10 "STEP" Phrasal Verbs in English: step up, step down, step in...

Hi. Welcome back to www.engvid.com.

سلام. به www.engvid.com بازگردید.

I'm Adam.

من آدام هستم.

In today's lesson we're going to look at phrasal verbs using the verb "step".

در درس امروز ما قصد داریم افعال عبارتی را با استفاده از فعل "step" بررسی کنیم.

Now, first of all, what you need to understand, again, phrasal verbs are verbs plus prepositions

اکنون، اول از همه، آنچه را که باید بفهمید، باز هم افعال عبارتی افعال به اضافه حروف اضافه هستند

that have different meanings.

که معانی مختلفی دارند.

And the verb "step" is a bit tricky because we use "step" as a noun as well, and we often

و فعل "step" کمی مشکل است زیرا ما از "step" به عنوان اسم نیز استفاده می کنیم و اغلب

combine it with prepositions, and the preposition and noun combination can be completely different

آن را با حروف اضافه ترکیب می کنیم و ترکیب حرف اضافه و اسم می تواند کاملاً

from the verb and preposition combination.

با ترکیب فعل و حرف اضافه متفاوت باشد.

So we're going to look...

بنابراین ما می خواهیم نگاه کنیم ...

Have to look at both of these when we look at these combinations with prepositions.

وقتی به این ترکیب ها با حروف اضافه نگاه می کنیم باید به هر دوی اینها نگاه کنیم .

So we're going to look at: "step down", "step up", "step in", "step inside", "step around",

بنابراین ما قصد داریم به موارد زیر نگاه کنیم: "پایین آمدن"، "گام به بالا"، "گام به داخل"، "گام به داخل"، "گام در اطراف"،

"step out", "step on", "step back", "step aside", "step forward".

"گام برداشتن"، "گام به جلو"، "گام به عقب"، " کنار برو»، «گام به جلو».

Let's start with "down".

بیایید با "پایین" شروع کنیم.

So, "step down".

بنابراین، "کناره گیری".

So, before I start with any of them, what is "step"?

بنابراین، قبل از شروع با هر یک از آنها، "گام" چیست؟

So a step is when you take your one foot forward.

بنابراین یک قدم زمانی است که یک پای خود را به جلو ببرید.

Right?

You're taking one step.

درست؟

داری یک قدم برمیداری

Or if you're climbing the stairs, you take one, two, three steps, four steps, five steps.

یا اگر از پله ها بالا می روید، یک، دو، سه پله، چهار پله، پنج پله برمی دارید.

It's one foot in front of the other.

این یک پا جلوتر از دیگری است.

That's the basic meaning of "step".

این معنای اصلی "گام" است.

"Step down".

"کناره گیری".

So, of course, I can step down off the table if I'm standing on a table or whatever.

بنابراین، البته، اگر روی میز یا هر چیز دیگری ایستاده باشم، می توانم از میز کنار بروم.

There's always the literal meaning, but "step down" can also mean resign.

همیشه معنای تحت اللفظی آن وجود دارد، اما "کناره گیری" می تواند به معنای استعفا نیز باشد.

Okay?

باشه؟

Resign means quit.

استعفا یعنی کناره گیری

So, for example, if I'm the president of the company and I think that the company is not

بنابراین، برای مثال، اگر من رئیس شرکت هستم و فکر می‌کنم که شرکت

doing very well and everybody's very angry because the company's not doing well, they

خیلی خوب کار نمی‌کند و همه خیلی عصبانی هستند زیرا شرکت خوب کار نمی‌کند،

want to get somebody new as the president in my position.

می‌خواهند فرد جدیدی را به عنوان رئیس در سمت من انتخاب کنند.

Finally I say: "Okay, you know what?

در نهایت می گویم: "باشه، می دانی چیست؟

I will step down and let the new guy come in."

من کنار می روم و اجازه می دهم پسر جدید بیاید."

Now, we're going to see that again in "step aside", but "step down" basically means resign,

اکنون، ما دوباره آن را در «کنار رفتن» خواهیم دید ، اما «استعفا» اساساً به معنای استعفا،

give up the position.

تسلیم موقعیت است.

Now, if we're looking at the verb: "a step down".

حال، اگر به فعل نگاه کنیم: "یک پله پایین".

If we're looking at this as a...

اگر به این به عنوان یک ... نگاه می کنیم

Sorry. As a noun, not a verb, "a step down" means a lower position, or a lower value,

متأسفیم. به عنوان یک اسم، نه یک فعل، "گام به پایین" به معنای موقعیت پایین تر، یا مقدار پایین تر،

or a lower rank.

