BOX SET: 6 Minute English - 'Language 3' English mega-class! 30 minutes of new vocabulary!

6 Minute English

6 دقیقه انگلیسی

from BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است.

— I'm Sam. — And I'm Neil.

- من سم هستم. - و من نیل هستم.

It's nice to see you, Neil, smiley face, high five, fist bump!

خوشحالم که تو را می بینم، نیل، چهره خندان، بالا پنج، دست انداز مشت!

What is this, Sam? Are you saying hello with emojis?

سم این چیه؟ آیا با ایموجی ها سلام می کنید؟

Yes, I am! In this programme, we're entering the world of emojis —

بله من هستم! در این برنامه، ما وارد دنیای ایموجی‌ها می‌شویم -

the small characters people use to show emotions in texts and emails.

شخصیت‌های کوچکی که مردم برای نشان دادن احساسات در متن‌ها و ایمیل‌ها استفاده می‌کنند.

Do you have a favourite emoji, Neil? Mine's the crying tears of laughter emoji.

آیا شما یک شکلک مورد علاقه دارید، نیل؟ مال من اشک های گریان از شکلک خنده است.

— I like the smiling face with hearts one. — Ahh.

- من چهره خندان با قلب را دوست دارم. - آهان

And with over 3,000 emojis to choose from, there's one for every occasion.

و با بیش از 3000 ایموجی برای انتخاب، یکی برای هر موقعیتی وجود دارد.

It's one of the reasons why emojis have become so popular over the last 20 years —

این یکی از دلایل محبوبیت ایموجی ها در 20 سال گذشته است –

they let people put back some of the human emotion

آنها به مردم اجازه می دهند بخشی از احساسات انسانی را

that's missing in written texts and emails.

که در متون نوشته شده و ایمیل ها وجود ندارد، پس بگیرند. به زودی

We'll be finding out more about emojis,

در مورد ایموجی ها اطلاعات بیشتری کسب خواهیم کرد

and learning some related vocabulary soon, but first I have a question for you, Neil.

و واژگان مرتبط را یاد خواهیم گرفت، اما ابتدا یک سوال از شما دارم، نیل.

It's about the word 'emoji' itself,

این در مورد خود کلمه "emoji" است

which was invented in 1999 in Japan for the first internet-enabled mobile phones.

که در سال 1999 در ژاپن برای اولین تلفن های همراه مجهز به اینترنت اختراع شد.

The name, 'emoji', comes from the combination two Japanese words,

نام «ایموجی» از ترکیب دو کلمه ژاپنی گرفته شده است،

but which words?

اما کدام کلمات؟

Is the word 'emoji' a combination of a) face and emotion?

آیا کلمه «ایموجی» ترکیبی از الف) چهره و احساس است؟

b) picture and character? Or c) message and image?

ب) تصویر و شخصیت؟ یا ج) پیام و تصویر؟

I'll say it's a) face and emotion.

من می گویم الف) چهره و احساس است.

OK, Neil. We'll find out if your answer gets a thumbs up

باشه نیل در پایان برنامه متوجه خواهیم شد که آیا پاسخ شما مثبت است یا خیر

at the end of the programme.

.

When we talk with someone face to face, we use physical gestures like smiling,

وقتی با کسی رو در رو صحبت می کنیم، از حرکات فیزیکی مانند لبخند زدن،

laughing or nodding to show the other person how we feel.

خندیدن یا تکان دادن سر استفاده می کنیم تا احساس خود را به طرف مقابل نشان دهیم.

But these gestures get lost in written communication.

اما این حرکات در ارتباط نوشتاری گم می شوند.

That's where emojis come in.

اینجاست که ایموجی ها وارد می شوند.

They add feeling and emotion to online messages.

آنها احساس و عواطف را به پیام های آنلاین اضافه می کنند.

But not everyone is an emoji fan.

اما همه طرفدار ایموجی نیستند.

Some people believe that carefully chosen words

برخی افراد بر این باورند که کلماتی که با دقت انتخاب شده اند

are the best way of expressing yourself,

بهترین راه برای بیان خود هستند

and that emojis are affecting our ability to put feelings into words.

و ایموجی ها بر توانایی ما برای بیان احساسات در قالب کلمات تأثیر می گذارند. در

Here's cognitive linguist Professor Vyv Evans,

اینجا پروفسور ویو ایوانز، زبان شناس شناختی،

author of a book about the language of emojis,

نویسنده کتابی در مورد زبان ایموجی ها،

explaining more to BBC Radio 4's Word Of Mouth.

توضیحات بیشتری را به Word Of Mouth رادیو بی بی سی 4 ارائه می دهد. می‌دانید،

A lot of people, you know, language mavens,

بسیاری از مردم، متخصصان زبان،

the grammar police and so on, we'll say,

پلیس دستور زبان و غیره، ما می‌گوییم،

have this sort of jaundiced, prejudiced view about emoji.

این نوع نگاه زردرنگ و متعصبانه در مورد شکلک‌ها دارند.

it's taking us back to the dark ages of illiteracy, bring back Shakespeare,

این ما را به دوران تاریک بی سوادی می برد، شکسپیر را برگردانید

and stick to the language of Shakespeare and all the rest of it.

و به زبان شکسپیر و بقیه آن بچسبید.

But that fundamentally misunderstands the nature of communication.

اما این اساساً ماهیت ارتباط را به درستی درک نمی کند .

Emoji is important.

ایموجی مهم است.

In fact, it makes us more effective communicators in the digital age.

در واقع، ما را به ارتباطات موثرتری در عصر دیجیتال تبدیل می کند.

Vyv Evans describes people who don't approve of emojis as 'the grammar police',

ویو ایوانز افرادی را که ایموجی‌ها را تایید نمی‌کنند به‌عنوان «پلیس گرامر» توصیف می‌کند،

a slang term referring to people who want to see formal language and grammar —

یک اصطلاح عامیانه به افرادی اطلاق می‌شود که می‌خواهند زبان رسمی و گرامر -

what they call 'correct' English — written online.

آنچه آنها انگلیسی «صحیح» می‌نامند - نوشته شده را به صورت آنلاین ببینند.

The grammar police criticise modern styles of English

پلیس گرامر از سبک های مدرن انگلیسی انتقاد می کند

and like to correct other people's mistakes in spelling and grammar.

و دوست دارد اشتباهات دیگران را در املا و دستور زبان اصلاح کند.

According to Professor Evans, the grammar police have a 'jaundiced' view of emojis —

به گفته پروفسور ایوانز، پلیس دستور زبان نسبت به ایموجی ها نگاه «یرقانی» دارد –

they only see the negative side of them

آنها فقط جنبه منفی آن ها را

because of their own ideas and experiences.

به دلیل ایده ها و تجربیات خود می بینند.

What's more, they think emojis are taking us back to 'the dark ages' of illiteracy,

علاوه بر این، آنها فکر می‌کنند که ایموجی‌ها ما را به «عصر تاریک» بی‌سوادی می‌برند،

when most people couldn't read or write.

زمانی که بیشتر مردم نمی‌توانستند بخوانند یا بنویسند.

If someone refers to 'the dark ages', they mean a past time in history

اگر کسی به «اعصار تاریک» اشاره می‌کند، منظور آن زمان گذشته‌ای در تاریخ است که

considered uncivilised and characterised by ignorance.

غیرمتمدنانه و با جهل مشخص می‌شود.

But luckily for emoji fans, the grammar police are in the minority.

اما خوشبختانه برای طرفداران ایموجی، پلیس دستور زبان در اقلیت است. روزانه

Over six billion emoji messages are sent around the world every day,

بیش از شش میلیارد پیام ایموجی در سراسر جهان ارسال می‌شود

with about 70% containing emotion-based characters

که حدود ۷۰ درصد آن‌ها شامل شخصیت‌های مبتنی بر احساسات

like smiley face and blowing kisses.

مانند صورتک و بوسه‌های دمنده است.

According to Professor Evans,

به گفته پروفسور ایوانز،

emoji users are more expressive, more effective communicators.

کاربران ایموجی بیانگرتر و موثرتر ارتباط برقرار می کنند.

