Are there benefits to schadenfreude? - 6 Minute English

Neil: Hello and welcome to 6 Minute

نیل: سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید

English, I'm Neil. This is

، من نیل هستم.

the programme where in just

این برنامه ای است که در آن تنها در

six minutes we discuss an interesting

شش دقیقه درباره یک موضوع جالب بحث می کنیم

topic and teach some

و برخی از

related English vocabulary.

واژگان مرتبط انگلیسی را آموزش می دهیم.

And joining me to do this is Rob.

و راب به من می پیوندد تا این کار را انجام دهم.

Rob: Hello.

راب: سلام.

Neil: In this programme we're

نیل: در این برنامه در

discussing schadenfreude.

مورد schadenfreude بحث می کنیم.

Rob: Hold on, Neil - schadenfreude - that's

راب: دست نگه دار، نیل - schadenfreude - این

a German word.

یک کلمه آلمانی است.

Neil: Schadenfreude is what we can call a

نیل: Schadenfreude چیزی است که می‌توانیم آن را وام‌واژه بنامیم

loanword - a word from one language that

- کلمه‌ای از یک زبان

is used in another language

که در زبان دیگری

without being changed.

بدون تغییر استفاده می‌شود.

Rob: So you're right - schadenfreude is

راب: پس حق با شماست - schadenfreude

used in English and am I right

در انگلیسی استفاده می‌شود و آیا من

in thinking it describes

درست فکر می‌کنم

the satisfying feeling you get

که احساس رضایت‌بخشی را

when something bad

که وقتی

happens to someone else?

اتفاق بدی برای شخص دیگری می‌افتد را توصیف می‌کند؟

Neil: You're right, Rob.

نیل: حق با توست، راب.

Imagine you're in a queue at the

تصور کنید در یک صف در

supermarket and someone pushes in,

سوپرمارکت هستید و شخصی فشار می آورد،

but when they got to pay, their credit

اما وقتی مجبور به پرداخت می شود، کارت اعتباری

card doesn't work - think of the feeling

او کار نمی کند - به این احساس فکر

you might get just seeing their misfortune

کنید که ممکن است فقط با دیدن بدبختی آنها به دست آورید

- another word for bad luck.

- کلمه دیگری برای بدشانسی.

Rob: Yes, that is a very satisfying feeling

راب: بله، این احساس بسیار رضایت‌بخشی است

- but it's quite a mean feeling too.

- اما این احساس بسیار بدی نیز هست.

Neil: It is but we'll be discussing why that

نیل: اینطور است، اما ما در مورد اینکه چرا این

feeling could actually be good for us. But

احساس واقعاً برای ما خوب است بحث خواهیم کرد. اما

first, let's set a question for you, Rob, and

ابتدا، بیایید برای شما، راب، و

our listeners at home, to answer. This is

شنوندگان ما در خانه، یک سوال تعیین کنیم تا به آن پاسخ دهید. این در

about false cognates - also called

مورد همزادهای کاذب است - که به آنها دوستان دروغین نیز می

false friends - words that look

گویند - کلماتی که

the same in two languages

در دو زبان یکسان به نظر می رسند

but have different meanings. So in English

اما معانی متفاوتی دارند. بنابراین در انگلیسی

we have the word 'rat' but what does that

ما کلمه "rat" را داریم اما

mean in German? Is it... a) a big mouse,

در آلمانی به چه معناست؟ آیا این ... الف) موش بزرگ،

b) annoyed or c) advice?

ب) مزاحم است یا ج) نصیحت؟

Rob: That's tricky because I don't speak

راب: این مشکل است زیرا من آلمانی صحبت نمی کنم

German. So I'll guess and say b) annoyed.

. بنابراین حدس می زنم و می گویم ب) مزاحم.

Neil: Well, I'll have the answer later on.

نیل: خب، بعداً جواب خواهم داد.

Now, let's talk more about schadenfreude.

حالا بیایید در مورد schadenfreude بیشتر صحبت کنیم.

Enjoying someone's misfortune can

لذت بردن از بدبختی یک نفر

certainly make us feel good.

مطمئناً می تواند حال ما را خوب کند.

Rob: And studies have shown this feeling

راب: و مطالعات نشان داده اند که این

is quite normal - particularly

احساس کاملاً طبیعی است - به ویژه

when is happens to someone we envy.

زمانی که برای کسی اتفاق می افتد که ما به او حسادت می کنیم.

If we see a wealthy celebrity suffering on

اگر یک سلبریتی ثروتمند را ببینیم که در

a reality TV show, or are exposed

یک برنامه تلویزیونی واقعیت رنج می‌برد، یا به

for not paying their taxes, we feel good.

دلیل پرداخت نکردن مالیات‌اش افشا می‌شود، احساس خوبی داریم.

We say they've had their comeuppance.

ما می گوییم که آنها پیشاپیش خود را داشته اند.