یا رتبه پایین تر است.

Okay?

So right now I live in a five-bedroom house, it's a very big house, very, very expensive,

باشه؟

بنابراین در حال حاضر در یک خانه پنج خوابه زندگی می کنم، این خانه بسیار بزرگ است، بسیار بسیار گران است،

but my financial situation is not so good, so I had to sell that house and buy a two-bedroom

اما وضعیت مالی من چندان خوب نیست، بنابراین مجبور شدم آن خانه را بفروشم و یک کانکس دو خوابه

condominium.

بخرم.

Now, for many people a two-bedroom condominium is very nice, but for somebody who has had

در حال حاضر، برای بسیاری از مردم یک کانکس دو خوابه بسیار خوب است، اما برای کسی که

a five-bedroom house, a condominium is a step down in position, in stature, etc.

یک خانه پنج خوابه داشته است، کانکس یک پله پایین تر از نظر موقعیت، قد و غیره است.

Right?

درست است؟

So a step down means a lower level or a lower rank.

پس پایین آمدن به معنای سطح پایین تر یا رتبه پایین تر است.

"To step down", "to resign", okay.

« استعفا»، «استعفا»، باشه.

Now, "step up" same idea.

در حال حاضر، "گام به بالا" همان ایده.

If we're looking at the noun, "a step up" is the opposite, it's an increase in position.

اگر به اسم نگاه کنیم، «یک پله بالا » برعکس است، این افزایش موقعیت است.

So I went from my two-bedroom condominium to a three-bedroom house.

بنابراین از کانکس دو خوابه ام به خانه ای سه خوابه رفتم.

That's a big step up in terms of social situations, social rank, depending on who you ask of course.

این یک گام بزرگ از نظر موقعیت های اجتماعی، رتبه اجتماعی است، البته بسته به اینکه از چه کسی بپرسید.

But "to step up", okay?

اما "برای گام برداشتن"، باشه؟

As a verb.

به عنوان یک فعل.

"To step up" means to face the challenge.

"گام برداشتن" به معنای رویارویی با چالش است.

Of course, it literal means to step up.

البته در لغت به معنای گام برداشتن است.

Okay?

But to step up to the challenge means somebody has to come forward, show the courage, and

باشه؟

اما برای گام برداشتن در برابر چالش به این معنی است که کسی باید جلو بیاید، شجاعت خود را نشان دهد و

do what is needed to overcome an obstacle or to overcome a challenge.

کاری را که برای غلبه بر یک مانع یا برای غلبه بر یک چالش لازم است انجام دهد.

So think about sports.

پس به فکر ورزش باشید.

Okay?

باشه؟

You have your favourite team and they're in the playoffs and they're losing, so you...

شما تیم مورد علاقه خود را دارید و آنها در پلی آف هستند و در حال شکست هستند، بنابراین شما...

All the people say: "Well, the star players, the best players need to step up."

همه مردم می گویند: "خب، بازیکنان ستاره، بهترین بازیکنان باید قدم بردارند."

They need to, like, show up, be courageous, face the challenge and do what is necessary

آنها باید مانند، ظاهر شوند، شجاع باشند، با چالش روبرو شوند و آنچه را که برای پیروزی لازم است انجام

to win.

دهند.

Okay?

باشه؟

So, "to step up".

بنابراین، "برای گام برداشتن".

Now, another expression we have...

حالا یک عبارت دیگر داریم ...

This is a very common expression: "Step up to the plate".

این یک عبارت بسیار رایج است: "گام تا بشقاب".

Now, "the plate" comes from baseball.

اکنون، "صفحه" از بیسبال می آید.

Okay?

باشه؟

You... The batter comes in, there's the home plate and there's the pitcher, you step up to the

شما... خمیر وارد می شود، آنجا صفحه اصلی است و پارچ، شما به سمت

plate and you're ready to hit the ball.

بشقاب می روید و آماده ضربه زدن به توپ هستید.

Right?

So if we say somebody needs to step up to the plate that means somebody needs to face

درست؟

بنابراین، اگر بگوییم کسی باید به سطح بالایی برسد، به این معنی است که کسی باید با

the challenge, face the difficult situation and take care of it basically.

چالش روبرو شود، با موقعیت دشوار روبرو شود و اساساً از آن مراقبت کند.

Okay, "step up".

خوب، "قدم بردار".

Okay.

باشه.

"Step in", now, again, I can step in a room.