So, could that be an advantage for someone looking for love online?

بنابراین، آیا این می تواند مزیتی برای کسی باشد که به دنبال عشق آنلاین است؟

That's what Michael Rosen, presenter of BBC Radio 4's Word Of Mouth,

این چیزی است که مایکل روزن، مجری برنامه Word Of Mouth رادیو بی بی سی 4،

wanted to find out.

می خواست بداند.

Is it possible to start a relationship using emoji?

آیا می توان با استفاده از ایموجی رابطه برقرار کرد؟

Well, there is research that's been conducted by Match.com,

خوب، تحقیقاتی وجود دارد که توسط Match.com،

the American-based dating site,

سایت دوستیابی مستقر در آمریکا انجام شده است،

and what they've found, based on their research,

و آنچه آنها بر اساس تحقیقات خود دریافته اند، این

is that the people that use more emojis tend to be luckier in love,

است که افرادی که از ایموجی های بیشتری استفاده می کنند، در عشق خوش شانس تر هستند،

they have more success in terms of dating.

آنها بیشتر شانس دارند. موفقیت از نظر آشنایی

In the digital age, using emoji makes us more effective communicators.

در عصر دیجیتال، استفاده از ایموجی ما را به ارتباطات موثرتری تبدیل می کند .

— More expressive. — More expressive.

- گویاتر - گویاتر

We're better able to express our emotional selves,

ما بهتر می‌توانیم احساسات خود

and people, therefore it stands to reason,

و مردم را بیان کنیم، بنابراین منطقی است که

if you use more emojis, you're gonna get more dates!

اگر از شکلک‌های بیشتری استفاده کنید، قرارهای بیشتری خواهید داشت!

For people who are dating, or starting a romantic relationship with someone,

برای افرادی که قرار ملاقات می گذارند، یا رابطه عاشقانه ای را با شخصی شروع می کنند،

it seems that using emojis helps them be 'lucky in love',

به نظر می رسد که استفاده از ایموجی ها به آنها کمک می کند تا در عشق خوش شانس باشند،

an expression meaning lucky in finding a romantic partner.

عبارتی به معنای خوش شانس در یافتن شریک عاشقانه.

Emojis let us show our true personality, so, Professor Evans says,

ایموجی‌ها به ما اجازه می‌دهند شخصیت واقعی‌مان را نشان دهیم، بنابراین، پروفسور ایوانز می‌گوید،

it 'stands to reason' — in other words, it seems likely to be true —

«مطمئن است» - به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد این احتمال وجود دارد که درست باشد -

that emoji users get more dates and that's a big thumbs-up from me!

که کاربران ایموجی تاریخ‌های بیشتری دریافت می‌کنند و این یک تشویق بزرگ از سوی من است!

What about our question, Sam? Did my answer get a thumbs-up too?

سوال ما چی میشه سام؟ آیا پاسخ من هم مثبت شد؟

In my question, I asked you which words combine

در سوالم از شما پرسیدم که کدام کلمات ترکیب می شوند

to make up the Japanese word 'emoji'?

تا کلمه ژاپنی Emoji را تشکیل دهند؟

I guessed it was a) face and emotion.

حدس زدم الف) چهره و احساس باشد.

Which was, sad face, the wrong answer, I'm afraid.

که، چهره غمگین، پاسخ اشتباه بود، می ترسم.

In fact, 'emoji' combines the words for 'picture' and 'character' in Japanese.

در واقع، «ایموجی» کلمات «تصویر» و «شخصیت» را در ژاپنی ترکیب می‌کند.

OK, let's recap the vocabulary we've learnt about emojis,

خوب، بیایید واژگانی را که در مورد ایموجی ها یاد گرفته ایم،

starting with 'the grammar police',

با «پلیس گرامر» شروع کنیم،

people who want correct spelling and grammar online

افرادی که املا و دستور زبان صحیح آنلاین می خواهند

and criticise those who don't.

و از کسانی که این کار را نمی کنند انتقاد کنیم.

If you have a 'jaundiced view' of something,

اگر "نظر زردی" نسبت به چیزی دارید،

you only see the negative side because of your own bad experience with it.

فقط جنبه منفی آن را به دلیل تجربه بد خود از آن می بینید.

'The dark ages' describes a period in history

"عصر تاریک" دوره ای از تاریخ را توصیف می کند که

characterised by ignorance and a lack of progress.

با جهل و عدم پیشرفت مشخص می شود.

If you are 'dating' someone, you are spending time with them romantically,

اگر با کسی قرار می گذارید، زمانی را با او به صورت عاشقانه می گذرانید،

which means you are 'lucky in love',

به این معنی که شما در عشق خوش شانس هستید،

an expression meaning lucky in finding a romantic partner.

این عبارت به معنای خوش شانس در یافتن شریک عاشقانه است.

And, finally, the phrase 'it stands to reason'

و در نهایت، عبارت «مطمئن است» به این

means that something seems likely to be true, or it makes sense.

معنی است که به نظر می‌رسد چیزی به احتمال زیاد درست است، یا منطقی است.

Once again, our six minutes are up.

یک بار دیگر، شش دقیقه ما تمام شد.

— Bye for now! — Bye!

- فعلا خداحافظ! - خدا حافظ!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Rob.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من راب هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم.

Rob, I'm writing a letter to a friend in Spain and I need some help.

راب، من برای دوستی در اسپانیا نامه می نویسم و ​​به کمک نیاز دارم.

Do you know the Spanish for 'it's raining'?

آیا زبان اسپانیایی را برای «باران می‌بارد» می‌دانید؟

Don't worry, I have this new app.

نگران نباشید، من این برنامه جدید را دارم.

I just hold up my phone, scan the word I want translated,

فقط تلفنم را بالا می‌گیرم، کلمه‌ای را که می‌خواهم ترجمه شود اسکن می‌کنم،

'esta lloviendo', is the Spanish for 'it's raining'.

«esta lloviendo»، اسپانیایی «باران است».

Amazing!

حیرت آور!

In this programme, we're discussing language technologies —

در این برنامه، ما در مورد فن آوری های زبان بحث می کنیم -

computers that can translate between languages.

رایانه هایی که می توانند بین زبان ها ترجمه کنند.

Modern software like Google Translate

نرم‌افزار مدرن مانند Google Translate

has transformed how we learn foreign languages,

نحوه یادگیری زبان‌های خارجی را تغییر داده است و

bringing us closer to a world

ما را به دنیایی نزدیک‌تر کرده است که در آن

where language is no longer a barrier to communication.

زبان دیگر مانعی برای برقراری ارتباط نیست.

But how well do these computers know what we really mean to say?

اما این کامپیوترها چقدر می دانند که ما واقعاً چه می خواهیم بگوییم؟

Well, later, we'll find out exactly what machines can and can't translate,

خوب، بعداً متوجه می‌شویم که ماشین‌ها دقیقاً چه چیزهایی را می‌توانند و چه چیزی را نمی‌توانند ترجمه کنند،

and, as usual, we'll be learning some new vocabulary as well.

و طبق معمول، واژگان جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت.

But first, I have a question for you, Sam.

اما اول از شما یک سوال دارم سام.

The translation app I used just now is very recent,

برنامه ترجمه ای که من اکنون استفاده کردم بسیار جدید است،

but there's a long history of computer 'mistranslations' —

اما سابقه طولانی "ترجمه اشتباه" رایانه ای وجود دارد -

times when computers got it badly wrong.

مواقعی که رایانه ها به شدت اشتباه می کردند.

In 1987, the American airline, Braniff, ran television adverts

در سال 1987، شرکت هواپیمایی آمریکایی، برانیف، تبلیغات تلویزیونی برای

promoting the all-leather seats installed on their flights to Mexico.

تبلیغ صندلی های تمام چرمی نصب شده در پروازهایشان به مکزیک پخش کرد.

But how was its "fly in leather" advertising slogan

اما چگونه شعار تبلیغاتی «پرواز در چرم» آن

mistranslated into Spanish?

به اسپانیایی اشتباه ترجمه شد؟

Did the advert say a) fly in lava? b) fly on a cow? Or c) fly naked?

