VOCABULARY: Five uses of 'keep' - The Vampyre part 1

Hello I'm Darren. Today's story involves love, death and a blood-sucking vampire. It was

سلام من دارن هستم داستان امروز شامل عشق، مرگ و یک خون آشام خونخوار است.

written a long time ago but is just as good to hear today.

خیلی وقت پیش نوشته شده بود اما امروز شنیدن آن به همان اندازه خوب است.

We start with a young English man called Aubrey who's travelling with an older man called

ما با یک مرد جوان انگلیسی به نام اوبری شروع می کنیم که با مردی مسن به نام

Lord Ruthven to the beautiful city of Rome. However, somebody has told Aubrey to watch

لرد روثون به شهر زیبای رم سفر می کند. با این حال، شخصی به اوبری گفته است که

out for Ruthven as he's not a very nice person and can't be trusted. What can they mean?

مراقب روثون باشد، زیرا او فرد خوبی نیست و نمی توان به او اعتماد کرد. معنی آنها چه می تواند باشد؟

In Rome, they meet a woman who Ruthven takes an interest in but Aubrey warns her to keep

در رم، آنها با زنی ملاقات می کنند که روثون به او علاقه مند است، اما اوبری به او هشدار می دهد که

away from him because he's not to be trusted. Aubrey isn't happy about Ruthven's behaviour

از او دوری کند، زیرا او قابل اعتماد نیست. اوبری از رفتار روثون خوشحال نیست

and decides to keep travelling but on his own. He ends up in Greece and it's here he

و تصمیم می گیرد به سفر ادامه دهد اما به تنهایی. او به یونان می رسد و اینجاست که

meets and falls in love with the beautiful Ianthe. She keeps him company and tells him

با ایانته زیبا آشنا می شود و عاشق آن می شود . او با او همراهی می کند و

tales of local legends about a vampire. Then after a while, Ruthven turns up and shortly

افسانه های محلی در مورد یک خون آشام را برای او تعریف می کند. سپس پس از مدتی، روثون ظاهر می شود و اندکی

after Ianthe is killed by a vampire. Hmm, a strange coincidence don't you think? But

پس از آن، ایانته توسط یک خون آشام کشته می شود. هوم، یک تصادف عجیب فکر نمی کنی؟ اما

Ruthven just tells Aubrey to keep his eyes open for anyone acting suspiciously.

روثون فقط به اوبری می‌گوید که چشمانش را برای هر کسی که مشکوک عمل می‌کند باز نگه دارد.

The two men continue their travels, but the men are attacked by robbers and Ruthven is

دو مرد به سفر خود ادامه می دهند، اما مردان مورد حمله دزدان قرار می گیرند و روثون

killed, but before he dies he makes Aubrey promise to keep his death a secret 'for a

کشته می شود، اما قبل از مرگ او به اوبری قول می دهد که مرگ خود را به مدت یک

year and a day'. His body is left on a rock but it disappears overnight. Somebody has

سال و یک روز مخفی نگه دارد. جسد او روی سنگی رها شده اما یک شبه ناپدید می شود. کسی آن را

stolen it. What a gruesome story but it's not over yet. Join me again in part two when I'll tell you what happens next. Bye for now.

دزدیده است. چه داستان وحشتناکی اما هنوز تمام نشده است. در قسمت دوم دوباره به من بپیوندید تا به شما بگویم بعد چه اتفاقی می افتد. فعلا خداحافظ.