"گام به داخل"، حالا، دوباره، می توانم وارد یک اتاق شوم.

Just one step.

فقط یک قدم

I'm not moving all the way in.

من تمام راه را وارد

I'm just taking one step, that's the literal meaning.

نمی کنم. من فقط یک قدم بر می دارم، این معنای تحت اللفظی است.

To...

به

The other meaning is to get involved.

... معنی دیگر درگیر شدن است.

Okay?

So I see my brother and sister, they're both fighting and they're not stopping, and I say:

باشه؟

پس برادر و خواهرم را می بینم، هر دو دعوا می کنند و متوقف نمی شوند، و من می گویم:

"Stop, stop", and nobody's stopping so finally I have to step in, I have to get involved,

"ایست، بس کن" و هیچ کس متوقف نمی شود، بنابراین بالاخره من باید وارد شوم، باید درگیر

I have to separate them.

شوم، باید آنها را از هم جدا کنید

So, if somebody needs to step in they need to get involved, or they need to interfere,

بنابراین، اگر کسی باید وارد عمل شود، باید درگیر شود، یا باید مداخله کند،

or they need to stop something from happening.

یا باید جلوی وقوع چیزی را بگیرد.

They need to be part of the situation.

آنها باید بخشی از موقعیت باشند.

Now, "step inside" also means step inside, but why wouldn't somebody say: "Go inside"

حالا "گام به داخل" هم به معنای پا به داخل است، اما چرا کسی نگوید: "برو داخل"

or "Come inside"?

یا "بیا داخل"؟

When we say "step inside" all we want to do is emphasize that movement indoor, into someplace.

وقتی می گوییم "به داخل قدم بگذار" تنها کاری که می خواهیم انجام دهیم این است که بر حرکت در داخل خانه، به جایی تاکید کنیم.

Okay?

باشه؟

So I'm a very big boss and I say...

پس من رئیس خیلی بزرگی هستم و می گویم ...

And you want to do business with me, and I said: "Step inside my office."

و شما می خواهید با من تجارت کنید و من گفتم: "بیا داخل دفتر من."

It basically means come in, but it's more emphasis.

اساساً به معنای وارد شدن است، اما تاکید بیشتری است.

I want to show you how big I am, how powerful I am.

من می خواهم به شما نشان دهم که چقدر بزرگ هستم، چقدر قدرتمند هستم.

"Step inside my office. Let's talk."

"بیا داخل دفتر من. بیا صحبت کنیم."

Right? It's a bit more emphasis, that's all it is.

درست؟ این یک مقدار تأکید بیشتر است ، همه چیز همین است.

Okay.

باشه.

"Step around", now, let's say I'm a reporter and you're a politician, and I ask you a very

"گام به اطراف"، حالا فرض کنید من یک خبرنگار هستم و شما یک سیاستمدار، و من یک سوال بسیار سخت از شما می پرسم

difficult question and you don't really want to answer it...

و شما واقعاً نمی خواهید به آن پاسخ دهید... جوابش را

Answer it, so you step around the question.

بدهید، بنابراین شما قدم در این زمینه بردارید. سوال

You step around the issue, means you avoid answering it directly.

شما در اطراف موضوع قدم می گذارید، یعنی از پاسخ مستقیم به آن اجتناب می کنید.

Another way we...

راه دیگری که ما ...

We sometimes hear it is "dance around".

گاهی اوقات می شنویم "رقص در اطراف".

Or you'll hear "step around" or "dance around the issue".

یا "گام به اطراف" یا "رقص حول موضوع" خواهید شنید.

This is very common with politicians who don't like to answer questions directly.

این در مورد سیاستمدارانی که دوست ندارند مستقیماً به سؤالات پاسخ دهند بسیار رایج است.

In fact, they don't like direct answer...

در واقع، آنها پاسخ مستقیم را دوست ندارند...

Questions, so they just step around the question and talk about something completely different.

سؤالات، بنابراین آنها فقط در اطراف سؤال قدم می گذارند و در مورد چیزی کاملاً متفاوت صحبت می کنند.

"Step out", that basically means go out.

"بیرون"، که اساساً به معنای بیرون رفتن است.

Okay?

باشه؟

So I'm at the office and I say to my co-worker: "I'm just going to step out for a minute."

بنابراین من در دفتر هستم و به همکارم می گویم: "فقط یک دقیقه بیرون می روم."

Basically just go out for a short time and then I'm coming back.

اصولا فقط برای مدت کوتاهی بیرون برو و بعد برمی گردم.

Okay?