آیا در آگهی آمده است: الف) پرواز در گدازه؟ ب) روی گاو پرواز کنم؟ یا ج) برهنه پرواز کنم؟

Hmm, I have a feeling it might be c) fly naked.

هوم، من احساس می کنم که ممکن است ج) برهنه پرواز کنید.

OK, Sam. I'll reveal the correct answer later in the programme.

باشه سام پاسخ صحیح را بعداً در برنامه اعلام خواهم کرد.

Computer software used to rely on rules-based translation,

نرم‌افزار رایانه‌ای برای تکیه بر ترجمه مبتنی بر قواعد،

applying the grammar rules of one language to another.

استفاده از قواعد دستور زبان یک زبان به زبان دیگر استفاده می‌شود.

That worked fine for simple words and phrases,

این برای کلمات و عبارات ساده خوب کار می کرد،

but what happens when a translator comes across more complex language,

اما چه اتفاقی می افتد وقتی مترجم با زبان پیچیده تری مواجه می شود،

for example 'metaphors' — expressions used to describe one thing

به عنوان مثال «استعاره» - عباراتی که برای توصیف یک چیز

by comparing it to another.

با مقایسه آن با چیز دیگر استفاده می شود.

Lane Greene is a language journalist and the author of the book,

لین گرین روزنامه نگار زبان و نویسنده کتاب

Talk On The Wild Side.

Talk On The Wild Side است.

Here he explains to BBC Radio 4 programme Word Of Mouth

در اینجا او به برنامه Word Of Mouth رادیو 4 بی بی سی توضیح می دهد

how apps like Google Translate allow users to manually translate 'metaphors'.

که چگونه برنامه هایی مانند Google Translate به کاربران اجازه می دهد تا به صورت دستی "استعاره" را ترجمه کنند.

If I say, "it's raining cats and dogs"

اگر بگویم «گربه‌ها و سگ‌ها باران می‌بارد»

and it literally translates, "esta lloviendo perros y gatos" in Spanish,

و به معنای واقعی کلمه «esta lloviendo perros y gatos» به اسپانیایی ترجمه شود،

that won't make any sense,

هیچ معنایی نخواهد داشت،

but I think somebody at Google will have inputted the phrase "lueve a cántaros"

اما فکر می‌کنم کسی در Google عبارت «lueve a cántaros» را وارد کرده باشد.

which is the phrase "it's raining pitchers" or "it's raining jugs of water",

که عبارت "باران پارچ است" یا "باران کوزه های آب است" است،

so that the whole chunk — "raining cats and dogs" —

به طوری که کل قسمت - "باران گربه و سگ" -

is translated into the equivalent metaphor in Spanish.

به استعاره ای معادل در اسپانیایی ترجمه می شود.

Lane wants to translate the phrase 'it's raining cats and dogs' —

لین می‌خواهد عبارت «باران گربه‌ها و سگ‌ها می‌بارد» را ترجمه کند -

something that people sometimes say when it's raining heavily.

چیزی که مردم گاهی اوقات هنگام باران شدید می‌گویند.

It wouldn't make sense to translate this phrase into another language literally,

معنی ندارد که این عبارت را

word by word.

کلمه به کلمه به زبان دیگری ترجمه کنیم.

One solution is to translate the whole idiom as a 'chunk',

یک راه حل این است که کل اصطلاح را به صورت «تکه»

or a large part of text or language.

یا بخش بزرگی از متن یا زبان ترجمه کنید.

This works for phrases and idioms that people regularly use in the same way

این برای عبارات و اصطلاحاتی کار می کند که مردم به طور منظم به همان شیوه استفاده می کنند

because they can be taught to a computer.

زیرا می توان آنها را به رایانه آموزش داد.

But what happens when someone like a poet writes a completely new sentence

اما چه اتفاقی می‌افتد وقتی کسی مثل یک شاعر جمله کاملاً جدیدی می‌نویسد

which has never been written before?

که قبلاً نوشته نشده است؟ همانطور که او به مایکل روزن، شاعر و مجری برنامه Word Of Mouth رادیو بی بی سی 4 گفت،

Lane Greene thinks that even the smartest software couldn't deal with that,

لین گرین فکر می کند که حتی باهوش ترین نرم افزار هم نمی تواند با آن مقابله کند

as he told Michael Rosen, poet and presenter of BBC Radio 4's Word Of Mouth.

.

But if a poet writes a new one, then the machine is not going to pick it up

اما اگر شاعری شعر جدیدی بنویسد، ماشین آن را بر نمی‌دارد

and it's going to have a struggle, isn't it?

و به مبارزه می‌پردازد، اینطور نیست؟

Sorry, I'm sticking up for poetry here and trying to claim that it's untranslatable —

متأسفم، من در اینجا به شعر پایبند هستم و سعی می کنم ادعا کنم که ترجمه ناپذیر است -

can you hear what I'm doing?

می شنوید که دارم چه کار می کنم؟

I hear you, and in a war against the machines,

من شما را می شنوم و در جنگ با ماشین ها،

our advantage is novelty and creativity.

مزیت ما تازگی و خلاقیت است.

So you're right that machines will be great at anything that is rote,

بنابراین شما درست می گویید که ماشین ها در هر کاری که به کار رفته باشد عالی خواهند بود،

anything that's already been done a million times can be automated.

هر کاری که قبلاً میلیون ها بار انجام شده باشد می تواند خودکار شود.

So you and I, with our prefrontal cortexes,

بنابراین من و شما، با قشر جلوی مغزمان،

can try to come up with phrases that'll flummox the computer and so keep our jobs.

می‌توانیم عباراتی را به کار ببریم که کامپیوتر را شلوغ کند و شغلمان را حفظ کند.

When we say machines learn a language, we really mean they have been trained

وقتی می‌گوییم ماشین‌ها یک زبان را یاد می‌گیرند، منظور ما واقعاً این است که آنها

to identify patterns in millions and millions of translations.

برای شناسایی الگوها در میلیون‌ها و میلیون‌ها ترجمه آموزش دیده‌اند.

Computers can only learn by 'rote', by memory, in order to repeat information,

رایانه‌ها فقط می‌توانند به‌جای درک درست آن‌ها، از طریق حافظه، به منظور تکرار اطلاعات، یاد بگیرند

rather than to properly understand it.

.

This kind of 'rote' learning can be easily 'automated' —

این نوع یادگیری «روت» را می توان به راحتی «خودکار» کرد – به

done by machines instead of humans.

جای انسان توسط ماشین ها انجام می شود.

But it's completely different from human learning requiring creative thinking

اما کاملاً متفاوت از یادگیری انسان است که نیاز به تفکر خلاق دارد

which would 'flummox', or confuse, even the most sophisticated machine.

که حتی پیچیده‌ترین ماشین‌ها را هم گیج می‌کند.

Bad news for translation software,

خبر بد برای نرم افزار ترجمه،

but good news for humans who use different languages in their jobs — like us!

اما خبر خوب برای انسان هایی که از زبان های مختلف در مشاغل خود استفاده می کنند - مثل ما!

Yes, if only Braniff Airlines had relied on human translators,

بله، اگر خطوط هوایی برانیف فقط به مترجمان انسانی تکیه می کرد،

they might have avoided an embarrassing situation.

ممکن بود از یک موقعیت شرم آور اجتناب کنند.

Ah, in your question,

آه، در سوال خود

you asked how Braniff's television advertisement "fly in leather"

پرسیدید که چگونه تبلیغ تلویزیونی برانیف "پرواز در چرم"

was translated into Spanish. I guessed it was mistranslated as "fly naked'.

به اسپانیایی ترجمه شده است؟ حدس می‌زدم اشتباه ترجمه شده باشد «برهنه پرواز کن».

— Which was the correct answer. — Mm.

- که پاسخ درستی بود. - خانم

Braniff translated its "fly in leather" slogan as fly "en cuero"

برانیف شعار «پرواز در چرم » آن را به صورت fly «en cuero» ترجمه کرده است

which sounds like Spanish slang for "fly naked".