Neil: That's a good word - meaning a

نیل: این یک کلمه خوب است - به معنای

person's bad luck that is considered

بدشانسی یک فرد است که

to be deserved punishment for

برای کار

something bad that they have done.

بدی که انجام داده است مجازات مستحق در نظر گرفته می شود.

Rob: Let's hear from psychologist

راب: بیایید از روانشناس

Wilco Van Dijk from the

ویلکو ون دایک از

University of Leiden, who's

دانشگاه لیدن بشنویم که در

been talking about this on the

BBC Radio 4 programme, All in the Mind.

برنامه رادیو بی بی سی 4، همه در ذهن، درباره این موضوع صحبت کرده است.

What have his studies found about

مطالعات او در مورد

our enjoyment of others misfortune?

لذت بردن ما از بدبختی دیگران چه یافته است؟

Wilco Van Dijk: People especially feel

ویلکو ون دایک: مردم به خصوص

schadenfreude when they think

وقتی فکر می‌کنند که

the misfortune is deserved.

این بدبختی مستحق آن است، احساس بدبختی می‌کنند.

Then the question is where this joy arises,

سپس سؤال این است که این شادی از کجا پدید می‌آید

is this actually joy experienced towards

، آیا واقعاً این شادی

the misfortunes of others or is it

نسبت به بدبختی‌های دیگران تجربه می‌شود یا

also at least partly joy about

حداقل تا حدی از

a just situation - that this

یک موقعیت عادلانه لذت می‌برد - که این

misfortune of another actually appeals to

بدبختی دیگری در واقع

a sense of justice. That's also the reason

به احساس عدالت متوسل می‌شود. به همین دلیل است

why we like the misfortunes of hypocrites

که ما از بدبختی های منافقان خوشمان می آید،

because if they fall down that also is a

زیرا اگر زمین بخورند، آن هم

deserved situation.

موقعیتی سزاوار است.

Neil: OK, so Wilco Van Dijk's studies found

نیل: خوب، پس مطالعات ویلکو ون دایک نشان داد که

we get joy when someone's

ما وقتی مستحق بدبختی کسی است خوشحال می شویم

misfortune is deserved

- there is justice - in other words,

- عدالت وجود دارد - به عبارت دیگر

the punishment someone receives is fair.

، مجازاتی که کسی دریافت می کند منصفانه است.

Rob: And a just situation means

راب: و موقعیت عادلانه به معنای

a fair situation - it is right.

وضعیت منصفانه است - درست است.

So I guess he's saying we're

بنابراین حدس می‌زنم او می‌گوید

not just being mean.

ما فقط بد رفتار نمی‌کنیم.

Neil: Yes. And he also mentioned the type

نیل: بله. و همچنین از آن

of people whose misfortune is

دسته از افرادی که مصیبتشان

just and deserved,

عادلانه و سزاوار است

are hypocrites - people who claim to have

، منافقان نام برد - افرادی که ادعا می کنند

certain moral beliefs but actually behave

اعتقادات اخلاقی خاصی دارند اما در واقع به گونه ای رفتار

in a way that shows they are not sincere.

می کنند که نشان می دهد صادق نیستند.

Rob: The All in the Mind programme also

برنامه Rob: The All in the Mind نیز

heard from another expert

از زبان متخصص دیگری

on the subject - author

در این زمینه - نویسنده

and historian of emotions,

و مورخ احساسات،

Dr Tiffany Watt-Smith. She talked about

دکتر تیفانی وات اسمیت، شنیده شد. او در مورد این صحبت کرد

how schadenfreude is a subjective

که چگونه schadenfreude یک

thing - based on our feelings - and it's not

چیز ذهنی است - بر اساس احساسات ما - و

as simple as deciding what

به سادگی تصمیم

is right or wrong.

گیری درست یا غلط نیست.

What word does she use that

او از چه کلمه

means to express sympathy to someone

ای برای ابراز همدردی با

about someone's bad luck?

کسی در مورد بدشانسی یک نفر استفاده می کند؟

Dr Tiffany Watt-Smith: We don't really

دکتر تیفانی وات اسمیت: ما واقعاً

experience emotions, you know, as

احساسات را تجربه نمی‌کنیم، می‌دانید که به‌عنوان

either-or things, it's not black or white.

یک چیز یا چیز، سیاه یا سفید نیست.

I think it's perfectly reasonable that we

من فکر می کنم کاملاً منطقی است که بتوانیم

could genuinely commiserate

with someone else's misfortune

at the same time as a terrible sly smile

همزمان با پخش شدن یک لبخند حیله گرانه وحشتناک بر روی لبانمان، واقعاً با بدبختی دیگران همدردی

spreading across our lips because,

کنیم، زیرا،

you know, something we've envied about

می دانید، چیزی که ما در مورد آنها حسادت می

them has turned out not to work

کردیم، معلوم شده است که

out so well or whatever it is. You know,

به این خوبی یا هر چیز دیگری عمل نکرده است. این است. می دانید،

we have a much deeper ability

ما توانایی بسیار عمیق تری

to hold contradictory emotions in mind,

برای حفظ احساسات متناقض در ذهن داریم،

much more so than your average

بسیار بیشتر از آن چیزی

moral philosopher would allow.