باشه؟

"Step out" can also...

"Step out" نیز می تواند ...

We also have an expression: "Step out of... Step out of line".

یک عبارت هم داریم: "Step out of... Step out of line".

What does "step out of line" mean?

«خارج از خط» به چه معناست؟

Means basically not following the rules, not doing what everybody else is doing.

اساساً به معنای پیروی نکردن از قوانین، انجام ندادن کاری است که دیگران انجام می دهند.

So if you step out of line, means you did something wrong or you're doing something

بنابراین اگر از خط خارج شوید، به این معنی است که کار اشتباهی انجام داده اید یا کاری

too independent and the people around you might not be too happy.

بیش از حد مستقل انجام می دهید و ممکن است اطرافیان شما خیلی خوشحال نباشند.

Those people around you are all in line and you're stepping out of that line and doing

کسانی که در اطراف شما هستند همه در صف هستند و شما از آن خط خارج می شوید و کارهای

your own thing.

خود را انجام می دهید.

You're not following the rules.

شما قوانین را رعایت نمی کنید

Okay?

باشه؟

"Step out".

"بیرون برو".

So, "step on".

بنابراین، "گام در".

Again, you can step on something.

باز هم می توانی روی چیزی پا بگذاری.

If there's a bug and you don't like it, you just step on it and it's dead, no problem.

اگر اشکالی وجود دارد و شما آن را دوست ندارید، فقط روی آن پا می گذارید و مرده است، مشکلی نیست.

But you can also step on something.

اما شما همچنین می توانید روی چیزی قدم بگذارید.

So, if you step on something, means you're applying pressure.

بنابراین، اگر روی چیزی پا گذاشتید، به این معنی است که فشار وارد می‌کنید.

You're applying pressure or you're increasing whatever the situation is. Right?

شما فشار می آورید یا هر شرایطی که باشد افزایش می دهید. درست؟

So, this person is not doing his work so I tell the manager...

پس این شخص کارش را نمی کند به مدیر می

I'm the big boss of the company, this is a worker, I say to the manager:

گویم... من رئیس بزرگ شرکت هستم، این یک کارگر است، به مدیر می گویم

"Step on him. Get him to work harder."

: پاشو برو، او را بیشتر کار کن.

Okay? Just apply more pressure.

باشه؟ فقط فشار بیشتری وارد کنید.

Now, you can step on someone's toes.

اکنون، می توانید روی انگشتان پای کسی قدم بگذارید.

If you step on someone's toes, a little bit you're offending them.

اگر پا روی انگشتان کسی بگذاری، اندکی به او توهین کرده ای.

Okay?

باشه؟

So I'm the new guy in the office, and I...

بنابراین من مرد جدید در دفتر هستم، و من...

Everybody has been there a long time, everybody has their way of doing things.

همه مدت زیادی است که آنجا بوده اند، هرکسی روش خود را برای انجام کارها دارد.

I'm the new manager.

من مدیر جدید هستم

So for the first few weeks I don't want to step on anyone's toes.

بنابراین در چند هفته اول نمی‌خواهم روی انگشتان کسی پا بگذارم.

I'm not going to tell people what to do.

من به مردم نمی گویم چه کار کنند.

I'm just going to watch how they work, take notes, and slowly start making the changes

من فقط می خواهم نحوه کار آنها را تماشا کنم ، یادداشت برداری کنم و به آرامی تغییراتی را

that I want to make.

که می خواهم ایجاد کنم شروع کنم.

Because if I go right away:

چون اگر فوراً بروم:

"Okay, you need to do this differently, you need to do this differently",

"خوب، تو باید این کار را طور دیگری انجام دهی، باید این کار را طور دیگری انجام دهی"،

I will just be stepping on their toes.

من فقط روی انگشتان آنها پا می گذارم.

They will feel offended like I'm walking all over their toes, and it's a little bit painful

آن‌ها احساس می‌کنند که مثل من روی انگشتانشان راه می‌روم آزرده خاطر می‌شوند، و این کمی دردناک است

and not so comfortable.

و چندان راحت نیست.

Now, "step on the gas".

حالا «پا روی گاز» بگذار.

"Step on the gas" means, again, increase the pressure.

«پا روی گاز» یعنی باز هم فشار را افزایش دهید.

Or if you're thinking about a car, there's the gas pedal, "step on the gas" means go faster.

یا اگر به ماشین فکر می کنید، پدال گاز وجود دارد، "پا روی گاز بگذارید" یعنی سریع تر بروید.

Okay.