که شبیه زبان عامیانه اسپانیایی «برهنه پرواز کن» است.

OK, let's recap the vocabulary from this programme about language translations

خوب، اجازه دهید واژگان این برنامه را در مورد ترجمه‌های زبانی

which are 'automated' — done by machines instead of humans.

که «اتوماتیک» هستند - به جای انسان توسط ماشین‌ها انجام می‌دهند. «

Often found in poetry, a 'metaphor' is a way of describing something

استعاره» که اغلب در شعر یافت می‌شود راهی برای توصیف چیزی

by reference to something else.

با اشاره به چیز دیگری است.

When it's raining heavily, you might use the idiom 'it's raining cats and dogs'!

وقتی باران شدید می‌بارد، ممکن است از اصطلاح «گربه‌ها و سگ‌ها می‌بارد» استفاده کنید!

A 'chunk' is a large part of something.

«تکه» بخش بزرگی از چیزی است.

'Rote' learning involves memorising information

یادگیری «روت» شامل به خاطر سپردن اطلاعاتی است

which you repeat but don't really understand.

که تکرار می‌کنید اما واقعاً نمی‌فهمید

And, finally, if someone is 'flummoxed',

.

they're so confused that they don't know what to do!

آنها آنقدر گیج شده‌اند که نمی‌دانند چه کار کنند!

Once again, our six minutes are up!

یک بار دیگر، شش دقیقه ما به پایان رسید!

Join us again soon for more trending topics and useful vocabulary,

برای موضوعات پرطرفدارتر و واژگان مفید بیشتر به زودی به ما بپیوندید،

here at 6 Minute English.

اینجا در 6 دقیقه انگلیسی.

— But goodbye for now! — Bye!

— اما فعلا خداحافظ! — خداحافظ!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Georgina.

و من جورجینا هستم.

Let me tell you a story, Georgina. Are you ready?

جورجینا، اجازه دهید برای شما داستانی تعریف کنم. اماده ای؟

Yes!

آره!

Grandma had always warned me not to look into the mirror at midnight.

مادربزرگ همیشه به من هشدار داده بود که نیمه شب به آینه نگاه نکنم. او گفت:

"There was something strange about that mirror," she said.

«چیز عجیبی در آن آینه وجود داشت.

How childish, to believe silly stories!

چقدر کودکانه است، باور کردن داستان های احمقانه!

Later that night, I heard a noise. I woke up, dark and alone.

بعد از آن شب، صدایی شنیدم. بیدار شدم، تاریک و تنها.

A clock chimed midnight.

ساعتی نیمه شب را نشان داد.

The floorboards were creaking as I walked towards the mirror.

وقتی به سمت آینه می رفتم، تخته های زمین می ترقیدند. به

I looked into my face reflecting in the glass, when suddenly,

صورتم که در شیشه منعکس شده بود نگاه کردم که ناگهان

my eye winked!

چشمکم زد!

Argh, stop Neil! You’re scaring me!

ارگ، نیل را بس کن! تو مرا می ترسانی!

Oh, sorry, Georgina! OK, let’s try another story.

اوه، متاسفم، جورجینا! خوب، بیایید داستان دیگری را امتحان کنیم.

Once upon a time, there was a beautiful servant girl

روزی روزگاری خدمتکار زیبایی بود

who lived with her wicked stepmother and two jealous stepsisters.

که با نامادری بدجنس و دو خواهر ناتنی حسودش زندگی می کرد.

Ah, that’s better, Neil, and I know this story — Cinderella —

آه، بهتر است، نیل، و من این داستان - سیندرلا - را

more romantic and much less scary!

عاشقانه تر و کمتر ترسناک تر می دانم!

As you can see from Georgina’s reaction,

همانطور که از واکنش جورجینا می بینید،

telling stories is a powerful way to connect and communicate with people

داستان گفتن یک راه قدرتمند برای ارتباط و برقراری ارتباط با مردم

and the topic of this programme.

و موضوع این برنامه است.

Stories help us make sense of the world,

داستان‌ها به ما کمک می‌کنند دنیا را درک کنیم، به همین

which is why we’ve been telling them to each other for millennia,

دلیل است که هزاران سال است که آنها را برای یکدیگر تعریف کرده‌ایم،

and why some of the earliest 'folk tales' —

و چرا برخی از قدیمی‌ترین «قصه‌های عامیانه» -

stories that parents have told and passed on to their children over many years —

داستان‌هایی که والدین طی سال‌ها گفته‌اند و به فرزندانشان منتقل کرده‌اند -

are still being told today.

امروز هم گفته می شود

According to the novelist Sandra Newman, and other academics,

به گفته ساندرا نیومن، رمان‌نویس و دیگر دانشگاهیان،

there are seven classic plotlines

هفت خط داستانی کلاسیک وجود دارد

which are constantly being recycled into new stories.

که دائماً در داستان‌های جدید بازیافت می‌شوند.

They include rags-to-riches plots, like Cinderella.

آنها شامل توطئه های جنجالی مانند سیندرلا هستند.

Defeating the monster plots, like Dracula.

شکست توطئه های هیولا، مانند دراکولا.

And other plots such as comedies, adventures and tragedies.

و پلان های دیگر مانند کمدی، ماجراجویی و تراژدی.

So, my quiz question is this.

بنابراین، سوال مسابقه من این است.

Which of the following well-known folk tales

کدام یک از داستان های عامیانه معروف زیر

is a "defeating the monster" story?

داستان «شکست دادن هیولا» است؟

Is it a) Beowulf? b) Beauty And The Beast? Or c) Goldilocks And The Three Bears?

آیا الف) بیوولف است؟ ب) Beauty And The Beast؟ یا ج) طلایی و سه خرس؟

Well, they all have beasts, bears or wolves in the title,

خوب، همه آنها دارای حیوانات، خرس یا گرگ در عنوان هستند،

so I'll guess b) Beauty And The Beast.

بنابراین من حدس می زنم ب) Beauty And The Beast.

OK, Georgina, we'll come back to that later.

باشه، جورجینا، بعداً به آن باز خواهیم گشت.

It's interesting to ask how we can explain

جالب است که بپرسیم چگونه می توانیم

the lasting appeal of these classic plotlines.

جذابیت ماندگار این خطوط داستانی کلاسیک را توضیح دهیم.

Someone who might know is anthropologist and writer Professor Jamie Tehrani.

کسی که شاید بشناسد پروفسور جیمی تهرانی انسان شناس و نویسنده است. در

Here he is talking to BBC World Service's The Why Factor.

اینجا او در حال گفتگو با سرویس جهانی بی بی سی The Why Factor است.

See if you can spot his answer.

ببینید آیا می توانید پاسخ او را ببینید.

Often the reason why we feel so motivated to pass on stories

اغلب دلیل اینکه ما برای انتقال داستان‌ها اینقدر انگیزه داریم این است

is because the stories do tap into certain universal human fantasies and fears

که داستان‌ها به تخیلات و ترس‌های جهانی بشری دست می‌زنند

that will often transcend the concerns of particular times and places.

که اغلب فراتر از دغدغه‌های زمان‌ها و مکان‌های خاص هستند.

We are intensely moralistic —

ما به شدت اخلاق گرا هستیم - در

most of the time, the bad guys have unhappy endings

بیشتر مواقع، افراد بد پایان ناخوشایندی دارند

and the good guys have happy endings.

و افراد خوب پایان خوشی دارند.

We know that in the real world, it doesn't actually work like that,

ما می دانیم که در دنیای واقعی، در واقع اینطور کار نمی کند،

so there's an element of wish fulfilment that somehow satisfies our moral appetite.

بنابراین یک عنصر برآورده شدن آرزو وجود دارد که به نوعی اشتهای اخلاقی ما را برآورده می کند.

Stories from very different cultures

داستان‌هایی از فرهنگ‌های بسیار متفاوت

often have plots with similar fantasies and fears.

اغلب دارای طرح‌هایی با فانتزی‌ها و ترس‌های مشابه هستند.

These human emotions are universal,

این احساسات انسانی جهانی هستند،

meaning they exist everywhere and relate to everyone in the world.

