Alice in Wonderland part 6: Pig and Pepper

Narrator: Hello. Alice is in the woods.

راوی: سلام. آلیس در جنگل است.

She's trying to find her

او در تلاش است تا

way back to the beautiful garden

راه خود را به باغ زیبایی

that she saw when she first arrived in

که در اولین ورودش به

Wonderland. Here she is, outside a little

سرزمین عجایب دید، پیدا کند. او اینجاست، بیرون یک

house. She's wondering who lives there.

خانه کوچک. او در تعجب است که چه کسی آنجا زندگی می کند.

Alice: I wonder who could live

آلیس: من تعجب می کنم که چه کسی می تواند

in such a little house!

در چنین خانه کوچکی زندگی کند!

Narrator: Before she had the chance

راوی: قبل از اینکه فرصتی

to wonder for very long, a fish ran out of

برای تعجب برای مدت طولانی داشته باشد، یک ماهی

the woods and knocked on the door.

از جنگل بیرون زد و در را زد.

The fish was wearing a footman's

ماهی لباس پیاده رو پوشیده بود

uniform. Another footman opened

. پیاده دیگری در را

the door. Alice was near enough

باز کرد. آلیس آنقدر نزدیک

to hear what the fish said.

بود که ماهی چه گفت.

Footman: the Queen. An invitation

فوتمن: ملکه. دعوت

for the Duchess to play croquet.

از دوشس برای بازی کروکت.

Alice: The Duchess?!

آلیس: دوشس؟!

Narrator: Alice was so curious she went

راوی: آلیس آنقدر کنجکاو بود که رفت

to knock on the door.

تا در را بکوبد.

But there was no use knocking,

اما در زدن فایده ای نداشت،

because it was so noisy inside the house

زیرا در داخل خانه آنقدر سر و صدا بود

that no-one could possibly hear

که هیچکس نمی توانست صدای

her little knock.

تق تق کوچک او را بشنود.

Alice was even more curious now

حالا آلیس کنجکاوتر شده بود و در

so she opened the door ...

را باز کرد...

Alice: Hello?

آلیس: سلام؟

Narrator: And she found herself in a noisy,

راوی: و او خود را در آشپزخانه ای پر سر و صدا و

smoky kitchen. A cook was cooking a pan of

دودی یافت. آشپزی در حال پختن تابه ای

soup over the fire and the Duchess

سوپ روی آتش بود و

was holding a crying baby.

دوشس نوزادی که گریه می کرد در آغوش گرفته بود.

There was also a big cat who was sitting

گربه بزرگی هم بود که

above the fire and smiling from ear to ear.

بالای آتش نشسته بود و گوش به گوشش لبخند می زد.

Everyone was sneezing except the

همه عطسه می کردند به جز

cook and the cat.

آشپز و گربه.

Alice: There's too much pepper in that soup!

آلیس: در آن سوپ فلفل زیاد است!

Please would you tell me why

لطفا به من بگویید چرا

your cat grins like that?

گربه شما اینطور پوزخند می زند؟

The Duchess: It's a Cheshire-Cat,

دوشس: این یک گربه چشایر است

and that's why.

و به همین دلیل است.

Alice: I didn't know Cheshire-Cats grinned

آلیس: من نمی دانستم چشایر-گربه ها پوزخند می زنند

In fact, I didn't know that cats could grin.

در واقع، من نمی دانستم که گربه ها می توانند پوزخند بزنند.

The Duchess: You don't know much,

دوشس: شما چیز زیادی نمی دانید

and that's a fact.

و این یک واقعیت است.

Narrator: Just then, the cook took the pan

راوی: درست در همین لحظه آشپز

of soup off the fire, and started throwing

ظرف سوپ را از روی آتش برداشت و شروع کرد به پرتاب کردن

pots and pans and plates and dishes

قابلمه و تابه و بشقاب و

all around the kitchen.

ظروف در اطراف آشپزخانه.

Some of them hit the Duchess,

برخی از آنها به دوشس ضربه زدند،

but she didn't seem to notice.

اما او متوجه نشد.

Some of them hit the baby,

برخی از آنها به نوزادی

who was crying anyway.

که به هر حال گریه می کرد ضربه زدند.

Alice: Oh please! The baby! Be careful!

آلیس: اوه لطفا! بچه! مراقب باش!

The Duchess: Here! You hold it if you like!

دوشس: اینجا! اگر دوست دارید نگهش دارید!

Narrator: And the Duchess threw the baby

راوی: و دوشس نوزاد را به

at Alice who just managed to catch it.

سمت آلیس که تازه توانست آن را بگیرد پرتاب کرد.

Alice: Ohh!

آلیس: اوه!

The Duchess: I must go and get ready

دوشس: من باید بروم و

to play croquet with the Queen.

برای بازی کروکت با ملکه آماده شوم.

Narrator: And, with that, The Duchess left.

راوی: و با آن، دوشس رفت.

Alice held the baby and wondered

آلیس نوزاد را در آغوش گرفت و

what to do with it.

به این فکر کرد که با آن چه کند.

Alice: What am I going to do with you?

آلیس: با تو چیکار کنم؟

You're a strange shape ... Oh!

تو شکل عجیبی هستی... اوه!

You're a not a baby.

تو بچه نیستی

You're a... you're a pig!

تو یه... خوک هستی!

Narrator: It was easy to decide what to do

راوی: تصمیم گرفتن

with a pig. Alice took it outside and let

با خوک آسان بود. آلیس آن را بیرون برد و اجازه

it go into the woods. The Cheshire-Cat sat

داد به داخل جنگل برود. گربه چشایر

in a tree and watched her.

روی درختی نشست و او را تماشا کرد.

Alice: Cheshire-Cat, could you tell me

آلیس: گربه چشایر، می‌توانی به من بگویی از

which way I should go?

کدام راه باید بروم؟

Cheshire-Cat: A Hatter lives over here,

Cheshire-Cat: یک کلاهدار اینجا زندگی می کند

and a March Hare lives over there.

و یک خرگوش مارس در آنجا زندگی می کند.

They're both mad.

هر دو دیوانه اند

Alice: But I don't want to meet mad people.

آلیس: اما من نمی خواهم با افراد دیوانه ملاقات کنم.

Cheshire-Cat: Oh, we're all mad here.

Cheshire-Cat: اوه، ما اینجا همه دیوانه ایم.

Are you playing croquet with the Queen today?

آیا امروز با ملکه کروکت بازی می کنید؟

Alice: I'd love to play croquet with

آلیس: من دوست دارم با ملکه کروکت بازی

the Queen - but she hasn't invited me.

کنم - اما او من را دعوت نکرده است.

Cheshire-Cat: You'll see me there ...

Cheshire-Cat: من را آنجا خواهید دید...

Narrator: The cat disappeared.

راوی: گربه ناپدید شد.

Alice set off in the direction

آلیس به

of the March Hare's house and soon

سمت خانه خرگوش مارس حرکت کرد و به زودی

she came to a house. Outside the house

به خانه ای رسید. بیرون از خانه،

she saw a tea-party quite unlike any

او یک مهمانی چای دید که کاملاً

tea-party she had ever seen before.

شبیه به مهمانی های چای که قبلاً دیده بود.

Next time, I'll tell you about

دفعه بعد، در

the Tea Party and what happened

مورد مهمانی چای و اتفاقی

when Alice met the March Hare and the Hatter.

که آلیس با خرگوش مارس و کلاهک‌دار ملاقات کرد، خواهم گفت.

Goodbye.

خداحافظ.