How to use linking words in English - BBC English Masterclass

Hi Sian here for BBC Learning English. There are signposts everywhere - today in this Masterclass

سلام سیان اینجا برای بی بی سی یادگیری انگلیسی. همه جا تابلوهای راهنما وجود دارد - امروز در این مستر کلاس

we're going to look at ways you can use signposting when you're speaking.

به بررسی راه‌هایی می‌پردازیم که می‌توانید هنگام صحبت کردن از تابلوهای راهنما استفاده کنید.

So, there are signposts everywhere and they tell us where to go, but did you know that

بنابراین، همه جا تابلوهای راهنما وجود دارد و به ما می‌گویند کجا برویم، اما آیا می‌دانستید که

when we're speaking we use signpost words and phrases to help direct the listener? These

وقتی صحبت می‌کنیم، از کلمات و عبارات راهنما برای کمک به هدایت شنونده استفاده می‌کنیم؟ به اینها

are called discourse markers. They help connect what we're saying and tell the listener what

نشانگرهای گفتمان می گویند. آن‌ها به ارتباط دادن آنچه می‌گوییم کمک می‌کنند و به شنونده می‌گویند چه

information is coming up.

اطلاعاتی در حال ارائه است.

They'll help you sound more fluent and help you understand native speaker conversations.

آن‌ها به شما کمک می‌کنند روان‌تر به نظر برسید و به شما کمک می‌کنند مکالمات بومی زبان را درک کنید.

Listen to my telephone call this morning. I use eight different discourse markers - can

امروز صبح به تماس تلفنی من گوش کن. من از هشت نشانگر گفتمان مختلف استفاده می کنم - آیا می

you hear all eight...?

توانید هر هشت را بشنوید ...؟

...You know I was hosting an amazing dinner party last night? Actually, it was a complete

...میدونی دیشب میزبان یک مهمانی شام شگفت انگیز بودم؟ در واقع، این یک فاجعه کامل بود

disaster - I burnt the meat... people arrived when I was still cooking. Mind you, I did

- من گوشت را سوزاندم ... مردم زمانی که من هنوز در حال پختن بودم رسیدند. حواس تان باشد، من

say 'turn up when you want'... and I did start cooking pretty late!

گفتم «هر وقت خواستی بلند شو»... و خیلی دیر شروع کردم به آشپزی!

Anyway, as I was saying, I burnt the meat, the dishes were all ready at different times...

به هر حال همونطور که میگفتم گوشت رو سوزوندم ، ظرف ها همه در زمان های مختلف آماده بود

the dessert was... oh come to think of it, I completely forgot to serve dessert!

...دسر بود...آخه فکر کنم اصلا یادم رفت دسر سرو کنم!

So basically, everyone went home hungry. Anyway, how was your evening? By the way, before I

بنابراین اساساً همه گرسنه به خانه رفتند. به هر حال شبتون چطور بود؟ راستی قبل از

forget, it's my birthday next week and I'm having a dinner party do you want to come?

اینکه یادم بره هفته دیگه تولدمه و دارم میرم شام میخوای بیای؟

So the first discourse marker I used was you know, we use this to say: 'I'm going to tell

بنابراین اولین نشانگر گفتمانی که استفاده کردم این بود

you some information that you already know.' ''You know I was hosting an amazing dinner

که شما می دانید. ''میدونی که دیشب میزبان یک مهمانی شام شگفت انگیز

party last night?''

بودم؟'

The second one I used was actually - we use this when we're about to give some surprising

' دومین موردی که استفاده کردم در واقع این بود - وقتی میخواهیم اطلاعات غافلگیر کننده ای

information or correct some information, so: "Actually, it was a complete disaster".

ارائه کنیم یا اطلاعاتی را تصحیح کنیم، از این استفاده می کنیم، بنابراین: "در واقع، این یک فاجعه کامل".

Then I used mind you - we use this when we're about to give an afterthought that contrasts

سپس من از ذهن شما استفاده کردم - ما از این زمانی استفاده می کنیم که می خواهیم با اطلاعات قبلی

the information that came before, so, "people arrived when I was still cooking. Mind you,

مخالفت کنیم، بنابراین، "افراد زمانی وارد شدند که من هنوز در حال آشپزی بودم. توجه داشته باشید،

I did say 'turn up when you want'..."

من گفتم "زمانی که می خواهید بلند شوید". ...»

The next discourse marker I used was anyway, as I was saying. As I was saying is very useful

نشانگر گفتمانی بعدی که استفاده کردم، به هر حال، همانطور که می گفتم. همانطور که گفتم بسیار مفید است

because it means: 'I'm going to return to what I was talking about before'. So, "as

زیرا به این معنی است: "من به آنچه قبلاً در مورد آن صحبت می کردم باز خواهم گشت". پس «همانطور

I was saying, I burnt the meat" This is a previous topic.

که گفتم گوشت را سوزاندم» این موضوع قبلی است.

Then I used the discourse marker come to think of it, we use this when you've just remembered

سپس از نشانگر گفتمان آمدن برای فکر کردن به آن استفاده کردم، زمانی از این استفاده می‌کنیم که در حین

or thought of something as you're speaking, so "oh come to think of it, I completely forgot

صحبت کردن، چیزی را به یاد آورده‌اید یا به آن فکر کرده‌اید، بنابراین "اوه فکرش را بکن، من کاملا فراموش کردم

to serve dessert!" I'm remembering this as I'm speaking.

دسر را سرو کنم!" من این را به یاد می آورم که دارم صحبت می کنم.

Then I used basically - basically is used to summarise what you're going to say. "So

سپس من اساساً استفاده کردم - اساساً برای خلاصه کردن آنچه می خواهید بگویید استفاده می شود. بنابراین

basically, everyone went home hungry".

اساساً همه گرسنه به خانه رفتند.

The next one I used was anyway - anyway is really useful and very common. We use it to

مورد بعدی که استفاده کردم به هر حال بود - به هر حال واقعا مفید و بسیار رایج است. ما از آن برای

say 'I'm going to change topic now' or 'I'm going to go back to the original topic' or

گفتن «الان موضوع را تغییر می‌دهم» یا « به موضوع اصلی برمی‌گردم» یا

'I'm going to finish what I was talking about'. "Anyway, how was your evening?"

«می‌خواهم چیزی را که درباره آن صحبت می‌کردم تمام کنم» استفاده می‌کنیم. "به هر حال، عصرت چطور بود؟"

And the final one I used was by the way - we use this to say 'I'm going to change direction

و آخرین موردی که من استفاده کردم، اتفاقاً بود - ما از این برای گفتن "من جهت را تغییر می دهم

and talk about something that's not connected to the main topic. "By the way, before I forget,

و در مورد چیزی صحبت می کنم که به موضوع اصلی مرتبط نیست" استفاده می کنیم. "در ضمن، قبل از اینکه فراموش کنم،

it's my birthday next week."

هفته آینده تولد من است."

So basically that's your introduction to discourse markers. We use them all the time, when we're

بنابراین اساساً این مقدمه شما برای نشانگرهای گفتمان است . ما همیشه از آنها استفاده می کنیم، زمانی که صحبت می کنیم

speaking... and come to think of it, when we're writing too. By the way, we have a website

... و زمانی که در حال نوشتن هستیم به آن فکر می کنیم. به هر حال، ما یک وب سایت

bbclearningenglish.com where you can practise these and find out more information. Anyway

bbclearningenglish.com داریم که می توانید این موارد را تمرین کنید و اطلاعات بیشتری کسب کنید. به هر حال

see you soon. Goodbye.

به زودی می بینمت خداحافظ.