به این معنی که در همه جا وجود دارند و به همه افراد جهان مربوط می شوند.

Classic stories work because they 'tap into' basic human emotions —

داستان‌های کلاسیک به این دلیل کار می‌کنند که از احساسات اولیه انسانی بهره می‌برند –

they understand and express what it means to be human.

آن‌ها معنی انسان بودن را می‌فهمند و بیان می‌کنند.

Unlike in the real world, stories can reinforce our sense of morality —

برخلاف دنیای واقعی، داستان‌ها می‌توانند حس اخلاقی ما را تقویت کنند -

evil stepmothers get punished,

نامادری‌های شرور مجازات می‌شوند،

Cinderella marries her prince, and everyone lives happily ever after.

سیندرلا با شاهزاده‌اش ازدواج می‌کند و همه با خوشحالی زندگی می‌کنند.

In this way they create 'wish fulfilment' —

به این ترتیب آنها "تحقق آرزو" را ایجاد می کنند -

the achievement of what we really want and desire.

دستیابی به آنچه ما واقعاً می خواهیم و آرزو می کنیم.

Well, so much for plotlines, Neil, but that still doesn't explain

خوب، نیل، در مورد خطوط داستانی زیاد است، اما این هنوز توضیح نمی دهد که

how stories have the power to catch and hold our attention.

چگونه داستان ها قدرت جلب توجه ما را دارند. بیایید

Let's hear from novelist Sandra Newman, author of How Not To Write A Novel —

از رمان‌نویس ساندرا نیومن، نویسنده کتاب چگونه رمان ننویسیم -

a handbook of over 200 common mistakes.

کتاب راهنمای بیش از 200 اشتباه رایج، بشنویم.

Here, she tells BBC World Service's The Why Factor

در اینجا، او به The Why Factor سرویس جهانی بی بی سی می گوید

that her absolute number one storytelling rule is comprehensibility —

که قانون شماره یک داستان سرایی او قابل درک بودن است –

people need to understand your story.

مردم باید داستان شما را درک کنند.

There are some people who actually are so unfortunately bad at communicating

برخی از افراد واقعاً متأسفانه در برقراری ارتباط آنقدر بد هستند

that even when they tell a story to another person,

که حتی وقتی داستانی را برای شخص دیگری تعریف می کنند،

it becomes incomprehensible.

غیرقابل درک می شود.

And gradually, as they stop making sense and ramble and digress

و بتدریج، وقتی از منطقی بودن دست می‌کشند ، سرگردان و پرت می‌شوند

and don't know where they're going,

و نمی‌دانند به کجا می‌روند، می‌بینی که

you see everybody not only lose interest but become hostile.

همه نه تنها علاقه خود را از دست می‌دهند، بلکه دشمن هم می‌شوند.

People become very frustrated when someone is not getting to the point.

وقتی کسی به اصل مطلب نمی رسد، مردم بسیار ناامید می شوند.

According to Sandra, the biggest mistake is incomprehensibility

به گفته ساندرا، بزرگ‌ترین اشتباه غیرقابل درک

or not understanding the plot because the storyteller is 'rambling' —

یا درک نکردن طرح داستان است، زیرا داستان‌نویس در حال «سرخوش‌کردن» است -

talking in a confused way, going off the subject, or not making sense.

به شیوه‌ای گیج صحبت می‌کند، موضوع را دور می‌زند یا منطقی نمی‌داند.

When listeners give a story their time and attention,

وقتی شنوندگان زمان و توجه خود را به داستان می‌دهند، از

they want the storyteller to 'get to the point' —

داستان‌نویس می‌خواهند که «به اصل مطلب برسد» -

start talking about the most important and relevant information.

شروع به صحبت در مورد مهم‌ترین و مرتبط‌ترین اطلاعات کند.

But, to cut a long story short, Georgina, it's time to return to the quiz question.

اما، برای کوتاه کردن یک داستان طولانی، جورجینا، زمان بازگشت به سوال مسابقه است.

Remember I asked you which famous folk tale had a defeating the monster plot.

به یاد داشته باشید که از شما پرسیدم کدام داستان عامیانه معروف طرح هیولا را شکست داد.

What did you say?

چی گفتی؟

I said the answer was b) Beauty And The Beast. Was I right?

گفتم جواب ب) Beauty And The Beast. درست گفتم؟

Your answer was...

پاسخ شما این بود...

Oh, do get to the point, Neil!

اوه، نیل، به اصل مطلب برس!

..wrong! In fact, the answer is a) Beowulf —

..اشتباه! در واقع، پاسخ این است: الف) بیوولف -

an Old English epic about the hero, Beowulf, who defeats dragons and beasts.

یک حماسه انگلیسی قدیمی درباره قهرمان، بیوولف، که اژدهاها و جانوران را شکست می دهد.

Well, Neil, there are two sides to every story, as the saying goes.

خب، نیل، به قول معروف، هر داستانی دو طرف دارد.

So, let's recap the vocabulary we've learned, starting with 'folk tales' —

بنابراین، بیایید واژگانی را که یاد گرفته‌ایم، با «قصه‌های عامیانه» شروع کنیم -

popular stories that have been told and passed down over generations.

داستان‌های محبوبی که در طول نسل‌ها گفته شده و منتقل شده‌اند.

Many folk tales contain 'universal' ideas — ideas which exist everywhere,

بسیاری از داستان‌های عامیانه حاوی ایده‌های «جهانی» هستند - ایده‌هایی که در همه جا،

in every age and culture.

در هر عصر و فرهنگی وجود دارند.

Stories 'tap into' these ideas,

داستان‌ها به این ایده‌ها ضربه می‌زنند،

meaning they understand, connect to and express them.

به این معنی که آنها را می‌فهمند، به آن‌ها متصل می‌شوند و بیان می‌کنند.

'Wish fulfilment' means the achievement or realisation

"تحقق آرزو" به معنای دستیابی یا تحقق

of things you really want and desire.

چیزهایی است که واقعاً می خواهید و آرزو دارید.

A good storyteller will never 'ramble' — talk in a confused way,

یک داستان‌نویس خوب هرگز «غوغا» نمی‌کند - به شیوه‌ای گیج صحبت می‌کند،

often going off the subject or not making much sense.

اغلب از موضوع خارج می‌شود یا چندان منطقی نیست.

And instead will 'get to the point' —

و در عوض "به اصل مطلب می رسیم" -

start talking about what is most important and relevant.

شروع به صحبت در مورد آنچه مهم ترین و مرتبط است.

That's all we have time for, but remember to join us again soon

این تمام چیزی است که برای آن وقت داریم، اما به یاد داشته باشید که به زودی

for the inside story on trending English topics and vocabulary,

برای داستان داخلی در مورد موضوعات و واژگان پرطرفدار انگلیسی به ما بپیوندید

— here at 6 Minute English. Bye for now! — Goodbye!

- اینجا در 6 دقیقه انگلیسی. فعلا خداحافظ! - خداحافظ!

6 Minute English,

6 دقیقه انگلیسی،

from BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Rob.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من راب هستم.

And I'm Sam. Can you wait a second, Rob? I have to spend a penny.

و من سام هستم. آیا می توانی یک ثانیه صبر کنی راب؟ من باید یک پنی خرج کنم.

What! You're going shopping now, are you? We're just about to start the programme!

چی! الان داری میری خرید؟ ما تازه در آستانه شروع برنامه هستیم!

No, no, I have to, you know, 'spend a penny'.

نه، نه، باید «یک پنی خرج کنم». آیا

Haven't you heard that expression before? 'Spend a penny' means 'go to the toilet'.

قبلاً این عبارت را نشنیده اید؟ «یک پنی خرج کن» یعنی «به توالت برو».

It's an old idiom from the days when it cost a penny

این یک اصطلاح قدیمی از روزهایی است که

to unlock the door of a public toilet.

باز کردن قفل در یک توالت عمومی یک پنی هزینه می کرد.

