BOX SET: 6 Minute English - 'Health and Fitness' English mega-class! One hour of new vocabulary!

Hello, I’m Neil. And welcome to 6 Minute English,  

سلام، من نیل هستم. و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید،

where we vigorously discuss a new topic  and six related items of vocabulary.

که در آن به شدت درباره یک موضوع جدید و شش مورد از واژگان مرتبط بحث می‌کنیم.

And hello, I’m Rob. Today we’re discussing  vigorous exercise – and whether adults take  

و سلام، من راب هستم. امروز درباره ورزش شدید بحث می کنیم – و اینکه آیا بزرگسالان به

enough of it! Vigorous means using  a lot of energy to do something.

اندازه کافی از آن استفاده می کنند یا خیر! پرشور یعنی استفاده از انرژی زیادی برای انجام کاری.

So how many steps do you do in a day, Rob?

پس چند قدم در روز انجام می دهی راب؟

How many steps? How should I know, Neil? –  It would be pretty hard to count them all.

چند قدم؟ از کجا باید بدونم نیل؟ -  شمارش همه آنها بسیار سخت است.

Oh, come on! You can track  steps on your phone! I do ten  

اوه، بیا! می‌توانید مراحل را در تلفنتان ردیابی کنید! من

thousand a day – which is the magic number  for keeping fit and healthy, apparently.

روزانه ده   هزار انجام می‌دهم - که ظاهراً عدد جادویی برای تناسب اندام و سلامتی است.

Not if you saunter, Neil, surely? Sauntering from  

نیل، مطمئناً اگر غواصی می‌کنی؟ دور زدن

the sofa to the fridge and back  – Or from the house to the car.

از مبل به یخچال و پشت - یا از خانه تا ماشین.

Well, I never saunter, Rob. Saunter means  to walk slowly. And you’d have to make a  

خوب، من هرگز غوطه ور نمی شوم، راب. Saunter به معنای آهسته راه رفتن است. و

lot of trips to the fridge to  clock up ten thousand steps.  

برای بالا رفتن ده هزار پله باید   سفرهای زیادی به یخچال داشته باشید .

To get some vigorous exercise, you need to get  out and about – round the park at a brisk pace…

برای انجام تمرینات شدید، باید بیرون بروید – با سرعت تند پارک را بچرخانید… تند

Brisk means quick and energetic – the opposite of  sauntering. OK, well, perhaps you can you tell me,  

به معنای سریع و پرانرژی است – برعکس سکون کردن. خوب، خوب، شاید بتوانید به من بگویید،

Neil, how many people aged between 40 and 60 do  less than ten minutes brisk walking every month?  

نیل، چند نفر از افراد 40 تا 60 ساله هر ماه کمتر از ده دقیقه پیاده روی تند انجام می دهند؟

Is it… a) 4%, 

آیا این ... الف) 4٪،

b) 14% or c) 40%?

ب) 14٪ یا ج) 40٪؟

I’m going to say… 4% because ten  minutes is such a short amount of time!

من می خواهم بگویم ... 4٪ زیرا ده دقیقه زمان بسیار کوتاهی است!

Indeed. Now, I’ve got another question for you,  Neil. Why is exercise so important? Because it  

در واقع. حالا، من یک سوال دیگر از شما دارم، نیل. چرا ورزش اینقدر مهم است؟ چون

sounds pretty boring – counting steps,  going to the gym, running on a machine.

خیلی خسته کننده به نظر می رسد - شمارش قدم ها، رفتن به باشگاه، دویدن روی ماشین.

Well, when you exercise, you stimulate  the body’s natural repair system.  

خوب، وقتی ورزش می کنید، سیستم ترمیم طبیعی بدن را تحریک می کنید.

Your body will actually stay  younger if you exercise!

اگر ورزش کنید، بدن شما در واقع جوان تر می ماند!

That sounds good.

به نظر خوب می آید.

Exercise also lowers your  risk of developing illnesses  

ورزش همچنین خطر ابتلا به بیماری‌هایی

such as heart disease, cancer, and diabetes.

مانند بیماری قلبی، سرطان و دیابت را کاهش می‌دهد.

Hmm. I’m getting a bit worried now,  

هوم الان دارم کمی نگرانم،

Neil. But I don’t have enough time to do a  thousand steps every day… I’m far too busy!

نیل. اما وقت کافی برای انجام هزار قدم در روز ندارم... من خیلی سرم شلوغ است!

Well, Rob. Now might be a good time to listen  to Julia Bradbury. She’s a TV presenter and  

خب راب اکنون ممکن است زمان خوبی برای گوش دادن به جولیا بردبری باشد. او یک مجری تلویزیونی و

outdoor walking enthusiast who will explain  how she builds walking into her busy life.

علاقه‌مند به پیاده‌روی در فضای باز است که توضیح می‌دهد که چگونه وارد زندگی پرمشغله‌اش می‌شود.

I will walk to meetings instead of catching a  bus, or getting a taxi or a car – into meetings.  

به جای اینکه اتوبوس بگیرم یا تاکسی یا ماشین بگیرم - به جلسات می‌روم.

And I will also, if I can’t build that into my  working day, if it’s a day when I haven’t got  

و همچنین، اگر نتوانم آن را در روز کاری خود قرار دهم، اگر روزی باشد که

meetings and I’m maybe at home with the kids,  I will take the time – I will take my kids out  

جلساتی نداشته باشم و شاید در خانه با بچه‌ها باشم، وقت خواهم گذاشت - بچه‌هایم را می‌برم. بیرون

with the buggy and I will definitely do 30-40  minutes at least everyday. Going to the park,  

با کالسکه و من قطعاً حداقل هر روز 30 تا 40 دقیقه این کار را انجام خواهم داد . رفتن به پارک،

going to the shops, picking up my things  up en route, and really sort of building  

رفتن به مغازه‌ها، برداشتن وسایلم در مسیر، و واقعاً به نوعی

it into my life. Taking the stairs and not  taking lifts, all of these kinds of little  

آن را وارد زندگی‌ام می‌کنم. با بالا رفتن از پله ها و آسانسور نرفتن، همه این نوع

decisions can incrementally build up to  create more walking time in your day.

تصمیمات کوچک می توانند به تدریج ایجاد شوند و زمان بیشتری برای پیاده روی در روز ایجاد کنند.

So if you build something in to your day – or  your life – you include it from the beginning.

بنابراین، اگر چیزی را در روز خود - یا زندگی خود بسازید - از ابتدا آن را در نظر بگیرید.

And Julia Bradbury has built walking into her day.  

و جولیا بردبری راه رفتن را در روزگار خود ساخته است.

Even though she’s very busy too,  Rob! You should learn from her!

حتی اگر او هم خیلی شلوغ است، راب! شما باید از او یاد بگیرید!

So she walks instead of driving or taking the bus.  

بنابراین او به جای رانندگی یا اتوبوس پیاده روی می کند.

And takes the stairs instead of  the lift. I could do those things.

و به جای آسانسور از پله ها می رود. من می توانستم آن کارها را انجام دهم.

You could indeed – before you know it,  you’d be doing ten thousand steps – because  

شما واقعاً می‌توانید - قبل از اینکه متوجه شوید، ده هزار قدم انجام می‌دهید -

the amount of walking you do  in a day builds incrementally.

زیرا   میزان پیاده‌روی شما در روز به تدریج افزایش می‌یابد.

Incrementally means gradually increasing in  size. OK, well, before I think that over, perhaps  

افزایشی به معنای افزایش تدریجی اندازه است. خوب، خوب، قبل از اینکه دوباره فکر کنم، شاید

I could tell you the answer  to today’s quiz question?

بتوانم پاسخ سوال مسابقه امروز را به شما بگویم؟

OK. You asked me: How many people aged between  40 and 60 do less than ten minutes brisk walking  

خوب. از من پرسیدی: چند نفر از افراد 40 تا 60 ساله هر ماه کمتر از ده دقیقه پیاده روی تند انجام

every month? The options were: a) 4%, 

می دهند؟ گزینه ها عبارت بودند از: الف) 4٪،

b) 14% or c) 40%?

ب) 14٪ یا ج) 40٪؟

And you said 4%. But I’m afraid it’s actually  40%. And that’s according to the Government body  

و شما گفتید 4 درصد. اما می ترسم در واقع 40٪ باشد. و این مطابق با نهاد

Public Health England here in the UK. Oh dear, that’s a lot more people than I expected.  

دولتی   بهداشت عمومی انگلستان در اینجا در بریتانیا است. اوه عزیز، این افراد بسیار بیشتر از آن چیزی هستند که انتظار داشتم.

But it isn’t that surprising – people in all age  groups are leading more sedentary lifestyles these  

اما جای تعجب نیست - مردم در همه گروه‌های سنی این روزها سبک زندگی کم تحرک بیشتری دارند

days. Our job is very sedentary – which means it  involves a lot of sitting and not much exercise!

. شغل ما بسیار بی تحرک است – یعنی این کار شامل نشستن زیاد و نه ورزش زیاد است!

Well, I might just run on the spot while we go  over the new vocabulary we’ve learned today!

خوب، من ممکن است در همانجا بدوم در حالی که به واژگان جدیدی که امروز یاد گرفتیم می پردازیم!

Good plan. First up we heard ‘vigorous’ – which  means using a lot of energy to do something.

نقشه خوب. ابتدا شنیدیم «قوی» - که به معنای استفاده از انرژی زیادی برای انجام کاری است.

OK. “I am running vigorously on the spot!”

خوب. "من با شدت در حال دویدن در محل!"

Great example! And good to see you taking some  vigorous exercise! Number two – ‘saunter’ – means  

مثال عالی! و خوشحالم که می بینم ورزش شدیدی انجام می دهید! شماره دو - "Sunter" - به معنای

to walk slowly in a relaxed way. “When I  saw Rob, I sauntered over to say hello.”

راه رفتن آهسته و آرام است. «وقتی راب را دیدم، برای احوالپرسی به آنجا رفتم.»

Hi Neil. Number three – ‘brisk’  means quick and energetic.

سلام نیل. شماره سه - «سریع» به معنای سریع و پرانرژی است.

“It’s important to take some  brisk exercise every day.”

"مهم است که هر روز کمی ورزش تند انجام دهید."

Yes! And I’m beginning to  realise that might be true.

آره! و من دارم متوجه می شوم که ممکن است درست باشد.

Yep! I think you've done  enough jogging for today, Rob.  

بله! راب، فکر می‌کنم برای امروز به اندازه کافی دویدن انجام داده‌ای.

You’ve probably done about a hundred steps. Is that all?  

شما احتمالاً حدود صد مرحله را انجام داده اید. آیا این همه است؟

OK, number four – if you ‘build something in to  something’ – you include it from the beginning.

بسیار خوب، شماره چهار – اگر «چیزی را در چیزی ایجاد کنید» – آن را از ابتدا درج می‌کنید.

“It’s important to build regular  exercise into your daily routine.”

"مهم است که ورزش منظم را در برنامه روزانه خود قرار دهید."

Very good advice. Number five is ‘incrementally’  which means gradually increasing in size.

توصیه خیلی خوبیه عدد پنج به صورت "تدریجی" است که به معنای افزایش تدریجی اندازه است.

Incremental is the adjective.  “The company has been making  

افزایشی صفت است. "شرکت

incremental changes to its pay structure.”

تغییرات تدریجی در ساختار پرداخت خود ایجاد کرده است."

Does that mean we’re getting a pay rise?

آیا این بدان معناست که ما افزایش حقوق دریافت می کنیم؟

I doubt it! And finally, number six –  ‘sedentary’ means sitting a lot and not  

من شک دارم! و در نهایت، شماره شش - «بی تحرک» یعنی زیاد نشستن و

taking much exercise. For example, “It’s bad for  your health to lead such a sedentary lifestyle.”

ورزش نکردن زیاد. به عنوان مثال، " برای سلامتی شما بد است که چنین سبک زندگی بی تحرکی داشته باشید."

Duly noted, Neil! Well, it’s time to go now.  But if today’s show has inspired you to step  

به درستی توجه کرد، نیل! خب الان وقت رفتنه اما اگر نمایش امروز شما را ترغیب

out and take more exercise, please  let us know by visiting our Twitter,  

کرد که قدم بردارید و ورزش بیشتری انجام دهید، لطفاً با بازدید از صفحات توییتر،

Facebook and YouTube pages  and telling us about it!

فیس بوک و یوتیوب ما به ما اطلاع دهید و در مورد آن به ما بگویید!

Goodbye!

خداحافظ!

Bye bye!

خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Rob.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من راب هستم

And I’m Sam.

و من سام هستم

With the outbreak of the coronavirus epidemic,  people in many countries around the world have  

با شیوع همه‌گیری ویروس کرونا، مردم در بسیاری از کشورهای جهان

started wearing face masks to protect both  themselves and others they come into contact with.  

شروع به استفاده از ماسک برای محافظت از خود و دیگرانی که با آنها در تماس هستند، کرده‌اند.

In this programme we’ll be asking  whether wearing masks in public  

در این برنامه از ما می‌پرسیم که آیا استفاده از ماسک در مکان‌های عمومی

can help prevent the spread of  coronavirus in the community.

می‌تواند به جلوگیری از شیوع ویروس کرونا در جامعه کمک کند.

Face masks have long been popular in some Asian  countries but with the spread of Covid- 19,  

ماسک‌های صورت مدت‌هاست که در برخی از کشورهای آسیایی رایج بوده است، اما با گسترش کووید-۱۹،

they’re increasingly being seen  in other parts of the world too.

این ماسک‌ها به طور فزاینده‌ای در سایر نقاط جهان نیز دیده می‌شوند.

Wearing a protective mask or face covering is  nothing new. Medical masks have a long history  

پوشیدن ماسک محافظ یا پوشش صورت چیز جدیدی نیست. ماسک‌های پزشکی تاریخچه‌ای طولانی دارند

from the plagues of medieval Europe to nineteenth  century outbreaks of cholera in the United States,  

از طاعون اروپای قرون وسطی تا شیوع وبا در قرن نوزدهم در ایالات متحده،

but when did they start to be commonly  used? That’s my quiz question for today:  

اما از چه زمانی استفاده عمومی از آنها شروع شد ؟ این سوال مسابقه امروز من است:   اولین بار از

when and where were face masks  first widely used? Was it:

ماسک‌های صورت کی و کجا استفاده شد؟ این بود:

a) 1855 in Vienna,

الف) 1855 در وین،

b) 1905 in Chicago, or

ب) 1905 در شیکاگو، یا

c) 1955 in London.