باشه.

And more common expression: "Step on it".

و عبارت رایج تر : "بر روی آن قدم بگذار".

"Come on, step on it. We have to go.

"بیا پاشو. ما باید بریم.

Hurry.

عجله کن.

Hurry. Let's go, let's go."

عجله کن. برویم، برویم."

Or: "Step on it."

یا: «بر آن قدم بگذار».

A very common expression when you want someone to hurry up.

یک عبارت بسیار رایج وقتی می خواهید کسی عجله کند.

Okay.

باشه.

"Step back", so there's "step back", "step forward", which we're going to talk about

"گام به عقب"، بنابراین "گام به عقب"، "گام به جلو" وجود دارد، که ما در یک ثانیه در مورد آن صحبت خواهیم کرد

in a second.

.

That's the literal meaning.

معنای تحت اللفظی آن همین است.

But sometimes you want to just step back, where you have a certain situation.

اما گاهی اوقات شما می خواهید فقط یک قدم به عقب برگردید، جایی که موقعیت خاصی دارید.

You're not really sure you understand a situation, you want to get a better idea of what's going

شما واقعاً مطمئن نیستید که یک موقعیت را درک می کنید، می خواهید ایده بهتری از آنچه در حال وقوع است به دست آورید

on, so you just step back, you get a broader perspective, you get a different view.

، بنابراین فقط یک قدم عقب می روید، دیدگاه وسیع تری به دست می آورید، و دیدگاه متفاوتی دریافت می کنید.

Okay?

باشه؟

So if you take a step back you can have a different view, and then you can come back

بنابراین اگر یک قدم به عقب بردارید، می توانید دیدگاه متفاوتی داشته باشید، و سپس می توانید برگردید

and take care of it.

و از آن مراقبت کنید.

Now, another way to say...

حالا یک راه دیگر برای گفتن ...

To talk about "step back", when you're making progress.

صحبت کردن در مورد "گام به عقب"، زمانی که در حال پیشرفت هستید.

If you're making progress you're going forward.

اگر در حال پیشرفت هستید به جلو می روید.

Right? You're progressing.

درست؟ شما در حال پیشرفت هستید

But sometimes there's a little problem and then you have a step back.

اما گاهی اوقات مشکل کوچکی پیش می آید و بعد یک قدم به عقب می روید.

So sometimes you'll hear the expression: "One step forward, two steps back."

بنابراین گاهی اوقات این عبارت را می شنوید: "یک قدم به جلو، دو قدم به عقب."

It means you're having a very difficult time progressing with whatever the situation is.

این بدان معناست که شما در هر شرایطی که هستید، برای پیشرفت در شرایط بسیار دشواری هستید.

If you're a scientists and...

اگر شما یک دانشمند و...

Scientist and you're trying to discover the cure for cancer...

دانشمند هستید و در حال تلاش برای کشف درمان سرطان هستید...

Okay?

باشه؟

So you found something really, really good, a new chemical or a new pill that can really

بنابراین شما یک چیز واقعا، واقعاً خوب، یک ماده شیمیایی جدید یا یک قرص جدید پیدا کردید که واقعاً می تواند

help, so you apply it, but then you realize that the side effect of this chemical is that

کمک کند، بنابراین آن را استفاده می کنید، اما بعد متوجه می شوید که عارضه جانبی این ماده شیمیایی این است

the person gets a different disease, a worse disease.

که فرد به بیماری دیگری مبتلا می شود ، بیماری بدتری.

Okay?

So yeah, you've gone forward a little bit, but you've actually gone back twice as much

باشه؟

بنابراین بله، شما کمی به جلو رفته اید، اما در واقع دو برابر بیشتر به عقب برگشته

because you have a bigger problem to deal with now.

اید، زیرا اکنون مشکل بزرگ تری دارید.

Okay?

باشه؟

"Step aside".

"برو کنار".

So, step aside, step aside.

پس برو کنار، کنار برو.

So, literal means move to the side.

بنابراین، لغوی به معنای حرکت به سمت است.

But "step aside..."

اما «کنار برو...»

Remember I said "step down" to resign?

یادتان هست برای استعفا گفتم «استعفا»؟

"Step aside" is similar.

"به کناری" نیز مشابه است.

It doesn't necessarily mean resign, but it means get out of the way.

لزوماً به معنای استعفا نیست، بلکه به معنای کنار رفتن از مسیر است.

So, again, you can get out of the way so somebody can pass or you can get out of the way so

بنابراین، دوباره، شما می توانید از مسیر خارج شوید تا کسی بتواند عبور کند یا می توانید از مسیر خارج شوید تا

somebody can take your spot.