OK, I see. Well, you're showing your age there, Sam —

باشه میبینم خوب، تو سن خود را در آنجا نشان می دهی، سام -

most young people today wouldn't know what that phrase meant,

بیشتر جوانان امروز نمی دانند که این عبارت چه معنایی دارد،

and there aren't many public toilets left nowadays anyway.

و به هر حال امروزه تعداد زیادی توالت عمومی باقی نمانده است .

Language changes fast, and new words and phrases are being created all the time.

زبان به سرعت تغییر می کند و کلمات و عبارات جدید همیشه در حال ایجاد هستند.

In this programme, we'll be learning some modern idioms —

در این برنامه، چند اصطلاح مدرن را یاد می گیریم -

new expressions that have been introduced to English

عبارات جدیدی که

through the internet, TV and social media.

از طریق اینترنت، تلویزیون و رسانه های اجتماعی به انگلیسی معرفی شده اند.

And, of course, we'll be learning their meanings as well.

و البته، معانی آنها را نیز یاد خواهیم گرفت.

Great, I am 'raring to go' — another idiom there.

عالی است، من به ندرت می خواهم بروم - اصطلاح دیگری وجود دارد.

But, first, as usual, I have a question for you, Sam.

اما، اول، طبق معمول، یک سوال از شما دارم، سام.

Many well-known idioms come from the world of sport,

بسیاری از اصطلاحات شناخته شده از دنیای ورزش آمده اند،

for example 'throw in the towel' which means 'give up', or 'surrender'.

به عنوان مثال "throw in the towel" که به معنای "تسلیم شدن" یا "تسلیم شدن" است.

But which sport does the idiom 'throw in the towel' come from?

اما اصطلاح «حوله انداختن» از کدام ورزش آمده است؟

Is it a) football? b) tennis? Or c) boxing?

آیا الف) فوتبال است؟ ب) تنیس؟ یا ج) بوکس؟

I think I know this one. It's c) boxing.

فکر کنم این یکی رو بلدم ج) بوکس است.

OK, Sam. I'll reveal the answer at the end of the programme,

باشه سام من جواب را در پایان برنامه فاش خواهم کرد،

so just hold your horses for now!

بنابراین فعلا فقط اسب های خود را نگه دارید!

Ah, another idiom there, Rob —

آه، یک اصطلاح دیگر وجود دارد، راب -

'hold your horses' meaning 'stop and think for a moment'.

«اسب های خود را نگه دارید» به معنای «یک لحظه بایستید و فکر کنید».

That's an idiom that Gareth Carrol might teach his university students.

این اصطلاحی است که گرت کارول ممکن است به دانشجویان دانشگاه خود آموزش دهد.

Dr Carrol is the author of a new book,

دکتر کارول نویسنده کتاب جدیدی با عنوان

Dropping The Mic And Jumping The Shark: Where Do Modern Idioms Come From?'

رها کردن میکروفن و پریدن کوسه: اصطلاحات مدرن از کجا می آیند؟

He became interested in idioms when he realised that he didn't know

او زمانی به اصطلاحات علاقه مند شد که متوجه شد

many of the expressions his students used in their everyday speech,

بسیاری از عباراتی را که دانش آموزانش در گفتار روزمره خود به کار می برند، نمی داند،

modern idioms like 'jump the shark'.

اصطلاحات مدرنی مانند «پرش از کوسه».

Here is Gareth Carrol telling BBC Radio 4 programme Word of Mouth

در اینجا گرت کارول است که به برنامه Word of Mouth رادیو بی بی سی

about one source of many modern idioms — the movies.

در مورد یکی از منابع بسیاری از اصطلاحات مدرن - فیلم ها - می گوید.

So, Groundhog Day I think more or less has the meaning of 'déjà vu' now,

بنابراین، روز Groundhog فکر می کنم اکنون کم و بیش معنای «دژاوو» را دارد

and it's completely embedded in the language.

و کاملاً در زبان جاسازی شده است.

Actually, that's probably one of the first phrases

در واقع، این احتمالاً یکی از اولین عباراتی است

that got me thinking about these modern idioms in the first place,

که در وهله اول باعث شد به این اصطلاحات مدرن فکر کنم،

because it is so ubiquitous, it's used in a huge range of contexts,

زیرا بسیار فراگیر است، در طیف وسیعی از زمینه ها استفاده می شود،

and one of the things that made me sit up and take notice

و یکی از چیزهایی که باعث شد من بنشینم و توجه کنم.

is I had a number of students who know the phrase 'Groundhog Day'

من تعدادی دانش آموز داشتم که عبارت "روز گراند هاگ" را می دانستند

but had no idea it was a film.

اما نمی دانستند که این یک فیلم است.

In the film, Groundhog Day,

در فیلم Groundhog Day،

the main character wakes up to live the same day over and over again.

شخصیت اصلی از خواب بیدار می شود تا بارها و بارها در همان روز زندگی کند.

Gradually, the movie title itself became an idiom, 'Groundhog Day',

به تدریج، عنوان فیلم خود به یک اصطلاح تبدیل شد، "Groundhog Day"،

meaning a situation in which events that have happened before

به معنای وضعیتی که در آن اتفاقاتی که قبلاً رخ داده است

happen again in exactly the same way.

دوباره به همان شکل تکرار می شود.

It's similar in meaning to another expression — déjà vu.

از نظر معنایی شبیه به عبارت دیگر - déjà vu است.

When phrases the movies use develop into idioms,

وقتی عباراتی که فیلم‌ها استفاده می‌کنند به اصطلاح تبدیل می‌شوند،

it's often because they are 'ubiquitous' — they seem to appear everywhere.

اغلب به این دلیل است که «همه‌جا» هستند – به نظر می‌رسد در همه جا ظاهر می‌شوند.

And one of the ways they appear everywhere is, of course, the internet.

و یکی از راه هایی که آنها در همه جا ظاهر می شوند ، البته اینترنت است.

Here's Gareth Carrol again, telling more to Michael Rosen,

اینجا دوباره گرت کارول است که بیشتر به مایکل روزن،

presenter of BBC Radio 4 programme Word Of Mouth.

مجری برنامه Word Of Mouth رادیو بی بی سی 4 می گوید.

The vocabulary of the internet, even the word internet, is relatively modern.

واژگان اینترنت، حتی کلمه اینترنت، نسبتا مدرن است.

The idea of 'breaking the internet' is now a phrase

ایده «شکستن اینترنت» اکنون عبارتی است

that I think people would use and recognise,

که فکر می‌کنم مردم از آن استفاده می‌کنند و آن را تشخیص می‌دهند،

so something that causes such a stir online

بنابراین چیزی که در فضای آنلاین چنان سر و صدایی ایجاد می‌کند

that metaphorically so many people rush to a website

که به طور استعاری آنقدر مردم به سمت وب‌سایتی هجوم می‌آورند

that it threatens to bring it down, something like that.

که آن را تهدید به نابودی می‌کند، چیزی شبیه به آن.

In the early days, we had 'go viral' which has stayed with us, hasn't it?

در روزهای اول، ما "ویروسی" را داشتیم که با ما باقی مانده است، اینطور نیست؟

Yeah, so the idea of something 'going viral'

بله، بنابراین ایده «ویروسی شدن»

is certainly very much in the vocabulary now.

مطمئناً اکنون در واژگان بسیار زیاد است.

But things like Twitter have lent sort of phrases,

اما چیزهایی مانند توییتر عباراتی را قرض داده اند،

so the idea of 'first-world problems',

بنابراین ایده "مشکلات جهان اول"،

meaning sort of ironically things that we complain about

به معنای چیزهایی است که ما از آنها شکایت داریم،

but, actually, compared to other parts of the world, may well be relatively minor,

اما در واقع، در مقایسه با سایر نقاط جهان، ممکن است نسبتاً جزئی باشد،

that started life as a Twitter hashtag, for example.

که شروع شد. زندگی به عنوان یک هشتگ توییتر، برای مثال. یکی

Another modern idiom is 'breaking the internet' —

دیگر از اصطلاحات مدرن "شکستن اینترنت" است -

causing so much excitement about something online

باعث ایجاد هیجان در مورد چیزی آنلاین می شود

that too many people visit the website at the same time, making it crash.