ج) 1955 در لندن.

Well, you mentioned cholera outbreaks in  the US, so I’ll say b) 1905 in Chicago.

خوب، شما به شیوع وبا در ایالات متحده اشاره کردید، بنابراین من می گویم ب) 1905 در شیکاگو.

Right Sam, we’ll find out later if you were right.  

درست است سام، بعداً متوجه خواهیم شد که آیا حق با شماست.

Now, face masks may inspire confidence but what is  the evidence that they actually protect the wearer  

اکنون، ماسک‌های صورت ممکن است اعتماد به نفس ایجاد کند، اما شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد این ماسک‌ها واقعاً از فرد پوشنده در

from contracting the virus or prevent infected  people from spreading the virus to others?

برابر ابتلا به ویروس محافظت می‌کنند یا از انتقال ویروس به دیگران از افراد آلوده جلوگیری می‌کنند؟

Professor Robert West has conducted a review of  over twenty studies looking into the evidence.  

پروفسور رابرت وست مروری بر بیش از بیست مطالعه انجام داده است که شواهد را بررسی می کنند.

Here he is speaking to the BBC World  Service programme Health Check…

در اینجا او در حال صحبت با برنامه «بررسی سلامت» سرویس جهانی بی‌بی‌سی است

The evidence is equivocal on it. It doesn’t tell  you anything yet - hopefully that will change.  

... شواهد در مورد آن مبهم است. هنوز چیزی به شما نمی گوید - امیدوارم تغییر کند.

So we’re thrown back on first principles and this  is why, as in so many areas of public health,  

بنابراین، ما از اصول اولیه عقب‌مانده‌ایم و به همین دلیل است که، مانند بسیاری از زمینه‌های بهداشت عمومی

you get such a heated debate because people  are really relying on their opinion on things  

، بحث داغی برای شما پیش می‌آید زیرا مردم واقعاً به نظرات خود در مورد چیزها تکیه می‌کنند

and you will have one group who  say, 'Well, it stands to reason',-  

و شما گروهی خواهید داشت که می‌گویند: «خب , به دلیل عقل می ایستد،

the good old ‘stands to reason’ argument  – which is: obviously, if you’ve got a  

-   استدلال قدیمی خوب «ایستاده به دلیل» - که این است: بدیهی است که اگر

covering in front of your face, and you’re  speaking or coughing into that covering,  

جلوی صورتتان پوششی داشته باشید و در آن پوشش صحبت کنید یا سرفه کنید،

it’s going to trap quite a lot of the  virus on the droplets you’ll be emitting.

مقدار زیادی از ویروس را روی قطراتی که منتشر خواهید کرد، به دام بیاندازید.

So far the evidence over whether face masks are  helpful or harmful is equivocal – difficult to  

تاکنون شواهدی مبنی بر مفید یا مضر بودن ماسک صورت مبهم است - تفسیر آن دشوار است

interpret because it seems to have two opposite or  contradictory meanings. Based on current evidence,  

زیرا به نظر می رسد دو معنای متضاد یا متناقض دارد. بر اساس شواهد فعلی،

Professor West feels we cannot say  whether mask-wearing is beneficial.

پروفسور وست احساس می‌کند که نمی‌توانیم بگوییم استفاده از ماسک مفید است یا خیر.

Some evidence suggests that  wearing masks can prevent  

برخی شواهد نشان می‌دهند که پوشیدن ماسک می‌تواند از

the disease spreading and  some suggests the opposite.

گسترش بیماری جلوگیری کند و برخی برعکس آن را نشان می‌دهند.

There may be reasons why wearing masks could  actually increase the spread of coronavirus.

ممکن است دلایلی وجود داشته باشد که چرا استفاده از ماسک می‌تواند باعث افزایش شیوع ویروس کرونا شود.

However, for some people, it stands  to reason that masks are beneficial–  

با این حال، برای برخی افراد، منطقی است که ماسک‌ها مفید هستند -

meaning it is obviously true from the facts.

به این معنی که آشکارا از روی حقایق درست است.

Actually, the evidence is far from obvious.  But everyone has an opinion on the issue  

در واقع، شواهد چندان واضح نیستند. اما همه درباره این موضوع نظر دارند

and after weeks of stressful lockdown, this  can lead to heated debate – discussion or  

و پس از هفته‌ها قرنطینه استرس‌زا، این می‌تواند به بحث - بحث یا بحث داغ منجر شود

argument in which people become angry and excited.

که در آن افراد عصبانی و هیجان‌زده می‌شوند.

Up until recently, the World Health Organisation  said there were two groups who definitely  

تا همین اواخر، سازمان جهانی بهداشت می‌گفت دو گروه وجود دارد که قطعاً

should wear masks: people showing  symptoms of the virus and their carers.

باید از ماسک استفاده کنند: افرادی که علائم ویروس را نشان می‌دهند و مراقبانشان.

But that left the problem of people  who have the virus without knowing it  

اما این مشکل باعث شد افرادی که ویروس را بدون اطلاع از آن داشته باشند

and maybe unintentionally emitting it  – sending something out into the air,  

و شاید ناخواسته آن را منتشر کنند - ارسال چیزی به هوا،

for example a noise or smell, or in this case,  coronavirus. In June the WHO advice changed – now  

مثلاً صدا یا بو، یا در این مورد، ویروس کرونا. در ژوئن، توصیه سازمان جهانی بهداشت تغییر کرد - اکنون

they say masks should be worn in public where  social distancing measures are not possible.

آنها می‌گویند در مکان‌هایی که اقدامات فاصله‌گذاری اجتماعی امکان‌پذیر نیست، باید در مکان‌های عمومی از ماسک استفاده شود .

But the advantages of wearing masks might  be outweighed by other considerations,  

اما مزایای استفاده از ماسک ممکن است بر ملاحظات دیگر غلبه کند،

as Professor West explains…

همانطور که پروفسور وست توضیح می‌دهد...

It could also have unfortunate negative  consequencesin terms of mask shaming – that  

همچنین می‌تواند پیامدهای منفی ناخوشایندی را در رابطه با شرم کردن ماسک به همراه داشته باشد – اینکه

people feel compelled to wear masks in situations  where it’s actually not helpful and may be harmful  

افراد احساس می‌کنند مجبور به پوشیدن ماسک در موقعیت‌هایی هستند که واقعاً مفید نیستند و ممکن است مضر باشند

because it’s expected of them  and they feel that they would be  

زیرا از آنها انتظار می رود و احساس می کنند که

judged if they didn’t. But  I think in addition to that,  

اگر این کار را نکنند مورد قضاوت قرار خواهند گرفت. اما، من فکر می‌کنم علاوه بر آن،

one of the problems we have is that masks can  potentially create a false sense of security.

یکی از مشکلات ما این است که ماسک‌ها می‌توانند به طور بالقوه احساس امنیت کاذبی ایجاد کنند.

One negative effect is the practice of mask  shaming – criticising or humiliating someone  

یکی از تأثیرات منفی، عمل شرم کردن ماسک است – انتقاد یا تحقیر کسی

for not wearing a face covering.

به دلیل نپوشاندن صورت.

Another problem is that wearing masks might  create a false sense of security – a feeling  

مشکل دیگر این است که پوشیدن ماسک ممکن است احساس امنیت کاذبی ایجاد کند -

of being safer than you really are.  Is that what happened in 1905 Rob?

احساس امنیت بیشتر از آنچه واقعا هستید. آیا این همان چیزی است که در سال 1905 راب اتفاق افتاد؟

Ah yes, today’s quiz question. I asked you  when face masks were first widely used?

آه بله، سوال مسابقه امروز. از شما پرسیدم اولین بار چه زمانی از ماسک‌های صورت استفاده شد؟

And I said, b) 1905 in Chicago.

و من گفتم، ب) 1905 در شیکاگو.

Well done Sam, you were absolutely right! It  was 1905 in Chicago when Dr Alice Hamilton  

آفرین سام، کاملا درست گفتی! سال 1905 در شیکاگو بود که دکتر آلیس همیلتون

first noticed that carers wearing masks to  treat scarlet fever patients, did not get sick.

برای اولین بار متوجه شد که مراقبانی که برای درمان بیماران تب مخملک از ماسک استفاده می‌کنند، بیمار نمی‌شوند.

Interesting. Today we’ve been discussing  whether wearing masks helps prevent  

جالب هست. امروز ما در مورد اینکه آیا پوشیدن ماسک به جلوگیری از

infected people emitting –  or sending out, coronavirus.

انتشار - یا انتشار ویروس کرونا از افراد آلوده کمک می‌کند، بحث کرده‌ایم.

So far the evidence is equivocal –  unclear because it seems contradictory.  

تاکنون شواهد مبهم هستند - نامشخص زیرا متناقض به نظر می‌رسند.

In other words, we can’t  say either way for certain.

به عبارت دیگر، ما نمی‌توانیم به طور قطعی بگوییم.

But for some, it stands to reason - meaning it’s  obviously true - that mask-wearing is a good idea.

اما برای برخی، منطقی است - به این معنی که آشکارا درست است - پوشیدن ماسک ایده خوبی است.

This disagreement over wearing face coverings  

این اختلاف نظر در مورد پوشیدن پوشش صورت

has started heated debate – that’s  discussion which becomes angry or excited.

بحث‌های داغی را آغاز کرده است - این بحثی است که عصبانی یا هیجان‌انگیز می‌شود.

And this in turn has led to incidents of  

و این به نوبه خود منجر به موارد

mask shaming – criticising or mocking  people for not wearing a face mask.

شرمساری ماسک - انتقاد یا تمسخر از افراد به دلیل نپوشیدن ماسک صورت شده است.

A final drawback is that masks  might give the wearer a false  

آخرین ایراد این است که ماسک‌ها ممکن است حس امنیت کاذبی را در اختیار دارنده قرار

sense of security – that’s belief  that they are safe when they are not.

دهند - این باوری است که آنها ایمن هستند در حالی که نیستند.

That’s all we’ve got time for today.

این تمام چیزی است که امروز برای آن وقت داریم.

Bye for now!

فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Hello and welcome to 6 Minute English, I'm Neil.

سلام و به 6 Minute English خوش آمدید، من نیل هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم.

And in this programme we're looking  at the word objectification.

و در این برنامه ما به کلمه شیئی سازی نگاه می کنیم.

Objectification is when we  reduce people to objects.

عینی سازی زمانی است که ما افراد را به اشیاء تقلیل می دهیم.

An example of this is advertising and the media  and in particular the way women have been shown.  

نمونه‌ای از این تبلیغات و رسانه‌ها و به‌ویژه نحوه نشان دادن زنان است. مدل‌های

Impossibly attractive and implausibly  perfect models in adverts and in movies  

فوق‌العاده جذاب و غیرقابل باوری بی‌نقص در تبلیغات، فیلم‌ها

and on TV you are much more likely to  see naked or half-naked women than men.

و تلویزیون، احتمالاً زنان برهنه یا نیمه برهنه را بیشتر از مردان می‌بینید.

Objectification can lead to issues in  societysuch as inequality and discrimination.  

عینی‌سازی می‌تواند به مسائلی مانند نابرابری و تبعیض منجر شود.

Objectification of women is a problem but  what about the objectification of men?

عینیت بخشیدن به زنان یک مشکل است، اما در مورد شیئی شدن مردان چطور؟

Before we hear more, it's time for a question.  

قبل از اینکه بیشتر بشنویم، وقت یک سوال است.

Today's question is: on British TV in which decade  was a completely naked man first seen? Was it…

سوال امروز این است: اولین بار در کدام دهه یک مرد کاملا برهنه در تلویزیون بریتانیا دیده شد؟ آیا این بود...

a) the 1940s

الف) دهه 1940

b) the 1950s

ب) دهه 1950

c) the 1960s

ج) دهه 1960

What do you think Sam?

I'm going for the 60s.

شما چه فکر می کنید سام؟

من برای دهه 60 می روم.

I'll give the answer later in the programme. Now  Sam, do you know the TV programme Love Island?

جواب را بعداً در برنامه خواهم داد. حالا سام، برنامه تلویزیونی Love Island را می‌شناسی؟

Yes, it's a kind of a dating show and all  the contestants - men and women - spend a  

بله، این یک نوع نمایش دوستیابی است و همه شرکت‌کنندگان - زن و مرد -

lot of time in their swimming costumes  and they've all got perfect bodies.

زمان زیادی را با لباس‌های شنا می‌گذرانند و همگی اندامی عالی دارند.

Yes, that's right. It's a programme  that seems equally to objectify  

بله درست است. این برنامه‌ای است که به نظر می‌رسد به یک

men and women equally. But is that a bad thing?  Dr Peter Lucas is Senior Lecturer in Philosophy  

اندازه مردان و زنان را عینیت می‌بخشد. اما آیا این چیز بدی است؟ دکتر پیتر لوکاس، مدرس ارشد فلسفه

at the University of Central Lancashire. He spoke  on this topic on the BBC's Woman's Hour programme.  

در دانشگاه مرکزی لانکشایر است. او درباره این موضوع در برنامه ساعت زن بی‌بی‌سی صحبت کرد.

What does he suggest might be the advantage  of featuring men with 'perfect' bodies?

او پیشنهاد می‌کند که چه مزیتی برای مردانی با بدن «عالی» وجود دارد؟ به عنوان مثال،

If you look at the impact of TV series like  Love Island for instance, the producers  

اگر به تأثیر سریال‌های تلویزیونی مانند جزیره عشق نگاه کنید،

of that programme present that as, have described  that as being aspirational for their audience.  

تهیه‌کنندگان آن برنامه آن را به عنوان آرزویی برای مخاطبان خود توصیف کرده‌اند.

It's presenting role models, its presenting  models that people are supposed to aspire to.  

این الگوها را ارائه می‌کند، مدل‌های ارائه‌ای که مردم قرار است آرزوی آن را داشته باشند.

Now many women, thinking about the male bodies  that are on display there might think well, if it  

اکنون بسیاری از زنان، با فکر کردن به بدن‌های مردانه‌ای که در آنجا نمایش داده می‌شوند، ممکن است خوب فکر کنند، اگر به این

means that more men get off to the gym, look after  themselves physically, surely that's a good thing.