کسی بتواند جای شما را بگیرد.

So, for example, in the elections you have two people running for the same party.

بنابراین، برای مثال، در انتخابات شما دو نفر برای یک حزب کاندیدا می شوند.

Near the end of the primary season, near the end of the campaign there's one candidate

در نزدیکی پایان فصل مقدماتی، نزدیک به پایان کمپین، یک نامزد

or one nominee who's clearly ahead.

یا یک نامزد وجود دارد که به وضوح جلوتر است.

So instead of fighting each other and not fighting the other party's person, you...

پس به جای اینکه با هم دعوا کنید و با شخص طرف مقابل نجنگید، شما...

One... The leader will say to the other person:

یکی... رهبر به طرف مقابل می گوید:

"You know, just step aside, let me have it, and we can fight the real enemy, not each other."

"می دانی، فقط کنار برو، بگذار آن را داشته باشم، و ما می توانیم با واقعیت مبارزه کنیم. دشمن، نه یکدیگر.»

So, "step aside", make way, get out of the way.

پس «کنار برو»، راه باز کن، از سر راه برو.

"Step forward".

"گام به جلو".

So, again, I can step forward, I can step back.

بنابراین، دوباره، من می توانم به جلو بروم، می توانم به عقب برگردم.

But "step forward" also means to volunteer or to admit, or to take responsibility, depending

اما "گام به جلو" همچنین به معنای داوطلب شدن یا اعتراف کردن، یا بر عهده گرفتن مسئولیت است، بسته به

how you're looking at it.

اینکه چگونه به آن نگاه می کنید.

So, for example, anybody who's interested in helping out the poor kids in this country,

بنابراین، به عنوان مثال، هر کسی که علاقه مند به کمک به بچه های فقیر در این کشور است،

please step forward.

لطفاً قدم جلو بگذارد.

Basically make yourself known that you want to volunteer, you want to help.

اساساً به خود بگویید که می خواهید داوطلب شوید، می خواهید کمک کنید.

Or: "Okay, I know one of you created all this mess and one of you is the cause of all this

یا: "خوب، من می دانم که یکی از شما این همه آشفتگی را ایجاد کرده است و یکی از شما عامل این همه

problem.

مشکل است.

Will the guilty party please step forward?"

آیا طرف مقصر لطفاً پا پیش خواهد گذاشت؟"

It means admit that you did it.

یعنی بپذیر که این کار را کردی.

Here's a line of people all accused, I want the one person who is responsible to take

در اینجا یک سری از افرادی است که همه متهم هستند، من می خواهم یک نفر که مسئول است، مسئولیت را بپذیرد

responsibility, to step forward and say:

، جلو بیاید و بگوید:

"It was me. I did it."

"این من بودم. من این کار را کردم."

Okay?

باشه؟

So: "Step forward."

بنابراین: "گام به جلو."

So, there we go.

بنابراین، ما به آنجا برویم.

Sorry, I forgot about "step back", so you can also use that as a noun.

با عرض پوزش، من در مورد "گام به عقب" را فراموش کرده ام، بنابراین شما همچنین می توانید آن را به عنوان یک اسم استفاده کنید.

It's: "a step back" meaning the same, like the opposite of progress.

این است: «یک قدم به عقب» یعنی همان، مثل مخالف پیشرفت.

Okay, sorry.

باشه ببخشید

So, there we go.

بنابراین، ما به آنجا برویم.

If you have any questions about any of these phrasal verbs,

اگر در مورد هر یک از این افعال عبارتی

you can of course ask me on www.engvid.com.

سؤالی دارید، البته می توانید در www.engvid.com از من بپرسید.

Don't forget to subscribe to my YouTube channel if you like this video.

فراموش نکنید که اگر این ویدیو را دوست دارید در کانال یوتیوب من مشترک شوید.

I'll be very happy to have your...

من خیلی خوشحال خواهم شد که شما ...

Have you with me.

شما را با من داشته باشید.

There's also a quiz on www.engvid.com.

همچنین یک مسابقه در www.engvid.com وجود دارد.

If you'd like to practice these new words you learned, go there, practice as you will.

اگر می خواهید این کلمات جدیدی را که یاد گرفته اید تمرین کنید، به آنجا بروید، همانطور که می خواهید تمرین کنید.

And I'll see you again real soon.

و به زودی دوباره شما را خواهم دید .

Bye-bye.

خداحافظ.