که افراد زیادی به طور همزمان از وب سایت بازدید می کنند و باعث خرابی آن می شود.

Social media outlets like Twitter have also created their own idioms,

رسانه‌های اجتماعی مانند توییتر نیز اصطلاحات خاص خود را ایجاد کرده‌اند،

including 'first-world problems' —

از جمله «مشکلات جهان اول» -

a trivial problem that does not seem very important when compared

مشکلی پیش پا افتاده که در مقایسه

to the serious problems faced by people in poorer parts of the world.

با مشکلات جدی مردم در مناطق فقیرتر جهان، چندان مهم به نظر نمی‌رسد.

If you don't know some of these idioms, don't worry.

اگر برخی از این اصطلاحات را نمی دانید، نگران نباشید.

Unlike general vocabulary, a native speaker's full knowledge of idioms

برخلاف واژگان عمومی، دانش کامل یک زبان مادری از اصطلاحات

takes longer to develop, usually at around the age of 30 to 40.

بیشتر طول می کشد تا توسعه یابد، معمولاً در حدود سن 30 تا 40 سالگی.

Meanwhile, you can still rely on classic English idioms, like 'pull my leg',

'kick the bucket', and 'throw in the towel' —

و "حوله انداختن" -

which, I think, comes from the sport of boxing. Rob?

که به نظر من از ورزش بوکس می آید. غارت؟

Yes, in my question I asked which sport

بله، در سوالم پرسیدم کدام ورزش باعث

gave birth to the phrase 'throw in the towel',

ایجاد عبارت "پرتاب" شد

and Sam's answer was correct! Well done!

که پاسخ سام درست بود! آفرین!

The idiom 'throw in the towel' comes from boxing where the coach of the losing boxer

اصطلاح "پرتاب در حوله" از بوکس می آید که در آن مربی بوکسور بازنده به

would literally throw a towel into the ring to surrender.

معنای واقعی کلمه حوله ای را به داخل رینگ پرتاب می کند تا تسلیم شود.

OK, let's recap the rest of the idioms, old and new, that we've learnt today.

خوب، بیایید بقیه اصطلاحات، قدیمی و جدید را که امروز یاد گرفتیم، مرور کنیم.

To 'spend a penny' is an old-fashioned way of saying 'go to the toilet'.

«یک پنی خرج کردن» یک روش قدیمی برای گفتن «به توالت» است.

'Groundhog Day' describes a situation

"Groundhog Day" وضعیتی را توصیف می کند که

in which events that have happened before happen again, exactly the same way.

در آن رویدادهایی که قبلاً اتفاق افتاده است دوباره اتفاق می افتد، دقیقاً به همان شکل.

If something is 'ubiquitous', it seems to appear everywhere.

اگر چیزی "همه جا" باشد، به نظر می رسد در همه جا ظاهر می شود.

The modern idiom 'break the internet'

اصطلاح مدرن «اینترنت را شکسته»

means to cause so much excitement about something online

به معنای ایجاد هیجان در مورد چیزی آنلاین است

that you can make the website crash.

که می‌توانید وب‌سایت را خراب کنید.

And, finally, a 'first-world problem' is a problem that does not seem very important

و سرانجام، «مشکل جهان اول» مشکلی است که

when compared to the serious problems

در مقایسه با مشکلات جدی

faced by people in poorer parts of the world.

مردم در مناطق فقیرتر جهان، چندان مهم به نظر نمی رسد.

Unfortunately for us, our six minutes are up! Bye for now!

متاسفانه برای ما، شش دقیقه ما تمام شده است! فعلا خداحافظ!

Bye-bye.

خداحافظ.

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.

Hello, this is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Neil.

سلام، این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم

"Friends, Romans, countrymen, lend me your ears!"

"دوستان، رومی ها، هموطنان، گوش های خود را به من قرض دهید!"

Do you know where these famous words are from, Sam?

میدونی این کلمات معروف از کجاست سام؟

I think that's a speech by Mark Antony in William Shakespeare's play, Julius Caesar.

فکر می کنم این سخنرانی مارک آنتونی در نمایشنامه ویلیام شکسپیر، ژولیوس سزار است.

Wow, I'm impressed!

وای، من تحت تاثیر قرار گرفتم!

Caesar has been assassinated

سزار ترور شده است

and Mark Antony tries to persuade the crowd to find his killers.

و مارک آنتونی سعی می کند جمعیت را متقاعد کند تا قاتلان او را پیدا کنند.

Using words to persuade people, giving them a good reason to do what you say,

استفاده از کلمات برای متقاعد کردن مردم، ارائه دلیل موجه به آنها برای انجام آنچه می گویید،

or to accept your argument, is known as 'rhetoric'.

یا پذیرش استدلال شما، به عنوان "لفاظی" شناخته می شود.

In this programme, we'll be hearing all about rhetoric

در این برنامه، همه چیز در مورد بلاغت

and of course learning some related vocabulary as well.

و البته یادگیری برخی از واژگان مرتبط نیز خواهیم شنید.

The art of rhetoric started with the ancient Greek philosophers.

فن بلاغت با فیلسوفان یونان باستان آغاز شد.

Later, during the Roman republic, politicians and statesmen used rhetoric

بعدها، در دوران جمهوری روم، سیاستمداران و دولتمردان

in speeches given to crowds in the public square.

در سخنرانی هایی که برای جمعیت در میدان عمومی برگزار می شد، از لفاظی استفاده می کردند.

Although technology has transformed the way we communicate since then,

اگرچه فناوری از آن زمان تا کنون شیوه ارتباط ما را تغییر داده است،

the art of rhetoric is still alive today.

هنر بلاغت امروز هنوز زنده است.

Modern politicians may prefer Twitter to the public square,

سیاستمداران مدرن ممکن است توییتر را به میدان عمومی ترجیح دهند،

but they still use persuasive language, including 'soundbites' —

اما همچنان از زبان متقاعد کننده، از جمله "Soundbites" استفاده می کنند -

short sentences or phrases giving a message in an easy-to-remember way.

جملات کوتاه یا عباراتی که پیامی را به روشی آسان به خاطر می آورند.

We'll hear more soon, but first I have a question for you, Sam.

به زودی بیشتر می شنویم، اما ابتدا یک سوال از شما دارم، سام.

Roman politicians used many rhetorical tricks to persuade people

سیاستمداران رومی از ترفندهای بلاغی زیادی برای متقاعد کردن مردم استفاده کردند،

including the 'argumentum ad hominum'

از جمله "argumentum ad hominum"

which was an attack on their opponent's moral character.

که حمله ای به شخصیت اخلاقی مخالفان آنها بود.

Another was called the 'argumentum ad baculum', but what did it mean?

دیگری «argumentum ad baculum» نام داشت، اما به چه معنا بود؟ آیا این

Was it a) an argument based on logic? b) an argument based on emotion?

یک استدلال مبتنی بر منطق بود؟ ب) استدلال مبتنی بر احساس؟

Or c) an argument based on the stick?

یا ج) استدلال مبتنی بر چوب؟

Well, to persuade someone, your argument needs to be logical, so I'll say A.

خوب، برای متقاعد کردن کسی، استدلال شما باید منطقی باشد، بنابراین من می گویم A.

OK, we'll find out the answer later.

باشه، بعداً جواب را خواهیم فهمید.

Whether you want someone to vote for you, or to buy what you're selling,

چه بخواهید کسی به شما رای دهد یا چیزی را که می فروشید بخرد،

rhetoric can make your message persuasive.

لفاظی می تواند پیام شما را متقاعدکننده کند. سام تاتوم

During his career in the adverting industry,

در طول فعالیت خود در صنعت تبلیغات،

Sam Tatum learned a lot about persuading people.

چیزهای زیادی در مورد متقاعد کردن مردم آموخت. در

Here he explains the many uses of rhetoric

اینجا او کاربردهای فراوان لفاظی را

to BBC World Service programme The Why Factor.

برای برنامه سرویس جهانی BBC The Why Factor توضیح می دهد.

Rhetoric is persuasive language.

بلاغت زبان متقاعد کننده است.

