The history of 'hello' - 6 Minute English

Catherine: Hello. I'm Catherine.

کاترین: سلام. من کاترین هستم.

Rob: Hello. I'm Rob.

راب: سلام. من راب هستم.

Catherine: We both started with what is probably

کاترین: هر دوی ما با چیزی شروع کردیم که

the best-known greeting in English

احتمالاً شناخته شده ترین تبریک در زبان انگلیسی

and one of the first words English language

و یکی از اولین کلماتی است که دانشجویان زبان انگلیسی

students learn, and that is 'hello'!

یاد می گیرند، و آن «سلام» است!

So today in 6 Minute English

بنابراین امروز در 6 دقیقه انگلیسی

we're digging a little deeper into the world

ما کمی عمیق‌تر به

of greetings and the fascinating history of 'hello'.

دنیای احوالپرسی و تاریخ شگفت‌انگیز «سلام» می‌پردازیم.

Rob: Surprisingly, the word 'hello' is not as old

راب: با کمال تعجب، کلمه "سلام"

as you might think. But when did it first appear

آنقدر که فکر می کنید قدیمی نیست. اما اولین بار چه زمانی به صورت

in print in English? Was it: a) in the 1890s,

چاپی به زبان انگلیسی ظاهر شد؟ آیا این بود: الف) در دهه 1890،

b) the 1950s or c) the 1820s

ب) دهه 1950 یا ج) دهه 1820

Catherine: Well, I think English changes really quickly,

کاترین: خوب، من فکر می کنم زبان انگلیسی خیلی سریع تغییر می کند،

so I'm going to say b) the 1950s.

بنابراین می خواهم بگویم ب) دهه 1950.

And we'll say 'hello again' to 'hello'

و کمی بعد در برنامه "سلام مجدد" را به "سلام" خواهیم گفت

a little later in the programme.

.

Rob: First, greetings. They can be a bit of a minefield.

راب: اول سلام. آنها می توانند کمی میدان مین باشند.

A subject full of unpredictable difficulties.

موضوعی پر از دشواری های غیرقابل پیش بینی.

Catherine: While in many places a handshake or bow

کاترین: در حالی که در بسیاری از جاها دست دادن یا تعظیم امری

is normal - there's also the tricky

عادی است -

question of kisses and hugs.

سوال پیچیده بوسه و بغل کردن نیز وجود دارد.

Rob: Awkward. Should you kiss? How many times?

راب: بی دست و پا باید بوسید؟ چند بار؟

And should your lips touch their cheek?

و آیا لب های شما باید گونه آنها را لمس کند؟

Catherine: No, Rob - definitely an air-kiss!

کاترین: نه، راب - قطعاً یک بوسه هوا!

Close to the cheek, but don't touch. Much safer.

نزدیک گونه، اما دست نزنید. بسیار امن تر.

Rob: Greetings are the subject of a new book,

راب: سلام موضوع کتاب جدیدی است که

by former British diplomat Andy Scott, called

توسط دیپلمات سابق بریتانیایی اندی اسکات به نام

One Kiss or Two: In Search of the Perfect Greeting.

یک بوسه یا دو: در جستجوی سلام عالی نوشته شده است.

Here he is on a BBC radio show Word of Mouth.

اینجا او در یک برنامه رادیویی بی بی سی Word of Mouth است.

Why are greetings so important?

چرا احوالپرسی اینقدر مهم است؟

Andy Scott: These are the first moments

اندی اسکات: این اولین

of interaction we have with people.

لحظات تعامل ما با مردم است.

And it's in those first moments,

و در همان لحظات اولیه است،

and using those verbal and physical rituals

و با استفاده از آن تشریفات کلامی و فیزیکی

that we have and we can get in such a muddle

که داریم و می توانیم در مورد آن چنان درهم و برهم

about, that we're kind of recognising

شویم، به نوعی

each other and reaffirming our bonds

یکدیگر را می شناسیم و پیوندهایمان را دوباره تأیید می کنیم

or even testing our bonds and our relationships

یا حتی پیوندها و روابطمان را با هر یک از آنها آزمایش می کنیم.

with each other, we're signalling

از سوی دیگر،

our intentions towards each other, despite

ما قصد خود را نسبت به یکدیگر نشان می دهیم، علیرغم

the fact we might not necessarily be conscious

این واقعیت که ممکن است

when we're doing them.

هنگام انجام آنها لزوماً آگاه نباشیم.

Catherine: Scott says we need to communicate

کاترین: اسکات می‌گوید ما باید

our intentions to each other and acknowledge

مقاصد خود را با یکدیگر در میان

our relationships.