معنی باشد که مردان بیشتری به باشگاه بروند، از نظر بدنی از خود مراقبت کنند، مطمئناً این چیز خوبی است.

So what might be an advantage of these  highly fit athletic bodies on show?

بنابراین مزیت این بدن‌های ورزشی بسیار متناسب در نمایش چه می‌تواند باشد؟

Dr Lucas suggests that seeing those bodies  might encourage men to go to the gym  

دکتر لوکاس پیشنهاد می‌کند که دیدن آن بدن‌ها ممکن است مردان را تشویق کند که به باشگاه بروند

and work hard to improve their fitness  and health and that could be a good thing.

و برای بهبود تناسب اندام و سلامتی خود سخت تلاش کنند و این می‌تواند چیز خوبی باشد.

Yes, the people in the programme  are described as role models.  

بله، افراد حاضر در برنامه به عنوان الگو توصیف می‌شوند.

A role model is someone whose behaviour is  seen as a good example for others to copy.

یک الگو کسی است که رفتارش به عنوان نمونه خوبی برای کپی کردن دیگران در نظر گرفته می شود.

I'm not sure the behaviour of the people in Love  Island makes them good role models, but perhaps  

مطمئن نیستم که رفتار افراد در جزیره عشق آنها را به الگوهای خوبی تبدیل کند، اما شاید

from the point of view of their physical fitness  they give us something to aspire to. If you aspire  

از نقطه نظر آمادگی جسمانی آن‌ها چیزی به ما بدهند که آرزو کنیم. اگر

to something, it's something you can aim for,  something you want to achieve. Dr Lucas also  

آرزوی چیزی را دارید، آن چیزی است که می‌توانید هدفش را داشته باشید، چیزی است که می‌خواهید به آن برسید. دکتر لوکاس همچنین

used a related word, aspirational. The TV series  Love Island was described as being aspirational.  

از یک کلمه مرتبط استفاده کرد، آرزو. مجموعه تلویزیونی جزیره عشق به عنوان آرزویی توصیف شد.

It shows a lifestyle that people would like  to have, something they might aim to achieve.

این سبک زندگی را نشان می دهد که مردم دوست دارند  داشته باشند، چیزی که ممکن است هدفشان رسیدن به آن باشد.

But there are also dangers to encouraging  people to get to the gym. Here's Dr Lucas again.

اما خطراتی نیز برای تشویق افراد برای رفتن به باشگاه وجود دارد. اینجا دوباره دکتر لوکاس است.

But also it's likely to generate higher  levels of narcissism, self-consciousness,  

اما همچنین احتمالاً سطوح بالاتری از خودشیفتگی، خودآگاهی

becoming obsessive about your appearance.  It's not particularly an attractive feature  

و وسواس در مورد ظاهر شما ایجاد می‌کند. این ویژگی خاص جذابی

either in men or in women and I suspect that's  impacting on men's behaviour in a way which  

نیست   چه در مردان و چه در زنان و من گمان می‌کنم که بر رفتار مردان تأثیر می‌گذارد به نحوی که

is detrimental in the same sort of way that's  been detrimental for women really, for decades.

به همان روشی که برای زنان واقعاً برای دهه‌ها مضر بوده است، مضر است.

He talks about behaviour that is detrimental,  this means behaviour that has a negative impact.  

او درباره رفتاری صحبت می‌کند که مضر است، این به معنای رفتاری است که تأثیر منفی دارد.

What behaviours does he say are detrimental?

او می گوید چه رفتارهایی مضر است؟

If people become obsessed by their  appearance it could lead to narcissism.  

اگر افراد نسبت به ظاهر خود وسواس پیدا کنند ، می تواند منجر به خودشیفتگی شود.

This is a condition where you spend so much  time focussing on yourself, your own looks,  

این وضعیتی است که در آن شما زمان زیادی را صرف تمرکز روی خود، ظاهر خود،

your own body that you stop  caring about anyone else.

بدن خود می‌کنید که دیگر به دیگران اهمیت نمی‌دهید.

And because it's very very  hard to get that kind of body  

و از آنجایی که بدست آوردن چنین بدنی بسیار سخت است

it can also lead to people  being very self-conscious.  

، می‌تواند منجر به خودآگاهی افراد نیز شود .

They might become embarrassed about their bodies  and lose confidence in themselves as a result.

ممکن است از بدن خود خجالت بکشند و در نتیجه اعتماد به نفس خود را از دست بدهند.

Right. It's almost time to review this week's  vocabulary, but before that let's have the  

درست. تقریباً زمان مرور واژگان این هفته فرا رسیده است ، اما قبل از آن بیایید

answer to the quiz. In what decade was the  first naked man seen on British TV? Was it…

پاسخ مسابقه را داشته باشیم. اولین مرد برهنه در چه دهه ای در تلویزیون بریتانیا دیده شد؟ آیا این بود...

a) the 1940s

الف) دهه 1940

b) the 1950s

ب) دهه 1950

c) the 1960s

ج) دهه 1960

What did you say, Sam?

چه گفتی، سام؟

I said c) the 60s.

گفتم ج) دهه 60.

I'm afraid the revolution had come earlier  than that. The correct answer is the 1950s.  

من می ترسم که انقلاب زودتر از آن اتفاق افتاده باشد. پاسخ صحیح دهه 1950 است.

It was a 1957 documentary called Out of Step,  part of which was filmed at a nudist colony.  

این یک مستند در سال 1957 به نام خارج از مرحله بود که بخشی از آن در یک مستعمره برهنگی فیلمبرداری شد.

Now, time for our vocabulary.

حالا نوبت به واژگان ما رسیده است.

Our first word was objectification. This  is the noun for when we reduce a human  

اولین حرف ما عینیت سازی بود. این اسم زمانی است که انسان

being to an object. We don't think of them as a  real person anymore. The verb is to objectify.

را به یک شیء تقلیل می دهیم. ما دیگر آنها را یک فرد واقعی نمی‌دانیم. فعل عینیت بخشیدن است.

Someone whose behaviour is a good example  that others want to copy is a role model.

کسی که رفتارش نمونه خوبی است که دیگران می‌خواهند آن را تقلید کنند، یک الگو است.

When it comes to presenting 6 Minute  English, you are my role model, Neil.

وقتی نوبت به ارائه 6 دقیقه انگلیسی می‌شود، تو الگوی من هستی، نیل.

You're too kind, and I aspire to  your level of professionalism, Sam.  

تو بیش از حد مهربانی، و من آرزو دارم به سطح حرفه ای تو، سم.

To aspire to - to aim to be, to hope to achieve.

آرزو کردن - هدف داشتن بودن، امید به دستیابی.

That is related to the next word, aspirational.  This adjective is used to describe the desire to  

که مربوط به کلمه بعدی، آرزومند است. این صفت برای توصیف میل به

improve parts of you life - for example,  getting a better job or a better body.  

بهبود بخش‌هایی از زندگی شما استفاده می‌شود - برای مثال ، شغل بهتر یا بدن بهتر.

Aspirational TV programmes or adverts show  lifestyles that people might want to be theirs.

برنامه‌ها یا آگهی‌های تلویزیونی آرزویی سبک زندگی را نشان می‌دهند که ممکن است مردم بخواهند از آن‌ها باشد.

Our next word is an adjective for  something that is bad for you,  

کلمه بعدی ما یک صفت برای چیزی است که برای شما بد است،

something that has a negative  effect. The adjective is detrimental.

چیزی که تأثیر منفی دارد. صفت مضر است.

We heard that aspiring to the perfect body can be  detrimental because it might lead to narcissism.  

شنیده‌ایم که آرزوی داشتن بدن کامل می‌تواند مضر باشد زیرا ممکن است منجر به خودشیفتگی شود.

Narcissism is the term for someone  who is so obsessed with their own body  

خودشیفتگی اصطلاحی است برای کسی که آنقدر به بدن و زندگی خود وسواس دارد

and life that they don't care about anyone else.

که به هیچ کس دیگری اهمیت نمی‌دهد.

Achieving that perfect body is incredibly hard and  

دستیابی به آن بدن کامل

impossible for most real people and  not achieving it can make people overly  

برای اکثر افراد واقعی فوق‌العاده سخت و غیرممکن است و نرسیدن به آن می‌تواند افراد را بیش از

self-conscious - which in this situation means  that they can lose confidence in themselves.

حد خودآگاه کند - که در این شرایط به این معنی است که می‌توانند اعتماد به نفس خود را از دست بدهند.

That's all we have time for today. Do join  us next time and remember you can find us on  

این تمام وقت ما برای امروز است. دفعه بعد به ما بپیوندید و به یاد داشته باشید که می‌توانید ما را

the website bbclearningenglish.com. Bye bye.

در وب‌سایت bbclearningenglish.com پیدا کنید. خداحافظ.

Bye!

خدا حافظ!

Hello and welcome to 6 Minute English– the  show that brings you an interesting topic,  

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید – نمایشی که موضوع جالب،

authentic listening practice and vocabulary to  help you improve your language skills. I'm Rob…

تمرین گوش دادن معتبر و واژگانی را برای شما به ارمغان می‌آورد تا به شما در بهبود مهارت‌های زبانی کمک کند. من راب هستم...

And I'm Catherine. In this programme we'll be  discussing quitting drinking and staying dry.

و من کاترین هستم. در این برنامه درباره ترک نوشیدن و خشک ماندن بحث خواهیم کرد.

Right, so when you say ‘quitting’, you mean  ‘giving up’ – and when you say ‘drinking’,  

درست است، بنابراین وقتی می گویید «ترک»، به معنای «تسلیم شدن» است - و وقتی می گویید «نوشیدن»

you're particularly referring to  ‘the activity of drinking alcohol’.

، به ویژه به «فعالیت نوشیدن الکل» اشاره می کنید.

Exactly Rob.

دقیقا راب

But, what about staying dry? It's  nothing to do with the weather?

اما، خشک ماندن چطور؟ ربطی به آب و هوا ندارد؟

No that's true. The adjective  

نه این درست است. صفت

‘dry’ here means ‘no alcohol’. And I,  Rob, am currently having a dry January.

«خشک» در اینجا به معنای «بدون الکل» است. و من، راب، در حال حاضر ژانویه خشکی را سپری می کنم.

Ah yes, your New Year's resolution is to  give up alcohol for one month. Any reason?

آه بله، تصمیم سال نو شما این است که الکل را به مدت یک ماه کنار بگذارید. هر دلیلی؟

Yes. I'm doing it in order to improve my  health and save some money. And a resolution,  

آره. من این کار را به منظور بهبود سلامت و صرفه جویی در پول انجام می دهم. و به هر حال، یک تصمیم

by the way, is a promise to yourself  to do something or not to do something.

، قولی به خودتان برای انجام کاری یا انجام ندادن کاری است.

Well, they seem like good reasons. And for  now, we must keep up our resolution to always  

خوب، به نظر دلایل خوبی هستند. و در حال حاضر، ما باید به تصمیم خود ادامه دهیم تا

start the programme with a question,  so are you ready for it, Catherine?

همیشه برنامه را با یک سؤال شروع کنیم، پس آیا برای آن آماده ای، کاترین؟

I am, crack on, Rob!

من هستم، راب!

According to data from the World  Health Organisation in 2015,  

بر اساس داده‌های سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۵،

which country consumed the most  alcohol per person? Was it…

کدام کشور بیشترین مصرف الکل را برای هر نفر داشت؟ آیا این بود...

a) Australia

الف) استرالیا

b) Finland

ب) فنلاند

c) The Czech Republic

ج) جمهوری چک

Well they all sound quite likely, but I did  visit Prague once and I had a lovely time,  

خوب همه آنها کاملا محتمل به نظر می رسند، اما من یک بار از پراگ بازدید کردم و لحظات خوبی را سپری کردم،

so I'm going to say c) the Czech Republic.

بنابراین می خواهم بگویم ج) جمهوری چک.

OK, well as always, we'll  find out the answer later on.  

خوب، مثل همیشه، بعداً جواب را خواهیم فهمید.

But let's continue our discussion  about drinking – or informally known  

اما بیایید بحث خود را درباره نوشیدن - یا به طور غیررسمی به

as boozing – and trying to give it up.  We all know that too much drinking can  

عنوان مشروب خوری - و تلاش برای ترک آن ادامه دهیم. همه ما می دانیم که نوشیدن زیاد الکل می

be bad for us and that's why you Catherine,  have decided to quit – but only for a month.

تواند برای ما مضر باشد و به همین دلیل است که شما کاترین تصمیم گرفتید آن را ترک کنید - اما فقط برای یک ماه.

Yes, just a month but it's a start and I might  continue into February. But I'm seeing the  

بله، فقط یک ماه، اما شروع است و ممکن است تا فوریه ادامه دهم. اما من

benefits already. I've managed to shed some weight  – most of which I actually put on over Christmas!

قبلاً مزایای آن را می بینم. من موفق شدم مقداری وزن کم کنم - که بیشتر آن را در کریسمس اضافه کردم!

I can see. So to shed here simply  means 'lose'. And I bet your sobriety  

من میتوانم ببینم. بنابراین ریختن در اینجا به سادگی به معنای «از دست دادن» است. و شرط می بندم که متانت

is helping you sleep better. Sobriety, by the  way, means ‘the state of not being drunk’.

به شما کمک می کند بهتر بخوابید. به هر حال، متانت به معنای «وضعیت مست نبودن» است.

It is actually. And I'm not alone: A study  of 857 British adults by Dr Richard de Visser  

در واقع هست. و من تنها نیستم: مطالعه‌ای روی ۸۵۷ بزرگسال بریتانیایی توسط دکتر ریچارد دی ویسر

from the University of Sussex found that  after going for a month without alcohol,  

از دانشگاه ساسکس نشان داد که پس از یک ماه بدون الکل،

62% of the people in the study  said they had better sleep. So Rob,  

۶۲ درصد از افراد شرکت‌کننده در این مطالعه گفتند که خواب بهتری دارند. پس راب،

does that tempt you to become  teetotal and stop drinking?

آیا این شما را وسوسه می‌کند که بی‌حال شوید و الکل را کنار بگذارید؟

Not me Catherine. I need a drink to help me relax  and be more sociable – you know how shy I am!