که فیلسوف اخلاق معمولی شما اجازه می دهد.

Neil: Interesting stuff. She says when

نیل: چیزهای جالبی است. او می‌گوید وقتی

something goes wrong for someone,

مشکلی برای کسی پیش می‌آید،

we have the ability to commiserate with

ما این توانایی را داریم که با

them - that's the word for expressing

او همدردی کنیم - این کلمه برای ابراز

sympathy to someone about their

همدردی با کسی در مورد

bad luck.

بدشانسی است.

Rob: So overall, Tiffany Watt-Smith thinks

راب: بنابراین در مجموع، تیفانی وات اسمیت فکر می‌کند

we have a range of emotions

که ما طیف وسیعی از احساسات را در

when we experience

هنگام تجربه

schadenfreude - but these are

schadenfreude داریم - اما اینها

contradictory emotions - different

احساسات متناقضی هستند - احساسات متفاوت

and opposite emotions.

و متضاد.

Maybe, Neil, we should just be

شاید نیل، ما فقط باید آدم های خوب تری باشیم

nicer people?

؟

Neil: No way! I loved seeing Germany

نیل: به هیچ وجه! من عاشق

getting knocked out of last year's

حذف آلمان از جام جهانی پارسال

World Cup - not really!

بودم - نه واقعا!

Talking of Germany, earlier we mentioned

در مورد آلمان صحبت می کنیم، قبلاً به

false friends and I asked in English we

دوستان دروغین اشاره کردیم و من به زبان انگلیسی پرسیدم که

have the word 'rat' but what does

ما کلمه "rat" را داریم اما

that mean in German? Is it...

این در آلمانی به چه معناست؟ آیا این ...

a) a big mouse, b) annoyed,

الف) موش بزرگ، ب) مزاحم،

c) advice? And Rob, you said...

ج) نصیحت؟ و راب گفتی...

Rob: I said b) annoyed.

راب: گفتم ب) اذیت شده.

Neil: And that is the wrong answer,

نیل: و این پاسخ اشتباهی است،

I'm afraid. The right answer is c) advice.

می ترسم. پاسخ درست ج) نصیحت است.

Well done if you knew that at home.

آفرین اگر این را در خانه می دانستید.

Now on to the vocabulary we looked at

حال به واژگانی که در این برنامه به آن نگاه کردیم برویم

in this programme.

.

Rob: So today we've been talking

راب: بنابراین امروز ما در

about schadenfreude - that describes

مورد schadenfreude صحبت کرده‌ایم -

the satisfying feeling you get when

این احساس رضایت‌بخشی را توصیف می‌کند که وقتی

something bad happens to someone else.

اتفاق بدی برای شخص دیگری رخ می‌دهد.

Neil: And that's an example of a loanword

نیل: و این نمونه ای از واژه قرضی است

- a word from one language that is used in

- کلمه ای از یک زبان که

another language without being changed.

بدون تغییر در زبان دیگر استفاده می شود.

In this case German.

در این مورد آلمانی.

Rob: We mentioned comeuppance which

راب: به comeuppance اشاره کردیم که

describes a person's misfortune

بدشانسی یک فرد را توصیف می کند

that is considered to be deserved

که به عنوان

punishment for something bad

مجازات مستحق برای کار بدی

that they've done.

که انجام داده است در نظر گرفته می شود.

Neil: Next we mentioned justice - that's

نیل: بعد به عدالت اشاره کردیم -

the punishment someone receives

این مجازاتی است که کسی

that is fair for what they've done.

به خاطر کاری که انجام داده است منصفانه است.

And the word just describes

و این کلمه فقط

something that is fair and right.

چیزی را توصیف می کند که منصفانه و درست است.

Rob: Hypocrites are people who claim to

راب: منافقین افرادی هستند که ادعا می

have certain moral beliefs

کنند اعتقادات اخلاقی خاصی دارند

but actually behave

اما در واقع به گونه ای رفتار

in a way that shows they are not sincere.

می کنند که نشان می دهد آنها صادق نیستند.

Neil: And finally commiserate is a word

نیل: و بالاخره دلسوزی کلمه ای است

that means expressing

که به معنای ابراز

sympathy to someone about

همدردی با کسی در

their bad luck. That's the verb.

مورد بدشانسی است. این فعل است.

The noun form is commiseration.

شکل اسمی commiseration است.

Rob: Well commiserations, Neil, we've

راب: خوب متاسفم، نیل،

run out of time for this programme.

وقت ما برای این برنامه تمام شده است.

See you soon,

goodbye.

به زودی می بینمت،

خداحافظ

Neil: Goodbye!

نیل: خداحافظ!