بگذاریم و روابط خود را تصدیق کنیم.

Rob: Well, that's what greetings do. One word he uses

راب: خوب، این کاری است که سلام کردن انجام می دهد. یک کلمه که او

to mean 'relationship' or 'connection' is bond.

به معنای "رابطه" یا "ارتباط" به کار می برد، پیوند است.

We can reaffirm our bonds, which means

ما می توانیم پیوندهایمان را مجدداً تأیید کنیم، به این معنی

we confirm them and make them stronger.

که آنها را تأیید می کنیم و آنها را قوی تر می کنیم.

Catherine: And we do it through rituals -

کاترین: و ما این کار را از طریق تشریفات انجام می دهیم -

patterns of behaviour that we do

الگوهای رفتاری که

for a particular purpose.

برای هدف خاصی انجام می دهیم.

So there are the phrases such as 'hello',

بنابراین عباراتی مانند «سلام»،

'good afternoon', 'nice to meet you',

«بعدازظهر بخیر»، «از آشنایی با شما خوشحالم»

and as well as the physical rituals - handshakes,

و همچنین تشریفات فیزیکی - دست دادن،

bows and kisses.

تعظیم و بوسه وجود دارد.

Rob: Though he also said we sometimes want

راب: اگرچه او همچنین گفت که ما گاهی اوقات می

to test our bonds. We might want to check

خواهیم پیوندهایمان را آزمایش کنیم. ممکن است بخواهیم

if our friendship has grown by offering something

با ارائه چیزی

warmer than usual - like a hug instead of a handshake.

گرمتر از حد معمول - مانند در آغوش گرفتن به جای دست دادن - بررسی کنیم که آیا دوستی ما رشد کرده است یا خیر.

Now, Scott acknowledges how difficult greetings can be

اکنون، اسکات تصدیق می کند که احوالپرسی

- using the very British slang phrase -

- با استفاده از عبارت عامیانه بسیار انگلیسی -

to get in a muddle. If you get in a muddle,

برای وارد شدن به یک درهم و برهم چقدر دشوار است. اگر در یک درگیری قرار

you become confused or lost.

بگیرید، گیج می شوید یا گم می شوید.

You might get in a muddle if one person expects two

اگر یک نفر انتظار دو بوس و دیگری فقط یک بوسه داشته باشد، ممکن است دچار مشکل شوید

kisses and the other expects only one.

.

Catherine: Though Scott does believe that the details

کاترین: اگرچه اسکات معتقد است که جزئیات

don't really matter, because another important

واقعاً مهم نیستند، زیرا هدف مهم دیگر

purpose of greetings is to reduce tension.

از احوالپرسی کاهش تنش است.

So if you get it wrong, just laugh about it.

پس اگر اشتباه متوجه شدید، فقط به آن بخندید.

Rob: OK, let's get back to the one word

راب: باشه، بیایید به کلمه‌ای

we really shouldn't get in a muddle about, 'hello'.

که واقعاً نباید در موردش قاطی کنیم، «سلام» برگردیم.

Catherine: Let's listen to Dr Laura Wright,

کاترین: بیایید به دکتر لورا رایت

a linguist from Cambridge University, also

، زبان شناس از دانشگاه کمبریج

speaking on the BBC Word of Mouth radio programme.

که در برنامه رادیویی بی بی سی صحبت می کرد گوش دهیم.

Where does 'hello' come from?

"سلام" از کجا می آید؟

Dr Laura Wright: It starts as a distant hailing:

دکتر لورا رایت: با صدای بلند شروع می‌شود:

"I see you miles over there and I've got to

"من شما را کیلومترها آنطرف می بینم و باید

yell at you." It's not until the invention of telephones

سر شما فریاد بزنم." تا قبل از اختراع تلفن،

we really get to use hello as a greeting to each other,

ما واقعاً از سلام به عنوان تبریک به یکدیگر

and even then it wasn't initially used as a greeting,

استفاده نکردیم، و حتی پس از آن در ابتدا به عنوان تبریک استفاده نمی شد،

it was used more as an attention-grabbing device:

بلکه بیشتر به عنوان وسیله ای برای جلب توجه استفاده می شد:

"You are miles away, the line is about to be cut,

"شما کیلومترها دور هستید، خط در شرف قطع شدن است،

I need to attract the attention of the operator as well."

باید توجه اپراتور را نیز جلب کنم."

And so everybody would call 'hello' to each other

و بنابراین همه به

as this long-distance greeting form.

عنوان این فرم خوشامدگویی از راه دور به یکدیگر «سلام» می گفتند.