نه من کاترین من به یک نوشیدنی نیاز دارم تا به من کمک کند آرام شوم و اجتماعی تر باشم - می دانید که چقدر خجالتی هستم!

Yes of course Rob! Well, maybe you should listen  to Catherine Gray. She's the author of a book  

بله البته راب! خب، شاید باید به کاترین گری گوش دهید. او نویسنده کتابی

called The Unexpected Joy of Being Sober, which  she wrote after she discovered the negative  

به نام شادی غیرمنتظره از هوشیاری است که پس از کشف

effects of going to too many work-related  parties where she was just drinking too much.  

تأثیرات منفی رفتن به مهمانی‌های کاری زیاد که در آن بیش از حد مشروب می‌نوشید، آن را نوشت.

Here she is speaking on BBC  Radio 4's Woman's Hour programme…

در اینجا او در برنامه ساعت زن رادیو 4 بی‌بی‌سی صحبت می‌کند...

I had a lot of social anxiety and when I  quit I had to deal with that. I think I  

من اضطراب اجتماعی زیادی داشتم و وقتی ترک کردم مجبور شدم با آن کنار بیایم. فکر می‌کنم

used drinking as a crutch, a confidence  crutch - it eased the way to go to big  

از نوشیدن به‌عنوان عصا استفاده می‌کردم، یک عصا اعتماد به نفس - این راه رفتن به مهمانی‌های بزرگ و

glittering parties and stuff like that and when  I quit I had to learn real confidence in a way.

پر زرق و برق و مواردی از این دست را آسان‌تر کرد و وقتی ترک کردم مجبور شدم به نوعی اعتماد به نفس واقعی را یاد بگیرم.

So Catherine worked in the magazine  business which involved going to  

بنابراین کاترین در کسب و کار مجله کار کرد که شامل رفتن به

lots of boozy parties. Drinking, she says,  helped herdeal with a nervous and worried  

مهمانی‌های پرمعنا بود. او می‌گوید که نوشیدن الکل به رفع احساس عصبی و نگرانی‌اش کمک

feeling that she had when she met new  people - she called it social anxiety.

کرد که هنگام ملاقات با افراد جدید داشت - او آن را اضطراب اجتماعی نامید.

Yes, and she used drinking  as a crutch. A crutch here  

بله، و او از نوشیدن به عنوان عصا استفاده کرد. عصا در

is something you depend on for support  – and sometimes you rely on it too much.

اینجا   چیزی است که برای پشتیبانی به آن وابسته هستید - و گاهی اوقات بیش از حد به آن تکیه می کنید.

Yes and eventually she decided to  abstain from drinking – in other words,  

بله و در نهایت او تصمیم گرفت که از نوشیدن خودداری کند - به عبارت دیگر

stop doing something that is enjoyable but bad  for you – and she feels much better for it. So  

، انجام کاری که برای شما لذت بخش اما بد است را متوقف کند - و احساس بسیار بهتری نسبت به آن دارد. پس

come on Rob, haven't you got the willpower  to just quit drinking for just 30 days?

بیا راب، آیا اراده کافی برای ترک الکل فقط برای 30 روز را نداری؟

Well according to Catherine Gray,  that wouldn't be long enough…

خب، طبق گفته کاترین گری، این به اندازه کافی طولانی نیست...

Experts say that it takes 66 days for a  new habit to bed in, so I would always  

کارشناسان می گویند که 66 روز طول می کشد تا یک عادت جدید در بستر بخوابد، بنابراین من همیشه

recommend trying it for 90 days. 30 days is  the hard bit before you get to the rewards.  

توصیه می کنم آن را به مدت 90 روز امتحان کنید. 30 روز سختی قبل از رسیدن به پاداش است.

Because after 66 days it starts getting a lot  easier and you start feeling better in yourself.

زیرا بعد از 66 روز کار بسیار آسان‌تر می‌شود و احساس بهتری در خود می‌کنید.

Right, so it takes 66 days for doing a  regular activity - a habit - to bed in. And  

درست است، بنابراین ۶۶ روز طول می‌کشد تا یک فعالیت منظم - یک عادت - در رختخواب انجام دهید. و

‘bed in’ means to ‘become normal  and start working properly’.

«تخت در» به معنای «عادی شدن» و شروع درست کار کردن است.

Now, earlier I asked you, according to data  from the World Health Organisation in 2015,  

اکنون، قبلاً از شما پرسیدم، طبق داده‌های سازمان بهداشت جهانی در سال 2015،

which country consumed the most  alcohol per person? Was it…

کدام کشور بیشترین الکل را برای هر نفر مصرف می‌کند؟ آیا این بود...

a) Australia

الف) استرالیا

b) Finland

ب) فنلاند

c) The Czech Republic

ج) جمهوری چک

And I said the Czech Republic. Was I right?

و من گفتم جمهوری چک. درست گفتم؟

You were Catherine. Spot  on, well done. Apparently,  

تو کاترین بودی به‌جا، آفرین. ظاهراً هر سال

14.1 litres of pure alcohol is  consumed per person each year.

14.1 لیتر الکل خالص  مصرف می شود.

Well like I said, they do make good beer in the  Czech Republic – but people, be careful, only  

خوب همانطور که گفتم، آنها آبجو خوبی در جمهوری چک درست می کنند - اما مردم، مراقب باشید، فقط

drink it in moderation. Now Rob, shall we take  a look at the vocabulary we've mentioned today?

آن را در حد اعتدال بنوشید. حالا راب، آیا نگاهی به واژگانی که امروز ذکر کردیم بیندازیم؟

Indeed. The first word we had was resolution  – that's a promise to yourself to do or not do  

در واقع. اولین کلمه‌ای که ما داشتیم، تصمیم‌گیری بود - این یک قول به خودتان است که کاری را انجام دهید یا انجام ندهید

something. 'Catherine's New Year's resolution was  to give up drinking alcohol for a whole month.'

. "تصمیم سال نو کاترین این بود که برای یک ماه کامل نوشیدن الکل را کنار بگذارد."

Yes, and I'm still doing it Rob – the  plan is to shed a few kilos and get fit.  

بله، و من هنوز این کار را انجام می‌دهم راب – برنامه این است که چند کیلو وزن کم کنم و تناسب اندام داشته باشم.

So for example, 'Rob shed lots of weight  when he went on a cake-free diet!'

به عنوان مثال، «راب وقتی رژیم غذایی بدون کیک گرفت، وزن زیادی کم کرد!»

Really? I'd never give up cake Catherine, but  I could be tempted to give up booze as I know  

واقعا؟ من هرگز کیک کاترین را رها نمی‌کنم، اما ممکن است وسوسه شوم که مشروبات الکلی را کنار بگذارم زیرا می‌دانم که

sobriety is good for my health – that's the noun  word to mean ‘the state of not being drunk’.

هوشیاری برای سلامتی من مفید است - این کلمه اسمی به معنای "حالت مست نبودن" است.

Now our next word was abstain. That means  ‘not do something that is enjoyable but bad  

حالا حرف بعدی ما ممتنع بود. این بدان معناست که «کاری را انجام ندهید که برای شما لذت بخش است، اما بد است

for you’. 'Rob needs to abstain from eating  cakes if he wants to wear his skinny jeans.'

». «راب اگر می‌خواهد شلوار جین تنگ خود را بپوشد، باید از خوردن کیک خودداری کند.» کاترین به

Are you dropping a hint there,  Catherine? Now, our final word  

آنجا اشاره ای می کنی؟ اکنون، کلمه نهایی ما

is actually two words – bed in. It means ‘to  become normal and start working properly’.  

در واقع دو کلمه است - bed in. به معنای « عادی شدن و شروع درست کار کردن» است.

'It took a while for the new computer system  to bed in but now it's working perfectly.'

"مدتی طول کشید تا سیستم کامپیوتری جدید در بستر قرار گیرد، اما اکنون کاملاً کار می کند."

That's brilliant because now we  can go online and find more BBC  

این عالی است زیرا اکنون می‌توانیم آنلاین شویم و

Learning English programmes  at bbclearningenglish.com.  

برنامه‌های یادگیری انگلیسی بی‌بی‌سی را در bbclearningenglish.com بیشتر پیدا کنیم.

That's all for today's 6 Minute English.  We hope you enjoyed it. Bye for now.

این همه برای 6 دقیقه انگلیسی امروز است. امیدواریم از آن لذت برده باشید. فعلا خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.

Hello and welcome to 6 Minute English.  I'm Neil and joining me for this is Dan.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من نیل هستم و دن به من می پیوندد.

Hello.

سلام.

And can I say Dan, you're looking very  slim – it looks like your diet is working!

و آیا می توانم بگویم دن، شما بسیار لاغر به نظر می رسید - به نظر می رسد رژیم غذایی شما کار می کند!

This is my normal figure – and I have not been on  

این شکل طبیعی من است - و من

a diet. But it looks like you've  actually put on a bit of weight.

رژیم غذایی نداشته ام. اما به نظر می رسد که در واقع کمی وزن اضافه کرده اید.

Well I may have a little paunch – or a fat stomach  – but didn't you know that it's out of my control?  

خوب من ممکن است کمی درد داشته باشم - یا شکم چاق - اما آیا نمی دانستید که خارج از کنترل من است؟

Some of this has to do with my genes –  not the ones I wear – but the cells in  

برخی از این‌ها به ژن‌های من مربوط می‌شود - نه آنهایی که می‌پوشم - بلکه سلول‌هایی در

my body that control my development. That's  what we'll be discussing in this programme.

بدن من هستند که رشد من را کنترل می‌کنند. این چیزی است که در این برنامه درباره آن بحث خواهیم کرد.

However our audience might describe themselves  – tubby and overweight or thin and skinny,  

به هر حال مخاطبان ما ممکن است خودشان را توصیف کنند - لاغر و چاق یا لاغر و لاغر،

which means very thin – they're more than  welcome to join us on this voyage of discovery.  

که به معنای بسیار لاغر است - آنها بیش از خوش آمدند که در این سفر اکتشافی به ما بپیوندند.

So let's start with answering a question.

پس بیایید با پاسخ به یک سوال شروع کنیم.

What's the name of the popular diet that involves  avoiding eating carbohydrates and in which you can  

نام رژیم محبوبی که شامل پرهیز از خوردن کربوهیدرات است و در آن می‌توانید

eat as much fat and protein as you like? Is it… a) the Mediterranean diet, 

هر چقدر که دوست دارید چربی و پروتئین بخورید چیست؟ آیا این ... الف) رژیم مدیترانه ای،

b) the Atkins diet, or c) the Graham diet?

ب) رژیم اتکینز، یا ج) رژیم غذایی گراهام؟

I've heard of the Atkins diet, so I'll say b).

من در مورد رژیم اتکینز شنیده ام، بنابراین می گویم b).

Well, you’ll have to wait a bit to find  out. But Dan, you may have also heard of  

خوب، باید کمی صبر کنید تا متوجه شوید . اما دن، ممکن است شما هم در مورد

a crash diet – that's where someone makes a  rapid change to the types of food they eat  

رژیم غذایی شدید شنیده باشید - اینجاست که شخصی با هدف کاهش سریع وزن، تغییر سریعی در انواع غذایی که می‌خورد انجام

with the aim of losing weight quickly.

می‌دهد.

Yes, I know that eating this way can be risky  for your health and they don't always work.

بله، می‌دانم که خوردن به این روش می‌تواند برای سلامتی شما خطرناک باشد و همیشه مؤثر نیستند.

That's true and now scientists have  some evidence that shows that our weight  

این درست است و اکنون دانشمندان شواهدی دارند که نشان می‌دهد

is not just controlled by what we eat. So it  might be quite natural for someone to be thin  

وزن ما فقط با آنچه می‌خوریم کنترل نمی‌شود. بنابراین ممکن است کاملاً طبیعی باشد که فردی لاغر

or fat - it's all to do with their  genes. Research published in the journal  

یا چاق باشد - همه اینها به ژن‌های او مربوط می‌شود. پژوهشی که در مجله

PLOS Genetics, explains how twin studies  have shown that about 40% of the variation  

PLOS Genetics منتشر شده است، توضیح می‌دهد که چگونه مطالعات دوقلو نشان داده‌اند که حدود 40 درصد از تغییرات

in a person’s weight is affected  by their genes. And also, why thin,  

در وزن افراد تحت تأثیر ژن‌های آن‌ها قرار می‌گیرد. و همچنین، چرا افراد لاغر،

but healthy people have genetic advantages  in terms of maintaining a healthy weight.

اما سالم دارای مزایای ژنتیکی از نظر حفظ وزن سالم هستند.

So that means that losing weight isn't just about  having willpower – that's controlling your own  

بنابراین این بدان معناست که کاهش وزن فقط به معنای داشتن اراده نیست - این یعنی کنترل

behaviour to achieve something – it's actually  about something that's out of our control?

رفتار خود برای رسیدن به چیزی - در واقع به چیزی مربوط می شود که خارج از کنترل ما است؟

Yes, possibly. Let's hear from the study's author,  Sadaf Farooqi, who is Professor of Metabolism and  

بله، احتمالا. بیایید از نویسنده این مطالعه، صدف فاروقی، که استاد متابولیسم و

Medicine at the University of Cambridge, and  has been a pioneer in the genetics of obesity  

پزشکی در دانشگاه کمبریج است، بشنویم و بیش از بیست سال است که در ژنتیک چاقی پیشگام

for more than twenty years. Obesity, of course, is  where someone is very overweight, in a way that is  

بوده است. چاقی، البته، جایی است که فردی بسیار اضافه وزن دارد، به نحوی که

dangerous for their health. Here she is speaking  on the BBC World Service programme, Health Check.  

برای سلامتی او خطرناک است. در اینجا او در برنامه خدمات جهانی بی‌بی‌سی، بررسی سلامت صحبت می‌کند.

What does she say might be one of the benefits  of this research for people who are overweight?

