترل نشده است، مانند

child who finds something

کودکی که چیزی

very funny or

بسیار خنده دار می یابد یا

feels embarrassed.

احساس خجالت می کند.

Unlike a guffaw which

بر خلاف گاف که

is when you blast out

زمانی است که شما با صدای

a very loud laugh, often

بلند می خندید، اغلب

at something stupid or

به حرف احمقانه یا

rude someone has said.

گستاخی که کسی گفته است.

But humans aren't

اما انسان ها

the only animals to

تنها حیواناتی نیستند که می

laugh. We belong to

خندند. ما به همان خانواده ای تعلق داریم که

the same family as

other primates like

سایر پستانداران مانند

chimpanzees, gorillas

شامپانزه ها، گوریل ها

and orangutans, all

و اورانگوتان ها که همگی

of whom laugh.

می خندند.

Even rats tickle each

حتی موش ها همدیگر را قلقلک می دهند

other and make squeaky

و هنگام بازی صداهای جیر جیر مانند خنده تولید می کنند

noises like laughter when

they play. Here's

. در اینجا

Professor Scott again

پروفسور اسکات دوباره

to take up the story for

داستان را برای

BBC World Service programme,

برنامه سرویس جهانی بی بی سی،

The Big Idea.

ایده بزرگ، مطرح می کند.

Play is a very important

بازی یک رفتار بسیار مهم

behaviour for mammals - all

برای پستانداران است - همه

mammals play when they're

پستانداران در

juveniles and some mammals

جوانی بازی می کنند و برخی از پستانداران

play their whole lives,

تمام زندگی خود را بازی می کنند،

and laughter is a sort

و خنده

of an invitation to play,

نوعی دعوت به بازی است،

it’s a sign that

این نشانه این است که

you're playing.

شما در حال بازی هستید.

Professor Scott says

پروفسور اسکات می گوید

that laughter is an

که خنده یک

important social tool

ابزار اجتماعی مهم

for all mammals - animals,

برای همه پستانداران است - حیوانات،

including humans, dogs

از جمله انسان، سگ

and whales, which give

و نهنگ، که

birth to live young,

rather than laying

به جای تخم گذاری، جوان زنده به دنیا می آورند

eggs, and who feed

و

their young with milk.

بچه های خود را با شیر تغذیه می کنند.

By laughing, young

با خندیدن،

mammals - sometimes

پستانداران جوان - که گاهی به آنها

called juveniles - signal

جوان نیز می‌گویند - علامت می‌دهند

that they want to play,

که می‌خواهند بازی کنند،

and young rats who don't

و موش‌های جوانی که

laugh back are more

جواب نمی‌دهند، بیشتر

likely to get a bite

than a giggle. And a

از قهقهه نیش می‌گیرند. و

rat bite is nothing

نیش موش

to laugh about.

جای خنده ندارد.

What a lot of facts

چه حقایق زیادی

we've learned about

در مورد خنده آموخته ایم،

laughter, Neil!

Yes, we could almost

نیل!

بله، ما تقریباً می‌توانیم

be experts on

laughter... 'Guffologists',

در خنده متخصص باشیم

... «گوفولوژیست‌ها»،

isn't that what you

این چیزی نیست که شما

called them, Sam?

آنها را سام نامیدید؟

Ah yes, in my quiz

آه بله، در سوال مسابقه من از

question I asked you

شما خواستم

to name the scientific

که

study of laughter and

مطالعه علمی خنده و

its effects on the body.

اثرات آن بر بدن را نام ببرید.

I'm almost certain it's

من تقریباً مطمئن هستم که این

not 'gigglology' or

"گیگلولوژی" یا

'guffology'! So, the

"گاف شناسی" نیست! پس

answer must be...

باید جواب داد...

Gelotology! The

ژلوتولوژی!

correct answer!

پاسخ درست!

Well done, Neil, I knew

آفرین، نیل، میدونستم

you were good for a laugh!

برای خنده خوب هستی!

OK. Let's recap the

خوب. بیایید

vocabulary from the

programme before you

قبل از اینکه به جوک های

think up any more terrible

وحشتناک دیگری فکر کنید، واژگان برنامه را مرور کنیم

jokes! First, we had

! اول، ما

rib cage - the structure in

قفسه سینه داشتیم - ساختاری در

your chest which is made

سینه شما که

of ribs, and produces the

از دنده ساخته شده است و صدای خنده را تولید می کند

sound of a laugh.

.

The adjective primitive

صفت بدوی

relates to the simple,

به روشی ساده و طبیعی مربوط می شود که

natural way humans lived

انسان ها

in their early

stages of development.

در

مراحل اولیه رشد خود زندگی می کردند.

There are different types

of laughter, including

انواع مختلفی

از خنده وجود دارد، از جمله

giggles - childlike laughter

خنده - خنده کودکانه

in a quiet but uncontrolled way.

به روشی آرام اما کنترل نشده.

And guffaw is when you

و غافل زمانی است که شما با

laugh out loud, often at

صدای بلند می خندید، اغلب به

something someone has said.

چیزی که کسی گفته است.

Mammals are animals,

پستانداران حیواناتی

including humans, which

از جمله انسان هستند که

give birth to live young

جوان زنده به دنیا می آورند

and feed them with milk.

و با شیر تغذیه می کنند.

And finally, a young animal

و در نهایت، حیوان جوانی

which is not fully grown

که به طور کامل رشد نکرده است را

can be called a juvenile.

می توان جوان نامید.

Well, it's been a laugh

خوب،

a minute, Sam, but

یک دقیقه خنده بود، سام، اما

unfortunately our six

متأسفانه شش

minutes are up.

دقیقه ما تمام شد. به

Join us again soon for

زودی برای

more trending topics,

موضوعات پرطرفدارتر،

useful vocabulary, and,

واژگان مفید، و،

who knows, maybe some

چه کسی، شاید برخی

terrible jokes, here at

جوک های وحشتناک، در اینجا در

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید. فعلا خداحافظ

Bye for now!

Goodbye!

!

خداحافظ!