Catherine: Laura says 'hello' hasn't always

کاترین: لورا می‌گوید "سلام" همیشه

meant 'hello' - originally it was just a shout

به معنای "سلام" نبوده است - در اصل فقط یک فریاد

to attract someone's attention.

برای جلب توجه کسی بود.

And we call this kind of shouting hailing.

و ما به این نوع فریاد زدن درود می گوییم.

Rob: The shout would vary in form -

راب: فرم فریاد متفاوت خواهد بود -

it could sound like a 'hollo'! Or a 'hulloa'!

می تواند مانند "هلو" به نظر برسد! یا "هولوا"!

Catherine: We continued this kind of hailing

کاترین:

when telephones first appeared.

زمانی که تلفن ها برای اولین بار ظاهر شدند، به این نوع تحسین ادامه دادیم.

People would keep repeating 'hello, hello'

مردم در حالی که منتظر اتصال بودند، "سلام، سلام" را تکرار

while they were waiting to be connected.

می کردند.

And before long, this became the actual way

و خیلی زود، این روش واقعی

to greet somebody on the telephone.

برای احوالپرسی تلفنی با کسی شد.

Anyway, before we say 'goodbye'

به هر حال، قبل از گفتن «خداحافظ»

to 'hello' - let's have the answer to today's question.

به «سلام» - بیایید پاسخ سؤال امروز را داشته باشیم.

Rob: I asked when the word first appeared

راب: پرسیدم اولین بار کی این کلمه

in print in English. According to the Oxford

در زبان انگلیسی چاپ شد؟ بر اساس

English Dictionary, it was in 1826.

فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد، در سال 1826 بود.

Other spellings appeared before that.

املای دیگری قبل از آن ظاهر شد.

Catherine: Ah, you see - I was thinking English

کاترین: آه، می بینید - من فکر می کردم انگلیسی

changes really quickly, but not that quickly.

خیلی سریع تغییر می کند، اما نه به این سرعت.

Rob: Not that quickly.

راب: نه به این سرعت.

Catherine: So before we go, let's have a look at

کاترین: پس قبل از رفتن، بیایید

today's vocabulary again.

دوباره نگاهی به واژگان امروز بیندازیم.

A minefield is something that is full of uncertainty and

میدان مین چیزی است که پر از عدم اطمینان و

even danger. This sense comes from the literal

حتی خطر است. این معنا از معنای تحت اللفظی می آید

meaning - a field full of explosive landmines!

- میدانی پر از مین های انفجاری!

Rob: And then we had air-kiss - which is when

راب: و بعد ما بوسه هوا داشتیم - یعنی زمانی که

you kiss the air beside someone's face,

شما هوای کنار صورت کسی را می بوسید،

instead of the face itself! Like this: mwah.

به جای خود صورت! مانند این: mwah.

Catherine: And we had bond - a connection.

کاترین: و ما پیوند داشتیم - یک ارتباط.

There's a close bond between us I think, Rob.

من فکر می کنم یک پیوند نزدیک بین ما وجود دارد، راب.

Rob: Which is good, because when I get in a muddle,

راب: که خوب است، زیرا وقتی من در یک درهم و برهم قرار می گیرم،

you're always very understanding!

شما همیشه خیلی درک می کنید!

Catherine: Yeah.

کاترین: آره.

Rob: To get in a muddle means to become confused.

راب: درگیر شدن به معنای گیج شدن است.

Catherine: Ritual was another word -

کاترین: تشریفات کلمه دیگری بود -

rituals are certain behaviours that people perform

تشریفات رفتارهای خاصی هستند که مردم

in certain contexts. I have a morning ritual:

در زمینه های خاص انجام می دهند. من یک مراسم صبحگاهی

brush my teeth, eat breakfast...

دارم: مسواک بزن، صبحانه بخور...

I didn't say it was an interesting ritual, Rob!

نگفتم مراسم جالبی بود راب!

Rob: No, that's true. Finally, to hail - it's to greet

راب: نه، این درست است. در نهایت، تگرگ - این است

someone loudly, especially from a distance.

که با صدای بلند به کسی سلام کنید، به خصوص از راه دور.

I hailed my friend when I saw her at the airport.

وقتی دوستم را در فرودگاه دیدم به او سلام کردم.

Catherine: And that's it for this programme.

کاترین: و برای این برنامه تمام شد.

For more, find us on Facebook, Twitter, Instagram

برای اطلاعات بیشتر، ما را در فیس بوک، توییتر، اینستاگرام

and YouTube, and of course our website

و یوتیوب و البته وب سایت ما

bbclearningenglish.com

bbclearningenglish.com بیابید

Bye!

!

Rob: Bye!

راب: خداحافظ!