او می گوید ممکن است یکی از مزایای این تحقیق برای افرادی که اضافه وزن دارند چیست؟

It actually can be very helpful in trying to  get them to come to terms with some of the  

در واقع می‌تواند در تلاش برای اینکه آنها با برخی از

difficulties they may be having but also  help them engage with help and support  

مشکلاتی که ممکن است دارند کنار بیایند بسیار مفید باشد، اما همچنین به آنها کمک کند تا با کمک و حمایت

to try and encourage weight loss… I hope one  of the main outcomes of this work might be,  

برای تشویق کاهش وزن همکاری کنند… امیدوارم یکی از نتایج اصلی این کار باشد. ممکن است،

to a little bit, to start to get people thinking  about that. Because people are very judgemental  

تا کمی، شروع به فکر کردن مردم در مورد آن شود. از آنجا که مردم بسیار قضاوت‌کننده هستند

and tend to think, look if I can stay thin and  control my weight why can't you? And what I  

و تمایل دارند فکر کنند، ببینید اگر من می‌توانم لاغر بمانم و وزنم را کنترل کنم، چرا شما نمی‌توانید؟ و چیزی که می‌خواهم

would say to that is, well the data now shows that  you're probably quite lucky in terms of the genes  

به آن بگویم این است، خوب داده‌ها اکنون نشان می‌دهند که شما احتمالاً از نظر ژن‌هایی

that you have rather than just being either  morally superior or having better willpower.

که دارید کاملاً خوش شانس هستید، نه اینکه فقط از نظر اخلاقی برتر باشید یا اراده بهتری داشته باشید.

Some interesting thoughts there. For people  who are overweight, this research can help  

چند فکر جالب وجود دارد. برای افرادی که اضافه وزن دارند، این تحقیق می تواند به

them come to terms with the struggle they may  be having to lose weight. When you come to  

آنها کمک کند تا با مشکلی که ممکن است برای کاهش وزن داشته باشند کنار بیایند. وقتی

terms with something, you start to accept the  difficult or unpleasant situation you are in.

با چیزی کنار می‌آیید، شرایط سخت یا ناخوشایندی را که در آن قرار دارید را می‌پذیرید.

So I suppose she means accepting that  if you're trying to shed a few pounds  

بنابراین فکر می‌کنم او به این معنی است که اگر می‌خواهید چند پوند وزن کم کنید

unsuccessfully, it's not all your fault. And it  may stop people being so judgemental – that's  

ناموفق است، همه تقصیر شما نیست. و ممکن است باعث شود مردم اینقدر قضاوت کننده نباشند - این

so quick to criticise people  based on their own beliefs.

خیلی سریع از مردم بر اساس باورهای خود انتقاد می کنند.

A slim person might say, "Well,  I ate less and lost weight, so  

یک فرد لاغر ممکن است بگوید: "خب، من کمتر خوردم و وزن کم کردم، پس

why can't you?" – and now we know  things aren't quite that simple.  

چرا شما نمی توانید؟" - و اکنون می دانیم که همه چیز به این سادگی نیست.

You are just lucky to have the right genes  but it doesn't make you 'morally superior'.

شما فقط خوش شانس هستید که ژن های مناسبی دارید، اما این شما را از نظر اخلاقی برتر نمی کند.

So it's not just about having willpower.

پس فقط داشتن اراده نیست.

This research is much more detailed of  course than we have time to explain here  

البته این تحقیق بسیار دقیق‌تر از زمانی است که در اینجا توضیح دهیم،

but for someone who is overweight,  will they feel defeated?

اما برای افرادی که اضافه وزن دارند، آیا احساس شکست می‌کنند؟

Absolutely not, according to Professor Farooqi.  For people who are obese, this research is  

به قول استاد فاروقی مطلقاً خیر. برای افرادی که چاق هستند، این تحقیق

helpful. Not only should it give them hope, it  could lead to the develop medicines to help them.

مفید است. نه تنها باید آنها را امیدوار کند، بلکه می‌تواند به تولید داروهایی برای کمک به آنها منجر شود.

But as genes only play a  part in our size and weight,  

اما از آنجایی که ژن‌ها فقط در اندازه و وزن

we should all eat a healthy diet and do some  exercise. And there is always new research  

ما نقش دارند، همه ما باید یک رژیم غذایی سالم داشته باشیم و کمی ورزش کنیم. و همیشه تحقیقات جدیدی

about the best things to do  and the right things to eat.

درباره بهترین کارها و چیزهای مناسب برای خوردن وجود دارد.

Recently, research published in the  British Journal of Sports Medicine,  

اخیراً، تحقیقی که در مجله British Journal of Sports Medicine منتشر شده است،

said that bursts of high intensity interval  training may be more effective for weight loss  

می‌گوید که تمرینات تناوبی با شدت بالا ممکن است برای کاهش وزن

than longer less intense workouts. A burst  is a sudden and short increase in something.

مؤثرتر از تمرینات طولانی‌تر با شدت کمتر باشد. انفجار یک افزایش ناگهانی و کوتاه در چیزی است.

Even if diets don't help you lose  weight – eating the balanced diet  

حتی اگر رژیم‌های غذایی به کاهش وزن شما کمکی نکنند، خوردن یک رژیم غذایی متعادل

can certainly keep you healthy and make you  feel good. And as I'm talking about diets,  

مطمئناً می‌تواند شما را سالم نگه دارد و احساس خوبی به شما بدهد. و همانطور که در مورد رژیم‌های غذایی صحبت می‌کنم،

why don't I answer the question I asked  you earlier? What's the name of the  

چرا به سوالی که قبلاً از شما پرسیدم پاسخ نمی‌دهم؟ نام

popular diet in which you should avoid eating  carbohydrates but you can have as much fat and  

رژیم محبوبی که در آن باید از خوردن کربوهیدرات خودداری کنید اما می‌توانید هر چقدر

protein as you want? Is it… a) the Mediterranean diet, 

که می‌خواهید چربی و پروتئین داشته باشید چیست؟ آیا این ... الف) رژیم مدیترانه ای،

b) the Atkins diet, or c) the Graham diet?

ب) رژیم اتکینز، یا ج) رژیم غذایی گراهام؟

I said the Atkins diet.

گفتم رژیم اتکینز.

And that is correct, well done. This well-known  low-carb diet was developed by the American  

و این درست است، آفرین. این رژیم غذایی کم کربوهیدرات معروف توسط

physician and cardiologist Robert Atkins in  the 1960s. Others low-card diets are available!

رابرت اتکینز، پزشک و متخصص قلب آمریکایی در دهه 1960 ایجاد شد. سایر رژیم های غذایی کم کارت در دسترس هستند!

Neil, I think it's time we reminded ourselves  of some of the vocabulary we've discussed today.

نیل، فکر می‌کنم وقت آن رسیده است که برخی از واژگانی را که امروز در مورد آن بحث کرده‌ایم یادآوری کنیم.

Good idea. Let's talk about paunch – another name  

ایده خوبی است. بیایید در مورد paunch صحبت کنیم - نام دیگری

for a fat stomach that men  like me – and you – have.

برای شکم چاق که مردانی مانند من - و شما - داریم.

Speak for yourself! I'm closer to skinny –  a word to describe someone looking very thin  

برای خودت حرف بزن! من به لاغر نزدیکتر هستم - کلمه ای برای توصیف فردی که بسیار لاغر

and sometimes ill. Our next word was willpower.  

و گاهی اوقات بیمار به نظر می رسد. حرف بعدی ما اراده بود.

If you have willpower, you can control  your own behaviour to achieve something.

اگر قدرت اراده دارید، می‌توانید رفتار خود را برای رسیدن به چیزی کنترل کنید.

The next phrase, come to terms with  something means you start to accept  

عبارت بعدی، کنار آمدن با چیزی به این معنی است که شما شروع به پذیرش

the difficult or unpleasant situation you are in.

موقعیت سخت یا ناخوشایندی که در آن دارید می‌کنید.

If you are judgemental, you are quick to  criticise people based on your own beliefs.

اگر قضاوت‌کننده باشید، سریعاً بر اساس باورهای خود از افراد انتقاد می‌کنید.

And finally, we mentioned a burst  of high intensity interval training.  

و در نهایت، به یک دوره تمرین اینتروال با شدت بالا اشاره کردیم.

A burst is a sudden and  short increase in something.

انفجار یک افزایش ناگهانی و کوتاه در چیزی است.

Well, we've had a burst of vocabulary  there and it's time to say goodbye.  

خب، ما در آنجا تعداد زیادی واژگان داریم و زمان خداحافظی فرا رسیده است.

Please join us next time.

لطفا دفعه بعد به ما بپیوندید

And of course don't forget our website,  bbclearningenglish.com. Goodbye.


و البته وب سایت ما، bbclearningenglish.com را فراموش نکنید. خداحافظ.

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Sam.

و من سام هستم

What blood type are you, Sam?

سام تو چه گروه خونی هستی؟

Ah, you mean the different groups used to  classify humans by blood – types A, B, AB and O.  

آه، منظورت گروه‌های مختلفی است که برای طبقه‌بندی انسان‌ها بر اساس خون استفاده می‌شود - نوع A، B، AB و O.

I think I’m type O. How about you, Neil?

فکر می‌کنم من از نوع O هستم. تو چطور، نیل؟

Well, it may sound strange  but actually I don’t know.

خوب، ممکن است عجیب به نظر برسد اما در واقع من نمی دانم.

Hmm, lots of westerners don’t know  their blood type, but in parts of Asia  

هوم، بسیاری از غربی‌ها گروه خونی خود را نمی‌دانند، اما در بخش‌هایی از آسیا،

blood groups are a topic of daily conversation.  People select romantic partners based on  

گروه‌های خونی موضوع گفتگوی روزانه است. افراد شرکای عاشقانه را بر اساس

blood type and different blood groups are  associated with different personalities.

گروه خونی انتخاب می‌کنند و گروه‌های خونی مختلف با شخصیت‌های مختلف مرتبط هستند.

In this programme, we’ll be finding out all  about blood – why humans have different blood  

در این برنامه، ما همه چیز درباره خون را می یابیم - چرا انسان ها دارای گروه های خونی

types and whether blood is something more than  just a way of pumping oxygen around your body.

مختلف هستند و آیا خون چیزی فراتر از یک روش پمپاژ اکسیژن در بدن شماست.

And of course, we’ll be learning  some new vocabulary as well.  

و البته، ما واژگان جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت.

Now, Neil, I have an interesting fact for you -  did you know that many Japanese popstars’ websites  

اکنون، نیل، من یک واقعیت جالب برای شما دارم - آیا می‌دانستید که وب‌سایت‌های بسیاری از ستاره‌های موسیقی ژاپنی

will feature their blood type alongside  information like their age and hobbies?

گروه خونی آن‌ها را در کنار اطلاعاتی مانند سن و سرگرمی‌هایشان نشان می‌دهند؟

I didn’t, Sam, but Japanese culture  is certainly interested in blood.  

من این کار را نکردم، سام، اما فرهنگ ژاپنی مطمئناً به خون علاقه دارد.

There’s even a word ‘burahara’ meaning ‘blood  harassment’, which is used to describe hostility  

حتی یک کلمه "burahara" به معنای " آزار و اذیت خون" وجود دارد که برای توصیف خصومت

towards people from a certain blood group  considered to be selfish – but which group?  

نسبت به افرادی از گروه خونی خاصی که به عنوان خودخواه شناخته می شوند، استفاده می شود - اما کدام گروه؟

That’s my quiz question for today – which blood  types may fall victim to ‘burahara’? Is it:

این سوال مسابقه امروز من است - کدام گروه‌های خونی ممکن است قربانی «بورهارا» شوند؟ آیا این:

a) blood type A?

الف) گروه خونی A است؟

b) blood type B? Or

ب) گروه خونی B یا

c) blood type O?

ج) گروه خونی O؟

I’ll say a) blood type A.

من می گویم الف) گروه خونی A.

OK, Sam, we’ll find out the answer later. As  we’ve heard, blood is a big deal in Japan.  

باشه، سام، بعداً جواب را خواهیم فهمید. همانطور که شنیده‌ایم، خون در ژاپن بسیار مهم است.

Marnie Chesterton, from BBC World  Service programme, CrowdScience,  

مارنی چسترتون، از برنامه خدمات جهانی بی‌بی‌سی، CrowdScience،

travelled to Tokyo where she asked Japanese  translator, Chie Kobayashi, to explain more:

به توکیو سفر کرد و از مترجم ژاپنی، چی کوبایاشی، خواست تا توضیح بیشتری بدهد:

For blood type A, generally it is  thought they are perfectionists,  

برای گروه خونی A، عموماً تصور می‌شود که آنها کمال‌گرا هستند

more detail-oriented, pretty much good at precise  type jobs, and that makes them good at helping  

،  جزئی‌گراتر هستند، و تقریباً در کار دقیق‌تر خوب هستند. شغل‌ها را تایپ کنید، و این باعث می‌شود آنها در کمک به

others and good at teamwork and respecting rules  and customs. That’s a typical blood A type.

دیگران و در کار گروهی و احترام به قوانین و آداب و رسوم خوب باشند. این یک گروه خونی معمولی A است.

40 percent of Japan’s population  are sensitive, anxious type As. 30  

40 درصد از جمعیت ژاپن از نوع As حساس و مضطرب هستند. 30

percent are curious and stubborn, generous  type Os. Ten percent are creative ABs. But  

درصد از نوع Os کنجکاو و سرسخت و سخاوتمند هستند . ده درصد AB های خلاق هستند. اما

woe betide the twenty percent type Bs because they  have a far less desirable personality, apparently.

وای برای تیپ بیست درصدی B، زیرا ظاهراً شخصیتی بسیار کمتر مطلوب دارند.

According to Japanese tradition, blood  type As are perfectionists - people  

طبق سنت ژاپنی، گروه خونی کمال گرایان هستند - افرادی

who want everything to be perfect and  demand the highest standards possible.

که می خواهند همه چیز عالی باشد و بالاترین استانداردهای ممکن را می طلبند.

This contrasts with type Os who are  considered to be stubborn – people  

این در تضاد با نوع Os است که به عنوان افراد سرسخت در نظر گرفته می‌شوند - افرادی

who are determined to do what they  want and refuse to change their mind.

که مصمم هستند آنچه را که می‌خواهند انجام دهند و از تغییر نظر خودداری می‌کنند.