We use it rally, to simplify the complex, to inspire and influence.

ما از آن رالی استفاده می کنیم تا پیچیده را ساده کنیم، الهام بخش و تاثیر بگذاریم.

But it's important, I think,

اما من فکر می کنم مهم است که

to identify what strategies might be influencing us more than we think.

مشخص کنیم چه استراتژی هایی ممکن است بیش از آنچه فکر می کنیم بر ما تأثیر بگذارد.

By understanding the power of language in shaping perceptions,

با درک قدرت زبان در شکل‌دهی ادراکات،

we can start to say: I'm wondering why people are looking to be so concrete.

می‌توان شروع کرد به گفتن: من متعجبم که چرا مردم اینقدر به دنبال عینی بودن هستند.

Are we trying to pull the wool over our eyes of something that's more far complex

آیا ما سعی می‌کنیم چیزی را که بسیار پیچیده‌تر

than we actually state?

از چیزی است که واقعاً بیان می‌کنیم، روی چشمان خود بکشیم؟

As well as persuading people, Sam Tatum says rhetoric can be used to 'rally' —

سام تاتوم می‌گوید علاوه بر متقاعد کردن مردم، از لفاظی‌ها می‌توان برای «تجمع» استفاده کرد -

to bring people together in support of a common goal.

برای گرد هم آوردن مردم برای حمایت از یک هدف مشترک.

A recent example of this

یکی از نمونه‌های اخیر آن

is the way politicians called the coronavirus "our enemy".

روشی است که سیاستمداران ویروس کرونا را «دشمن ما» می‌خوانند.

The words politicians choose, and the way they use them,

کلماتی که سیاستمداران انتخاب می‌کنند و روشی که از آن‌ها استفاده می‌کنند،

can influence us more than we think.

بیش از آنچه فکر می‌کنیم می‌توانند بر ما تأثیر بگذارند.

Sam Tatum says we should question whether political rhetoric

سام تاتوم می‌گوید ما باید بپرسیم که آیا لفاظی‌های سیاسی می‌خواهند

is trying 'to pull the wool over our eyes',

«پشم را از روی چشمان ما بکشند»،

an informal way of saying 'trick or deceive us'.

روشی غیررسمی برای گفتن «فریب یا فریب دادن ما».

But, in the age of 24-hour news updates and non-stop Twitter,

اما، آیا در عصر به روز رسانی اخبار 24 ساعته و توئیتر بی وقفه، آیا

has the skill of making a thoughtful argument been lost?

مهارت استدلال متفکرانه از بین رفته است؟ در

Here's Kendall Phillips,

اینجا کندال فیلیپس،

Professor of political philosophy at Syracuse University,

پروفسور فلسفه سیاسی در دانشگاه سیراکیوز،

speaking to BBC World Service's The Why Factor.

در گفتگو با سرویس جهانی BBC The Why Factor است.

It's also hard to analyse the argument or reasoning of a tweet,

همچنین تجزیه و تحلیل استدلال یا استدلال یک توییت دشوار است،

cos 280 characters is not a way for me to lay out a logical argument

زیرا 280 کاراکتر راهی برای من برای ارائه یک استدلال منطقی

with a major premise, a minor premise and a conclusion.

با یک مقدمه اصلی، یک مقدمه جزئی و یک نتیجه نیست.

It's much easier to just use a two-word phrase or a hashtag

استفاده از یک عبارت دو کلمه ای یا یک هشتگ

that usually ends up adding to that kind of polemical division

که معمولاً به آن نوع تقسیم بندی جدلی

between my side and their side.

بین طرف من و طرف آنها اضافه می شود، بسیار ساده تر است.

Global problems involve complex issues which cannot be solved in 280 letters,

مشکلات جهانی شامل مسائل پیچیده ای است که نمی توان آنها را با 280 حرف حل کرد،

the maximum length of a tweet allowed by Twitter.

حداکثر طول یک توییت مجاز توسط توییتر.

According to Professor Kendall,

به گفته پروفسور کندال،

we need logical arguments containing a 'premise' —

ما نیاز به استدلال های منطقی داریم که حاوی یک "مقدمه" باشد -

something which you think is true and you use as the basis for developing your idea,

چیزی که شما فکر می کنید درست است و از آن به عنوان مبنایی برای توسعه ایده خود استفاده می کنید،

and a 'conclusion' — your decision or plan of action

و یک "نتیجه" - تصمیم یا برنامه عمل شما

based on carefully considering all the relevant facts.

بر اساس در نظر گرفتن دقیق همه موارد. حقایق مرتبط

For example, "climate change is damaging the planet" — that's a premise.

به عنوان مثال، "تغییر آب و هوا به سیاره آسیب می رساند " - این یک فرض است.

"Therefore, we should act to stop it" — that's a conclusion.

"بنابراین، ما باید برای متوقف کردن آن اقدام کنیم" - این یک نتیجه است. با این حال،

Few issues are simply black and white though,

موضوعات کمی به سادگی سیاه و سفید هستند،

and this is a problem because Twitter debates are often 'polemical' —

و این یک مشکل است، زیرا بحث‌های توییتر اغلب «جدلی» هستند -

argued very strongly either for or against a particular opinion or idea.

به شدت به نفع یا علیه یک عقیده یا ایده خاص استدلال می‌کنند.

If you believe passionately in something,

اگر عاشقانه به چیزی اعتقاد دارید،

you need to explain it to people in a way they understand,

باید آن را به گونه ای که مردم می فهمند توضیح دهید،

and in ancient times, rhetoric also meant building bridges between people

و در زمان های قدیم، بلاغت به معنای ایجاد پل بین مردم

and finding common ground.

و یافتن زمینه های مشترک نیز بوده است.

Like those Romans you mentioned, Neil.

مثل اون رومیایی که گفتی نیل.

Yes, in my question I asked Sam for the meaning of term 'argumentum ad baculum'.

بله، در سوالم از سام معنی اصطلاح "argumentum ad baculum" را پرسیدم.

I guessed it was an argument based on logic.

حدس زدم که این یک استدلال مبتنی بر منطق است.

Which was the wrong answer, I'm afraid.

میترسم که جواب اشتباه بود

In fact, 'argumentum ad baculum' means the argument with a stick,

در واقع «argumentum ad baculum» به معنای جر و بحث با چوب

or in other words, hitting somebody with a stick until they agree with you!

یا به عبارتی چوب زدن به کسی است تا با شما موافق باشد!

I guess that's one way to win an argument.

حدس می‌زنم این یکی از راه‌های پیروز شدن در بحث است.

OK, let's recap the vocabulary from the programme, starting with a 'soundbite' —

خوب، بیایید واژگان برنامه را جمع‌بندی کنیم، با یک "soundbite" شروع کنیم -

a short sentence or phrase designed to stick in the memory.

جمله یا عبارت کوتاهی که برای ماندگاری در حافظه طراحی شده است.

When people 'rally' together, they unite to support a common goal.

وقتی مردم با هم جمع می شوند، برای حمایت از یک هدف مشترک متحد می شوند.

'To pull the wool over someone's eyes' means 'to trick someone'.

"کشیدن پشم روی چشمان کسی" به معنای "فریب دادن کسی" است.

Logical arguments contain a 'premise' —

استدلال های منطقی حاوی یک "مقدمه" هستند -

a truth used as the basis for developing an argument, and a 'conclusion' —

حقیقتی که به عنوان مبنایی برای توسعه یک استدلال استفاده می شود و یک "نتیجه" -

a decision based on carefully considering all the relevant facts.

تصمیمی مبتنی بر در نظر گرفتن دقیق همه حقایق مرتبط.

And, finally, 'polemical' means 'strongly attacking or defending an opinion or idea'.

و در نهایت، «جدلی» به معنای « حمله شدید یا دفاع از یک عقیده یا ایده» است.

But there's no arguing the fact that, once again, our six minutes are up!

اما این واقعیت وجود ندارد که یک بار دیگر، شش دقیقه ما تمام شده است!

— Goodbye for now! — Bye.

- فعلا خدانگهدار! - خدا حافظ.

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.