But it’s unfortunate blood type Bs who have  the least desirable personality – selfish and  

اما گروه خونی B تاسف‌آور هستند که کمترین شخصیت را دارند - خودخواه و

independent. “Woe betide the type Bs” remarks  the presenter, Marnie Chesterton – an informal  

مستقل. مجری، مارنی چسترتون، می‌گوید: «وای به حال تیپ Bs» - یک تعبیر غیررسمی

British expression said when there will be trouble  ahead for someone – in this case, poor type Bs!

بریتانیایی که می‌گوید وقتی برای کسی مشکلی پیش می‌آید - در این مورد، نوع Bهای ضعیف!

But apart from customs and traditions, is there  actually any science behind these beliefs?

اما جدا از آداب و رسوم و سنت‌ها، آیا واقعاً علمی پشت این باورها وجود دارد؟

Well, not according to Dr Emma Pomeroy of  Cambridge University’s archaeology department.  

خب، طبق گفته دکتر اما پومروی از بخش باستان شناسی دانشگاه کمبریج نیست.

She thinks that - like horoscopes  – there’s no scientific basis for a  

او فکر می‌کند که - مانند طالع بینی - هیچ مبنای علمی برای

connection between blood types and personalities.

ارتباط بین گروه‌های خونی و شخصیت‌ها وجود ندارد.

Which makes me wonder what  exactly blood types are.

که باعث می‌شود بپرسم دقیقاً چه گروه‌های خونی هستند.

Blood types are kinds of stickers or chemical  markers which support our immune system - the  

گروه‌های خونی انواع برچسب‌ها یا نشانگرهای شیمیایی هستند که از سیستم ایمنی ما حمایت می‌کنند -

organs, cells and processes which protect  the human body from infection and illness.

اندام‌ها، سلول‌ها و فرآیندهایی که از بدن انسان در برابر عفونت و بیماری محافظت می‌کنند.

Those chemical markers can identify foreign  bodies like pathogens - small organisms,  

این نشانگرهای شیمیایی می‌توانند اجسام خارجی مانند پاتوژن‌ها را شناسایی کنند - ارگانیسم‌های کوچک،

such a virus or bacteria, that can cause  disease. The variety of blood types seems  

مانند ویروس یا باکتری‌هایی که می‌توانند باعث بیماری شوند. به نظر می‌رسد تنوع گروه‌های خونی

to be a result of different bodily responses  to different disease-causing pathogens.

نتیجه واکنش‌های مختلف بدن به پاتوژن‌های مختلف بیماری‌زا باشد.

Which explains why blood of the same type  is needed in blood transfusions – medical  

این توضیح می‌دهد که چرا خون از همان نوع در انتقال خون مورد نیاز است -

procedures in which blood is taken from one person  

روش‌های پزشکی   که در آن خون از یک فرد   گرفته می‌شود

and put into another person’s body, often  after an accident or during an operation. 

و به بدن فرد دیگر می‌ریزد، اغلب پس از تصادف یا در حین عمل.

And explains the high demand for type  O blood which can be given to anyone.

و تقاضای زیاد برای گروه خون O را که می توان به هر کسی داد توضیح می دهد.

Ah, generous type Os – like me.  I always knew I was special…  

آه، او از نوع سخاوتمند - مثل من. من همیشه می دانستم که خاص هستم...

and curious and stubborn, wasn’t  that the type O personality?

و کنجکاو و سرسخت، آیا این شخصیت نوع O نیست؟

Oh yes, today’s quiz question was  about blood type personalities.  

اوه بله، سوال مسابقه امروز درباره شخصیت‌های گروه خونی بود.

I asked you which undesirable blood  type is considered selfish in Japan.

من از شما پرسیدم کدام گروه خونی نامطلوب در ژاپن خودخواه تلقی می شود.

I said a) blood type A.

من گفتم الف) گروه خونی A.

But as we’ve heard, it’s actually b) blood type B.

اما همانطور که شنیدیم، در واقع ب) گروه خونی B است. مهم

Never mind, I’ll settle for being curious,  stubborn and generous! In today’s programme  

نیست، من به کنجکاوی، سرسخت و سخاوتمند بودن رضایت خواهم داد ! در برنامه امروز

we’ve been talking all about blood types  and personalities. In Japan, blood type A  

ما همه چیز درباره گروه‌های خونی و شخصیت‌ها صحبت کرده‌ایم. در ژاپن، افراد گروه خونی A

people are thought of as perfectionists -  people who want everything to be perfect.

به عنوان افراد کمال گرا در نظر گرفته می شوند - افرادی که می خواهند همه چیز عالی باشد.

Unlike type Os who are considered  

برخلاف نوع Os که سرسخت در نظر گرفته می‌شوند

stubborn – determined to get their  own way and unwilling to change.

- مصمم هستند راه خودشان را بگیرند و تمایلی به تغییر ندارند.

And woe betide selfish type Bs – an  informal expression said when there  

و وای از نوع B های خودخواه - یک عبارت غیررسمی که وقتی

will be trouble for someone or if they will  be punished for doing a particular thing.

برای کسی مشکل ایجاد می شود یا برای انجام یک کار خاص مجازات می شود گفته می شود.

Scientifically speaking, blood types  help support our immune system - the  

از نظر علمی، گروه‌های خونی به حمایت از سیستم ایمنی ما کمک می‌کنند -

organs and cellular processes which  protect the human body from infection.

اندام‌ها و فرآیندهای سلولی که از بدن انسان در برابر عفونت محافظت می‌کنند.

They also help identify foreign  pathogens - small organisms,  

آنها همچنین به شناسایی پاتوژن های خارجی کمک می کنند - ارگانیسم های کوچک،

such a virus or bacteria,  that can cause a disease.

مانند ویروس یا باکتری، که می توانند باعث بیماری شوند.

And explain why the same blood type is  needed for a successful blood transfusion  

و توضیح دهید که چرا یک گروه خونی برای یک انتقال خون موفقیت آمیز مورد نیاز

– the procedure in which blood is transferred from  one person’s body to another during an operation.

است.

That’s all we have time for today. Bye for now.

این تمام وقت ما برای امروز است. فعلا خداحافظ.

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Georgina.

و من جورجینا هستم.

Covid-19 has changed everyday life for  people in countries around the world.  

کووید-۱۹ زندگی روزمره مردم در کشورهای سراسر جهان را تغییر داده است.

But coronavirus wasn’t the first pandemic to  cause mass sickness and disrupt daily life.

اما کرونا اولین بیماری همه‌گیری نبود که باعث بیماری‌های جمعی شد و زندگی روزمره را مختل کرد.

Between 2002 and 2004 an outbreak of the disease  

بین سال‌های 2002 تا 2004، شیوع این بیماری

known as SARS or 'severe  acute respiratory syndrome'  

به نام سارس یا « سندرم حاد تنفسی شدید»

caused hundreds of deaths in southern China  before spreading to other parts of the world.

باعث مرگ صدها نفر در جنوب چین شد و سپس به سایر نقاط جهان سرایت کرد.

The virus that caused SARS survived by  mutating – changing as it reproduced  

ویروسی که عامل سارس بود با جهش زنده ماند - با تغییر

itself in the bodies of infected people  

در بدن افراد آلوده - تغییر یافت

and this caused the virus to create strains  – slight variations of the original.

و این باعث شد که ویروس سویه هایی ایجاد کند - تغییرات جزئی در نوع اصلی.

Covid-19, the disease caused by the  strain of the original SARS virus  

کووید-19، بیماری ناشی از سویه ویروس اصلی سارس

we are experiencing now, has been called SARS 2.

که اکنون با آن مواجه هستیم، سارس 2 نامیده می‌شود.

In this programme, we’ll be  looking at the origins of Covid-19  

در این برنامه، منشا کووید-19 را بررسی می‌کنیم

and hearing new evidence about the scale of  the threat we face from the disease. And of  

و شواهد جدیدی در مورد مقیاس آن خواهیم شنید. تهدیدی که از این بیماری با آن روبرو هستیم. و

course we’ll be learning some new vocabulary as  well. But first it’s time for our quiz question.  

البته، ما واژگان جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت. اما ابتدا نوبت به سوال مسابقه ما می رسد.

We know that white blood cells make up part  of the immune system our body needs to fight  

ما می دانیم که گلبول های سفید بخشی از سیستم ایمنی بدن ما را برای مبارزه با

infectious diseases like Covid-19. But how many  white blood cells per microlitre does the average  

بیماری های عفونی مانند کووید-19 تشکیل می دهند. اما یک انسان بالغ متوسط ​​به چند گلبول سفید خون در هر میکرولیتر

adult human need? Is it: a) 7,000, 

نیاز دارد؟ آیا این است: الف) 7000،

b) 17,000, or c) 70,000?

ب) 17000، یا ج) 70000؟

Hmmm, in that case I’d say  more is better, so c) 70,000.

هوم، در این صورت می‌توانم بگویم بیشتر بهتر است، بنابراین ج) 70000.

OK, we’ll find out the answer at the end of  the programme. Now, Georgina, you mentioned  

بسیار خوب، پاسخ را در پایان برنامه خواهیم فهمید . اکنون، جورجینا، شما اشاره کردید

that the disease spreading across the world  today wasn’t the first Covid-19-type disease.

که این بیماری که امروز در سراسر جهان گسترش می‌یابد اولین بیماری از نوع کووید-19 نیست.

That’s right. In fact a recent research  project in China has identified over 700  

درست است. در واقع یک پروژه تحقیقاتی اخیر در چین بیش از 700

different types of coronavirus  carried by bats. Some of these  

نوع مختلف ویروس کرونا را شناسایی کرده است که توسط خفاش ها حمل می شوند.

virus strains are thought to have  already crossed over to humans.

تصور می‌شود که برخی از این گونه‌های ویروس قبلاً به انسان منتقل شده‌اند.

Dr Peter Daszak of New York’s Eco-Health Alliance  thinks that new strains of the virus have the  

دکتر پیتر دازاک از اتحادیه بهداشت زیست محیطی نیویورک فکر می کند که گونه های جدید ویروس

potential to cause future pandemics. He  spent years in the Chinese countryside  

پتانسیل ایجاد بیماری های همه گیر در آینده را دارند. او سال‌ها را در حومه‌های چین گذراند و

looking for the coronaviruses that  could jump from bats to humans.

به دنبال ویروس‌هایی بود که می‌توانند از خفاش به انسان بپرند.

Here he is talking to the BBC World  Service programme, Science in Action…

او در اینجا با برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی، علم در عمل صحبت می‌کند... خیلی

It would have been great to have found the  precursor to SARS 2, but what would have been  

خوب بود که پیش‌نیاز SARS 2 را پیدا می‌کردیم، اما

even better was to have found it before SARS 2  emerged and raise the red flag on it and stop  

حتی بهتر از آن این بود که آن را قبل از ظهور SARS 2 پیدا می‌کردیم و پرچم قرمز را برافراشتیم. روی آن و جلوگیری

the outbreak. But we didn’t do that. What we were  looking for were… at the time … our hypothesis  

از شیوع. اما ما این کار را نکردیم. آنچه ما به دنبال آن بودیم این بود که… در آن زمان … فرضیه ما این

was that SARS 1, the original SARS virus which  we all thought had disappeared , was still out  

بود که SARS 1، ویروس SARS اصلی که همه ما فکر می‌کردیم ناپدید شده است،

there in bats – and that was what we were looking  for. So we found a lot of SARS 1-related viruses.

هنوز در خفاش‌ها وجود دارد – و این همان چیزی بود که ما به دنبال آن بودیم . بنابراین ما تعداد زیادی ویروس مرتبط با SARS 1 را پیدا کردیم.

Covid-19 may have been contained if scientists had  known more about the disease’s precursor – that's  

اگر دانشمندان درباره پیش ساز بیماری بیشتر می دانستند، ممکن بود کووید-19 مهار می شد - این

a situation which existed before something  and led to the development of that thing.  

وضعیتی است که قبل از چیزی وجود داشته است و به توسعه آن چیز منجر شده است.

Here, the precursor of Covid-19  was the original SARS 1.

در اینجا، پیش‌ساز کووید-19 ، سارس 1 اصلی بود.

Any new cases of the virus would  have been a red flag for another  

هر مورد جدید ویروس، پرچم قرمز شیوع دیگری بود

outbreak - a symbol of danger and  that some action needs to be taken.

- نمادی از خطر و اینکه باید اقداماتی انجام شود.

Dr Daszak believed that some form of SARS remained  in bats and based his investigations on this  

دکتر دازاک معتقد بود که نوعی از سارس در خفاش‌ها باقی می‌ماند و تحقیقات خود را بر این فرضیه استوار کرد

hypothesis – an idea which is suggested  as a possible explanation of something  

- ایده‌ای که به عنوان توضیح احتمالی چیزی پیشنهاد می‌شود

but which has not yet been proved correct.

اما هنوز درستی آن ثابت نشده است.

Another scientist working to prevent new epidemics  is the pathologist Professor Mary Fowkes.

دانشمند دیگری که برای جلوگیری از اپیدمی های جدید کار می کند ، پروفسور مری فوکس آسیب شناس است.

The original SARS was treated as a  respiratory disease which attacks the lungs.

سارس اولیه به عنوان یک بیماری تنفسی که به ریه ها حمله می کند، درمان می شد.

But when working with infected  patients, Professor Fowkes  

اما پروفسور فاکس هنگام کار با بیماران آلوده

noticed that Covid-19 was damaging the  brain, blood and other organs as well.

متوجه شد که کووید-19 به مغز، خون و سایر اندام‌ها نیز آسیب می‌رساند.

Clinicians have recognised that a lot of  patients that have Covid-19 are exhibiting  

پزشکان متوجه شده‌اند که بسیاری از بیماران مبتلا به کووید-۱۹

confusion, are not necessarily aware of their  environment appropriately, some are having  

دچار سردرگمی می‌شوند، لزوماً از محیط اطراف خود آگاه نیستند ، برخی

seizures,so there are some central nervous system  abnormalities. And as you know, a lot of patients  

دچار تشنج می‌شوند، بنابراین برخی ناهنجاری‌های سیستم عصبی مرکزی وجود دارد . و همانطور که می دانید، بسیاری از

are exhibiting loss of sense of smell and that  is a direct connection to the brain as well.

بیماران  حس بویایی خود را از دست می دهند و این ارتباط مستقیمی با مغز نیز دارد.

In some infected patients coronavirus  attacks the central nervous system - the  

در برخی از بیماران آلوده، ویروس کرونا به سیستم عصبی مرکزی حمله می‌کند -

body’s main system of nerve control  consisting of the brain and spinal cord.

سیستم اصلی کنترل عصبی بدن که از مغز و نخاع تشکیل شده است.

When severe, this can cause seizures - sudden,  

وقتی شدید باشد، می‌تواند باعث تشنج شود -

violent attack of an illness,  often affecting the heart or brain.

حمله ناگهانی و شدید یک بیماری که اغلب بر قلب یا مغز تأثیر می‌گذارد.

It seems that Covid-19-type diseases are  not going to disappear any time soon.

به نظر می‌رسد که بیماری‌های نوع کووید-۱۹ به این زودی‌ها ناپدید نمی‌شوند.

Reminding us of the importance of the  scientific research we’ve heard about today.

اهمیت تحقیقات علمی که امروز درباره آن شنیده ایم را به ما یادآوری می کند.

And the importance of boosting your immunity…  which reminds me of today’s quiz question.

و اهمیت تقویت ایمنی... که من را به یاد سوال مسابقه امروز می اندازد.

You asked me how many white blood cells per  microlitre the human body has. I said c) 70,000.

از من پرسیدی بدن انسان چند گلبول سفید در هر میکرولیتر دارد. گفتم ج) 70000.

Well, if that’s true you’ve definitely  boosted your immunity, Georgina,  

خوب، اگر این درست باشد، قطعاً ایمنی خود را تقویت کرده‌اید، جورجینا،

because the correct answer is c) 7,000.

زیرا پاسخ صحیح ج) 7000 است.

Today we’ve been discussing the  strains – or slight variations,  

امروز ما در مورد سویه‌ها یا تغییرات جزئی

of the virus which causes Covid-19.

ویروسی که باعث کووید-۱۹ می‌شود بحث کرده‌ایم.

Covid-19 has a previous disease  called SARS as its precursor – a  

کووید-۱۹ یک بیماری قبلی به نام سارس به عنوان پیش‌ساز آن دارد -

situation which existed before something  and caused the development of that thing.

وضعیتی که قبل از چیزی وجود داشته و باعث ایجاد آن چیز شده است.

Researchers used the idea that the  virus have passed to humans from bats  

محققان از این ایده استفاده کردند که ویروس از خفاش ها به انسان منتقل شده

as their hypothesis – possible explanation for  something which has not yet been proved true.

است - توضیحی ممکن برای چیزی که هنوز صحت آن ثابت نشده است.

By identifying new virus strains,  doctors hope unexplained cases can  

با شناسایی سویه‌های ویروس جدید، پزشکان امیدوارند موارد غیرقابل توضیح بتواند

act as a red flag – a warning sign of  danger, to prevent further outbreaks.

مانند یک پرچم قرمز عمل کند - یک علامت هشدار دهنده از خطر، برای جلوگیری از شیوع بیشتر.

Knowing about new strains is increasingly  important as we find out more about how  

دانستن در مورد سویه‌های جدید به‌طور فزاینده‌ای اهمیت پیدا می‌کند، زیرا درمورد چگونگی

coronavirus attacks the body’s central  nervous system – the brain and spinal cord,  

حمله ویروس کرونا به سیستم عصبی مرکزی بدن - مغز و نخاع،

which in some patients can cause seizures  - sudden, violent attacks of an illness,  

که در برخی بیماران می‌تواند باعث تشنج شود - حملات ناگهانی و شدید یک بیماری،

especially affecting the heart or brain.

به‌ویژه بر قلب یا مغز تأثیر می‌گذارد، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. .

So try to stay safe, wash your hands and  remember to join us again soon. Bye for now!

بنابراین سعی کنید ایمن بمانید، دست‌هایتان را بشویید و به یاد داشته باشید که به زودی دوباره به ما بپیوندید. فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Sam.

و من سام هستم

How do you relax, Sam?

چطوری آرامش داری سام؟

Well, I love watching movies and I go swimming.

خب من عاشق فیلم دیدن هستم و شنا می کنم.

One thing that millions of people around  the world do is meditate to relax and  

کاری که میلیون‌ها نفر در سراسر جهان انجام می‌دهند، مدیتیشن برای استراحت است و

that’s the subject of our programme. We’ll be  looking at experiments by scientists in the US  

این موضوع برنامه ما است. ما به آزمایش‌های دانشمندان در ایالات متحده

into the Buddhist practice of  meditation. We’ll find out how  

درباره تمرین بودایی مدیتیشن نگاه خواهیم کرد. ما متوجه خواهیم شد که چگونه

Tibetan monks use meditation techniques  to focus better and manage their emotions.

راهبان تبتی از تکنیک‌های مراقبه برای تمرکز بهتر و مدیریت احساسات خود استفاده می‌کنند.

But what exactly is meditation? People just  

اما مدیتیشن دقیقا چیست؟ مردم فقط

sitting cross-legged on the  floor, thinking of nothing?!

پاهای ضربدری روی زمین نشسته اند و به هیچ چیز فکر نمی کنند؟!

There’s a lot more to it than that. After  all, Buddhist meditation is an ancient  

خیلی بیشتر از این در آن وجود دارد. به هر حال، مراقبه بودایی یک تمرین باستانی

practice – even science, according to some.  Tibetan Buddhism, as embodied by the Dalai Lama,  

است - به گفته برخی، حتی علم. بودیسم تبتی، همانطور که توسط دالایی لاما تجسم یافته

is what many people think of when you mention  meditation. Which brings me to my quiz question.

است، همان چیزی است که بسیاری از مردم هنگام ذکر مراقبه به آن فکر می کنند . که مرا به سوال مسابقه من می رساند.

Which is..?

کدام است..؟

What is the meaning of the Tibetan  word for ‘meditation’? Is it…

معنای کلمه تبتی برای "مدیتیشن" چیست؟ آیا این ...

a) to relax

الف) آرامش

b) to feel blissful

ب) احساس سعادت

c) to become familiar

ج) آشنا شدن

I think it must be either a) to relax, or  b) to feel blissful because they sound like  

من فکر می کنم باید الف) آرامش داشته باشیم، یا ب) احساس سعادت داشته باشیم زیرا به نظر حالت های

positive states of mind. But I’m not sure  about calling meditation a ‘science’,  

مثبت ذهنی می رسند. اما من مطمئن نیستم که مراقبه را «علم»

Neil. Isn’t it more like a  philosophy or a lifestyle?

بنامم، نیل. آیا این بیشتر شبیه یک فلسفه نیست یا یک سبک زندگی؟

Not according to Professor Richard Davidson of the  Center for Healthy Minds. He spoke to Alejandra  

به گفته پروفسور ریچارد دیویدسون از مرکز ذهن سالم. او با آلخاندرا

Martins of BBC World Service programme Witness  History about his remarkable scientific experiment  

مارتینز از برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی Witness History درباره آزمایش علمی قابل توجه خود صحبت کرد

which proved for the first time that  meditation can actually change the brain.

که برای اولین بار ثابت کرد که مدیتیشن واقعاً می‌تواند مغز را تغییر دهد.

When I first met His Holiness the Dalai  Lama it was 1972. He challenged me,  

وقتی برای اولین بار با معظم له دالایی لاما را ملاقات کردم، در سال 1972 بود. او مرا به چالش کشید،

he said, ‘I understand that you’ve been using  tools of modern neuroscience to study anxiety  

او گفت: "من درک می کنم که شما از ابزارهای علوم اعصاب مدرن برای مطالعه اضطراب

and depression. Why can’t you use those same  tools to study kindness and to study compassion?’

و افسردگی استفاده کرده اید." چرا نمی توانید از همان ابزارها برای مطالعه مهربانی و مطالعه شفقت استفاده کنید؟

Neuroscience is the scientific study of the  workings of the human brain and nervous system.  

عصب شناسی مطالعه علمی عملکرد مغز و سیستم عصبی انسان است.

Professor Davidson measured negative mental  states like depression, in contrast to positive  

پروفسور دیویدسون حالات ذهنی منفی مانند افسردگی را در مقایسه با

attitudes such as compassion – that’s the  wish for everyone to be free from suffering.

نگرش‌های مثبت مانند شفقت اندازه‌گیری کرد – این آرزوی رهایی از رنج برای همه است.

Right. In his test, Buddhist monks  sent out loving thoughts to everyone  

درست. در آزمایش او، راهبان بودایی افکار محبت آمیز را برای همه

equally – to friends, enemies and  strangers as well as to themselves.

به طور یکسان ارسال کردند - برای دوستان، دشمنان و غریبه ها و همچنین برای خودشان.

Compassionate thoughts such as  ‘May you be happy and peaceful’,  

افکار دلسوزانه‌ای مانند «خوشبخت و آرام باشید»،

‘May you not suffer’. And  the results were astonishing!

«ممکن است رنج نکشید». و نتایج شگفت‌انگیز بود!

What did they show, Neil?

آنها چه چیزی را نشان دادند، نیل؟

Very high levels of gamma oscillations –  now that’s brain waves showing increased  

سطوح بسیار بالایی از نوسانات گاما - اکنون امواج مغزی افزایش

connections between different parts of the brain.  This is what you or I might experience as a flash  

ارتباطات بین قسمت‌های مختلف مغز را نشان می‌دهند. این همان چیزی است که شما یا من ممکن است به عنوان یک جرقه

of insight – a moment of sudden understanding  and clarity. For us, it might last less than a  

از بینش تجربه کنیم - لحظه ای از درک و وضوح ناگهانی. برای ما، ممکن است کمتر از یک

second. But for these experienced Buddhist monks,  the gamma waves lasted minutes! Furthermore,  

ثانیه طول بکشد. اما برای این راهبان باتجربه بودایی ، امواج گاما چند دقیقه طول کشید! علاوه بر این،

as Richard Davidson explains, brain changes  as a result of meditation can be long lasting.

همانطور که ریچارد دیویدسون توضیح می دهد، تغییرات مغزی در نتیجه مدیتیشن می تواند طولانی مدت باشد.

There is no question at this point in time  based upon the current science that has been  

در این برهه از زمان، بر اساس علم کنونی که

conducted over the last 10 years, that  meditation can change the brain in  

طی 10 سال گذشته انجام شده، تردیدی وجود ندارد که مدیتیشن می‌تواند مغز را به

enduring ways; and the circuits  that are involved are multiple,  

روش‌های پایدار تغییر دهد. و مدارهایی که درگیر هستند چندگانه هستند،

but they include circuits that are important  for regulating attention and regulating emotion.

اما آنها شامل مدارهایی هستند که برای تنظیم توجه و تنظیم احساسات مهم هستند.

So, this was proof of neuroplasticity  – our brain’s ability to change  

بنابراین، این اثباتی بر نوروپلاستیسیته بود - توانایی مغز ما برای تغییر

in response to conscious effort. In  other words, the meditating monks were  

در پاسخ به تلاش آگاهانه. به عبارت دیگر، راهبان مراقبه،

intentionally remoulding their  minds in more positive ways!

عمداً ذهن خود را به روش‌های مثبت‌تری تغییر می‌دادند!

And this was possible because the brain  circuits – different parts of the brain  

و این امکان پذیر بود زیرا مدارهای مغز - بخش‌های مختلف مغز

responsible for different functions – start  talking to each other in new ways that created  

مسئول عملکردهای مختلف - شروع به صحبت با یکدیگر به روش‌های جدیدی می‌کنند که

enduring – meaning long-lasting - changes.

تغییرات پایدار - به معنای طولانی مدت - ایجاد می‌کند.

The meditators gained insight  into how their minds work.  

مراقبه کنندگان بینشی درباره نحوه عملکرد ذهنشان به دست آوردند.

They were more focused and emotionally balanced  and less likely to get upset. How cool is that?

آنها متمرکزتر و از نظر عاطفی متعادل تر بودند و کمتر ممکن بود ناراحت شوند. چقدر باحاله؟

Pretty cool! But these Tibetan monks sound  like Buddhas! They spend thousands of hours  

خیلی باحال! اما این راهبان تبتی شبیه بوداها هستند! آنها هزاران ساعت را

sitting in meditation. I’ve got to go to  work, Neil! What good is meditation to me?

صرف مدیتیشن می‌کنند. من باید بروم سر کار، نیل! مدیتیشن چه فایده ای برای من دارد؟

Well, Sam, in fact the experiment showed  that 30 minutes of meditation a day  

خب، سام، در واقع این آزمایش نشان داد که 30 دقیقه مدیتیشن در روز به

significantly increased feelings of  loving kindness in new meditators too!

طور قابل توجهی احساس مهربانی را در مراقبه‌گران جدید نیز افزایش می‌دهد!

OK, maybe I’ll give meditation a go after all. But  not before I find out the answer to today’s quiz.

خوب، شاید بعد از همه، مدیتیشن را انجام دهم. اما نه قبل از اینکه پاسخ مسابقه امروز را پیدا کنم.

Yes, I asked you what the Tibetan  word for ‘meditation’ meant.

بله، از شما پرسیدم که کلمه تبتی برای «مدیتیشن» به چه معناست.

And I said either a) to relax, or b)  

و من گفتم: الف) آرامش داشته باشم، یا ب

to feel blissful. And I’m feeling pretty  confident of getting it right this time, Neil.

) احساس سعادت کنم. و من این بار نسبت به درست کردن آن اطمینان دارم، نیل.

Well, Sam, if the answer came to you in a flash  of insight then I’m afraid you need more practice  

خوب، سام، اگر پاسخ در یک لحظه به شما رسید، می ترسم به تمرین بیشتری نیاز داشته باشید

because the correct answer  is c) to become familiar,  

زیرا پاسخ صحیح ج) برای آشنا شدن،

in this case with more  positive thoughts and emotions.

در این مورد با افکار و احساسات مثبت بیشتر است.

You mean emotions like kindness and  compassion – the thought wishing  

منظور شما احساساتی مانند مهربانی و شفقت است - فکری که آرزو

everyone to be free from their problems. What  other vocabulary did we learn today, Neil?

می کند همه از مشکلات خود رهایی یابند. امروز چه واژگان دیگری یاد گرفتیم، نیل؟

Well, it turns out meditation  is actually a science.  

خوب، معلوم است که مدیتیشن در واقع یک علم است.

Neuroscience in fact, which is the study  of the human brain and nervous system.  

در واقع علم اعصاب، که مطالعه مغز و سیستم عصبی انسان است.

Meditation experiments proved neuroplasticity  - the brain’s ability to restructure.

آزمایش‌های مدیتیشن نورپلاستیسیته - توانایی مغز برای بازسازی را ثابت کردند. مراقبه‌گران بودایی

By generating and sending out the compassionate  wish, ‘May all beings be happy’, Buddhist  

با ایجاد و ارسال این آرزوی دلسوزانه، «انشالله همه موجودات شاد باشند»

meditators change their brain circuits – different  parts of the brain responsible for different  

مدارهای مغزی خود را تغییر می‌دهند - بخش‌های مختلف مغز مسئول

functions. And this is an enduring change, meaning  it lasts and increases over a long period of time.

عملکردهای مختلف است. و این یک تغییر پایدار است، به این معنی که در یک دوره زمانی طولانی دوام می‌آورد و افزایش می‌یابد.

I must say, Sam, you took it pretty well  when you guessed the wrong answer just then.

باید بگویم، سام، وقتی جواب اشتباه را حدس زدی، خیلی خوب فهمیدی.

Thanks, Neil. I don’t like getting upset, so I’m  trying out some breathing meditation! Breathing in  

ممنون، نیل. من دوست ندارم ناراحت شوم، بنابراین سعی می کنم مراقبه تنفسی را امتحان کنم!

the positive, breathing out the negative…

نفس کشیدن   مثبت، بیرون کشیدن نکات منفی…

Join us again soon for  another interesting discussion  

به زودی دوباره برای بحث جالب دیگری

on 6 Minute English from BBC  Learning English. Bye for now!

در مورد 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English به ما بپیوندید. فعلا خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute English  from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Georgina. I’ve got a  puzzle for you, Neil. Ready?

و من جورجینا هستم. من یک پازل برای تو دارم، نیل. آماده؟

Sure.

مطمئن.

OK. It’s a riddle. I’m as light as a feather  but no one can hold me for very long. What am I?

خوب. این یک معما است. من مثل یک پر سبک هستم، اما هیچکس نمی تواند مرا برای مدت طولانی نگه دارد. من چی هستم؟

Hmmm… as light as a feather but no one  can hold you… No idea. What are you?

هوم... به سبکی پر اما هیچ کس نمی تواند تو را نگه دارد... نمی دانم. تو چی هستی؟

Your breath.

نفس تو.

Ah, yes, I see. OK, I’ve got one for you - I’m so  

آه، بله، می بینم. خوب، من یکی برای شما دارم - من آنقدر

big I’m everywhere but so small  you can’t see me. What am I?

بزرگ هستم که همه جا هستم اما آنقدر کوچکم که نمی توانید مرا ببینید. من چی هستم؟

You’re everywhere but I can’t  see you? Hmmm, tricky… I give up.

تو همه جا هستی اما من نمی توانم تو را ببینم؟ هوم، مشکل است... من تسلیم می شوم.

The answer is – germs! With the outbreak of  coronavirus, people around the world have  

پاسخ این است - میکروب ها! با شیوع ویروس کرونا، مردم در سراسر جهان

rediscovered the importance of fighting  germs to stop the spread of disease.

اهمیت مبارزه با میکروب‌ها برای جلوگیری از گسترش بیماری را دوباره کشف کردند.

In this programme, we’ll be discussing  the importance of handwashing in the  

در این برنامه، درباره اهمیت شستن دست ها در

prevention of germs and viruses. And we’ll  start off by meeting the first person  

پیشگیری از میکروب ها و ویروس ها بحث خواهیم کرد. و ما با ملاقات با اولین نفر شروع می‌کنیم

to realise that keeping hands clean can  really help prevent diseases being passed on.

تا متوجه شویم که تمیز نگه داشتن دست‌ها می‌تواند واقعاً به جلوگیری از انتقال بیماری‌ها کمک کند.

Ah… do you mean the19th century Hungarian  doctor, Ignaz Semmelweiss? He was known as  

آه... منظورتان دکتر مجارستانی قرن نوزدهم ، ایگناز سملوایس است؟ او به دلیل عاری از میکروب

the ‘saviour of mothers’ for keeping maternity  wards germ-free and he had a very interesting  

نگه داشتن بخش های زایمان به «ناجی مادران» شهرت داشت و زندگی بسیار جالبی داشت

life. But do you know what happened to him  in the end? That’s my quiz question. Was it:

. اما آیا می دانید در نهایت چه اتفاقی برای او افتاد؟ این سوال مسابقه من است. آیا این بود:

He won the Nobel prize 

او برنده جایزه نوبل شد.

He ended up in hospital for mentally ill people He started the first company to produce hand soap

او در نهایت در بیمارستان بیماران روانی بستری شد. او اولین شرکت تولید صابون دست را

Dr Semmelweiss sounds like a scientific  hero so I’ll say, a) he won the Nobel prize.

تأسیس کرد که دکتر سملوایس شبیه یک قهرمان علمی به نظر می رسد، بنابراین من می گویم، الف) او برنده جایزه نوبل شد.

OK. We’ll find out later if you were right.  What’s for sure is that Ignaz Semmelweiss  

خوب. بعداً متوجه می شویم که آیا شما درست می گویید. چیزی که مطمئن است این است که ایگناز

was a hero to Val Curtis, a director at the  London School of Hygiene and Tropical Medicine.  

سملوایس قهرمان وال کورتیس، کارگردان دانشکده بهداشت و پزشکی استوایی لندن بود.

Here she is talking to BBC  Radio 4’s Science Stories:

او در اینجا با داستان‌های علمی رادیو ۴ بی‌بی‌سی صحبت می‌کند:

Semmelweiss is kind of my patron saint.  

سملوایس به نوعی قدیس حامی من است.

Handwashing has been my life for the last thirty  years working on trying to improve hygiene,  

شستن دست‌ها زندگی من برای سی سال گذشته بوده است که روی تلاش برای بهبود بهداشت،

mostly in developing countries and  he was really the first to identify  

بیشتر در کشورهای در حال توسعه کار می‌کردم و او واقعاً اولین کسی بود

the importance of keeping hands clean in the  prevention of the transmission of infection.  

که اهمیت تمیز نگه داشتن دست‌ها را در پیشگیری از انتقال عفونت تشخیص داد.

And since the beginning of my career working  in public health I’ve been trying to understand  

و از ابتدای کارم در بخش بهداشت عمومی تلاش کرده‌ام بفهمم

how diseases get spread and what the best way  of preventing it is, and handwashing jumped out  

که بیماری‌ها چگونه گسترش می‌یابند و بهترین راه پیشگیری از آن چیست، و شستن دست‌ها

as being the most important means of preventing  infections, particularly in developing countries.

به‌عنوان مهم‌ترین ابزار پیشگیری از عفونت‌ها، به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه مطرح شد. .

Val’s work is all about improving  hygiene - practices for maintaining  

کار Val تماماً در مورد بهبود بهداشت است - روش‌هایی برای حفظ

health and preventing disease,  especially through cleanliness.

سلامت و پیشگیری از بیماری، به‌ویژه از طریق پاکیزگی.

And she was clearly influenced by the work  of Dr Semmelweiss because she calls him her  

و او به وضوح تحت تأثیر کار دکتر سملوایس قرار گرفت زیرا او او را قدیس حامی خود می نامد

patron saint - a kind of guide and protector  believed to give special help or inspiration.

- نوعی راهنما و محافظ که اعتقاد بر این است که کمک یا الهام خاصی می دهد.

But Dr Semmelweiss is also a good example of  science communication. Getting the message out  

اما دکتر سملوایس همچنین نمونه خوبی از ارتباطات علمی است. انتشار پیام

so people understand the importance of hygiene  is difficult. And ‘wash your hands’ jumped  

تا مردم اهمیت بهداشت را درک کنند دشوار است. و «دست‌های خود را بشویید»

out - or made a strong impact - as a simple  message to communicate. Here’s Val again:

به‌عنوان پیامی ساده برای برقراری ارتباط، به بیرون پرید - یا تأثیر شدیدی گذاشت . باز هم وال

It wasn’t until we wrote a paper in 2003 that  showed the evidence that handwashing could save  

: تا زمانی که در سال 2003 مقاله‌ای نوشتیم که شواهدی را نشان داد که شستن دست‌ها می‌تواند جان

a million lives that actually people started  to take it seriously and handwashing became a  

یک میلیون نفر را نجات دهد، در واقع مردم شروع به جدی گرفتن آن کردند و شستن دست‌ها به

big important issue internationally. So  for me the lesson from Semmelweiss is:  

یک مسئله مهم بین‌المللی تبدیل شد. بنابراین، برای من، درس سملوایس این است:

don’t scream and shout and accuse  people of doing things wrongly but  

فریاد نزنید و فریاد نزنید و افراد را به اشتباه متهم نکنید، بلکه با

patiently get the data out there and  tell your story in a positive way.

صبر و حوصله داده ها را دریافت کنید و داستان خود را به شیوه ای مثبت بگویید.

The idea that handwashing is an essential  part of hygiene is supported by scientific  

این ایده که شستن دست‌ها بخشی ضروری از بهداشت است توسط

evidence - the facts and information used to  show that a belief is true - in this case,  

شواهد علمی تأیید می‌شود - حقایق و اطلاعات مورد استفاده برای نشان دادن درستی یک باور - در این مورد،

Val’s belief that handwashing  could help save a million lives.

باور وال مبنی بر اینکه شستن دست‌ها می‌تواند به نجات جان میلیون‌ها نفر کمک کند.

So, handwashing has become an  important global issue - or topic of  

بنابراین، شستن دست‌ها به یک مسئله مهم جهانی - یا موضوع

discussion - especially in places without  access to clean sanitation and toilets.

بحث - به ویژه در مکان‌هایی که دسترسی به سرویس‌های بهداشتی و توالت‌های تمیز ندارند، تبدیل شده است.

Val also mentions that if you want  people to listen to your message,  

وال همچنین خاطرنشان می‌کند که اگر می‌خواهید مردم به پیام شما گوش دهند،

it’s better to present the evidence in a  positive, scientific way instead of screaming  

بهتر است به جای فریاد زدن و فریاد زدن، شواهد را به شیوه‌ای مثبت و علمی ارائه کنید

and shouting - speaking in a forceful or even  angry way to convince people you’re right.

- با زور یا حتی عصبانیت صحبت کنید تا مردم را متقاعد کنید که حق با شماست.

Right, people don’t listen if you scream and  shout at them - they just think you’re strange.

درست است، اگر شما فریاد بزنید و سرشان فریاد بزنید، مردم گوش نمی دهند - آنها فقط فکر می کنند شما عجیب و غریب هستید.

Which brings me back to today’s quiz question.  

که مرا به سوال مسابقه امروز برمی گرداند.

Remember, I asked you what happened  to Dr Semmelweiss in the end?

یادتان هست، من از شما پرسیدم که در نهایت چه اتفاقی برای دکتر سملوایس افتاد؟

…and I said a) he won the Nobel prize.

و من گفتم الف) او برنده جایزه نوبل شد.

Well, I’m afraid the answer was , b) he  ended up in hospital for mentally ill people.

خوب، می ترسم پاسخ این بود، ب) او در نهایت در بیمارستان بیماران روانی بستری شد.

Today we’ve been talking about handwashing,  one of the single best ways to improve  

امروز درباره شستن دست صحبت کرده‌ایم، یکی از بهترین راه‌ها برای بهبود

personal hygiene - the prevention of disease by  keeping clean. Recently, handwashing has become  

بهداشت شخصی - پیشگیری از بیماری با تمیز نگه داشتن. اخیراً، شستن دست‌ها به

a top global issue - subject or topic  people are thinking and talking about.

یک موضوع جهانی تبدیل شده است - موضوع یا موضوعی که مردم درباره آن فکر می‌کنند و درباره آن صحبت می‌کنند.

Scientific evidence - the facts  and information used to prove  

شواهد علمی - حقایق و اطلاعاتی که برای اثبات

ideas true or valid - it shows that  handwashing jumped out - or was easily  

درستی یا معتبر بودن ایده‌ها استفاده می‌شود - نشان می‌دهد که شستن دست‌ها

noticed - as one of the most important  methods to stop the spread of infection.

به‌عنوان یکی از مهم‌ترین روش‌ها برای جلوگیری از گسترش عفونت مطرح شد - یا به راحتی مورد توجه قرار گرفت.

The work of 19th century scientist Ignaz  Semmelweiss was so inspiring that even today,  

کار ایگناز سملوایس، دانشمند قرن نوزدهمی، چنان الهام‌بخش بود که حتی امروزه،

some doctors consider him the patron  saint of hygiene - an expression  

برخی پزشکان او را حامی قدیس بهداشت می‌دانند - تعبیری

referring to a protecting or guiding saint  believed to give special help or inspiration.

که به قدیس محافظ یا هدایت‌کننده اشاره می‌کند که اعتقاد بر این است که کمک یا الهام خاصی به او می‌دهد.

But communicating the message of ‘wash your  hands’ to people around the world is hard,  

اما انتقال پیام «دست‌هایتان را بشویید » به مردم سراسر جهان سخت است،

especially if you just scream  and shout - or try to convince  

به‌ویژه اگر فقط فریاد بزنید و فریاد بزنید - یا سعی

someone by talking to them in a  forceful or argumentative way.

کنید با صحبت کردن با یک نفر به شیوه‌ای زورآمیز یا استدلالی، آن‌ها را متقاعد کنید.

OK, Neil, the scientific evidence has convinced  

خوب، نیل، شواهد علمی من را متقاعد

me - I promise to make sure  I regularly wash my hands.

کرده است - قول می‌دهم مطمئن شوم که مرتب دست‌هایم را می‌شویم.

That’s all from us today but join us again  soon for more topical discussion and vocabulary  

این همه از ما امروز است، اما به زودی دوباره برای بحث‌های موضوعی و واژگان بیشتر

here at BBC Learning English's 6 Minute English.

در اینجا در بی‌بی‌سی آموزش انگلیسی 6 دقیقه‌ای به ما بپیوندید.

Stay safe and remember to  wash your hands! Bye for now.

ایمن باشید و به یاد داشته باشید که دست‌هایتان را بشویید! فعلا خداحافظ.

Bye!

خدا حافظ!